نویدنو:10/02/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

واژه‌ها را غسل تعميد ندهيم

نويسنده : محمدرضا تاجيك

اعتمادملی:

به راستي واژه‌هايي نظير <تهديد>، <براندازي> و <جاسوسي> چگونه به مدلول‌هايي ارجاع مي‌كنند كه مورد اشاره مستقيم آنان است؟ پاسخ توصيف‌گرايان، پاسخي بديهي است: به دليل معنايش. هر واژه‌اي در وهله نخست حامل معنايي معين است، يعني هر واژه به معناي خوشه‌اي از ويژگي‌هاي توصيفي است.

اما پاسخ ضدتوصيف‌گرايان، برعكس، آن است كه يك واژه از طريق كنش (غسل تعميد آغازين) به يك شيء يا مجموعه‌اي از اشيا متصل مي‌شود و حتي اگر خوشه ويژگي‌هاي توصيفي كه در آغاز معناي واژه را تعيين مي‌كرد كاملا‌ تغيير كند، اين اتصال بر جاي مي‌ماند. بنابراين، توصيف‌گرايان بر محتواهاي (قصدي) درون‌ماندگار و باطني يك واژه تاكيد مي‌گذارند، در حالي كه ضدتوصيف‌گرايان اتصال علّي بيروني را تعيين‌كننده تلقي مي‌كنند، يعني نحوه انتقال واژه از يك سوژه به سوژه‌اي ديگر در متن زنجيره سنت. با اين تمهيد نظري كوتاه مي‌خواهم بگويم، نام‌ها و دلا‌لت‌هايشان و توصيفاتشان، همه مي‌توانند صرفا ساخته و پرداخته يك گفتمان باشند. به بيان ديگر، اينگونه واژه‌ها مي‌توانند اساسا فاقد مابه‌ازاي معنايي، مصداقي و توصيفي واقعي و عيني باشند، و صرفا از رهگذر يك «غسل تعميد اوليه» هويت يافته باشند. در اين صورت، «قصد» (قصد غسل تعميددهندگان) نه‌تنها مقدم و مرجح بر «مصداق »(مدلول واقعي هر واژه) خواهد شد، بلكه <مصداق> نيز برساخته صرف اين <قصد> خواهد شد. بنابراين در چنين وضعيتي، <قصد> هم در منزلت خالق معنا و هم آفريننده مصداق مي‌نشيند و جز به اراده او، واژه‌اي امكان تولد، رشد و شكوفايي نمي‌يابد. اكنون شرايطي را تصور كنيد كه حاملا‌ن و عاملا‌ن يك گفتمان مسلط - كه با چشم آن (گفتمان) مي‌بينند، با گوش آن مي‌شنوند، با زبان آن سخن مي‌گويند، با قلب آن احساس مي‌كنند و با عقل آن مي‌انديشند - غسل تعميد دادن به واژگان را وظيفه و رسالت ذاتي و انحصاري خود تعريف و تثبيت كرده‌اند. در اين شرايط، چه روايتي از نام‌ها و نشانه‌ها و سير تطور و تحول معنايي آنان مي‌توان ارائه كرد؟ بي‌ترديد در اين حالت، اولا‌ هر پديده‌اي با همان نامي ناميده مي‌شود كه اقتضاي الزامات ايدئولوژيك، سياسي و امنيتي گفتمان مسلط است. ثانيا، هر نامي به همان خوشه توصيفي‌اي دلا‌لت مي‌دهد كه ساخته و پرداخته گفتمان مسلط است. ثالثا، با هر نشانه معنايي كه از رهگذر اين دو <كنش> شكل مي‌گيرد، آن‌گونه <برخورد > (تقابل و تعامل) خواهد شد كه باز اقتضاي طبيعت و ماهيت گفتمان مسلط است. حال يك گام به پيش بگذاريد و شرايطي را فرض كنيد كه قرار است متعلق اين نام‌ها شهروندان يك جامعه باشند. به بيان ديگر، اين شهروندان يك جامعه هستند كه در صف غسل تعميد و دريافت <نام كوپني> ايستاده‌اند و والدين جامعه (دولت) نيز، يكي بعد از ديگري، اين شهروندان را غسل داده و براي آنان نامي انتخاب و ثبت مي‌‌كنند. در اين حالت، دو فرض متصور است: نخست اينكه گفتمان اين والدين (دولت) انطباقي كامل با قانون داشته باشد. در اين فرض، نام‌ها و نشانه‌ها، چه زشت و چه زيبا و چه خوب و چه بد، همه براساس موازين و ايستارهاي قانون مستقر تعيين مي‌شوند و جايي براي نق و نقد و اعتراض (مگر در چارچوب همان قانون) براي كسي باقي نمي‌ماند. دوم اينكه چنين انطباقي اساساً وجود نداشته باشد. در اين فرض، قصد اربابان و صاحبان قدرت مسلط، جايگزين قصد قانون مي‌شود و شهروندان به اقتضاي مكان و منزلتي كه در جغرافياي گفتمان مسلط برايشان تعريف شده، نامگذاري مي‌شوند و <موضع و برخوردي> خاص در مقابل يك تعريف و تجويز مي‌شود. از اين به بعد، شهروندان با نام‌هاي متفاوت كه هر كدام حامل خوشه‌اي از توصيفات هستند، ناميده مي‌شوند؛ عده‌اي شهروند درجه اول و عده‌اي ديگر، شهروند درجه دوم و سوم و...؛ برخي <خودي> و برخي <دگر>؛ بعضي <مراحم> و بعضي <مزاحم>؛ عده‌اي <مخرب امنيت و نظم> و عده‌اي <مقوم امنيت و نظم>؛ برخي <در> و برخي <بر>؛ عده‌اي <حق> و عده‌اي <باطل>؛ و در يك كلا‌م، بعضي <خوب> و بعضي <بد> ناميده مي‌شوند و متعاقباً هر يك موضوع نوعي <مواجهه و مقابله> مي‌شوند. با اين وصف، امان از آن زماني كه شهروندي (يا گروهي از شهروندان) مورد بي‌مهري و غضب حاملا‌ن و عاملا‌ن چنين گفتماني واقع شود. امان از زماني كه چشم گفتمان مسلط، <شهروندي> را به مثابه يك <دگر> ببيند، گوش آن (صدايي) ناهنجار تشخيص دهد، قلب آن احساس خوبي نسبت به حال و احوال يك شهروند نداشته باشد؛ عقل آن، تعريف و توصيف معقولي از رفتار شهروندي به دست ندهد و زبان آن، جز در لعن و نفرين او گشوده نگردد. در اين صورت، بايد انتظار داشت كه بلا‌فاصله بعد از غسل تعميد آغازين، از منجنيق آسمان بر سر اين شهروند فلك‌زده بلا‌ ببارد و هر روز با نامي و با توصيفي مورد لطف قرار گيرد! اما بي‌ترديد، اربابان قدرت در همان زماني كه در حال غسل تعميد دادن ديگران هستند، توسط ديگران در حال غسل تعميد داده شدن هستند. به ديگر سخن، هيچ قدرتي نمي‌تواند خود را از مسير غسل تعميد و نامگذاري تابعين خود دور بدارد. بنابراين اگر نامي و صفاتي نيكو و پسنديده را از جانب آنان طلب مي‌كند، خود نيز بايد آن كند كه انتظار دارد.

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics