نویدنو:14/02/1387                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

مصوبۀ هیئت رئیسۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست روسیه فدراتیو

 « به مناسبت 190 مین سالروز تولد کارل مارکـس»


روز 5 ماه مه سال 2008 ، 190 سال از روز تولد کارل مارکـس، یکی از متفکرین بزرگ در تاریخ بشریت می گذرد. او در هم قلمی با فردریش انگلـس، بنیان گزارآنچنان فلسفۀ علمی ای در مورد جامعه گردید که به پرچم مبارزۀ زحمتکشان تبدیل شد.
درک ماتریالیستی تاریخ، امکان داد که نیروهای محرکۀ پیشرفت بشریت کشف شدند. در سایۀ فعالیتهای علمی مارکس و انگلس، تاریخ به مثابه یک روند واحد و قانونمند در مقابل ما قرار گرفت. آموزش اقتصادی کارل مارکس، مکانیسم استثمار سرمایه داری را آشکار ساخت. این آموزش، شکست اجتناب ناپذیر جامعه بورژوازی و گذار بشریت به سوسیالیسم را ثابت کرد. این آموزش، سنگ بنای ایدئولوژی کمونیستی به مثابه تئوری و برنامۀ جنبش کارگری در جهان گردید.


روز 5 ماه مه سال 2008 ، 190 سال از روز تولد کارل مارکـس، یکی از متفکرین بزرگ در تاریخ بشریت می گذرد. او در هم قلمی با فردریش انگلـس، بنیان گزارآنچنان فلسفۀ علمی ای در مورد جامعه گردید که به پرچم مبارزۀ زحمتکشان تبدیل شد. مارکسیسم از درون دستاوردهای علوم پیشرفته دوران خود رشد کرد. بنا به گفتۀ لنین ، کارل مارکس «ادامه دهنده و خاتمه دهنده نابغۀ» سه جریان فکری اصلی قرن نوزدهم ، فلسفۀ کلاسیک آلمان، اقتصاد سیاسی کلاسیک انگلستان و آموزش سوسیالیستی فرانسه، بود. ماتریالیسم دیالکتیک که براساس این علوم بنیاد گردید، شناخت جهان پیرامون را به طور کلٌی و جامعۀ بشری را به طور خاص، به سطح نوینی ارتقأ داد. درک ماتریالیستی تاریخ، امکان داد که نیروهای محرکۀ پیشرفت بشریت کشف شدند. در سایۀ فعالیتهای علمی مارکس و انگلس، تاریخ به مثابه یک روند واحد و قانونمند در مقابل ما قرار گرفت. آموزش اقتصادی کارل مارکس، مکانیسم استثمار سرمایه داری را آشکار ساخت. این آموزش، شکست اجتناب ناپذیر جامعه بورژوازی و گذار بشریت به سوسیالیسم را ثابت کرد. این آموزش، سنگ بنای ایدئولوژی کمونیستی به مثابه تئوری و برنامۀ جنبش کارگری در جهان گردید.
شکست انقلابات اروپا در سالهای 1849- 1848 و جنایات خونین نیروهای ارتجاعی علیه مدافعین کمون پاریس در سال 1871، نتوانست خللی در اعتقاد کارل مارکس به پیروزی های آیندۀ انقلاب سوسیالیستی وارد کند. میسر نشد که او تبدیل آموزش خود به واقعیت را در زندگی ببیند. از روز مرگ کارل مارکس تا برقراری اولین دولت کارگری و دهقانی در روسیه ، مدتی کمتر از سه دهه و نیم گذشت. ماهیت دیالکتیکی آموزش او دربارۀ آزادی کار، به و.ا.لنین امکان داد که برگ نوینی در آموزش آن بگشاید. سهم تئوریک رهبر بلشویکها در رشد مارکسیسم، بنیاد برنامه ای گردید که انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتیر را در سال 1917 به پیروزی رساند.
حاکمیت شوراها، قابلیت حیات و آینده دار بودن سوسیالیسم را ثابت کرد. زحمتکشان روسیه در جنگ داخلی ایستادند و پیروز شدند. تنها پس از پانزده سال پس از تشکیل اتحاد شوروی سوسیالیستی، کشور از لحاظ روند رشد اقتصادی در دنیا جای نخست را احراز کرد. در اواسط قرن بیستم، غرب سرمایه داری دیگر با سیستم دولتهای سوسیالیستی در تقابل قرار گرفت.
امروزه، در آغاز قرن بیست و یکم، مارکسیسم به رشد خود ادامه می دهد. کشورهای کنونی که سوسیالیسم را انتخاب کرده اند، با اعتماد به آینده نگاه می کنند. چین و ویتنام به رشد تعرضی خود ادامه می دهند. ارزشهای سوسیالیستی در برخی از کشورهای آمریکای لاتین مورد تایید قرار گرفته است.
کارل مارکس همیشه بر استعداد همساز شدن سرمایه داری تاکید می کرد. پس از رکود بزرگ سالهای 1933- 1929 ، اقتصاد متلاشی شدۀ بازار، با سیستمی که اقتصاد را در کنترل دولت قرار می دهد، تعویض گردید. بر کسی پنهان نیست که ج.کینز و تیم روزولت با آن « خط مشی نوین»، نگران شتاب موفقیتهای سوسیالیسم در شوروی بودند. برای مبارزه با جنبش کارگری، حتی ارتجاعی ترین نیروهای غربی از آشنایی کامل با مارکسیسم و به عاریت گرفتن تجارب سوسیالیستی امتناع نمی کردند.
با این حال، در ماهیت کاپیتالیسم تغییری حاصل نشد. این سیستم همچنان نتوانست تضادهای طبقاتی آشتی ناپذیر را از میان بردارد. کشورهای بسیار پیشرفتۀ سرمایه داری فقط توانسته اند این تضادها را یه خارج از محدودۀ کشورهای خود منتقل کنند. به عنوان نمونۀ تجاوزگری رژیمهای آنها، می توان به تجارب تلخ ویتنام، شیلی، یوگسلاوی و عراق اشاره کرد.
بسیاری فکر می کردند که شکست سوسیالیسم در اروپای شرقی و اتحاد شوروی، تسلط جهانی سیستم سرمایه داری را تثبیت نمود. در پایان قرن بیستم، ایالات متحدۀ آمریکا، نه تنها از رقیب اصلی خود خلاصی یافت، بلکه به سهولت به بازار و منابع مواد خام جدید دست یافت. اما بیشتر از ده سالی نگذشته بود که سرمایه داری در مرحلۀ گلوبالیسم، خود را در بحران نوینی یافت. بدین ترتیب، تمامی تئوریهای بی اساس در مورد «رشد بدون بحران» تهی از آب درامد.
سرمایه داری زمین را زیر پای خود تهی می بیند. همه چیز بطور آشکار، بشریت را به سوی انحطاط پیش می برد. جوامع غربی در رقابت مصرفی خفه می شوند. درآمد بخش سرمایۀ مالی اقتصاد در جهان معاصر، به مراتب بیشتر از بخش تولیدی است. دقیقا همین، عامل بحران مالی جهانی در آغاز سال 2008 است. بنا به برخی بررسی ها، این بحران تا سطح بحران ساختاری اقتصاد جهانی گسترش خواهد یافت.
در کشور ما سوسیالیسم به طور موقت دچار شکست گردید. امروزه انبوه شهروندان روسیه و کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی با چهرۀ واقعی سرمایه روبرو شده اند. لیبرالها با عجله برای توجیه آن توضیح میدهند که در روسیه سرمایه داریِ«نادرست» و «مافیایی» شکل گرفته است. امٌا هواداران مارکسیسم می دانند که در رابطه با اکثریت مطلق استثمار شوندگان، سرمایه داری همیشه مافیایی بوده است. امٌا، صیقل متمدنانۀ مدلهای معاصر در آمریکا و اروپای غربی، حاصل مبارزۀ طولانی و پیگیر زحمتکشان، دستاوردهای اجتماعی سوسیالیسم در اتحاد شوروی و استثمار بیرحمانۀ در کشورهای «جهان سوم» است.
اکنون خلقهای روسیه بر مبنای تجربۀ خود، دقیق بودن آن توضیحی را که صد و پنجاه سال پیش ک.مارکس از سرمایه داری ارائه داده بود، قبول دارند. تجربۀ استثمار وحشیانه، از دست دادن پس اندازهای سالهای طولانی، ناتوانی مالی معالجۀ بیماری و حتی رانده شدن از خانۀ خود . اینک آنان درک می کنند که سرمایه به خاطر سود 300 درصدیِ خود دست به هر جنایتی می زند، حتی اگر زیر چوبۀ دار باشد. هر کس که با دستگاه فاسد دولتی کنونی سر و کار داشته باشد، اعتقاد خواهد یافت که «این حاکمیت دولتی معاصر، فقط کمیته ای است که امور عمومی طبقۀ بورژوا را اداره می کند».
میلیونها شهروند روسیه ماهیت غیرانسانی سرمایه داری را می بینند و سنگینی امتناع از دستاوردهای سوسیالیستی را درک می کنند. به همین دلیل چرخش به چپ در روحیۀ اجتماعی کشور ما یک فاکت حقیقی است. و همین، توضیح دهندۀ پیشروی نوین به طرف وحدت نیروهای سوسیالیسم در عرصۀ بین المللی است.
اکنون دیگر آن زمان فرا رسیده است که بر اساس رشد خلاقانۀ مارکسیسم، جنبش جهانی سوسیالیستی نفس تازه ای بگیرد. این برای کشور ما یک شانس تاریخی است، تا از بن بستی که «رفرمیستهای» لیبرال و «موفقیتهای دمکراتهای مستقل» ایجاد کرده خارج گردد.

هیئت رئیسۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست روسیۀ فدراتیو مقرر می کند:
دبیرخانۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست روسیۀ فدراتیو، کمیته های منطقه ای و محلی حزب، به طور وسیع 190- مین سالگرد تولد کارل مارکس را برگزار کنند. این روز را برای تبلیغات مارکسیسم، تئوری و پراتیک مبارزه در راه سوسیالیسم و برنامۀ عمل مشخص حزب کمونیست روسیۀ فدراتیو مورد استفاده قرار دهند. همچنین، به شکل وسیع، برنامۀ جدید حزب کمونیست روسیه را به بحث و مذاکره بگذارند.
شعبۀ انتشارات و تبلیغات کمیتۀ مرکزی حزب(د.گ.نوویکوف) و کمیته های محلی حزب فعالانه 190- مین سالگرد تولد کارل مارکس را در سیستم حزبی برای روشنگری سیاسی مورد بهره برداری قرار دهند، آموزش تئوریک در چهارچوب مدرسۀ حزبی، فعالیت در میان جوانان و دیگر اشکال آموزش حزبی بیافزایند، و به افزایش و گسترش آگاهی تئوریک اعضای جوان حزب یاری رسانند.
کمیته های منطقه ای و محلی حزب کمونیست به تشکیل جلسات، سخنرانیها، سمینارها و میزگردها به مناسبت 190- مین سالگرد تولد کارل مارکس اقدام کنند.
هیئت تحریریۀ روزنامۀ «پراودا» (و.س.شورچانف)، مجلۀ «روشنگری سیاسی» (و.ف.گریزلف)، سایت رسمی کمیتۀ مرکزی حزب(س.پ.آبوخوف)، انتشارات منطقه ای حزب و سایتهای اینترنتی منطقه ای مطالبی با جنبۀ تاریخی و فلسفی در رابطه با شخصیت کارل مارکس، آموزش فلسفی او، تجربۀ تاریخی مارکسیسم، اهمیت کنونی و چشم انداز رشد آن منتشر سازند.
شعبۀ جنبش کارگری و سندیکایی(و.م.ساوین) و کمیته های منطقه ای و محلی حزب در روز 190- مین سالگرد تولد کارل مارکس، گذاشتن دستۀ گل در مقابل پیکرۀ یادبود و ادای احترام به او را سازمان دهی کنند.
کنترل اجرای مصوبۀ حاضر بر عهدۀ معاون اوٌل صدر کمیتۀ مرکزِ حزب، ای.ای.ملنیکوف می باشد.

گ.آ.زیوگانف
صدر کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست روسیۀ فدراتیو

از روزنامۀ پراودا، شمارۀ 42 ، آوریل سال 2008
برگردان از: آذین داد

 

  | می توانید نظرات خودرا اینجا ابراز نمایید .

بازگشت به صفحه نخست         

                            


Free Web Counters & Statistics