نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2019-06-19

نویدنو  28/03/1398 

 

 

  • آمارها نشان می دهند که در دوران کاربست سیاست اقتصادی نئو لیبرالی در هند رشد ناخالص ملی در مقایسه با دوران سابق که کنترل دولتی بر اقتصاد بیشتر بود شاهد رشد بسیار بالاتر، در واقع دو برابر نرخ رشد سابق بوده است. آمار ها همچنین نشان می دهند که نرخ رشد کشاورزی، به ویژه دانه های غذایی، در دوره نئولیبرالی به صورت شاخصی پایین تر از دوره قبل بوده است.

 

تناقض اقتصادی

پرابهات پاتنیک - برگردان : هاتف رحمانی

آمارها نشان می دهند که در دوران کاربست سیاست اقتصادی نئو لیبرالی در هند رشد ناخالص ملی در مقایسه با دوران سابق که کنترل دولتی بر اقتصاد بیشتر بود شاهد رشد بسیار بالاتر، در واقع دو برابر نرخ رشد سابق بوده است. آمار ها همچنین نشان می دهند که نرخ رشد کشاورزی، به ویژه دانه های غذایی، در دوره نئولیبرالی به صورت شاخصی پایین تر از دوره قبل بوده است.

با سنجش بر مبنای در آمد سرانه ، تقابل حتی شدید تر است. رشد سرانه تولید ناخالص ملی تحت حاکمیت نئو لیبرالیسم بیش از دو برابر دوره قبل؛ اما رشد تولید سرانه دانه های غذایی در عصر نئولیبرال تقریبا صفر بوده است، در حالی که ( نرخ رشد ) سالانه در دوره قبل در همه حال بین نیم تا یک درصد ( بسته به بازه زمانی که در نظر می گیریم ) بود.

این رشد نا متعادل بین بخش دانه های غذایی و دانه های غیرغذایی می تواند به این معنی باشد که رشد بیش از حد تقاضا برای دانه های غذایی در عصر نئو لیبرال در مقایسه با دوره قبل تر یا باید به تورم سریع تر قیمت مواد غذایی یا واردات بیشتر مواد غذایی منجرشود. اما آن چه ما می بینیم دقیقا عکس آن است. هند با فاصله زیاد از واردات دانه های غذایی ، به صادر کننده منظم و کلان دانه های غذایی تبدیل شده است، و در حالی که مشخصه دوران قبل افزایش مداوم و زیاد قیمت مواد غذایی بود، دوران نئو لیبرالی شاهد میانگین نرخ پایین تری برای دانه های غذایی بوده است. با استثنا هایی در موقعیت های انگشت شمار، تمام دوران بیش از نیم قرنی نئولیبرال، عرضه دانه های غذایی مرتبط با دولت همیشه کافی، و فراتر از سطحی بوده است که ما "عادی" تلقی می کنیم.  

این امر چگونه امکان پذیر است؟ رشد نا متعادل بین بخش های دانه های غذایی و دانه های غیر غذایی، با مشاهده کاهش سرانه در قبل و افزایش بعدی آن چگونه می تواند به جای آن که سبب شرایط حاد تقاضای بیش از حد گردد، عملا سبب وضعیت عرضه بیش از حد، که مطلقا عکس آن است گشته است؟ با نگاه متفاوتی به موضوع، آن چه اقتصاد دان ها " کشش در آمدی تقاضا" برای دانه های غذایی می نامند، یعنی درصد تغییر در تقاضای سرانه برای دانه های غذایی، زمانی که در آمد سرانه واقعی یک درصد افزایش می یابد،که به طور طبیعی مثبت است، پس ما دردوران نئولیبرال باید کمبود (دانه های غذایی)عظیمی داشته باشیم، اما چگونه است که ما به جای کمبود دانه های غذایی به نظر می رسد مقدار کافی برای صادرات و حفظ عرضه داریم؟ این یک تناقض است. 

برای توضیح این تناقض گفتن آن که نابرابری در آمدی افزایش داشته است کافی نیست. در حقیقت، کشش در آمدی تقاضا به توزیع در آمد بستگی دارد، و وقتی این توزیع نابرابر تر می شود، کشش درآمدی تقاضا برای دانه های غذایی سقوط می کند ، چون انتقال یک روپیه از فقرا به ثروتمندان میزان تقاضای دانه های عذایی را، حتی اگر چه ثروتمندان مستقیم و غیر مستقیم به طور میانگین نسبت به فقرا دانه های غذایی بیشتری مصرف می کنند، پایین تر می آورد. اما اشاره به بدتر شدن توزیع در آمد به تنهایی نمی تواند توضیح مسئله باشد، چون ما صرفا در باره پایین آمدن کشش در آمدی تقاضا برای دانه های غذایی صحبت نمی کنیم، بلکه در باره منفی شدن آن سخن می گوییم. و این تنها زمانی امکان پذیر است که خرابی مطلقی در وضعیت بخش قابل توجهی از جمعیت وجود داشته باشد.   

اگر چه این امرمی توانست رخ دهد، اما توضیح دیگری برای این تناقض نیست، در واقع اشاره کردن به آن هم کافی نیست. باید بپرسیم:این امر چگونه رخ داد؟ به عنوان مثال در وضعیت بخش قابل توجهی از مردم اگر در قیمت های مربوط به درآمد پولی پایه ی آن ها، یعنی از طریق آن چه جان مینارد کینز اقتصاد دان انگلیسی آن را "تورم سود" خوانده بود افزایشی وجود داشته باشد ممکن است تنزل مطلقی وجود داشته باشد. اما می بینیم که دوران نئو لیبرال شاهد شتابی در تورم قیمت مواد غذایی نبوده است. بنابراین روشن است که این امر نه در رابطه افزایش قیمت مواد غذایی نسبت به قدرت خرید طبقه کارگر، بلکه در رابطه پایین آوردن قدرت خرید نسبت به قیمت مواد غذایی (که خود آن قیمت ها به هیچ وجه سریعتر افزایش نیافته است ) بوده است که سبب خرابی مطلق در وضعیت آن ها شده است.

اما گفتن این هم کافی نیست. این کاهش قدرت خرید در رابطه با قیمت مواد غذایی ( که قیمت آن به هیچ وجه سریعتر افزایش نیافته است) چگونه رخ داد؟ یک پاسخ روشن می تواند کاهش سرعت رشد کشاورزی، از جمله رشد دانه های غذایی و خروجی خود آن باشد. اما وقتی این خروجی کم است، پس قدرت خرید کمتری در دستان روستائیان و کارگران کشاورزی است. در این صورت، اگر تولید کمتری وجود دارد، تقاضای کمتری هم از طرف تولید کنندگان وجود خواهد داشت. اما این هم به تنهایی توضیحی بسنده ای نیست.

اگر در تولید سرانه دانه های غذایی کاهشی وجود داشته باشد، در آن صورت قطعا تقاضا برای دانه های غذایی از سوی تولید کنندگان، یعنی روستائیان و کارگران، هم به صورت مستقیم ( چون دانه های غذایی کمتری مصرف می کنند)، وهم به صورت غیر مستقیم با کاهش تقاضا برای دیگر کالاها، که تولید کنندگان آن کالاها نیز به نوبه خود ناچار به تقاضای کمتر دانه های غذایی می شوند پایین می آید. 

اما سقوط سرانه تولید دانه های غذایی نمی تواند به صورت واقعی، یعنی در هیچ اقتصاد عملا در فعالیتی، با این شیوه تقاضای دانه های غذایی را بیش از یک واحد کاهش دهد،چون دلیل این امر سقوط سرانه تولید است پس عکس آن هم می تواند صادق باشد، و واحدی که تولید دانه های غذایی را افزایش می دهد می تواند به افزایش بیش از یک واحد در تقاضا برای دانه های غذایی منجرگردد، که سبب تورم غیر قابل کنترل در اقتصاد می شود. بنا براین کاهش تولید دانه های غذایی باید سبب تقاضای بیش ازحد گردد ( چون به نوبه خود سبب سقوط کمتراز یک واحد در تقاضا خواهد شد ). اگر تولید از 100 به 99 برسد یعنی یک واحد سقوط کند، در آن صورت تقاضا باید کمتراز یک واحد(کاهش یابد) ،می توان گفت به 99.5 واحد کاهش می یابد، که حد تقاضا در آن وضعیت می تواند نیم (0.5 ) واحد باشد.   

با این حال اشاره صرف به نرخ پایین آمدن رشد سرانه دانه های غذایی به عنوان توضیح انباشت بیش از حد دانه های غذایی در دوران نئو لیبرال جواب نخواهد داد. آشکاراست که چیز دیگری دست اندرکار است. و برای دیدن آن که بدانیم آن چیز چیست، ما باید تمایزی ترسیم کنیم. قدرت واقعی خرید در دستان جمعیت وابسته به کشاورزی ( وما در این متن بر این جمعیت تمرکز می کنیم ) به دو عامل وابسته است: خروجی تولید و خروجی سرانه قدرت واقعی خرید که این جمعیت تولید می کنند. 

این دو عامل دقیقا دو چیز متفاوت هستند. حتی اگراز لحاظ فیزیکی خروجی همانندی تولید شود، قدرت واقعی خرید، یا در آمد واقعی، در دستان تولید کنندگان بسته به قیمتی که برای تولید می پردازند، قیمتی که برای تولید دریافت می کنند، و بهایی که باید برای بسته کالاهایی که خریداری می کنند بپردازند می تواند متفاوت باشد.  

آن چه ما در هند دوران نئو لیبرال شاهدیم آن است که در آمد واقعی در دستان تولید کنندگان کشاورزی (روستائیان و کارگران کشاورزی) هم به خاطر کاهش رشد خروجی کشاورزی ( به ویژه دانه های غذایی) و هم به خاطر کاهش سرانه درآمد واقعی تولید ، به خاطر افزایش (نسبی) در قیمت ورودی، به خاطر کاهش (نسبی) قیمت خروجی (همان طور که برای مثال درمحدودیت روی قیمت های تدارکات تجسم یافته است) ، وبه خاطر افزایش قیمت سبد کالاهایی که می خرند ( به ویژه خدمات اساسی مانند آموزش و پرورش و بهداشت )فشرده شده است.

اگرما صرفا به اصطلاح به شرایط تجارت میان کشاورزی و تولید کارخانه ای توجه کنیم این بالا رفتن هزینه زندگی روستائیان و کارگران کشاورزی پنهان می ماند، یعنی چنین شرایطی حرکت های تجارت ناشی از تغییرات قیمت های موثر خدمات اساسی مانند آموزش و پرورش و مراقبت بهداشتی، بخش هایی که خصوصی سازی آن ها قیمتشان را به عرش اعلا رسانده است را به حساب نمی آورد.  

ما در بالا دیدیم که اگر خروجی سرانه قدرت واقعی خرید تولید شده ثابت باقی بماند در آن صورت کاهش خروجی دانه های غذایی ( یا کاهش نرخ رشد آن ) به تنهایی نمی تواند پدیداری تناقض امیز وضعیت انبار بیش از حد دانه های غذایی را توضیح دهد. اما اگر کاهش نرخ رشد دانه های غذایی با کاهش سرانه قدرت واقعی خرید تولیدی برای تولید کنندگان همراه شود، در آن صورت ممکن است وضعیت عرضه بیش از حد دانه های غذایی به خوبی پدیدار شود، که در آن صورت رشد سریع تر بخش دانه های غیر غذایی ( که به طور مستقیم یا غیر مستقیم تقاضا برای سرانه دانه های غذایی را از تولید خود کاهش می دهد) ممکن است نفی نشود.    

و تا اندازه ای که پیشرفت های فن آورانه دربخش دانه های غیر غذایی در طی زمان رخ می دهد که نرخ رشد بهره وری کار را افزایش می دهد و از این رو تعداد استخدام ها را پایین تر می آورد، و با کاربست تقاضای غذا، (براساس)سرانه خروجی خود، عرضه بیش از حد دربازار دانه های غذایی بیشتر و بیشتر قابل توجه خواهد شد.

اما زمانی که از نزدیک به موضوع نگاه می کنیم روشن است که حتی پایین آمدن نرخ رشد سرانه دانه های غذایی نتیجه کاهش سرانه قدرت واقعی خرید تولید کنندگان آن است. این امر با افزایش قیمت های ورودی، محدودیت در قیمت های تجهیزات و بالا رفتن هزینه زندگی آن ها،یعنی همه آن چه حتی "تولید ساده" را برای بخش های بزرگی از آن ها دشوار می سازد رخ می دهد.

از این رو به دنبال آن هم در سمت عرضه ( از طریق کاهش نرخ رشد سرانه خروجی ) و هم در سمت تقاضا ( هم از طریق کاهش سرانه نرخ رشد خروجی و هم از طریق کاهش سرانه قدرت واقعی خرید که در مرحله اول ایجاد شد) فشار بر کشاورزی روستا تاثیر می گذارد. تاثیر سمت تقاضا قوی تر از تاثیر سمت عرضه است.به همین دلیل ما با وضعیت عرضه بیش از حد دانه های غذایی حتی زمانی که نرخ رشد تولید ناخالص ملی در دوره نئو لیبرال بالاتر از دوره قبل و نرخ رشد دانه های غذایی پایین تراز دوره قبل است رو در رو می شویم. به عبارت دیگر به خاطر منشا طبقاتی سیاست های حاکمیت سرمایه داری نئو لیبرال عرضه بیش از حد افزایش می یابد.

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: