نویدنو:08/03/1387                                                                     صفحه قابل چاپ است

عجب توقع بيجايي

در دلالی حاکم بر فوتبال *

بهمن فروتن

مرد با اخم هاي درهم رفته، پريشان احوال بود. نمي خواست حرف بزند. هيچ دقت کرده ايد آنهايي که بلا سرشان آمده است عموماً دوست ندارند تعريف کنند. چندسالي بود که نديده بودمش ولي مي دانستم که سرش بلا آورده اند؛ برايش سخت بود، به خاطر آوردن آن همه ناملايمات. به خاطر آوردن يک طرف و حرف زدن و تعريف کردن از آنها طرف ديگر. چاه زده بودم. درخت سيب کاشته بودم. سه سالشان که شد... براي اولين بار محصول آوردند. پوئن ويرگول ها، براي اين زيادند که وقتي کسي نمي خواهد تعريف کند حرف هايش را آهسته مي زند؛ بين جمله ها مکث زيادي دارد؛ و اغلب به جايي مات مي شود... انگاري که بلا، آنجا و در همان نقطه اتفاق افتاده است. صدتا گوسفند هم داشتم... يک قند در نعلبکي مي اندازد و نيمي از چاي استکان را در آن خالي مي کند تا داغي اش گرفته شود. بعد از يک فوت ممتد که موج چاي را به قند مي زند و برمي گردد يک ضرب، همه چاي نعلبکي را هورت مي کشد و بدون وقفه، بقيه چاي استکان را دوباره در آن خالي مي کند. اين بار، قند کاملاً حل شده است. دوباره چاي را تا ته هورت مي کشد. گوسفندها بره آورده بودند. يکشب، پنجاه تاي آنها را از توي طويله دزديدند. بره ها هم بدون مادر مردند. من بالاخره دزد را گرفتم بردم دادگاه. مي داني قاضي به من چه گفت؟ اگر يکي از اين گوسفندها را بياوري اينجا و گوسفند اقرار کند که اين آقا او را دزديده است من خسارتت را از او خواهم گرفت و زنداني اش خواهم کرد. خواستم با شوخي ببرمش به حال و هواي ديگر و گفتم؛ خب گوسفنده اقرار کرد؟ نه، هرچه کردم قبول نکرد. گفت؛ مي خواي فردا دنبه من در ديزي آبگوشتشان باشد؟

يک ماه تهران نبودم. خودتان بهتر مي دانيد براي تمرين تيم شموشک رفته بودم نوشهر. وقتي برگشتم دوستم خوشحال شده بود. اولين حرفش اين بود که دو هفته زودتر رفته بودي نگهش مي داشتي، همه ما متاسف و متاثر شديم. احتياجي به دو هفته زودتر نبود، اگر در آن بازي کذايي، بعضي از بازيکن ها را نخريده بودند تيم مي ماند. بعد از سکوتي طولاني رفيق شفيق من سينه اش را صاف کرد و با نگراني خاصي که همراه با کمي شرم بود، گفت؛ نمي خواهم شما را نصيحت کنم، سربلندي شما سربلندي ما است ولي يک قضيه را اگر زياد درباره اش حرف بزني يا بنويسي لوث مي شود... بعضي ها معتقدند بهمن فروتن، اگر به مسائل ديگري بپردازد بهتر است چون قضيه دلالي در فوتبال ديگر لوث شده است و برد آنچناني ندارد.

چهارسال در بالاترين رده ها در آسياي جنوب شرقي به عنوان سرمربي مشغول کار بودم. پس از مدت کوتاهي متوجه شدم که در اين منطقه، شرط بندي ها، مهم تر از خود فوتبال هستند و در اين ارتباط، تنها چيزهايي که واقعي نبودند نتايج بازي ها بود. چهارسال به تنهايي در مقابل اين جريان ايستادم. در پايان، آنچه که عايدم شد تنهايي بيشتر و انزواي محض بود البته به علاوه تجربه مبارزه با فساد در فوتبال. يادم مي آيد در مطلبي به مسوولان مبارزه با فساد نوشته بودم که مخفي نگاه داشتن اين قضيه از مردم، صحبت نکردن درباره آن، جريمه هاي سنگين و محروميت هاي درازمدت، نتيجه يي جز تشديد و تداوم فساد ندارد. پيشنهاد من اين بود که جريمه هاي مالي را کمتر کنيد، محروميت ها را کوتاه تر، مرتکبان جرم را با نام و عکس و نام باشگاه در روزنامه ها معرفي کنيد و پس از يک محروميت کوتاه و جريمه نقدي راه بازگشت به ورزش قهرماني را براي آنها باز بگذاريد اما آنچه که من بر آن تاکيد بيشتري داشتم اين بود که صحبت و نوشتار را در زمينه فساد در فوتبال «تابو» نکنيد، تا مي توانيد راجع به آن حرف بزنيد و بنويسيد چون موثرترين مبارزه عليه رشوه دهي و رشوه گيري در فوتبال، صحبت کردن و نوشتن مستمر و اشاره پيگير به اثرات سوء آن در اين ورزش است. شيوه عملکرد شبکه هاي موجود در فوتبال، خفه کردن معترضان و از گردونه خارج کردن آنهاست. اين شبکه ها، به وسيله عوامل رسانه يي سعي در خجل کردن آنهايي دارند که در اين دايره بسته دست به اعتراض مي زنند و پس از باخت هاي مشکوک اشاره يي دارند به «دست هاي پشت پرده» که البته اين افراد خيلي سريع از گردونه خارج مي شوند. موثرترين راه براي شفاف سازي در فوتبال، افشاگري، صحبت کردن و نوشتن مستمر در زمينه اين معضل اجتماعي است چون مسوولان دولتي براي مبارزه با اين پديده شوم احتياج به پشتيباني مردم و نيروهاي معترض دارند اما چون امنيت شغلي در فوتبالي که دربست تحت کنترل افراد بي هويت و شبکه هاي مشکوک قرار دارد سست و شکستني است، دولت روي پشتيباني نيروهاي معترض نمي تواند حسابي باز کند و عجيب است که هيچ بازيکني در هيچ کجاي دنيا هم تاکنون اقرار نکرده است که با گرفتن پول يا دستور از يک شبه دلال، نتيجه را به نفع فرد يا افرادي عوض کرده است. مبارزه با فساد در فوتبال کار بسيار سخت و دشواري است و احتياج به مشارکت دولت با مردم و نيروهاي معترض دارد در غير اين صورت، اين ورزش در رشته قهرماني روزبه روز ضعيف تر و رنجورتر مي شود. در فوتبالي که باختن بهتر از بردن شود استعدادها به ثمر نخواهند رسيد و در نتيجه نيروهاي مفيد براي جامعه هرز و هدر خواهند رفت. چاي را دوباره در نعلبکي ريخت و پس از فوت کردن هورت کشيد. خب درختان سيب چه شدند؟ همه خشک شدند. سي و شش هزار متر زمين را ول کردم و رفتم، طويله را خراب کردند. موتور آب را دزديدند و چاه هم فرو ريخت. يک باغ سيب با صد وچهل تا گوسفند، مرغ، خروس، جوي آب و درخت بيد انار و گردو شد يک بيابان برهوت. چرا؟ چرا گذاشتي اين طوري شود؟ براي اينکه ديدم تو اون منطقه قاضي، دستش تو دست دزده بود. اقلاً اگر گوسفنده حرف مي زد، پيش خودم گفتم؛ عجب توقع بيجايي،

 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics