نویدنو:08/08/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

زنان،شکار هيولاي فقر

مهديه گلرو

منبع: اعتماد

فقر مفهومي کلي از نداشته ها است. در تعيين محدوده مفهومي فقر از دو سنخ کلي صحبت مي شود؛ فقر مطلق و فقر نسبي. فقر مطلق حداقل معاش است و فقر نسبي به قضاوت افراد نسبت به سطح زندگي خود بستگي دارد. فقر محدوديتي آشکار از رفاه است که دايره يي شوم ايجاد مي کند. همواره ايراداتي اساسي نسبت به خط فقر و درآمد خانواده مطرح مي شود که در اينجا تنها يکي از اين موارد را که نتيجه نگاه جنسيتي است، مطرح مي کنم. اينکه چگونه درآمد در خانواده هزينه و تخصيص داده مي شود امري شخصي است تا يک تصميم اجتماعي، هرچند اين امر به الگوهاي فرهنگي و اجتماعي، منطقه زندگي، سطح توسعه جامعه و قدرت خريد ملي بستگي دارد.

70 درصد از جمعيت 3/1 ميليارد نفر فقير در جهان را زنان تشکيل مي دهند و همين موضوع نشانگر زنانه شدن فقر است و به رغم پيشرفت زنان در بازار کار، خانواده هاي تحت سرپرستي مادر نسبت بالاتري از فقر را دارند. اما فقر تنها برطرف کردن نيازهاي زيستي نيست، درست است که رفع گرسنگي يک نياز زيستي است اما دسترسي به بهداشت و آموزش هم در رديف نيازهاي اوليه قرار مي گيرد.

در مصاحبه هايي که با زنان فقير برخي از کشورهاي جهان مي شود آنان مي گويند فقرا چه نيازي به عزت نفس و اخلاق دارند؟ هر چند هر وقت از کمبودها صحبت مي شود، از مواردي مانند کمبود غذا، کمبود پوشاک و کمبود سرپناه صحبت مي شود اما حد و انتهايي براي اين کمبودها وجود ندارد و آيا همه مادراني که قادر به سير کردن بچه هاي خود نيستند، مي توانند از اصول اخلاقي پيروي کنند؟

با اين سوال اين گونه در ذهن تداعي مي شود که مناعت و آبرويي که زنان فقير از آن حرف مي زنند بسيار متفاوت از زنان خانواده هاي مرفه تر و مردان خانواده است. براي نجات از فقر و دايره شوم فقر يکي از حلقه ها بايد گسسته شود. فقر غذايي يک حلقه ارتباطي بحراني در دايره فقر است که باعث کاهش سلامت و بهداشت نامناسب، کاهش ظرفيت فراگيري و کاهش فعاليت هاي فيزيکي در نتيجه کاهش بهره وري و تشديد فقر مي شود.

زنان در خانواده هاي فقير با داشتن درآمدي در حد خط فقر باز هم دچار سوءتغذيه هستند و دليل آن نحوه هزينه و تخصيص درآمد است؛ مادراني که حاضرند خود گرسنه بمانند اما از سهم حداقل خوراک خود به کودکان شان بدهند و به اين ترتيب توزيع درآمد حداقلي را به هم بزنند و دختراني که به خاطر دختر بودن سهم کمتري از خانواده نصيب شان مي شود در حالي که برادران شان غذاي بهتري مي خورند و به مدرسه مي روند و خواسته يا ناخواسته سهم خواهران خود را مصرف مي کنند.

سه چهارم گرسنگان جهان در مناطق روستايي هستند و اکثر آنها را زنان تشکيل مي دهند. وضعيت زنان گرسنه در کشورهاي توسعه يافته نيز به همين شکل است ولي در کشورهاي توسعه يافته اين زنان تحت پوشش سيستم هاي تامين اجتماعي قرار مي گيرند و به ازاي هر فرزند خود کمک هايي دريافت مي کنند هرچند اين کمک ها براي بيرون کشاندن آنان از جمع فقرا کافي نيست. در خبرنامه سازمان ملل(سال 2006) آمده است که 5درصد زنان از سوءتغذيه شديد رنج مي برند و 5درصد نوزادان به خاطر تغذيه نامناسب مادر در دوران بارداري دچار کمي وزن و کوتاهي قد هستند. اين در حالي است که در جداول جهاني آمار دقيقي از تعداد افرادي که زير خط فقر با تعريف جهاني آن زندگي مي کنند، وجود ندارد.

کمبود آموزش بخش ديگري از چرخه فقر زنانه است. کودکان شهري نسبت به کودکان روستايي دسترسي بيشتري به امکانات آموزشي دارند و کودکان ثروتمند نسبت به فقير و پسران نسبت به دختران. طبق آمار اعلام شده در ايران (وبسياري ديگر از کشورها) ثبت نام دختران در دبستان ها کمتر از پسران است و اين شکاف جنسيتي در جنوب آسيا و خاورميانه گسترده تر است. تداوم اين شکاف جنسيتي که در آموزش منعکس مي شود مسائلي همانند حاملگي زودهنگام، محدود بودن فرصت هاي اشتغال براي زنان و انتظار از دختران براي داشتن سهم بيشتر در کارهاي خانه را به همراه داشته است. در نتيجه از 900 ميليون جمعيت بالغ بي سواد در جهان دو سوم آن را زنان تشکيل مي دهند. البته در بسياري از کشورها آمار کمتر از واقعيت است به خاطر اينکه مقامات رسمي فرض مي کنند که چنين پديده هايي در کشورشان وجود ندارد. تفاوت هاي جنسيتي در تحصيل با استانداردهاي زندگي همبستگي ندارد و زنان با رشد اقتصادي از رشد اين تفاوت خلاص نمي شوند. کاهش اين شکاف نيازمند سياست هاي ملي حمايتي کاهش هزينه تحصيل دختران براي خانواده ها (خانواده ها پسران را به اميد بازگشت سرمايه در آينده تشويق به تحصيل مي کنند اما در مورد دختران اميدي به بازگشت اين هزينه ها ندارند) و ساخت بيشتر مدارس دخترانه است.

بسياري از متخصصان ميزان سواد زنان را از مولفه هاي مهم کيفيت زندگي زنان مي دانند. بهداشت ديگر مساله مهم در کيفيت زندگي زنان است. تعداد زناني که هر ساله به خاطر زايمان هاي غيربهداشتي مي ميرند يا به دليل عدم نظارت بر دوره بارداري دچار مشکلات اساسي مي شوند در جهان و ايران کم نيست و حدود نيم ميليون زن هر سال در زمان حاملگي يا زايمان و البته اغلب در کشورهاي در حال توسعه مي ميرند.

به هرحال فقر زنان، زمينه سوءاستفاده از آنان را فراهم کرده است. از کار در منزل کارفرمايان بدون حق بيمه و ساعت کار مشخص گرفته تا ازدواج هاي اجباري براي تامين سرپناه و خوراک و حتي ورود به باندهاي فحشا براي در امان ماندن از گرسنگي. بدين ترتيب بردگي جديدي در سطح بين المللي رواج يافته است و اين بار بردگان اين بازار جديد برده فروشي مردان سياه تنومند نيستند، اين بار زنان از هر نژاد و مليتي در معرض بردگي هستند.

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics