|
||
نویدنو:10/01/1386 صفحه قابل چاپ است |
||
شناخت سلسله مراتب ، شبکه ها ووابستگان امپریالیسم نویسنده جیمزپتراس - برگردان : هاتف رحمانی Global Research, March 19, 2007 ساختار قدرت امپریالیست جهانی را می توان به واسطه طبقه بندی کشور ها بنا به سازمان های سیاسی ، اقتصادی ، دیپلماتیک ونظامی آن هابهتر شناخت. مقدمه : سیستم امپریال بسیار پیچیده تراز آن چیزی است که معمولا به امپراطوری امریکا رجوع داده می شود.امپراطوری امریکا با شبکه گسترده سرمایه گذاری های مالی ، پایگاه های نظامی ، شرکت های چند ملیتی ودولت های وابسته ، تنها مهم ترین ترکیب امپریالیسم جهانی است . از این رو این سیستم مثال ساده ای برای چشم انداز سلسله مراتب ، شبکه ها، دولت های تابع ووابستگانی است که سیستم امپریالیستی معاصر را معین می کنند. امروز درک امپراطوری وامپریالیسم مارا ملزم می کند که به پیچیدگی وتغییرات لایه بندی امپزاطوری توجه کنیم . سلسله مراتب امپراطوری ساختار قدرت امپریالیست جهانی را می توان به واسطه طبقه بندی کشور ها بنا به سازمان های سیاسی ، اقتصادیف دیپلماتیک ونظامی آن هابهتر شناخت. موارد زیر شمایی از این سیستم را عرضه می کند. ا- سلسله مراتب امپراطوری (از صدر تا ذیل) الف: دولت های مرکزی امپراطوری ب:فدرت های امپراطوری نو پدید ج:رژیم های وابسته نیمه خودگردان د:رژیم های همدست وابسته 2-دولت های مستقل : الف.کوبای انقلابی وونزوئلا ب.سودان ملی گرا ، ایران، زیمبابوه، کره شمالی 3- زمینه رقابت ورژیم های در حال گذار مقاومت مسلحانه ، رژیم های منتخب ، جنبش های اجتماعی در راس سیستم امپراطوری دولت های امپراطوی فدرتمند جهانی ، طبقات حاکم مسلط بر سرمایه گذاری وبازار مالی ومتنفذین اقتصادی بربقیه جهان قرار دارند.ایالات متحده امریکا ، اتحادیه اروپا (با طبقه بندی زیاد خود) وژاپن در راس قله سیستم امپراطوری ایستاده اند.آن ها با رهبری امریکا شبکه ای از کشورهای پیرو امپراطوری (تا حد زیادی سرکردگان منطقه ای ) ووابسته یا دولت های تابع که اغلب بعنوان نیروی نظامی جایگزین عمل می کنند را تاسیس کرده اند.دولت های امپراطوری برای درهم شکستن مقاومت ها، برای نفوذ واعمال کنترل با هماهنگی عمل می کنند در حالی که همزمان ،برای کسب برتری برای دولت خود ومنافع چند ملیتی به رقابت می پردازند . قدرت های امپراطوری جدید مثل چین ، هند،کانادا ،روسیه واسترالیا به تازگی فقط مادون دولت های مرکزی امپراطوری پدبد آمده اند.فدرت های جدید امپراطوری به موازات گسترش به مجاورت ومرزهای دولت های کمتر توسعه یافته وکشورهای سرشار از منابع استخراجی، خود موضوع نفوذ امپراطوری هستند. در حالی که کشورهای نو امپراطور به واسطه معاملات درکشور خودبه دولت های مرکز امپراطوری متصل هستند به نحو فزاینده ای برای کنترل منابع استخراجی در کشورهای در حال توسعه رقابت می کنند. آن ها اغلب ردپای دولت های امپریال را تعقیب می کنند ودر بسیاری از موارد از در گیری ها برای بهبود موقعیت خود بهره گیری می کنند .
برای
مثال چین وهند درتوسعه خارجی بر سرمایه گذاری در منابع استخراج معدنی وبخش
انرژی برای صنعتی کردن سوخت بومی متمرکزمی شوند ، چین هم مشابه شیوه های
اولیه امپریالیسم امریکا واروپا (1980-1950) به همین شکل در کشورهای
افریقایی که با امریکا واتحادیه اروپا درگیرمبارزه هستند سرمایه گذاری می
کند ، همان گونه که امریکا روابط با رژیم های ضد استعمار ( الجزایر، کنیا
وافریقای فرانسه ) در گیرمبارزه باحاکمین استعمارگراروپایی پیشین در دهه
های 1950و1960را گسترش داد.
کشورهای ثروتمند نفتی روابط نزدیکی با طبقات حاکم مالی کشورهای امپریالیستی دارند وسرمایه گذاری سنگینی در املاک ، ایزار های مالی و سپرده های خزانه داری که کسر بودجه امریکا وانگلیس را تامین مالی می کند دارند.
این کشورها در
موضوعات کلیدی همچون جنگ امپریالیستی در خاورمیانه ،اشغال هائیتی ،بی تبات
سازی رژیم ها در افریقا، حمایت از سیاست های نئو لیبرال جهانی واعمال کنترل
بر بخش های استراتژیک ، با حاکمان کشورهای مرکز امپراطوری وکشورهای نو
امپراطور همدستی می کنند. با این حال به خاطر منافع نخبگان مفتدرو درموارد
بسیاری به خاطرجنبش اجتماعی قدرتمند ملی ، به در گیری های محدودی با قدرت
های امپراطوری ناگزیر می شوند. مثلا ، برزیل ، شیلی وآرژانتین با تلاش
امریکا برای از بین بردن دولت ملی ونزوئلا موافقت نکردند. آن ها روابط
سودمندی در زمینه تجارت ، انرژی وسرمایه گذاری با ونزوئلا دارند.علاوه بر
آن ، خواهان مشروعیت بخشی به کودتای نظامی که می تواند تهدید ی بر حاکمیت
خودشان باشد وحقانیت بیشترپرزیدنت چاوز را در چشم انتخابگران فراهم آورد
نیستند. رژیم های نیمه مستقل متحدامپریالیسم گرچه از نظر ساختاری در سیستم
امپراطوری عمیقا یک پارچه هستند ، اما تا حدی استقلال داخلی را برای تنظیم
سیاست های خارجی وداخلی حفظ می کنند که ممکن است حتی به کشمکش ورقابت با
منافع امپریالیستی منجر گردد.
در پایین ترین نقطه سلسله مراتب امپراطوری رژیم های همدست وابسته قرار دارند.این کشورها مصر، اردن ، کشورهای حاشیه خلیج (فارس)، امریکای مرکزی ودولت های جزایر کارائیب ، کشورهای جنوب صحرا( مانند کنیا، اوگاندا، اتیوپی ، رواندا وغنا)، کلمبیا ، پرو، پاراگوا،مکریکو، کشورهای اروپای شرقی ( داخل وخارج از اتحادیه اروپا )، کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی ( گرجستان ، اکراین،کازاخستان،لاتویا وغیره ) فیلیپین ، اندونزی، افریقای شمالی وپاکستان راشامل می شود. این کشور ها توسط نحبگان سیاسی قدرت طلبی اداره می شوند که برای تامین اسلحه ، سرمایه گذاری وحمایت سیاسی به امپریالیسم یا دولت های نوامپراطوروابسته هستند.آن ها موقعیت های گسترده ای برای بهره برداری وصدور مواد اولیه فراهم می آورند. بر عکس کشورهای نیمه مستقل متحد امپریالیسم ، صادرات از این کشورها ارزش افزوده ی اندکی دارد ، چون فراوری صنعتی مواد اولیه در کشورهای امپریالیستی به ویژه کشورهای نو امپراطور انجام می گیرد.نخبگان غارتگر، رانت خوار، وابسته و دزد سالاری که فاقد هرگونه ابتکاراقتصادی هستند براین کشورها حکومت می کنند.آن ها بسیاری از اوقات برای خدمت درمداخلات ، متصرفات ، اشغالگری وتحمیل رژیم های متحد در کشورهای هدف امپریالیسم سربازان مزدور تدارک می بینند.رژیم های متحد این چنینی در غارت ثروت ، استثمار میلیون ها کارگروانتقال روستائیان ونابودی محیط زیست ، همدستان گوش به فرمان قدرت های امپریالیستی هستند. ساختار سیستم امپریالیستی برمبنای قدرت طبقات حاکم در آزمون وطراحی قدرت دولت وبازار، حفظ کنترل مناسبات طبقات استثمارشونده در داخل کشور وخارج وسازمان دادن ارتش مزدور از میان دولت های متحد استوار است . وبررهبری وهدایت ارتش مزدوران هم دست در ویران کردن جنبش ها ی مستقل توده ای ملی گرا ودولت های مستقل توسط مقامات امپریالیستی متکی است . رژیم های متحدحلقه مستحکمی را در پشتیبانی ازقدرت امپریالیستی نشکیل می دهند. بعنوان نیروی اشغالگرمکمل آن ها ، استخراج مواد اولیه را تسهیل می کنند.بدون مزدوران رنگین پوست ، قدرت های امپریالیستی به توسعه وگسترش نیروهای نظامی ، بر انگیختن حداعلای مخالفت داخلی وتشدید شرایط مالی برون مرزی وکاهش تلفات سربازان امپراطوری قادر نیستند. وضعیت بیشمار مدبرانه ای برای توضیح ضرورت این نیروهای مزدور متحد وجود دارد: سازمان ملل ، سازمان کشورهای امریکایی ، وسازمان وحدت افریقا ، حافظان صلح، ائتلاف داوطلبانه با سایرین.در بسیاری از موارد تعداد اندکی از افسران بلند پایه امپریالیسم سفید افسران دون پایه وسربازان رنگین پوست ارتش مزدوران متحد را فرماندهی می کنند.
دولت ها
وجنبش های مستقل این رژیم ها از نظر شرایط سیاست اجتماعی ، میزان حمایت مردمی ،هویت سکولار- مذهبی ، توسعه اقتصادی و پایداری در مخالفت باتجاوز امپریالیستی به طور گسترده ای با هم فرق دارند.همه این کشور ها با تهدید فوری حمله نظامی ویا برنامه های بی ثبات سازی ، نامزدی برای جایگزین سازی دولت های مستقل با رژیم های وابسته مواجهند.
زمینه
رقابت زمینه مشاجره ،عراق ، افغانستان، کلمبیا، سومالی، فلسطین، سودان ولبنان راکه مقاومت مسلحانه مصمم به شکست متحدین امپریالیسم است در بر می گیرد.عرصه های مقابله توده ای شامل بولیوی ، اکوادر، ونزوئلا وایران است که قدرت های امپریالیستی قصد سرنگونی رژیم های مستقل به تازگی انتخاب شده آن هارا دارند.جنبش های بزرگ سازماندهی شده برای مبارزه با رژیم های وابسته وحامیان امپریالیسم اخیرادر مکزیکو، فلسطین، لبنان ، چین، اکوادروجاهای دیگرپدیدآمده اند.در داخل کشورهای امپریالیستی هم مخالفت توده ای به ویژه علیه جنگ وسیاست های امپریالیستی وجود دارند ، اما جنبش های ضد امپریالیستی اندک وضعیفند.
خلاف
قاعده : اسرائیل در سیستم امپریالیستی
رژیم
های در حال گذار ما دردوران های اخیرشاهد تبدیل سریع روسیه از مدعی سرکردگی جهانی (پیش از 1989) به دولتی وابسته به امپریالیسم ، به تبدیل شدن آن به محملی برای غارت بی سابقه (1991-1999) ،و به بر آمد وضعیت کنونی آن بعنوان دولتی نوامپراطوربوده ایم .در حالی که روسیه یکی ازموارد بسیار چشمگیر سرعت وژرفای تغییر در سیستم جهانی امپریالیستی است، اما سایر تجربیات تاریخی اهمیت تغییرات سیاسی واجتماعی در شکل دادن روابط کشورهابا سیستم امپریالیستی را نشان می دهد.چین و ویتنام بعنوان باروهای پیشین دولت های مستقل ،وضد امپریالیست ، شاهد خیزش نخبگان لیبرال –سرمایه دار ند ، که اقتصاد سوسیالیستی را بی مصرف ، وچین را بعنوان پدیده ای نو امپراطور وویتنام را بعنوان رژیمی نیمه مستقل وابسته به سیستم امپریالیستی ملحق می کنند. بزرگترین گذار در طی سال های دهه های 1980-1990 دولت های مستقل ضد امپریالیستی را به رژیم های وابسته به امپریالیسم تبدیل کرد. این تبدیل در نیمکره غربی ، نیکارگوا، شیلی، بولیوی ، آرژانتین، جامائیکا وگرانادا را شامل شد.در آفریقا این کشور ها آنگولا،موزامبیک ، گینه بیسائو،الچزایر،اتیوپی ولیبی را در برگرفت که همگی به رژیم های نخبه سالار تبدیل گشتند. روند مشابهی در آسیا در هندوچین در جریان است .به دلیل پی آمدهای مصیبت بار اجرای سیاست های امپریالیست محور توسط رژیم های وابسته ، دهه اول هزاره جدید شاهد یک رشته ازتغییرات توده ای وتغییر رژیم به ویژه در امریکای لاتین بوده است . طغیان های توده ای در آرژانتین وبولیوی به تغییر رژیم های وابسته به رژیم های نیمه مستقل وابسته منجر شد .در ونزوئلا پس از شکست کودتا وکارزار بی ثبات سازی ، رژیم چاوز از رژیمی نیمه مستقل به وضعیت مستقل ضد امپریالیستی حرکت کرد . درگیری بی وقفه بین دولت های امپریالیستی وضد امپریالیست ، بین رژیم های وابسته وجنبش های ملی ، بین امپراطوری ودولت های نو امپراطور ، ساختار سیستم امپریالیستی را تغییر خواهد داد .پی آمد این درگیری ها ائتلاف های جدیدی بین نیروهای اصلی که سلطه امپریالیستی را تحمیل می کنند وبین دشمنان آن ها ایجاد خواهد شد .آن چه از این وضعیت روشن است آن است که دولت فعال مایشاء منفردی وجود ندارد، که یک جانبه سیستم بین المللی یا حتی سیستم امپریالیستی را معین نماید .حتی قدرتمندترین دولت امپریالیستی ناتوانی یک جانبه (یا با وابستگان یا شرکای امپریالیستی ) شکست دادن یا حتی کنترل مقاومت ضد استعماری در عراق یا افغانستان را ثابت کرده است . بزرگترین موفقیت سیاسی امپریالیسم جایی رخ داده است که دولت های امپریالیستی قادر به فعال کردن نیروی نظامی کشورهای وابسته ورژیم های نیمه مستقل متحد ، تامین نیروهای منطقه ای مانند ( سازمان کشورهای امریکایی ، سازمان وحدت افریقا وناتو) یا پوشش های قانونی سازمان ملل برای غلبه بوده اند. نخبگان ائتلاف کننده از دولت های وابسته ونیمه مستقل متحد حلقه اساسی برای حفظ وتحکیم سیستم امپریالیستی به ویژه امپریالیسم امریکا هستند. یک مورد مشخص مداخله امریکا وسرنگونی رژیم اسلامی سومالی است .
مورد
سومالی : صورتک های سیاه – صورت های سفید
در
دوران بی قانونی دهه 1990 گروه های محلی کوچکی که رهبران آن ها بعدها شورای
دادگاه های اسلامی را درست کردند، سازمان دهی جوامع را برای مقابله با
ترکتازی جنگ سالاران آغاز کردند. بر مبنای موفقیت آن ها در ایجاد جنبش های
جامعه محور ،که تمام تابعیت های قبیله ای وقومی راقطع کرد،شورای دادگاه
های اسلامی خاتمه دادن به اخاذی تحمیلی جنگ سالاران فاسد بر کسب وکار
وخانواده را آغاز کرد .در ژوئن 2006این ائتلاف بی قاعده از روحانیت اسلامی
،حقوق دانان ، کارگران ، نیروهای امنیتی وتجار، جنگ سالاران بسیار نیرومند
را ازمگادیشو پایتخت سومالی بیرون راندند. شورای دادگاه های اسلامی حمایت
گسترده ای را ازبین جماعت کثیر فروشندگان وتجار کسب کرد.شورای دادگاه های
اسلامی بدون هیچ شباهتی به حکومت تامین امنیت ،حاکمیت قانون ومحافظت از
خانواده ها ودارایی هارا در برابر غارتگران جنایتکار آغاز کرد.شبکه گسترده
ای از برنامه های مراکز رفاه اجتماعی ، کلینیک های سلامتی ، آشپزخانه های
عمومی ومدارس ابتدایی تاسیس شد ، که تعداد کثیری از پناهجویان ، دهقانان
رانده شده وفقرای شهری را پوشش می داد. این اقدامات حمایت مردمی از شورای
دادگاه های اسلامی را افزایش داد.
کلینتون دستور نابودی تاسیات اصلی داروسازی تولیدکننده واکسن هاوداروهای حیاتی برای انسان وچارپایان را صادر کرد که به کمبود بحرانی این واکسن ها وداروهای حیاتی منجر گردید .پرزیدنت کلینتون ،هزاران سرباز امریکایی را با ماسک بشر دوستانه برای اشغال کشور در 1994 به سومالی گسیل داشت . واشنگتن در جهت پشتیبانی از جنگ سالاران مورد علاقه خود علیه دیگران ، بر خلاف مشاوره فرماندهان ایتالیایی سربازان سازمان ملل در سومالی دخالت کرد.24 سرباز امریکایی در یک تلاش سرهم بندی شده قتل عام به قتل رسیدند واستعمارگران خشمگین اندام ناقص خودرا در خیابان های پایتخت سومالی به نمایش گذاشتند.واشنگتن برای انتقام هلیکوپترهای توپ داری اعزام کرد که مناطق پر جمعیت مگادیشورا به شدت در هم کوبیدند و هزاران شهروند غیر نظامی را قتل عام ومعیوب ساختند. امریکا سرانجام به دلیل چرخش فشار طاقت فرسای کنگره وافکار عمومی علیه جنگ کثیف بچه گانه کلینتون سربازان خود را از سومالی خارج کرد.سازمان ملل نیز که دیگر نیازی به تدارک پوشش برای مداخله نظامی امریکا وجود نداشت از سومالی خارج شد .سیاست کلینتون به تامین حمایت از مجموعه ای از جنگ سالاران وابسته علیه دیگران تغییر یافت، سیاستی که در حکومت بوش ادامه یافت . رئیس جمهور فعلی رژیم دست نشانده امریکا ،به اصطلاح دولت انتقالی فدرال ، عبدالهی یوسف است .او جنگ سالار کهنه کاری است که عمیقا در تمام فسادها وترکتازی های یاغی مابانه ای که توصیف کننده وضع عام سومالی بین سال های 1991تا2006 است دست اندرکار بوده است . یوسف در دهه 1990 رئیس جمهور ایالت خود مختار جدایی طلب پونت لند بوده است . عبدالهی یوسف وجنگ سالاران همدستش علیرغم حامیان امریکایی واتیوپیایی ، نهایتا در ژوئن 2006 از مگادیشو واز بخش جنوب مرکزی کشور کاملا بیرون رانده شدند. یوسف در گوشه ای از شهری استانی در مرز اتیوپی مستقر شد وپایگاه های حمایتی خودرا حتی بین بقایای جنگ سالاران قبیله ای در پایتخت از دست داد .برخی از جنگ سالاران حمایت خودرا از یوسف پس گرفتند وتلاش های شورای دادگاه های اسلامی برای خلع سلاح را پذیرفته وبه جامعه سومالی پیوستند. این خود تاکیدی بر این واقعیت بود که رژیم بی اعتبارو منزوی دست نشانده واشنگتن در دراز مدت عامل سیاسی یا نظامی واقعی در سومالی نبوده است . با این حال واشنگتن به قطعنامه ای از شورای امنیت سازمان ملل دست یافت که جنگ سالاران کوچک ناحیه بایدوارا بعنوان دولت قانونی به رسمیت می شناخت .این امرعلیرغم این حقیقت بود که ادامه هستی این دولت به چند صد مزدور اتیوپیایی مورد حمایت مالی امریکا وابسته بود . به محض این که نیروهای شورای دادگاه های اسلامی به سمت غرب برای برکناری یوسف ازپاسگاه های مرزی خود که کمتر از 5درصد کشور بود حرکت کرد ، امریکا حمایت مالی خود از رژیم دیکتاتوری ملاس زناوی در اتیوپی را برای تهاجم به سومالی افزایش داد . با وجود عقب نشینی ، مشاورین نظامی امریکا ، مزدوران اتیوپیایی را برای تهاجم هوایی گسترده وحمله زمینی به سومالی برای تحمیل مجدد یوسف جنگ سالار دست نشانده خود آماده کردند. ملاس زناوی دیکتاتور اتیوپی ،به شدت به ارتش ،تسلیحات پلیسی،وام ها ومشاورین امریکایی برای بقای قدرت رژیم قومی تیگره ای خودو حفظ اختلاف مرزی با سومالی وابسته است . گروه قومی تیگره ای کمتر از 10درصد جمعیت چند قبیله ای اتیوپی را نمایندگی می کنند.ملاس با مخالفت رشد یابنده جنبش مسلحانه آزادیبخش اورومو واوگاندزمواجه شد.رژیم اوتوسط جمعیت متنفذ امهارا در پایتخت به خاطر تقلب در انتخابات 2005 وکشتار 200دانشجوی معترض در 2006 وزندانی کردن ده ها هزار نفر مورد تحقیر واقع شد .بسیاری از مقامات نظامی برای شکست جنگ مرزی با اریتره با او مخالفت کردند. ملاس فاقد پشتوانه مردمی ،به وفادارترین وچاپلوس ترین رژیم وابسته به امریکا در منطقه تبدیل شد . ملاس طوطی خودستای امپراطوری واشنگتن،لفاظ ضد تروریست برای حمله خود بیش از 15000سرباز ، صدها وسیله نقلیه زرهی ، ده ها هلی کوپتر،وهواپیمای جنگی به سومالی اعزام کرد . ملاس با این ادعا که در جنگ علیه تروریسم در گیر شده است ، مردم سومالی را با بمباران هوایی وسیاست زمین های سوخته مورد ترور قرار داد . ملاس به نام امنیت ملی ،سربازان خودرا برای نجات عبدالهی یوسف جنگ سالارمحاصره شده ودست نشانده امریکا فرستاد. واشنگتن نیروهای دریایی وهوایی خودرا با پیشرفت تهاجم ارتش مهیب اتیوپی هماهنگ کرد.به محض اینکه مزدوران تحت مشاوره امریکایی ها از زمین پیشروی کردند ، نیروی هوایی امریکا با بمباران سومالیایی های فراری را با فرض شکار همدستان القاعده کشتار کرد .بر اساس گزارش های موثق که بعدا توسط امریکا ومنابع دست نشانده سومالی تایید شد امریکا وارتش سومالی از بدست آوردن نشانه ای ازرهبر القاعده پس ازآزمایش نشانه گیری وکشتار مبارزان وپناهندگان عقیم مانده اند.یکبار دیگر مجددا بهانه مورد استفاده واشنگتن ورژیم وابسته اش اتیوپی برای تهاجم به سومالی که چون شورای دادگاه های اسلامی به تروریست های القاعده پناه داده بود موردحمله واقع شده است ثابت شد که دروغ بوده است .نیروی دریایی امریکا به طور غیر قانونی عبور تمام کشتی ها به سواحل سومالی را به خاطرجلوگیری از فرار رهبران ممنوع کرد . واشنگتن در کنیا ، رژیم وابسته خود در نایروبی را به دستگیری وباز گرداندن سومالیایی هایی که از مرز گذشته بودند هدایت کرد . تحت هدایت واشنگتن ، هم سازمان ملل وهم سازمان وحدت افریقا ، با اعزام نیروی اشغالگر نظامی حافظ صلح برای حفظ رژیم تحمیلی بوسف دست نشانده اتیوپی موافقت کردند. با توجه به موقعیت داخلی مشروط ملاس ، اواستطاعت حفظ ارتش مزدور 15000نفره خودرا در سومالی برای دراز مدت ندارد. سومالی از روز اول ورود اشغالگران اتیوپی به مگادیشوبرای آن ها موج نفرت بوده است .تظاهرات توده ای هر روزه وحوادث رشد یابنده ناشی از مقاومت مسلحانه مبارزان گروه های باز سازی شده شورای دادگاه های اسلامی ، جنگجویان محلی وجنگ سالاران ضد یوسف وجود دارد . اشغال امریکا فرموده اتیوپی به بازگشت همان جنگ سالارانی که کشور را در سال های بین 1991-2005 غارت کرده بودند منتج شد . بسیاری ازروزنامه نگاران ، کارشناسان وناظرین مستقل اعتراف می کنند که بدون حضور حمایت خارجی مثلا حضور حداقل 10000مزدور امریکا یی وافریقایی (حافظان صلح) رژیم یوسف اگر نه درعرض چند ساعت ،که درعرض چند روز سرنگون خواهد شد .واشنگتن بر ائتلاف غیر رسمی وابستگان افریقایی ،نوعی از اتحادبین دست نشاندگان جنوب صحرابرای سرکوب جمعیت سومالی و جلوگیری از بازگشت دادگاه های اسلامی مردمی حساب می کند.سازمان ملل اظهار داشت که نمی تواند ارتشی اشغالگر را تا زمانی که ارتش جنوب صحرای افریقا سازمان وحدت افریقا را به آرام کردن کشور مقید می سازد اعزام نماید. هرچند کشورهای جنوب صحرای افریقا بنا به تمایل رهبران وابسته آن ها در پیش کش کردن نیروی مزدور برای انجام دعوت واشنگتن آمادگی دارند اما در عمل اعزام نیرو را مشکل می یابند. چون که اشغال به طور شفاف عملیاتی امریکا ساخته بود ، در کشور واحتمالا در اعزام نیروی جنوب صحرا علیه مقاومت ملی افزایش یاینده سومالی عملیاتی منفور است . حتی یوری موسونت اوگاندایی وابسته چاپلوس واشنگتن ،در بین نمایندگان مجلس مطیع خود با مقاومت روبرو شد. سایر کشورهای جنوب صحرای افریقا هم از حرکت دادن نیروهای خود تا زمانی که اتحادیه اروپا وامریکا پول را پیشاپیش تدارک ببینند واتیوپی کشوررابرای آن ها امن نماید خودداری نمودند.با مواجهه با مخالفت منفعل از سوی اکثریت عظیم سومالیایی ها واقدام به مقاومت مسلح از سوی دادگاه ها، دیکتاتور اتیوپی به خارج کردن نیروی مزدور خود آغاز کرد.واشنگتن دریافت که رژیم دست نشانده یوسف ، نهایتا منزوی وبی اعتبار گشته است لذا به جستجوی محافظه کارترین متحد از بین رهبران دادگاه ها پرداخت . یوسف که همیشه بیمناک شکست قدرت ضعیف خود است از همراهی باتاکتیک شکاف اندازی در شورای دادگاه های اسلامی واشنگتن خودداری کرد.
تهاجم
سومالی: امپریالیسم وشبکه های آن
هزینه های انسانی واقتصادی تهاجم نظامی طولانی مدت توسط نیروی زمینی مکررا تقاضای افکارعمومی امریکا برای خروج ( وحتی پذیرش شکست)را ، آنچنانکه در مورد کره ، هتدوچین وبه طورروزافزونی در عراق به اثبات رسیده است بر انگیخته است .
حمایت
مالی ودیپلماتیک ، منجمله تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل ، ومشاوره تیم
های نظامی برای استقرار استوار رژیم های وابسته بسنده نیستند. ناپایداری
دیکتاتوری مزدور – تحمیلی یوسف جنگ سالار محدودیت های احکام مورد حمایت
امریکای سازمان ملل را نشان می دهد.
منشا
سیاست های حاکمیت یا نابودی در این حقیقت ریشه دارد که پیروزی توسط ارتش
های امپریالیستی دررژیم های با ثبات ، مشروع و مردمی حاصل نمی شود.مبنای
این رژیم های وابسته بعنوان محصول پیروزی امپریالیستی ، ناپایداری
ووابستگی به ارتش های خارجی برای حفظ خود است. اشغال خارجی وجنگ های همراه
آن علیه جنبش های ملی به مخالفت توده ای دامن می زند. نتایج مقاومت توده ای
تمام جمعیت وزیر ساخت هارابه اهداف سرکوب امپریالیستی تبدیل می کند.ناتوانی
در تاسیس زیر ساخت های با ثبات ورژیم های وابسته حاکمان امپریالیست را به
تصمیم به سوزاندن کل کشور با این اندیشه پی آمد که ضعف ونابودی دشمن تسلایی
برای جنگ شکست خورده امپریالیستی است ناگزیر می سازد.
10-1-1385
|
||
|