نویدنو:15/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

زنان شجاع مکزيکي

فرمانده مارکوس - ترجمه؛ هما احمدزاده

 اعتماد

خانم ها و آقايان عصر بخير، اسم من مارکوس است، فرمانده مارکوس.شايد براي کساني که با زاپاتيستا آشنا هستند لزومي نداشته باشد که بگويم چرا در اين گردهمايي زنان و براي زنان حضور دارم. البته شما تنها به خاطر زن بودن اينجا گرد هم نيامده ايد، بلکه جمع شده ايد و تصميم گرفته ايد با شرکت در تظاهرات با ديگر زنان که از سوم ماه مه 2006 در سان سالوادور آتنکو1، در استان مکزيکو در جمهوري مکزيک، شروع شده و ادامه دارد، صداي اعتراض خود را بلند کنيد. شما زنان شجاع، در اينجا، آنجا، و همه جا حضور داريد. من يک مبارز هستم و علاوه بر ديگر مسووليت ها، سخنگو ي ZLN نيز هستم که سازماني محلي است و براي دموکراسي، آزادي و عدالت در کشورمان مکزيک مبارزه مي کند. به عنوان سخنگو ي ZLN، بازتاب دهنده صداي ديگرانم، ديگراني که به ما شکل مي دهند، و چهره، کلمات، و قلب ما از آنان است. يک صداي جمعي، صدايي که در آن صداي زنان زاپاتيست هم شنيده مي شود و همراه با صدا ها و دفاعيات ما، تصوير ما که سايه روشني از زاپاتيست ها است ديده مي شود. مرا مارکوس صدا مي کنند و يکي از نقاط ضعف و نقايص شخصي ام، خودخواهي هايي مردانه است. باري را بر دوش مي کشم، که پر است از يکسري الگوهاي کهن، کليشه ها، و اسناد، آن هم نه تنها در رابطه با من و جنسيت من، بلکه بالاتر از همه در ارتباط با زن و جنس زن. به عنوان زاپاتيست، گاهي ما به طرف صداهاي ديگري کشيده مي شويم که مي دانيم متفاوت و عجيب اند، اما مشابه و مناسب. صداهايي که گوش هاي ما را، غرق در سايه روشن پرمفهوم خود، متعجب و شگفت زده مي کنند. از جمله اين صداها، صداي زنان است. اين جمع به ما صدا و نام مي بخشد و براي طي مسيرمان راه نشان مي دهد، و تلاش عظيمي را در ما برمي انگيزد تا راهبري قلب ها و گوش ها را به درستي انتخاب کنيم. به همين دليل است که تصميم گرفته ايم به صداي زناني گوش فرا دهيم که نمي ترسند.

 

آيا کسي مي تواند به نور گوش کند؟ و اگر اين طور باشد، آيا کسي مي تواند سايه را بشنود؟ و چه کساني، چون ما، گوش ها و همراه آن تفکر و قلب خود را براي شنيدن اين صداها، به ميدان مي آورند؟ ما انتخاب کرده ايم که اينجا باشيم، تا بتوانيم ارتکاب اقداماتي غيرعادلانه عليه زنان را بشنويم و آن را انعکاس دهيم. ما انتخاب کرده ايم که نترسيم و به آنهايي که از حرف زدن نمي ترسند، گوش دهيم. دولت مکزيک مرتکب قساوت وحشيانه يي عليه زندانيان، به خصوص زنان در سان سالوادور آتنکو در سوم و چهارم ماه مه شده که تا امروز ادامه دارد و ما به همين دليل اينجا جمع شده ايم.روزنامه هاي صبح نوشته اند آقاي پنا نيتو (وزير کشور پرمدعاي دولت مکزيک) که همراه ويسنت فاکس و کابينه اش در حال پياده کردن به اصطلاح حاکميت قانون است، اعلام داشته که وقايع آتنکو قبلاً برنامه ريزي شده بودند.

 

آقاي فاکس رهبر دولت فدرال تغييرات و حاکميت قانون چند ماه پيش ديدگاه خود را در مورد زنان چنين بيان کرد که زنان ماشين هاي لباسشويي دو پا هستند.

 

از ديد آنان زن ها براي ادامه زندگي به عنوان يک زن بايد احساس شرمندگي کنند و از مسير هاي پر از اجازه عبوري بگذرند که پوشيده از سيم هاي خاردار است. آنها بايد در حالي در اين مسير بخزند که صورت و قلب خود را بر زمين مي فشرند. و با اين همه و به رغم اجراي دستورالعمل هاي مراکز الگوسازي، زخمي، مجروح و شلاق خورده، اعضاي بدنشان قطع شود و بميرند. و مسوول جنايتي قلمداد شوند که بر سرشان رفته است، زيرا اين نيز جزء جرايم زن بودن است. زن براي زن بودنش به مجوزي نياز دارد که آنها صادر مي کنند و اگر وي با الگويي که داده مي شود شباهت لازم را داشته باشد، کسب افتخار کرده است. زن براي اينکه از جنايت زن بودن برائت جويد بايد در خدمت مرد باشد و همواره از دستورالعمل هاي داده شده اطاعت کند. زنان در همه جا، در خانه، مزرعه، خيابان، مدرسه، کار، وسايل حمل و نقل، فرهنگ و هنر، سرگرمي، علم و دولت و در تمام بيست و چهار ساعت و 365 روز سال و از روزي که متولد مي شوند تا زماني که مي ميرند، با اين روند مواجه اند. طبيعي است که زناني دست به شورش زده و رودرروي اين روند بايستند.زناني که به جاي مجوز گرفتن، حضورشان را ابلاغ مي کنند.زناني که به جاي طلب بخشايش و احساس شرمندگي، خواستار عدالت مي شوند.با وجود اينکه الگوي حاکم مي گويد زنان بايد مطيع و فرمانبردار باشند، زناني هستند که محکم مي ايستند و سر از فرمان مي پيچند.زناني هستند که اين الگو ها را پاره کرده و روي پاهاي خود مي ايستند.آنان زناني شجاع اند که نمي ترسند.آنها مي گويند زماني که زنان به جلو حرکت کنند، هيچ مردي نمي تواند به عقب باز گردد.من با توجه به چشم اندازي که در مقابل دارم و به عنوان معجوني از پدرو اينفنت2 و خوزه الفردو خيمنز3 عقيده دارم، اين نتيجه گيري به آن بستگي دارد که مرد در جلوي زني باشد که به جلو حرکت مي کند يا نه.اسم من مارکوس است، نقطه ضعف من مرد، نر و مذکر بودن است و بيان کننده ارزش هاي جمعي آنها که زاپاتيست شان مي ناميم. من اعتراف مي کنم که از ديدن زني که سر بلند مي کند و الگو هاي حاکم را به دور مي ريزد، شگفت زده شده و حيرت مي کنم. و در نظرم زني که برمي خيزد و به پا مي ايستد آنقدر باشکوه و زيباست که از نگاه او قلب مان مي لرزد. ما بايد ياد بگيريم که گوش دقيقي براي شنيدن داشته باشيم و درست نگاه کنيم.درود بر چنين زناني، چه آنهايي که در زندان هستند و چه آنهايي که در اينجا تجمع کرده اند.

 

درود بر شماهايي که ترس به دل تان راه نمي دهيد.درود بر شهامت و تهوري که شما به ما ياد مي دهيد.

 

پي نوشت ها؛

 

سخنراني يي در کميته ششم EZLN ، 22 مه 2006 زاپاتيست هاي مکزيک

 

1- San Salvador Atenco

 

2- Pedro Infant

 

3- Jose Alferdo Jimenez

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics