نویدنو:24/04/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

بنا نهادن وحدت چپ[1]

نوشته : جو سيمز[2]   برگردان : احمد جواهريان

 فرهنگ توسعه

براي مقابله با حاكميت بوش وسيع ترين ائتلاف چپ ضرورت يافته است. مقاله حاضر نقش چپ و وحدت چپ را در اين رابطه به بحث مي گذارد.

 

به نظر مي رسد زمان آن فرا رسيده كه به مسئله وحدت چپ بازگرديم و تفكر خود را در اين زمينه مورد بازنگري قرار دهيم.

در انتخابات قبلي شاهد شكل گيري يك اكثريت چپ ميانه بوديم. به نظر مي رسد اين اكثريت كه تلاش داشت در برابر بوش بايستد هم اكنون در حال گسترش است. اما همزمان با آن بايد وحدت عملي با آن بخش از چپ را كه به نيدر[3] راي داد  ايجاد كنيم. ضرورت اتحاد تمامي مردم و ايجاد گسترده ترين جبهه ممكن عليه بوش ضروري ست و آن را شكست در انتخابات قبلي به روشني نشان داد. چپي قوي و تقريبا پرتحرك طي دوره اخير پا به ميدان گذاشته و هر روز قدرتمندتر مي شود. روشن است كه چپ نقشي را به عهده دارد كه بايد آن را اجرا كند. مدتي ست حزب كمونيست اين حقيقت را درك كرده و ايده وجود طيف گسترده چپ در ايالات متحده را بسط داد. اين مفهوم همچنان زنده و پر تحرك باقي مانده است. اين نيروي وسيع چپ بود كه چند هفته پيش در واشنگتن همراه با اعتدال گراها و ميانه رو ها عليه راست افراطي و حق كورتاژ براي زنان  راهپيمايي كرد. اين طيف وسيع چپ بود كه همين چند روز پيش بخش مهمي از هزاران نفري را تشكيل داد كه  در مونترال راهپيمايي گسترده اي را عليه فتا[4] و جهاني سازي سرمايه داري برگزار كرد. محدود كردن مفهوم چپ اشتباهي بزرگ است. چپ و راست در مفهوم طبقاتي تعريف مي شوند : طيف وسيع چپ اكثريت چپ طبقه كارگر است. اين چپي است كه با ويژگي هاي ضد امپرياليستي, ضد شركتي و حامي مواضع كارگران تعريف مي شود. اين چپ از مردمي تشكيل شده كه ضد نژادپرستي, ضد تبعيض جنسي, و ضد همنوع ستيزي و طرفدار صلح و محيط زيست است.

رشد چنين چپي ريشه در مبارزه طبقاتي و تعميق آن دارد و خود جوشي اش به آن ماهيتي غير ايدئولژيك بخشيده است. اما در عرض چند سال گذشته, درس هاي بزرگي درباره ماهيت نظام سرمايه داري, دولت، مفهوم همبستگي بين المللي كارگران و غيره آموخته است.

در عين حال بايد متوجه بود كه در ميان طيف چپ جرياني ايدئولوژيك درحال رشد است. در سطح بسياري از جنبش هاي اتحاديه اي, حقوق مدني, مهاجرين, دانشجويان, و سازمان هاي اجتماعي, سوسياليست ها و كمونيست ها بطور فزاينده اي به فعاليت مشغولند، اما بيشتر به شكل سازمان نيافته و غيرمرتبط. تغييرات مهمي در مواضع ايدئولوژيك نيرو هاي ماركسيست سازمان يافته ولي غير فرقه گرا بوجود آمده است. در اينجا نيز تحول مهمي رخ داده است. برخورد به فروپاشي سوسياليسم در اروپا و بخشي از آسيا, و چيزي كه برخي آن را  عقب نشيني چين قلمداد مي كنند، باعث تعمقي دوباره در پديده ها، ارزيابي مجدد گذشته و كاوش و جستجو براي يافتن بديل ها و راهكار هاي تازه در ميان بخش مهمي از چپ ها شده است. در واقع ما با يك تجديد صف بندي در بين اين نيرو ها مواجهيم كه مهمترين وجه آن گرايش به طرف طبقه كارگر و جنبش اتحاديه اي و جدا شدن از افراط گرايي طبقه متوسط و نگرش هاي ضد كمونيستي آن است.

يكي از دلايل مهم شكل گيري اين فرايند تضعيف جدي ريشه هايي ست كه باعث دسته بندي در ميان چپ ها بوده است. چپ ديگر آن چپ گذشته نيست، بلكه رشد كرده، به بلوغ رسيده و همچنان در حال تكامل است. حزب كمونيست نيز بايد متحول شود. ما بايد انگيزه ها و اهداف مشتركي را با ديگر نيروهاي چپ چه به صورت گروه و چه به صورت افراد جداگانه بوجود آوريم. ادعاي هر نوع حق انحصار بر حقيقت و شيوه مبارزه بي معناست. نقش راهبري حزب بايد منحصر به مباحثات ايدئولژيك و در غالب بيانيه هاي آن باشد كه در متن مبارزات مورد پذيرش قرار مي گيرد. و اين نقشي انحصاري نيست. ايده ايجاد ائتلاف بايد جنبش انقلابي را نيز در بر بگيرد. ما بايد ائتلافي را كه آينده بدان نياز دارد از هم اكنون پي ريزي كنيم. طيف چپ از افراد مصممي تشكيل شده كه حرف هايي جدي براي گفتن دارند. ما با برخي از نظرات آن ها موافق و با برخي مخالفيم. نكته مهم آن است كه چيزي را ناديده نگيريم و مهم تر آنكه براي پيشبرد منافع مشترك همكاري كنيم. همين واقعيت در زمينه مسائل ايدئولژيك نيز ديده مي شود. ما معتقديم ماركسيزم لنينيزم علمي مبتني بر واقعيت هاي عيني و محصول جنبش طبقه كارگر است و ملك طلق كسي هم نيست. رابطه حزب كمونيست با اين انديشه اگرچه يگانه اما انحصاري نيست. اين انديشه بايد در قلب ما جا داشته باشد، نه اينكه آن را بر سينه خود بچسبانيم. ماركسيسم ما بايد ما را به ديگران پيوند دهد، نه آنكه ما را از آن ها جدا كند.

به روز نگه داشتن مفهوم چپ همچنين به معني به روز نگه داشتن فكر و اشكال آن چه در غالب چپ و يا به صورت چپ ميانه و همچنين ابتكار عمل آن است. هدف راهبردي ما در زمينه يعني مبارزه با راست افراطي و نيز مبارزه طولاني با انحصارات فضاي گسترده اي را براي پذيرش تنوع و تجربه مي گشايد. آنچه در يك مبارزه كارايي بالايي دارد ممكن است در مبارزه اي ديگر ناكارآمد باشد. ما بايد براي سعي و خطا و اصلاح روش ها فضا بوجود آوريم. ايده وحدت چپ ميانه ي ما در اتحاديه ها و ديگر بخش هاي كارگري ارزشمندي خود را به اثبات رسانده است و بايد با جديت پيگيري شود. سام وب دبير اول حزب گفته است: هدف اصلي چپ در اين ائتلاف به ميدان آوردن ميانه است. در اين ترديدي نيست. در حاليكه به مبارزه دوشادوش خود در اتحاديه هاي كارگري و مبارزات توده اي تاكيد مي كنيم، ضروري ست به شكل بندي ها، ائتلاف ها، و ابتكار عمل هاي چپ در مبارزات مختلف نيز بينديشيم. شكل هاي دعوت به مبارزه بنا بر هر موقعيت تغيير مي كند و كليد اصلي كار انعطاف است. كساني را كه امروز براي همكاري بر مي گزينيم، همكاران آينده ما خواهند بود. به عبارت ديگر، ايجاد ائتلاف حرف اول و آخر حزب است. به نظر ما شرايط فعلي و آينده اين نظر را تاييد مي كند. باز به همان صحبت اول بر مي گردم: ائتلاف فردا امروز ساخته مي شود. با چنين تفكري ما بايد فضا را براي برگزاري ميتينگ هاي مشترك با ديگر سازمان ها و افراد چپ باز كنيم. ما بايد فعالانه در بحث با سبزها، احزاب، گروه ها، و شبكه هاي مستقل سياسي شركت كنيم. ما بايد در كنفرانس ها و مجامعي مانند همايش محققان سوسياليسم[5] و باز انديشي ماركسيسم[6] و ديگر اجلاس هاي مشابه فعالانه شركت كنيم. در يك كلام ما بايد فعالانه به صفوف آناني بپيونديم كه با آن ها ديدگاه هاي مشترك داريم. برخ از جريان ها ايده بازسازي چپ را مطرح كرده اند. اين ايده بسيار جالبي ست. اما به نظر ما بدون شركت در مبارزات روزمره مردم نمي توان به اين امر خطير دست يافت.

بعلاوه، بايد خاطر نشان ساخت كه نمي توان چپ را مستقل و جدا از مبارزه با خطر راست سازماندهي كرد. هر اقدام ديگري مي تواند توهم آميز باشد. همچنين نمي توان چپ را بدون پشتيباني از ميراث ايدئولژيك آن سازمان داد. يك از اجزاي لاينفك اين كار بازبيني نقاط ضعف ايدئولژيك آن بويژه در زمينه ارتباط بين مبارزه ي طبقاتي و مبارزه در راه دمكراسي ست. در اين زمينه بايد به ضعف ها و  كم توجهي ها به مسئله ملي، مبارزه عليه نژاد پرستي، برتري جنسي و بويژه ستم به زنان و همنوع ستيزي تاكيد بيشتري داشت. ما نقطه ضعف هاي خودمان را در اين رابطه داشته ايم.

 ما در اين دوره همچنين به بحث با رفقايي پرداختيم كه در گذشته اي نه چندان دور صفوف ما را ترك گفته بودند. اين بحث ها سخت، اما جالب و دوستانه بود. در اينجا نيز تاثيرات وضعيت اخير طبقه كارگر احساس مي شود و تغيير نگرشي عميق در پاسخ به شرايط جديد به چشم مي خورد.

از آن دوره هاي سخت تا كنون وقايع بي شماري گذشته و درس هاي بسياري گرفته شده است. ما مدت ها در اتحاديه ها و سازمان هاي توده اي با يكديگر كار كرده ايم، نسبت به هم احترام گذاشته ايم و ياد گرفته ايم از بعضي چيزها بگذريم - اگرچه قابل فراموش شدن نباشد - و خطاهاي يكديگر را ببخشيم و به حركت ادامه دهيم.

ما بايد تشخيص دهيم كه هرچه آنان مي گفتند, غلط نبود و هرچه ما هم انجام داده ايم درست نيست. البته درك اين نكته به واسطه شرايط خاص زماني و ماهيت مبارزه اي كه درگير آن بوديم دشوار بود.

از زمان برگزاري كنگره, همواره از سياست درهاي باز براي كساني كه تمايل نداشتند در حزب باقي بمانند, پيروي كرده ايم. امروزه بايد اين سياست را مورد تجديد نظر و بازبيني قرار دهيم. بايد به بپذيريم كه زمان بهبودي فرا رسيده و تا حدي دير هم شده است. بايد بدانيم كه برخي ها به بازگشت به حزب اظهار تمايل كرده اند. فكر مي كنم بايد به آنان خوش آمد بگوئيم.  زمان التيام زخم ها فرارسيده است. ما به ياد داريم براي چيزي مبارزه مي كرديم كه بسيار ارزشمند بود. ما در حفظ موجوديت حزبمان, خصلت كمونيستي و ديدگاه ماركسيست- لنينيستي و خط مشي كارگري آن پيروز بوده ايم. و به پشتيباني آن مبارزات است كه امروزه مي توانيم قوي, متحد و پرغرور و بر اساس  اصولي محكم اينجا بايستيم و با تكيه بر قدرت، اتحاد و سربلندي بگوئيم زمان بهبود فرا رسيده است. در روزهاي بسيار سختي كه پشت سر گذاشتيم, بسياري زير پايشان خالي شد, بسياري از احزاب خود را منحل و بسياري از مردم راه خود را گم كردند. برخي به تازگي از زمين برخاسته اند. برخي به خاطر دلايل ذهني كنار ايستادند تا حوادث بگذرد. ما بايد به سمت تمامي آن ها دست كمك دراز كنيم. من اين را نه بعنوان كسي كه از دور نظاره گر بوده, بلكه به عنوان كسي مي گويم كه در قلب اين ماجرا مبارزه كرده و مي داند آن مبارزات چه معنايي داشت. مي خواهم بگويم كه آن زخم ها بايد التيام يابند و جاي آن ها ترميم شود.

من معني مبارزات فرقه اي را مي دانم. مي دانم چه چيز به دست آورديم و چه چيزي را از دست داديم. فكر مي كنم در اين مورد اين مهم است كه با عقلانيت برخورد كنيم و منافع حزب و جنبش طبقه كارگر را مد نظر داشته باشيم. اتحاد چيزي ست كه منافع همه ما را در برداشته باشد. ما درهاي خود را برروي كساني كه با برنامه ها, اصول و ايدئولوژي ما موافق اند, باز مي كنيم. ما در راه ائتلاف با كساني كه اين طور نيستند تلاش مي كنيم. ما براي اتحاد چپ, ائتلاف به مركزيت چپ, گستردش هرچه بيشتر ائتلاف مردم براي شكست راست افراطي مبارزه مي كنيم. ما ائتلاف فردا را امروز بنا مي نهيم و به تعبير ماركس در جنبش امروز, از جنبش فردا مراقبت مي كنيم.


[1]  National Committee Report  CPUSA

[2]  Joe Sims

[3] Naderكانديداي سبزها كه با شركت در انتخابات قبلي,باعث شكست آل گور شد.

[4]  FTAA

[5]  Socialism

[6]  Rethinking Marxism

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics