نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه

چرا کمپین یک میلیون امضا

نویدنو:7/11/1385

چرا کمپین یک میلیون امضا ؟

خورشید

بعد ازچند ماه بی خبر بودن ازاو برای کمپین یک میلیون امضا به دیدنش رفتم وقتی دررا به رویم گشود باورم نمی شد که خود او باشد. از زمانی که شوهرش را در تصادف ازدست داده بود هنوزیک سال هم نگذشته بود اما خیلی پیر وشکسته به نظر می رسید وموهای سرش یکدست سفید شده بود .مات ومبهوت نگاهش کردم واو که متوجه تعجب من شده بود با لبخندی غمگین سر صحبت را باز کرد وگفت ببین روزگار چه بلائی سر من آورده .بعد بغضش ترکید وشروع کرد به گریه کردن.سعی کردم آرامش کنم ودلداریش دهم . گفتم حق داری ، میدونم که خیلی سخته اما با شناختی که از تو دارم می توانی وباید محکم واستوارباشی تا با مشکلات مبارزه کنی.نگاهی به من انداخت ودر حالیکه صدایش ازخشم می لرزید گفت خیلی سعی کردم اما قانون قدرت مقابله با مشکلات را ازمن گرفت ودر واقع همه این بلاها را قانون سر من آورد. ودر حالیکه اشک می ریخت ادامه داد  بیست و پنج سال عاشقانه در کنار هم زندگی کردیم ودررنجها و  شادیها ومشکلات شریک هم بودیم.تا نیمه های شب بیدار بودم و برای مردم خیاطی می کردم تا کمی از بار سنگین زندگی را از دوش او بردارم وبدین سان با کمک هم وبا کار و تلاش زیاد موفق شدیم پنج سال قبل، بعد از بیست سال بی خا نمانی ومستاجری خانه کوچکی بخریم اما برای پرداخت قسط وام ناچار بودیم همچنان سخت کار کنیم تا اینکه یک سال قبل قسط وام تمام شد وخانه از رهن بانک در آمد اما دیری نگذشت که آن تصادف لعنتی اتفاق افتاد وبا مرگ شوهرم خوشی های من هم پایان گرفت.ومن و بچه هایم را که هنوز در سوگ از دست دادن شوهرم بودیم ودر شرایط روحی مناسبی قرار نداشتیم به دادگاه کشاندند تا وضیعت ارث را مشخص کنند.مادر شوهرم که طبق قانون خود را مالک اموال پسرش می دانست  مغازه ای را که  ازپدر شوهرم به ارث رسیده بود از ما گرفت وبا وجودیکه هیچگونه نیاز مالی نداشت در حقوق شوهرم ونیز در خانه مسکونی با بچه هایم شریک شدومن هر چه به او التماس کردم از خانه صرفنظر کند راضی نشد ومی گفت حق قانونی من است.  او حق داشت چون قانون این حق را به او داده بود .اما پس حق من کو؟ چراقانون برای من که بیست وپنج سال در کنار  شوهرم زیر یک سقف زندگی ودوشادوش او کار وتلاش کردم سختی ها ونداری ها را تحمل کردم و مسئولیت بزرگ کردن وتحصیلات بچه ها را به دوش کشیدم هیچگونه حقی قائل نشد وحتی در خانه ای که حاصل دسترنج سالها زحمت وتلاش من نیز بود مرا سهیم نکردبرای دادن سهم مادر شوهرم خانه را فروختیم ودوباره مستاجری وبی خانمانی ما نیز شروع شد وبرای گذران زندگی ناچارم بیشتر از گذشته کار کنم چون حقوق ناچیز شوهرم که مقداری ازآن سهم مادرش است کفاف زندگی مارا نمی دهد .در حالیکه اشک می ریخت گفت آیا سهم من از زندگی همین بود؟چرا باید اینجور باشد؟

از کمپین یک میلیون امضا برایش صحبت کردم وگفتم مشکل شما مشکل فردی نیست وخیلی از زنهای کشور ما از چنین مشکلاتی رنج می برند وچون قانون مسبب ان است ودر واقع این بی عدالتی ها وتبعیض ها برعلیه زنان از طریق قانون اعمال می شود تنها باتغییر اینگونه قوانین میشود مشکلات را از بین برد.او که خود یکی از میلیونها قربانی چنین قوانینی است پرسید راهش چیست؟گفتم ما زنان باید  اعتراض خود را از نابرابری وتبعیض قانونی به گوش مسئولین برسانیم وخواستار اصلاح وتغییر آن شویم ومی توانیم با شرکت در کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیزعلیه زنان گام بر داریم  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics