نویدنو 28/07/1398
چاپ مطلب
ادامهٔ ۷۸ سال پیکار حزب تودهٔ ایران
در
میدان مبارزهٔ سرنوشتساز میهن، و وظایف فراروی جنبش چپ
"زندهاندیشان
به زیبایی رسند…" (ه.ا.سایه)
دهم
مهرماه امسال هفتاد
و
هشتمین سالروز فعالیت حزب تودهٔ ایران در مسیر مبارزهٔ خستگی
ناپذیرش برای صلح، گذر از دیکتاتوری، دفاع از حق حاکمیت ملّی بههدف
پیریزی دموکراسی و عدالت اجتماعی میهن ما بود. حزب تودهٔ ایران در
هشتمین دههٔ فعالیتش، با درکی واقعبینانه از تحولها و تغییرهای عمده
در موازنهٔ قوا در سطح جهانی و با درنظر گرفتن چالشها و فرصتهای
جدید در جهت برونرفت میهنمان از بحرانهای عمیق سیاسی، اقتصادی، و
اجتماعی، همچنان تلاش میورزد.
میتوان بهدرستی ادعا کرد که در قیاس با شرایط در ۷۸ سال پیش، اکنون
مردم کشور ما و همچنین بشریت در پهنه جهانی با معضلهایی بسیار
پیچیدهتر و خطرناکتری روبرو است و ازاینروی، کمونیستها و دیگر
نیروهای ترقیخواه در این وضعیت بسیار پیچیده و خطرناک با چالشها و
نیز فرصتهایی جدید روبرو شدهاند. جنبش کمونیستی با وجود فراز و
نشیبها یکی از مهمترین نیروهای تعیینکننده در مبارزه برای صلح و
ایجاد دگرگونیهایی بنیادی در سطح محلی و جهانی بوده است. اینک نیز
کمونیستها، در کنار دیگر نیروها و جنبشهای ترقیخواه، در راه پیریزی
جهانی دیگر- یعنی سوسیالیسم- مبارزه میکنند. پس از چهار دهه تحمیل و
اِعمال برنامههای نولیبرالی اقتصادی، با شدید شدن تضادهای آشتیناپذیر
در نظام سرمایهداری جهانی، پدیدار شدن و گسترش جنبشهایی نو با مشارکت
مستقیم و غیرمستقیم نسل جوان برای ایجاد جهانی دیگر را شاهدیم. برای
مثال، به کنشگران محیط زیستی "شورش علیه انقراض" میتوان اشاره کرد که
نظم موجود اقتصاد جهانی را بهچالش میطلبند.
اکنون شیوهٔ تولید سرمایهداری با تضادِ آشتیناپذیرش با کار، بههمراه
ادامه یافتن اقتصاد نولیبرالی و "بازار آزاد" (بینظارت) اش در جهت
سوداگری بیحدومرز سرمایههای انحصاری، با دامن زدن به تغییرات اقلیمی،
آشکارا و بسیار روشن با بقای محیط زیست و دسترسی صلحآمیز و عادلانهٔ
انسانها به منابع طبیعی جهان در تضادی آشتیناپذیر قرار گرفتهاند.
پیشبینی علمی معروف "مانیفست حزب کمونیست" مارکس و انگلس در ۱۷۱ سال
پیش دربارهٔ قدرت تولید و توزیع عظیم و ماهیت مخرّب نظام سرمایهداری،
بحران کنونیِ این نظام در جهان قرن بیستویکم را بهدرستی توصیف
میکند: "جامعهٔ جدید بورژوازی بر پایهٔ روابط تولید، مبادله، و مالکیت
خود آنچنان جامعهای با وسایل تولید و مبادلهٔ غولپیکری را آفریده
که اکنون بهمانند جادوگری است که دیگر از عهدهٔ کنترل نیروهای
تحتالارضیای که با افسون خود احضار کرده برنمیآید." بنابراین تردید
نیست که مبارزه برای بقا یا "علیه انقراض" محیط زیست بدون مبارزهٔ
همزمان برای گذار از شیوه تولید سرمایهداری امکانپذیر نیست و یکی از
وظایفِ فراروی کمونیستها و دیگر نیروهای مترقی بهوجود آوردن و ترویج
گفتمان و خط مشی سیاسیای مشترک میان این دو عرصهٔ مبارزه و
کنشگرانشان است. در کشور ما نیز بهسبب تغییرات اقلیمی و بهویژه
استثمار لگام گسیخته و بیرحمانهٔ منابع طبیعی در راه انباشت آزمندانهٔ
سرمایههای خصوصی و شبهخصوصی، مبارزه برای بقای محیط زیست در دستورکار
کنشگران اجتماعی و نیروهای چپ و مضمون همکاری مشترک قرار گرفته است.
اعضا و هواداران حزب تودهٔ ایران بخشی از نیروها و کنشگران ترقیخواه
در جنبش جهانیاند که بر پایهٔ آگاهسازی، خیزش، و سازمانیافتگی طبقهٔ
کارگر یعنی زحمتکشان مزدبگیر و حقوقبگیر، بههدف ساختن جهانی دیگر و
بهتر، یعنی جامعهٔ سوسیالیستی، مبارزه میکنند. ازاینروی است که حزب
تودهٔ ایران امکان انجام تغییرهایی مترقی در کشورمان را همواره در
ارتباط با مسئلههای عمدهٔ زمان و توازن نیروها در سطح جهانی و ازجمله
و بهویژه سیاستهای امپریالیستی و دفاع از صلح مد نظر دارد. البته یکی
از مشخصههای اصلی سیاستهای حزب در طی این هشت دههٔ فعالیت بر این
اساس بوده است که مبارزهٔ طبقهٔ کارگر در راه رسیدن به هدف نهایی حزب
تودهٔ ایران، یعنی گذار به مرحلهٔ سوسیالیسم، در کشورمان از مرحلههایی
گونهگون میگذرد. بدینسان ما معتقدیم نخستین مرحلهٔ پیشِرو، گذار از
حاکمیت مطلق ولایت فقیه بهمنظور پیریزی حکومتی دموکراتیک در سطح ملی
است. در این ارتباط حزب تودهٔ ایران بر این نکته تأکید ورزیده است که
تضاد اصلی کشورمان یعنی تضاد آشتیناپذیر میان مردم و حاکمیت مطلق
ولایت فقیه و اقتصاد سیاسیاش، جامعه را بهحرکت درآورده است.
بهاعتقاد حزب، عاملها و نیروهای سازندۀ تغییرهای بنیادی در داخل
کشورند و نه در بین انواع همایشها که گاه بهگاه، اینجا و آنجا، در
خارج کشور تشکیل میشوند و گردانندگانشان را در مقام نخبههایی سیاسی
قیم مردم مفرفی می کنند.
درحالیکه جنبش کمونیستی جهانی تاریخی درخشان از مبارزه ضد فاشیسم و
دفاع از صلح رقم زده است و اکنون نیز یکی از نیروهای مهم در عرصههای
درحال گسترش این مبارزه- بهدلیل رشد گرایشهای شبهفاشیسم و
نژادپرستی-
بهشمار میآیند، اما در سطح جهانی و همچنین در ایران شاهد موجی جدید
از کمونیستهراسی هستیم. حرکتهای کمونیستستیزانه درحالی پرشتابتر
میشوند که تضادها و بحرانهای درونی سرمایهداری به پدیدار شدن
نیروهای فاشیستگرا، از آمریکا گرفته تا اروپا، برزیل، و هند،منجر
شدهاند. ظهور گروهبندی راست افراطی پیرامون ترامپ نه یک پدیده
تصادفی، بلکه برآمده از تضادهای درونی سرمایهداری و بحرانهای
حلناشدنیاش است. بخشی از اصحاب قدرت سیاسی و کلانسرمایهداری آمریکا
راهِ برونشد از بحرانها و مقابله با گسترش اعتراض تودهها را بر
سرکار آوردن نیروهای راست افراطی و شوونیسم ملی و پشتیبانی از آنها
میدانند. این فرایند شوم در اروپا نیز درحال پیشروی است و تصادفی نیست
که "پارلمان اتحادیهٔ اروپا" روز ۲۸ شهریورماه گذشته با تصویب
قطعنامهای بغایت ضد دموکراتیک، مبارزهٔ کشورهای اروپایی با کمونیسم را
خواستار میشود و جنبش کمونیستی را در کنار فاشیسم قرار میدهد. با
بازنویسی تاریخ جنگ جهانی دوم، اکنون قرار است نگارش نقش پارتیزانهای
کمونیست و بهویژه نقش ارتش سرخ شوروی که ماشین جنگی دهشتناک فاشیسم را
منهدم کردند رسماً از تاریخ حذف شود.
پس از خیزش تودهها در دیماه ۹۶ و ادامه یافتن و گسترش سطح اعتراضها
و برجستهتر شدن اهمیت مبارزات صنفی، اکنون در رسانههای مجاز کشور
ترویج گفتمان ضد چپ و نشر مقالههای چپستیزانه و بهویژه دروغسازیها
و تاریخنویسیهای انباشته از تحریف بهسبک ترامپیسم علیه تاریخ و
خطمشی حزب توده ایران را شاهدیم. همچنین ترویج و نشر مطالب ضد چپ بین
پارهای از جریانهای سیاسی، نظریهپردازان، و رسانههای خارج کشور که
از ورود طبقهٔ کارگر به صحنه تحولات سیاسی و اجتماعی و مطرح شدن منافع
زحمتکشان دچار هراس و نگرانیاند نیز گستردهتر شدهاند.
در
کشورهای سرمایهداری غرب رسانههای جمعی و نظریهپردازان راست و لیبرال
دائماً مارکسیسم و سوسیالیسم را با تبلیغاتی پرسروصدا موضوعها و
مضمونهایی بیحاصل و تمامشده اعلام میکنند. از سوی همین منابع ادعا
میشود حزبهای کمونیست دیگر نقشی در تحولهای سیاسی و اجتماعی ندارند
و چپ سنتی مینامندشان! در کشور ما هم دیکتاتوری ولایی همچون سلف
پادشاهیاش حزب تودهٔ ایران را- بدون برگزاری هیچ دادگاهی- منحله اعلام
کرده و فعالیت در آن با شکنجه و مجازات روبرو است. پس باید پرسید، چرا
هنوز اینچنین و مدام بر طبل تبلیغات ضد کمونیستی میکوبند و تلاش
میکنند مارکسیسم و حزب تودهٔ ایران را با تاریخنویسیای انباشته از
دروغ و تحریف بهمنزلهٔ یک نیرویی منفی (و بهقول علی خامنهای "کورهٔ
خاموش") و مخرب و ضد ملی نشان دهند؟
در مورد کشور ما واقعیت امر آن است که از دستگاه ولایت فقیه گرفته تا
انواع نظریهپردازان و دلبستگان دوآتشه به اقتصاد نولیبرالی در درون
کشور نیز بخشهایی از اپوزیسیون از جمله چپهای سابق، که در نظر و عمل
بیاعتبار شدهاند، برای تضمین آینده و رهایی از اخلالگران دوام راه
و شیوهشان بخشی از اوقات فراغت خود را صرف انشانویسیهای ضد کمونیستی
میکنند. برای مثال، در این ارتباط دو نوشتار ضد چپ- البته دو مشت
نمونهٔ خروار- بهقلم کسانی که از آزادی حمله به جنبش چپ و بهویژه حزب
تودهٔ ایران- و البته همراه مزایای مادی- زیر سایهٔ حاکمیت مطلق ولایت
فقیه بهرهمندند و هرآنچه را دلشان میخواهد در کشکولی از مضمونهایی
بیسروته و مضحک علیه مارکسیسم مینویسند (بدون دریافت پاسخی در همان
نشریه)، در زیر میآوریم.
جمشید پژویان که خود را زیر عنوان استاد اقتصاد و "رئیس سابق شورای
رقابت" معرفی میکند، در روزنامه "همدلی"، ۱۷ مهرماه، مینویسد: "حزب
توده مُبلغ ایدئولوژی مارکسیسم بود، نه نظریههای مفید کشورداری".
پژویان بهمنظور اثبات این نظر، با استناد به مطالعاتش، این ادعای
خندهدار را بیان میکند: " بنده کتاب ٬سرمایه٬ مارکس را که درواقع
رفرنس مارکسیسم در ایران هست خیلی سال قبل مطالعه کردهام و بهنظرم،
هیچیک از اصول آن بر مبنای نظریههای اقتصادی و کشورداری نیست". به
جمشید پژویان باید گفت در سرتاسر کتاب "سرمایه" هیچگونه اشارهای به
چگونگی "کشورداری" نشده است، زیرا مضمون این کتاب در اساس هیچ ارتباطی
با موضوع کشورداری ندارد، و لازم است این نکته را یادآور شد که ایشان
شاید این کتاب را اصلاً مطالعه نکردهاند!
جمشید پژویان برای تخطئهٔ زمینههای عینی و تاریخی دوام نفوذ و پذیرفته
شدن دیدگاههای مردمی حزب توده ایران از سوی جامعه، میگوید: "مارکسیسم
همیشه در ایران، یک بحث سیاسی و نفوذ یک ایدئولوژی بوده است که در زمان
پتر کبیر متمایل به این اصل بود که از طریق ایران به آبهای آزاد
[البته اکثر هواداران فراوان این نظریه بدون اشاره به مارکسیسم (چون
شاید میدانستند پتر در ۱۷۲۵ مُرد و مارکس تازه در ۱۸۱۸ متولد شد)
تمایل پتر اول را به "آبهای گرم" مطرح میکردند] دست پیدا کند. … و
بعد هم از طریق اقدامات حزب توده، نفوذ خود را در ایران تقویت کنند."[!]
در
برابر این روایت سر تا پا عوامفریبانه کافی است به جمشید پژویان
یادآوری کنیم که بین کشورگشاییهای پتر اول، تزار روسیهٔ استعماری، و
شروع فعالیتهای حزب تودهٔ ایران برای تغییرهای بنیادی و دموکراتیک و
مبارزهٔ اثرگذار و تاریخی با نفوذ فاشیسم هیتلری (و حمایت رضاشاه از
هیتلر) در کشورمان، حدود ۲۰۰ سال فاصله زمانی وجود داشته است! آیا
ایشان در مقام استاد اقتصاد اینگونه دربارهٔ کتاب "سرمایه" مارکس به
دانشجویان میآموزد؟ و از مارکسیسم و آغاز فعالیت حزب تودهٔ ایران این
گونه روایت تاریخی (از نوع روایت تاریخی ترامپیستی) در دانشگاه تدریس
میکند؟
درجه ابتذال و قضاوت یکجانبه در پاسخهای یک مدعی دیگر، هوشنگ
ماهرویان دربارهٔ "چه گوارا" و جنبش چپ را می توان در مصاحبهاش با
روزنامه همدلی، ۱۷ مهرماه، با عنوان ”روشنفکران جرات نقد چه گوارا را
ندارند“ مشاهده کرد. مدعیات ماهرویان درباره چه گوارا و اینکه به گفته
او: ”وی چه بلایی سر کشور کوبا و دیگر کشورهای مشابه آورد ... آخر و
عاقبتش را هم دیدیم، کوبا به یکی از فقیر ترین کشور های آمریکای لاتین
تبدیل شد فاقد توسعه سیاسی و اقتصادی و تعداد احزاب است و در واقع چیزی
ندارد. امروزه کوبا کشــوری است که فقر در آن میان مردم تقسیم شده است
و هر روز هزاران نفر برای فرار از کوبا خود را به دریا میاندازند و
متاسفانه طعمه کوسه و نهنگ میشوند تا شاید به آبهای آزاد برسند...“ !!
از چنان آشفتگی نظری و خودشیفتگیای حکایت دارد که پرداختن به آن
اتلاف وقت است. اما اینگونه نوشتارها نشان میدهند گردانندگان
روزنامههای اصلاحطلبِ مطیع ولی فقیه که میتوان مصداق "آزادیخواهان
استبدادپذیر" دانستشان تا چه حد از گسترش نظریههای مترقی چپ
هراساناند که حاضرند مطالبی با این شیوۀ بحث و استدلال و با کیفیتی
چنین نازل را به خوانندگانشان ارائه دهند.
بههرصورت اینگونه گپهای بیپایه و روایتهای مندرآوردی و تکراری
بهعنوان تحلیل و گزارش تاریخی علیه جنبش چپ بهوسیلهٔ انشانویسهای
اجارهای، پیوندی با زندگی و دردهای تودهها پیدا نمیکنند و در نتیجه
تلاشهاییاند که تاکنون نتوانستهاند سد راه مبارزهٔ جنبش مردمی
شوند. مبارزهٔ اصلی برای دگرگونیهای بنیادی در کشورمان، مبارزه برای
گذار از حاکمیت مطلق ولایت به مرحله دموکراتیک در سطح ملی و تلفیق آن
با پیکار در راستای عدالت اجتماعی، حفظ محیط زیست، حقوق بشر و ازجمله
برابری قومی و جنسیتی و دیگر آزادیهای اجتماعی است. در عرصۀ تلاش جنبش
مردمی برای ترقی کشورمان کسانی با دیدگاههایی از سنخ جمشید پژویان و
هوشنگ ماهرویان نقشی ندارند، اما طبقهٔ کارگر و نیروهای چپ در میدان
این پیکار نقشی تعیینکننده دارند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۸، دوشنبه ۲۲ مهر ماه ۱۳۹۸
پیروز باد جنبش اعتراضی کارگران و زحمتکشان میهن ما علیه رژیم ولایت
فقیه!
میهن ما در سه سال های اخیر شاهد رشد گسترده اعتراض های کارگری بر ضد
رژیم ولایت فقیه بوده است. بحران عمیق اقتصادی و فلج شدن چرخهٔ تولیدی
کشور، تورم افسار گسیخته، روند مخرب خصوصی سازی و در واقع حراج منابع
ملی-تولیدی کشور، سطح نامناسب دستمزد ها در مقایسه با حداقل هزینه ها و
خط رسمی فقر، روند فزاینده بیکاری، پدیدهٔ ماه های حقوق معوقه کارگران
که هزاران خانواده کارگری در وضعیت معیشتی طاقت فرسایی قرار داده است،
دستبرد گسترده دولت و نهادهای حکومتی به صندوق تأمین اجتماعی کارگران،
در کنار فساد گسترده ای که سراپای حاکمیت را فرا گرفته و ظلم، خشونت و
سرکوب روز افزون حرکت های اعتراضی کارگران، از جمله مسایل و معضلاتی که
کارگران و زحمتکشان میهن ما با آن دست به گریبانند و نا امید از رسیدگی
و حل مسایل و معضلات شان بیش از پیش به حرکت های اعتراضی بر ضد رژیم
ولایت فقیه و سیاست های ضد مردمی و ضد کارگری آن رو می آورند. افزون
بر این روشن است که تحریم های ضد انسانی آمریکا اثرات بسیار مخرب و
فاجعه باری بر زندگی کارگران و زحمتکشان کشور برجای گذاشته است که در
کوتاه مدت نشانی از بهبود آن به چشم نمی خورد.
سال ۱٣۹۷ و ۱۳۹۸ را باید سال اعتراض های کارگری و زحمتکشان نامید. با
توجه به آمار و ارقام در دسترس، می توان گفت که از اوایل دهه شصت به
این سو تعداد و ابعاد اعتراض های کارگری هیچگاه به این اندازه و دراین
سطح نبوده است. بر اساس آمار غیر رسمی در طول سال ۹۷ بیش از ۱۵۰۰ مورد
اعتراض کوچک و بزرگ کارگری در مراکز تولیدی و خدماتی و همچنین توسط
بازنشستگان و معلمان در بخش های مختلف، به وقوع پیوست. این رقم در
مقایسه با سال ۹۶ حکایت از افزایش حدود ۲۷ درصدی است. به بیان دیگر، در
این سال بطور میانگین هر روز ۵/۴ اعتراض کارگری به وقوع پیوست. این رقم
در سال ۱٣۹۵ حدود ٣ مورد و در سال ۱٣۹۶ حدود ۵/٣ مورد بود.
نکتهٔ قابل تأمل دیگر اینکه بخش مهمی از حرکت های صورت گرفته افزون بر
اعتراض به کمبود دستمزدها، حقوق های معوقه و بسته شدن واحدهای تولیدی،
بیش از پیش سیاست های کلان اقتصادی رژیم ولایت فقیه از جمله خصوصی سازی
واحدهای تولیدی را هدف حرکت های اعتراض خود قرار داده است. حزب تودهٔ
ایران همواره بر این باور بوده است که مبارزهٔ اعتراضی زحمتکشان و
کارگران در بطن رویدادهای سیاسی و بر بستر عینی تحولهای بغرنج و
پرشتاب کنونی رشد و قوام یافته است و این جنبش اعتراضی فزاینده در
جامعه ما در نتیجه ژرفش بحران اقتصادی و ناتوانی رژیم از حل آن بهسود
اکثریت مردم روی داده و میدهد.
در هفته های اخیر شاهد بوده ایم که بهدنبال اعتصاب و اعتراض متحد
کارگران مجتمع نیشکر هفتتپه نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم ولایت
فقیه ۱۴ تن از کارگران این واحد صنعتی را که رهسپار تهران بودند،
دستگیر کردند. پس از مدتی ۱۳ تن از این کارگران با وثیقههایی سنگین
آزاد شدند. بازداشت و سپس آزادی فعالان کارگری با وثیقههای سنگین بخشی
از سیاست هدفمند اعمال فشار به جنبش سندیکایی زحمتکشان است. رژیم
میکوشد با اعمال سرکوب و تهدید روحیه و اراده کارگران را فرسوده ساخته
و توان مبارزاتی آنان را بهزعم خویش کاهش دهد. کارگران قهرمان نیشکر
هفتتپه با وجود همه ترفندهای رژیم جلوگیری از اخراج گروهی از
همکارانشان و همچنین توقف برنامه خصوصیسازی و انتقال مالکیت این
مجتمع صنعتی راهبردی به بخش دولتی را خواستارند. همزمان با این
اعتصاب، کارگران کارخانههای آذرآب و هپکو نیز با تجمعهای اعتراضیشان
حل مسئلهٔ مالکیت این کارخانهها و انتقال آن از بخش خصوصی به بخش
دولتی را خواهان بودهاند. یورش به کارگران نیشکر هفتتپه و حملات
پیدرپی نیروهای امنیتی و پلیس به کارگران هپکو و آذرآب، ادامه سیاست
ارعاب بههدف مهار جنبش اعتراضی کارگران و زحمتکشان است. رژیم ولایت
فقیه نگران از تداوم و گسترش اعتصابها در واحدهای کارگری در
چهارگوشهٔ کشور، به سیاست سرکوب، تطمیع، و تهدید ادامه میدهد و
میکوشد بهشیوههایی معین مبارزات کارگری را مهار و صدای حقطلبانه
کارگران را خاموش کند. با ادامهٔ سیاست تهدید و سرکوب مبارزهٔ بهحق
کارگران میهن ما متوقف نخواهد شد. با تشدید مبارزه و تأکید بر
خواستهای فوریای نظیر توقف خصوصیسازی و بازگشت مالکیت واحدهای
تولیدی بزرگ به بخش دولتی، باید بهمقابله با رژیم ولایت فقیه برخاست
و برنامههای ضدکارگریاش را با ناکامی روبرو کرد.
نکته مهم دیگر این است که این حرکت ها می تواند زمینههای ضروری را
برای اتحادعمل و همکاری بین لایههای اجتماعی آسیبدیده و متضرر از
ادامه دیکتاتوری فراهم میسازد و آن را میتوان یکی از مهمترین
دستاوردها و ویژگیهای مبارزات یک سال اخیر ارزیابی کرد.
از مبارزه بر ضد برنامهٔ تعدیل ساختاری تا منافع مشترک طبقه کارگر با
دیگر لایههای اجتماعی در توقف خصوصیسازی، تأمین امنیت شغلی، و احیای
حقوق سندیکایی از مهمترین آماجهای جنبش اعتراضی کارگران در یک سال
های اخیر بوده و هستند. در پرتو مبارزهٔ قهرمانانه کارگران هفتتپه،
آذر آب، هپکو و دیگر واحدهای صنعتی کشور، خواست توقف خصوصیسازی و
نقطه پایان نهادن بر آن از خواستی صرفاً صنفی عبور کرده و به مطالبهٔ
سیاسی مشخصی فرا رویده است.
در سال جاری، با تداوم اعتراضهای کارگری و ژرفش بحران، نباید تردید
داشت که اوجگیری این مبارزات را شاهد خواهیم بود. اجرای برنامه تعدیل
ساختاری کشور را به لبهٔ پرتگاه سقوط کشانده و سیاست خصوصیسازی و
انباشت سرمایه همراه با سلب مالکیت از تودهها موجب فقر و فلاکت اکثریت
جامعه بوده است. این امر، یعنی انباشت سرمایه توسط کلانسرمایهداران،
با تکیه بر روبنای سیاسی فاسد و استبدادی و حمایتهای آن، بنیه تولیدی
را تخریب، تولید ملی را متزلزل و لایههایی وسیع از جامعه را بهفقر
کشانده است. مبارزه با سیاستهای اقتصادی و استبداد مذهبی و رویگردانی
از آنها از فصلمشترکهای لایههای گوناگون جامعهاند. واقعیت این
است که سیاست های کلان رژیم ولایت فقیه در دهه های اخیر و در لفافه های
گوناگون از جمله ”اقتصاد مقاومتی“ تنها نتیجه اش تشدید فقر و محرومیت
میلیون ها انسان شریف و زحمتکش، از بین بردن بخش بزرگی از اقتصاد
تولیدی، افزودن میلیون ها تن به صف بیکاران و گسترش بی سابقه ناهنجاری
های اجتماعی در سطح جامعه ما بوده است.
بدون طرد این رژیم سیاسی فاسد و ضد مردمی نمی توان انتظار داشت که
وضعیت کارگران و زحمتکشان میهن ما هیچ بهبودی پیدا کند. با بالا بردن
سطح همبستگی، سازماندهی تشکیلاتی منسجم، و در پیش گرفتن مبارزهای
متحد، میتوان این رژیم ستمگر را به عقب نشینی مجبور کرد. در این راه،
تأمین امنیت شغلی، مخالفت پیگیر با سیاست خصوصیسازی، احیا و برپایی
تشکلهای سندیکایی، پیوند دادن اعتراضهای پراکنده به یکدیگر، عرصههای
عمدهٔ مبارزه در مقطع زمانی کنونیاند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۸، دوشنبه ۲۲ مهر ماه ۱۳۹۸
|