نویدنو 14/06/1398
هوشی مین رهبر انقلاب ویتنام در 19 ماه می 1890 در نگوین سین کونگ به
دنیا آمد. او به عمو هو هم معروف بود . هوشی مین انقلابی و سیاست مدار
ویتنامی ،از سال 1945 تا 1955 به عنوان نخست وزیرویتنام شمالی و سپس تا
سال 1969 به عنوان رئیس جمهور ویتنام خدمت کرد . هو شی مین از لحاظ
ایدئولوژیک به عنوان یک مارکسیست لنینیست رئیس و دبیر اول حزب کارگران
ویتنام بود .
هوشی مین جنبش استقلال ویتنام را از سال 1941به بعد هدایت کرد ، در سال
1945 جمهوری دموکراتیک ویتنام را تاسیس کرد و در سال 1954اتحاد فرانسوی
را در جنگ دین بین فو شکست داد . او رسما در سال 1965 به خاطر مسائل
سلامتی از قدرت کناره گیری کرد . پس از جنگ ، سایگون ، پایتخت قبلی
جمهوری ویتنام ، بنام هوشی مین نامگذاری شد. او شخصیت کلیدی در تاسیس
جمهوری دموکراتیک ویتنام در سال 1945 در میدان با دین در هانوی و نیز
ارتش مردمی ویتنام و ویتکنگ در طی جنگ بود .
او در 2 سپتامبر 1969 در گذشت. در گرامی داشت یاد او ترجمه مطلب
زیرتقدیم خوانندگان می شود .
هوشی مین
- چگونه کمونیست شدم ، راهی که مرا به لنینیسم هدایت کرد
درگرامی داشت یاد
هوشی مین رهبر انقلاب ویتنام
برگردان : هاتف رحمانی
پس از جنگ جهانی اول ،من زندگی خود را در پاریس ، به عنوان روتوش در
عکاسی ، به عنوان نقاش " عتیقه های چینی" (ساخت فرانسه) آغاز کردم . من
می توانستم جزوات محکوم کننده جنایت های انجام شده از سوی استعمارگران
فرانسوی در ویتنام را توزیع کنم .
در آن زمان ، من از انقلاب اکتبر تنها به صورت غریزی حمایت می کردم و
هنوز اهمیت تاریخی آن را درک نمی کردم. من لنین را دوست داشتم و تحسین
می کردم چون میهن پرست کبیری بود که هم وطنانش را آزاد کرد، تا آن
زمان، من هیچ یک از کتاب های او را نخوانده بودم .
دلیل پیوستن من به حزب سوسیالیست فرانسه آن بود که این" خانم ها و
اقایان" - آن طور که من در آن زمان رفقایم را می خواندم- نسبت به من ،
نسبت به مبارزه خلق های ستم دیده هم دردی نشان می دادند. اما من نه می
دانستم یک حزب ، یک اتحادیه کارگری چیست ، نه درک می کردم سوسیالیسم و
کمونیسم چیست .
انترناسیونال تاسیس شده بود، یا حزب سوسیالیست باید به انترناسیونال
سوم لنین می پیوست ؟ من به طور معمول هفته ای دو یا سه بار در همایش ها
شرکت می کردم و با دقت به مباحث گوش می کردم . اول ، من نمی توانستم
مباحث را کاملا درک کنم . چرا گفتگو ها این قدرداغ بودند؟ خواه با
انترناسیونا ل دو ونیم یا انترناسیونال سوم ، انقلاب باید برپا می شد.
آن زمان از چه استدلالی استفاده می شد ؟ در رابطه با انترناسیونال اول
بر سر آن چه آمده بود؟
آن چه من بیشتر از هر چیز می خواستم بدانم - و این خواسته ی من دقیقا
در همایش ها مورد بحث قرار نمی گرفت - عبارت بود از : کدام
انترناسیونال در کنار خلق های استعماری می ایستد؟ من این پرسش - مهم
ترین پرسش به نظر من - را در یک همایش مطرح کردم . برخی از رفقا پاسخ
دادند : انترناسیونال سوم ، نه انترناسیونال دوم . و رفیقی کتاب
"تزهایی در باره مسائل ملی و استعماری"را که اومانیته منتشر کرده بود
برای خواندن به من داد .
عبارت های سیاسی ای در این تز ها وجود داشت که درک آن ها دشواربود.
اما با به زور خواندن بارها و بارهای آن ، سرانجام توانستم بخش اصلی آن
را درک کنم . چه احساس ، اشتیاق ، روشن بینی و اعتمادی را به من القا
کرد!من از فرط خوشی اشک می ریختم . اگر چه تنها در اتاقم نشسته بودم ،
اماانگار که برای جمعیت بزرگی سخن می گویم فریاد زدم :" هموطنان فدایی
عزیزم ! این همان چیزی است که نیاز داریم ، این مسیر رهایی ماست!"
پس از آن ، من ، در انترناسیونال سوم کاملا به لنین اعتماد داشتم .
قبلا ، در زمان همایش های شعبه حزب ، من تنها به مباحث گوش می کردم ،
من اعتقاد مبهمی داشتم که همه آن ها منطقی بودند، و نمی توانستنم تشخیص
دهم کدام درست و کدام نادرست است. اما پس از آن ، من نیز در بحث ها
وارد شدم و با حرارت بحث می کردم . اگر چه من هنوز فاقد کلمات فرانسوی
برای توضیح اندیشه هایم بودم ، اما اتهامات حمله به لنین و
انترناسیونال سوم را با تمام قدرت در هم شکستم . تنها استدلال من عبارت
بود از :" اگر استثمار را محکوم نمی کنید ، اگر در کنار خلق استعمار
شده نمی ایستید ، چه نوع انقلابی را می خواهید بر پا کنید ؟ "
نه تنها من درهمایش های حزب خودم شرکت می کردم ، بلکه به شعبات احزاب
دیگر هم برای توضیح "موضع خود" می رفتم . اکنون باید دوباره بگویم که
رفقا مارسل کاچین ، والیانت کوتری، مون موسا و بسیاری دیگر به ارتقا
دانش من کمک کردند. سرانجام در کنگره تورز، من همراه آن ها به پیوستن
به انترناسیونال سوم رای دادم .
در ابتدا، میهن پرستی ، نه هنوز کمونیسم ، مرا به اعتماد به لنین در
انترناسیونال سوم هدایت کرد. قدم به قدم ، همراه با مبارزه ، با مطالعه
مارکسیسم - لنینیسم به موازات شرکت در فعالیت های عملی ، من سرانجام به
این واقعیت که تنها سوسیالیسم و کمونیسم می تواند ملت های ستم دیده و
زحمتکشان سراسر جهان را از بردگی رها سازد ایمان آوردم.
در کشور ما و نیز در چین افسانه ای در باره "کتاب غقل" وجود دارد. موقع
رو در رویی با مشکلات بزرگ ، کسی آن را باز می کند و راه خروج را می
یابد. لنینیسم تنها معجزه "کتاب عقل" ، تدبیری برای ما انقلابیون و
مردم ویتنامی نیست : بلکه خورشید درخشان روشنگرراه ما به پیروزی نهایی
، به سوسیالیسم و کمونیسم است .
منتشرشده در نشریه شوروی مشکلات شرق ، آثار برگزیده ، جلد4 ( هانوی
مرکز انتشارات زبان خارجی، 1962)
|