گذری بر کوچه اصول گرایان -1
نویدنو: اصول گرایان یکی از قطب های اصلی
انتخابات دهم ریاست جمهوری هستند. نومحافظه کاران ایران با رنگارنگی طیف
وجودشان در یک موضوع اتفاق نظر دارند: "نباید قدرت را به سادگی
واگذار کرد."
درطی انتخابات های اخیر جمهوری اسلامی
گروه های این جناح نقش ها ونقشه های متفاوتی را به اجرا در آورده اند.
ظاهرا تضاد ها ویا احتلافات داخلی آنها هم به نقطه تعیین کننده ای می رسد .
سیل فشارهای اجتماعی - اقتصادی وسیاسی آنها را ناگزیر از ایجاد ترفند های
جدید وایفای نقش های متفاوت تری می نماید .
نوید نو از این پس هر از چند گاه سری به
کوچه اصول گرایان خواهد زد ودست آورد خبری وتحلیلی آن را با خوانندگان در
میان خواهد گذاشت . یاری شما در این عرصه به پر باری هرچه بیشتر این امر
یاری خواهد کرد .
******************
تحولات جدیدی میان حامیان احمدی نژاد در راه است
پنجشنبه، 14 شهریور 1387
مسعود باستانی
شاید این روزها بیش از آنکه نیاز باشد تا اختلافات و دیدگاههای گوناگون
اصلاحطلبان بر سر ضرورت یا عدم ضرورت خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری دهم
را بررسی کنیم، بایستی به بخشی از تحولات و اختلافات شکل یافته در میان
اصولگرایان و حلقهای که به عنوان حامیان احمدی نژاد موسوم هستند توجه کرد
و از منظر آنان رخدادها و چشمانداز تحولات سیاسی آینده کشور را ارزیابی
کنیم.
شکلگیری مجلس هشتم که از ترکیب غالب آن از نظر سیاسی و فکری بیش از مجلس
پیشین با دولت احمدی نژاد همسویی دارد نویدبخش آغاز عصر جدیدی از همگرایی
نیروهای همفکر و همراه با احمدی نژاد بود و به همین خاطر دولتمردان دولت
نهم گمان میکردند با روی کار آمدن نمایندگان جدید، فضای سیاستورزی رسمی
در کشور به شکل محسوسی از وجود مخالفان و منتقدان پاک خواهد شد. اما انتخاب
علی لاریجانی به عنوان یکی از منتقدان و مخالفان سرشناس دولت در اردوگاه
اصولگرایان و پیروزی وی در دوئل دستیابی به صندلی ریاست پارلمان مقابل حداد
عادل که همواره ندای همگرایی دولت و مجلس را بر زبان دارد، سرآغاز آشفتگی
در رویای خام مردان کابینه احمدی نژاد بود.
شکلگیری اصولگرایان ناراضی یا اصولگرایان منتقد اما تاریخچهای فراتر از
تاریخ شکلگیری مجلس هشتم دارد و چندی پس از آغاز کار دولت نهم و دوران
ریاست جمهوری شهردار همفکر اعضای سابق شورای شهر که به پارلمان رفته بودند؛
شاهد بودیم که آبادگران حامی آقای شهردار به منتقدان سرسخت وی در مجلس
تبدیل شده و در وهله نخست سیاستهای اقتصادی دولت را مورد هدف قرار دادند.
جدایی چهرههایی مانند محمد خوشچهره اقتصاددان حامی احمدی نژاد در
انتخابات ریاست جمهوری، عماد افروغ یکی از چهرههای دانشگاهی اصولگرایان و
سعید ابوطالب بسیجی و مستندسازجوانی که با فهرست آبادگران به مجلس رفته
بودند گواه بر این بود که دولت نهم در حفظ حلقه حامیان خود ناتوان تر از آن
است که بتواند به رغم دستیابی به امکانات فراوان دولتی و در اختیار داشتن
فرصتهای بیرقیب برتعداد آنها بیافزاید.
بههر حال فراکسیون اصولگرایان منتقد دولت در دل پارلمان اصولگرایان در
مجلس هفتم شکل گرفت و در انتخابات مجلس هشتم شاهد بودیم که همزمان با حذف
اصلاحطلبان، آنها هم در رقابتهای انتخاباتی به حاشیه رانده شدند.
اما آنچه که طی این دو هفته و در جریان معرفی سه وزیر کابینه و رای اعتماد
برای آنها رخ داد در کنار فریادهای «مرگ بر اسرائیل» نمایندگان در صحن علنی
مجلس خطاب به اظهارات رحیم مشایی رئیس سازمان گردشگری و یکی از مردان
نزدیک رئیس جمهور و نامه اعتراض آمیز 200 تن ازآنان در این باره که به تیتر
روزنامههای روز 5 شنبه پایتخت تبدیل شد باردیگر خبر از تنگتر شدن حلقه
یاران و حامیان احمدی نژاد داشت. این اخبار از سوی دیگر با انتشار خبری
مبنی بر کنارهگیری داود احمدی نژاد برادر بزرگتر رئیس جمهور از سمت مهم و
کلیدی بازرسی ویژه ریاست جمهوری در اعتراض به انتخاب علی کردان وزیر کشور و
تجمع اعتراض آمیز دانشجویان در واکنش به اظهارات جنجال بر انگیز رحیم مشایی
حاکی از شکاف در دو سطح نزدیکان و همکاران احمدی نژاد در کابینه از یکسو و
نارضایتی در میان هواداران وی و دولت نهم در بطن جامعه از سوی دیگر است که
به نظر میرسد در آستانه انتخابات ریاست جمهوری صف بندی تازهای را در میان
اصولگرایان نزدیک به احمدی نژاد به وجود خواهد آورد.
صف بندیای که ممکن است تحولات تازهای را در آرایش نیروهای سیاسی رقم زده
و بر احتمال پیروزی مجدد احمدی نژاد در انتخابات آینده تاثیر بگذارد.
اگرچه هنوز و پس از جدایی اصولگرایان ناراضی که در غالب اصولگرایان منتقد
سامان یافتهاند، تصویر روشنی از طیف جدید جداشدگان از اردوگاه رئیس جمهور
و دولت وجود ندارد ولی به نظر میرسد این تحولات و شکلگیری انشقاق تازه در
کابینه و افزایش سطح نارضایتیها دربین حامیان وی باعث اتفاقات جدیدی خواهد
شد که ادامه کار و بقای سیاسی را برای احمدی نژاد مشکل خواهد کرد به وِیژه
آنکه ناکارآمدی وی و مردان کابینهاش در مهار تورم اقتصادی و تامین نیازهای
معیشتی اهالی کوچه و بازار هم، حجم نارضایتیهای عمومی را افزایش دادهاست.
بههر حال پیشبینی میشود با این آهنگها، نغمه تحولات جدید دربین حامیان
دیروز رئیس جمهور به گوش برسد. نغمه ناجوری که بیش از هرکس برای خود وی
ناخوشایند بوده و ممکن است انزوای او را در پی داشته باشد. زیرا بعید نیست
که همزمان با این رخدادها محاسبات او هم برای حضور در نبرد سنگین سهگانه
آتی انتخابات ریاست جمهوری که دو رآس دیگر آن را اصلاحطلبان سردرگم و ضعیف
و محافظهکاران سنتی و اصولگرایان مخالف دولت تشکیل میدهند، بههم ریخته
و جبهه دیگری از میان حامیان سابق او ایجاد شود.
این در حالی است که مردان ارودگاه انتخاباتی احمدی نژاد همچنان در فضای
مبهم دولتی ماندن و یا خروج از دولت برای آغاز رقابت سیاسی با رقبا
سرگردانند و از سوی دیگر هم این اختلافات کار را بر ایشان سختتر خواهد
کرد.
منبع:شهرگان
جریان دوم خرداد آشفتهتر از آن است که بتواند آرای خود را بازیابی کند
عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران با اشاره به دلایل تردید خاتمی برای حضور
در انتخابات گفت: علت اصلی تردید خاتمی برای حضور در انتخابات به این دلیل
است که وضعیت جریان دوم خرداد آشفته تر از آن است که قادر باشد آرای از دست
رفته خود بازیابی کند.
مجتبی شاکری در گفتگو با رجانیوز تصریح کرد: سیر نزولی اطمینان مردم به
جریان دوم خرداد از شورای شهر دوم آغاز شد و این روند تا همین انتخابات
مجلس هشتم نیز ادامه داشته است.
وی
با بیان اینکه دوم خردادی ها می خواهند با هیاهو و جنجال خود را سر پا نشان
دهند، اظهار داشت: آنها تلاش می کنند خود را هنوز هم به عنوان جریان قوی و
مورد اعتماد مردم معرفی کنند.
این کارشناس مسائل سیاسی ادامه داد: حتی تصمیم گیران جریان دوم خرداد که در
حقیقت افراطیون این جبهه هستند، پس از پیروزی در انتخابات، ابتدا هاشمی و
سپس خاتمی را از قطار اصلاحات پیاده کردند. آنها کروبی را هم از قطار
اصلاحات پیاده کردند و در کل در پیاده کردن افراد سابقه عجیب و غریبی
دارند.
شاکری دلیل اصلی افراطیون برای نزدیک شدن به کسانی را که پیش از این از
آنها تبری جسته بودند، جوهره فکری و حرکتی آنها در استفاده ابزاری از شخصیت
هاست دانست و اظهار داشت: اینها هم از هاشمی و هم از خاتمی استفاده ابزاری
می کنند و البته بنایشان این بود که از کروبی هم چنین استفاده ای کنند.
شاکری با بیان اینکه در دورانی که مجلس و دولت در اختیار مدعیان اصلاحات
بود، گپ و گفتشان با امریکا بسیار صمییمی تر بود تا با فرزندان انقلاب،
تصریح کرد: متن استعفا نامه های فله ای آنها حاکی از این است که آغوش آنها
برای ارتباط با امریکا باز بود و شمشیرشان رو به نظام و مردم.
وی
در خاتمه در پاسخ به این سوال که آیا اصولگرایان در صورت حضور خاتمی در
انتخابات برای او برنامه ای دارند، تاکید کرد: در ترازوی اصولگرایان خاتمی
وزنی ندارد که نسبت به او اعتنایی شود.
عضو جامعه روحانيت مبارز: اصولگرايان روي احمدينژاد اجماع نميكنند
به
نوشته اعتماد، «غلامرضا مصباحي مقدم» پيش بيني کرد به احتمال زياد
اصولگرايان روي احمدي نژاد به اجماع نمي رسند. عضو جامعه روحانيت مبارز
درباره حمايت يا عدم حمايت اصولگرايان از احمدي نژاد گفت؛ «در اين مقوله
علاقه مردم به احمدي نژاد صرف نيست. مهم آن است که اصولگرايان براي خودشان
معيارها و ملاک هايي دارند که براساس آن ممکن است به حمايت از احمدي نژاد
برسند يا نرسند. در اين مسير اگر اصولگرايان به گزينه ديگري برسند که امکان
برآورده کردن انتظارات عمومي را دارد، ممکن است در مورد اين گزينه به اجماع
برسند... چنانچه شرايط عمومي کنوني کشور تا زمان انتخابات به همين شکل حفظ
شود، به احتمال زياد اجماع بر احمدي نژاد حاصل نخواهد شد.
دبيركل حزب موتلفه: رئيسجمهور روحاني را ترجيح ميدهيم
اعتماد ملي- آزاده محمدحسين :گفتوگو با دبيركل حزب موتلفه كه بسيار بيش از
پيش با خبرنگاران روبهرو ميشود،بسيار سختتر از ديگر چهرههاي سياسي
است،چرا كه او بايد حرف تازهاي براي سخن گفتن داشته باشد. گفتوگوي تازه
با او درباره محور عمده بحث اخير محافل سياسي - خبري است. آيا بالاخره
موتلفه از احمدينژاد عبور ميكند؟ پاسخ او اما همچنان ابهام دارد: <ما
فعلا اظهارنظر نميكنيم، چون به هر شكل اظهارنظر كنيم آنهايي كه با آقاي
احمدينژاد مخالفت دارند يك برداشت ميكنند و آنهايي كه موافق آقاي
احمدينژاد هستند نيز نوعي ديگر. در حزب موتلفه فعلا نفيا و اثباتا وارد
مصاديق نميشويم. فعلاً نه آري نهخير>! متن گفتوگو با او را ميخوانيم.
فكر ميكنم بهتر باشد گفتوگو را از اينجا آغاز كنيم كه موتلفه از چه
زماني تصميم دارد وارد عرصه آمادهسازي فضاي انتخابات شود؟
اولا در حزب موتلفه اسلامي بنا داريم بهطور مستمر راجع به انتخاباتي كه
در كشور انجام ميشود بحث و بررسي داشته باشيم؛ يعني بهعنوان حزب قرارمان
اين نيست كه فقط در نزديكيهاي يك انتخابات به آن بپردازيم. مركز سياسي حزب
با داشتن معاونت انتخاباتي و شورايي كه در مركز سياسي براي مسائل انتخاباتي
شكل گرفته بهطور مستمر به كار انتخاباتي و بحث و تبادلنظر ميپردازد. بعد
از پايان انتخابات هشتم مجلس شوراي اسلامي در مركز سياسي تقريبا بلافاصله
بحث و بررسيهايي را براي موضوع انتخابات دهم رياستجمهوري داشتيم و هنوز
هم كار اين گروه ادامه دارد.
تشكل متبوع شما با توجه به موفقيت نسبي در انتخابات مجلس هشتم آيا
برنامهاي براي رهبري جريان اصولگرايي در انتخابات آتي دارد و اساسا چنين
كاركردي براي حزب خودتان قائل هستيد؟
تشكيلات حزب موتلفه اسلامي به هيچوجه ادعاي رهبري همفكران اصولگرا را
ندارد و با وجود سابقه 45 ساله در كارهاي مختلف تشكيلاتي حتي خودمان را
برادر بزرگتر تشكلهاي اصولگرا هم نميدانيم. در حال حاضر در عين حال كه
ارتقاي سطح تواناييهاي حزب موتلفه بهعنوان يك حزب مدنظر دائمي ما است،
معتقديم مصلحت مجموعه اصولگرايان و تشكلهاي گوناگوني كه دارند در مواقع -
بهخصوص - انتخاباتي، وحدت كلمه است؛ به همين دليل مخصوصا در دورههاي
مختلف انتخاباتي اخير كه بيشتر از شوراي شهر دوم تهران شروع شد و پس از
مجلس هفتم و رياستجمهوري نهم به انتخابات مجلس هشتم ختم شد، بنابر اين
داشتيم كه بدون هيچگونه سهمخواني و بدون اينكه خصوصيت ويژهاي را براي ما
قائل شوند با همفكري ديگر تشكلهاي اصولگرا وارد ميدان رقابت شويم؛ رقابت
با رقبايي كه به هر حال آنها هم نظراتي دارند. ممكن است در مواردي كم يا
زياد با هم متفاوت فكر كنند ولي حضور دارند و در مقاطعي هم مثل انتخابات
ششم مجلس و رياستجمهوري 76 پيروز شدند. معتقديم حضور رقبا بهويژه
گروههايي از آنها كه اصل نظام را قبول دارند ولي ممكن است با ما تفاوت نظر
داشته باشند ضروري است. سياست موتلفه تاكنون اين بوده است كه با حداكثر
توان از بروز رقابت در بين اصولگرايان جلوگيري كنند.
بهطور مشخص سياست موتلفه در انتخابات آينده چيست؟
جلوگيري از رقابت بين اصولگرايان و اتحاد در مقابل رقبايي كه در دورههاي
مختلف انتخاباتي حضور داشتند و در انتخابات آينده هم حضور خواهند داشت.
به اين نكته اشاره كرديد كه بدون سهمخواهي وارد عرصه تعامل با ساير
گروههاي اصولگرا خواهيد شد. اين در حالي است كه در جريان انتخابات مجلس
هشتم بخشي از نيروهاي اصولگرا از ناديده گرفته شدن خود توسط موتلفه و يكي
دو حزب مطرح جبهه پيروان خط امام و رهبري در همين زمينه انتقاد داشتند.
ما مجموعه اصولگراياني را كه در قالب تشكلهاي اصولگرا جا ميگيرند، در
مباني فكري همنظر ميدانيم، اما با وجود مباني فكري مشابه بايد قبول كرد
كه اختلاف سليقههايي وجود داشته باشد. ما اينگونه اختلاف سليقهها را نه
اينكه مضر نميدانيم بلكه معتقديم بهطور طبيعي بايد پذيرفت با داشتن معاني
مشترك، سليقههاي متفاوتي هم وجود داشته باشد. وقتي ما معتقديم آن دسته از
گروههاي دوم خردادي كه در پايبندي به اصول و مباني انقلاب به مباني فكري
ما نزديك هستند، با همه اختلافنظرها و سليقههايي كه با ما دارند آنها را
بهعنوان يك وجود ضروري تلقي ميكنيم، طبيعي است در ميان گروههاي اصولگرا
كه حتي در مباني نيز با ما نزديكي بيشتري دارند، بايد بپذيريم اختلاف
سليقهها وجود دارد. تصور نكنيم سليقه ما حقمطلق و سليقه مقابل ما باطل
مطلق است. مواردي است كه سرنوشت كلي اصولگرايان و يا با ديد ملي سرنوشت كلي
مجموعه ملت به موضوعي بستگي دارد، چه گروههاي دوم خردادي معتقد به اصول
نظام و چه اصولگراياني كه ممكن است با موتلفه اختلاف سليقههايي داشته
باشند در يك صف قرار ميگيرند. گاهي پيروزي مجموعه دوم خرداديها و مجموعه
اصولگرايان مطرح است، در اين شرايط مصلحت مجموعه اصولگرايان ايجاب ميكند
بين موتلفه و ديگر اصولگرايان كه ممكن است سليقههاي مختلف داشته باشند
اتفاقنظر در مقابل رقيب بهوجود بيايد. اما در مواردي كه مساله از حد
رقابتهاي جناحي خارج و تبديل به موضوع ملي ميشود معتقدم اصولگرايان حتي
بايد با آن دسته از گروههاي وابسته به تفكر دوم خردادي كه اصل نظام را
قبول دارند تعامل داشته باشند تا منفعت ملي تامين شود.
با اين حساب انتخابات در كدام تعريف و شرايط جا ميگيرد؟
در انتخابات رقابت ميان دو جناح مشهور كشور وجود خواهد داشت. اگر
رئيسجمهور كاملا به اصول انقلاب پايبند بوده و تواناييهاي لازم براي
اداره كشور را داشته باشد، رقابت در رياستجمهوري بين سليقهها اتفاق خواهد
افتاد. گاهي تلقي ما از يك نامزد اين است كه همه اصول انقلاب مورد باور آن
نامزد نيست، در اين صورت طبيعتا رقابت شديدتري بين نامزد ما و آن نامزد
اتفاق خواهد افتاد. در مجموع من معتقدم انتخابات رياستجمهوري، روند معمولي
است با رقابت بين دو جناح مشهور كشور به اضافه تشكلها و اشخاصي كه ممكن
است وابسته به هيچكدام از اين دو جناح هم نباشند، ولي به نظر من حق حضور
دارند. در انتخابات دهم نيز رقابت بين اصولگرايان با شهرت فعلي و گروههاي
دوم خردادي و تشكلهايي است كه ممكن است تمايلي به هيچكدام از اين دو گروه
نداشته باشند.
اگر قرار باشد در جريان انتخابات به ائتلاف برسيد حاضريد با گروههاي
معتدل رقيب هم در اين خصوص مذاكره كنيد؟ احيانا ممكن است حتي درباره يك
نامزد واحد به تفاهم برسيد؟
اخيرا در فضاي سياسي كشور بحثي مطرح شده مبني بر اينكه آيا اصولگرايان و
گروههاي دوم خردادي ميتوانند سر يك نامزد واحد ائتلاف داشته باشند يا
خير. من معتقدم اگر مجموعه اصولگرايان را با همين مشخصات فعلي و مباني مورد
نظر و سليقههايشان يك طرف قرار دهيم و گروههاي دوم خردادي را با همان
مشتركات در طرف مقابل، يعني اگر جمع جدي اصولگرايان را در مقابل جمع جبري
گروههاي دوم خردادي قرار دهيم - كه قرار دارند - ائتلافي صورت ميگيرد.
لازمه انجام چنين ائتلافي چيست؟
پيش از پاسخ به اين سوال بايد به اين پرسش پاسخ داد آيا اينكه در كشور
رقابت سالمي بين سليقههاي مختلف سياسي وجود داشته باشد اصولا مفيد است يا
به ضرر مملكت؟ به اعتقاد من چنين اتفاقي اصلا به ضرر مملكت نيست...
چرا؟
زيرا در فضايي كه هيچ رقيبي وجود نداشته باشد يكهتازي اتفاق ميافتد و من
يكهتازي در كشور ميان احزاب را مفيد نميدانم ولو فرض بر اين باشد كه روزي
موتلفه يكهتاز ميدان سياست باشد. مثالي ميزنم: فرض ميكنيم زماني حزب
موتلفه اسلامي در انتخابات رياستجمهوري مستقل شركت كند و نامزد موتلفه هم
راي بياورد. اگر در اين شرايط از من بپرسند شما فقط از اعضاي حزب موتلفه
براي اداره كشور استفاده ميكنيد جوابم منفي است. معتقدم اينكه تصور كنيم
هر چه حق است در موتلفه جمع است و خارج از موتلفه همه چيز باطل است، چنين
ديدگاهي اساسا باطل است. بنابراين دستكم در شرايط فعلي كشور اگر يك تفكر
يا يك حزب توفيق پيدا كرد اكثريت قاطع مجلس را كسب كند يا نامزدش را به
رياستجمهوري برساند، نميتواند تصور كند همه كساني كه قرار است كشور را
اداره كنند ناچار و مجبور به عضويت در آن حزب هستند؛ اين تصور نادرست است.
اگر حتي يك حزب و نه يك جناح برنده انتخابات بشود، بايد از نيروهاي
امتحانشده پايبند به انقلاب كه توانايي مديريت هم دارند استفاده كند.
من پاسخ سوالم را كامل نگرفتم. آيا زمينهاي براي رسيدن به ائتلاف وجود
دارد؟
ببينيد! ما در جمع اصولگرايان معتقديم در انتخابات رياستجمهوري آينده مثل
كاري كه در دورههاي اخير انتخابات كرديم بايد همه ظرفيت موتلفه براي وحدت
اصولگرايان صرف شود.
ما در انتخابات مجلس شوراي اسلامي نشان داديم كه ادعايمان صادقانه است.
براي وحدت بين اصولگرايان از همه ظرفيتمان استفاده كرديم و در هيچيك از
جلسات اصولگرايان هم سهم نخواستيم. البته نميگويم علاقهمند به حضور
اعضاي موتلفه در مجلس يا در شوراها و كابينه نيستيم، چون حزبي كه بگويد
علاقه ندارد، در حزب بودنش بايد شك كرد، اما با نگاه به شرايط فعلي كشور
معتقدم اگر در مجموعه اصولگرايان در صورتيكه وحدت داشته باشيم زمينه
پيروزيمان در مقابل رقيب فراهم است در غير اين صورت در مقابل رقيب هم ممكن
است موفق نباشيم، بنابراين چيزي بالاتر از ائتلاف يعني وحدت اصولگرايان
جزو سياستهاي قطعي موتلفه است. اما ائتلاف با گروههاي دوم خردادي را با
توجه به شرايط فعلي غيرممكن ميدانم؛ البته براي انتخابات رياستجمهوري، نه
مسائل ملي.
شما از فضاي تكبعدي انتقاد كرديد، در صورتي كه براي وجود فضاي چندقطبي
ابزاري لازم است كه به تكثر و تنوع كانديداها كمك ميكند از جمله مكانيسم
احراز صلاحيت. شما مكانيسم فعلي احراز صلاحيتها را چطور ارزيابي
ميكنيد؟
من به ضرورت بررسي نامزدها در تمام دورههاي انتخابات معتقدم. در هيچ كشوري
نامزدها بدون يك نوع گزينش وارد صحنه انتخاباتي نميشوند، منتها تفاوت در
نوع گزينشها است. بنابراين اصل ضرورت بررسي صلاحيتها منطقي است، ولي
ممكن است در معيارهاي بررسي تفاوتهايي وجود داشته باشد كه بحث ديگري است.
براي اينكه مشخصا به لب سوال شما پرداخته باشم، حرف بسياري از گروههاي دوم
خردادي اين است كه شوراي نگهبان جناحي عمل ميكند. معمولا هم چند ماهي
مانده به انتخابات بعضي از شخصيتهاي دوم خردادي يك چنين اظهار نگراني را
ميكنند. من ميخواهم به اين قضيه پاسخ صريح بدهم. ببينيد! مجلس سوم را
عمدتا گروههاي چپ تشكيل ميدادند، مجلس چهارم با غلبه اكثريت گروههاي
مقابل آنها تشكيل شد، مجلس پنجم با اختلاط اين دو كه البته كفه اصولگرايان
سنگينتر بود، مجلس ششم با اكثريت قاطع چپگرايان كه در اين دوره به
اصلاحطلب معروف شده بودند شكل گرفت و مجلس هفتم و هشتم نيز با اكثريت
قاطع اصولگرايان تشكيل شد. در تمام اين مجالس نيز نامزدها از فيلتر شوراي
نگهبان عبور كردند. با توجه به اينكه از ابتداي انقلاب تاكنون داراي يك
شوراي نگهبان بوديم و سليقههاي مختلف در برهههاي مختلف زماني در عرصههاي
سياسي پيروز شدند و حتي در انتخابات رياستجمهوري نيز چنين بوده است به اين
دليل من معتقدم اين اتهام كه شوراي نگهبان جناحي عمل ميكند، اصلا وارد
نيست. در انتخابات مختلف پيش آمده كه سكان هدايت وزارت كشور را يك جناح در
دست داشته ولي اكثريت نمايندگان مجلس از جناحي ديگر انتخاب شدهاند، يا
مثلا اكثريت نمايندگان مجلس از يك جناح بودهاند ولي رئيسجمهور از ميان
كانديداهاي جناح مقابل راي آورده است. در مجموع چنين نتيجه ميگيريم كه
سازوكارهاي مصرح در قانون اساسي براي مكانيسم نظارت بر انتخابات، مفيد و
غيرجناحي است؛ البته ميدانم كه تعداد زيادي از شخصيتها و گروههاي دوم
خردادي با اين حرف مخالف هستند. به هر حال معتقدم اگر وقتي را كه صرف
بحثها و برخوردهاي جناحي ميكنيم، صرف ارتقاي توانمنديهاي حزبي كنيم چه
در گروههاي دوم خردادي و چه در ميان اصولگرايان هم به نفع گروههاي سياسي
است، هم به نفع مجموعه كشور. ضمن اينكه اگر گروهها برنامههايشان را درست
به مردم اطلاع دهند و صادقانه با آنها سخن بگويند، موفقتر خواهند بود.
به نظرم بحث درباره مكانيسم احراز صلاحيتها كمي گسترده است كه در اين
فرصت نميگنجد، بنابراين برميگردم به بحث قبلي. شما از <صادقانه سخن گفتن>
گفتيد. آيا حمايت ويژه تشكل متبوع شما بهطور خاص از دولت نهم به دليل
برخورد صادقانه اين دولت با مردم است، آنچنان كه چندينبار همفكران شما بر
آن تاكيد كردهاند؟ اگر برخورد دولت صادقانه بوده، پس تكليف نقدهايي كه به
دولت وارد ميدانيد چه ميشود؟
ما يك مساله صدق رفتار با مردم داريم و يك مساله هم اين است كه با وجود اين
صدق آيا توانستهايم آنچه را به مردم وعده دادهايم محقق كنيم يا خير؟ وقتي
به مردم وعده ميدهيم، اگر هنگام وعده دادن فقط به خاطر جمعآوري راي چنين
كنيم و بعد كه تصدي پستي را برعهده گرفتيم، وعدههايمان را فراموش كنيم،
اين رفتار صادقانه نيست. من دولت نهم را از اين حيث مبرا ميدانم و معتقدم
آن موقع كه شعارهاي انتخاباتي از سوي دولت نهم و شخص آقاي رئيسجمهور مطرح
ميشد صادقانه بود، الان هم به نظرم صادقاند، اما اينكه همه آن شعارها
تحقق پيدا كرد من هم معتقدم برخي محقق شد و برخي هم تحقق نيافت، اين نشانه
عدم صدق دولت نيست. آنچه براي من بسيار مهم است اين است كه بايد ديد نيت
دولتمردان چه در گروههاي رقيب ما و چه در گروههاي اصولگرا تا چه حد
صادقانه به مردم ابراز شده است. بنابراين درباره دولت نهم هيچ دليلي نداريم
كه بگوييم در ارائه شعارها و وعدهها غيرصادقانه عمل كرده اما نميتوانيم
بگوييم صددرصد و موبهمو وعدههايش را عملي كرده است كه البته اين علامت
عدمصدق نيست بلكه ممكن است علامت برخي نقاط ضعف ديگر باشد.
با جمعبندي شرايط فعلي، ممكن است گروههاي اصولگرا و حزب موتلفه روي
فردي بهجز آقاي احمدينژاد به توافق برسند؟
ما فعلا اظهارنظر نميكنيم، چون به هر شكل اظهارنظر كنيم آنهايي كه با
آقاي احمدينژاد مخالفت دارند يك برداشت ميكنند و آنهايي كه موافق آقاي
احمدينژاد هستند نيز نوعي ديگر. در حزب موتلفه فعلا نفيا و اثباتا وارد
مصاديق نميشويم. فعلاً نه آري، نه خير زيرا وحدت اصولگرايان را براي
پيروزي در انتخابات رياستجمهوري يك موضوع كاملا ضروري ميدانيم و در
صورتي كه به وحدت نرسند بايد احتمال شكست را در انتخابات آتي بدهند. حزب
موتلفه اسلامي اعتباري بين شخصيتها و گروههاي اصولگرا دارد كه ميخواهد
خرج وحدت اصولگرايان كند و اگر از الان راجع به هر شخصي از برجستگان
اصولگرا نفيا و اثباتا سخن بگوييم يك طرف رقيب شدهايم و صلاحيت اين را كه
از اين سرمايه براي وحدت اصولگرايان استفاده كنيم از دست ميدهيم.
مدتي پيش يكي از همفكران شما بحث عبور از احمدينژاد را مطرح كرد، ولي
اين زمزمه همچنان ادامه دارد. آقاي الهام در يكي از سخنان خود در مورد بحث
عبور از احمدينژاد به صراحت گفتند كه اين گروهها چه زماني از دولت حمايت
كردند كه حالا بخواهند عبور كنند؟
معتقدم آقاي الهام بايد بيش از گذشته براي اظهارنظر تامل داشته باشند.
اظهارنظر خود شما مبني بر ترجيح كانديداي روحاني به كانديداي غيرروحاني
چنين فرضيهاي (عبور از احمدينژاد) را تقويت ميكند. در اينباره چه
توضيحي داريد؟
اولا در هيچ جاي مصاحبه مذكور عبور از احمدينژاد وجود ندارد و تكذيب اين
موضوع يك تكذيب ساده نبود بلكه اعتراض به عملكرد نادرست يك رسانه بود. اما
درباره نامزد روحاني و غيرروحاني من اين نكته را بهعنوان يك باور كلي در
موتلفه عرض ميكنم كه مخصوص انتخابات رياستجمهوري هم نيست. ما اگر بين دو
نامزد شوراي شهر يا مجلس هم تمام شرايط و توانمنديها را مساوي ببينيم و يك
طرف روحاني باشد يك طرف غيرروحاني، روحاني را ترجيح ميدهيم، نه به دليل
تعصب روي لباس بلكه به دليل اينكه نظام، اسلامي است و هر مديري كه
اطلاعات و تبحر بيشتري در علوم اسلامي داشته باشد، تصميمگيريهايش بيشتر
با موازين نظام انطباق دارد. آنچه من گفتم و رسانهها به آن پرداختند و اين
را به مخالفت ما با آقاي احمدينژاد تفسير كردند، اصلا اينگونه نبود. حتي
برخي رسانهها تا آنجا پيش رفتند كه چنين نتيجه گرفتند ما ميخواهيم از
آقاي حسن روحاني حمايت كنيم، در حاليكه اظهارات من يك باور عمومي موتلفه
است از ابتداي تاسيس تاكنون.
به اين اشاره كرديد كه تعصبي روي لباس نداريد، يعني منظورتان از روحاني
به مفهوم عام كسي است كه بر امور اسلامي اشراف داشته باشد يا فردي كه
غيرمكلا باشد؟
منظور من از روحاني الزاما صاحب عبا و عمامه نيست. ممكن است كسي عبا و
عمامه نداشته باشد ولي به امور اسلامي مسلط باشد. اگر چنين فردي نامزد شد
و فرد ديگري هم با شرايط مساوي نامزد شد، آن را كه بيشتر بر علوم ديني
اشراف دارد ترجيح ميدهيم. ورود يا عدم ورود به مسائل اسلامي دو مقوله
متفاوت است. ما معتقديم هر چه مديران به علوم اسلامي تسلط داشته باشند
صلاحيت بيشتري براي اداره امور كشور دارند.
با اين حساب جايگاه توانمنديهاي مديريتي چه ميشود؟ آيا براي اداره
كشور توانمنديهاي مديريتي لازم نيست؟
آنجا كه مقوله اشراف بر علوم ديني را ترجيح دادم در صورت شرايط مساوي بود،
اما اهميت اين نكته كه شما اشاره ميكنيد كمتر از اشراف به علوم ديني نيست
و معتقدم مديريت مقوله بسيار اساسي است كه هر جا معقول واقع شود هم آن
نامزد ضرر ميكند، هم مردم.
برگرديم به يكي دو سوال عقبتر، جايي كه بحث وجهه موتلفه بين اصولگرايان
پيش آمد. شما جايي گفته بوديد حاضريم حيثيت موتلفه را براي وحدت اصولگرايان
خرج كنيم. اگر ممكن است در اين باره بيشتر توضيح دهيد، ضمن اينكه بفرماييد
اصولگرايان چگونه به وحدت ميرسند؟
ما در موتلفه با تامل به اين سوال پاسخ دادهايم كه مثلا اگر در مجلس
شوراي اسلامي اكثريت از آن اصولگراياني باشد كه با ما اختلاف سليقه دارند
يا دست رقيب ما باشد، كدام را انتخاب ميكنيم؟ در سياست، بد مطلق و خوب
مطلق كمتر پيدا ميشود. خيلي از امور نسبي است. در جواب سوال فوق طبيعي است
كه بگوييم گروه اول را ترجيح ميدهيم بنابراين اگر در اين مساله راست
ميگوييم ضمن اينكه نبايد سهمخواهي كنيم، بايد تسليم عقل جمعي اصولگرايان
شويم. من معتقدم در وحدت يك اصل مهم ضرورت دارد و آن عدم سهمخواهي است. ما
در جاهايي كه مصلحت اصولگرايان ايجاب ميكند در شوراي شهر و مجلس،
اصولگرايان ولو داراي اختلافنظر با ما حضور داشته باشند تا اينكه رقباي
ما يقينا براي پيروزي همفكران خودمان تلاش ميكنيم.
در جريان انتخابات مجلس هشتم مدلي ارائه شد با عنوان 665. آيا فكر
ميكنيد اين مدل براي انتخابات رياستجمهوري نيز كارآمد باشد؟
اين مدل قطعا در انتخابات هشتم كارساز بود و اگر نبود اتفاقهاي ديگري رخ
ميداد اما براي انتخابات رياستجمهوري ضمن اينكه حفظ وحدت اصولگرايان
ضروري است ممكن است مدل 665 پاسخگوي اين انتخابات نباشد و بايد ساز و كار
جديدي انديشيد.
آيا در دستور كار حزب شما ارزيابي عملكرد دولت نهم براي ورود به
انتخابات رياستجمهوري وجود دارد؟
اين كار در حزب موتلفه دائما مورد توجه است. اينكه حزب مدام از دولت و مجلس
ارزيابي داشته باشد موضوعي نيست كه در مقطعي از آن فارغ شود. مثلا در مورد
دولت نهم عدهاي بنابر مخالفت دارند و عدهاي بنابر مدح دولت. من معتقدم هر
دو گروه اشتباه ميكنند. ما در موتلفه مرتكب اين اشتباه نشدهايم و به نقد
به معناي واقعي كلمه اعتقاد داريم و آن را ضروري ميدانيم.
اولويتهاي حزب شما براي انتخابات رياستجمهوري چيست؟
اول پايبندي كامل نامزد به مباني انقلاب اسلامي كه اين جنبه عقيدتي و
فكري دارد. دوم توجه ويژه و تواناييهاي ويژه براي ارتقاي سطح رفاه عمومي
مردم.
با توجه به اينكه در دورههاي مختلف انتخابات رياستجمهوري هر كانديدا
كه دو بار نامزد شده است، هر دو بار راي آورده، اين فرضيه را قبول داريد كه
رقباي چنين كانديدايي نامزدهاي تزئيني هستند؟
من معتقدم در تمام دورههاي رياستجمهوري اين مردم بودند كه راي دادهاند.
اگر ما راست ميگوييم كه تسليم نظر و راي مردم هستيم، چه يك دور راي
دادهاند چه دو دور، بايد قبول كنيم مردم راي دادهاند. ما به راي مردم
پايبنديم در تمام دورهها، چه تصميم بگيرند يك دوره انتخاب كنند چه دو
دوره.
شما معتقديد اين دور هم همين اتفاق ميافتد. ديدگاهي پيش از اين مطرح
بوده كه كانديداهايي كه در دور دوم رياستجمهوري مطرح ميشوند، كانديداهاي
مصلحتي هستند.
من اعتقادي به اين موضوع ندارم. با تكرار اين مطلب در دورههاي
رياستجمهوري اين به يك قاعده تبديل شده است. در انتخابات دوره ششم اكثريت
نمايندگان يك سليقه خاصاند، در دوره هفتم با يك سليقه ديگر. سليقه مردم در
دورههاي هفتم و هشتم در مباني يكي است، اما در افراد متفاوت. فكر ميكنم
از اين واقعه ما نبايد يك قاعده درست كنيم، بلكه بايد قبول كنيم كه مردم
راي ميدهند.
بحث ديگر تشكيل دولت وحدت ملي است، شما با اين طرح در صورت اجرا به چه
ميزان موافق بوديد؟
اينكه دولت عامل وحدت ملي باشد، ارتباطي به يك جناح خاص ندارد، يك ضرورت
دائمي انقلاب است، اما در مورد طرح وحدت ملي كه آقاي ناطقنوري اعلام
كردند در نطفه خفه شد، ما هيچ بيانيهاي، سازكاري يا تعريفي بعد از طرح
موضوع نديديم، بنابراين اظهارنظر در اين مورد، اظهارنظر درستي نيست. من در
مجموع اينكه همه جناحها در هر دورهاي بايد به وحدت ملي بينديشند را تاييد
ميكنم اما اينكه يك موضوعي در يك مقطع خاص مطرح شده، چرا و چگونه بوده
بايد توضيح بدهند تا ما اظهارنظر كنيم.
براي انتخابات دهم رياستجمهوري، حساسيت ويژهاي وجود دارد، اين حساسيت
ناشي از چيست؟
ما هم در مجلس و هم در دولت، هيچگاه نبوده كه بدون حساسيت خاص انتخابات
برگزار كنيم، در هر دورهاي حساسيتي وجود داشته است. الان شرايط داخلي و
خارجي كشور به ويژه در خصوص تهديدها و اين ضرورت كه عامه مردم را پشتيبان
انقلاب نگه داريم، حساستر از قبل شده است، اما مقوله ويژهاي كه نوع
حساسيتها با دورههاي قبل متفاوت باشد وجود نداشته و من تاييد نميكنم.
طيفبندي انتخابات در كشور ما تا دوره قبل تقريبا، رقابت بين دو طيف بود،
اما از دور قبل، از طيف اصولگرا و اصلاحطلب، طيفهاي جديدي از هر دو طرف
به صحنه آمدند. فكر ميكنيد در انتخابات رياستجمهوري دهم، انتخابات
سهقطبي برگزار شود و يك قطب سوم هم حضور داشته باشد.
بايد هر دو جريان از آمدن قطبهاي جديد استقبال كنند. حال اينكه معتدلان
اصلاحطلب و اصولگرا با هم توافق خواهند كرد و يك قطب ميشوند، در اين
خصوص پيشبينياي ندارم اما معتقدم اين دو جناح حق ندارند، فضا را طوري
ترسيم كنند كه هيچ فكر جديدي وارد فضاي سياسي كشور نشود.
اگر مجلس و دولت در اين چند ماه باقيمانده به اقداماتي بپردازند كه علاوه
بر تامين خواست عقيدتي مردم، سطح رفاه عمومي مردم ارتقا پيدا كند، پيروزي
اصولگرايان قطعي است اما اگر اين اتفاق نيفتد اصولگرايان با مشكل مواجه
ميشوند و شانس كمتري دارند.
يك بحث ديگري دارم كه بيارتباط با اين موضوع نيست.آيا كاركرد احزاب ما
براي آماده كردن فضاي انتخاباتي به نفع خودشان يك كاركرد حزبي بوده است و
به شيوه واقعي حزبي عمل كردهاند. ما يك دوره آلودهاي را در مورد تحزب در
كشور در دهههاي گذشته و قبل از انقلاب گذراندهايم كه خيلي از احزاب
تشكيل ميشدند كه به رژيم يا به خارج از كشور وابسته بودهاند. اين سابقه
فضا را آلوده كرده و به همين دليل عدهاي از مردم از اصل تحزب متنفر
شدهاند. مردم نسبت به احزابي مثل حزب توده كه از خارج براي آنها تصميم
گرفته ميشد و احزابي كه رژيم گذشته تشكيل داده بودند، متنفر بودند
بنابراين با اين سابقه نوعي بدبيني نسبت به اصل تحزب پيش آمده است. به نظر
من احزابي كه بعد از انقلاب تشكيل شدند، وظيفهشان اين است كه با عملكرد
درست ثابت كنند كه تحزب براي كشور لازم است. قبل از هر چيز بايد اولا در
اداره كشور، فرمولي و برنامهاي عمل كنند، دوما مديران ساختهشده خودشان را
وارد عرصه اداره كشور كنند. بعد اين دو موضوع را با مردم در ميان بگذارند
كه برنامهام اين است و مديران هم اينها هستند. در واقع مردم به برنامه و
مديران راي ميدهند نه به سخنرانيهاي هيجانبرانگيز.
اين اتفاق هنوز نيفتاده؟
بله، هنوز نيفتاده اما اگر چنين فضايي شكل بگيرد اولا به نفع انقلاب
است، زيرا تحزب فرهنگ شده و جمهوريت نظام تقويت ميشود اما دم زدن از تحزب
مساله را حل نميكند. بايد احزاب بيايند و در آن دو مقوله اقتدار پيدا
كنند. ضمن اينكه جمهوريت نظام تقويت ميشود، اصل نظام نيز مصون ميماند. من
معتقدم اگر تحزب در كشورها نهادينه شود، نوعي مصونيت براي اصل نظام پيش
ميآيد. يك حزب ميآيد برنامهاش را ميدهد، مديرانش را معرفي ميكند، راي
ميآورد، اگر خوب كار كرد مردم دور بعد هم به آن راي ميدهند اما اگر بد
عمل كرد، مردم به رقيبش راي ميدهند. در اين صورت در جاهايي كه نقاط ضعف
پيش ميآيد، انتقاد متوجه احزاب ميشود نه اصل نظام. الان تمام انتقادهايي
كه وجود دارد متوجه اصل نظام است. اگر اين اتفاق بيفتد يعني رشد عملكرد
برنامهاي احزاب تحقق پيدا كند، بدبيني از بين ميرود.
فقط بدبيني مردم نيست، خود افراد هم وقتي در جايگاه خود قرار ميگيرند،
خيلي قائل به وجود احزاب و تعامل با آنها نيستند.
من با نظر آن افراد مخالفم.
شعارهاي انتخاباتي چطور تعريف ميشوند. شعارها از كجا و با چه مبنايي ارائه
ميشود. آيا اينكه به گونه پوپوليستي و لمپنيسمي با مردم حرف بزنيم، نشانه
شعار خوب و راحت حرف زدن با مردم است يا نه يك ساختار و چارچوب دارد؟
در شكل گرفتن شعارها اعتقاد دارم چند مرحله را بايد طي كنيم تا به شعارهاي
درستي برسيم، اول فهم اصولي كه مدعي به پايبندي آن هستيم. دوم اينكه اگر
بخواهيم در چارچوب پايبندي به اصول مشكلات مردم را حل كنيم بايد يك
شناسايي دقيق از مشكلات مردم داشته باشيم. معتقدم يك حزب وقتي ميخواهد
مشكلات را حل كند با چند نوع مطالبات مردمي مواجه خواهد بود. يكي مطالباتي
از مردم كه با اصول منطبق است يعني هم مشروع است و هم برآوردن آن
امكانپذير است. دوم مطالباتي كه مشروع است اما برآوردنش در كوتاهمدت ممكن
نيست. سوم مطالباتي كه اصولا نامشروع است. بنابراين با سه طيف مطالبات
روبهرو هستيم. حزب نسبت به اين سه موضوع نميتواند بيتفاوت باشد و
شعارهايي كه يك حزب ارائه ميكند بايد با توجه به اين سه نوع مطالبه باشد.
شعارهاي فوق توان حكومت را نشان ميدهند، مردم را جمع ميكنند اما توان
اجرا غيرممكن است. نبايد در اين رابطه هم بيتفاوت بود. بايد با استدلال
به مردم گفت كه تحقق چنين شعارهايي امكانپذير نيست. احساسي برخورد نكينم
كه اين به نفع كشور است. اگر بگوييم نامشروع است اما مردم ميخواهند يا
مشروع و امكانپذير نيست اما مردم ميخواهند؛ يك شعار فريبكارانه است.
آيا بايد ساختاري را در ادبيات سياسي خود رعايت كنيم يا با اين توجيه كه
داريم با زبان مردم حرف ميزنيم، به هر شكل كه ميخواهيم صحبت كنيم.
ما طبق فرهنگ اسلامي، رعايت اخلاق در تمام شئون كشور را لازم ميدانيم.
انگ زدن به اين موضوع كه هر كس با ما نيست، بر ماست، درست نيست. زماني از
وزير خارجه چند دهه قبل آمريكا، سوال ميشود كه در بين كشورها كساني هستند
كه با شما همپيمان نيستند ضمنا عليه شما هم نيستند، چرا شما با آنها
مخالفت ميكنيد. اين آقاي وزير خارجه، تاملي كرد و پاسخ داد هر كس با ما
نيست، بر ماست. اين شعار نادرستي است. بايد بپذيريم كه هر كس با ما نيست
الزاما بر ما نيست.
|
می توانید نظرات خودرا اینجا ابراز نمایید .
|