نویدنو 28/05/1398
کودتای
ارتجاعی - امپریالیستی ۲۸ مرداد، مشتی نمونهی خروارها مداخله و تجاوز
امپریالیستی در جهان
مسعود امیدی
آن ها که به راستی سودای استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی برای ایران
دارند، منافع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شان با تاروپودهای آشکار و
پنهان به امپریالیسم و سرمایهداری جهانی وابسته نیست و با تاریخ معاصر
ایران نیز آشنایی اندکی دارند، خوب میدانند که ۲۸ مرداد روزی سیاه در
تاریخ این کشور است. روزی که دولت ملی دکتر مصدق با یک کودتای نظامی
مدیریت شده توسط آمریکا و انگلیس و با حمایت نیروهای مرتجع داخلی
سرنگون شد و بار دیگر نشان داده شد که امپریالیسم، دموکراسی بورژوایی
را فقط برای زمانی که بتواند آن را در خدمت منافع خود قرار دهد،
میپسندد و هر گاه احساس کند که این دموکراسی توسط نیروهای ترقی خواه و
در جهتی متفاوت از منافع تمامیتخواهانه و خودخواهانهی آنها، در
راستای تقویت حاکمیت ملی و استقلال کشورهای پیرامونی قرار گرفته است،
برای زدن زیر میز و برهم زدن بازی دموکراسی و انتخابات و پارلمان و همه
نهادهای بهاصطلاح دموکراتیک و دموکراسی و... تردیدی به خود راه
نخواهند داد.
۲۸
مرداد سال ۳۲ نه برای اولین بار و نه برای آخرین بار بود که امپریالیسم
و ارتجاع برای براندازی یک دولت ملی و مردمی در کشوری اقدام به کودتا
کرد. تاریخ معاصر بیانگر دهها مورد مداخلات سیاسی و نظامی و دهها
کودتا از سوی کشورهای امپریالیستی به ویژه ایالات متحده آمریکا در
کشورهای مختلف آسیا ، آفریقا و آمریکای جنوبی برای براندازی حاکمیت های
ملی بوده است. فهرست برخی از آنها در زیر آمده است:
•
چین سال ۱۹۴۹ تا اوایل ۱۹۶۰
•
ایران ۱۹۵۳
•
آلبانی ۱۹۴۹ – ۵۳
•
گوتمالا ۱۹۵۴
•
سوریه ۷ – ۱۹۵۶
•
مصر ۱۹۵۷
•
اندونزی ۸ – ۱۹۵۷
•
عراق ۱۹۶۳
•
برزیل ۶۴ – ۱۹۶۲
•
کوبا از سال ۱۹۵۹ تاکنون
•
بولیوی ۱۹۶۴
•
اندونزی ۱۹۶۵
•
یونان ۱۹۶۷
•
استرالیا ۷۵ – ۱۹۷۳
•
پرتغال ۷۶ – ۱۹۷۴
•
لیبی دهه ۱۹۸۰
•
عراق ۱۹۹۱
•
افغانستان دهه ۱۹۸۰
•
افغانستان ۲۰۰۱
•
سومالی ۲۰۰۷ تاکنون
•
لیبی ۲۰۱۱
•
ونزوئلا ۲۰۰۲
•
عراق ۲۰۰۳
•
سوریه ۲۰۱۲
•
اوکراین ۲۰۱۴
البته این کارنامه به این موارد محدود نمیشود. به عنوان مثال در
این فهرست اشاره به سال ها مداخله تجاوزکارانه در ویتنام و کره ،
یوگسلاوی و نیز سال ها مداخله در امور داخلی اتحاد شوروی در قالب جنگ
سرد نشده است. آنچه را که در سال ۱۹۵۳ و به عبارت دیگر ۲۸ مرداد ماه
سال ۱۳۳۲ در ایران رخ داد، باید در یک کانتکست کلی که سیمای عمومی
تغییر و تحولات سیاسی جهان را در آن دورهی تاریخی نشان میدهد، مورد
ارزیابی قرار داد. حقیقت آن است که پس از جنگ جهانی دوم و شکست فاشیسم
که با افزایش شدید اقتدار و اعتبار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در
تمام جهان همراه بود، جنبشهای رهاییبخش ملی و ضداستعماری در همه جای
جهان متمایل به اتحاد شوروی میشدند و از کمک های انترناسیونالیستی
سیاسی، اقتصادی ، فنی و نظامی این کشور برخوردار میشدند. این روند،
سیمای جهان را به نفع نیروهای مترقی و ضدامپریالیستی تغییر داده بود.
در چنین شرایطی، امپریالیستها که همواره تلاش میکنند تا خود را مدافع
دموکراسی و حقوق بشر و... نشان دهند، برای حفظ حکومتهای وابسته به خود
و یا براندازی دولتهای ملی و مترقی و روی کارآوردن وابستگان خود،
ناگزیر از اقدام به طرحریزی و اجرای کودتاهای خونین در دهها کشور
جهان شدند. با اینکه تحلیل مشخص از شرایط مشخص جامعه ی ایران، تضادهای
اجتماعی، اقتصادی و توازن قوای اجتماعی و سیاسی داخلی آن برای تحلیل
آنچه در آن زمان در ایران رخ داد، بسیار ضروری است، اما این تمرکز و
توجه بر شرایط داخلی بدون ارتباط با تضادها و صفبندیهای بینالمللی و
منطقهای در آن زمان ، نمیتواند تصویر کاملی از زمینهها، دلایل،
چگونگی، پیامدها و تأثیرات آن بر جامعهی ایران را بازتاب دهد.
اگر آنچه را که در دهههای پس از کودتا در ایران گذشت که به
انقلاب ۱۳۵۷ و به قدرت رسیدن روحانیت انجامید، باید بیش از همه محصول
دینامیسم تضادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه ی ایران
دانست، درعینحال نمیتوان استراتژیهای امپریالیستی را برای کشوری
چون ایران که به اصطلاح ژاندارم منطقهی خلیج فارس و دارای ۱۰۰۰
کیلومتر مرز با اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد بود، در این
تحولات داخلی ایران نادیده گرفت. بررسی نقش روحانیت مرتجع در ارتباط با
کودتا بر اساس اسناد منتشر شده و خارج شده از طبقهبندی سیآیای نشان
میدهد همان منطقی بر این تعامل بین ارتجاع مذهبی در ایران با
امپریالیسم حاکم بود که چند دهه بعد در ایجاد و حمایت سیاسی، نظامی،
تسلیحاتی و تدارکاتی از به اصطلاح مجاهدین افغان ، القاعده ، طالبان
و... در برابر حاکمیت ملی و شخصیت ملی و قهرمان تاریخی افغانستان دکتر
نجیب مشاهده میشود. به طور خلاصه یعنی اینکه امپریالیسم هر گزینهای
را در ایران بر یک حاکمیت ملی، مستقل، دموکراتیک و مدافع زحمتکشان
ترجیح داده است و اکنون هم چنین است و اساسا این محدود به ایران هم
نمیشود. و در چنین شرایطی بود که کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ در ایران
توسط امپریالیسم برنامهریزی و اجرا شد. کودتای ارتجاعی - امپریالیستی
۲۸ مرداد، تنها مشتی نمونهی خروارها مداخله و تجاوز امپریالیستی در
جهان است که نه تنها هیچ گاه مسیر توسعهی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی
را بر روی کشور نگشود، بلکه با ممانعت از رشد درون زای اقتصاد ملی،
غارت منابع کشور، تحکیم دیکتاتوری و ...، سدی بزرگ در برابر روند
تحولات دموکراتیک و عدالتخواهانه جامعه در مسیر توسعه اجتماعی و
اقتصادی واقعی ایجاد کرد.
بعد از کودتا در ایران چه اتفاقی افتاد ؟ هزاران نفر بازداشت و
مورد سرکوب قرار گرفتند. بسیاری از فرزندان کارگران و زحمتکشان بازداشت
و در زندانها مورد شکنجه قرار گرفتند، زندانهای طولانی مدت، اعدامها
و سرکوب گسترده، فضایی قبرستانی ایجاد کرد که هر گونه فعالیت سیاسی و
اجتماعی در آن تعطیل شد. فسادی ساختاری در حاکمیت نهادینه گردید که
دربار در مرکز آن قرار داشت. در زمینهی اقتصادی کشور مسیر سرمایهداری
وابسته را در پیش گرفت . هر گونه تلاشی برای شکلدادن به یک اقتصاد ملی
در دوران شکلگیری وزارت اقتصاد با وزارت عالیخانی ناکام ماند که
سرانجام با طرد او از وزارت همراه شد. ساواک برای شکار و کشتار فرزندان
مبارز و اساساَ هر کسی که سروگوشش میجنبید، شکل گرفت، و بسیاری از
فرزندان مبارز این جامعه را گاه حتی به جرم خواندن یک کتاب و یک
اعلامیه به زیر شکنجه برد و بسیاری را به شهادت رساند. ایران به
جولانگاه مستشاران آمریکایی تبدیل شد . فضای سیاسی و اجتماعی به شدت
بسته شد. حتی ظواهر دموکراسی نیز تعطیل شد و تنها یک حزب رستاخیز ایجاد
شد و همه به نوعی ملزم به عضویت در آن شدند. به عبارت روشنتر
دیکتاتوری تمامعیاری بر جامعه مسلط شد و خفقانی بر فضای مطبوعات حاکم
گردید که قابل مقایسه با هیچ دورهای از تاریخ مطبوعات ایران ، نیست.
اگر بتوان فضای کاملاَ بستهی مطبوعات ایران در سالهای پایانی جنگ و
اواخر دههی شصت را به نوعی در ارتباط با شرایط جنگی کشور قابل انتظار
دانست، در سالهای طلایی حکومت شاه که در حال گشودن دروازههای تمدن
بزرگ بود، چنین چیزی منطقاَ نباید مورد انتظار باشد! تملق و ریاکاری به
ویژگی برحستهی ارتباطات در فضاهای مدیریتی و سیاسی کشور تبدیل شد،
مانند همهی رژیمهای دیکتاتوری هیچ نشانی از استقلال قوا در آن مشاهده
نمیشد. امر همایونی و امر ملوکانه و... نماد تمرکز قدرت بیش از حد شاه
و تصمیمگیری بر اساس اراده فردی در کشور شد و....
با اینکه کودتا دولت ملی دکتر مصدق را برانداخت، اساساَ بیشترین
قربانیان و زندانیان و تبعیدیها و اعدامیان خود را از میان تودهای ها
برگزید. پرداختن به این رویداد تلخ در تاریخ معاصر ما امروزه به ویژه
از آن رو ضروری است که در شرایط نارضایتی گستردهی اجتماعی و سیاسی
مردم که با اعتراضات معینی نیز همراه است، طیف رسانههای مسلط فارسی
زبان در تلویزیونهای ماهوارهای به صورتی کاملاَ هماهنگ در تلاشند تا
از همین خانوادهی فراری سلطنت و بهاصطلاح رضا شاه دوم، برای این کشور
آلترناتیوسازی کنند. اهمیت موضوع از آن رو بیشتر میشود که بخش
قابلتوجهی از جمعیت این کشور از میانگین سنیای برخوردار نیستند که از
تجربهی زیسته در دوران رژیم پهلوی برخوردار باشند. اینها بهویژه در
شرایط تسلط رسانههای نیرومند طرفدار سلطنت و تمرکز آنها بر بخشی از
مطالبات دموکراتیک چون مسئلهی آزادی پوشش بانوان و ورود آنها به
استادیومها و... از یک سو و از سوی دیگر ارائهی تصاویری دروغین و پر
زرقوبرق از وضعیت اجتماعی و سیاسی آن دوران جامعه ، میتواند بخشی از
تودههای مردمی را که از وضعیت موجود ناراضی هستند، بفریبد.
این تلاش فریبندهی مدافعان سلطنت را باید افشا کرد. آمار
درآمدهای نجومی نفتی، فقر و محرومیت گستردهی تودههای مردم، ریخت و
پاش و فساد گستردهی دربار، دیکتاتوری و خفقان گورستانی دوران پهلوی،
میزان منابعی را که از کشور به یغما برده اند و... بسیاری اطلاعات دیگر
در دسترس است و نیازی به کار پژوهشی ندارد. آمار قربانیان و
شکنجهشدگان در زندانها موجود است. بسیاری از آنها هنوز زندهاند و
از آنچه بر آنها رفته است، کتابها نوشته شده است. گزارشهای سازمان
عفو بینالملل در بارهی شکنجه در زندانهای رژیم شاه در همان زمان
منتشر شد، اسناد منتشر شدهی سازمان سیآیای در بارهی کودتا و همکاری
ارتجاع داخلی اعم از دربار و مقام های کشوری و لشگری و ارتجاع مذهبی با
آن و... برای هر فرد جویندهی حقیقت در دسترس است. ویدئوی اعتراف شاه
در روزهای پایانی به تضییع حقوق مردم و وعدهی جبران آن نیز در دسترس
است. مدافعان سلطنت با هیچ جادویی نمیتوانند سلطنت پهلوی را برای
افرادی که از تاریخ معاصر ایران کمترین اطلاعات را داشته باشند، تبرئه
کنند. همانگونه که استدلال بد و بدتری در دورههای مختلف انتخابات
نتوانسته است هیچ گرهی را در تأمین مطالبات اجتماعی، اقتصادی ، فرهنگی
و سیاسی مردم بگشاید، سلطنت و نظام پادشاهی نیز از هیچ چشماندازی برای
تأمین مطالبات دموکراتیک و عدالتخواهانه مردم برخوردار نبوده و نخواهد
بود. کودتای ۲۸ مرداد را از یک منظر باید ادامهی سرکوب و کشتار
وحشیانه جنبش حق طلبانه ی مردم آذربایجان در دههی ۲۰ و این بار در سطح
ملی از سوی ارتجاع سلطنتی برای تحکیم حاکمیت استبدادی خود دید و از
منظری دیگر نیر مانند دهها مورد دیگر از کودتاهایی که در بالا فهرست
شد، یک کودتای خونین امپریالیستی برای ممانعت از استقرار و تحکیم یک
دولت ملی و دموکراتیک در ایران برای ممانعت از ملی شدن صنعت نفت،
ممانعت از نهادینه شدن دموکراسی و تحول دموکراتیک و عدالتخواهانه در
جامعه ایران دانست.
توده های زحمتکش، زنان و جوانان ما باید به این امر توجه داشته
باشند که اگر انقلاب سال ۵۷ با روندی که طی شد، منجر به دستیابی
جامعهی ایران به مطالبات دموکراتیک و عدالت اجتماعی نشد، این مطالبات
را نمیتوان با بازگشت به رژیمی دنبال کرد که با کودتای ۲۸ مرداد سال
۱۳۳۲ دولت ملی دکتر مصدق را برانداخت و با اعمال یک حاکمیت دیکتاتوری
برای بیش از دو دهه، فضای سیاسی خفقانآوری را به کشور تحمیل نمود و
صدها و هزاران نفر از فرزندان این جامعه را به شکنجهگاه و قتلگاه
فرستاد. هم گزارش های عفو بین الملل در این مورد وجود دارند، هم بسیاری
از زندانیان شکنجه شده آن زمان هنوز زندهاند ، هم اسناد متعدد به دست
آمده از ساواک آن را گواهی میکنند، هم اسناد منتشر شده سیآیای نشان
دهندهی نقش مداخله گرانه امپریالیست ها در کودتای ۲۸ مرداد و
دیکتاتوری و سرکوب وحشیانه رژیم سرنگون شدهی سلطنتی در ایران هستند.
کارنامه رژیم سلطنتی در ایران از زمان روی کار آمدن رضاخان در ابتدای
قرن تا پایان آن با سرکوب نهضت جنگل، جنبش ملی آذربایجان، کردستان، با
قتل دکتر تقی ارانیها، خسرو روزبهها ، حسین فاطمیها ، بیژن جزنی ها
، رضایی ها ،، خسرو گلسرخیها و مرتضی کیوان ها و....بسیار سیاهتر از
آن است که بتوان نسبتی بین مطالبات دموکراتیک و عدالتخواهانه مردم
ایران با آن برقرار کرد.
تصور خامی است اگر کسی فکر کند که با رژیم سلطنتی و یا همکاری با
مدافعان آن در ایران میتوان به سطح استانداردهای دموکراسی بورژوایی
کشورهایی چون انگلستان دست یافت. آنها که در نمایندگان رژیم ساقط
شدهی سلطنتی ایران به دنبال پتانسیل های دموکراسی خواهی و ترقی خواهی
میگردند، توجهی به این حقیقت ندارند که دموکراسی بورژوایی موجود در
نظام های پادشاهی کشورهایی چون انگلستان، پیش و بیش از هر چیز دستاورد
مبارزات اجتماعی و سیاسی مردم این جوامع در طی زمان است نه ساختار
سلطنتی حکومت! و بقای این ساختار نشان دهندهی مقاومت دیرپای طبقات
ارتجاعی فورماسیونهای پیشسرمایهداری در حوزهی روبنایی این جوامع
بوده و اساساَ فاقد هر گونه نشانی از ترقیخواهی است. نظام پادشاهی و
سلطنتی به ویژه در جوامع کم توسعه به هیچ وجه نمیتواند منادی توسعهی
سیاسی و دموکراسی باشد.
اگر انجام کودتا را بتوان نتیجهی مداخله امپریالیستی در حمایت
از دربار و ارتجاع سلطنتی در برابر دولت ملی و حمایت نیروهای ارتجاعی
جامعه از جمله ارتجاع مذهبی از آن دانست، عدم موفقیت نیروهای مترقی در
مقابله با کودتا را نیز باید محصول مجموعهای عوامل از جمله عدم دعوت
مردم از سوی رئیس دولت ملی برای حضور در خیابانها برای مقابله با
کودتا، اعتماد بیپایه به دولت آمریکا از سوی رئیس دولت همراه با
بیاعتمادی به نیروهای ترقی خواه چپ، عدم آمادگی سیاسی و تشکیلاتی چپ
برای استفاده از نیروهای نظامی و اجتماعی و سیاسی خود برای صفآرایی و
اقدام پیشگیرانه در مقابل کودتا و ... دانست که بیشترین قربانیان و
زندانیان و تبعیدیها و ... را از میان همین نیرو گرفت. اما میتوان
تصور کرد که اگر چپ ایران دو روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد از آمادگی
لازم برای عبور از رهبری جنبش ملی شدن صنعت نفت و دولت ملی دکتر مصدق و
تصرف پیشگیرانهی قدرت سیاسی جهت هدایت مردم برای مقابله با کودتا
برخوردار بود و در این رابطه وارد عمل میشد و... با اقدام انقلابی
پیشگیرانه و مستقل و بهموقع خود، کودتا را در نطفه خفه و اقدام به
تشکیل یک دولت انقلابی میکرد، چه اتفاقی میافتاد؟
بدیهی است که صف بندیها و توازن قوای نیروهای سیاسی و اجتماعی
به گونهی دیگری رقم میخورد و روند رویدادهای سیاسی و اقتصادی و
اجتماعی جامعهی ایران در دهههای پس از کودتا میتوانست بسیار با آنچه
بر آن گذشته است، متفاوت باشد. اما نباید از نظر دور داشت که همانها
که امروز چپ را به دلیل عدم اقدام مستقل برای مقابله با کودتا و عبور
از رهبری رئیس دولت ملی مورد انتقاد قرار میدهند، باز هم چپ را به
دلیل همین اقدام مستقل انقلابی جهت تصرف پیشگیرانهی قدرت سیاسی به
منظور مقابله با کودتا محکوم میکردند و از کودتای کمونیستی در ایران
سخن میگفتند، همانگونه که امروز از اقدام انقلابی و پیشگیرانهی لنین
در برابر احتمال کودتای قریبالوقوع ژنرال کورنیلوف به عنوان کودتای
بلشویکها سخن میگویند!
۲۸
مرداد ۱۳۹۸
برگرفته از فیس بوک نویسنده |