نویدنو
گذری بر"بازار مکاره" اصولگرایان -2
راست در مقابل خاتمي متحد مي
شود
به
جان هم افتادن اصولگرایان
چرا عبدالله
نوري مهم شده است؟
سفر
سیاسی قالیباف به ژاپن
زلف های گره خورده
(یادداشت کیهان )
فراز و فرود جناح بازار
كوچكزاده: مخالفت با دولت نهم، سيلي زدن به چهره اصولگرايي است
مردم خراسان
610 كيلو نامه براي احمدينژاد نوشتند
وزير کار: در نيمه اول امسال بيش از 250 هزار نفر از کارگران بيکار
شدهاند
عبور از احمدینژاد با محوریت ناطق نوری
محبيان: بر اصولگرایان عقلا واجب است که کاندیدایی بهتر از احمدی نژاد
معرفی کنند
خودتحريمي به
دست دولت احمدينژاد
زيرآبيهاي
انتخاباتي ممنوع!
کيهان :چه
بيايد ،چه نيايد
...
راست در مقابل خاتمي متحد مي
شود
انتخابات در گفت وگو با امير محبيان
حسين محمدي
Mohammadi1363@gmail.com
امير محبيان از چهره هاي سرشناس مطبوعاتي و نظريه پرداز جناح راست است. با
وي در مورد انتخابات دهم، نقش دولت نهم در اجماع اصولگرايان و کانديداهاي
بالقوه جناح راست گفت و گو کرده ايم. محبيان بر اين نظر است که اصول
گرايان در انتخابات بيش از يک کانديدا ـ علاوه بر محمود احمدي نژاد،معرفي
خواهند کرد. متن مصاحبه در پي مي آيد.
آقاي
محبيان! به نظر مي رسد همانند انتخابات سال 84 در ميان اصولگرايان تشتت
وجود دارد. تحليل شما ازوضعيت فعلي جناح اصولگرا چيست؟
اصول گرايان اساسا در همه موارد داراي نوعي اختلاف نظر بوده اند اما
توانسته اند به نحوي اين اختلاف نظر را در زمان انتخابات مديريت کنند.
البته گاهي اين مديريت به نتيجه رسيده وگاهي هم بي نتيجه بوده است.
درانتخابات پيش رواما به نظر مي رسدوضعيت کمي پيچيده تر باشد؛ چرا که اصول
گرايان بعد از مدت هاي طولاني موفق شدند بالاخره دولت را در دست بگيرند.
برون
داد اين دولت، براي اصولگرايان مفيد بوده يا خير؟
عملکردي که دولت در 4 سال گذشته داشته، به نوعي است که عملا مي تواند مورد
انتقاد قرار بگيرد و پرسش هايي درباره آن مطرح شود. از سوي ديگر دولتي که
به نام دولت اصولگرا بر سر کار آمده بي گمان دولتي اصول گراست، اما بيان
گر آرمان هاوديدگاه هاي همه اصولگرايان نيست. ضمنا انتقاداتي بسيار جدي از
طرف طيف مجلسي اصول گرايان و بعضي طيف هاي آزاد و نخبه اصول گرا به دولت
وارد مي شود. اما چون اصولا بازي هاي سياسي در برخورد با رقيب معنا پيدا
مي کند، رفتارهاي سياسي در اين نوع بحث پيچيده مي شود. به عبارتي جريان
اصول گرا ازيک سو نگاهش به جريان دوم خرداد است و اينکه در ميان آن ها
وحدت يا کثرت به وجود مي آيد و اينکه کانديدا يا کانديداهاي نهايي آن ها چه
کساني هستند و از سوي ديگر در درون خود اختلاف نظرهايي را شاهد است
وافرادي که ظرفيت کانديداتوري را دارند.
يعني
اوضاع اصول گرايان چندان مساعد نيست؟
شرايط موجود نشان دهنده اين است که جريان اصول گرا تلاش مي کند به نحوي اين
حرکت را مديريت کند و اين احتمال وجود دارد که اصول گرايان در انتخابات
بيش از يک کانديدا ـ يعني فراتر از آقاي احمدي نژاد يک کانديداي ديگر ـ
معرفي کنند.
اختلافات
ميان اصول گرايان در تاکتيک و روش است يا اختلافات مبنايي و استراتژيک
است؟
بحث استراتژي يا تاکتيک در اين جا مطرح نيست. وقتي شما در حاکميت قرار مي
گيريد، نحوه مديريت و گردآوري نيروها ممکن است مورد سئوال واقع شود. در
حال حاضر دولت آقاي دکتر احمدي نژاد، ضمن اينکه فعاليت هاي بسيار زيادي
داشته و اصول گرايان هم روي بسياري از نقاط قوت آن تاکيد دارند، اما نقاط
ضعفي را هم شاهد است. يکي اين است که نتوانسته چتر گسترده اي بر سر همه
اصول گرايان داشته باشد و در بعضي از پروژه ها بيش از آنکه از حاصل جمع و
اجماع ديدگاه هاي نخبگان اصول گرا بهره مند شود، بيشتر گروه اندکي را شامل
شده است. مجموعه اين انتقادات در حال حاضر به صورت جدي وجود دارد واين
احتمال هست که همه آن ها به يک نتيجه سياسي برسد و اجازه ندهد که توافق
قطعي روي آقاي احمدي نژاد به عنوان تنها کانديداي موجود به وجود بيايد.
البته بستگي به شرايط موجود هم دارد. البته حضور آقاي خاتمي کمک خواهد کرد
که بخش بيشتري از اصول گرايان به سمت آقاي احمدي نژاد بروند.
يعني
حضور آقاي خاتمي باعث وحدت اصول گريان خواهد شد؟
بله، اين مساله وجود دارد. البته ممکن است علي رغم حضور آقاي خاتمي
کانديداهاي ديگري هم از ميان اصول گرايان مطرح شوند و وحدت کامل نباشد،
اما به نظر مي رسد که برآيند نهايي حضور آقاي خاتمي بتواند براي آقاي
احمدي نژاد مثبت باشد.
اين
اجماع در ميان اصول گرايان در مقابل کانديداي واحد رقيب، تنها در صورت حضور
آقاي خاتمي است يا خير؟ مثلا اگر اصلاح طلبان روي آقاي کروبي به اجماع
برسند، چه؟
آقاي کروبي اين پتانسيل را ندارند که باعث وحدت اصول گرايان شوند.
در
حال حاضر شما چهره هايي راکه بالقوه امکان کانديداتوري آن ها وجود دارد يا
روي آن ها بحث شده است، چه کساني مي دانيد؟
يکي از شخصيت هايي که روي وي سرمايه گذاري شده، آقاي لاريجاني به عنوان
رييس مجلس است. اما شرايط و در عين حال خبرهاي رسيده حاکي از آن است که
آقاي لاريجاني تمايلي براي کانديداتوري ندارند. آقاي قاليباف هم وضعيت
خوبي دارند. بعضي چهره هاي سياسي ديگر هم مطرح هستند که روي آن ها
مطالعاتي صورت مي گيرد. در لايه هاي داخلي آقاي پورمحمدي هم مطرح شده اند،
همچنين آقاي جهرمي نيز در ميان بعضي لايه ها مطرح هستند. از طرف ديگر در
لايه هاي يک مقدار بيرون تر، کساني مثل آقايان ولايتي و روحاني هم مطرح
هستند که در خط فاصل ميان آقاي هاشمي و اصول گرايان، اقاي ولايتي بيشتر به
سمت اصول گرايان و آقاي روحاني بيشتر به سمت اصلاح طلبان گرايش دارند.
رفتارهاي
اطرافيان و حاميان آقاي احمدي نژاد، تا چه حد بر ميزان تشتت در ميان
اصولگرايان اثرگذار بوده است؟
بعضي از اين رفتارها و در عين حال اصرار بر بيان بعضي از عقايد که خلاف عرف
جريان اصول گرايي است، تا حدودي باعث بروز بعضي شبهات شده که شبهات به
صورت سوال هاي جدي در ميان اصول گرايان وجود داردو ممکن است حتي کارکردهاي
انتخاباتي هم پيدا کند.
در
مورد بحث اجماع با کمک ريش سفيدان چطور؟ فکر مي کنيد امکان دارد باز هم
اصول گرايان با محوريت افرادي مثل آقاي ناطق نوريامکان رسدن به اجماع را
پيدا کنند؟
احتمال آن منتفي نيست اما به نظر مي رسد مکانيزم آن تا حدودي پيچيده تر
خواهد بود.
به
چه نحو؟
اين احتمال وجود دارد که افراد در يک مرحله پيش انتخاباتي به صورت مقدماتي
دست به فعاليت بزنند و بعد از آن فردي که در ميان اصول گرايان از شانس
بيشتري برخوردار است در يک ائتلاف دروني در آستانه انتخابات و براساس
نظرسنجي،به عنوان کانديداي نهايي انتخاب شود و افراد ديگر در کابينه وي
حضور پيدا کنند.
آقاي
محبيان، سال ها موتلفه وجامعه روحانيت مبارز شاخص و نماد جريان راست بوده
اند.اما به نظر مي رسد در اين چهار سال، بخصوص جريان موتلفه، به حاشيه
رفته اند. فکر ميکنيد تلاش موتلفه براي خروج از حاشبه، مي تواند نقش
تاثيرگذاري در انتخاب نامزد نهايي اصول گرايان داشته باشد؟
بخشي از به حاشيه رفتن گروه ها به خودشان بر مي گردد. يعني عدم حضور در
صحنه اصلي باعث مي شود که آن ها در حاشيه قرار بگيرند. به نظر مي رسد
موتلفه اگر بخواهد در صحنه حضور جدي داشته باشد، بايد از محافظه کاري
تحليلي و محافظه کاري رفتاري دست بردارد و به صورت شفاف وروشن مواضع خود را
اعلام کند. ولي حدس من اين است که موتلفه در انتخابات پيش رو قادر خواهد
بود بار ديگر نقش خود را احيا کند.
خود
حزب شما چطور؟ شما روي چه افرادي سرمايه گذاري خواهيد کرد؟
ما درمورد کانديداها بحث نمي کنيم. ما سعي داريم از لحاظ تحليلي به عنوان
يک حزب نخبه ونخبه گرا، بتوانيم تحليل هاي راه گشا در مقابل جريان اصول
گرا قرار دهيم و در نهايت آن ها را به سمت مکانيزمي رهنمون کنيم که
بيشترين منافع جريان اصول گرايي را در پي داشته باشد.
يعني
مايليد به عنوان استراتژيست جريان اصول گرا عمل کنيد؟
به مفهوم استراتژيست،نه. منتها ما ايده ها را پيشنهاد مي کنيم و اميدوار
هستيم که افکار عمومي ونخبگان جريان اصول گرا، پذيراي آن باشند.
تاکنون
پيشنهاد خاصي هم ارايه کرده ايد؟
به صورت جدي و رسمي، همين مکانيزمي است که براي رسيدن به کانديدا گفتم،
اعلام کرده ايم ومقالاتي هم در همين زمينه نوشته ايم. تا حدود زيادي هم با
استقبال رو به رو شده يا اينکه عدم مخالفت با آن در حال حاضر خيلي آشکار
نيست.
فکر
مي کنيد نتيجه انتخابات در صورت عدم اجماع در ميان اصولگرايان چگونه خواهد
بود؟
موقعيت آقاي احمدي نژاد به لحاظ اجتماعي خوب است، گرچه به نظر من ريزش هايي
را هم داشته است. اما نکته روشن اين است که احتمال پيروزي آقاي احمدي نژاد
در دور نخست کاهش پيدا کرده و احتمالا رقابت به دوردوم کشيده خواهدشد.
مطلوب جريان اصول گرا هم اين است که هر دو کانديداي راه يافته به دوردوم
اصول گرا باشند. ولي به هر صورت سناريوهاي ديگر هم تحت بررسي قرار دارند.
و
در صورت حضور آقاي خاتمي؟
پيش بيني دقيقي نمي شود کرد، زيرا بايد ديد ميزان احياي اعتبار آقاي خاتمي
تا چه حد است و مردم تا چه ميزان بازگشت آقاي خاتمي را جدي تلقي مي کنند.
طبعا آقاي خاتمي چهره محبوبي است، اما بايد به اين پرسش پاسخ دهد که چه
حرف جديدي در اين دوره براي گفتن خواهد داشت؟ زماني که پشتوانه کامل مردم
را داشتند، نتوانستند برنامه هاي مدنظر خود را به پيش ببرند، حالا چه
عملکرد متفاوتي در اين دوره خواهند داشت؟ به نظر مي رسد اين پرسش در سطح
افکار عمومي هنوز پاسخ خود را پيدا نکرده است.
به
جان هم افتادن اصولگرایان
ایسنا: یک نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه «همه ما
اصولگرایان در یک کشتی نشسته ایم» گفت: «ممکن است در جریان اصولگرا سلایق
مختلفی باشد که حتماً هم هست ولی این نباید به جایی برسد که از قبل آن
احساس شود جریان دوم خرداد ترجیح دارد.»
علیرضا زاکانی در جلسه هفتگی انصار حزب الله که با موضوع «انتخابات ریاست
جمهوری و افق های پیش رو» برگزار شد، یادآور شد: «هیچ کس100 و کامل نیست.
آن چه برای ما ارجحیت دارد، ولایت است. بر همین اساس بود که وقتی رزمنده
های ما می جنگیدند به این عنوان بود که حجت خود را از ولایت و امام (ره) می
گرفتند. بنابراین آن روزی که رادیو اعلام کرد امام قطعنامه را پذیرفته است،
بسیاری از کسانی که غر می زدند آنهایی بودند که هیچ هزینه ای برای جنگ
نداده بودند ولی کسانی که بیشتر از همه تلاش کرده بودند، پذیرفتند که امام
و ولایت این را گفته است.» وی گفت: «امروز در جریان اصولگرایی نیاز به یک
سطح بالا از بصیرت وجود دارد. نباید دعواهای بیخودی به راه بیفتد و اگر کسی
مثلاً از مجلس با دولت یا دولت با شهرداری درخواست دعوا کند ما نباید
بگذاریم. برخی در مسیری می روند که انتهای آن تخریب است؛ بنابراین پرهیز از
تفرقه و به جان هم افتادن یک وظیفه جدی جریان اصولگراست. »
وی با اشاره به شرایط دولت قبل اظهار کرد: «یکبار شخصی درباره دولت گذشته
صحبت می کرد و من عرض کردم اگر آقای خاتمی می خواستند به مردم خدمت کنند ما
به عنوان اصولگرا وظیفه خود می دانستیم که کمک کنیم تا خدمت کنند و حرام می
دانستیم که کسی چوب لای چرخ دولت بگذارد. اگر جایی مخالفت می کردیم می
گفتیم این خدمت نیست و مسیر و جهت غلط است و در راستای مصالح نظام است. »وی
تصریح کرد: «به عنوان یک خط قرمز باید مرزبندی خود را با کسانی که به دنبال
یک حاکمیت دوگانه بودند و شعارهای خود را با مصادره مبانی اسلامی نظام به
جمهوریت آن و تجلی تام و تمام جمهوریت به نمایش می گذاشتند، حفظ کنیم. چشم
این عناصر دائما به خارج از مرزهاست.
کما اینکه زمزمه های نظارت خارجی امروز هم به نوعی تکرار می شود؛ لذا نباید
مرزبندی خود را با عناصر دوم خردادی مخدوش کنیم.» وی با بیان اینکه «نباید
هیچ ظرفیتی را در کشور فراموش کرد» افزود: «اساس ایرادی که ما به دوم خرداد
داشتیم تغییر جهت دولت در مسیر غیر از آنچه شایسته بود، است. اگر بپذیریم
که انقلاب اسلامی امروز مسیر تکاملی30 ساله خود را پشت سر می گذارد، این
مساله با مبانی عناصر دوم خردادی محقق نخواهد شد.» وی با اعلام اینکه «در
حال حاضر در جریان اصولگرا هفت - هشت نفر داعیه حضور در انتخابات آتی ریاست
جمهوری را دارند» تصریح کرد: «اگر از همین الان این بحث ها مطرح شود، آسیب
هایی خواهد داشت و وقت افراد به دعوا سپری خواهد شد و مردم خواهند گفت ما
دوست تان داریم و شما آدم های خوبی هستید، ولی این خوب بودن برای ما کافی
نیست.
اصولگراها باید توجه کنند جهت کشور را بر مدار اصولگرایی حفظ کنند و لازمه
آن این است که در شعار و عمل ما یکپارچگی باشد.» وی ادامه داد: «اشکالی در
مجموعه حرکت برخی از اصولگرایان مشاهده می شود و آن هم این است که خود را
تنزل می دهند و از اصول، باورها و ارزش ها خود را پایین می آورند و به
افراد می رسند. این یک آفت جدی است. یکی از عوامل وحدت انگیز ما توجه به
اصول و ارزش ها و گرفتن تعریف و تبیین آن از زبان ولایت و رهبری است.
یکی از اتفاقاتی که می افتد این است که در جریان اصولگرا این تنازل بعضاً
مشاهده می شود. مثلاً یک عده خود را طرفداران لاریجانی یا حداد، احمدی
نژاد، قالیباف یا محسن رضایی اعلام می کنند.
بدین ترتیب ظرفیت هایی که برای رقابت با رقیب در اصولگرایان وجود دارد، صرف
این مسائل می شود. »
چرا عبدالله
نوري مهم شده است؟
خبرهاي رسيده حكايت از به كارگيري برخي روشهاي نادرست براي شركت در
رقابتهاي انتخاباتي دارد.
به گزارش خبرنگار «تابناك» بحران مقبوليت يكي از دلايلي است كه برخي
گروههاي تندرو همواره با آن روبهرو بوده و براي مقابله با آن و به كرسي
نشاندن مواضع خود، شيوههاي نادرستي همچون تحريم انتخابات و نوعي انتحار
سياسي را در پيش ميگيرند.
دليل در پيش گرفتن چنين رويكردي از آن رو مهم است كه اين گروهها با
ترفندهاي تكراري خود در جهت مقابله با نظام و حكومت برآمده و با تحقق
برنامههاي خود، خدمتي خواسته يا ناخواسته به دشمنان استقلال و تماميت كشور
ميكنند.
در همين زمينه يكي از افراطيون اصلاحطلب در جلسه اخير با برخي شاخههاي
دانشجويي اصلاحات گفته است: ما بايد سراغ گزينههايي برويم كه حتماً رد
صلاحيت ميشوند، مانند عبدالله نوري و بعد از آن فضا را ملتهب سازيم. تحليل
حجاريان مبني بر «تقليل قدرت ولي فقيه» بايد اجرايي شود!
بنا بر اين گزارش، در اين نشست قرار شده است كه شاخههاي دانشجويي در روز
دانشجو (شانزدهم آذر) فضاي دانشگاهها را ملتهب كنند و با اعتراضات متعدد
صنفي و سياسي خواستار حضور ناظران بينالمللي در انتخابات آتي شوند. و اين
رويه دقيقا همان كاري است كه در چند انتخابات اخير از سوي برخي افراطيون در
پيش گرفته شده و جوابي نداده است.
گفتني است، از چند هفته پيش مانورهاي رسانهاي بسياري براي كشاندن عبدالله
نوري به صحنه سياسي و فعاليتهاي انتخاباتي ديده شد که البته در اين ميان،
خبرهاي انتخاباتي منتشره همواره از تكذيب و رد عبدالله نوري حكايت داشته
است.
سفر
سیاسی قالیباف به ژاپن
شیرین افشار:
محمدباقر قالیباف، شهردار تهران كه یكی از نامزدهای احتمالی ریاستجمهوری
در انتخابات سال آینده محسوب میشود، به تازگی و در سفری كه به دعوت رسمی
دولت ژاپن به توكیو داشته، جلسات گفتوگوی بسیاری با روزنامهنگاران و
نمایندگان رسانههای خبری بینالمللی داشته و درباره بسیاری از مسائل مربوط
به ایران ابراز نظر كردهاست. سفر پرسر و صدای قالیباف به ژاپن در روزهایی
كه او عنوان هشتمین شهردار جهان را از آن خود كرده، گمانهزنیها برای
نامزدی او در انتخابات ریاستجمهوری آینده را بیشتر كرده و به نظر میرسد
مقامات ژاپنی و نمایندگان رسانههای این كشور نیز شهردار فعلی تهران را در
قامت رئیسجمهوری آینده ایران میبینند و از این روست كه تحلیلهای قالیباف
درباره مهمترین مسائل دیپلماتیك پیش روی ایران از جمله فعالیتهای
هستهای، تورم و مشكلات اقتصادی ایران برای آنان جذاب و قابل تامل بوده
است. شهردار تهران در گفتوگو با سه رسانه معتبر ژاپنی، با اشاره به همان
انتخابات ریاستجمهوری تاكید كرده كه «سیاستمدار خوب كسی است كه كارهای
بزرگ را با كمترین هزینه برای مردم انجام دهد و توسعه را با آرامش ملت
پیش برد». قالیباف پس از بیان اینكه «رئیسجمهور بعدی ایران باید بر بهبود
اوضاع زندگی مردم عادی متمركز شود»، افزوده: «من بر این باورم كه در دولت
بعدی، هركس بر سر قدرت باشد، باید به اقتصاد و مسائل توسعه به شكلی كه
بتوان كشور را بهطور جامعی توسعه داد، توجه كند.» قالیباف كه گمان میرود
رقیب سرسختی از جناح اصولگرا در مقابل محمود احمدینژاد باشد، در دیدارش
از توكیو درباره طیف وسیعی از موضوعات موضعگیری كرده، وی خواستار خروج
نیروهای آمریكایی از عراق شده و گفته كه «ابرقدرتها» باید به نقش ایران در
ثبات به منطقه اعتراف كنند، از برنامه هستهای صلحآمیز ایران دفاع و
تاكید كرده كه این برنامه در چارچوب مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی
است و افزوده «فكر میكنم باید از كشورهایی نگرانی داشت كه عضو آژانس
بینالمللی انرژی اتمی نیستند و دارای تسلیحات هستهایاند. ایران باید به
فعالیتهای هستهایاش ادامه دهد و نهایت تلاش را به كار گیرد تا از طریق
نظارت آژانس اقدامات اعتمادساز كاملی را انجام دهد.
وی
گفته كه «تهران از گفتوگو با آمریكا آن طور كه مورد حمایت باراك اوباما
است، استقبال میكند.» به واقع قالیباف ابراز امیدواری كرده كه باراك
اوباما در صورت پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری آمریكا، به آنچه درباره
تمایلش به گفتوگو با ایران گفته، عمل كند. شهردار تهران به خبرنگاران گفته
كه «هرگونه گفتوگویی میان ایران و آمریكا باید به نفع هر دو طرف و بدون
هرگونه اعمال فشاری صورت گیرد» و افزوده «فكر میكنم جامعه جهانی، جامعه
ایرانی و جامعه آمریكایی از چنین گفتوگویی نفع خواهند برد.» اوباما در
ماههای نخست نامزدیاش برای ریاستجمهوری آمریكا گفته بود كه واشنگتن باید
وارد دیپلماسی مستقیم با ایران شود و او به عنوان رئیسجمهوری حق دارد با
هر كس در هر زمانی و هر مكانی كه فكر كند آمریكا را ایمن نگه میدارد،
ملاقات كند.»
محمدباقر قالیباف به رسانههای معتبر ژاپنی از جمله شبكه ملی تلویزیون
ژاپن (NHK)،
خبرگزاری كیودو و روزنامه یومیوری ؛ توضیح داده كه ریشه تورم در ایران به
سه عامل «ضعف در تولید، وابستگی به نفت و هزینههای بالای دولت» مربوط است
و در خصوص روابط شخصیاش با رئیسجمهور فعلی گفته كه «آقای احمدینژاد
رئیسجمهور كشور ماست و همه وظیفه داریم كه از وی حمایت كنیم. اما این
نكته را مورد تاكید ویژه قرار میدهم كه چون آقای احمدینژاد را دوست دارم
جایی كه وی اشتباه كند، حتما انتقاد خود را هم مطرح خواهم كرد. اما باید
صراحتا بگویم كه برخی رویكردهای ایشان را در حوزه سیاست داخلی و خارجی قبول
ندارم. البته این در عرصه سیاست یك امر كاملا عادی است كه افراد و مدیران
با یكدیگر اختلاف سلیقه داشته باشند.» گفتوگوی خبری شهردار تهران با
خبرنگاران شبكه تلویزیونی
NHK
بیشتر حال و هوای مباحث سیاسی و اقتصادی داشته چنانكه قالیباف دو مسئله
بسیار مهم در اقتصاد امروز ایران را خصوصیسازی با هدف كاهش هزینهها و
همچنین جذب سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی برای اجرای پروژههای مهم عنوان
كرده و گفته كه «واقعیت این است كه هماكنون شرایط اقتصادی كشور مطلوب نیست
و ما به دلیل تورم پدید آمده دچار مشكلاتی شدهایم.» وی در پاسخ به سوالی
در مورد دلایل تورم گفته «به اعتقاد من این تورم دو دلیل عمده دارد؛ اول
ضعف در تولید و دیگری وابستگی به نفت.»
قالیباف در پاسخ به سوالی در مورد نگاه خود به سیاستهای اقتصادی دولت
احمدینژاد تصریح كرده كه «هر اقدام اقتصادی موافقین و مخالفینی دارد. اما
باید توجه داشت كه افزایش تولید میتواند ضمن به حركت درآوردن چرخهای
اقتصاد كشور مشكل بزرگ اشتغال را هم حل كند. دوم اینكه باید به سمت جذب
سرمایههای خارجی پیش رفت و سوم اینكه به هر حال دولت باید هزینههای خود
را كم كند و این كم كردن هزینهها تنها با كاهش تصدی دولت بر بخشهای مختلف
امكانپذیر است.» شهردار تهران در پاسخ به سوال دیگر خبرنگاران
NHK
پیرامون سیاست دولت ایران مبنی بر توجه خاص به مناطق محروم گفته كه «این
رویكرد حتما سیاست خوبی است اما اگر توجه دولت در راستای تولید و اشتغال
باشد حتما بسیار بهتر خواهد بود. به اعتقاد من سیاستهای فعلی در موضوعات
مهم و كلیدی همچون اشتغال كارآیی چندانی ندارد و ایجاد تحول در آنها ضروری
است.» قالیباف در پاسخ به سوالی پیرامون پیشبینی دهمین دوره انتخابات
ریاستجمهوری در ایران گفته كه «حتما یك رقابت جدی و داغ را در انتخابات
دهم ریاستجمهوری شاهد خواهیم بود. اما در خصوص تقسیمبندی شما از فضای
سیاسی ایران به دو بخش محافظهكار و اصلاحطلب باید بگویم كه چندان موافق
این نظر نیستم. شما باید به این نكته توجه داشته باشید كه در كشور ما مردم
بیشتر، افراد را میشناسند نه احزاب را. بر همین اساس به اعتقاد من كسی
میتواند اعتماد مردم را در جریان انتخابات به سوی خود جلب كند كه هم دغدغه
توسعه و پیشرفت جامعه را داشته و هم روابط بینالملل را اصلاح نماید.
بنابر این دولت آینده با هر فرد یا تفكری كه تشكیل شود نهایتا باید این
اهداف را مد نظر قرار داده و به آن جامه عمل بپوشاند.»
قالیباف در پاسخ به اصرار خبرنگار كیودو مبنی بر اینكه «فارغ از پاسخهایی
دیپلماتیك و سیاسی بگویید آیا در عرصه انتخابات حاضر خواهید شد یا خیر؟»
جواب داده كه «تمام احساس من این است كه این روزها مردم به آرامش و كشور به
توسعه نیاز دارد و هر كس كه بتواند این شرایط را تضمین كند شایسته رئیس
جمهور بودن است. طبیعتا اگر كسی احساس كند كه میتواند به این اهداف جامه
عمل بپوشاند، وظیفهاش حضور در انتخابات است. این تمام حرف دل من بود و در
موضوعی به این مهمی كه با سرنوشت ملتم مرتبط است سیاسی سخن نمیگویم.»
وی در پاسخ به تحلیل خبرگزاری كیودو مبنی بر اینكه «سه سال پیش شما را
محافظهكاری تندرو میدانستند اما حالا هم اصلاحطلبها و هم محافظهكاران
تاكید دارند كه شما یك محافظهكار یا اصولگرای معتدل و میانهرو هستید»،
گفته «من این تقسیمبندیها را چندان نمیپذیرم. البته این حرف شما را هم
قبول دارم كه برخی سیاسیون میگویند آن زمان اشتباه كردهاند. اما اگر قرار
باشد خودم را در فضای فعلی توصیف كنم، باید بگویم كه من فارغ از این
دستهبندیها یك انقلابی هستم، فردی هستم كه در فضای انقلاب رشد كردهام و
بنابراین در انقلابی بودن تفكرات خود شك و تردید ندارم. معتقدم و ایمان
دارم كه همین باورهای انقلابی است كه به ما هشدار میدهد باید مردم را باور
كرد، برای آرامششان تدبیر داشت، اهل اعتدال بود، از افراط و تفریط اجتناب
كرد و به توسعه كشور پایبند بود. همیشه در مسوولیتهایم اینگونه فكر كردم و
به همین شكل هم عملكرد خودم را در دوران دفاع مقدس، دوران خدمت به مردم در
تامین امنیت كشور و حالا در شهرداری مورد ارزیابی قرار دادهام.»
قالیباف در مقابل اصرارهای خبرنگاران ژاپنی درباره شركت یا عدمشركتش در
انتخابات دهمین ریاستجمهوری ایران در نهایت چنین موضعگیری كرده كه «تا
انتخابات هنوز فرصت زیادی مانده و من گمان میكنم كه در این فضای متغیر
باید كماكان منتظر اتفاقات جدید باشیم. من هم در طول ماههای آتی شرایط
سیاسی را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و سپس براساس آن تصمیمگیری خواهم
كرد.»
زلف های گره خورده (یادداشت
کیهان )
اين ماجرا جدي تر از آن است كه با فرافكني ناديده گرفته شود و آشكارتر
از آن كه با فضاسازي در پرده بماند. طي چند هفته اخير برخي از دوستان جبهه
اصلاحات به گلايه و از سر كم دقتي و شماري از نادوستان مدعي، به عتاب و از
سر اضطراب به كيهان اعتراض كرده اند كه چرا از پروژه پرهزينه آمريكا و
متحدانش عليه اصولگرايان خبر مي دهد و از همراهي يك جريان سياسي در داخل
كشور با پروژه ياد شده، ياد مي كند. و صد البته در اين زمينه، هياهوي رسانه
هاي فارسي زبان بيگانه و سايت هاي خبري ضد انقلاب نيز جاي خود دارد. موضوع
اين يادداشت، ارائه فرمولي كارساز و راه كاري خالي از ابهام براي شناسايي
جرياني است كه از داخل كشور زلف سياسي خود را با دشمنان بيروني گره زده
است! اما، چگونه؟!
در يك نگاه گذرا مي توان همراهان داخلي دشمن را به سه دسته جداگانه تقسيم
كرد. جاسوسان، جريان هاي سياسي وابسته به دشمن و همراهان ناهمدل.
گروه اول همانگونه كه از نامشان پيداست درپي كسب اخبار و اطلاعات سري و
محرمانه و ارسال آن براي دشمن هستند. مأموريت اين گروه ايجاب مي كند كه
ظاهري كاملاً همرنگ و همسو با نظام داشته باشند و از اين طريق جلب اعتماد
كرده و به پايگاه هاي حساس و محرمانه نظام نفوذ كنند. به عنوان مثال ناخدا
افضلي، جاسوس شوروي سابق و عضو شاخه نظامي و مخفي حزب توده تا آنجا خود را
به نظام همراه و همخوان نشان داده بود كه به فرماندهي نيروي دريايي جمهوري
اسلامي ايران رسيده بود. او كه اساساً ماركسيست و بي اعتقاد به خدا و اسلام
بود در پاره اي از موارد، مثلاً هنگامي كه همراه برخي از مسئولان نظام در
قرارگاه هاي عملياتي جنگ تحميلي حضور داشت، نيمه شب به بهانه تهجد و اداي
نماز شب از بستر برمي خاست و به گونه اي كه انگار از برخورد تصادفي و
غيرعمدي با يكي از اشياء درون قرارگاه صدايي بلند شده است، مي كوشيد تا
فلان مسئول حاضر در قرارگاه را متوجه برخاستن خود كند! و يا كشميري، عامل
انفجار نخست وزيري و شهادت، شهيدان بزرگوار رجايي و باهنر، دو خودكار همراه
خود داشت و به اين و آن وانمود مي كرد يكي از آنها متعلق به بيت المال و
براي استفاده اداري است و ديگري متعلق به خود وي و براي استفاده شخصي
است!... شناسايي اين گروه به كار اطلاعاتي پيچيده و فني نيازمند است.
گروه سوم، يعني همراهان ناهمدل، كساني هستند كه تحت تأثير تبليغات و عمليات
رواني دشمن در مواردي با ديدگاه دشمنان همراهي مي كنند بي آن كه به دشمن
وابسته باشند و يا خواست دشمن را دنبال كنند. به عنوان مثال، در حالي كه
نتيجه و دستاورد اقداماتي نظير هدفمند كردن يارانه ها، سهميه بندي بنزين،
ماليات بر ارزش افزوده و ايستادگي در مقابل باج خواهي آمريكا و متحدانش
نهايتاً در سبد منافع ملت ريخته مي شود، دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي
آنها- يعني جريان دومي كه به آن خواهيم پرداخت- با تبليغات گسترده، سياه
نمايي و عمليات رواني- تخريبي اين اقدامات مثبت و سرنوشت ساز را منفي و به
زيان مردم جلوه مي دهند. بديهي است كساني كه تحت تأثير اين عمليات تبليغاتي
- تخريبي قرار مي گيرند اگرچه -بي آن كه بخواهند- با خواست دشمن همراهي مي
كنند ولي با دشمنان نه فقط همدل نيستند، بلكه دشمن را كماكان دشمن مي
دارند، مقابله با اين سوء برداشت به توضيح و روشنگري مسئولان و رسانه هاي
متعهد نيازمند است تا «انگاره» و توهمي كه دشمن ساخته و دنباله هاي داخلي
به آن پرداخته اند فرو بريزد.
و اما، گروه دوم كه موضوع اين يادداشت است و به دليل اهميت و پرداخت بيشتر
بعد از دو گروه اول و سوم آمده «جريان سياسي وابسته به دشمن» است. درباره
اين طيف بايد به اين نكته ضروري اشاره كرد كه وابستگي يك جريان سياسي به
دشمنان بيروني الزاماً به معناي آلودگي تمامي اعضاء و هواداران نيست، بلكه
در اكثر موارد، فقط تعدادي از سركردگان و گردانندگان اصلي اينگونه جريان ها
به دشمن وابسته اند و ساير اعضاء و مخصوصاً هواداران- بدنه گروه- از اين
وابستگي با خبر نيستند و از طريق وابستگي تشكيلاتي و بي آن كه بدانند آب به
كدام آسياب مي ريزند با جريان وابسته همراهي مي كنند و البته كم توجهي و بي
دقتي آنان قابل ملامت است.
فعاليت جريان سياسي وابسته برخلاف جاسوسان، فعاليتي آشكار است زيرا جريان
وابسته معمولا- و نه الزاماً - يك پروژه دو مرحله اي را دنبال مي كند كه
تحقق مرحله دوم- هدف نهايي- تنها با فعاليت آشكار در مرحله اول امكان پذير
است. توضيح آن كه جريان وابسته همزمان با تخريب و سياه نمايي عليه نظام
حكومتي و يا جريان وفادار به نظام- از جمله دولت و مجلس معتقد به مباني و
ارزش هاي نظام- براي حضور و جايگزيني خود در كانون هاي قدرت زمينه سازي مي
كند جريان وابسته براي اين زمينه سازي نياز به فعاليت علني دارد و در هر دو
مرحله ياد شده از حمايت و پشتيباني بي دريغ و همه جانبه دشمن بيروني
برخوردار است چرا كه تخريب جبهه سياسي متعهد به نظام، حتي اگر به كنار رفتن
اين جبهه از قدرت نيز منجر نشود، به تنهايي و از آن روي كه به وجهه و چهره
وفاداران نظام آسيب مي رساند، مورد علاقه دشمن است و از سوي ديگر، اگر اين
تخريب كه معمولا با فريب افكارعمومي براي گرايش به جريان وابسته همراه است،
در نهايت به حضور جريان وابسته در كانون هاي قدرت بيانجامد، نتيجه آن است
كه دشمن بيروني به كانون هاي قدرت نظام دست يافته است و اين، نهايت آرزوي
دشمن براي بازگشت به دوران غارتگري و زورگويي گذشته است. تحقق مرحله دوم،
يعني به قدرت رسيدن جريان وابسته همان نقطه اشتراك ميان اينگونه جريان هاي
سياسي با دشمن است و هر يك در اين نقطه منافع خاص خود را دنبال مي كنند،
جريان وابسته انگيزه قدرت طلبي خود را ارضاء شده مي بيند و دشمن، با بهره
گيري از جريان وابسته، اهداف ضدنظام خود را كه «براندازي» خط پايان آن است
دنبال مي كند. اگرچه در جمهوري اسلامي ايران اين خواسته دشمن به علت ساختار
اسلامي نظام و باورهاي ديني مردم ناممكن ولي آسيب رسان است.
و اما، جريان وابسته از آنجا كه چاره اي جز فعاليت آشكار ندارد با اندكي
دقت قابل شناسايي است و اين شناسايي مخصوصاً در عصر ارتباطات بسيار آسان
است. چرا؟!
در كلام خدا، يكي از نشانه هاي منافقين اينگونه توصيف شده است «هنگامي كه
به آنها گفته مي شود در زمين فساد نكنيد پاسخ مي دهند كه ما اهل اصلاح
هستيم» بنابراين اگرچه منافق سعي در پنهان كردن چهره واقعي خود دارد ولي
كساني با دقت در رفتار و گفتار آنان متوجه مي شوند كه آنها برخلاف ادعاي
«اصلاح» درپي فساد هستند. اين آگاهي از طريق مقايسه بينش و منش جريان
وابسته با آموزه هاي اصيل و خالي از ابهام اسلامي و انقلابي و مشاهده تفاوت
و تضاد بنيادين در اين دو سو، قابل فهم است.
و در جاي ديگر مي فرمايد «آنان- منافقان- هنگامي كه با مؤمنان روبرو مي
شوند مي گويند ما اهل ايمان هستيم و هنگامي كه با شياطين خود خلوت مي كنند،
مي گويند ما با شما هستيم و مؤمنان را به سخره گرفته ايم».
در گذشته هاي دورتر و پيش از عصر ارتباطات، معلوم نبود- يا به سختي معلوم
مي شد- كه جريان وابسته در خلوت خود- توجه شود به تأكيد بر خلوت يعني رابطه
پنهاني با شياطين- چه گفته اند و چه دستوري گرفته اند؟ اما امروزه، دشمنان
بيروني نظام ديدگاه، موضع و اهداف خود عليه جمهوري اسلامي ايران را با هزار
زبان و از طريق صدها رسانه رسمي اعلام مي كنند بنابراين با مقايسه ميان
مواضع و خواسته هاي دشمن و مواضع و خواسته هاي يك جريان سياسي به آساني مي
توان به وابستگي يا استقلال آن جريان سياسي پي برد. امام راحل ما(ره) بارها
مي فرمودند هرگاه ديديد آمريكا و ساير دشمنان شناخته شده بيروني از مواضع
شما حمايت مي كنند نسبت به مواضع خود شك كنيد و آن را كنار بگذاريد.
امروزه فقط با نيم نگاهي به عرصه سياسي كشور به آساني مي توان جريان سياسي
خاصي را ديد كه در بسياري از مواضع و عملكرد خود با آمريكا و متحدانش يعني
دشمنان تابلودار و شناخته شده ايران اسلامي همخواني و همراهي دارد. و نه
فقط به گونه اي پنهان، بلكه آشكارا از حمايت آنان برخوردار است.
ممكن است گفته شود- و گفته اند- كه آمريكا مي تواند براي بدنام كردن يك
جريان سياسي به دروغ وانمود كند كه حامي آن است! اين ترفند در فرمول مورد
اشاره خدشه اي وارد نمي كند و صحت و سقم اينگونه حمايت ها به وضوح قابل فهم
است. توضيح آن كه اگر حمايت ظاهري آمريكا ترفندي براي بدنام كردن يك جريان
سياسي باشد، به طور طبيعي و منطقي بايد مواضع و عملكرد آن جريان سياسي با
مواضع و اهداف رسماً اعلام شده و عملاً به كار گرفته شده آمريكا عليه
جمهوري اسلامي ايران متضاد و يا دستكم متفاوت باشد. در اين حالت مي توان
حمايت آمريكا را ظاهري و «طرح فريب» تلقي كرد. مانند شايعه اي كه رسانه هاي
غربي در سال هاي اوليه جنگ تحميلي منتشر ساخته و ادعا مي كردند كه ايران از
اسرائيل اسلحه مي خرد! بديهي بوده و هست كه كودن ترين ذهن ها و زودباورترين
افراد نيز نمي توانستند بپذيرند ايران اسلامي از يكسو عملاً با تمامي
حاميان اصلي رژيم صهيونيستي- آمريكا، اروپا و...- به شدت درگير باشد و
موجوديت اسرائيل را نفي كند و در همان حال از اسرائيل اسلحه بخرد يا رژيم
صهيونيستي به ايران اسلحه بفروشد!
و اما، هنگامي كه يك جريان سياسي در اصلي ترين مواضع و عملكرد خود با
آمريكا و متحدانش همخواني دارد و اين همخواني يك بار و دو بار و سه و چهار
بار نيست كه «خطا» تلقي شود، كمترين ترديدي باقي نمي ماند كه جريان سياسي
مورد اشاره در خدمت دشمنان بيروني قرار گرفته و اهداف آنان را دنبال مي
كند.
اين روزها- و از چند سال قبل تاكنون- آمريكا و متحدانش آشكارا و با تاكيد
بر اين كه اصولگرايان آموزه هاي اسلامي و انقلابي را دنبال مي كنند و منافع
غرب را با خطر جدي روبرو كرده اند، به دشمني همه جانبه با دولت اصولگرا كه
نماد و نماينده درخور تحسيني از جبهه اصولگرايان است روي آورده اند و نه
فقط شواهد و قرائن غيرقابل انكار، بلكه اسناد فراوان و خالي از ابهام حكايت
از آن دارند كه دشمنان بيروني براي مقابله با انتخاب مجدد احمدي نژاد به
رياست جمهوري دهم پروژه سنگين، پرهزينه و همه جانبه اي را كليد زده و دنبال
مي كنند. بديهي است آمريكايي ها نمي توانند از راه كارهاي قانوني مانع
انتخاب مجدد احمدي نژاد شوند! و اين تصور مسخره است. بنابر اين، اگر مخالفت
با دولت نهم- به عنوان نماد اصولگرايي- را ايده آل بدانند، كه مي دانند،
چاره اي جز به كارگيري يك جريان سياسي داخلي ندارند. اين جريان سياسي
وابسته، پنهان و غيرفعال نيست، پس بايد در بين جريان هاي سياسي آشكار و
فعال درپي آن بود. ولي آشكار بودن و فعال بودن ويژگي مشترك همه جريان هاي
سياسي است. بنابراين چگونه مي توان جريان وابسته را شناخت؟ جريان سياسي
مورد اشاره، دقيقاً مانند آمريكا و متحدانش اولاً؛ با دولت اصولگرا به شدت
دشمني مي ورزد، ثانياً؛ در بيان علت كينه توزي خود، بهانه هايي نظير بهانه
هاي آمريكا و متحدانش- البته با زباني ديگر اما كاملاً مشابه- رديف مي كند،
مثلاً ايستادگي دولت در مقابل باج خواهي قدرت هاي بيروني را «لجبازي» و
باعث انزواي بين المللي ايران معرفي مي كند، تاكيد دولت بر مباني اسلامي و
انقلابي را دوري از عقلانيت! مي نامد، مردمي بودن دولت را حركت هاي
پوپوليستي قلمداد مي كند. ثالثاً؛ به جاي نقد كه حق همه جريان هاي سياسي و
هديه به دولت است- و دولت نهم نيز از نقص مبرا نيست- دست به تخريب و سياه
نمايي گسترده مي زند و...
و بالاخره اگر جرياني با اين خصوصيات، وابسته هم نباشد، در خدمت دشمن است
چه بخواهد و بداند و چه نداند و نخواهد و چنانچه «وابستگي» را اتهام مي
داند، و اصولگرايي را هم نمي پسندد، بايد به رقابت سالم روي آورد، با دشمن
مرزبندي داشته باشد و در تنور پروژه دشمن نقش هيزم را برعهده نگيرد.
حسين شريعتمداري
فراز و فرود جناح بازار
مهرداد خدیر:با
دستور محمود احمدینژاد به وزیر امور اقتصادی و دارایی، اجرای قانون
«مالیات بر ارزش افزوده» دو ماه متوقف شده است تا پس از ایجاد بسترهای لازم
و اطلاعرسانی مناسب از سر گرفته شود. یك هفته اعتراض كه از بازار اصفهان
شروع شد و روزهای چهارشنبه و پنجشنبه هفدهم و هجدهم مهرماه به بازار تهران
نیز سرایت كرده، دولت نهم را در برابر وضعیت خاص و پیشبینی نشدهای قرار
داد. رئیس دولت در گفتوگوی تلویزیونی كه نیمه همان هفته پخش شد تصریح كرد
از وزارت اقتصاد خواسته است با تأنی و احتیاط برخورد كند و در عین حال
یادآور شد كه این قانون پیش از این تصویب شده و دولت فعلی موظف به اجراست
ضمن اینكه میزان آن ابتدا 7 درصد بوده ولی اكنون به 3 درصد تقلیل یافته
است. با این حال توضیحات آقای احمدینژاد بازار را قانع نكرد. خاصه اینكه
سازمان امور مالیاتی سكوت كرده بود تا آنجا كه خبرگزاری نزدیك به دولتـ كه
با نگاه امنیتی اخبار را منعكس و تفسیر میكندـ از نوع مواجهه این سازمان
با پدیده رو به گسترش اعتصاب در بازار انتقاد میكرد. سرانجام روز جمعه بود
كه رئیس دولت كتبا به وزیر اقتصاد دستور داد اجرای قانون مالیات بر ارزش
افزوده فعلا تا دو ماه دیگر متوقف شود. پس از آن بود كه رئیس سازمان امور
مالیاتی قول داد خواستههای اصناف تامین شود و صبح روز دوشنبه هم در محل
شورای اصناف كشور حاضر شد تا دیدگاههای بازاریان را بشنود. شورای اصناف
تلاش كرده بود نقش واسط را ایفا كند و از این رو سازمان امور مالیاتی نیز
از این طریق با بازار ارتباط برقرار كرده است در حالی صنف طلا و جواهر پس
از آن به صراحت مخالفت و تهدید خود به اعتصاب را در اصفهان و بعد تهران
عملی كرده بود. البته مشخص نیست كه دولت چگونه میتواند خواسته بازار را در
این دو ماه تامین كند تا آنان برای پرداخت مالیات بر ارزش افزوده توجیه و
قانع شوند زیرا تعویق دو ماهه را خواست خود نمیدانند بلكه بر الغای كامل و
برچیده شدن مالیات جدید 3درصدی اصرار میورزند.
اگر
چه ماهیت این موضوع اقتصادی است و انكار نمیتوان كرد كه چنین مالیاتی در
بیشتر كشورهای دنیا اعمال و اخذ میشود و توجیه دولتیها هم این است كه
نیمی از این سه درصد عملا همان عوارض تجمیع شده است كه پیش از این نیز با
عنوانی دیگر میپرداختند اما به دو سبب، صبغه سیاسی پیدا میكند: نخست
اینكه موضوع «اعتصاب» فینفسه ولو صنفی و بدون انگیزه سیاسی باشد «امنیتی»
تلقی میشود. حساسیت امر هنگامی بیشتر میشود كه این اتفاق در بازار رخ دهد
كه از دیرباز با نهاد روحانیت كه اكنون در ساختار جمهوری اسلامی دست بالا
را دارد رابطه نزدیك داشته است. وجه دوم بهخاطر نوع رابطه دولت با بازار
است. دولت نهم از یك طرف خود را پاسدار سنت و فراتر از قواعد بوروكراتیك و
«دولت اسلامی» به مفهوم آرمانی آن و نه صرفا «دولت جمهوری اسلامی» میخواند
و از جانب دیگر نخستین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی است كه راستگرایان
محافظهكار آن را تایید و تبلیغ و ترویج میكنند. محافظهكاران با بازار
شناخته میشوند و تقابل بازار و دولت، آنان را گرفتار تناقضی دشوار ساخته
است و از همین رو است كه محمود احمدینژاد اجرا را دو ماه به عقب میاندازد
تا در این فاصله احتمالا درباره این دو موضوع در نهادهای بالادستی اجماع
حاصل شود.
ضمن اینكه آنچه كار را برای رئیسجمهور اصولگرا دشوارتر میسازد این است
كه اندك اندك فضای سیاسی كشور انتخاباتی میشود و تقابل با بازار رئیس دولت
مدعی ارتباط نزدیك با روحانیت و توده مردم را در كارزار پیشرو در خرداد
1388 دچار مشكل میسازد. سكوت احزاب و گروههایی كه پیش از این بهعنوان
«جناح بازار» شناخته میشدند نیز نشان میدهد كه یا نفوذ سنتی خود را بر
بازار از دست دادهاند یا آنچنان بر سفره درآمدهای نفتی نشستهاند و از
رانتهای سیاسی و اقتصادی برخوردارند كه دیگر مثل گذشته خود را صرفا حامی
منافع بازار نمیدانند. این هر دو گزاره را میتوان درست دانست، نسل جدید
هم كه بازار را در شهرهای بزرگ در اختیار دارد، بیشتر با وجه اقتصادی آن
سروكار دارد و بازار نیز در این سالها پوست انداخته است. از این رو
اصولگرایان ترجیح دادهاند نظارهگر باشند. بخش محافظهكار (ریاستسنتی) كه
با محوریت «موتلفه» پیش از این هر حركتی را در بازار رصد میكرد و خود را
نماینده و سخنگوی آن میدانست تحرك چندانی از خود نشان نداده است. این در
حالی است كه آنها هم در مجلس شورای اسلامی نفوذ دارند و هم در مجمع تشخیص
مصلحت كه مصوبه را نهایی كرد. حضور موثر دولت فعلی نیز كه مورد حمایت
آنهاست ولو اینكه از یاد نبرده باشیم كاندیدای آنان در انتخابات آخر
ریاستجمهوری نه محمود احمدینژاد كه علی لاریجانی بود اما این دومی نیز
اكنون بر كرسی ریاست پارلمان نشسته است. موضع اصلاحطلبان اما مشخص است.
آنان از اصل قانون دفاع میكنند و اشكال را در نحوه اجرا، بسترسازی،
اطلاعرسانی و تهیه مقدمات و الزامات كار میدانند. با این وصف تا اینجا
بازار را میتوان برنده «راند» اول چالش با دولت دانست. انتخاباتی شدن فضای
سیاسی و مشكلات متنوع و پیشپای دولت نهمـ كه غالب آنها را با بیتدبیری
خود ساخته و پرداخته استـ به بازار این جرات و جسارت را داده كه بر خواسته
خود اصرار ورزد و به تعویق دو ماهه بسنده نكند. همچنین مقایسه نوع مواجهه
دولت با مطالبات با بازاریان با اعتراضات معلمان و كارگران نشان میدهد كه
محمود احمدینژاد تحت فشارهای سیاسی به عقبنشینی اخیر تن داده است و اگر
بنای دولت بر تعامل با نهادهای مدنی و صنفی بود این رویكرد را باید پیش از
این در مقابله با اعتراضات كارگران و معلمان نیز شاهد بودیم اما واكنش
بازار هنوز امنیتی نشده و بعید است كه پس از این با شدت و غلظت دیگر اقشار
و صنوف، امنیتی شود.
وجوه اقتصادی و سیاسی
توجه ناظران سیاسی و اجتماعی را به تحولات بازار و نوع رابطه یا چالش آن با
دولت بیش از آن كه به دلایل اقتصادی قضیه باشد ناشی از این پرسش است كه آیا
بازار میخواهد به مثابه یك نهاد موثر همچون گذشته در معادلات سیاسی و
اقتصادی ایفای نقش كند یا به مالیات جدید نیز تن میدهد. ترجیح دولت این
است كه «بازار» در هیات «اصناف» ظاهر شود و نه یك نهاد اجتماعیـ سیاسی چون
گذشته، و به «اصناف» نیز جداجدا پرداخته شود. كما اینكه بعید نیست با اعمال
معافیتهای متفاوت، هر صنف تنها مطالبه خود را دنبال كند. با این حال مخاطب
مالیات بر ارزش افزوده، 80 هزار فعال اقتصادی و همه صادركنندگان و
واردكنندگان و كسبه و بازرگانانی هستند كه در سال گذشته فروش آنان از 300
میلیون تومان فراتر رفته و در نیمه اول سالجاری نیز نیمی از این مبلغ در
فروش آنان ثبت شده است. به موجب این قانون، «تمامی عرضهكنندگان كالاها و
خدمات علاوه بر بهای كالا یا خدمت عرضه شده باید 3 درصد از فروش را از
خریدار دریافت و به صورت دورهای و فصلی به سازمان امور مالیاتی واریز
كنند.» این نوع پرداخت مالیات كه در بسیاری از كشورها رایج است در ایران
شناخته نیست اما در كشورهایی كه اعمال میشود اقتصاد در دولت نیست، دولت
قیمتگذاری نمیكند، دولت رقیب بخش خصوصی نیست، با تعرفههای واردات به
مثابه ابزاری برای فشار به تولیدكننده و واردكننده بازی نمیشود، دستتجار
و كسبه برای اخذ وام و دریافت تسهیلات بانكی با نرخ سود مورد توافق باز است
و پدیدهای به نام قاچاق كالا همه مقررات و ضوابط را به سخره نمیگیرد. این
واقعیتهاست كه اصناف را به واكنش واداشته تا جایی كه كركرهها را پایین
بكشند و ترجیح دهند كار نكنند تا چنین مالیاتی را بپردازند.
نگاه اصلی این گفتار اما به وجه سیاسی قضیه است. دولت نهم از یكسو خود را
سنتی میداند و رئیس آن دستور انحلال ساختارهای مدنی چون سازمان مدیریت و
برنامهریزی یا شوراهای عالی خصوصا شورای پول و اعتبار را صادر میكند و
معتقد است «در خانه اگر كسی است یك حرف بس است» و او به تنهایی كفایت
میكند و از جانب دیگر میخواهد یك قانون كاملا مدرنـ مالیات بر ارزش
افزودهـ را كه در كشور ما و فرهنگ سیاسی و اقتصادی ما هیچ پیشینهای ندارد
به اجرا گذارد. از یكسو مورد حمایت محافظهكاران سنتی است و از جانب دیگر
با مهمترین پایگاه آنان در افتاده است.
از یكسو از خود سلب مسوولیت میكند و توپ را به زمین مجلس شورای اسلامی
میاندازد كه این قانون را تصویب كرده است و از جانب دیگر با دیگر قوانین
چنین برخورد نمیكند. (قانون مالیات بر ارزش افزوده را كه در خردادماه
گذشته و پس از رفع ایرادات شورای نگهبان به تایید نهایی این شورا رسید و به
عنوان قانون ابلاغ شده است، میتوان با قانون خدمات كشوری یا همان نظام
هماهنگی پرداخت مقایسه كرد كه دولت زمینه را برای اجرای آن مناسب و مساعد
نمیبیند).
بازار اقتصاد مدرن
نوع مواجهه با مالیات بر ارزش افزوده این بحث را نیز به میان میآورد كه
بازار بیشتر به كدام قدرت خود متكی است؟ سیاسی یا اقتصادی؟ آیا نفوذ
چهرههای مرتبط با بازار در اركان قدرت و سیاست در ایران است كه دولت را
فعلا به عقبنشینی واداشته یا بار دیگر خود را به لحاظ اقتصادی و در هیات
یك نهاد سیاسیـ اجتماعی بازیافته است؟ درآمدهای سرشار نفتی در آغاز دهه 50
شاه و دولت وقت را به این نخوت انداخت كه پول نفت كافی است و با اتكا به آن
واردات گسترده انجام شده و برای توزیع نیز به مدلهای جدید روی آورند. با
این حال بیماری هلندی اقتصاد ایرانـ اتكای بیش از حد به یك محصول و
آسیبپذیر شدن اقتصادـ و رخدادهای سیاسی بعد نشان داد كه این تلقی درست
نبوده است و باید اجازه میدادند این فرآیند به صورت طبیعی طی شود. بازار
سنتی بهعنوان متحد روحانیت در انقلابی كه موتور آن را روشنفكری به نام
دكترعلی شریعتی روشن كرده بود و رهبری آن برعهده یك مرجع دینیـ سیاسی بود
كه از این حیث با پارهای چهرههای سنتی تفاوت داشت، نقش ایفا كرد. با این
حال بازار نتوانست دولت را در اختیار بگیرد. دولت موقت بازرگان با اینكه
داعیه لیبرالی داشت اما در اقتصاد، لیبرال نبود و چپترین رفتارهای اقتصادی
همچون ملی شدن صنایع و بانكها از این دولت سر زد. دولت شورای انقلاب دوران
گذار بود. دولت مهندس موسوی گرفتار جنگ و اقتضائات آن شد. اما بازار بر
نمیتافت. اصل 44 قانون اساسی كه در فضای چپ زده تصویب شد دست بخش خصوصی
را میبست و به اقتصاد دولتی بها میداد (آنچه اكنون به عنوان اصل 44 و
خصوصیسازی مطرح است در واقع تفسیر بسیار موسع از صدر اصل 44 است كه به
پیشنهاد مرحوم دكتر نوربخش در مجمع تشخیص مصلحت نظام صورت پذیرفت و به
تایید رهبری عالی نظام رسید وگرنه روح اصل 44 هیچ میانهای با اقتصاد آزاد
ندارد.)
اتاق بازرگانی در آن دوران مدافع اقتصاد بازار شناخته میشد و مانع از آن
شد كه تجارت خارجی نیز دولتی شود. این در حالی بود كه مطابق اصل 44 تجارت
خارجی هم دولتی است. اكنون كه همه مدافع بخش خصوصی هستند اتاق بازرگانی و
شخص علینقی خاموشی كه تا سالها عهدهدار ریاست آن بود به این موضوع
میبالند كه مانع از اجرای این بخش از اصل 44 شدند تا اینكه بقیه قیمتها
را نیز به سمت فاصله گرفتن از دولت سوق دادند. با این حال امام خمینی(ره)
روش دولت را میپسندید. این سیاست ناشی از سه موضوع بود. نخست اینكه كشور
درگیر جنگ بود و رهبری انقلاب كه شخصا قحطی ارزاق عمومی و احتكار آن توسط
سودجویان آن را در جریان جنگ دوم جهانی و اشغال ایران در سال 1320 از نزدیك
دیده بود، نگران كمبود ارزاق و سوءاستفاده بود و روش دولت را در توزیع
عادلانه با توجه به شرایط جنگ تایید میكرد. دوم اینكه امام نمیخواست در
فضایی كه گفتمان حزب توده چپ سوسیالیستی در اقتصاد غالب بود و روحانیت را
به حمایت از سرمایهداری و فئودالیسم متهم میكردند در عمل سیاستی اتخاذ
شود كه داعیه آنان به اثبات رسد. دلیل سوم اما این بود كه در دوران مدیریتی
محافظهكاران در عرصههای كلان تردید جدی داشت تا جایی كه یكبار با صراحت
تمام گفت: شما از عهده اداره یك نانوایی هم بر نمیآیید چه رسد به مملكت!
عین عبارات ایشان كه این روزها و در دوران دولت احمدینژاد از زبان
اصلاحطلبان نیز میشنویم چنین است: «شمایی كه نمیتوانید یك شهر را اداره
كنید اگر نانوایی یك شهر را به شما بدهند، نمیتوانید ادارهاش كنید، چطور
میگویید كه چرا دولت چه كرده و چه نكرده؟ شما میفهمید كه كار دولت چیست و
تاكنون چه كرده است؟ چه میخواهید از جان این دولت؟» [روزنامه رسالت 24
شهریور 1364]. این اظهارات درست در روزهایی مطرح شد كه جناح راست با حمایت
یا ادعای حمایت بازار سنتی خواستار تغییر دولت میرحسین موسوی در دوره دوم
ریاستجمهوری آیتالله خامنهای بود. با شروع دوران سازندگی نیز راستسنتی
در دولت جایی نیافت اما بازار به مفهوم مدرن و اقتصاد تولیدی و صنعتی مجال
ظهور و بروز یافت. با این حال بازار تحت تاثیر نفوذهای سیاسی با نوسازی
اقتصادی همراه نشد با اینكه منافع آن بازار را نیز بهرهمند میساخت و به
بخشخصوصی مجال داده میشد، اینگونه بود كه در میانه راه سیاست تعدیل
اقتصاد متوقف شد.
بازار و اصلاحات
با اینكه تصور میشد بازار از كاندیدای محافظهكاران حمایت میكند اما
همسو با اقشار دیگر به نامزد اصلاحات روی آورد و دولت و مجلس اصلاحات این
اعتلا را پاسخ دادند. بر این اساس است كه رئیس وقت اتاق بازرگانی بارها
عملا مجلس ششم و دولت اصلاحات را در زمینههای اقتصادی و گشایشهایی كه
انجام داد، ستودند و حتی این موضعگیری یك چند میان او و دوستان و همفكران
سیاسیاش فاصله انداخت. رئیس دولت اصلاحات تمایلات چپگرایانه اقتصادی را
در میان برخی از چهرههای طیف اصلاحات مهار كرد و اجازه نداد از التهابات
سیاسی هیچ آسیبی به بازار برسد. بازاریان از یاد نبرده بودند كه در دولت
دكتر مصدق هر اتفاق سیاسی آنان را از كسب و كار میانداخت و باید حجره و
دكان را تعطیل میكردند. آنها كه با محوریت چهرههایی چون شمشیری و مانیات
برای دولت ملی هزینه پرداخته بودند، همچنان همراهی میكردند اما آسیبهایی
هم میدیدند. حال آنكه خاتمی با راهبرد خود هیچ تنش و بحرانی را به بازار
تحمیل نكرد.
بازار و اصولگرایان
دولت اصولگرایان برای بازاریان و اصناف یادآور همان سخن مشهور مولاناست كه
«از قضا سركنگبین صفرا فزود». واردات بیرویه كالا، گسترش قاچاق، محروم شدن
از تسهیلات و امكانات بانكهای جهانی و متهم شدن به خاطر دریافت تسهیلات و
نگاه دولتی به اقتصاد، بازار و اصناف را تحت فشار قرار داد. قدرت خرید سهام
نیز كاهش یافته و در فضای ركود و فیل تورم دولت یاد هندوستان كرده و
میخواهد مالیات بر ارزش افزوده هم بگیرد.
در تاریخ ایران و در بیان یكی از دلایل نهضت مشروطه به چوببستن یك تاجر
قند به دستور عینالدوله صدر اعظم به ثبت رسیده كه به اعتصاب بازاریان و
بستنشستن آنان در حرم حضرت عبدالعظیم انجامید. با پیروزی مشروطه،
بازرگانان مساوی اشراف سهم گرفتند و در مجلس اول مشروطه نمایندگان اصناف با
انتساب به صنف و حرفه شناخته میشدند.
«مادام كارلاسرنا» در كتاب آدمها و آیینها در ایران درباره نقش بازار
مینویسد: بازار، مركز پرجنبوجوشی است كه مردم در آنجا از اولین ساعات
طلوع تا دم غروب به طور مداوم در حال حركت و فعالیت هستند. بازار محل
ملاقاتها و قرارهای عمومی است. آنجا مردم همچنان كه درباره مسائل و منافع
شخصی و تجاری خود بحث و گفتوگو میكنند، درباره مسائل عمومی و امور دولتی
نیز به شور و تبادل نظر میپردازند. بهطور خلاصه میتوان گفت كه بازار،
جای بورس و مجلس را یكجا گرفته است. اخبار، شایعات، جنجالها و بدگوییها
همه از بازار سرچشمه میگیرد. نیاز به توضیح نیست كه با مدرن شدن اقتصاد
ایران بسیاری از نقشهایی كه در گفتار بانوی اروپایی در یكصد سال قبل آمده،
فروكاسته یا از میان رفته است. اما چالش جاری میان بازار و دولت اصولگرا
میتواند دو آموزه برای اصلاحطلبان و در جریان انتخابات پیشروی
ریاستجمهوری داشته باشد. برای گفتوگو و انتقال پیام دانشگاه كافی نیست.
پیامسیاسی نیز كافی نیست. اقشار مختلف باید احساس كنند كه منافع آنان
تامین میشود. البته این تامین منافع صرفا مادی نیست و نمیتواند به بهای
تضییع حقوق دیگران باشد. از این رو باید به میان بازار رفت. بازار در هر دو
مفهوم، هم مجموعه بازرگانیـ خدماتی كه از «راسته»های تخصصی مختلف تشكیل
میشود و در یك گستره فیزیكی مشخص تعریف میشود و هم به معنی فعالان اقتصاد
آزاد كه بیرون از آن مجموعه سنتی دست در كار تولید و توزیع و عرضه كالا و
خدمات هستند. در بازار سیاست نمیتوان بازار را نادیده انگاشت. در بیان
نسبت مالیات و دموكراسی نیز میتوان نكاتی را آورد كه بحث دیگری است اما
اصلاحطلبان در انتخابات پیش روی، نقش اصناف و مطالبات مدنی و اقتصادی آنان
را باید بیش از پیش مورد توجه قرار دهند ضمن اینكه میتوان تضمین داد به
موازات اخذ مالیات، عرصه برای فعالیتهای اقتصادی فراخ و بر دخالتهای
ویرانگر دولت تنگ خواهد شد.
كوچكزاده: مخالفت با دولت نهم، سيلي زدن به چهره اصولگرايي است
يكي
از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي با تاكيد بر ضرورت حمايت از دولت نهم گفت:
مخالفت با دولت نهم، سيلي زدن به چهره اصولگرايي است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) مهدي كوچكزاده يكشنبهشب طي
سخناني در مدرسه معصوميه قم با بررسي آرايش جريانات سياسي در كشور به نقد
اخبار برخي روزنامهها پرداخت و اظهار كرد: در روزنامههاي ما رسم شده است
كه در ستوني به نام گفته ميشود يا شنيده ميشود مطالبي بيان ميكنند كه
بيشتر به ضرر كشور و جامعه است چون هيچ سند و مدركي ندارد و تنها به
شنيدهها اكتفا ميكنند.
وي در بخشي از سخنان خود نيز دولت گذشته را مورد نقد قرار داد و گفت: بايد
منطق حرف و حرف حق را بشناسيم، نه اينكه بگوييم چون فلان شخص با امام
راحل، دوست بود بايد حرفهايش را قبول كنيم. اصلاحطلبان كه قبلا آمال و
آرزوهاي امام(ره) را دفع ميكردند، در انتخابات اخير رياست جمهوري اسلامي
ارزشها و بيانات ايشان را بالاي شعار انتخاباتي خود قرار دادهاند.
وي با تكذيب نقل قولي كه از وي درباره وزير كشور در يكي از روزنامهها نقل
شده است نيز خاطرنشان كرد: كردان در 30 سال اخير، پستهاي مختلفي داشته و
ظاهرا به فكر خدمت بوده است. ما از اين فرد دفاع نميكنيم، بلكه مساله اين
است كه در پشت پرده جرياناتي چون كردان، مشائي، نوريزاد و ... كساني هستند
كه ميخواهند به اين كشور و دولت ضرر بزنند.
اين نماينده اصولگراي مجلس با تاكيد بر حمايت از جريان اصولگرايي اظهار
كرد: ريختن آبروي مجلس و دولت، ريختن آبروي اصولگرايي است. وظيفه دفاع از
اصولگرايي آنقدر زمان ميبرد كه وقت فكر كردن به افراد را نداريم. راه
سعادت ما، پيروي و تبعيت از آرمانهاي امام و رهبري است.
وي با اشاره به سخناني برخي مبني بر تقلب در انتخابات گفت: انتخابات به
گونهاي نيست كه يك وزير بتواند در اتاق بنشيند و نتيجه انتخابات را عوض
كند، ولي عدهاي طوري القاء ميكنند كه گويي راي ملت بيهوده است و از اين
طريق ميخواهند اراده مردم را سست كنند.
وي بار ديگر با اشاره به دولت گذشته گفت: آمريكا تا قبل از روي كارآمدن
دولت اصلاحات نتوانست كسي را ببرد و به دروغ اقرار بگيرد كه ما در اين نظام
شكنجه داريم. اما در دولت اصلاحات [كساني در داخل] نظام را متهم به آدمكشي
كردند.
كوچكزاده با بيان اينكه " اخيرا خاتمي براي كانديداتوري دهمين دوره
انتخابات رياست جمهوري دو شرط گذاشته است؛ اولا مردم بپذيرند مطالبه مردم
پيشرفت، آزادي و عدالت است. ثانيا، با توجه به سازوكارهاي موجود نميدانم
تا چه اندازه ميتوانم به شعارهايم عمل كنم. " گفت: آرمان ما استقلال،
آزادي جمهوري اسلامي است، چهطور ميتواند اين شعار را با پيشرفت، آزادي و
عدالت معرفي كند؟ اين فرد بايد بيايد كانديد شود، آنگاه معلوم ميشود كه
مردم قبولش دارند يا خير؟ خاتمي خود را بيعيب ميداند در حاليكه
اطرافيانش جنايتهايي را در حق نظام مرتكب شدند كه امروز در آمريكا
نشستهاند و امام زمان(عج) را نفي ميكنند.
وي همچنين با بيان اينكه " امروز دو جريان بيشتر وجود ندارد؛ يك جريان به
دنبال حاكميت ارزشها و خواسته امام خميني(ره) است و جريان ديگر كساني
هستند كه از طرح آرمانهاي جمهوري اسلامي و امام راحل ابراز شرمندگي
ميكنند." به مساله كردان اشاره و اظهار كرد: حاميان اين جريان ميخواهند
القاء كنند كه يك دزد، وزير شده است.
وي با اشاره به اين فرموده كه " در دولت نهم گرايشهاي سكولاريستي كه در
دولتهاي قبل رخنه كرده بود از بين رفت" به ديدگاه حضرا امام(ره) اشاره كرد
و ادامه داد: ما اكنون در شرايطي هستيم كه يا بايد ذلت را بپذيريم و دست از
ارزش برداريم و شكم ما سير باشد يا گرسنگي و سختي را به جان خريده و عزت را
بپذيريم.
اين نماينده اصولگراي مجلس هشتم گفت: در دولت قبلي، برخي از كساني كه مرتبط
با مسوولين بودند، از گفتمان انقلاب در مقابل دموكراسي شرمندهاند و خجالت
ميكشند.
وي در پاسخ به سوالي در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادي رييس قوه قضاييه را
مهمترين كارگزار در زمينه مبارزه با جرايم اقتصادي و رشوه دانست.
مردم خراسان
610 كيلو نامه براي احمدينژاد نوشتند
اعتماد ملي: معاون سياسي امنيتي استانداري خراسان شمالي گفت: 610 كيلوگرم
نامه از سوي مردم براي رئيسجمهور نوشته شده است. محمدابراهيم كاظمي اظهار
داشت: پيشبيني ميشود كه تعداد نامهها 110 هزار عدد باشد. وي افزود: اين
نامهها فقط درخواستهاي ارسالي بوده است و شكايات مردم جداگانه رسيدگي شده
است. كاظمي در مورد شكايت مردمي گفت: 3028 شكايت از سوي مردم ارسال شد كه
تمامي شكايت در حين سفر هيات دولت به استان رسيدگي شد.
وزير کار: در نيمه اول امسال بيش از 250 هزار نفر از کارگران بيکار
شدهاند
وزير کار و امور اجتماعي اعلام کرد: سياستهاي انقباضي بانک مرکزي که در
شش ماه نخست امسال اعمال شد، نرخ بيکاري را در سال جاري دو رقمي خواهد کرد.
سيد محمد جهرمي در گفتوگو با خبرنگار ايلنا در پاسخ به اين سؤال که
پيشبيني وي از ميزان نرخ بيکاري در سال جاري چگونه خواهد بود، گفت:
متاسفانه سياستهاي انقباضي بانک مرکزي موجب بروز مشکلات بسياري براي
توليد ،کارگران و به خصوص سرمايه در گردش واحدهاي توليدي شد به طوري که
براساس آخرين آمارهاي منتشره از سوي مسؤولان تامين اجتماعي، در شش ماهه
نخست سال جاري بيش از 250 هزار نفر از کارگران بيکار شدهاند.
وي افزود: اين آمار جدا از آمار مربوط به بيکاري بخشي از کشاورزان است که
به دليل خشکسالي سال جاري اتفاق افتاده است.
وزيرکار و امور اجتماعي با تاکيد براينکه با توجه به اين روند قطعاً نرخ
بيکاري در سال جاري تک رقمي نخواهد بود، تصريح کرد: حاصل اين اتفاقات موجب
شده که نه تنها امسال نرخ بيکاري تک رقمي نشود، بلکه به دليل افزايش بيکاري
و ورود نيروهاي جديد به بازار نرخ بيکاري باز هم افزايش يابد.
جهرمي اظهار اميدواري کرد که سياستهاي انقباضي بانک مرکزي که در شش ماه
گذشته اعمال شد، باتدابير مسؤولان جديد بانک مرکزي برطرف شود.
او گفت: سياستهاي انقباضي که براي مهار تورم اعمال شد عملاً موجب رکود
اقتصادي و بيکاري کارگران و به دنبال آن افزايش تورم در کشور شد که
احتمالاً اين آثار حتي با اصلاحيههاي بانک مرکزي تا دو سال ادامه خواهد
يافت.
وزيرکار و امور اجتماعي با اشاره به نشست اخير وزارت کار و امور اجتماعي با
رييس کل بانک مرکزي عنوان داشت: در اين نشست سياستها و عملکرد بهتر
بانکها در جهت حل مشکلات کشاورزان و صنعتگران مورد بررسي قرا گرفت تا
مشکل کارگران و فعالان اقتصادي به نحو مطلوبي حل شود.
عبور از احمدینژاد با محوریت ناطق نوری
محمدرضا یزدانپناه :
«برای اصولگرایان آنچه كه مهم است گفتمان یا آرمانهای اصولگرایی است و نه
اشخاص لذا هدف غایی، حاكمیت این نگرش و نه حاكمیت بلامنازع افراد است. از
همین رو در راه تحكیم اندیشه اصولگرایی كه برخاسته از باورهای دینی آنان
است با كسی تعارف ندارند.»
امیر محبیانـ سرمقاله روزنامه رسالتـ 21 مهر 87
«قطعا احمدینژاد كاندیدای اصولگرایان در انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری
خواهد بود و وجود كاندیدای دیگری غیر از ایشان كه جدیت داشته باشد در
اصولگرایان مطرح نیست. البته امكان دارد اصولگرایان انتقاداتی نیز به
عملكرد دولت نهم داشته باشند ولی این به معنای عدول یا عبور از احمدینژاد
نیست.»
حسین شریعتمداری ـ سخنرانی در همایش دانشجو، سیاست و فرهنگ در بجنورد ـ
سهشنبه 23 مهر 87
همانگونه كه اظهارات این دو تئوریسین شاخص دو طیف مختلف جریان اصولگرا نشان
میدهد، بحث عبور از احمدینژاد در میان اصولگرایان جدی شده است و همزمان
حامیان و منتقدان دولت نهم در اردوگاه اصولگرایی را به اظهارنظرهای واكنشی
واداشته است. آنچه این روزها از لابهلای موضعگیریهای اشخاص، احزاب و
گروههای مختلف اصولگرا برمیآید، سه رویكرد را در قبال حمایت یا عدم حمایت
از «محمود احمدینژاد» در انتخابات آینده ریاست جمهوری نشان میدهد. از این
منظر اصولگرایان را میتوان به مثلثی تشبیه كرد كه دو ضلع آن از هماكنون
موضع خود را در قبال انتخابات آینده و نامزد مورد حمایت خود مشخص كردهاند.
به عبارت دقیق بخشی از اصولگرایان شامل ستادهای رایحه خوش خدمت و دیگر
جریانات حامی دولت، احمدینژاد را نامزد قطعی و نهایی خود برای انتخابات
دهم میدانند و هیچ فرآیندی را كه طی آن لازم باشد بر سر گزینه موردنظر خود
به چانهزنی با دیگر رقبای درون جناحی بپردازند، به رسمیت نمیشناسند. این
عده معتقدند كه ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی همواره دو دورهای بوده و به
جز شرایط خاص ابتدای انقلاب، تاكنون سابقه نداشته كه رئیسجمهور چهار سال
اول در دور بعدی در كاخ ریاست جمهوری مستقر نباشد. علاوه بر این به علت
نگاه و خاستگاه ایدئولوژیك این طیف كه شامل برخی اصول كلیدی مانند
«سادهزیستی، عدالتطلبی، مبارزه با فساد، زمینهسازی برای استقرار حكومت
جهانی اسلامی، ضدیت با نظام سلطه جهانی، مبارزه با اقتصاد آزاد و... است،
این اعتقاد وجود دارد كه به جز احمدینژاد، شخص دیگری كه توانایی اجرایی
كردن و تحقق این آرمانها را داشته باشد، لااقل در شرایط كنونی میان
اصولگرایان وجود ندارد و از این رو حمایت از فرد دیگری به جای او غیرممكن
است. جمعی كه ماه گذشته با مصادره به مطلوب كردن عنوان شورای هماهنگی
نیروهای انقلاب اسلامی، خود را متولی آن شورا اعلام كردند، از این جمله
هستند. «علی اسفندیاری» دبیر این تشكل كه اظهاراتش در اعلام حمایت از
احمدینژاد با عنوان شورای هماهنگی، اعتراض گسترده اصولگرایان را به دنبال
داشت دیروز هم در گفتوگویی تاكید كرد كه احمدینژاد گزینه مطلوب آنها برای
نامزدی در انتخابات است. وی به ایلنا گفت كه «درباره این انتخاب، منطقی در
پیش گرفتیم كه در موقع خود آن را در اختیار همه اصولگرایان قرار میدهیم.»
هركس به جز احمدینژاد
«محمود احمدینژاد» همانقدر كه طرفداران سرسختی در میان اصولگرایان
دارد كه راضی به ریاست جمهوری هیچ شخص دیگری غیر از او نیستند، مخالفانی
جدی و قسمخورده هم در این جریان دارد كه تحت هیچ شرایطی حاضر به تكرار
ریاست او بر قوه مجریه نیستند. ائتلاف فراگیر اصولگرایان و گروههای اقماری
آن مانند آبادگران جهادی، اصولگرایان اصلاحطلب، آبادگران جوان، ائتلاف
حزبالله، حزب توسعه و عدالت و برخی دیگر از گروهها كه بیشتر به واسطه
نزدیكی به «محسن رضایی» و «محمدباقر قالیباف» شناخته شده هستند را میتوان
از جمله این گروهها دانست. انتقادات این دست از اصولگرایان به احمدینژاد،
از مسائل سیاسی و اقتصادی تا اجتماعی و دیپلماتیك را شامل میشود. به جز
شهردار تهران و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، میتوان از «حسن روحانی»،
«مصطفی پورمحمدی»، «محمدباقر خرازی» و دیگران، كاندیداهای بالقوه این طیف
برای رقابت با احمدینژاد هستند. «محسن رضایی» اخیرا طرحی را پیشنهاد داده
بود كه بر مبنای آن تمام اصولگرایان مخالف احمدینژاد متفقا یك نفر از میان
خود به عنوان كاندیدای انتخابات تعیین كرده و پستهای كابینه به تناسب میان
چهرههای دیگر تقسیم شود. اما بیگمان جدیترین فرد در این طیف برای رقابت
با احمدینژاد، «محمدباقر قالیباف» شهردار تهران است كه تجربه یكبار رقابت
با رئیسجمهور كنونی را در كارنامه خود دارد. پتانسیلهای فردی، سیاسی و
اجتماعی قالیباف همواره به گونهای بوده كه از فردای دوم تیر 84 او را به
عنوان یكی از نامزدهای قطعی انتخابات دهم ریاستجمهوری در نزد تحلیلگران و
افكار عمومی مطرح میساخت. همین مسئله هم بود كه حامیان دولت را ترغیب
میكرد از تمام ابزار و امكانات خود برای از میدان بهدر كردن او استفاده
كنند. در این راستا اوایل تابستان گذشته، خبری دررسانههای نزدیك به دولت
منشتر شد كه در آن از دستور مقام معظم رهبری به قالیباف برای ارائه طرحی
پنجساله به منظور مدیریت شهر تهران خبر داده شد. این خبر توسط قالیباف و
شهرداران او تكذیب شد. با وجود این اصولگرایان منتقد تاكنون چندینبار
اعلام كردهاند كه حتی اگر در نهایت قالیباف از شركت در انتخابات خودداری
كرد، باز هم فرصت انتخابات را از دست نخواهند داد. «محمد خوشچهره» از سران
جریان اصولگرایان مستقل اخیرا از تعدد كاندیداهای اصولگرا در انتخابات
استقبال كرده بود. «حسین كنعانیمقدم» سخنگوی ائتلاف حزبالله هم دیروز گفت
كه «اگر برخی از گروههای اصولگرا بر حمایت تمام اصولگرایان از آقای
احمدینژاد پافشاری كند، باعث ایجاد اختلاف در بین اصولگرایان میشوند.»
احیا با ناطقنوری
ضلع سوم مثلث راستگرایان را اصولگرایان سنتی ترجیح میدهند. احزاب،
گروهها و چهرههایی كه در مجموعه جبهه پیروان خط امام و رهبری قرار دارند
و هویت خود را از پیوند سیاسی میان بازار و روحانیت سنتی اخذ میكنند. این
طیف در انتخابات گذشته ریاست جمهوری از «علی لاریجانی» كه كاندیدای نهایی
شورای هماهنگی نیروهای انقلاب بود حمایت كردند اما تجربه آن انتخابات و
احساس فقدان شخصیتی كه توانایی پیروزی در برابر احمدینژاد را داشته باشد،
آنها را به نوعی سردرگمی در تاكتیكها و استراتژیها دچار كرده است.
اصولگرایان سنتی از یكسو تلاش دارند تا خود را «حامی اصولی» دولت نهم
معرفی كنند و از سوی دیگر آنقدر با فرزندان ناخلف جوان خود در قوه مجریه و
بدنه حمایتكننده آن دارای اختلافنظرات عمیق هستند كه تحمل ادامه روند
كنونی را هم ندارند. از سوی دیگر، كنارهگیری «علیاكبر ناطقنوری» از
مدیریت این جریان كه به دنبال اهانتهای برخی اصولگرایان رخ داد نیز، آن را
به خلأ رهبری دچار كرد كه امكان نقشآفرینی و دخالت در عرصه تصمیمسازی
اصولگریان را از آنها سلب كرد. اینگونه بود كه زمزمههای بازگشت ناطقنوری
اندكاندك در محافل سیاسی- خبری راست سنتی مطرح شد تا شاید بازگشت او نقاط
ضعف این دسته از اصولگرایان را پوشش دهد. این در حالی است كه برخی منابع
داخلی اصولگرایان میگویند حتی احتمال این وجود دارد كه با شكست دولت در
اجرای طرح تحول اقتصادی، نام رئیس دفتر بازرسی بیت رهبری به عنوان نامزد
انتخابات هم مطرح شود. خبرگزاری فارس (از رسانههای حامی دولت) دیروز با
اعلام این خبر، آن را «رقیبتراشی» برای احمدینژاد در جریان اصولگرا و
دعوت از منتقدان دولت نهم اعم از اصلاحطلب و اصولگرا برای توافق درباره
نامزدی واحد، عنوان كرد. این خبرگزاری از قالیباف و روحانی نیز به عنوان
نامزدهایی كه میتوانند مورد توافق اصولگرایان میانهرو و اصلاحطلبان
میانهرو برای رقابت با احمدینژاد قرار بگیرند، نام برد. اینگونه بود كه
محمدرضا باهنر دبیركل جامعه اسلامی مهندسین و رئیس ستاد انتخاباتی علی
لاریجانی اخیرا از افراط و تفریط درباره احمدینژاد و موافقت و مخالفت قاطع
با او از هماكنون انتقاد كرد. مرتضی نبوی مسوول كمیته سیاسی این تشكل هم
در گفتوگوی دیروز خود با خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی كه شباهت زیادی با
سرمقاله امیر محبیان در روزنامه تحت امر خود (رسالت) داشت، گفت كه
«اصولگرایی از اصولگرایان مهمتر است.» وی در عین حال كه حاضر نشد جواب
صریحی به پرسش «آیا اصولگرایان از احمدینژاد عبور میكنند؟» بدهد، كابینه
ائتلافی را یكی از راههای بهوحدت رسیدن اصولگرایان عنوان كرد. مدیرمسوول
روزنامه رسالت گفت: «نام این كار سهمخواهی نیست.»
اصولگرایی از اصولگرایان مهمتر
است
نبوی اگر چه در گفتوگوی خود نامی از ناطق نوری نبرد و به جای آن
كابینه ائتلافی را طرحی مناسب برای وحدت اصولگرایان عنوان كرد اما جریان
راست سنتی كه هویت خود را از روحانیت و دو تشكل اصلی آن یعنی جامعه روحانیت
مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اخذ میكند، این روزها به فكر بازگشت
ناطق افتادهاند. در صورت تحقق این امر، از هماكنون مشخص است كه خروجی
فرآیندی كه تصمیمگیری نهایی آن رئیس شورای هماهنگی باشد، هر كسی به جز
احمدینژاد خواهد بود و این قطعا مورد پسند حامیان دولت نیست. این البته
بهجز در نظر گرفتن احتمال نامزدی ناطقنوری است كه به هر حال امكان آن
وجود دارد. اما آنچه مشخص است این است كه بازگشت ناطق تحت هر شرایطی، به
بازیابی هویت و وجهه مستقل تاریخی راست سنتی كه با روی كار آمدن دولت نهم
آسیبهای زیادی را متحمل شد، میانجامد. باید دید كه این جریان، احیای
هویتی خود را به ریسك دور ماندن از قدرت ترجیح میدهد یا نه؟ به هر حال حتی
آن دسته از اصولگرایان سنتی كه خود را در ظاهر جزء حامیان دولت احمدینژاد
معرفی میكنند هم اذعان دارند كه اصولگرایی از اصولگرایان مهمتر است.
هشدار به بخشي نگري اصولگرايان
اعتماد: جامعه اسلامي مهندسين به بخشي نگري در ميان اصولگرايان هشدار داد.
اين تشکل از اقدام حاميان دولت در برجسته کردن تاييد همه جانبه دولت نهم
توسط مقام معظم رهبري انتقاد کرد. «اميد مقدم» مسوول روابط عمومي جامعه
اسلامي مهندسين گفت عده يي با هدف راي آوري احمدي نژاد در انتخابات آتي اين
هدف را پيگيري مي کنند. وي با اشاره به همايش دبيران استاني اين تشکل به
ايلنا گفت؛ اعضاي تشکل به اين جمع بندي رسيدند که در ديدار اخير دولت با
مقام معظم رهبري هم نقد بود و هم تائيد اينکه عده يي همواره تائيدات مقام
معظم رهبري را در ارتباط با دولت نهم برجسته مي کنند و چشم خود را بر
نقدهاي انجام شده مي بندند، نوعي بخشي نگري است. اميرمقدم ادامه داد؛
«معتقديم نقدهاي رهبري به دولت نهم که بخشي از آن اتفاقاً مخصوص اين دولت
است و در ديدار ايشان با دولت هاي ديگر مطرح نشده است، به معني تضعيف دولت
نيست و از جمله فرمايشات ايشان از نقطه نظر نقد به تکلف به قانون و اينکه
وزرا در کنار هماهنگي بايد استقلال عمل داشته باشند، از جمله نقدهاي مطرح
مقام معظم رهبري به دولت است.» وي ادامه داد؛ «به اعتقاد ما هيچ دليلي بر
اين برداشت وجود ندارد که فرمايشات مقام معظم رهبري به دولت به معناي آن
است که احمدي نژاد در انتخابات آينده الزاماً راي بياورند و اين مساله در
حالي است که عده يي درصدد ترويج اين برداشت هستند.» مقدم در پاسخ به سوالي
در مورد حمايت تشکل متبوعش از کانديداي احتمالي براي انتخابات دهم رياست
جمهوري گفت؛ «آنچه مسلم است جامعه اسلامي مهندسين وارد حمايت کور از هيچ
کانديدايي نخواهد شد بلکه بعد از ورود به بررسي کانديداها با همه جانبه
نگري با لحاظ کردن دو فاکتور قابليت و مقبوليت اقدام به بررسي تا رسيدن به
نتيجه نهايي خواهد کرد.»
محبيان: بر اصولگرایان عقلا واجب است که کاندیدایی بهتر از احمدی نژاد
معرفی کنند
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود به قلم امیر محبیان نوشت:« اصولگرايي
از آنجايي كه همواره در تكامل و تعالي است فراتر از احمدينژاد رفتن يا به
عبارتي رسيدن به گزينههايي كه ايدههاي اصولگرايانه را با كمترين درصد خطا
تحقق بخشند، نه تنها محتمل بلكه عقلا واجب است.»
به گزارش پایگاه خبری یاری، در حالی که آرام آرام شکاف های عمیق اصولگرایان
در حال نمایان شدن است، روزنامه رسالت که نماینده و تریبون راست سنتی محسوب
می شود خواستار معرفی کاندیدایی بهتر از احمدی نژاد شد.
در شرایطی که ناکارآمدی های متعدد دولت نهم کل جریان اصولگرایی را با چالش
روبرو کرده است به نظر می رسد عقلای این جناح تلاشی جدی را برای یافتن
گزینه ای غیر از احمدی نژاد آغاز کرده اند که تاکید بر معمم بودن و همچنین
تاکید امروز رسالت نشانه هایی از این تلاش هاست.
متن کامل سرمقاله امروز روزنامه رسالت بدین شرح است:
اخيرا بعضي از رسانههاي دوم خردادي در اقدامي تبليغي عبارت “ عبور از
احمدي نژاد” را به مثابه صفتي براي رويكرد اصولگرايان در قبال احمدي نژاد
بر پايه مشابهت سازي با عبور از خاتمي در دوران حاكميت دوم خرداد در عرصه
رسانهها مطرح ساختند .
به عبارت سادهتر تبليغ كردند كه اصولگرايان قصد عبور از احمدي نژادرا
دارند . حال پرسش اين است كه آيا چنين اتهام يا اساسا فارغ از قضاوت، اين
چنين گزاره اي درست است يا خير؟
براي پاسخگويي شايسته است ابتدا معنايي را كه واژه عبور از ... به اذهان
متبادر ميگردد واشكافي نماييم. معناي محتمل چنين است :
-1 عبور به معناي نفي : در اين حالت عبور از يك چهره سياسي نظير خاتمي يا
احمدي نژاد به معناي نفي ديدگاههاي آنان است . حال زماني اين نفي متوجه
سياستها ، عقايد اصولي و يا گاه تاكتيكهاي آنان است. بدون شك آنگاه كه
عبارت عبور از خاتمي از سوي بعضي از چهرههاي دانشجويي دوم خردادي(كه البته
اكنون در ايران نيستند ) ساز شد، قصد آنان دقيقا نفي آرمانهاي انقلابي و
ديني خاتمي و گوشزد كردن اين نكته بود كه خاتمي به دليل عدم عبور از مرزهاي
عقيدتي و سياسي نظام ديگر صلاحيت رهبري اصلاحات را نداشته و يا حداقل نقش
او به عنوان يك كاتاليزور به زعم آنان به پايان رسيده و ضروري است كه با
عبور از خاتمي مرزهاي عقيدتي و سياسي نظام اسلامي را در نورديده و رهبري
اصلاحات را به طيفهاي راديكال لائيك واگذار نماييم. در همان زمان هم
اصولگرايان از موضع دفاع از چارچوبهاي انقلابي و اسلامي باورهاي خاتمي به
دفاع از وي پرداخته و عليرغم اختلافنظر در مواضع سياسي در برابر
شعاردهندگان عبور از خاتمي صفآرايي كردند.
-2 عبور ازمنظر سرعت:در اين حالت عبور از خاتمي يا احمدينژاد به معناي
نقد كندي سرعت آنان بوده و بر آن هستند كه اهداف خاتمي يا احمدينژاد مورد
تائيد است ولي سرعت پايين سوژه موجب از ميان رفتن فرصتها ميگردد . به
عبارتي در اين حالت اهداف و آرمانها و حتي تاكتيكها مخدوش نميگردد فقط
كندي سرعت مورد نقد است و بس.
واقعيت آن است كه معناي اصلي شعار عبور از خاتمي كه در آن دوران سرداده شد
معطوف به برداشت نخست و از سوي راديكالهايي بود كه گمان ميكردند
توانستهاند به دست خاتمي اصولگرايان را حذف نمايند والان وقت آن است كه
خاتمي را كنار زده و انديشههاي لائيك را بر كرسي بنشانند . البته
گروههايي هم بودند كه نسبت به تزلزل تصميمگيري او اعتراض داشتند ولي
دغدغه اصولگرايان از رفتار مبتني بر عبور از خاتمي ناظر به گروه نخست بود .
اكنون در شرايط خاص بعد از دوم خرداد و ظهور دولت اصولگراي احمدي نژاد پرسش
اين است كه آيا اصولگرايان در يك مشابهت تاريخي قصد دارند آن گونه كه
اصلاحطلبان ميگويند از احمدينژاد در آستانه انتخابات دهم عبور كنند ؟
براي پاسخگويي لازم است ابتدا چند واقعيت در نظر گرفته شود :
-1 احمدي نژاد يكي از اصولگرايان است و عقلا نميتوان تمامي اصولگرايي را
معادل شخص احمدي نژادگرفت .
-2 كابينه احمدينژاد متشكل از نيروهاي اصولگراست ولي آيينه تمام نماي
اصولگرايان نيست چنانچه دولت نيز در پي اين ادعا نيست. به عبارت سادهتر
احمدينژاد و كابينه او بخشي از ظرفيتهاي اصولگرايي هستند و نه تمامي آن .
-3 اصولگرايان آرمانهاي اصولگرايانه احمدينژاد وكابينه او را تائيد
ميكنند ونيز تلاش بيوقفه او و كابينهاش را در پيشبرد اين آرمانها تحسين
ميكنند.
-4 اصولگرايان با استناد به مواضع منتشره در رسانهها احمدينژاد و كابينه
او را بينقص و نقد ندانسته و از منظر نقد مصلحانه آن را نيز به چالش
كشيدهاند .
-5 براي اصولگرايان آنچه كه مهم است گفتمان يا آرمانهاي اصولگرايي است و
نه اشخاص لذا هدف غايي، حاكميت اين نگرش ونه حاكميت بلامنازع افراد است از
همين رو در راه تحكيم انديشه اصولگرايي كه برخاسته از باورهاي ديني آنان
است با كسي تعارف ندارند .
از همين رو اصولگرايان بر اساس مفاهيم تعريف شده بالا هيچگاه از
احمدينژاد عبور نخواهند كرد ولي اصولگرايي از آنجايي كه همواره در تكامل و
تعالي است فراتر از احمدينژاد رفتن يا به عبارتي رسيدن به گزينههايي كه
ايدههاي اصولگرايانه را با كمترين درصد خطا تحقق بخشند، نه تنها محتمل
بلكه عقلا واجب است .
پس اصولگرا از آن جهت كه اصولگراست هيچگاه نبايد كه آنچنان بر كرسي صدارت
تكيه زده و در برابر جمهور مومنين ايستادگي كند كه عدالت و خلوص او به زير
سوال رود. به همين دليل عبور در ميان اصولگرايان منطقا معنا ندارد زيرا
بقاي بر پست به شرط تحقق آرمانها معنا دارد و لاغير و آزمايش اصولگرايي در
همين نطقه حساس است.
خودتحريمي به
دست دولت احمدينژاد
گفتوگو با عسگراولادي
«من امپراتورم». اين كوتاهترين و گوياترين توصيف اسدالله عسگراولادي از
خودش است؛ بازرگان معروف و پرحرف و حديثي كه امسال پنجاهوسومين سال تجارت
آميخته با سياستش را جشن ميگيرد. نام برادران عسگراولادي با تجارت و سياست
سخت پيوند خورده است و طبيعتا شايعات نيز حول آنها هميشه ميچرخد.
با اين حال اسدالله تمام شايعات موجود درباره فعاليتهاي اقتصادي حبيبالله
برادري كه 2 سال از او بزرگتر است را رد ميكند و منبع اختراع آن را بهزاد
نبوي و راديو بيبيسي ميداند.
به گفته اسدالله عسگراولادي، حبيبالله در هيچ تجارتي نقش ندارد كه بخواهد
انحصارگر باشد، او تنها با حقوقي كه از رهبري ميگيرد، امرار معاش ميكند.
با اين حال، اسدالله با خنده ميگويد: دوستان تبليغاتچي خارجي اشتباه
گرفتهاند. آن عسگراولادي ثروتمند منم، نه حبيبالله! من كه در عمرم از
بانكي وام نگرفتهام و كار دولتي هم نداشتهام و ثروتمندم، من امپراتورم.
البته در بازار تهران خيليها از من امپراتورترند!...
گفتوگوي جامجم با معروفترين صادركننده خشكبار ايران به نقد سياستهاي
تجاري دولتهاي بعد از انقلاب و دولت نهم و طرح تحول اقتصادي هم كشيده شد؛
آنجا كه او انتقادات صريحش را به برخي سياستهاي اقتصادي دولت شليك كرد.
گفتوگو با ديپلمات كاركشتهاي كه تاكنون پا در وزارت امور خارجه نگذاشته
اما تمام اصول سياسي و اقتصادي را فوت آب است، حاوي نكاتي تازه و خواندني
است.
• ابتدا بد نيست بدانيم آقاي اسدالله عسگراولادي چه سوابقي دارد و تاكنون
چه كرده است، بخصوص آن كه رابطهاش با آقاي حبيبالله عسگراولادي چگونه
است؟
امسال من وارد پنجاه و سومين سال عمر تجاريام ميشوم. اولين شركت تجاريام
شركت صادراتي حساس را سال 1336 تاسيس كردم كه از ابتدا تا همين امروز كارش
صادرات محصولات كشاورزي و خشكبار بوده است؛ از زيره سبز گرفته تا كشمش و
پسته. 3 بار صادركننده نمونه شدم. بعد از پيروزي انقلاب و تنها 7 روز پس از
آن با حكم امام خمينيره به همراه 6 نفر ديگر مسووليت سرپرستي اتاق
بازرگاني و صنايع و معادن ايران را در قالب يك كميته منتخب به عهده گرفتم
كه 7 سال ادامه داشت. اكنون از آن 7 نفر 2 نفر فوت كردهاند، يك نفر هم
حالش بد است و بستري است.
از آن زمان تاكنون نيز مستقيم و غيرمستقيم در اتاق بازرگاني در سمتهاي
گوناگون فعاليت كردهام. سال 62 كه انتخابات اتاق انجام شد، نايبرئيس اتاق
بودهام كه اين سمت 3 دوره تكرار شد اما از سال 80 ديگر خودم داوطلب نشدم و
اكنون رياست 3 اتاق مشترك ايران چين، ايران روسيه و ايران استراليا را به
عهده دارم. بتازگي نيز با جمعي از دوستان، كنفدراسيون صادرات ايران را
تاسيس كردهايم. من بچه چهارراه سيروس، كوچه حمام گلشن، پلاك 20 هستم. من و
حبيبالله در آن خانه متولد شديم. اين خانه تا 40 سال قبل بود اما بعد از
آن خراب شد. من قبل از انقلاب در كار صادرات بودم و بعد از انقلاب نيز اصلا
كار سياسي نداشتم و نميخواستم هم داشته باشم. فقط در يك دوره مشاور
اقتصادي شهيد رجايي بودم و بس.
• اما سوابق سياسي زيادي داريد.
بله، اما سابقه سياسي با كار دولتي داشتن فرق ميكند. من حتي قبل از انقلاب
دوست نداشتم وارد سياست شوم، اما خب علاقهمند شدم. برادرم حبيبالله در
اين امر نقش زيادي داشت. سوابق او به زمان آيتالله كاشاني برميگردد كه او
يكي از مريدان خاص ايشان بود. من نيز مستقيما به خاطر شغل تجارت از سال 54
دقيقا از اسفند 54 وارد سياست شدم.
در اين تاريخ در عراق به ديدن امامره رفتم و با علاقهمندياي كه به
ايشان پيدا كردم، وارد سياست شدم كه تاكنون ادامه دارد. در سالهاي اخير
دخالت چنداني نكردهام، اما اين به معني كنار ماندن از امور يا پيگيري
نكردن نيست. تقريبا تمام سياستمداران ارشد كشور را ميشناسم و با آنها
ارتباط نزديك و صميمي دارم، اما ترجيح ميدهم بيشتر به شغل اصليام كه
تجارت است، بپردازم.
هيچگاه هم نميخواستم وارد دستگاه دولت بشوم و حقوقبگير دست و پا بسته
باشم. من امپراتورم، آزادم. صبح از خانه بيرون ميآيم و به دفترم ميروم و
بعد هم به اتاق ميآيم. تا به حال از هيچ بانكي وام نگرفتهام و نيازي
ندارم. هيچگاه كار واردات هيچ كالايي را انجام ندادهام.
هميشه صادركننده بودهام و رشته تخصصيام هم خشكبار و 4 محصول آن بويژه
پسته و كشمش بوده است. 5 فرزند دارم؛ 2 پسر و 3 دختر كه پسرهايم در كار
تجارتاند. يك كارشناس اقتصادي تمامعيارم و بازار كار را خوب ميشناسم و
اكثر كشورهاي دنيا را ديدهام. شكر خدا، همه چيز دارم و خوبش را هم دارم.
• رابطه شما با برادرتان حبيبالله عسگراولادي چگونه است؟
حبيبالله 2 سال از من بزرگتر است. در دوراني كه پدر ما فوت كرد حبيبالله
نقش زيادي در تحصيل و سرپرستي من داشت. برادرم است و قابل احترام و اطاعت
اما او كار خودش را ميكند و من هم كار خودم را. شايد 2 ماه 3 ماه يك بار
يكديگر را ببينيم در مجالس خانوادگي، چراكه كار چنداني با هم نداريم.
• مگر ايشان مانند شما در كار تجارت نيستند؟
نخير. حبيبالله بجز يك سال نزديكهاي انقلاب كه يك شركت تجاري براي كار
كشاورزي و عملآوري برخي بذرهاي كشاورزي تاسيس كرد، كار تجاري ديگري نكرد و
نميكند. آن شركت نيز با پيش آمدن پيروزي انقلاب تعطيل شد و ديگر پا نگرفت.
حبيبالله الان در صادرات يا واردات هيچ كالايي دخالت ندارد و درآمدش تنها
از راه حقوقي است كه از رهبري ميگيرد. ثروتمند هم نيست. يك زندگي كاملا
معمولي دارد.
• با وجود اين حول و حوش برادران عسگراولادي شايعات زيادي هست و گفته
ميشود انحصار تجاري بسياري از كالاها در دست آنان است و آنها چند شركت
بزرگ تجاري ايران را در دست دارند و قدرتمندند. اين شايعات درست است؟ و
منشأ انتشار آن كدام است؟
واقعا همهاش دروغ است. گفتم كه حبيبالله به جز همان دوره كوتاه يكساله
ديگر تا همين الان كاري تجاري ندارد. منشا تمام اين شايعات همين آقاي بهزاد
نبوي است كه با حبيبالله در دولت ميرحسين موسوي همكار بودند.
حبيبالله در آن دولت وزير بازرگاني بود و اختلافات آنان فكري و ريشهاي
بود، تا آنجا كه وي مجبور شد استعفا كند و از دولت بيرون برود. آن شايعات
از آنجا شروع شد و البته رسانههاي بيگانه و بيبيسي هم به آن دامن زدند.
با اين حال بايد به اين دوستان بگويم كه اشتباه گرفتهاند.
حبيبالله تاجر و ثروتمند نيست. آن عسگراولادي ثروتمند منم كه تجارت
ميكنم، اما اين كه من انحصار كاري را در دست داشته باشم، اينطور نيست.
كار من فقط صادرات خشكبار است. تازه در همين رشته نيز تاجر طراز اول نيستم.
بسيار تجار بزرگتري از من در تهران هستند و من شايد نفر پنجم يا ششم باشم.
در رشته پسته مثلا تعاوني پستهكاران رفسنجان اول است و شركت حساس در
ردههاي بعدي است. بالاخره وقتي شايعه درست ميكنند بايد اصولي و دستكم
قسمتي از آن منطبق بر واقعيت باشد. وقتي حبيبالله عسگراولادي اصلا در
تجارت دخالت ندارد، چطور ممكن است انحصارگر باشد؟
• با اين حال، آقاي حبيبالله عسگراولادي در تشكلي عضو است كه غالب آنها
بازاريان و تجار هستند.
موتلفه را ميگوييد ديگر. اينها 54 نفر كاسب خردهپا هستند و تاجر بزرگ را
هم بين خودشان راه نميدهند. مثلا مرا هم بين خودشان نپذيرفتهاند. نه اين
كه من تاجر بزرگ باشم، نه. من هم يك كاسب هستم اما توجه داشته باشيد كه
بازاري و كاسب با تاجر متفاوت است. آنها در بازار فعال هستند و خريد و فروش
و كاسبي خرد ميكنند. تاجر عمده نيستند كه فلان كالا را در اختيار داشته
باشند و انحصار و شبكه ايجاد كنند.
• آقاي حبيبالله عسگراولادي با آقاي رفيقدوست هم ارتباط تجاري ندارد؟
نه، اينها فقط دوست هستند. همكار بودهاند. آقاي محسن رفيقدوست وزير
سپاه پاسداران بوده و حبيبالله هم وزير بازرگاني. ارتباط آنها از آن
سالها برقرار بوده و الان هم هست اما ارتباط تجاري يا شراكت و اين چيزها
اصلا نبوده و نيست.
• اكنون كه بحث سياستهاي اقتصادي دولت نهم و بويژه مساله گرانيها نقل
محافل كارشناسي است، لطفا در گذاري اجمالي بين اقتصاد دولتهاي طول دوران
انقلاب، آنها را با دولت فعلي مقايسه كنيد.
من اول يك نكته را روشن كنم. چرا به دولت دكتر احمدينژاد دولت نهم
ميگويند؟ اين دولت، دولت دهم است.
يعني دولت مهندس بازرگان، دولت بنيصدر، دولت شهيد رجايي، 2 دوره دولت رهبر
معظم انقلاب، 2 دوره دولت هاشميرفسنجاني، 2 دوره دولت خاتمي و يك دوره
فعلا احمدينژاد كه ميشود 10 دولت.
كدام دولت را ميخواهند از تاريخ انقلاب حذف كنند؟ دولت بنيصدر را؟ به هر
حالا بنيصدر زماني مورد تاييد امام بوده و شهيد رجايي هم نخستوزيرش. لذا
بايد دولت اين اشتباه را اصلاح كند، اما در بعد مقايسه چون رهبر معظم
انقلاب امر به حمايت همه از دولت احمدينژاد كردهاند، ما از دولت ايشان
حمايت ميكنيم، با اينكه معتقديم اين دولت و سياستهاي اقتصادياش به تمام
معني فشل است.
شما ببينيد در دولت ميرحسين موسوي نفت بشكهاي 12 تا 15 دلار بود و كشور
اداره شد. شما اگر آن قيمت را با قيمت 120 دلاري فعلي مقايسه كنيد به يك
واقعيت تاسفبار ميرسيد كه سطح فقر الان با سطح فقر آن زمان فرقي ندارد.
چرا بايد اينطور باشد؟ مگر قيمت نفت ما 12 برابر نشده، پس چرا سطح فقر
همان است؟ آن زمان هر دلار آمريكا 6/6 تومان بود كه زمان رياست دكتر موسوي
بر بانك مركزي به 5/10 تومان رسيد. اما الان قيمت دلار چند است؟ چقدر ارزش
پول ملي كاهش يافته است؟ حتي شما به دولت 8 ساله رهبر معظم انقلاب نگاه
كنيد. آن زمان نيز نفت به 20 دلار نرسيده بود، اما جنگ و كشور بخوبي اداره
شد و هرچند مشكلات حاد وجود داشت، اما احساس تورم و فقر تا اين اندازه
نبود.
در دولت هاشمي نيز با وجود خرابيهاي جنگ، توانستيم دوران سازندگي را
ايجاد كنيم و در زمان خاتمي روابطمان با دنيا را اصلاح كنيم و اقتصاد
بينالملليمان را گسترش دهيم. اصلا انكار نميكنم ما در دولت آقاي خاتمي
ضعفهاي ارتباطي زيادي ديديم و برخي اطرافيانش را هم قبول نداشتيم و
نداريم، اما بالاخره اين دولت توانست در دنيا خيلي كارها براي ما بكند،
ببينيد، من يك تاجرم كه در سياست دست دارم، اما ديد و نگاهم در سياست و عمل
سياسي بر پايههاي اقتصادي استوار است، چرا كه معتقدم سياست را اصلا اقتصاد
تعيين ميكند، لذا قبل از انجام هر عمل سياسي بايد صراحتا از خودمان بپرسيم
آنچه باقي ميماند فايدهاش براي كشور چيست؟ چه منافعي را تامين ميكند.
سودش براي مردم چيست؟ اگر اين سوالات بدرستي پاسخ داده شد، پس عمل سياسي ما
هم درست است، اما رك بگويم، سياستهاي دولت دكتر احمدينژاد به اين بعد مهم
هيچ پاسخي نداده است. من شايد اكثر كشورهاي دنيا را ديدهام و الان نيز
زياد سفر ميروم. در اين سفرها واكنشهاي مردم را نسبت به ايران ميسنجم.
واقعيت اين است كه ملتها ما را دوست دارند و دولتها دوست ندارند. اين
دوستداشتن چيز خوبي است و واقعا دستاورد است و شك نداريم اما چيزي از آن
درنميآيد، چون دولتها كه تصميمگير و تصميمساز هستند بعضا ما را دوست
ندارند. بنابراين منافع اقتصادي ما در دنيا به خطر افتاده است و اين حلقه
دارد تنگتر ميشود. واقعا ما بايد در تامين منافع اقتصاديمان سود و زيان
عمل سياسي را در نظر بگيريم و با تكنيك سياسي خطرها را به در كنيم.
يك مثال بزنم. ماجراي قوامالسلطنه و امضاي قرارداد نفت شمال ايران با
روسها را كه خواندهايد. شما آن وقت در اين دنيا نبوديد. قوام هم براي اين
كه دشمني روسها را با امضا نكردن قرارداد به جان نخرد و همزمان دچار خشم
ملت و تاريخ نشود، قرارداد را امضا كرد اما يك ماده كوچك هم گذاشت كه اين
قرارداد را بايد مجلس تصويب كند، يعني اين متن را دولت به صورت لايحه به
مجلس بدهد تا تصويب شود.
جالب است كه قوام بلافاصله پس از امضاي اين قرارداد استعفا ميكند. يعني
چه؟ يعني ديگر دولتي وجود ندارد كه بخواهد لايحه قرارداد نفت شمال را به
مجلس بفرستد. اين فرآيند باعث شد منافع اقتصادي كشور تامين شود و دشمن هم
تحريك نشود. البته من دفاع از قوام نميكنم و او سياستمداري نوكر غرب و
انگليس بود و سوابقش روشن است اما در اين ماجرا نوع رفتارش ميتواند
آموزنده و قابل توجه باشد. حرف من اين است كه دولت دكتر احمدينژاد در داخل
دارد ما را دچار يك خودتحريمي ميكند.
• مقصود شما از خودتحريمي چيست؟
خودتحريمي توصيفي است كه براي شرايط امروز اقتصادي كشور به كار ميبرم؛
موانعي در توليد، سرمايهگذاري و تجارت كه باعث رشد قيمتها و كسادي كار
فعالان ميشود؛ يعني موانع داخلي كه رشد و رونق اقتصادي كشور را با چالش
روبهرو كرده است. متاسفانه بايد بگويم در بخشي از بدنه دولت، شيوهها و
رفتارهايي وجود دارد كه هم به رشد قيمتهاي داخلي دامن ميزند و هم جلوي
رشد اقتصادي را ميگيرد. من اسم اين پديده را خودتحريمي ميگذارم. يعني
خودمان (دولت) جلوي اقتصاد را گرفتهايم.
• نمونهاي سراغ داريد كه به چنين نتيجهاي رسيدهايد؟
نمونه كه زياد است. ما به عنوان تاجر حس ميكنيم با موانع داخلي رونق
اقتصادي بايد بيش از موانع خارجي جنگيد. مثلا ما الان در گمركات، حدود 14
هزار كانتينر جنس داريم كه به دلايل متعدد، اجازه ترخيصش را نميدهند.
موسسه استاندارد آمده و گفته چون طول اين تيرآهن 9 متر است و استاندارد
جديد ما 7 متر؛ پس نبايد اين تيرآهن را وارد كشور كنيد.
هرچه ما داد ميزنيم كه آقا در تجارت دنيا، اين يك قانون است كه وقتي
كالايي سوار كشتي شد، ديگر هر قانون جديدي كه درباره آن وضع شود، مشمول بار
موجود در كشتي نميشود، گوش نميكنند. هر لحظه يك مقررات جديد و
خلقالساعه. خدا بگويم اين سازمان بنادر و دريانوردي را چه كند كه اينقدر
از اين كانتينرها دموراژ ميگيرد.
اين است كه الان اين تعداد عظيم كانتينر كه كشور به كالايش نياز دارد، در
بنادر ما خوابيده و هزينه رويش انبار ميشود. حالا فكر ميكنيد در نهايت
اين هزينه دموراژ و انبارداري و معطل كردن را چه كسي ميپردازد؟ روشن است؛
مصرفكننده نهايي.
الان وضعيت تجاري ما طوري شده كه خود دولت بزرگترين عامل رشد هزينه توليد
و تجارت است، چون هزينههاي اضافي را با راههاي مختلف بر دوش توليدكننده
ميگذارد. من در يكي از اولين جلساتي كه با دكتر احمدينژاد داشتم، از
ايشان خواستم در هر سفر خارجي كه ميرود، تعدادي از تجار و نمايندگان بخش
خصوصي را هم با خود ببرد. پذيرفت و به وزارت امور خارجه دستور اكيد داد.
الان سه سال و نيم از زمان آن دستور ميگذرد، حتي يك مورد مهم اتفاق
نيفتاده كه كسي از بخش خصوصي در هياتهاي ايشان باشد.
اينها نشانههاي روشني است كه ما ميبينيم و احساس تكليف ميكنيم كه
بگوييم، يا ما مثلا همين بحث خصوصيسازي و اصل 44. اين كه قانون 200
مادهاي لازم ندارد. يك اصل دارد كه بايد حل شود و آن اين است كه دولت
نميخواهد كركره دكانش در اقتصاد را پايين بكشد. نميخواهد يا نميتوانند
بگويند و هي ماجرا را ميپيچانند. از اين جيب به آن جيب ميكنند.
يك شركت دولتي ميرود سهام يك شركت دولتي ديگر را با واسطه مثلا شركت
سرمايهگذاري ميخرد و اسمش را ميگذارد عمري غيردولتي و بعد هم ميآيند و
ميگويند نصف دارايي دولت را فروختهايم. بله! فروختهايد؛ اما به خودشان
نه به مردم واقعي كه پولشان را از جيبشان دربياورند و دارايي دولت را
بخرند. اصلا نظر امامره نيز درباره رفتار دولت در اقتصاد همين بود. يادم
ميآيد اواخر سال 60 كه حبيبالله وزير بازرگاني دولت ميرحسين موسوي بود،
به اتفاق رفتيم خدمت امام.
ايشان در آن ديدار 2 جمله گفتند كه به نظر من از آن موقع تا آينده منشور
اقتصاد ماست. ايشان گفتند هر كاري را كه مردم ميتوانند انجام دهند، دولت
انجام ندهد و هر كاري را كه مردم نميتوانند انجام بدهند، كار دولت است.
اين منشور اصل 44 است كه متاسفانه اجرا نميشود. دولت در بسياري كارهاي
اجرايي كه اصلا كارش نيست، وارد شده كه البته اين مختص دولت احمدينژاد
نيست. ميراث و روش نامطلوبي است كه از قبل مانده است. جالب اينجاست كه حاضر
هم نيست از اقتصاد بيرون برود و بهانه و دليل ميتراشد كه همچنان بماند.
نظر شما درباره طرح تحول اقتصادي چيست و اين طرح چه تاثيري در وضعيت
اقتصادي و تجاري كشور دارد؟
اين طرح از 2 جنبه مشكل ريشهاي و اساسي دارد؛ نخست از جنبه معناي تحول و
دوم از نظر افرادي كه ميخواهند آن را اجرا كنند. از جنبه معناي تحول، محور
اصلي اين طرح، مردم ديده شده، نه توليدكننده، لذا در پايه دچار اشكال است.
تصور كنيد بسياري از خانوادههاي ايراني مثلا 300 هزار تومان گيرشان بيايد،
فكر ميكنيد با آن چه كنند؟ پسانداز؟ خير.
كالاي غذايي و اساسي ميخرند و اين يعني تورم انفجاري. به نظرم، راهحل
صحيح در طرح تحول اقتصادي؛ اين بود كه دولت به جاي پرداخت يارانه مستقيم به
مردم، ميآمد دريافتيهاي خودش از توليد و تجارت مانند ماليات و عوارض را
برميداشت تا هزينه واقعي توليد پايين بيايد و هم رونق ايجاد شود و هم
قيمتها كنترل گردد.
مطمئن باشيد با اين روش، كمك بسيار بزرگتري به مردم ميشود و اما محور
دوم، افرادي است كه ميخواهند طرح تحول به اين بزرگي را اجرا كنند. ببينيد،
من با سياستمداران فراواني از نسلهاي گوناگون نشست و برخاست كردهام.
به دكتر احمدينژاد هم ارادت دارم، اما اين افراد اين كاره نيستند كه
بتوانند چنان طرح تحول بزرگي را اجرا كنند. در همين حد و سربسته ميگويم،
چون با بسياري از افراد اين دولت دوست هستم، اما صلاح مملكت بر دوستي مقدم
است، لذا به نظرم، طرح تحول به اين شكل قابل اجرا نيست و بايد دستكم يك سال
به طور جداگانه روي محورهاي آن مطالعه شود و بعد بتدريج وارد فاز اجرا
شويم.
منبع: جام جم آنلاين
زيرآبيهاي
انتخاباتي ممنوع!
تفرق و تحركات مخفيانه که نتيجهاي جز جداييطلبي در جبهه اصولگرايي ندارد،
در حالي پيش ميرود كه از ميزان اين نوع تحركات در جبهه اصلاحطلبان كاسته
شده و ميرود تا در اين جبهه توافق نهايي حاصل آيد.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، شواهد موجود نشان از آن دارد که دکتر
احمدينژاد و گروه حاميان دولت، چندان تمايلي به همگرايي و وفاق گروهي براي
شرکت در انتخابات رياستجمهوري ندارند حتي در بسياري مواقع، ميل به جدايي
چون انتخابات گذشته در آنها پررنگتر است تا همدلي سياسي و جمعي.
ناگفته پيداست که اين رفتار به ويژه از وقتي سياسيون اصولگرا آن را از جانب
رئيسجمهور شرکت کننده در دور بعدي انتخابات رياستجمهوري تلقي ميكنند، تا
حدود زيادي مبدل به نوعي اپيدمي انتخاباتي شده است که هيچ رئيسجمهوري در
ايران پس از انقلاب، دور بعد را با نام مصلحتهاي گروهي و جناحي از دست
نداده و قيد آن را نزده است، اما بايد به اين نکته توجه داشت که اين رفتار
در ادامه رفتاري است که در دور گذشته نيز از سوي دکتر احمدينژاد در پيش
گرفته شد و به همان اندازه که آن رفتار غير طبيعي و به دور از عدالت معمول
در ميان احزاب سياسي بود، اين رفتار، طبيعي و موافق عرف سياسي جامعه ايران
است.
بنا بر اين گزارش، فارغ از رفتار و اهداف برخي دولتمردان كنوني براي حضور
انفرادي و فعال در انتخابات آينده، باقيماندگان، چند تن از رجالي هستند که
در افكار عمومي به عنوان سرقفلي رقابتهاي انتخاباتي اصولگرايان در هر دوره
از آنها ياد ميشود. کساني که در مسابقه جمعآوري آراي مردم از مدعيان
عنوان قهرماني به شمار ميآيند. در اين طيف نيز بر خلاف انتخابات دوره نهم،
نه تنها وفاق و همگرايي بيشتر نشده است بلکه زمينههاي تکروی، به ويژه در
ميان برخي از نامها بيش از پيش به چشم ميخورد.این افراد به دو گروه
عمده تقسیم می شوند.
گروه اول که به تازه واردان بر می گردد نکته مد نظر اين گزارش را به خود
اختصاص داده است. و آن شيوهاي است که برخي تازهواردان ـ در عين حقي که از
بابت ورود در رقابتها براي خود قايلند ـ در پيش گرفته و آب گل آلود را
آلودهتر و غير شفافتر ميکنند. اين گروه که در سخنان خود آشكارا، شرکت در
انتخابات را به پس رانده و با ايما و اشاره به پيش ميکشند، با تنههايي که
هر از گاهي به جريان اصولگرايي ميزنند، هر چند اصولگرا محسوب مي شوند اما
در عمل چندان مقيد به پروتکلهاي اخلاقي و سياسي رفتار انتخاباتي
اصولگرايان نيستند.
از افراد شاخص اين گروه، بايد ریاست قبلی مجلس شورای اسلامی وریاست
صداوسیما را بر شمرد و بخش جالب ماجرا از آنجايي آغاز ميشود که آقای
ضرغامي،، با در دست داشتن تنها رسانه ديداري و شنيداري کشور از وزن چشمگيري
براي موج آفريني و بر هم زدن هارموني رقابتهاي اصولگرايي برخوردار است و
به نظر ميرسد که همين مطلب در شرف وقوع است، چرا که ديدارهاي پياپي رئيس
سازمان صدا و سيما با قشرهاي گوناگون هنرمندان، فيلمسازان و برنامهسازاني
که تاثیر گذاری آن ها در افکار عمومی قابل توجه است ، در ماهها و روزهاي
اخير به شدت رو به فزوني نهاده است .
از سوي ديگر، تمايل حدادعادل نيز که با فلسفه ابهامافزايي در صحنه حاضر
ميشود، شايان توجه است. او که در زمان رياست مجلس خود به عنوان يکي از
رؤساي سه قوه کشور، چندان در پيچ و خم برنامههاي تلويزيوني به چشم
نميخورد، اين روزها و در قامت رئيس کميسيون فرهنگي مجلس، اين، واقعهها و
برنامههاي تلويزيوني هستند که انتظار او را ميکشند؛ مانند آنکه نطق قبل
از دستور مجلس ایشان و سخنراني وي در سالگرد ارتحال آيتالله طالقاني و
سخنرانيهاي ادبي و تاريخي او در بزرگداشتها و کنگرههاي گوناگون پيدرپي
از شبکههاي گوناگون با گزارشهاي تفصيلي و مبسوط پخش ميشود .
گروه دوم از اصولگرایانی که تکروی می کنند با فرض آنکه جناح اصلاح طلبان
نامزد قوی به صحنه نمی آورد به فعالیتهایی دراستانها دست زده اند و نیازی
به هماهنگی با سایرین نمی بینند.
اما بايد توجه داشت که اين گونه رفتارهاي فردگرايانه و نا هماهنگ، نه
تنها موجب بالا آمدن و برد نسبي جناح رقيب يعني اصلاح طلبان خواهد شد، بلکه
دولت و شخص رئيسجمهور كنوني را به عنوان رقيب آينده رقابتهاي انتخاباتي،
که تا به اين لحظه به نظر ميرسد که هيچ کدام از چهرههاي شاخص اصولگرايي
مطرح حاضر به ائتلاف با آن نيستند را نيز تنها خواهدگذاشت .البته بدیهی
است که درصورت آمدن آقای خاتمی به صحنه، رقابت تنهابین ایشان وآقای
دکتراحمدی نژاد رقم خواهد خورد ولی این تکروی ها جز حسرت چیزی برجای نخواهد
گذاشت.
کيهان :چه
بيايد ،چه نيايد
...
برخى از شواهد و قرائن اين احتمال را قوت مى بخشند كه آقاى سيدمحمدخاتمى
اين روزها اميد بسيار اندكى به رأى و حمايت نيروهاى مومن و انقلابى دارد و
در صورت كانديداتورى براى رياست جمهورى آينده- كه هنوز محل ترديد است-
حاميان اصلى خود را بيرون از اين دايره جستجو مى كند.
اين واقعيت تلخ با نيم نگاهى به پيام هاى آشكار و پنهانى كه اين روزها آقاى
خاتمى براى طيف مورد نظر خويش مى فرستد به آسانى قابل درك است. براى توضيح
بيشتر اين نكته، نگاهى گذرا به گذشته اى نه چندان دور ضرورى است.
آقاى خاتمى اگرچه در باورهاى سياسى-و بعضاً عقيدتى- خود با آموزه ها و ارزش
هاى اسلامى و انقلابى زاويه داشت و به همين علت بلافاصله بعد از انتخاب به
رياست جمهورى بسيارى از افراد و گروههاى مخالف اسلام و انقلاب و دشمنان
نظام اسلامى در داخل و خارج كشور به ايشان نزديك شده و به ساختارشكنى ايشان
عليه مبانى جمهورى اسلامى ايران چشم طمع دوختند ولى آقاى خاتمى در مواردى
از بزنگاه هاى اصلي، با طيف ياد شده همراهى نكرد و دقيقاً از اين نقطه به
بعد، مجموعه ساختارشكنان-اعم از ضدانقلابيون داخلى و خارجي، محافل بيگانه و
برخى از نيروهاى استحاله شده در پوشش اصلاح طلبى- ناسازگارى با ايشان را
آغاز كردند و پروژه عبور از خاتمى را كليد زدند. اين پروژه يك پروژه دو
بعدى شامل ,تشويق و تهديد, بود. تهديد به عبور از خاتمى و تشويق به جسارت
براى ساختارشكنى.
نقطه آغاز اين پروژه كه به گواهى اسناد موجود ريشه خارجى داشت، سمينار
,آينده ايران, در دانشگاه استنفورد آمريكا بود در آن سمينار خانم ,گيل
لاپيداس, كارشناس برجسته سال هاى منتهى به فروپاشى شوروى سابق آقاى خاتمى
را با گورباچف مقايسه كرد و با اشاره به اين كه گورباچف به دليل اعتقاد به
,اصلاحات همراه با حفظ ارزش ها, بايد جاى خود را به ,يلتسين, مى داد و داد!
پيشنهاد عبور از خاتمى را مطرح كرد و گفت؛ ايران امروز هم به جاى خاتمى كه
گورباچف است به يك ,يلتسين, نياز دارد تا بدون دغدغه ارزش هاى مورد پذيرش
انقلاب اسلامى و با جسارت ,يلتسين, گونه- و نه ترديد محافظه كارانه گورباچف
گونه- اصلاحات را دنبال كند. چند روز بعد از سمينار استنفورد، روزنامه هاى
زنجيره اى بحث عبور از خاتمى و جايگزينى او با مهره ديگرى مشابه ,يلتسين,
را پيش كشيدند. آقاى عباس عبدى در مقاله اى نوشت؛ جبهه اصلاحات نياز به
ساختارشكن دارد و خاتمى مرد اين كار نيست. آقاى حجاريان نوشت؛ آقاى خاتمى
سياستمدار نيست و توان لازم براى چانه زنى و ساختارشكنى را ندارد و نتيجه
گرفت كه چون خاتمى جرأت پرداخت هزينه مقابله با حاكميت را ندارد -بخوانيد
انقلاب و نظام وگرنه دولت و مجلس كه در اختيار خودشان بود- اصلاحات دوم
خردادى مرده است! روزنامه زنجيره اى ,خرداد, با اشاره به ترديد خاتمى در
ساختارشكني، او را با ,شاه سلطان حسين صفوى, مقايسه كرد... و در تمامى اين
موارد، محافل بيگانه كه آغازكننده-بخوانيد طراح اصلى و سفارش دهنده پروژه
عبور از خاتمى- بودند در اين تنور مى دميدند و عجيب آن كه مدعيان اصلاحات
با وجود تمامى اين اسناد كه آنچه مورد اشاره قرار گرفت فقط مشتى از
خروارهاست، هنوز هم وابستگى خود به بيگانگان را انكار مى كنند! ماجراى
تشويق و تهديد خاتمى براى ساختارشكنى و حركت عليه مبانى اسلامى و انقلابى
تا آنجا پيش رفت كه آقاى خاتمى در يكى از سخنرانى هاى علنى خود اعتراف كرد
از اردوگاه اصلاح طلبان صداى دشمنان نظام را مى شنود و يونسى وزيراطلاعات
دولت خاتمى از نفوذ بيگانگان در رسانه هاى جبهه اصلاحات خبر داد اما مدعيان
عبور از خاتمى كه به گواهى اسناد ياد شده و غيرقابل انكار از بيرون دستور
مى گرفتند كماكان بر پروژه دو بعدى تشويق و تهديد خاتمى براى ساختارشكنى و
مقابله با مبانى نظام اسلامى اصرار مى ورزيدند تا آن كه نهايتاً در نقطه اى
با آقاى خاتمى به تفاهم رسيدند. در اين تفاهم هر دو سوى ماجرا-يعنى خاتمى
از يكسو و مجموعه طيف محافل بيگانه، جريانات ضدانقلاب داخلى و خارجى و
استحاله شدگان مدعى اصلاحات از سوى ديگر- در خواسته هاى خود تغييراتى دادند
و در پى اين توافق بود كه آقاى خاتمى ,لوايح دوقلو, را براى تصويب به مجلس
ارائه كرد. لوايح دوقلو در پوشش افزايش اختيارات رئيس جمهور اولين گام از
توافق يادشده براى حمله به ساختارهاى نظام-از جمله قانون اساسى- بود كه على
رغم تلاش مشترك و پرحجم خاتمى و طيف يادشده به تصويب نرسيد و...
تلاش گسترده اين جريان در انتخابات رياست جمهورى نهم كه متأسفانه زير پرچم
آقاى هاشمى رفسنجانى جمع شده بودند و از حمايت هاى آشكار بيرونى هم
برخوردار بودند، به نتيجه نرسيد و با رويكرد مردم به اصولگرايان كه از چند
سال قبل در انتخابات شوراى دوم شهر و روستا و مجلس هفتم آغاز شده بود، طيف
ياد شده ناكام ماند. نكته درخور توجه آن كه صداى اين ناكامى و عصبانيت و
تأسف ناشى از آن در حاميان بيرونى طيف مورد اشاره، يعنى محافل آمريكايى و
اروپايى بارها بيشتر از شاخه داخلى اين طيف بود!! و با شروع به كار دولت
نهم و تأكيد بر آموزه هاى اسلامى و انقلابى- يعنى همان آموزه ها كه برخى از
مدعيان اصلاحات در پى مقابله با آن بودند- عصبانيت جريان مزبور و حاميان
بيرونى آنها از اصولگرايان شدت بيشترى گرفت تا...
و اما، امروزه در اين جبهه چه مى گذرد؟! از چند ماه قبل بازى خاتمى بيايد
يا نيايد؟ آغاز شد و براى جدى نشان دادن اين بازى! دو بازى جانبى كروبى
بيايد يا نيايد؟ و نورى بيايد يا نيايد؟ نيز به آن اضافه گرديد! در اين
بازى برخى از مدعيان اصلاحات نقش موافق نامزدى آقاى خاتمى و برخى ديگر نقش
مخالف كانديداتورى ايشان را برعهده گرفتند. و البته برخى از اصلاح طلبان
نظير طرفداران واقعى نامزدى آقاى كروبى - و نه نفوذى هاى حزب مشاركت و
سازمان مجاهدين انقلاب- نگاه جداگانه اى داشته و در اين بازى حضور نداشتند.
مرورى گذرا به اظهارات موافقان و مخالفان به وضوح نشان مى دهد كه بازيگران
اين دو صحنه در يك نقطه به هم مى رسند و يك ويژگى مشترك را به عنوان اصلى
ترين نياز خود مطرح مى كنند و آن، اين كه؛ آيا آقاى خاتمى مى تواند
ساختارشكنى كند و با مبانى تعريف شده نظام به مقابله برخيزد؟ مخالف خوان ها
با اشاره به سابقه 8 ساله دولت آقاى خاتمي، در توانايى و عزم او براى
ساختارشكنى ترديد مى كردند. اين ترديد عمدتاً براى آن بود كه بازيگران نقش
موافق، دلايل خود در اثبات توانمندى خاتمى براى ساختارشكنى را آشكارا مطرح
كنند. به بيان ديگر، بازيگران هر دو نمايش موافق و مخالف، ساختارشكنى را
شرط لازم براى نامزدى آقاى خاتمى معرفى مى كردند.
اظهارات روز شنبه -13 مهر ماه 87- آقاى خاتمى و اعلام دو شرط براى حضور خود
در انتخابات رياست جمهورى آينده كه واكنش هاى متفاوتى در ميان مدعيان
اصلاحات داشت، پاسخ دو پهلوى ايشان به بازى ياد شده است. اين اظهارات نه
آنگونه كه آقاى خاتمى ادعا مى كند پيش شرط حضور ايشان در انتخابات است و نه
آنطور كه برخى ديگر از مدعيان اصلاحات تفسير مى كنند، دغدغه هاى اوست، بلكه
سخنان روز شنبه آقاى خاتمى را مى توان پيام ضمنى ايشان به مجموعه مشتركى
دانست كه در صدر اين نوشته به آن اشاره شد. آقاى خاتمى درباره شرط اول خود
مى گويد ,بتوانم با ملت بر سر خواسته هايشان تفاهم كنم,! اين به اصطلاح
شرط، اولاً فقط در حد يك ,كلى گويى, بى ضابطه است چرا كه تفاهم با مردم
ابتدايى ترين گام مورد انتظار از نامزدهاى رياست جمهورى است و حرف تازه اى
نيست! ثانياً؛ آقاى خاتمى هيچ راه كارى براى تحقق اين تفاهم ارائه نمى كند
و چنانچه منظور او تفاهم بعد از انتخابات باشد كه ديگر ,پيش شرط,! تلقى نمى
شود. به نظر مى رسد آقاى خاتمى از اين پيش شرط، از يكسو قصد داشته چهره اى
مردم دوست و پى گير دغدغه هاى مردم از خود نشان بدهد و از سوى ديگر، پيش
شرط دوم كه مقصود اصلى ايشان است را بدون مقدمه مطرح نكند.
و اما، درباره شرط دوم كه ,جان مايه, كلام ايشان است، مى گويد؛ بايد بدانم
كه ,با ساز و كارهاى موجود تا چه حد امكان عملى كردن برنامه ها براى رئيس
جمهور فراهم است؟, و بلافاصله در توضيح اين پيش شرط مى افزايد ,دولت
اصلاحات با وجود تمام تلاشى كه براى تصويب نهايى لوايح دوگانه اختيارات
رئيس جمهورى مصروف داشت موفق به دستيابى به نتيجه مطلوب نشد,!
به نظر مى رسد آقاى خاتمى در اين به اصطلاح پيش شرط براى بازيگران دوجانبه
مورد اشاره كه برخى از آنها به گواهى اسناد غيرقابل انكار وابستگى هاى مشخص
شده خارجى دارند پيام مى فرستد و آمادگى خود را براى ساختارشكنى در صورت
پيروزى در انتخابات اعلام كرده و مجموعه ,درهم, ياد شده را به حمايت از
نامزدى خود دعوت مى كند. اشاره آقاى خاتمى به لوايح دوقلو و ناكام ماندن آن
در گذشته را با توجه به ماهيت ضد قانون اساسى لوايح دوقلو، مى توان اشاره
تلويحى به آمادگى براى ايفاى نقش ساختارشكن تلقى كرد، يعنى همان نقطه
مشتركى كه استحاله شدگان داخلى و دشمنان بيرونى مشتركاً دنبال مى كنند.
در اين باره احتمالات ديگرى نظير تصميم خاتمى به احياى اصلاحات و بركشيدن
نامزدى غير از خود از اين ميان، هرچند كه اميدى به موفقيت وى نباشد. و
يا... نيز مطرح است كه فرصتى ديگر مى طلبد.
و اما؛ آقاى خاتمى چه بيايد و چه نيايد چاره اى جز مرزبندى ميان خود و
دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و دنباله هاى داخلى شناخته شده آنها ندارد،
اين مرزبندى قبل از همه براى حفظ هويت و شخصيت خود ايشان ضرورى است چرا كه
اولاً؛ طيف مورد اشاره اندك و كم شمارند و توان حداكثرى آنها را مى توان در
سه انتخابات گذشته ارزيابى كرد. ثانياً؛ مردم طى 6 سال گذشته نشان داده اند
كه مدعيان دروغين مردم دوستى را از مردم دوستان واقعى به خوبى تشخيص مى
دهند و مخصوصاً از جريانات وابسته به بيگانه و يا آنان كه زبان دشمنان را
به كام گرفته اند، بيزارند، بنابراين شايسته آن است كه جناب آقاى خاتمى
آشكارا از دشمنان بيرونى و دنباله هاى داخلى آنان فاصله بگيرد تا به آتش
آنان نسوزد!
و بالاخره با حضور آقاى خاتمى در انتخابات آينده، صحنه انتخابات به يك ,وزن
كشى, جدى تبديل مى شود كه اين وزن كشى مخصوصاً براى مشخص شدن جايگاه واقعى
مدعيان اصلاحات در ميان مردم ضرورى است، مخصوصاً آن كه با حضور آقاى خاتمي،
هر دو جبهه اصولگرايان و اصلاح طلبان با يك كانديدا وارد صحنه مى شوند زيرا
وحدت اصولگرايان در اين حالت قطعى است و در جبهه اصلاحات نيز اينگونه به
نظر مى رسد، بنابراين نتيجه وزن كشى كاملاً واقعى و شفاف خواهد بود.
حسين شريعتمدارى
گذری بر کوچه اصول
گرایان
-1
|