نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه

در روسيه زمان تغيير فرا رسيده است

نویدنو:11/8/1385

در روسيه زمان تغيير فرا رسيده است

نويسنده: گنادی زيگانف

 

تارنگاشت عدالت

 

منبع: شبکه همبستگی

برگردان: ع. سهند

 

 

برخلاف ادعاهای تبليغاتی غرب و نوچه‌های روسی آ‌ن‌ها مبنی بر اين که اتحاد جماهير شوروی ‏سوسياليستی يکی از منابع اصلی تنش در جهان بود، اوضاع بين‌المللی در سال‌های بعد از ويران ‏کردن خائنانه اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی رو به وخامت نهاده است.‏

در برابر چشمان ما يک جنگ جهانی، بين باند غارتگران به سرکردگی آمريکا و باقی جهان که ‏چشم‌انداز مرگ در بردگی مشتی افراد «انتخاب شده» را طرد می‌کنند- در جريان است. يوگسلاوی، ‏عراق، فلسطين، افغانستان و لبنان اولين صاعقه‌های اين جنگ هستند.‏

تاريخ جهان هميشه تاريخ نبرد بين غنی و فقير، ستمگر و ستمديده بوده است. امروز هم راه ديگری ‏وجود ندارد. اميدها به اين که پايان جنگ سرد و ستيز ايدئولوژيک برای کل جهان يک «عصر طلايی» ‏جديد همراه داشته باشد، در هوا محو شده است.‏

غرب آشکارا در پی تصاحب منابع طبيعی ماست، می‌خواهد علوم و کشاورزی، صنايع دفاعی و هر ‏نوع صنعت متکی بر فن‌آوری پيشرفته و آنچه را از شبکه تأمين اجتماعی ما باقی مانده است، نابود ‏کند.‏

خط جديد کرملين، راهی است به سمت باخت و تحقير بيش‌تر. حزب کمونيست فدراسيون روسيه و ‏همه نيروهای ميهن‌دوست روسيه اعلام می‌کنند که زمان متوقف کردن اين خط و ايستادگی پايدار در ‏دفاع از منافع ملی فرا رسيده است. در اين راستا، لازم است پيرامون موضوع اصلی تصميم خود را ‏بگيريم: آيا روسيه می‌خواهد هم‌چنان يک نوکر امپرياليستی باشد و به طور منفعل راه فاجعه‌بار ‏واشنگن و ناتو را دنبال کند، يا سرانجام در راه سياست ملی واقعی گام خواهد نهاد. آيا روسيه برای ‏به دست آوردن اعتماد و احترام جامعه بين‌المللی، دوستی و اتحاد با آ‌ن‌هايی که آماده هستند ‏مشترکاً با ما از منافع صلح، ترقی، قانونيت، عدالت و همکاری مشترک دفاع کنند، اقدام خواهد کرد؟

 

 

 

اين روزها بشريت سالگرد پايان جنگ دوم جهانی را- که برخلاف باور عمومی نه در برلين، بلکه در ‏منطقه اقيانوس آرام پايان يافت-  برگزار می‌کند. کشور ما، همراه با ديگر اعضای سازمان ملل، نقش به ‏غايت فعالی در از بين بردن ديو بی‌رحم فاشيسم آلمان و ميليتاريسم ژاپن به عهده گرفت.‏

از ماه مه ظفرمند و از سپتامبر ‏١٩۴۵به بعد، اتحاد شوروی سياست حل همه مسايل بين‌المللی عمده ‏از راه‌های مسالمت‌آميز سياسی را دنبال کرد. اما در حال حاضر نمی‌توانيم بگوييم سياست خارجی ‏کشور ما مورد حمايت است و يا اين که خود روسيه در جهان از همان احترامی که در گذشته داشت، ‏برخوردار است.‏

برخلاف ادعاهای تبليغاتی غرب و نوچه‌های روسی آ‌ن‌ها مبنی بر اين که اتحاد جماهير شوروی ‏سوسياليستی يکی از منابع اصلی تنش در جهان بود، اوضاع بين‌المللی در سال‌های بعد از ويران کردن ‏خائنانه اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی رو به وخامت نهاده است. جهان امپرياليستی، که ‏کشورهای غربی و ژاپن آن را نمايندگی می‌کنند، وارد بحران می‌شود. توليد سرمايه‌داری در آينده قابل ‏پيش‌بينی، منابع طبيعی را کاملاً مصرف خواهد کرد و يک فاجعه زيست- بومی جهانی به بار خواهد ‏آورد. جهان به سوی يک‌سری جنگ‌ها پيش می‌رود، جنگ‌هايی که خواست دست‌يابی به «ميليارد ‏طلايی»۱‏ برای مشروعيت بخشيدن به غارت خلق‌ها و طولانی‌تر کردن رفاه خود، علت آ‌ن‌هاست. ‏جامعه غربی، به عنوان يک تمدن، شاهد افول سريع، از هم پاشيدگی خانواده، فاصله گرفتن از ‏اخلاقيات، رشد خشونت و کيش هرزگی و گمراهی است. ‏

سرمايه‌داری در مرحله جهانی‌سازی خود با سرعت به نقطه‌ای می‌رسد که همه ظرفيت‌هايش را ‏مصرف خواهد کرد. سرمايه‌داری چيز ديگری برای گفتن به بشريت ندارد و جايی را ندارد که مردم را به ‏آن فراخوانده يا رهبری کند. تصادفی نيست که خود را هدف اصلی توسعه جهان اعلام کرده و ادعا ‏می‌کند پايان تاریخ فرا رسيده است.‏

ولی پايان تاريخ به معنای انقراض بشريت خواهد بود. بشريت برای آن که باقی بماند بايد با ديدن ‏واقعيت عليه سرنوشتی که از طرف مشتی نابينای جنايتکار و حريص مدعی تاج و تخت سلطنت بر ‏جهان برای آ‌ن‌ها در نظر گرفته اند، قيام کند. قيام مدتی است که شروع شده است. سعی برای ايجاد ‏يک نظم نوين جهانی، «صلح آمريکايی»، در همه قاره‌ها با مقاومت رو به رشدی روبروست.‏۲‏ در برابر ‏چشمان ما يک جنگ جهانی، بين باند غارتگران به سرکردگی آمريکا و باقی جهان که چشم‌انداز مرگ ‏در بردگی مشتی افراد «انتخاب شده» را طرد می‌کنند- در جريان است. يوگسلاوی، عراق، فلسطين، ‏افغانستان و لبنان اولين صاعقه‌های اين جنگ هستند.‏

‏«ميليارد طلايی» به بهانه بردن دمکراسی و تمدن، با عجله می‌خواهد از برتری نظامی، سياسی و ‏اطلاعاتی خود استفاده کرده و منابع کليدی مواد خام، انرژی، ذخاير آب آشاميدنی، و پروتئين گياهی ‏جهان را تصاحب کند و  منابع فکری و يدی کل بشريت را در خدمت بگيرد. نخبگان جهان اميدوارند به ‏قيمت مصيبت، محروميت و تبعيض عليه باقی جهان، کاهش تعداد خلق‌ها و دولت‌ها و نابودی آ‌ن‌ها،  ‏بودن خود را طولانی کنند.‏

تاريخ جهان هميشه تاريخ نبرد بين غنی و فقير، ستمگر و ستمديده بوده است. امروز هم راه ديگری ‏وجود ندارد. اميدها به اين که پايان جنگ سرد و ستيز ايدئولوژيک برای کل جهان يک «عصر طلايی» ‏جديد همراه داشته باشد، در هوا محو شده است. شکاف در جهان عميق‌تر می‌شود. در يک طرف ‏ايالات متحده و ميليون‌های آن قرار دارند که مدعی نقش فرمانروايی هستند. در سمت ديگر همه ‏آ‌ن‌هايی قرار دارند که از سرخم کردن، صرف‌نظر کردن از آينده خود و خدمتگزار شدن خودداری می‌کنند. ‏صحبت مقابله با تروريسم جهانی نمی‌تواند واقعيت اساسی را پنهان کرده و ما را از ضرورت اين انتخاب ‏آزاد کند که با چه کسانی به سوی آينده حرکت خواهيم کرد: با آ‌ن‌ها که آينده‌ای ندارند يا با آ‌ن‌هايی که ‏از دنباله‌روی از راه انتحاری گلوباليست‌ها امتناع می‌ورزند.‏

خطا و جنايت نخبگان روسيه در اين است که منافع خود را با حرکت «ميليارد طلايی» به سوی مغاک ‏تاريخ پيوند زده اند. مسکو از طرف «نخبگان تجاری» نيمه باسواد و دغلکاری که از هر احساس ‏ميهن‌دوستانه‌ای عاری‌اند و منافع خود را در سمت اربابان غربی خود قرار داده و آماده اند در خدمت ‏آ‌ن‌ها زندگی کرده و بميرند، به طرز احمقانه‌ای به حرکت بدان سو تحريک می‌شود. سال‌های بسياری ‏است که اين نخبگان با تب و تاب منافع روسيه را در برابر اربابان اصلی خود قربانی کرده و جيب‌های ‏خود را با ميلياردها دلاری که با کمک غرب به خارج کشور فرستاده می‌شود، پر کرده اند. اين نخبگان، ‏رهبری حکومتی و سياسی فدراسيون روسيه، که مطيعانه خواست نوکيسه‌های روسيه را برآورده ‏می‌کند، در خدمت دارند. بودجه ‏۲۰۰۷‏ هيچ چيز خوبی برای کشور در برندارد.‏

در عين حال، چنان سياستی کار نکرده است، نه به اين دليل که مسکو ناگهان سرسخت شده است، ‏بلکه به اين خاطر که غرب تقاضاهای وقيحانه‌تری را در برابر روسيه قرار می‌دهد. غرب آشکارا در پی ‏تصاحب منابع طبيعی ماست، می‌خواهد علوم و کشاورزی، صنايع دفاعی و هر نوع صنعت متکی بر ‏فن‌آوری پيشرفته و آنچه را از شبکه تأمين اجتماعی ما باقی مانده است، نابود کند. تقاضای بعدی برای ‏تجزيه روسيه خواهد بود، امری که غارت منابع آن را تسهيل کرده و ما را از حيات بين‌المللی بيرون ‏خواهد انداخت. روسيه بزرگ‌ترين و ثروتمندترين و در عين حال يکی از کم‌قدرت‌ترين و بد اداره ‏شونده‌ترين حکومت‌ها در جهان است؛ و چشمان شغال‌های درنده بين‌المللی را به دنبال خود دارد. اين ‏نه فقط در ميان توده‌های وسيع مردم، بلکه در ميان بورژوازی جديد روسيه نيز موجب خشم شده است. ‏درست است که کرملين در مواردی «دندان‌های خود را نشان می‌دهد»، اما بلافاصله دمش را بين ‏پاهايش گذاشته و عقب می‌نشيند.‏

طی ‏۱۵سال گذشته، روسيه تقريباً در همه عرصه‌ها عقب نشسته و عملاً مواضع خود را تسليم کرده ‏است. غلتک ناتو و اتحاديه اروپا بی‌رحمانه به سمت کشور ما در حرکت است. تاکنون کشورهای بالتيک  ‏به تصرف در آمده اند. اوکرائين در تيررس قرار دارد. تدارک کودتا در بلاروس سفيد ادامه دارد. آسيای ‏مرکزی و ماورای قفقاز به عنوان منطقه منافع حياتی ناتو اعلام شده اند. از غرب و جنوب، حکومت‌های ‏دست نشانده‌ای که به عضويت پيمان‌های نظامی- سياسی و اقتصاديی در آمده اند که در آ‌ن‌ها برای ‏روسيه جايی نيست، روسيه را محاصره کرده اند. اين امر، پيمان‌های دوستی و همکاری روسيه با اين ‏حکومت‌ها را تقريباً بی‌معنی کرده و خطر واقعی نسبت به امنيت کشور ما را دايماً افزايش می‌دهد.‏

در شرق، ژاپن که موضعش بيش از نيم قرن از طرف آمريکا حمايت شده است، به افزايش فشار بر ‏مرزهای ما ادامه می‌دهد. ما به داشتن مناسبات حسن همجواری با چين علاقه‌منديم و گرچه پيمانی ‏هم پيرامون تعيين ‌نهايی مرزهای شرقی‌مان با چين امضا کرده ايم، اما فشار اقتصادی و جمعيتی ‏جمهوری خلق چين بر شرق دور روسيه و سيبری ادامه دارد، و به علت سياست بزدلانه مسکو و ‏ناتوانی آن در گسترش روابط با آن کشور بزرگ- به نحوی که حداکثر منافع را برای روسيه تأمين کرده و ‏جايگاه آن را در جهان تقويت نمايد- ادامه خواهد يافت.‏

مذاکرات روسيه پيرامون عضويت در سازمان تجارت جهانی ثابت کرده است که علی‌رغم آمادگی ‏بی‌سابقه مسکو برای دادن امتيازات يک‌جانبه، غرب و بيش‌تر از همه آمريکا، روسيه را به عنوان يک ‏شريک نمی‌خواهند، بلکه در پی اعمال تبعيض عليه آن و نابود کردن اقتصاد روسيه و تبديل آن به يک ‏نيمه مستعمره اند. نشست گروه ‏۸، نشست‌های ديگر به رهبری اتحاديه اروپا و دست نوازش به سر و ‏گوش رهبران کرملين کشيدن، تغييری در اين تصوير ناپسند ايجاد نمی‌کند. سيل اولتيماتوم به سمت ما ‏رو به افزايش نهاده است. هر روز کم‌تر ار روز پيش به مواضع روسيه وقعی نهاده می‌شود. در موارد ‏ايران، افغانستان و در جريان درگيری فلسطین- اسرائيل، اين را آشکارا در سازمان ملل و ديگر ‏سازمان‌های بين‌المللی می‌توان ديد. اين را در اروپا و حتا در فضاهای «جامعه کشورهای همسود»‏٣‏ ‏می‌توان ديد، گرچه کرملين مدت‌هاست که خود را به نقش شريک درجه دوم غرب کاهش داده است و ‏در بهترين حالت به خود جرأت می‌دهد اظهارنظرهای ملايمی در باره سياست تجاوزگرانه آمريکا صادر ‏کند. در طول تاريخ جديد، اتوريته بين‌المللی روسيه هيچ‌گاه مانند سال‌های يلتسين- پوتين پايين نبوده ‏است. در گذشته هيچ‌گاه حکومت‌های ديگر اين چنين به طور مکرر، دانسته و با مصونيت کامل روسيه ‏را تحت فشار قرار نمی‌دادند.  ‏

خط جديد کرملين، راهی است به سمت باخت و تحقير بيش‌تر. حزب کمونيست فدراسيون روسيه و ‏همه نيروهای ميهن‌دوست روسيه اعلام می‌کنند که زمان متوقف کردن اين خط و ايستادگی پايدار در ‏دفاع از منافع ملی فرا رسيده است. در اين راستا، لازم است پيرامون موضوع اصلی تصميم خود را ‏بگيريم: آيا روسيه می‌خواهد هم‌چنان يک نوکر امپرياليستی باشد و به طور منفعل راه فاجعه‌بار ‏واشنگن و ناتو را دنبال کند، يا سرانجام در راه سياست ملی واقعی گام خواهد نهاد. آيا روسيه برای به ‏دست آوردن اعتماد و احترام جامعه بين‌المللی، دوستی و اتحاد با آ‌ن‌هايی که آماده هستند مشترکاً با ‏ما از منافع صلح، ترقی، قانونيت، عدالت و همکاری مشترک دفاع کنند، اقدام خواهد کرد؟ ‏

روسيه در جهانی که به شکل صلح آمريکايی سازمان داده شده است، آينده‌ای ندارد. روسيه می‌تواند ‏در يک جهان چند قطبی جايگاه خود به عنوان يک قدرت بزرگ و اعتماد و احترام جامعه بين‌المللی را ‏دوباره به دست آورد. در حال حاضر، اين‌ها واقعياتی انکارناپذيرند.‏

روسيه ديگر نمی‌تواند منافع خود را تابع منافع نيروهای خارجی قرار دهد. روسيه ديگر نمی‌تواند منافع ‏۲۵ميليون روس را که در نتيجه جنايت «بايلووژسکايا پوشچا»۴‏ خود را خارج از ميهنشان می‌بينند، ‏قربانی کند. روسيه ديگر نمی‌تواند جمهوری‌های اتحاد سابق را به عنوان مناطق تحت سلطه نيروهای ‏متخاصم، به رسميت بشناسد. اوکرائين نبايد عضو ناتو شود. روسيه نبايد کريمه و سواستوپول را از ‏دست بدهد. تبعيض عليه روس‌ها و زبان آن‌ها در اوکرائين ناقض پيمان دوستی و همکاری روسيه- ‏اوکرائين است.‏

حزب کمونيست فدراسيون روسيه خواهان بازگشت فوری به سمت وحدت با بلاروس است. روسيه ‏نبايد در گسترش سپر دفاع سياسی و نظامی‌خود عليه تلاش‌هايی که برای تحميل يک نظام سياسی ‏بيگانه به بلاروس و تبديل آن به سرپل ديگری برای ماجراجويی‌های ضد روسيه، وقت را تلف کند. ‏هم‌چنين ضروری است که برای متوقف کردن رسوخ ناتو و اتحاديه اروپا در قفقاز و در جمهوری‌های ‏آسيای مرکزی- همسايگان آسيب‌پذير روسيه- گام‌های قطعی برداشته شود.‏

سياست روسيه در ارتباط با «جامعه کشورهای همسود» نهايتاً بايد ماهيتی هدفمند و سيستماتيک ‏پيدا کند. زمان آن فرا رسيده است که به ابهامات خاتمه داده شود. روسيه جانشين امپراتوری روسيه و ‏جانشين اتحاد شوروی است. موافقت‌نامه‌های بايلووژسکايا غيرقانونی و جنايتکارانه اند. روسيه بايد به ‏طور مستمر، با استفاده از ابزار مسالمت‌آميز و منطبق با حقوق بين‌الملل و براساس معاهدات خود با ‏قلمروها و جمهوری‌های سابق اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی- که آماده احيای اتحاد برادرانه با ‏روسيه و ايجاد يک حکومت متحد قوی هستند، برای لغو آن‌ها تلاش نمايد.‏

ما نبايد از مطرح کردن علنی اين‌ها خجالت بکشيم. بگذاريد آمريکا و متحدان آن بدانند که ما هرگز از ‏مبارزه برای وحدت ملی و حکومتی‌مان دست نخواهيم کشيد؛ برای وحدت مردم روسيه که به ‏بزرگ‌ترين خلق جدا شدۀ جهان تبديل شده است. بگذاريد همه هواداران ما در «خارج نزديک»۵‏ بدانند ‏که روسيه آ‌‌ن‌ها را رها نکرده و هرگز رها نخواهد کرد، و اين‌که آ‌ن‌ها هميشه می‌توانند بر حمايت ما تکيه ‏کنند.‏

يک سياست خارجی فعال و پويا بدون احيای پتانسيل اقتصادی، دفاعی، علمی- فرهنگی و اطلاعاتی ‏روسيه امکان‌پذير نخواهد بود. برنامه حزب کمونيست فدراسيون روسيه راه واقعی رسيدن به آن هدف ‏را نشان می‌دهد: بازگرداندن منابع طبيعی و بخش‌های اصلی اقتصاد به مردم، يک ترکيب کارآمد از ‏بخش‌های دولتی و خصوصی، احيای ظرفيت نيروهای مسلح و مدرنيزه کردن ارتش، متوقف کردن ‏اصلاحات ويرانگر در عرصه علوم و آموزش، بازگرداندن اعتماد عمومی به حاکمان، از قدرت برکنارکردن و ‏مجازات همه کسانی که کشور را نابود و غارت کرده و آن را به وضعيت ضعف، نابسامانی و بی‌حرمتی ‏ملی انداخته اند. اجرای آن برنامه تنها راه ممکن برای بازيافتن نقش روسيه به عنوان يک قدرت بزرگ ‏است، همان‌طور که قرن‌ها بود.‏

حزب کمونيست فدراسيون روسيه می‌داند چه می‌گويد، و سرسری از کلمات استفاده نمی‌کند. ‏کمونيست‌ها کشور را از باتلاق جنگ جهانی اول بيرون کشيدند و دهقان نيمه باسواد روس را به يک ‏قدرت صنعتی و فرهنگی توانمند تبديل کردند. کمونيست‌ها پيروزی در جنگ جهانی دوم را تضمين کردند ‏و به برابری استراتژيک با ابرقدرت آمريکا دست يافتند. کمونيست‌ها که روسيه بيل به دست را به ارث ‏برده بودند، به آن سلاح‌های اتمی دادند و آن را به فضا بردند. بدون ترديد کمونيست‌ها قادر به خلاص ‏کردن روسيه از لانه گرگی هستند که خود را در آن می‌يابد و به دست آ‌ن‌هايی که در کرملين خود را ‏سياست‌مداران می‌خوانند، به آن پرتاب شده است. حزب کمونيست فدراسيون روسيه اراده، اعتقاد، ‏سنن، تجربه و کادرهای توانمند برای حل وظايفی اينچنين را دارد. تحت رهبری کمونيست‌ها و در اتحاد ‏با نيروهای ملی- ميهن‌دوست سالم، روسيه را می‌توان از بردگی بيش‌تر و از خفت نجات داد.‏

مخالفان جغرافيايی- سياسی ما به خوبی از اين آگاهند، و به اين دليل است که دائماً حملات جديدی ‏را عليه حزب کمونيست فدراسيون روسيه به راه می‌اندازند و در پی بی‌اعتبار کردن و حتا غيرقانونی ‏کردن آن هستند. تلاش اخير شورای اروپا برای تصويب يک قطع‌نامه ضدکمونيستی دليل ديگری بر اثبات ‏اين است.‏

حزب کمونيست فدراسيون روسيه با حمايت احزاب کمونيست برادر و جنبش‌های دمکراتيک سراسر ‏جهان، پيروزمندانه اين حملات را در هم می‌شکند. راهی که حزب کمونيست فدراسيون روسيه کشور ‏را به آن فرامی‌خواند، نه اوتوپی است و نه دعوت بازگشت به گذشته. برعکس، ما تنها نيروی سياسی ‏در کشور هستيم که تاريخ هزار ساله روسيه و دست‌آوردهای استثنايی دولت شوروی را در کنار خود ‏دارد و يک راه واقعی به آينده نوين را نشان می‌دهد.‏

موفقيت‌های چين سرخ، که در آنجا حزب کمونيست به طور مؤثر در بستر اقتصاد بازار و ترکيب انواع ‏گوناگون مالکيت، توسعه را رهبری می‌کند، لرزه بر اندام گلوباليست‌ها و نوليبرال‌ها انداخته است. ‏ونزوئلا و بوليوی با عزم راسخ و با ملی کردن منابع طبيعی و حمايت از حقوق جمعيت زحمتکش، گام در ‏راه رويارويی با ديکتات امپرياليستی نهاده اند. کوبا و ويتنام با موفقيت به ساختمان سوسياليسم ادامه ‏می‌دهند. کل جهان رستاخيز روسيه را انتظار می‌کشد و برای پايان دادن به جنگ‌ها و تلاش‌ها برای ‏ايجاد امپراتوری‌های استعماری جديد، باج‌خواهی و ديکتات اقتصادی و سياسی، به آن اميد بسته ‏است. جهان در انتظار تغييرات سالم در کشور ماست.‏

زمان عمل فرا رسيده است. مهم است که توده‌های وسيع نهايتاً ناگزير بودن اين را درک کنند. نجات ‏روسيه، اعاده افتخار و سرنوشت آن، و آينده آن در ميان است.  ‏

 

 

http://solidnet.org/cgi-bin/agent?news/040kkro5sep06.docpax

 

 

 

 

‏***‏

توضيحات مترجم:‏

۱‏- ميليارد طلايی (به روسی ‏zolotoy milliard‏): در ادبيات سیاسي روس واژه بسيار متداولی است که برای اشاره ‏به افراد ثروتمند کشورهای توسعه يافته (غرب) به کار برده می‌شود. ثروت ميليارد طلايی بخشاً از استثمار ‏مستعمرات سابق (جهان سوم) به دست می‌آيد.‏

۲‏-  ‏ Pax Americana‏ صلح آمريکايی متکی بر قدرت نظامی و اقتصادی آمريکا.‏

۳‏- جامعه کشورهای همسود (به روسی ‏Sodruzhestvo Nezavisimykh Gosudarstv‏): سازمان بين‌المللی است ‏که از ‏۱۱‏ جمهوری سابق اتحاد شوروی ( ارمنستان، آذربايجان، بلاروس، گرجستان، قزاقستان، قرقيزستان، ‏مولداوی، روسيه، تاجيکستان، اوکرائين و ازبکستان) تشکيل شده است. ترکمنستان در ‏۲۵‏ اوت ‏۲۰۰۵‏ از اين ‏سازمان خارج شد و در حال حاضر به عنوان عضو ناظر در نشست‌های آن شرکت می‌کند.‏

۴‏- بايلووژسکايا پوشچا (‏Byelovezhskaya Pushcha‏) بزرگ‌ترين جنگل طبيعی اوليه قاره اروپاست که با وسعتی ‏برابر ‏۱۱۷۹‏ کيلومتر مربع در شمال لهستان و غرب بلاروس قرار دارد. در دسامبر ‏۱۹۹۱، رهبران جمهوری شوروی ‏سوسياليستی فدراتيو روسيه، جمهوری شوروی سوسياليستی اوکرائين و جمهوری شوروی سوسياليستی ‏بلاروس معاهده‌ای را امضا کردند که به موجب آن اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی منحل و جامعه کشورهای ‏همسود تأسيس شد.‏

۵‏- خارج نزديک (به روسی ‏blizhneye zarubezhiye‏) به ‏۱۴‏ جمهوری سابق شوروی اشاره دارد.‏

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics