نویدنو:07/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

چند کلمه با «سلطان علی پروین»

 منوچهر بصیر

 مطلب رسیده

در نظام سرمایه‌داری، به صاحبان انحصارات، صنایع، کلان سرمایه‌داران، یا مالتی میلیاردرها سلطان می‌گویند مثل سلاطین نفت، فولاد، کائوچو، لاستیک و غیره.

می‌گویند «همشهری جوان» هم در شماره‌ی اخیر خود این لقب را به آقای علی پروین، سرپرست و مربی سابق پرسپولیس داده است.

البته تا آن‌جا که من یاد دارم، لقب سلطان را هواداران پرسپولیس و دوستان و آشنایان به ایشان داده‌اند که اشاره‌ای به قدرت و شهرت ایشان در زمینه‌ی ورزش  پرجنجال فوتبال است.

نشریه‌ی مزبور، ضمن مصاحبه با سلطان رپرتاژ مفصلی از ویلای مجلل ایشان در لواسان تحت عنوان «دربارگاه سلطان» تهیه نموده که به نظر من هدف آن نشان دادن به مردمی است که هفتاد درصد آنان زیر خط فقر به‌سر می‌برند. در بخشی از این رپرتاژ آمده: این‌جا تجلی آرزوهای سلطان است، جایی که همه‌ی اعضای خانواده با هم زندگی می‌کنند.

طراحی ویلا طوری است که یک حسینیه در زیر زمین قرار دارد که برای او از نان شب هم واجب‌تر است (واقعا چه ایمانی).  همکف را هم طوری طراحی نموده که خودش و حاج خانم در آن زندگی کنند. در طبقه‌ی دوم هم دو طبقه‌ی ناقابل 250 متری برای دوتا دخترش، آخر هم یک جوری «پینت هاس»، که من نفهمیدم پینت‌هاس یعنی چه، انشاالله سلطان توضیح خواهند داد، که ویلا هم به حساب می‌آید به پسرش محمد اختصاص داده شده حالا در لواسان همه دور هم جمع‌اند «الحمدالله!»

طبق این رپرتاژ، در این بارگاه، چند سینمای خانوادگی، استخر، سونا، جکوزی، زمین والیبال و غیرو هم هست. من جرات ندارم بپرسم که این بارگاه، چقدر قیمت دارد، اما به‌هر حال کلبه‌ی درویشانه‌ای است که ایشان با کدیمین و عرق جبین به‌دست آورده‌اند! خصوصا که سلطان اهل حق و علی‌انسانی هم هستند.

البته این‌طور که کارشناسان و رندان می‌گویند این گوشه‌ای از ثروت ایشان است و این‌طور که سلطان فرموده‌اند، یک قلم فقط 280 میلیون تمام خرج دکوراسیون داخلی بارگاه شد. (تا کور شود هر آن‌که نتواند دید).

 دفتر ایشان در خیابان گاندی است، نمی‌دانم تا به‌حال متوجه‌ی مسافرکش‌های شخصی اول گاندی یا دستفروشان کنار خیابان شده‌اند که چه‌طور برای لقمه‌ نانی از بام تا شام با زندگی گلاویز می‌شوند؟

در پیاده‌روهای راسته‌ی کتاب‌فروشی‌های روبروی دانشگاه تهران عده‌ای هستند که به آن‌ها «داد‌زن» می‌گویند، چرا که کار آن‌ها این است که صبح تا آخرهای غروب برای فروش کالای صاحب مغازه بابت روزی 5000 تومان داد بزنند- یکی از آن‌ها می‌گفت شب که به خانه می‌رسیم، گلو درد داریم و حنجره‌های ما هم زخم شده، حتما رندان خواهند گفت که خلایق هر چه لایق!!

شاید سلطان مدعی باشند که ورزش خصوصا فوتبال موجب اعتلای جسم و جان و سلامت جامعه می‌شود، اما باید به عرض مبارک برسانم؛ هورا کشیدن، لات بازی، خرید و فروش بازیکنان و مسایل دیگر که در سراسر دنیا معمول است با ورزش واقعی فرق دارد. اصلا نمی‌دانم سلطان از فرهنگ حاکم بر استادیوم و باشگاه، خصوصا هنگام مسابقات مهم اطلاع دارند؟ یک‌بار آقای فردوسی‌پور که از گزارشگران و کارشناسان سرشناس فوتبال هستند، بعد از زد و خورد وحشتناک و شرم‌آوری که بین اعضا و هواداران تیم‌های پرسپولیس و استقلال صورت گرفت فرمودند که رفتار بعضی از تماشاچیان آن‌قدر زشت است که ما تا حد امکان از پخش آن جلوگیری می‌کنیم!!

کم‌تر مسابقه‌ای است که با جنجال و کتک‌کاری و خرد کردن اتوبوس‌های شرکت واحد و آبروریزی تمام نشود. این نوع ورزش، مردم خصوصا طبقات محروم را به سوی نوعی اوباشگری به نام لمپنیزم ورزشی سوق می‌دهد که عواقب ناگوار اجتماعی به همراه دارد. کافی است که به عرض مبارک برسانم که در یک حادثه در استادیوم فقط چند نفر کشته و تعدادی مجروح شدند!

میزان دستمزدی که فوتبالیست‌های مشهور، مربیان، خصوصا مربیان خارجی می‌گیرند به‌قدری زیاد است که حقوق  و مزایای هیچ استاد دانشگاهی به پای آن‌ها نمی‌رسد، خصوصا مربیان خارجی که حقوق و مزایای آن‌ها به دلار پرداخت می‌شود.

سؤال من از حضرت سلطان این است که آیا در جامعه‌ی ما هیچ مساله یا کمبودی به‌جز فوتبال وجود ندارد که این همه بابت آن هزینه می‌شود؟

در زمانی که فوتبال حرفه‌ای می‌تواند از مردم متمدن اروپا، خصوصا انگلستان، اوباش ورزشی بسازد، پس وای به حال مردم کشورهای جهان سوم و چهارم.

فوتبال به علت هیجانی که ایجاد می‌کند از جمله پرطرافدارترین و پول‌سازترین ورزش‌هاست، این است که سخت مورد توجه نظام سرمایه‌داری جهانی است. به‌همین دلیل صاحبان و سهامداران اصلی تیم‌ها را سرمایه‌داران بزرگ دنیا تشکیل می‌دهند.

نکته‌ی اساسی این است که در جامعه‌ی طبقاتی از ورزش برای سرگرم نمودن مردم و فرستادن آن‌ها پی نخود سیاه استفاده می‌شود. مثلا برزیل که فوتبال‌خیزترین کشور دنیاست و بزرگ‌ترین استادیوم فوتبال دنیا را دارد، یکی از بدهکارترین کشورهای دنیا هم می‌باشد، گویی فوتبالیست‌های برزیلی ماموریت دارند که مردم یاد بدهکاری‌های خود نیافتند.

کلام آخر این که، سلطان هم مثل من متعلق به نسل قبل از انقلاب است و حتما به یاد دارند محبوبیت افرادی چون کاپیتان پرویز قلیچ‌خانی، جهان پهلوان تختی، به خاطر فعالیت‌های سیاسی آن‌ها بود تا مقام قهرمانی آن‌ها. خصوصا جهان پهلوان تختی تا آن‌جا که حافظه‌ی من یاری می‌کند ساکن محله‌ی خانی‌آباد یا به‌عبارت دقیق‌تر جنوب شهر بود، یعنی او واقعا قهرمان مردمی بود نه دولتی.

جا دارد در این‌جا یادی هم از محمد علی کلی قهرمان بوکس سنگین وزن جهان بکنیم که به اعتراض بر نژادپرستی حاکم بر جامعه‌ی آمریکا مدال طلای المپیک خود را به رودخانه انداخت و در مخالفت با جنگ ویتنام از رفتن به سربازی خودداری کرد و به زندان رفت. کلی هم خود را قهرمان مردم می‌دانست.

کلام آخر این که چون در این گزارش به کمک‌های مردمی و دستگیری سلطان از مستضعفان جامعه زیاد تاکید شده بود باید خدمت ایشان عرض کنم: نیکی را چنان سازمان دهید که دیگر به نفس نیکی احتیاج نباشد.    8/2/86

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics