نویدنو:02/04/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

توضیح آقای سیامک طاهری در باره درج مقاله ایشان در "روزآنلاین "

آقای سیامک طاهری به دنبال درج مقاله ایشان در سایت اینتر نتی "روزآنلاین " که در نوید نو نیز درج شده است توضیح زیر راارسال کرده اند.لذا نویدنو با درج توضیح ایشان به درج مجدد متن ارسالی ایشان اقدام می نماید.

دوستان عزیز

مطلبی را با عنوان "ما واصلاح طلبان چپ ستیز" را از طریق خبرنگار آن سایت در ایران برای سایت اینترنتی "روزآنلاین" فرستادم که با تغییرات بسیاری در آن سایت چاپ شد.

هرچند که بخشی از این تغییرات به عنوان ویراستاری قابل قبول است ولی حذف بخش مهمی از آن بخصوص حذف نام ها از نظر اینجانب به هیچ وجه پذیرفتنی نیست لذا از همه علاقمندان به مباحث ایران درخواست دارم که اصل مقاله را به هر ترتیب که می توانند چاپ وتکثیر نمایند.

باتشکر

سیامک طاهری

 

ما و"اصلاح طلبان " چپ ستیز

سیامک طاهری

Siamak429@yahoo.com

چندی است که پاره ای از دوستان اصلاح طلب ما در ارکستری نا هماهنگ وگوشخراش هجوم سنگینی را در دانشگاه ها وسالن های سخنرانی ویا مطبوعات ایران علیه اندیشه های سوسیالیستی آغاز کرده اند .

شکل این سخنرانی ها ونوشتارها به گونه ای است که به سختی می توان باور کرد که این دسته های چپ ستیزبدون برنامه ریزی در پشت صحنه وبه شکلی کاملا تصادفی حملات همه جانبه به چپ را آغاز کرده باشند .

این امر درست زمانی رخ می دهد در حالی که هیچ کتاب ونشریه ای در دفاع از چپ ایران وتاریخ آن امکان انتشارندارد، و ویترین کتابفروشی ها مملو از کتاب های ضد چپ وحاوی تحریف هایی در تاریخ چپ ایران است که اکثر نویسندگان این آثار در خارج از ایران زندگی می کنند ولی به اصطلاح آثارشان به راحتی از ممیزی می گذرد وبه زیور چاپ آراسته می شود .

اولی ساکن امریکاست ، دومی در آلمان اقامت دارد وسومی ...حال آن که کسانی که عمری در این آب وخاک خون دل خورده اند حتی از حق انتشار خاطرات خود- در صورتی که چند دشنام به چپ ندهند- محرومند.

این موارد شاید زیاد دور از انتظار نباشد .اما  آنچه عجیب  وغیر قابل باور می نماید بیانیه ها وسخنرانی کسانی است که مدعی مبارزه با سانسور وهواداری از آزادی هستند، ولی از امکانات خود بیش از هر چیز برای مبارزه با چپ سود می جویند.

نیروهای راست در ایران از آنجایی که بر منابع قدرت وثروت مسلط بوده اند هیچگاه نیازی به استدلال وتجزیه تحلیل ندیده اند. درست برعکس نیروهای راست ، نیروهای چپ ایرانی که همواره مورد سرکوب بوده اند واموال وزندگیشان به تاراج رفته است ویا مورد شکنجه ها وضرب وشتم ها قرار داشته اند  ویا در حصار تنگ زندان ها سال های جوانی وزندگانی خودرا سپری کرده اند ویا به جوخه های اعدام وتیرباران سپرده شده اند ویا به مهاجرت وجلای وطن مجبور شده اند، تنها سلاحشان استدلال ومنطق بوده است .

در سال های اخیر بخشی از نیروهای راست که به اصلاح طلب معروف شده اند به علت رانده شدن از حکومت ، به ناچار در برخورد با رقیبان حکومتی سلاح نقدرا بر گزیده اند ، اما حیرت وتعجب در آن است که همین نیروها وقتی به مصاف چپ ها می روند باز همان سلاح کهنه وپوسیده اتهام زنی ، دروغگویی وبددهنی وفحاشی را به دست می گیرند، گویی دو صحنه کارزار برای آن ها از دو فضای گوناگون ودو جهان متفاوت شکل یافته است. سخن را کوتاه وبه گفتار این حضرات بپردازیم .

آقای مردیها می گویند : " دانشگاه های ما ، پس از رخوتی چند، دوباره عرصه تاخت وتاز چپ ارتدوکسی (به روایت لنین ، استالین وحزب توده ) شده است  که بی هیچ شرمگینی ، در حالی که خود هنوز از فشار خشونت نیمه جان است علیه لیبرالیسم شعار می دهد واساتید لیبرال را تهدیدمی کند. این اژدهایی که یک چند بی جانش می پنداشتیم وگمان می بردیم که نعش با شکوه آن به درد نمایش می خورد ، ظاهرا در برف فراق در خواب زمستانی بوده واینک که آفتاب برآن تابیده ، بر خویش جنبیدن گرفته است . به باور من نهال گفتار ایدئولوژیک وخشونت که نتیجه ناگزیر آن است به دست چپ غرس شد ." (اعتماد 11 اردیبهشت)

در برابر این همه فحاشی وبددهنی ودروغ وافترا که بدون هیچ دلیل ومدرکی بیان می شود چه می توان گفت ؟ادامه گفتار ایشان را از اعتماد می خوانیم :" به کاربردن واژ ه ی امپریالیسم برای من نا خوشایند است. امپریالیسم عبارت است از یک تفسیر مسلط از پدیده ای به نام قدرت متراکم لیبرالی ...وقتی کتاب هایی در باره خشونت غیر فابل باور راست وچپ افراطی می خوانیم تا چند روز آرام وقرار نمی گیریم .به جز این دو بنیادگرایی را هم به خوبی می شناسیم . به عراق نگاه کنید. دراین شرایط ، چه تفکری بیرون می آید؟کسانی که امپریالیسم را نقد می کنند ، از طرفی بسیاری از چیزهایی که در باره جنگ ویتنام گفته می شود داستان های ژورنالیستی است . فاجعه غذای ژورنالیسم ایت . اما افتخار لیبرالیسم غرب این است که اگر سربازامریکایی به زنی ویتنامی تجاوز کرد محاکمه شد.رابطه ی قدرت وخشونت را دراین گونه های مختلف را بررسی کنید.القاعده ، نازیسم ، کمونیسم ودنیای لیبرال دموکراسی. اگر به خاطر الفت وانس با سخنانی متفاوت از این ، جا نخورید ، باید گفت ماموریت حفظ دنیادر مقابل نا امنی های ناشی از این تفکرات سه گانه بر دوش قدرت متراکم لیبرالی است . لیبرالیسم گرچه ارزش هایش را تبلیغ می کند ، اما برای این کار اسلحه بر نمی دارد. قدرت متراکم لیبرالی ایده هایش را با کتاب ، سینما وتلویزیون منتشر می کند."(تاکید از نویسنده )

این همه آشفته ذهنی فقط وفقط برای آن است که در مقابل اندیشه های چپ ، آلترناتیوی همچون آدمک های سر جالیز ساخته وپرداخته شود . اگر فحش ها وهرزه گویی های آقای مردیها را از نوشتار بالا یتکانیم آنچه که باقی می ماند این است که:

1- نام واقعی امپریالیسم به زعم آقای مردیها ، قدرت متراکم لیبرالی است .

2- لیبرالیست های امریکایی ، جنایتکاران این کشوررا خودشان محاکمه می کنند .

3- قدرت متراکم لیبرالی وظیفه حفاظت از جهان را عهده دار است .

4- قدرت متراکم لیبرالی از ابزارهای فرهنگی استفاده می کند ونه ابزارهای نظامی .

این که ایشان نام من در آوردی برای امپریالیسم ابداع واختراع کرده اند مشکل خودشان است ، اما واژه امپریالیسم وازه ای است جا افتاده وواژه پیشنهادی ایشان به خودشان تعلق دارد. اما در مورد محاکمه کردن سربازان جنایتکار امریکایی ، اولا تاکنون فقط آن دسته از سربازان تبهکاری محاکمه شده اند که جنایات آن ها از پرده بیرون افتاده است ، در حالی که تجاوز به زنان وکودکان از سوی سربازان امریکایی نه تنها در ویتنام ، که در کره جنوبی ، ژاپن ، عراق ، افغانستان و... بارها وبارها رخ داده است .

ثانیا چرا "قدرت متراکم لیبرالی " حاضر نیست این تبهکاران را تحویل دادگاه بین المللی نماید ؟ وچرا به صورت غیر منطقی اصرار دارد که آن هارا در چهارچوب سیستم قضایی خود محاکمه کند؟ اگر دادگاه های بین المللی غیر قانونی هستند ، پس باید برای همه چنین باشد واگرچنین نیست ، جنایتکاران جنگی امریکایی هم باید مانند دیگر حنایتکاران جنگی در همین دادگاه ها محاکمه شوند.

اما در مورد استفاده لیبرالیسم از "ابزارهای فرهنگی " آقای مردیها توضیح نمی دهند چرا " قدرت متراکم لیبرالی " مورد نظر ایشان در عراق وافغانستان به جای استفاده از سینما ،کتاب وتلویزیون از بمب ناپالم ، بمب هایی با مواد رادیو اکتیو ضعیف شده وبمب های فسفری وخوشه ای استفاده می کنند ؟

آقای مردیها پیشتر وقبل از آنکه " قدرت متراکم لیبرالی " مورد ستایش ایشان به شکستی فاحش در عراق وافغانستان دچار شوند ، به همین گونه وبا همین لحن در ضمیمه همشهری 15 اسفند 1381 با همه صلح دوستان جهان که علیه جنگ افروزی فدرت مورد ستایش ایشان دست به تظاهرات زده بودند برخورد کردند: " نکته ی چشمگیر دراین اعتراضات دسته جمعی از نظر دوربین ها وگزارشگران ، تعداد شرکت کنندگان بوده ودر لندن ، پاریس، مادرید، مسکو، جمعیت بسیاری که از حیث تعداد کم سابقه بودند، به صحنه آمدند وطرفداری خودرا از صلح به نمایش گذاشتند. در پی این ، بسیاری از تحلیل گران وتبلغ گران سیاسی از طرفداران مداخله ی نظامی خواستند افکار عمومی جهان را محترم بدارندوصلح جهانی را تهدید نکنند و... در ملبورن ومادرید ... احزاب رقیبی که فعلا آفتاب نشین هستند ... طرف داران خودرا زیر چتر کبوترهای سپید به صحنه تظاهرات نمی کشانند، طرف دارانی که چه بسا اصلا ندانند عراق کجای نقشه جهان است وجنگ چه نسبتی با حقوق بشر دارد و... بعضی از صحنه های این تظاهرات مشاهده گری چون من را نا خود آگاه به یاد جریان حاشیه نشین اجتماعی ومعترض سیاسی نظیر بیتل ها وپانک ها می اندازد."

ایشان که خود از انعکاس این گفتار در ذهن خواننده متحیر ومتعجب ، آگاهی دارندادامه می دهند: " ممکن است که بخندید ، اشکالی ندارد . ولی من جدی هستم ، ... رگه هایی از آن چه جنبش فرومایگان خوانده شده است ، دراین راهپیمایی های صلح دیده می شود."

آیا با وجود چنین دشمنانی انتظار دارید که چپ درایران باردیگر سر بر نیاورد ؟ البته می توان آقای مردیها را چندان جدی نگرفت. اما متاسفانه این تنها ایشان نیستند که به این شیوه سخن می گویند- هرچند که شاید ایشان بی مهاباتراز دیگران باشند- مثلا اقای علیرضا علوی تبار در ویژه نامه 30اردیبهشت 1386 اعتماد نیز با شیوه ای شبیه به آقای مردیها ابراز می کنند :" مارکسیسم – لنینیسم حتی در التقاط با ایدئولوژی های دیگر نیز در تاریخ معاصر ایران فاجعه آفریده است "

آقای علوی تبار فراموش می کنند وقتی که هنوز بسیاری از دوستان اصلاح طلب شده امروز ینشان درقدرت بودند، یکی از بزرگترین فاجعه های تاریخ ایران وجهان  درشهریور 1367 به وقوع پیوست وکمترین گناه ایشان ودوستانشان سکوت در برابر این فاجعه بود. ایشان در عین حال فراموش می کنند که هیچ پدیده ی مدرنی در ایران به وقوع نپیوسته ویا نطفه نبسته است که سوسیالیست های ایرانی در آن پیشتاز نبوده باشند.

اولین مدارس زنان ، اولین احزاب واقعی ، اولین سندیکاها واتحادیه ها ، به وسیله آنان ایجاد وپایه گذاری شد. در مورد آزادی زنان وحقوق آنان ، اصلاحات ارضی ، جنبش 8ساعت کاردرروز، بیمه های تامین اجتماعی ، جنبش صلح ، حقوق اقوام وملیت های ایرانی .... این سوسیالیست های ایران بودند که پیشتاز بودند . تقش بی بدیل حیدر عمو اوغلی ودیگر مبارزان سوسیالیست ایرانی در جنبش مشروطه تا بدانجا بود که ستارخان – گرد دلاور وسردار ملی ایرانیان – همواره می گفت " حرف همان است که حیدرخان بگوید "

اگر منظور آقای علوی تبار از فاجعه همین هاست آنگاه باید گفت ، جناب علوی تبار ! حق با شماست .!

اما سخنان تاسف آور به همین جا حتم نمی شود. آقای جلایی پور نیز از این کارزار بر کنار نمی مانند : " ما بر سر موضوعاتی همچون احیاگری دینی ودفاع آن ها شوخی نداریم .الان مارکسیست ها در دانشگاه ها فعال هستند وبر عکس با آنها مشکلی ندارند. ما باید روی هویت خود بایستیم "

این که الان کسی با مارکسیست ها کاری ندارد، دروغ اشکار وعیانی است . دستگیری های متعدد، چه بیرون از دانشگاه – همچون دستگیری آقای ناصر زرافشان ، مضروب شدن آقای فریبرز رئیس دانا ودستگیری این نگارنده – وچه در درون دانشگاه ، محرومیت از تحصیل، پیگرد، دستگیری دانشجویان نمایانگر غیرواقعی بودن ادعای آقای جلایی پور است .

اما جناب حمیدرضا جلایی پور در روزنامه یاس نو به تاریخ 16/1/1382 به دنبال انتقاد از " فضای خبری وتبلیغات رسمی کشور اندیشه های خودرا چنین به زیور نگارش در می آورند: "یکی از مضامینی که در چریان خبر رسانی در این روزها القا می شود ، مضمون " مقاومت مردم " است . در صورتی که در عراق ما شاهد مقاومت مردم نیستیم ، بلکه شاهد ترس ، وحشت ، انفعال آن ها هستیم، حرکت نیروی میلیشیای صدام (یا فدائیان او) که از لات واوباش منطقه تکريت تشکيل شده اندرا نبايد مقاومت مردم خواند.اين درست است که مردم با ورود ارتش خارجی ومتجاوز در عراق جشن نگرفته اند ، ولی هیچ معلوم نیست در آینده که ماشین  جنگی صدام فروپاشید، مردم کوچه وبازار خوشحال نشوند . بنابراین مقاومت نیروی نا منظم ارتش بعثی به نام مقاومت مردم عراق نیز در آینده اثرات معکوس خواهد داشت " آقای جلای پور از جمله دلایل روی کرد بسیاری از دانشجویان به اندیشه های سوسیالیستی همین گونه تفسیر های شما ودوستانتان است . آنها بخوبی این گونه نظرات را با نظریات سوسیالیست های ایرانی مقایسه ونتیجه گیری کرده اند .

واما نهضت آزادی در بیانیه خود به شدت به آنچه چپ های افراطی می نامد حمله می کند وآنان را خطر برای آزادی می نمایاند. وظاهرا منظورش از چپ های افراطی ، گروهی از دانشجویانی می باشد که در صف اول مبارزه برای آزادی قرار دارند.دوستان نهضتی ما باید به این سوال پاسخ دهند که مگر این بخش از دانشجویان ایرانی از کدام امکانات برخوردارند؟ کدام نهاد اقتصادی ، سیاسی ویا مرکز قدرت در دستان انان است ؟ ویا کدام زندان ، پلیس، نهاد امنیتی را در اختیار خود دارندکه این چنین از نظر نهضت آزادی خطرناک می نمایند؟

در جایی دیگر آقای بابک احمدی که به قول روزنامه هم میهن " استاد دانشگاهی که در سالیان اخیر در مجمع های دانشجویی حضوری مغتنم دارد" در نشستی در کمیته حقوق بشر سازمان دانش آموختگان ایران " سانسور عقاید کمونیستی توسط حکومت را دلیل کنونی اقبال دانشجویان به این عقاید" اعلام می کنند وچنین ادامه می دهند " امروز که عقاید کمونیستی یطور کامل منسوخ شده است برخی حوانان ایران ، به این عقاید روی آورده اند ودلیل آن نیز عدم اگاهی است . زیرا وقتی همه دنیا چشم به سقوط کمونیست ومسائل مربوط به آن داشت در ایران هیچکس در این باره صحبت نکرد وهیچ آگاهی در این زمینه به مردم داده نشد."

جناب استاد فراموش کرده اند که بخش بزرکی از دانشجویانی که امروز به قول ایشان به عقاید کمونیستی اقبال نشان می دهند روزگاری هوادار اصلاح طلبان بوده اند، چرا استاد ودوستانشان در همان موقع از نا آگاهی اینان سخن نگفته بودندوچرا امروز که این دسته از دانشجویان به مدد تجربه ودانش بیشتر از گذشته راه دیگری را برای رهایی ملت ایران بر گزیده اند این چنین از سوی رهبران سابق خود مورد دشنام قرار می گیرند؟

براستی اگر جناب استاد معتقدند که سانسور عامل رشد نیروهای چپ شده است چرا خود در جمع خودی هایی که برایشان سخنرانی می کردند دست به سانسور زده واز دعوت حتی یک نفر از هواداران چپ خودداری کردندتا کسی نباشد که جواب آن هارا بدهد وبه آزادی بتوانند با تک صدایی کامل هرچه دل تنگشان خواست بر زبان رانند. نگارنده این سطور در همین جا از اقای بابک احمدی دعوت به مناظره ای دو طرفه می نماید تا مشخص شود چه نیروهایی از سانسور سود می برند وچه نیروهای متضرر می شوند.

نه جناب استاد ، چپ در سرتاسر این جهان در دموکراسی ودیکتاتوری ، در حکومت نظامی وزندان های پیچ در پیچ پینوشه ای ویا دموکراسی های جوامع نابرابر رشد می کند، چرا که آنان از منطق زندگی واز ذات انسانی که از نابرابری ودیکتاتوری بیزار است نیرو می گیرند. آنان عاشقان صادق زندگی ومردم هستند واز تاریخ مبارزان خود وجهان واز قافله بی پایان  جان باختگان راه آزادی  و استقلال ، برابری وعدالت جویی مردم خود تغذیه می کنند .

تجربه صد ساله ایران معاصر نمایانگر آن است که نه زندان وشلاق وتیرباران های دسته جمعی ونه دوران های کوتاه تنفس در تاریخ سراسر استبداد این آب وخاک سد راه حرکت وجوشش آنان نشده است .

آن که آزادی این مردم را می خواهد نمی تواند در کنار مستبدان چپ کش قرار گیرد. این گونه سخنان هیچ کمکی به دموکراسی وآزادی نمی کند وتنها باعث ایجاد تفرقه در صفوف آزادی خواهان می شود.امید آنکه دوستان اصلاح طلب ما بجای صرف نیرو وانرژی در راه عبث مبارزه با چپ ، این توان را در جهت همبستگی همه نیروهای هوادار روزبهی مردم ایران قرار دهند وامر چپ ستیزی را به پینوشه ها ، بوش ها، هیتلر ها و.... وشکنجه گران تعلیم یافته واگذار کنند ، چرا که: عرض خود می برند وزحمت ما می دارند.

ما به هیچ وجه از حملات شما به اندیشه های سوسیالیستی ترسی نداریم .این حملات نه تنها آسیبی به چپ نمی زند ، که به علت سستی وبی بنیانی آن به تقویت هرچه بیشتر آن می انجامد. ما فقط نگران تخریب فرهنگ سیاسی ین مملکت به وسیله شما هستیم .

نگرانی دیگر ما این است که چه چیزی باعث چنین موضع گیری های  این گروه از اصلاح طلبان شده است ؟کدام نیاز حاد را در جنبش احساس کرده اند؟ چه رابطه ای بین این چپ ستیزی با مذاکره ایران وامریکا وجود دارد. ؟ ایا این آقایان می خواهند به آمریکا بباورانند که صالح تر از مذاکره کنندگان دولتی هستند؟ پاسخ به این سوالات را به اینده واگذار می کنیم . فقط یاد آور می شویم که ، مردم ایران به آن حد از بلوغ سیاسی رسیده اند که با مقایسه شیوه ها وروش ها ومنطق ما وشما دست به انتخاب بزنند.  

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics