سخنرانی رفیق
احسان طبری به مناسبت ۸ مارس
جشن روز جهانی زن تهران، اسفند ۱۳۵۸
بانوان و دوشیزگان ارجمند !
دوستان بسیار عزیز !
از جانب خود و بنام همرزمان سیاسی خود ، جشن فرخنده هشتم مارس را با قلبی
سرشار از مهر و آرزو و امید به همة شما عزیزان شادباش می گوئیم . اینکه بار
دیگر زنان آزاده میهن ما توانسته اند جشن بزرگ جهانی خود را در شرایط ایران
پس از انقلاب برپا دارند ، شگون نیکی است برای روزگاری بهتر، که امید است
در راه باشد .
دوستان و یاران عزیر و رزمنده ! خواهران و دختران گرامی ما ! موافق برنامه
ای که برای این مجلس ترتیب داده شده ، مسائل مربوط به جشن هشتم مارس و
وظایف روز زنان و رزمندگان کشور ما و مسائل مربوط به حقوق اجتماعی و سیاسی
و اقتصادی زنان ایران و مسئله برابری زن و مرد در جامعه پس از انقلاب از
طرف سخنرانان ( بویژه رفیق گرامی بانو مریم فیروز ) مطرح میشود . لذا من
سخن خود را به یک موضوع محدودتر اختصاص میدهم و آن معرفی کوتاه و فشرده ای
از چهره زن در تاریخ کهن سال کشور ما و یادآوری از مسئله زن در جامعه گذشته
و امروزی کشور ماست . مقصد از این گفتار آنست که در این تاریخ سرسپید ، با
همه آزارها و تحقیرها که در حق زن _ که خود نیمی از اجتماع است و پدید
آورنده و پرورندۀ نیمی دیگر _ روا داشته شده و علیرغم ستم دوگانه ( یعنی
ستم طبقاتی و ستم جنسی ) جامعه ایران از سه هزار سال پیش تا امروزه ، زنان
برجسته در تاریخ کم نداده است ، وقت اقتضا نمی کند که در این باره به تفصیل
بپردازیم ، لذا بناچار گفتار ما فهرست وار می شود .
از قدیم ترین ایام ،که دوران اسطوره ای تاریخ ماست ، آغاز کنیم . در آن
هنگام که گاتها و یشت ها و دیگر بخشهای اوستا کتاب مقدس زردشت، نوشته شد،
ما بنام زنان نام آور متعددی برخورد می کنیم.
در اساطیر زرتشتی بعضی از ایزدان زن مانند "آناهیتا " ( یا ناهید ) که الهه
زیبای نمو و فراوانی بود و " چیستا " ، که رب النوع دانش است و تقریباً هم
سنگ است با مینروا . الهه خرد در یونان و همتای او آتنا ، الهه خرد در
اساطیر قدیم رم ، و احتمالا " رتا " خدای دارائی نیز الهه ایست زن .
در اوستا و دیگر کتب مذهبی زرتشتی ، که به زبان پهلوی نوشته شده ، نام زنان
بسیاری بمیان می آید ، مانند " دغدو " ( که نام مادر زرشتت است ) " هوی " "
همسر زرتشت " " " پوروچیستا " ( دختر کوچک و محبوب زرتشت ) " مشیانه " (
نخستین زن آفریده اهورمزدا ) مانند حوا در اساطیر سامی و " شهرناز " و "
ارنواز " ( که دختران جمشید بودند ) ، و " جهیکا " ( دخت اهریمن و زن
نابکار ) در قبال " نائیریکا " که مظهر زن نیکو کار است و غیره و غیره .
از این اساطیر دینی که بگذریم ، در حماسه ملی ما نیز چهرۀ زن فراوان است .
در داستانهای حماسی منظوم و منثور به چهرۀ زن گاه بمثابۀ مظهر عشق ، گاه
بمثابۀ مظهر دلاوری ، گاه بمثابۀ مظهر مکر و دغل برخورد می کنیم . در حماسة
عظیم منظوم فردوسی چهرۀ زن جای برجسته ای دارد . مانند فرانک ، رودابه ،
جچریره ، سودابه ، تهمینه ، گردآفرید ، بانوگشسپ ، فرنگیس ، منیژه و غیره .
د ردوران اشکانیان و ساسانیان داستانهای منظوم و منثور دیگری در بارة عشق
نگاشته شده است ، که در آن چهرة زن دارای نقش مرکزی است ، مانند داستانهای
خسرو و شیرین ، ویس و رامین ، زال و رودابه و نیز ورقه و گلشاه ، همای و
همایون ، رابعه و بکتاش و غیره . که پس از اسلام تنظیم شده است .
در تاریخ سیاسی ایران برخی از زنان نقش مهمی بازی کرده اند ، مانند " آمی
تیس " ( یا هما زن کوروش هخامنشی ) " آتسا" ( دختر کوروش ). " رکسانا یا
روشنک " ( دختر داریوش سوم و زن اسکندر ).
" پورشات " ( همسر داریوش سوم ) ، آزرمیدخت و توراندخت ، ملکه های ایران در
اواخر ساسانیان ، تا بیائیم به پس از اسلام حرة ختلی عمة سلطان محمود و
چهار ترکان خاتون ( که این واژه به ترکی جغتایی بمعنای شهبانو است ) مانند
ترکان خاتون ( همسر ملکشاه سلجوقی ) و ترکان خاتون ( همسر سلطان سنجر ) و
ترکان خاتون ( مادر سلطان محمد خورزمشاه ) و ترکان خاتون ( همسر اتابک سعد
بن زنگی ) و دیرتر در دوران صفوی ، پری خان خانم ( دختر شاه اسماعیل صفوی )
. و باز هم دیرتر در دوران قاجار ، مهد علیا ( مادر ناصرالدین شاه ) و غیره
.
ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که نام برخی از زنان اشرافیت ساسانی
با تاریخ اسلام و بویژه تشیع پیوند خورده . از آنجمله نام شهربانو ، دختر
یزدگرد ساسانی ، که همسر حسین بن علی ، شهید کربلا و مادر امام چهارم ، زین
العابدین است . و نام کیهان بانو ، که مادر امام جعفر صادق است . اینها
زنان قشرهای فوقانی جامعه ایرانی هستند که نامی شده اند . ولی از میان مردم
و عامه نیز ، علیرغم محیط نامساعد ، زنان بسیار برخاسته اند .
در تاریخ شعر ایران میتوان از شعرای نامداری مانند رابعه بنت کعب قزداری(
شاعره پارسی گوی عرب نژاد ) . مهستی گنجوی ، پروین اعتصامی نام برد . در
تاریخ خوش نویسان ایران بنام مریم بانو نائینی ، نسخ نویس معروف زمان
فتحعلیشاه برخورد می کنیم .
در افسانه های عامیانه و خلقی چهرة زنان بسیار با خصال متفاوت وارد شده ،
مانند " نمکی " " کلثوم ننه " " هفت لنگه گیس " " مادر فولاد زره " " ملکه
فرخ لقاء " و غیره ، و یا در دو داستان مهم کهن و خلقی ما ( یعنی ، " سمک
عیار " و " داراب نامه " ) چهره های زنان متعددی وارد میشود که از آنها
میتوان بویژه نامهای " روز افزون " ( سمک عیار ) و " جهان افروز " ( داراب
نامه )را یادآوری کرد . که دلاوری " روز افزون " و " جهان افروز " مانند "
گرد آفرید " و " گردید " ( خواهر بهرام چوبین ) و آذر همایون (
راهبةآتشکدة اصفهان که در مقابل اسکندر مقاومت کرد ) مایۀ آفرین و شگفت
انگیز است .
پیوسته در تاریخ ما ، به چنین زنان شیر صفتی برخورد میشود که ، علیرغم محیط
نامساعد اجتماعی ، گاه کار مردان را به از آنان انجام میدادند و این
توصیفات تا از زندگی برنخیزد . نمیتواند در افسانه منعکس شود و خود بهترین
دلیل است که نام زنان نامدار را تنها در سطوح بالای جامعه نباید جست .
در مورد این نوع زنان است که شاعر ایرانی جامی در نفحات الانس دو بیت عربی
آورده است که ترجمه اش چنین است :
" اگر زن آنطور باشد که ما توصیف کرده ایم ، پس من زنان را بر مردان برتری
مینهم . زیرا مؤنث بودن برای واژة خورشید ( در عربی ) عیب و مذکر بودن برای
واژۀ هلال ( در عربی ) افتخاری نیست " . *
متاسفانه زن ایرانی از همان آغاز پیدایش حجاب در زمان هخامنشیان و تشکیل
حرم ها ( شبستان ) در جوامع اشکانی و ساسانی ابداً عضو تام الحقوق جامعه
نبوده و حتی لحن بسیاری از نوشته های ادبی و تاریخی ما طوری است که گویا زن
را یک انسان تمام عیار نمی دانستند ، بلکه تنها بقول خودشان " عورتی "
میشمردند که حق قیاس کردن خویش با مردان ندارد . در مرزبان نامه آمده است .
" دختر نابوده به ، اگر ببود ، یا به شوی ، یا به گور ! "
متأسفانه این لکه ای در ادبیات ماست که از بسیاری مطالب توهین آمیز در باره
زن انباشته است . که مبتنی بر سنن خواری زن در جامعه است . و من از گفتن
آنها شرم دارم و این نوشته ها و اشعار آشکارا ضد شخصیت و حیثیت انسانی زن
است . مثلاً تصریح کرده اند که زن حق فرا گفتن علم ندارد .
در این زمینه اوحدی مراغه ای از همه بدتر سروده است ، آنجا که می گوید :
زن بد را قلم بدست مده
دست خود را قلم کنی ، آن به
زانکه شوهر شود سیه جامه
تا که خاتون شود سیه نامه
چرخ زنرا خدای کرده بحل
قلم و لوح گو به مرد بهل
کاغذ او کفن دواتش گور
بس بود گر کند به دانش زور
دور دار از قلم لجاجت او
تو قلم میزنی ، چه حاجت او
او که الحمد را نکرده درست
" ویس و رامین " چراش باید جست
زن چو بیرون رود بزن سختش
خودنمایی کند ، بکن رختش
ورکند سرکشی ، هلاکش کن !
آب رخ میبرد ، به خاکش کن !
زن چو خامی کند بجوشانش
رخ نپوشد ، کفن بپوشانش!
و خیال نکنید که تنها اوحدی این مهملات را سروده ، نظایر اینها را فراوان
میتوان آورد این نشانه سوابق طولانی زن دشمنی در جامعه ایرانی است که خود
نتیجۀ نظام اشرافی و مرد سالاری ناشی از آن بود ، چنانکه حتی محمد رضا
پهلوی ، که خود را منجی زن جا میزند . در مصاحبه با روزنامه نگار خارجی
ایتالیایی ( بانو اوریانا فالاچی ) صریحاً میگوید که زنان تنها با زیبایی
خود میتوانند تاثیر کنند والا مکار و جاه طلبند و در تاریخ جهان کاری نکرد
ه اند و حتی بهترین طباخان هم زن نیستند ؟ افسوس که چنین اندیشه های زشت و
وحشتناکی در مواردی ادبیات بزرگ انسانی کلاسیک ما را آلوده کرده است .
با اینحال شخصیت واقعی زن ایرانی ، علیرغم همة موانع اجتماعی و خرافات و
رسوم ما تجلی کرده و اثرات خویش را جابجا در تاریخ کشور ما باقی گذاشته است
. ما به همه نیاکان زن خود ، که این همه تحقیر را تحمل کرده اند و آنهمه
فضیلت ها را پدید آورده اند ، درود می فرستیم !
همانطور که در یک پژوهش تاریخی خانم " شیرین بیانی " در مورد تحولی که در
سرنوشت زن پس از هجوم مغول ایجاد شده ، بدرستی تشریح گردیده ، در این دوران
تا حدی نقش خاتونان مغول با مردان در خورد مقایسه است . زیرا در نزد مغول
آن سرکوفتگی زنان که در جامعة ما سنت داشت ، لااقل به آن شدت موجود نبود ،
حتی در قبایل عرب هم به اندازه ایران نبود و احتمالاً ایرانیان در مسئله
حجاب و تعدد زوجات دخالت داشته اند . زیرا چنانکه گفتیم حجاب و تعدد زوجات
خاص اشرافیت ایران بود و قضاوتهایی که در شاهنامه و یا ویس ورامین شده ،
نشان میدهد که تحقیر شخصیت زن متاسفانه یک سنت اشرافی ایرانی است .
آری ، زن در سراسر تاریخ ایران ، بویژه زنان زحمتکش شهر و ده ، علیرغم حقوق
بدیهی انسانی خود ، با خشونت سرکوب شدند و در محیط " حرم " و " اندرون "
این سر کوفتگی و بی حقی بدون مفر ، اثرات منفی خود را در روحیات زنان باقی
گذاشته است و زنان ما رنج آنرا تا امروز متحمل میشوند .
از زمان مشروطیت ، زن ایرانی بتدریج وارد عصر رهایی جنسی و اجتماعی خود
میشود . آزادیخواهان و متجددان زن و مرد در این زمینه سخن بسیار گفته و
تلاش فراوانی کرده اند . همین سخنها و تلاشها ، همراه با فشار زمانه ،
بعدها سلسلة پهلوی را که عمدة نقشش " ترمز تاریخ " از راه برخی عقب نشینی
های ظاهری بود ، به اتخاذ تدابیری ، غالباً صوری ، در مورد زن ایرانی که در
درجه اول شامل زنان طبقات ممتاز میشد . مجبور ساخته بود. البته آنها می
کوشیدند خود را " منجی زن ایرانی " نشان دهند و اشرف پهلوی با همه خصائص
نابرازندة خود، در این زمینه ادعاها داشت . و حال آنکه زنان سلسله پهلوی
مانند تاج الملوک ، مادر شاه مخلوع و اشرف و فرح و فاطمه و یک جوخه دیگر از
این قبیل ، بیشتر دنبالگر سنن پری خان خانم ها و مهد علیاها بودند و نه
نمودار یک زن رشد یافتة امروزین .
جامعه سرمایه داری زن را بمثابه بردة خانگی ، عروسک ، افزار تفریح و زنان
زحمتکش را بعنوان نیروی کار ارزانتر می پذیرد ، ولی بر خلاف دعاوی جریانات
به اصطلاح " زن گرایانه " ( فمینیست ) بورژوایی در آمریکا و اروپا ، مسئله
بر سر روابط زن و مرد و یا " مردانه " بودن تاریخ و ضرورت شکاندن " حکومت
مردان " در جهان نیست . خود مرد سالاری نتیجه وجود بهره کشی و ستم طبقاتی
است . تبدیل مسئله زن در جامعه به موضوع تضاد زن و مرد ، سفسعلة گمراه
کننده ایست . در جامعه طبقاتی ، مردان زحمتکش از زنان زحمتکش سرنوشت بهتری
ندارند و " ستم مرد " خود محصول وجود ستم طبقاتی است ، که مرد نیز قربانی
آنست . سخن بر سر رهایی اجتماعی انسان و در عین حال رهایی صنفی زن است .
این دو جهت را از هم نمیتوان و نباید تفکیک کرد . تقدم البته با رهایی
اجتماعی است . که چون تحقق یابد ، بناگزیر رهایی صنفی زن را نیز با خود
دارد ، " چونکه صد آید ، نود هم پیش ماست " .
زنان ما همانطور که از اقدامات دوران پهلوی ( که با ایجاد یک نمای دروغین
شرکت زنان در مجلس یا کابینه میخواست مسئله بی حقی خانوادگی ، فردی و
اجتماعی و صنفی زن را حل شده جلوه دهد ) برحذر و متنفر بودند . باید از
قبول نظریات " زن گرایی" دروغ و مضر بورژوایی غرب ، که بجای آنکه دشمن اصلی
( امپریالیسم و طبقات ممتاز جامعه ) را معرفی کند ، " مرد " را بعنوان دشمن
اصلی زن معرفی میکند . احتراز ورزند و مبارزه را در جای اصلی ، در صحنۀ
جامعه انجام دهند .
برای زنان ما که حتی در تیرگیهای قرون ، با نامهای پرتوافکنی درخشیده اند ،
نبرد در دو جبهه ، جبهة اجتماعی و جبهۀ صنفی هر دو و در پیوند نزدیک با هم
ضرور است . در این ذره ای تردید نیست که زن ایرانی ، با فرو ریختن تمام
باری که گذشته ای طولانی بر دوش جسم و جانش نهاده است . به یکی از دو ستون
اصلی جامعه در همة گستره ها بدل خواهد شد و به انواع اسارت ها ، صنفی ،
طبقاتی ، ملی و غیره خاتمه خواهد داد.
برای اینکار مبارزه و زمان لازم است . سیر عمومی تاریخ عصر ما بسود اوست .
هیچ نیروئی قادر نیست از رهایی کامل زن ایرانی مانند زنان خلقهای دیگر و
تبدیل شدن آنها به اعضاء تام الحقوق جامعه و سازندگان تمام عیار تاریخ
جلوگیری کند .
اکنون جشن جهانی زن از جشنهای بزرگ عصر ماست . ما در عین حال به جشنی که
برای بزرگداشت زنان نامدار اسلامی – مانند فاطمه بنت محمد و زینب بنت علی –
بر پای میشود ، احترام می گذاریم .
زنان کشور ما در تاریخ اخیر کشور همیشه نقش چشم گیری داشتند. در انقلاب
مشروطیت ایران زنان ما شرکت موثر ورزیدند و سودمند است که مجلۀ جالب سازمان
زنان مترقی ما این نقش را برجسته کند . در میان زنان صد سال اخیر ، بانوان
مترقی و فرهنگ پروری که در راه رهایی زن ایرانی کوشیدند ، فراوانند . آنها
را باید شناساند و نام آنها را نیز باید برجسته کرد تا کسی فراموش نشود .
در انقلاب اخیر ایران نقش بسیار مهم و سراسر فداکارانۀ زنان ایران ، بعنوان
مادر و همسر و مبارز مستقیم داخل صحنه انکار ناپذیر است . در پایان سخن خود
، علاوه بر جشن هشتم مارس ، عید نوروزی را که از راه می رسد . به همه
حاضران گرامی شادباش می گویم . امید است که شقایق ارغوانی انقلاب ما
شکوفاتر شود و هرگز بادهای کینةامپریالیستی و ارتجاعی آن را پرپر نکند .
*********
*« وَ لَو کان النساء کما ذکرنا لفضلت النساء علی الرجال فلا تأنیث لاسم
الشمس عیب فلا تذکیر فخر للهلال»
جامی- نفخات الانس، در خطاب به رابعة ابوعدویه
منبع :
انجمن
دوستداران احسان طبری
|