نویدنو:05/02/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

فاجعه صدور دموکراسی

ا. م. شـیـزلـی

 

روز ١۸ آوریل ٢٠٠٧، کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، از فاجعه عظیم انسانی در عراق خبر داد و تعداد مهاجرین این کشور اشغالی توسط آمریکا و انگلیس را چهار میلیون نفر اعلام کرد. این شورا، فاجعه عراق را بزرگترین فاجعه انسانی بعد از سال ١٩٤۸، در پی تشکیل غـیرقانونی دولت اسرائیل دانست. در همین رابطه، از کشورهای همسایه عراق خواست تا مرزهای خود را بروی مهاجرین عراقی باز گذارند.

یک روز بعد، در همین کشور عراق، در جریان چند انفجار، ١٩۵نفر کشته و ٢۳٠نفر دیگر زخمی شدند. در آمریکا نیز، دانشجوی«دیوانه ای»، ٣٢نفر و خود را کشت. درطول همین چند روز، در نیویورک مرد مسلحی ٤نفر و در هوستون، در مرکز تحقیقات فضائی آمریکا،٢ نفر کشته شدند. (همه خبرگزاریها).البته، اینگونه قتلها در آمریکا،نهادینه است. فقط کمیتها متفاوت می باشد. تیراندازی در مدارس و کشتار دانش آموزان امری معمول و رایج است.

خبرها کوتاه و گویاست، و به توضیح و تشریح اضافی هم نیازی ندارد. چهار میلیون نفر انسان از خانه و خاک خویش آواره گشته است. بگذریم از اینکه صحت و درستی این آمارها، چندان هم قابل اعتماد نیست. در هر حال، به آمار عراق، در همین حدود زخمی و معلول و قریب یک میلیون نفر کشته را هم اضافه کـنید، آنوقـت، بار دیگر این ارقام را از نظر بگذرانید، این تعداد انسان را چگـونه در تصور خود خواهید گنجاند؟ ۹میلیون از ٢٤میلیون نفر جمعیت یک کشور، یا کشته و معلول شده اند و یا آواره جهان گشته اند!

این در حالیست که از یک سو، سران حامی گـسترش «دموکراسی و حقوق بشر» کاخ سفید، همچنان دیوانه وار بر طبل جنگ می کوبند و ارتش آمریکا از تاریخ دهم آوریل سال جاری، احداث دیوارهای بتونی ۵ ⁄۳ متری حایل در بین مناطق مختلف شهر بغداد برای برقراری دموکراسی دراین کشور را آغاز کرده است. که این  خود، به احتمال قوی، آغازی است برای پایان موجودیت یک کشور واحد. از دیگر سو، "ملیجکهای" عراقی آمریکا، برضرورت تداوم حضور ارتش آمـریکا، یعنی ادامه اشغال و یا به عـبارتی دیگر، افـزایش فاجعه انسانی درعـراق، اصرار می ورزند. هوشیار زیباری، « وزیـر خارجه عراق» نیز از دستآوردهای بزرگ دموکراسی در کشور دم می زند.

تداوم و تشدید فاجعه انسانی در عراق، این احتمال را که، امپریالیسم آمریکا قصد دارد تا این کشور نفت خیز را خالی از سکنه نماید ویا جمعیت آن رابه حد اقل برساند، تقویت می کـند. همانطور که، برده داران و ملاکان اروپائی کشور «ایالات متحده آمریکا» کنونی را با قتل عام سکنه بومی تشکیل دادند.

درارتباط با اخبار فوق، آنچه که به آمریکا و سردمداران آن مربوط است، این است که، تاریخ آمریکا سرشار از نمونه های یوگسلاوی، افغانستان، عـراق، فیلیپین، تایلند، دارفور و... است و یا به دیگر سخن، تجاوز، اشغالگری و قـلدری، قـتـل و جنایت بخاطر چپاول، علامت مشخصه و کارت شناسائی امپریالیسم، بویژه آمریکاست. ماهیت وجودی این کشور هم، همین است.

بعد از شروع جنگ جهانی دوم، بشریت حتی یک روزش را بدون جنگ نگذرانده است و در همه این جنگها، یک طرف درگیری، طرف مرگ و خون، طرف تجاوز و اشغال، بلااستثناء، امپریالیسم جهانی و در رأس آن، آمریکا و انگلیس بوده و هستند. به فاجعه دارفور سودان توجه کـنید! از وقتیکه در این منطقه بوی نفت به مشامشان رسید، مرتکب چه فجایعی شدند! در یک کلام، عامل و مسبب تمام فجایع دیروز و امروز بشریت این اعجوبه های جنگ افزوز و زیاده طلب است.

امروزه اگر کسی ویا یک جریان به اصطلاح سیاسی، از درک و توضیح سیما و اوضاع کنونی جهان عاجز است و امپریالیسم و «دموکراسی واقعا موجود» آن را پایان تاریخ تصور می کـند، قطعا، یا دارای نا رسائی عـقلی است و یا منافع خاصی دارد.

امروز، در شرایط تشدید تهاجمات امپریالیسم و ظهور مجدد فاشیسم، فرهنگ، اخلاق، ادبیات سیاسی – اجتماعی و ایدئولوژیکی هم، ضربات سختی خورده است. بیماری آشفته فکری، پریشان اندیشی و بیهوده گوئی رواج کم سابقه ای یافته است. منطق «زور یعنی حق» را می پذیرند. بسیاری از مبارزان دیروزی، وازدگان سیاسی، تحت تأثیر جو کشتار و وحشت حاکم بر جهان، به این مرض گرفتار آمده اند. اینان، تسلیم و شرمندگی خویش را در ورای کلمات «مقدس» استتار می کـنند. وجود طبقات، مبارزه آنها و استثمار را«محجوبانه» انکار می کـنند. ماهیت و خصلت ذاتی سرمایه داری و امپریالیسم را از ذهن خود پاک کرده، تجاوزات، جنگ افروزیها و غارتگرهای امپریالیسم را نه در خصلت طبقاتی آن، بلکه در« تروریسم»، « رژیمهای دیکتاتوری» و «تندروی و چپ روی» احزاب و سازمانهای مدافع حقوق طبقات استثمار شده و اقشار پائینی جامعه می دانند.

با در نظر گرفتن اینکه هدف بعدی آمریکا، کشور و مردم ایران است، بی مورد نخواهد بود به این مسئله نیز اشاره ای بکـنیم که، این بیماری در میان مخالفین رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی ایران، بطور غم انگیزی شیوع یافته است. آنان علیرغم سابقه سیاسی طولانی، اوضاع وخیم بشریت جهان، بخصوص فاجعه دردناک مردم عراق همسایه را نادیده گرفته، به سوداگری با امپریالیسم دل بسته اند. آنان، درصدند واخوردگی وخستگی خود در مبارزه با رژیم مرتجع ایران را به عناوین مختلف پرده پوشی کـنند.در همین راستا، باصدور اطلاعیه ها، بیانات،واظهارنظرات ناسنجیده بسیاری در رابطه با دستاوردهای علمی – تکنولوژیکی دانشمندان فیزیک هسته ای ایران، ملوان خواندن نظامیان متجاوز انگلیسی به آبهای سرزمینی کشور، تبلیغ تئوری امپریالیستی « تفرقه بیانداز و حکومت کـن» برای حل مسئله ملی در ایران و غیره، با راه انداختن تبلیغات گسترده، برای شکستن روحیه مقاومت و ضد امپریالیستی مردم در مقابل متجاوزین احتمالی، امپریالیسم آمریکا را برای تجاوز به ایران تحریک و تشویق می کـنند، تا میهن و مردم ما نیز، از دموکراسی اهدائی آمریکا به عراق بی بهره نماند.

درک این موضوع حد اقل برای ما ایرانیان، که رژیمهای حاکم بر ایران و آمریکا، دو روی یک سکه اند، چندان مشکل نیست. این رژیمها، برای ادامه حیات خود، لازم و ملزوم همدیگرند. این رژیمها، با راه اندازی هیستری تهدید خارجی، ثروتهای ملی و دارائی های مردم را چپاول می کـنند و در داخل، کـنترل و فشار بر مردم را  تشدید می نمایند. رژیم آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم، شنود مکالمات تلفنی، کـنترل مراسلات پستی و اینترنتی را قانونی کرده است و رژیم ولایت فـقـیهی ایران، حتی مطالبات صنفی کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان و ... را مغایر امنیت ملی تلقی نموده و سرکوب می کند. با به راه انداحتن هو و جنجال، که نقش و تاثیر آمریکا و بخشی از مخالفین، قابل انکار نیست، این رژیم با اجرای مانورهای نظامی و آزمایشات موشکی پیاپی، به نظامیگری کم سابقه ای روی آورده است.

آمریکا با ارتکاب جنایت هولناک یازده سپتامبر، دور تازه ای از تهاجمات متداول خویش به کشورهای مختلف را آغاز کرده و با تولید نسل جدید سلاحهای غیر متعارف کشتار جمعی، نظامیگری را رونق داده است. قتل عامهای گسترده ای را آغاز کرده است، که همچنان ادامه دارد و...

آنچه که امروز برکشور و مردم عراق می گذرد، تنها مورد استثائی نیست. بلکه صرفا، شدت و وسعت آن، تراژدی کل جامعه بشری را تحت الشعاع قرار داده است. فجایع دیگر مناطق جنگی مثل افغانستان، سودان، سومالی، ...، مرگ و میر ناشی از قحطی، گرسنگی، کمبود آب و غیره، کل جامعه بشری را تهدید می کـند. در چنین شرایطی، بدون توجه به منشاء طبقاتی همه آن فجایعی که بر سرمردم جهان می آید، تعبد «دموکراسی مقدس» امپریالیستی و دل بستن به راه حلها و اظهار تاسفهای مجامع و تشکلهای بین المللی، نه تنها کمکی به رهائی بشر نخواهد کرد، همانطور که تا کنون نکرده است، حتی، موجب تداوم آن نیز خواهد شد.

دفع تجاوزات توسعه طلبانه امپریالیسم، مهار زدن به دیکتاتوریهای داخلی، جلوگیری از کشتارها، تامین صلح و امنیت پایدار، رعایت حقوق و آزادیهای انسان، نیازمند همبستگی ومبارزه همگانی نیروها و انسانهای ترقیخواه در داخل و خارج هر کشوری است.

ا. م. شـیـزلـی

٢٣ ⁄٤ ⁄٢٠٠٧

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics