نویدنو:23/02/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

نقد مختصر ی در مورد تجدید نظر در مفاهیم بنیانی مارکسیستی

نیکو خراسانی

( در رابطه با مقاله ای از آقای تقی روزبه )

 مقاله رسیده

آقای تقی روزبه مقاله ای را تحت عنوان"همبستگی طبقاتی مهمترین پیام روز کارگر" منتشرکرده بودند که از جمله در سایت روشنگری منعکس شده بود و من در قسمت اظهار نظر پائین مقاله انتقاد خود را از محتوای آن نوشته بودم و ایشان در پاسخ به این انتقاد، مقاله ای را تحت عنوان  ( پاسخی به یک انتقاد از مقاله" همبستگی طبقاتی مهمترین پیام جهانی کارگر" ) نوشته اند که در سایت روشنگری قرار دارد.

نوشته حاضر در واقع در رابطه با مسائل مطرح شده دراین مقاله نوشته شده .

 

 هر دو مقاله در وبلاگ آقای تقی روزبه قرار دارد.

http://taghi-roozbeh.blogspot.com/

 

--------

آقای تقی روزبه

تفاوت دیدگاه مارکسیست لنینیستها (یا بقول شما تمامیت خواه ها وخطی ها و غیر دمکراتها و سنتی ها ) با شما واحتمالا جریان متبوعتان ( به عنوان غیر تمامیت خواه و غیر خطی ودمکرات و نوگرایان ) در رابطه با مقولات ایدئولوژی، حزب ،دولت  و سوسیالیسم و دیکتاتوری پرولتاریا و... در واقع بدلیل نداشتن درک واحدی از مفاهیم بنیانی است .

تجدید نظر در مفاهیم مارکسیستی لنینیستی با ادعای سنتی بودن و خطی بودن آن ونفی دست آوردهای تئوری وپراتیک جنبش کارگری و کمونیستی جهانی و تاریخ صد ساله جنبش کارگری وکمونیستی ایران در واقع آنچیزی است که شما را به منصور حکمت شبیه می کند.

برای روشن شدن موضوع ، این دو درک متفاوت را در رابطه با برخی مفاهیم بنیانی با هم مقایسه میکنیم.

تعریف کار:

کار عملی است که محصول آن ارزش مصرف دارد. کار دارای سه شرط اصلی است:

-                                 -نیروی کارگر

-                                 -مواد اولیه

-                                 - وسایل کار

-                     -بنابراین  هر فعالیتی کار نیست . خوردن ، خوابیدن ،رابطه جنسی داشتن ،  شطرنج بازی کردن کار محسوب نمی شود.

-   -هر محصولی که دارای ارزش مصرف است الزاما" دارای ارزش مبادله نیست. مثل پختن غذا در خانه یا دوخت ودوز ، گلدوزی ، منجوق دوزی خانگی یا کاشتن سبزی خوردن درباغچه خانه ، هر چند تولیدی صورت گرفته و ارزش مصرف دارد ولی دارای ارزش مبادله نیست.

-   -محصول هر کاری،  کالا نیست. بلکه کالا محصولی است که به وجود آمده تا در بازار مبادله شود. بنابراین هر کالائی می باید هم ارزش مصرف داشته باشد و هم ارزش مبادله .

-   - کار عامل شکل گیری و رشد نوع انسان از نظر فیزیولوژیکی و تعالی مادی و معنوی است.

-   - کار فی نفسه دارای بار ارزشی مثبت است و جوهره انسان و عامل تکامل اوست.

-    -کار سرچشمه آبادی و ترقی و رشد جامعه و مایه خوشبختی و سعادت انسان و موثرترین عاملی است که انسان را به این مرحله از  مدنیت و علوم و تکنولوژی رسانده است.

 

تعریف طبقه

طبقه به گروه های بزرگی از افراد اطلاق می گردد که برحسب جای خود در سیستم تولید اجتماعی دوران تاریخی معین ، بر حسب مناسبات خود با وسایل تولید، بر حسب نقش خود در سازمان اجتماعی کار و بنابراین بر حسب طرق دریافت و میزان آن سهمی که از ثروت اجتماعی در اختیار دارند ، از یکدیگر متمایزند.

-                                 -طبقه یک مقوله اجتماعی تاریخی است . در آغاز ، در دوران کمون اولیه وجود نداشت و در دوران کمونیسم نیز از بین خواهد رفت.

-                                 -تمایز طبقات بر اساس جا ومقام آنها در تولید اجتماعی مشخص میشود.

-         -چگونگی رابطه طبقات با وسایل تولید مهمترین عامل تعیین کننده جای این طبقات در تولید اجتماعی است.

-                     -هر یک از فرماسیونهای اجتماعی منقسم به طبقات دارای ساخت طبقات ویژه  خویش است

-                     جامعه بردگی-  بردگان و برده دار

-                      جامعه فئودالی- اربابان و رعایا

-                     جامعه سرمایه داری- پرولتاریا و بورژوازی

-                     در هر یک از این دوران ها علاوه بر طبقات اساسی نامبرده  طبقات غیر عمده دیگر وجود دارند. اینها با طبقات جدید در حال زایش ،تکامل وبا طبقات در حال زوال دستخوش قشربندی و تجزیه می شوند.

-                     با درنظر گرفتن مقهوم علمی طبقه وتعریفی که از آن نمودیم استفاده از اصطلاحاتی نظیر طبقه روشنفکران   طبقه کازمندان  طبقه زنان طبقه جوانان و طبقه  روحانی  و غیره صحیح نیست.  زیرا هر یک از این دستجات وگروه ها ، قشر یا صنف یا گروه صنفی یا جنسی معینی را نشان میدهند. مثلا" زنان و جوانان و روشنفکران میتوانند وابسته به طبقه پرولتاریا یا سرمایه دار و یا اقشار میانی جامعه باشند و طبعا" منافع طبقاتیشان در تضاد وتقابل بایکدیگر باشد.

 

تعریف پرولتاریا

این اصطلاح در امپراطوری رم باستان به فقرا و زحمتگشان اطلاق میشده و در زمان ما هر چند در برخی اصطلاحات پرولتاریا به معنای اعم طبقه کاریگر استعمال میشود  ولی مفهوم خاص ودقیق این واژه مربوط به جامعه سرمایه داری است و به طبقه کارگر صنعتی مزدبگیر فاقد وسایل  تولید که نیروی کار خود را به صاحبان وسائل تولید یعنی سرمایه داران میفروشند گفته میشود.

پرولتاریا که همراه باسایر زحمتکشان، مولد همه نعمات مادی است در جریان تولید علاوه بر ارزش نیروی کار خود ارزش اضافی نیز تولید میکند که از طرف کار فرما به شکل سود تصاحب میشود.

از نظر تاریخی طبقه پرولتاریا ( کارگران صنعتی ) هم زمان با زایش شیوه تولیدی سرمایه داری یعنی در مرحله تلاشی فئودالیسم شکل گرفته است. پرولتاریا یکی از دو طبقه اساسی فرماسیون اجتماعی  اقتصادی سرمایه داری است و طبقه اساسی دیگر این صورتبندی بورژوازی است.

مبارزه طبقه پرولتاریا علیه سرمایه داری در سه بعد سیاسی، اقتصادی وایدئولوژیک است واین مبارزه حتی" در مرحله گذار سوسیالیستی و حاکمیت دیکتاتوری پرولتاریا  تا محو کامل طبقات ادامه دارد.

بنابراین طبق تعریف فوق همه مزد و حقوق بگیران یا استثمار شوندگان پرولتر نیستند ونمی توانند باشند. چون در جامعه بردگی و دوران شکوفائی فئودالیسم نیز مزدبگیران و یا استثمار

شوندگان بوده اند.

تعریف  لومپن پرولتاریا

از نظر لغوی معنای لومپن پرولتاریا ژنده پوش است ولی مفهوم دقیق علمی آن یعنی قشرهای وازده و طبقه خود را از دست داده است که در جوامع سرمایه داری اغلب در شهرهای بزرگ زندگی می گنند و دچار تباهی وفاقد وابستگی طبقاتی شده اند،  بدون شغل و حرفه ای خاص  بدون کار مفید برای جامعه بسر می برند واحتمالا" به هر کار ناشایست و ضد انسانی تن در می دهند. دزدان ، چاقوکشان حرفه ای ، اوباش ،  ولگردان ، روسپیان وجنایتکاران باجگیر و نظایر اینها از این جمله اند. آنها فاقد علائق ایدئولوژیک مشترک وهمبستگی طبقاتی با زحمتکشان هستند. قاتلین سیاسی وآدم کشانی که به خاطر پول حاضرند هر فعال سیاسی -  اجتماعی مترقی را سر به نیست کنند  از میان آنها برگزیده میشوند و گانگستر یسم سیاسی از آن ها بهره برداری می کند.

 

-متحدین طبقه پرولتاریا

تمام زحمتکشان شهر و روستا که محصول کارشان برای بقاء ، ادامه و رشد و تعاملی مادی و معنوی جامعه ضروری و مفید است متحدین طبیعی طبقه ء پرولتاریا هستند.

 

 

 حال بر این اساس تعاریف و توضیحات فوق، نقطه نظرات آقای تقی روزبه را بررسی می کنیم.

 از نظر ایشان " پرولتاریا یعنی همه مزد و حقوق بگیران که برا ی ادامه زندگی  خود نیروی کارشان را بفروشند". طبق این تعریف از طرفی تمامی نیروهای انتظامی و سپاه و ارتش و وزارت اطلاعات و قوه قضائیه و شکنجه گران و چماقداران وماموران حراست و خلاصه همهء دستگاه سرکوبگر وحامی رژیم سرمایه داری  بدلیل مزد و حقوق بگیر بودن جزء طبقه پرولتاریا هستند و از طرف دیگر چون مزد و حقوق بگیران در دوران برده داری هم بوده اند. بنابر این پرولتاریا از بدو  پیدایش طبقات و دولت وجود داشته و محصول دوران زوال فئودالیسم و شکل گیری سرمایه داری نیست.

 

آقای تقی روزبه در تعریف طبقه پرولتاریا می گویند:

" طبقه مقوله ای بسیار پویا بوده ...اگر در زمان مارکس کارگران صنعتی اکثریت پرولتاریا را تشکیل میدادند. امروز به موازات بخش های خدماتی با کمیت گسترده و همچنان رو به گسترش کارگران خدماتی و بر همین اساس تغییر اهمیت بخش های مختلف طبقه همراه می گردد."

 

بر خلاف نظر فوق در زمان مارکس و انگلس و لنین هم زحمتکشان شهر و روستا نسبت به طبقه پرولتاریا ( کارگران صنعتی ) اکثریت داشتند. اساسا مسئله کمیت مطرح نیست بلکه چگونگی رابطه با وسایل تولید و جا و مقام در تولید اجتماعی مطرح است. زحمتکشان بخش خدمات همواره حتی در دوران بردگی و فئودالی هم و جود داشته اند و محصول دوران زوال فئودالیسم و شکل گیری سرمایه داری نیستند.

تاکید بر موقعیت پرولتاریا ( کارگران صنعتی ) به عنوان پیگیرترین طبقه انقلابی در جامعه سرمایه داری از این نظر است که ارتباط این طبقه با پیشرفته ترین شکل تولید صنایع ماشینی

 ( در زمان ما با سیستم های پیچیده الکترونیکی و کامپیوتری ) و تولید بزرگ صنعتی که دائما رشد و تکامل می یابد ( که خود خصلت تولید سرمایه داری است ) شرایط مساعد را برای آموزش و اتحاد و تشکل پرولتاریا فراهم می کند و امکان این طبقه را برای سازمان دادن اقدامات آگاهانه توده ای از هر طبقه دیگر بیشتر می سازد. مبارزه پرولتاریا علیه بورژوازی قانون تکامل جامعه سرمایه داری است . پرولتاریا برای نبرد علیه سرمایه داری باید همه زحمتکشان شهر و روستا را بطرف خود جلب کرده و رهبری نماید.

استثمار پرولتاریا از جانب بورژوازی باعث تضاد آشتی ناپذیر منافع طبقاتی آنها و مبارزه طبقاتی آنهاست. در جریان این مبارزه بتدریج با منافع اساسی خود آگاه شده و درک اجتماعیش رشد می یابد و به تدریج از اشکال مبارزه و درجات عالی تر تشکل استفاده می کند و بالاخره این مبارزه علیه همه سیستم سرمایه داری و به منظور استقرار سوسیالیسم متوجه می گردد.

 

آقای تقی روزبه در تعریف لومپن پرولتاریا می گویند : " نیروئی که هنوز جذب مناسبات کالائی سرمایه دارانه نشده اند... از قضا در بر پا کردن انقلاب بهمن نقش مهمی داشتند و بعد از این هم خواهند داشت . وجود و نقششان در انقلاب و به عنوان متحدین کارگران شاغل ، مستلزم فاصله گرفتن هر چه بیشتر از درک مبتنی بر خلوص طبقه و ارزشی کردن آن است . "

 

بنا به تعریف و توضیحات فوق چون آقای تقی روزبه و جریان متبوعشان از درک مبتنی بر خلوص طبقه پرولتاریا فاصله گرفته اند ، لومپن پرولتاریا یعنی ( دزدان و ولگردان و چاقو کشان و روسپیان و جنایتکاران حرفه ای و گانگستر های سیاسی ) را نه تنها متحدین پرولتاریا می دانند بلکه از نقش ویژه شان در انقلاب یاد می کنند. ولی واقعیت اینستکه این قشر همواره و در همه جهان عمدتا وسیله ای در دست ارتجاع سرمایه داری بوده است. از جمله در کشور خودمان در کودتای 28 مرداد با پول سازمان جاسوسی آمریکا از عده ای چاقوکش و ارازل و فواحش استفاده شد و قبل از انقلاب توسط ساواک دستجات چماقدار جاوید شاه گو در شهرهای مختلف سازمان یافت و همچنین در قبل و بعد از انقلاب تا به امروز ارتجاع مذهبی بازار  و سپس ارتجاع حاکم سرمایه دار  گروه های چماقدار فالانژ و باندهای ترور را از میان آنها علیه نیروهای انقلابی کمونیست و دمکرات و علیه کارگران و زنان مترقی  و دانشجویان آزادیخواه سازمان دادند که از نمونه های معروف آن در زمان انقلاب در تهران گروه زهرا خانم و دار و دسته سیاه جامگان و گروه شیت در کرمانشاه بود.

 

آقای تقی روزبه می گویند: " کارگر بودن ، فی نفسه و در ماهیت خود ، نه ارزش که ضد ارزش بوده و چیزی جز بردگی نوین انسان نیست. "

 

برخلاف نظر ایشان اگر کار را عامل انسان شدن انسان و تمایز آن از حیوانات و عامل تمامی نعمات مادی و معنوی جامعه انسانی بدانیم ، آن وقت ارزش و فضیلت زحمتکشان و رنجبران را ، ارزش و فضیلت کار و تلاش و مبارزه بردگان و دهقانان و کارگران را ، این سازندگان واقعی تاریخ تکامل جامعه انسانی را درک می کنیم  و طفیلی بودن و بیکاره بودن و انگل و پارازیت بودن را ضد ارزش می دانیم . پرولتاریا بعنوان تولید کننده همه نعمات مادی جهان برخلاف نظر شما فی نفسه ارزش است. چیزی که فی نفسه ضد ارزش است بهره کشی است چیزی که ضد ارزش است برده دار و برده داری ، فئو دال و فئو دالیسم و سرمایه دار و سرمایه داری است .

 

آقای تقی روزبه که خود را چپ دمکرات غیر تمامیت خواه و غیر خطی و غیر سنتی و نواندیش می دانند ، چکیده درکشان از طبقه پرولتاریا و متحدین آن در انقلاب آتی چنین است:

((همه مزد و حقوق بگیران ، از جمله فواحش پرولتر هستند، البته کارگر بودن فی نفسه و در ماهیت خود ضد ارزش است و لومپن پرولتاریا متحدین طبقه کارگر در انقلاب سوسیالیستی هستند.))

 

 آقای روزبه

انصافا ، صادقانه و صمیمانه کلاه خود را قاضی کنید و پاسخ دهید این است مفهوم غنا بخشیدن و درک خلاق داشتن از مارکسیسم؟                 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics