نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه

تأملی بر قدرت سياسی: تجربۀ ونزوئلا و کوبا

نویدنو:23/9/1385

تأملی بر قدرت سياسی: تجربۀ ونزوئلا و کوبا

برگردان: ع. سهند

تارنگاشت عدالت

 

منبع: Australian Marxist Review، نشريه تئوريک حزب کمونيست استراليا (شماره ۲۵، اکتبر ۲۰۰۶)

  

دکتر هانا ميدلتون مسؤول حزب کمونيست استراليا و باب برايتون عضو اجرايی کميتۀ مرکزی حزب کمونيست استراليا، ژوئيه سال جاری در کنگره حزب کمونيست ونزوئلا شرکت نموده و سپس از کوبا ديدار کردند. مقاله زير، گزارش ويراستاری شده رفيق ميدلتون به کميتۀ مرکزی حزب کمونيست استراليا است.

 

***

 

رفقا، در اين گزارش می‌خواهم با استفاده از تجربه ونزوئلا و کوبا، عوامل گوناگونی که می‌توانند برای به دست آوردن قدرت سياسی و حفظ آن ضروری باشند را بررسی کنم.

 

ونزوئلا

ونزوئلا در ميان «انقلاب بوليواری» آن، جای هيجان‌انگيزی است، سرشار از تغيير و جوش و خروش بحث. قبل از انتخاب چاوز، هشتاد درصد مردم در فقر زندگی می‌کردند و فاصله بين فقير و غنی يکی از گسترده‌ترين‌ها در جهان بود.

با انتخاب چاوز به رياست جمهوری در سال ۱۹۹۸، همه چيز دستخوش تغيير شد. از آن زمان تاکنون، ميليون‌ها فقير و زحمتکش از طرح‌های فعاليت‌های عمومی، برنامه‌های اجتماعی، و تلاش برای درگير کردن مردم عادی در ساختمان يک جامعه نو، سود برده اند.

در ژوئيه ۲۰۰۶، فقيرترين زنان خانه‌دار، در قبال کارشان در خانه، شروع به دريافت ۸۰ درصد حداقل دستمزدها نمودند. بودجه اين سياست از درآمد نفت تأمين می‌شود. در حال حاضر، حدود ١٫۵ ميليون کودک روزی سه وعده غذای رايگان دريافت می‌کنند، آب آشاميدنی سالم در اختيار ١٫۵ ميليون نفر قرار گرفته است، و يارانه و کوپن غذايی در اختيار زنان حامله و مادرانی که تازه وضع حمل کرده اند، قرار می‌گيريد.

ميسيون‌ها (مأموريت‌ها)، برنامه‌های اجتماعی هستند که با استفاده از درآمد نفت، مبارزه با گرسنگی، فقر، بيکاری، بی‌سوادی و ارايه خدمات بهداشتی و درمانی را دنبال می‌کنند. ميسيون‌ها برای درگير کردن زنان، به تلاش‌های ويژه دست زده اند، به خصوص در طرح‌های آموزشی، منجمله تحصيل در دانشگاه، که نتيجتاً، ۷۰ درصد دانشجويان جديد زن هستند.

 

با اين وصف، اين دست‌آوردها در کانون بحث‌های من با رفقا قرار نداشت. ما در باره مشکلات و چالش‌هايی که مردم ونزوئلا در برابر خود دارند و چگونگی مقابله با آن‌ها، گفت و گو کرديم. در ونزوئلا، مبارزه عظيمی برای قدرت سياسی و هم‌چنين بحث پيرامون کسب قدرت سياسی در جريان است.

حزب کمونيست ونزوئلا شرايط کنونی را يک وضعيت گذار ارزيابی می‌کند که در آن، دشمن بيش‌ترين بخش‌های حکومت را کنترل می‌کند. در حال حاضر، تعادل نيروها به سود مردم نيست. رفقا می‌گويند خطرات و مشکلات بزرگی بر سر راه مبارزه برای قدرت وجود دارد و زمان حل آن‌ها محدود است.

يک مشکل جدی، رشد گروه‌های جديدی است که قدرت اقتصادی زيای دارند، و بسياری از آن‌ها به گروه‌های شبه نظامی مربوطند. اين گروه‌ها عميقاً دشمن چاوز هستند. آن‌ها از «چاوزيسم بدون چاوز» صحبت می‌کنند، زيرا تنها تهديد جدی نسبت به قدرت اقتصادی آن‌ها، تلاش‌هايی است که چاوز برای مبارزه با فساد به خرج می‌دهد. حزب کمونيست ونزوئلا معتقد است، چاوز مخالف رشد اين گروه‌ها است، اما در حال حاضر قادر به از بين بردن آن‌ها نيست.

فساد، عامل ديگری است که مانع تلاش‌های مردم برای کسب قدرت می‌شود. آن‌هايی که از فساد سود می‌برند تمايلی ندارند که اوضاع آرام پيش برود، زيرا در آن صورت فرصتی برای تقاضای دريافت‌های غيرقانونی وجود نخواهد داشت. گفته می‌شود فساد در فرهنگ ونزوئلا ريشه دوانده و مبارزه با آن بسيار دشوار است. حزب کمونيست ونزوئلا برای افشای فساد در دولت، بدون توجه به اين‌که در کجا اتفاق می‌افتد، و مقابله مستقيم با آن مبارزه می‌کند. حزب برای سازمان‌دهی اعتراضات مردم عليه فساد، فعاليت می‌کند.

مشکل ديگر، فرهنگ سنتی رهبران مقتدر (Caudillo) است.* حزب کمونيست ونزوئلا معتقد است، از بين بردن فرهنگ کاديلوها، نسل‌ها طول خواهد کشيد. در حال حاضر، بسياری از رهبران سياسی، سنديکايی و محلی، خود- منصوب هستند. آن‌ها به خاطر حفظ موقعيت‌های خود، معمولاً به جای سعی در سازمان‌دهی مردم، آن‌ها را کنترل می‌کنند. در ونزوئلا، دولت سنتاً نيرومند است. سنت رييس‌جمهورهای مقتدر، بدين معنا است که ساختارهای و منابع ميانی قدرت [بين دولت و مردم] ضعيف بوده و اغلب سازمان نيافته اند.

مشکلات در جنبش سنديکايی، مانع ديگر در مبارزه برای قدرت سياسی است. طبقه کارگر سازمان‌يافته در ونزوئلا، با مبارزه جاری در سنديکاها بين انقلابيون، ضد- انقلابيون (راست و چپ افراطی) و رفرميست‌ها، کهکشان کوچکی است که  وضعيت کل جامعه را منعکس می‌کند.

حزب کمونيست ونزوئلا معتقد است متحد کردن طبقه کارگر يک ضرورت است. حزب، با توجه به ضعف سوسيال دمکرات‌ها، انتخابات سنديکايی سال ۲۰۰۱ را فرصت مناسبی برای حرکت بيش‌تر به سمت وحدت طبقه کارگر ارزيابی کرد، و نتيجتاً، سنديکاهای خود را تعطيل کرد. آن انتخابات فرصتی بود برای اعلام حمايت سنديکايی از انقلاب. با اين وجود، رهبران سنديکايی، راه خود را رفتند، کارگران رو در رو با ليست‌های چندگانه، بر اساس معيارهايی مانند ايالت، شخصيت و غيره رأی دادند.

تا امروز، افراد به ادعاهای رهبر بودن خود ادامه می‌دهند، اما اوضاع رو به وخامت دارد. مشکل در آغاز،  امری ذهنی بود که به خودبزرگ‌بينی افراد درگير مربوط می‌شد. اکنون موضع‌گيری‌های ايدئولوژيک و سياسی متضاد واضح‌تر و سخت‌تر شده اند، گرچه همه ادعا می‌کنند «چاوزيست» هستند. اين شامل رسوخ گروه‌های ترتسکيست می‌شود، آن‌ها که سنتاً ضعيف بوده اند، اکنون برخوردار از کمک‌های خارجی، خوب بسيج می‌کنند. يک نتيجه اين است که پراکندگی و تفرقه در صفوف طبقه کارگر متشکل، ريشه می‌دواند. با افراد می‌توان مذاکره کرد، اما مذاکره با مواضع ايدئولوژيک بسيار دشوارتر است.

در پی فاجعه انتخابات، «اتحاديه ملی کارگران»(National Union of Workers-UNT)  و «جبهه بوليواری کارگران» (Bolivarian Workers Front-BWF) ظاهر شدند. کنار گذاشتن کمونيست‌ها از گفت و گو‌ها، به اين تحولات منجر شد. در نتيجه، حزب کمونيست ونزوئلا مجبور شد سنديکاهای خود، يعنی «مرکز متحد کارگران ونزوئلا» (United Centre of Venezuelan Workers-UCVW) را دوباره باز کند، تا بتواند از اين جايگاه در مذاکرات سنديکايی شرکت نمايد.

 مشکلات ديگری که حزب کمونيست ونزوئلا و ديگر نيروهای ضدامپرياليستی در برابر خود دارند، عبارتند از: قتل کادرهای آن‌ها، به خصوص در مناطق روستايی، حملات وحشيانه رسانه‌ای عليه چاوز و همه گروه‌ها و افراد مترقی، و نطق‌های غرّای مذهبی عليه هر حرکت مترقی. از نظر نظامی، مردم ونزوئلا با خطر مداخله امپرياليستی، فعاليت برای ايجاد عدم ثبات به عنوان بهانه‌ای برای مداخله، يورش‌های مرزی، و تشکيل گروه‌های شبه نظامی در داخل کشور، روبرو هستند. مشکل ديگر، حمله به چاوز است، که شامل حملات شخصی و سياسی در رسانه‌های ونزوئلا، تلاش برای منزوی کردن بين‌المللی او، و تهديد ترور او می‌شود.

 

مزيت‌ها

به رغم همه مشکلات و تناقضات روند سياسی، مبارزه برای پيشبرد روند ضد- امپرياليستی، ضد- انحصاری،  از چند مزيت برخوردار است.

مزيت عمده، مردم بسيج شده هستند. اکثريت مردم تصميم گرفته اند برای دفاع از انقلاب و تغيير جامعه بجنگند، اما در ارتباط با چگونگی انجام اين، يا نوع تغييراتی که بايد به آن بيانجامد، روشنی و وحدت نظر وجود ندارد. در اينجا، کمبود نفوذ يک سازمان انقلابی نيرومند به چشم می‌خورد.

حزب کمونيست ونزوئلا معتقد است تنها راه پيشبرد روند سياسی، دادن قدرت به مردم است. به عنوان بخشی از مبارزه ايدئولوژيک، حزب کمونيست ونزوئلا و گروه‌های ديگر در باره معنای دمکراسی مشارکتی و اين‌که مردم چگونه می‌توانند مشارکت داشته باشند، بحث می‌کنند. حزب کمونيست ونزوئلا تأکيد می‌کند مردم بدون سازمان و آگاهی، نمی‌توانند قدرت را به دست آورده و حفظ کنند. در حال حاضر، اين خطر بزرگی است.

مردم قدرت می‌خواهند اما برايشان روشن نيست که برای رسيدن به آن بايد با سرمايه‌داری بجنگند. و روشن کردن موضوع مشکل‌تر می‌شود، زيرا بسياری از ترقی‌خواهان در اين مورد با حزب کمونيست ونزوئلا هم‌نظر نيستند. آن‌ها مخالف شرکت‌های فرامليتی هستند، اما از بورژوازی ونزوئلا حمايت می‌کنند. پيچيدگی ديگر اين است که بسياری از ترقی‌خواهانی که از چاوز حمايت می‌کنند، موضع رفرميستی دارند. آن‌ها از قدرت مردم حرف می‌زنند، اما در واقع، به مردم اعتماد ندارند. يکی از رفقای حزب کمونيست ونزوئلا، طرز فکر آن‌ها را چنين توصيف کرد: «آن‌ها به مردم می‌گويند، شما قدرت داريد، اما به خودشان می‌گويند من تصميم‌ها را می‌گيرم.»

حزب کمونيست ونزوئلا می‌گويد مردم به طور احساسی خواهان به دست گرفتن سرنوشت خود هستند و می‌توانند سريعاً بياموزند، اما بازتوليد آگاهی سرمايه‌داری مانع اين روند می‌شود. يک جنبه مثبت، نقش زنان است. آن‌ها اکنون از حقوقی برخوردارند که در قانون اساسی وجود داشت ولی به آن‌ها داده نمی‌شد، آن‌ها مجبور بودند برای آن حقوق مبارزه کنند. نتيجتاً، آن‌ها تصميم گرفته اند از حقوق خود دست برندارند و از انقلاب دفاع کنند. زنان در صف اول جنبشی قرار داشتند که در سال ۲۰۰۲ کودتای فاشيستی را شکست داد. حزب کمونيست ونزوئلا می‌گويد زنان بخشی از پيشاهنگ روند سياسی هستند.

مزيت دوم، خود چاوز است. روند تغيير با انتخاب او شروع شد و او برای روند محوری است. حزب کمونيست ونزوئلا از چاوز حمايت می‌کند و تأکيد دارد که در اين زمان گذار از او جدا نخواهد شد، آن‌ها نسبت به برخی از شيوه‌های او، به خصوص ولونتاريسم او برخورد انتقادی دارند.

چاوز سعی دارد با پافشاری کارها را پيش ببرد. او می‌خواهد فقر را از بين ببرد و هم اکنون برای فقرا غذا، مسکن، بهداشت و درمان و غيره تهيه کند. اما، در اغلب موارد کسی نيست که دستوراتی را که او صادر می‌کند، اجرا کند. چاوز، احتمالاً به علت سابقه نظامی‌اش، دستور صادر می‌کند و انتظار دارد همه چيز انجام شود. اما او اول بحث نمی‌کند تا بعد نقشه بريزد. اين واقعيت که مردم معمولاً می‌پرسند چرا چاوز کاری نمی‌کند، اما هرگز نمی‌پرسند چه کسانی به طور واقعی بر ونزوئلا حکومت می‌کنند، شرايط را پيچيده کرده است.

مزيت سوم، حزب کمونيست ونزوئلا است. حزب کمونيست ونزوئلا، با سرعت رشد می‌کند (تعداد شعب آن در عرض ۱۰ سال از ۲۰۰ به ۷۰۰ شعبه افزايش یافته است) اما در اين لحظه، آن‌ها می‌گويند، رشد ايدئولوژيک، سياسی و سازمانی‌شان به نسبت رشد کمّی آن‌ها نيست. برای آن‌ها حياتی است که ظرفيت سازمانی و ايدئولوژيک خود را بالا ببرند تا بتوانند به الزامات دفاع از پيروزی‌های به دست آمده و تعميق روند سياسی از طريق رسيدن به شناخت ضرورت سوسياليسم، پاسخ بدهند.

حزب، کارزار دادن آموزش مقدماتی به همه اعضای حزب و اعضای جوانان کمونيست را شروع کرده است. اين کارزار، تأثيراتی داشته است، اما هنوز راه طولانی در پيش است. اين کارزار اکنون از طرف مدرسه کادر ملی کميتۀ مرکزی، که درسنامه‌های جديدی تهيه کرده و شروع به تعليم آموزگاران نموده، اداره می‌شود. رهبری حزب در همه سطوح، از کمبود کادرهای تمام وقت، و از شرايط نامناسب کار مانند نداشتن دفتر، کامپيوتر، تلفن، ارتباط اينترنتی و غيره رنج می‌برد. سازمان جوانان کمونيست در بين دانشجويان و کارگران، و هم‌چنين در دبيرستان‌ها و اخيراً در پشاهنگان سيمون بوليوار در حال رشد است.

در جنبش دهقانی و روستايی، حزب کمونيست ونزوئلا از کار خود انتقاد می‌کند و می‌گويد برای اين کار کادرهای لازم را ندارد. حزب کمونيست ونزوئلا، هم‌چنين اشتباه کرد و برخی از رفقا را برای کار در بخش دهقانی به مؤسسات ايالتی فرستاد. اين کادرها از مردم دور افتادند و اين موجب تضعيف بيش‌تر کار حزب شد.

با پيوستن زنان زيادی به حزب و با افزايش نفوذ حزب در جنبش وسيع زنان که در خط اول مبارزه سياسی قرار دارد، حزب کمونيست ونزوئلا در ميان زنان پيشرفت مهمی داشته است. اين پيشرفت از زمان تشکيل  «کميتۀ ملی برای زنان کمونيست» و تأسيس «جنبش ملی زنان کلارا زتکين» به دست آمده است.

يکی از موفقيت‌های حزب کمونيست ونزوئلا، چيزی است که آن‌ها «پارلمانتاريسم خيابانی» خود می‌نامند. عموم مردم می‌دانند که حقوق اعضای حزب کمونيست ونزوئلا که به عنوان نماينده در پارلمان‌های مختلف  انتخاب شده اند، دارايی حزب است. اين سياست موجب احترام و اين باور شده است که نمايندگان کمونيست پارلمان، برای زدن حرف مردم در پارلمان‌ها حضور دارند و نه بخاطر پول.

چند سال پيش موقع انتخابات محلی، حزب کمونيست ونزوئلا خط سياسی خود را به نحو راديکالی تغيير داد. پيش از آن، آن‌ها در ائتلاف با چاوز فعاليت می‌کردند. آن موقع تصميم گرفتند بدون آن‌که ائتلاف خود با چاوز را قطع کنند، در انتخابات با جنبش‌های اجتماعی حرکت نمايند. هم‌چنين مهم بود که ويژگی متمايز حزب کمونيست ونزوئلا را حفظ کنند. اين يک ريسک بود. گروه‌های سياسی ديگری که بدون چاوز در انتخابات شرکت کرده بودند، ناپديد شده بودند. اما، نتيجه يک زلزله سياسی بود و ائتلاف جنبش‌های اجتماعی آرا خود را ده برابر کرد. حزب کمونيست ونزوئلا با جنبش‌های اجتماعی مانده است و در عين حال با چاوز هم کار می‌کند، البته نه بدون قيد و شرط. در نتيجه، چاوز اکنون به حزب کمونيست ونزوئلا به عنوان يک واقعيت جاری و آينده برخورد می‌کند، نه فقط چيزی متعلق به گذشته.

 

مزيت‌های ديگر

تغييرات منطقه‌ای وجود دارد که در نتيجه آن کشورهای بيش‌تری در آمريکای لاتين در يک مسير مترقی حرکت می‌کنند. بعضی‌ها می‌گويند ونزوئلا واگيردار است. هم‌زمان اين مزيتی است که کوبا اکنون در آمريکای لاتين ادغام شده است.

در داخل، دشمن روحيه خود را باخته است که اين به روند تغيير ترقی‌خواهانه کمک می‌کند. نظاميان ونزوئلا دچار تفرقه شده اند که به گفته حزب کمونيست ونزوئلا اين يک مزيت و در عين حال يک عامل منفی است.

اين‌که ايالات متحده مثل يک قدرت امپرياليستی فکر می‌کند و قادر به درک ظرفيت آمريکای لاتين نيست، نيز يک مزيت است. يک مزيت موقت اين است که آمريکا با مسايل خاورميانه سردرگم است.

 

ساختارها

سؤال مهمی که در برابر حزب کمونيست و ديگر نيروهای چپ و مترقی ونزوئلا قرار دارد اين است که چه اشکال يا ساختارهايی برای اعمال قدرت مردم مناسب است؟ از طرف چاوز مسؤوليت «کميسيون مشارکت مردمی»  پارلمان، به نماينگان حزب کمونيست ونزوئلا واگذار شد. بحث تازه شروع شده است، اما چاوز و مردم منتظر نخواهند شد. بنابراين، حزب کمونيست ونزوئلا مجبور است روی يافتن اشکال مشارکت مردمی‌کار کند. برای اين کار لازم است نتايج طرح‌های گوناگون سريعاً مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته و در صورت لزوم  فوراً تغييرات صورت گيرد. حزب کمونيست ونزوئلا می‌گويد در اين لحظه، پويايی برای تغييرات  سريع وجود ندارد.

ميسيون‌های گوناگونی برای پاسخ به نيازهای مشخص فقرا (بهداشت و درمان، آموزش و غيره) تشکيل شده است. آن‌ها هم‌چنين اشکال سازمانی جديدی را به وجود می‌آورند که ممکن است توان بردن قدرت مردم به مرحله جديد را داشته باشند. حزب کمونيست ونزوئلا هم‌چنين فکر کرد تعاونی‌ها ممکن است   شکل سازمانی مهمی را برای تعميق مبارزه برای قدرت مرم ارايه کنند. اما، مشکلاتی پيش آمد.

معمولاً، تعاونی‌ها با بودجه دولت تشکيل می‌شوند. آن‌ها گسترش پيدا کرده و بعد به کارگر بيش‌تری احتياج پيدا می‌کنند. آن‌ها، به جای آوردن کارگران به عنوان عضو به دورن تعاونی‌ها، کارگران را استخدام کرده و استثمار می‌کنند. فقرا می‌خواهند ثروتمندتر شوند و از طريق تعاونی‌ها، مصرف کنند، اما بدون آموزش آن‌ها در مسير خطوط سرمايه‌داری رشد خواهند کرد. مردم توليد را کنترل می‌کنند، اما نظام سرمايه‌داری را بازتوليد می‌کنند.

حزب کمونيست ونزوئلا در حال حاضر به نظام شوراهای مردمی اولويت می‌دهد، و معتقد است آن‌ها می‌توانند به منبعی برای قدرت مردم و دفاع از انقلاب تکامل يابند. نگرانی حزب کمونيست ونزوئلا از اين است که رشد شوراهای محلی مردمی ممکن است در کشمکش با قدرت شهرداران محلی که سنتاً قدرت نيرومند محلی هستند، موجب پيچيدگی‌هايی شود.

 

اتحادها

حزب کمونيست و نزوئلا به اعضا و هواداران بيش‌تری نياز دارد، اما حتا در اين صورت هم حزب نمی‌تواند به تنهايی به اهدافش دست يابد. از اينرو، حزب کمونيست ونزوئلا با سازمان‌های ملی، منطقه‌ای و محلی در اتحادهای تاکتيکی و استراتژيک کار می‌کند.

حزب کمونيست ونزوئلا درگير اتحاد تاکتيکی با «جنبش جمهوری پنجم» چاوز است (که بين دو و سه ميليون عضو دارد). آن‌ها اين اتحاد را برای سازمان‌دهی مردم در جهت تضمين اولين گام‌های يک سفر طولانی، مهم می‌دانند. اين اتحاد «ميسيون»‌ها و اصلاحات را رهبری می‌کند.

حزب هم‌چنين در اتحادهای استراتژيک با بسياری از سازمان‌های کوچک مردمی دارای خواست‌های انقلابی (به معنی خواست «تغيير جامعه سرمايه‌داری به چيزی مانند سوسياليسم») کار می‌کند. حزب کمونيست ونزوئلا به رشد اتحادهای استراتژيک در همه عرصه‌ها برای متوقف کردن امپرياليسم و جمع آوری نيروها برای ساختمان سوسياليسم اولويت می‌دهد. حزب تأکيد می‌کند که اين ائتلاف‌ها يا اتحادها برای آن‌که مؤثر باشند، بايد از يک هسته انقلابی برخوردار باشند.

 

انتخابات

انتخاب چاوز آغازگر روند اتنقلابی در ونزوئلا بود. از آن موقع، پيروزی‌های انتخاباتی مترقی از طرف وحدت استراتژيک مردم، و نه فقط از طرف حزب کمونيست ونزوئلا به دست آمده است. حزب کمونيست ونزوئلا می‌گويد انتخاباتی که در روز 3 دسامبر سال جاری برگزار می‌شود، يک نقطه گرهی در روند سياسی خواهد بود.

از يک طرف، انتظار زيادی می‌رود که فعاليت ضد- انقلابی و بی‌ثباتی افزايش يابد و خطر مداخله خارجی وجود دارد. انتخابات بايد يک محتوای عميقاً ضد- امپرياليستی داشته باشد و حمايت مردمی ‌وسيع از چاوز بايد بسيج شود. هدف ۱۰ميليون رأی است. حزب کمونيست ونزوئلا اولين حزب سياسی بود که علناً حمايت خود را از چاوز اعلام کرد.

در ونزوئلا هر چه زودتر، تصميم بزرگی در ارتباط با قدرت بايد گرفته شود، زيرا اگر اوضاع کنونی بيش‌تر از اين ادامه پيدا کند، همه چيز از دست خواهد رفت. اگر شرايط کنونی ادامه يابد، ارتجاع دوباره جمع شده و تقويت خواهد شد، نارضايتی از اين‌که فقر از بين نرفته است و از اين‌که تغيير بسيار آهسته است، رشد خواهد کرد، خطر نارضايتی و بی‌ثباتی داخلی و مداخله خارجی افزايش خواهد يافت. اين و ديگر عوامل می‌توانند پيروزی‌های تاکنون به دست آمده انقلاب ونزوئلا را کاملاً به خطر بياندازند.

همانطور که حزب کمونيست ونزوئلا می‌گويد: «مردم بايد قدرت را به دست گيرند و گرنه ما اين نبرد و همه نبردها را خواهيم باخت.»

 

کوبا

من در اين گزارش از کوبا کم‌تر خواهم گفت. بخشاً به اين دليل که در اينجا تمرکز بر حفظ قدرت از طرف مردم است. از اينرو، موضوع کم‌تر از ونزوئلا برای مبارزه ما در استراليا از اهميت فوری برخوردار است. علاوه براين، بسياری از رفقا از کوبا ديدن کرده اند و در باره آن خوانده اند و بيش‌تر از من در باره آن می‌دانند. در نتيجه، من فقط به چند نکته اشاره می‌کنم.

بقای انقلاب کوبا بر احيا و انقلاب دايمی قرار دارد، بر انقلاب در انقلابی که بر درگيری فعال مردم تکيه دارد. يک نمونه، «نبرد انديشه‌»ها است، نبردی عليه نادانی. هدف آفريدن ارزش جديدی در کشور است، برای اين‌که منابع کوبا فراتر از نيکل، شکر و جهانگردی گسترش يافت و منابع انسانی را نيز شامل شود. هدف همان طور که کوبايی‌ها می‌گويند «اقتصادی است براساس هوش».

اين، بار زيادی بر دوش مردم می‌گذارد، برای اين‌که مطالعه کنند، بياموزند، و دانش، مهارت‌ها و شناخت خود را به طور دايم بسط و افزايش دهند. اين، هم‌چنين مردم را به طور قاطع در نقش مرکزی در حيات اقتصادی و سياسی قرار می‌دهد. مسؤوليت هماهنگی طرح‌های بسيار «نبرد انديشه»‌ها به جوانان واگذار شده است.

من حدس می‌زنم در جمهوری دمکراتيک آلمان سابق (جايی که من شش سال در آن کار کردم) چنين استراتژيی به اين دليل که موقعی که جوانان بايد درس بخوانند و زندگی خود را شروع کنند، انتظارات غيرواقعی بر دوش آن‌ها می‌گذارد، ريسکی به نظر می‌رسيد. اين نوع برخورد «پدروارانه سوسياليستی» قابل درک است. هر کمونيستی برای بهتر کردن زندگی زحمتکشان، برای بسط و غنی کردن حيات اقتصادی، سياسی، معنوی، اجتماعی و فرهنگی آن‌ها می‌رزمد.

با اين وجود، تأمين حتی‌الامکان همه چيز برای مردم در جمهوری دمکراتيک آلمان، در دهه ۱۹۷۰موجب بروز اين نگرانی شد که نسل جديد کم‌ترين ايده‌ای در باره درجه غيراخلاقی بودن، بی‌رحم بودن و سبعيت امپرياليسم ندارد، و هم‌چنين کم‌ترين تجربه مبارزاتی ندارد و تمايل دارد دست‌آوردهای سوسياليسم را مسلم بداند. اين برخلاف آن چيزی است که جوانان کوبا از طريق هماهنگ کردن «نبرد انديشه»‌ها تجربه خواهند کرد.

آن‌ها فرصت خواهند داشت درگير شوند؛ به عنوان شرکت کننده و آفريننده و نه فقط دريافت کننده، انقلاب را از آن خود کنند. آن‌ها فرصت خواهند داشت انرژی و ابتکار خود را به کار گيرند و برنامه‌ريزی و سازمان‌دهی را بياموزند. در واقع، نسل بعدی رهبران در عمل تربيت می‌شوند. مهم‌تر از همه، من فکر می‌کنم آن‌ها با انجام مؤثر آنچه که به آن‌ها محول شده است، مجبور خواهند شد به طور واقی به مردم نزديک شوند، گوش دادن به مردم را بياموزند، درک و احترام به انديشه‌های مردم و نياز و آمال آن‌ها را بياموزند، و در درون «نبرد انديشه‌»ها راه‌های تحقق آن‌ها را پيدا کنند.

 

همبستگی بين‌المللی

اتحاد شوروی و ديگر کشورهای سوسياليستی اروپا تا موقعی که بودند، با کشورها و آرمان‌های بسياری همبستگی سخاوتمندانه داشتند. اين همبستگی حياتی به عنوان يک وظيفه انترناسيوناليستی ارزيابی و  ارتقا داده می‌شد. در حالی که از آن پشتيبانی می‌شد، از طرف برخی افراد در کشورهای کمک دهنده انتقاد و مخالفت نيز وجود داشت. از اينرو، برای من جالب بود که از رفقای کوبايی بشنوم چرا چنين حمايت گسترده‌ای از تلاش‌های همبستگی بين‌المللی آن‌ها وجود دارد، به خصوص از تيم‌های آموزش و پزشکی آن‌ها در کشورهای مختلف جهان.

برای کوبايی‌ها همبستگی بين‌المللی يک وظيفه انترناسيوناليستی و يک ارزش اخلاقی است، اما برای کشور منافع واقعی نيز همراه دارد. در مواردی، کوبا برای پزشکان و آموزگاران خود پول دريافت می‌کند. بخش زيادی از توسعه صنعتی اخير کوبا به خاطر نفت ونزوئلا است. سيستم بهداشتی- درمانی کوبا، شهرت جهانی دارد و بسياری از بيماری‌ها مانند سل و وبا در کشور ريشه‌کن شده است.

خدمت در تيم‌های خارج از کشور به پزشکان کوبايی فرصت می‌دهد از نزديک در باره اين بيماری‌ها و چگونگی درمان آن‌ها بياموزند. تيم‌های پزشکی کوبا، می‌تواننند بازارها را برای فروش واکسن‌ها و ديگر توليدات پزشکی کوبا باز کنند. در حال حاضر، توليدات پزشکی يکی از صادرات عمده کشور به حساب می‌آيند و برای اقتصاد کوبا از جهانگردی مهم‌ترند.

علاوه بر اين‌ها، تيم‌های آموزشی و پزشکی کوبا برای کشورشان احترام می‌آورند. مردم به خاطر همبستگی‌شان و به خاطر جوايزی که به خاطر اين کار به دست آورده اند- مانند جايزه يونسکو برای برنامه مبارزه با بی‌سوادی کوبا- احساس غرور زياد می‌کنند.

 

بعد از فيدل

هيأت نمايندگی ما سؤالی را که بسياری اين روزها می‌پرسند، مطرح کرد: زمانی که فيدل ديگر در رهبری نباشد، چه اتفاق خواهد افتاد؟ به ما گفته شد: جانشين فيدل، حزب کمونيست کوبا است.

نقشه امرپاليسم برای کوبای بعد از فيدل، انتقال قهرآميز آن به سرمايه‌داری است. پرزيدنت بوش قول داده است  انقلاب را نابود کند و دوره رياست جمهوری او به پايان خود نزديک می‌شود. دولت بوش دست به اقدامات خصمانه زده است و علناً هدف نابود کردن انقلاب کوبا را اعلام کرده است.

ايالات متحده، سال گذشته يک بودجه ۸۰ ميليون دلاری به گروه‌های ضد- انقلابی اختصاص داد. در همان مدت، محاصره اقتصادی کوبا از طرف ايالات متحده حدود ۲٫۵ ميليارد دلار به اقتصاد کوبا خسارت وارد کرد. با اين وجود، کوبا تلاش می‌کند نظام اقتصادی، نظامی، ايدئولوژيک و سياسی خود را تا آنجا که ممکن است آسيب‌ناپذير کند.

و کوبا نسل‌های آينده را آماده می‌کند، نه برای گذار به سرمايه‌داری، بلکه برای گذار از سوسياليسم به سوسياليسم بيش‌تر!

 

 

http://www.cpa.org.au/amrarch/45reflections_middleton.html

 

***

توضيح مترجم:

کاديلو: رهبر سياسی- نظامی  است که در رأس قدرت قرار می‌گيرد. اين رهبران بدون آن‌که قدرت را به مردم منتقل کنند، با دست زدن به برنامه‌های مردمی، حمايت و هواداری آن‌ها از اصلاحات خود را به دست می‌آورند. caudillismo پديده فرهنگی است که برای اولين بار در اوايل قرن نوزدهم در جنگ‌های انقلابی کشورهای آمريکای لاتين برای استقلال ظهور کرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics