نویدنو:15/09/1387                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

سندیکا ، کوتاهترین راه

جواد مهران گهر

این مهم بر كسی پوشیده نیست كه ما در كشوری زندگی می‌كنیم كه دارای هفت هزار سال تاریخ است و از جهت ثروت منابع طبیعی سرزمینی ثروتمند داریم، اما به دلیل داشتن مدیریت‌های نالایق، مردم ایران دموكراسی و عدالت اجتماعی را به معنای واقعی كلمه تجربه نكرده‌اند و با اینكه در طول تاریخ از فراز و نشیب‌های بسیار گذر كرده‌ایم در جهان كنونی به نسبت دیگر ملل مترقی جهان از جهات مختلف عقب نگه داشته شدیم. از گذشته‌ها كه بگذریم بعد از انقلاب 57 انتظار بر این بود كه تحولات بنیادین صورت پذیرد و بسیاری از جریانات دگرگون گردیده و با فقر و ظلم مبارزه شده، عدالت اجتماعی جایگزین نابرابری‌ها شود اما چنین نشد. فاصله طبقاتی هر روز بیشتر از روز پیش به‌طور مهارنشدنی توسعه پیدا كرد. ثروتمندان (سرمایه‌داران) از هر امكانی استفاده كرده و با فراغ‌‌بال بر زیاده‌خواهی‌های خود افزوده و به انباشت ثروت‌های بی‌حساب خویش ادامه می‌دهند و در نتیجه فشار روزافزون زندگی معیشتی مزدبگیران و زحمتكشان زیر خط فقر، از مسئله حل نشده مسكن و بیكاری و گرانی گرفته تا ابعاد زندگی روزمره بیشتر منعكس می‌گردد، برای اثبات مسائل مطرح شده دلایل بسیاری وجود دارد كه به نكاتی چند اشاره می‌شود: ابتدا به این مسئله مهم و كلیدی می‌پردازم كه طبقه كارگر جهان آنچه را برای رسیدن به زندگی بهتر قانون كار و حقوق كار مترقی به‌دست آورده و با پشت سر گذاشتن بیش از دو قرن مبارزه صنفی اجتماعی از طریق وحدت و همبستگی كارگران در اتحادیه‌های سندیكایی و حضور نمایندگان مستقیم كارگران در مجالس قانونگذاری و دفاع از خواسته‌ها و دستاورد‌ها دقیقا از طریق نهادهای سندیكایی و فدراسیون‌های كارگری صورت پذیرفته و امكان‌پذیر گشته و به‌همین دلیل كارگران خواهان احیا و بازگشایی سندیكاهای خویش می‌باشند و مطابق اصل 26 قانون اساسی ‌جمهوری اسلامی نیز بر این مسئله تاكید شده. كارگران آزادند نهاد‌های كارگری خود را تحت هر نام انتخاب كنند و نباید آنان را در این امر منع و یا مجبور به پذیرش عضویت در جریان‌های دیگری نمایند. از نظر جهانی هم با توجه به مصوبات كنوانسیون‌ها و مقاوله‌‌‌نامه‌های بین‌المللی اصل 87 و 98 سازمان جهانی كار كه دولت وقت جمهوری اسلامی هم آن را تایید و امضا نموده برای به رسمیت شناخته شدن سندیكاهای كارگری در تمامی جهان تاكید شده است. فعالیت‌های كارگری و سندیكایی در ایران هم تاریخچه‌ای 100 ساله دارد كه از شهریور 20 مشخصا با فراز و نشیب‌های بسیاری روبه‌رو بود و دستاوردهایی نیز در راه حفظ حقوق كارگران و اجرای بخش‌هایی از حقوق كار به دنبال داشت و تا جایی كه به‌عنوان كارگر كفاش و یكی از فعالان سندیكای مستقل كارگران كفاش در جریان احیا و بازگشایی سندیكاها چند سالی بعد از كودتای ننگین 28 مرداد 32 حضور داشتم و تا سال 62 كه سندیكاهای كارگری به طور غیرقانونی تعطیل شد همراه فعالان سندیكایی بودم، در صنف كفاش از بدو احیای مجدد سندیكا آن قسمت از مواد قانون كار كه قبلا تا حدودی اجرا می‌شد در دوران خفقان و سركوب اجرا نمی‌شد و از اجرای قانون بیمه‌های اجتماعی هم خبری نبود اما سندیكاها توانستند بنا به خواست كارگران و حمایت آنان به‌رغم مخالفت‌های كارفرمایان و حمایت حكومت وقت از آنان همراه بود، قانون بیمه‌های اجتماعی را در صنوف (سال‌های 46 و 47) اجرایی كنند و با اجرای بخش‌های دیگری از قانون كار كه شامل حقوق و مزایای تعطیلات سالیانه و در بعضی از صنوف همراه با ساعت كار به اجرا در آورند و از همه مهم‌تر مقابله با ماده 33 قانون كار ضد كارگری كه به كارفرمایان اجازه می‌داد كارگران را به راحتی و بنا به دلخواه خود هر زمان كه بخواهند از كار اخراج نمایند به مقابله برخاسته و تا جایی كه قدرت داشتیم جلوی اجرای ماده 33 را گرفته و در بسیاری از موارد سندیكاهای مستقل توانستند كارفرمایان را در برابر این عملكرد ضد كارگری متوقف نمایند. از نظر عملكرد داخلی در صنف و اماكن كارگری كوشش سندیكا بر این بود كه با برگزاری جلسات شبانه و كنفرانس‌ها هفتگی در محل سندیكا برپایی كلاس‌های متعدد انتشار نشریات و اطلاعیه‌های سندیكایی آگاهی و اطلاعات كارگران را در ارتباط با جریان‌های كارگری بالا برده و به این ترتیب نظم و انضباط كاری را در محیط‌‌های كارگری حاكم نماییم و با تشویق كارگران به ورزش و تشكیل تیم‌های ورزشی فوتبال، كشتی، وزنه‌برداری، شطرنج و ترتیب مسابقات بین صنوف و كارخانجات در این زمینه هم موفقیت‌هایی داشتیم. در جریان انقلاب هم سندیكاهای مستقل كارگری دوشادوش دیگر اقشار مردم شركت فعال داشته و به این ترتیب در موفقیت و پیروزی انقلاب نیز سهم بزرگی دارند. اما با كمال تاسف و برخلاف انتظار سندیكاهای مستقل كارگری در سال62 بدون هیچ دلیلی با بسته شدن با زور سندیكاها و حتی تعاونی‌های سندیكایی با غارت اموال خود روبه‌رو شدند. در نتیجه این حركت كاملا دفاع از دستاوردهای كارگری از دست نیروهای كار ایران گرفته شد و بدون ارائه هیچ دلیل و منطق و قانونی سندیكاها از سال62 به رسمیت شناخته نمی‌شوند، نمونه روشن آن احیای مجدد سندیكاهای قانونی و مستقل كارگران شركت واحد تهران است كه با گذشت چهار سال هنوز جمعی از فعالان این سندیكا با وجود هزینه سنگین بیكاری و زندان روبه‌رو هستند و فشار زیادی روی زندگی و خانواده آنان قراردارد و درگیر به‌رسمیت شناخته شدن سندیكای قانونی خویش از طرف دولت می‌باشند و برای بازگشت به كار منتظر تصمیم كارفرما هستند. حال ببینیم جای خالی سندیكا در صنوف مختلف و كارخانجات خصوصا صنف كفاش چه اثرات منفی‌ای داشته: كارگاه‌های تولیدی كه توسط خود كارفرمایان مغازه‌دار و فروشگاه‌ها اداره می‌گردید تعطیل گشته، كارگران اخراج شده كارگاه‌ها به‌جای كار و كارگر تولید تبدیل به انبار كالاهای وارداتی از خارج خصوصا كفش‌ها و دیگر كالاهای چینی گردیده، سرمایه‌های تولیدی به‌سمت بخش تجاری سوق داده شد و به‌این ترتیب اولین زنگ خطر بیكاری كارگران به‌صدا در می‌آید و به‌دنبال این جریان است كه فرار كارفرمایان از اجرای آن بخش از قانون كار و بیمه‌های اجتماعی كه كم‌وبیش با تلاش سندیكا و پیگیری كارگران اجرا می‌گردید به‌دست فراموشی سپرده می‌شود. كارگاه‌های با سرمایه اندك تولیدی كه بیشتر به خاطر مقابله با بیكاری از جانب خود كارگران برپا شده هر روز كوچك و كوچك‌تر و با حضور یكی دو كارگر پراكنده‌تر می‌گردند و با ادامه واردات بی‌رویه، كارگران با كم‌كاری و بیكاری بیشتری روبه‌رو هستند. از عدم‌اجرای قانون كار كه بگذریم مسئله اجرای قانون بیمه‌های اجتماعی آن هم به دلیل اجباری بودن آن پیش می‌آید. این جریان به‌طور قراردادی توسط كارفرمایان كارگاه‌های بزرگتر و كارگران بیشتر و سابقه‌دارتری اداره و اجرا می‌گردد و در كارگاه‌های كوچك‌تر در صورت امكان (یعنی وجود جواز كار) و موافقت كارفرما چون خود او نقش چندانی ندارد و لیست بیمه كارگر پرداخت می‌شود. در غیر این صورت كارگران برای آنكه با بیكاری بیشتری مواجه نشوند بدون اینكه روی بیمه‌شدن پافشاری چندانی داشته باشند مشغول كار می‌شوند زیرا در این گونه كارگاه‌ها دقیقا كار به‌طور فصلی پیش می‌رود (بین هفت تا هشت ماه در سال كاردارند.)
واردات بدون كنترل كالاها خصوصا كفش و پوشاك نه فقط كارگران را با مشكلات معیشتی و بیكاری رو‌به‌رو كرده كه تولیدكنندگان خرده‌پا را نیز درگیر نابسامانی‌های مخصوص به خود نموده و در این بازار آشفته آنها كمتر از كارگران سرگردان نیستند، چراكه جریانات اقتصادی یك یا دو قشر از اقشار جامعه را در بر نمی‌گیرد. در حال حاضر به طور مشخص مزدبگیران و بازنشستگانی كه زیر خط فقر قرار دارند درگیر جریان هستند در حالی كه نیروهای كار جوان با دردست داشتن مدارك تخصصی كه هر كدام نزدیك به 15 سال عمر خود را به تحصیل و سربازی گذرانده‌اند اكنون به جمع خانواده‌های خود پیوسته آماده ورود به بازار كار بوده و چنین امكانی پیش روی آنان قرار ندارد و این معضل پیچیده نیز به دیگر مشكلات خانواده‌ها افزوده شده است. در اینجا بر می‌گردیم به مطالبی كه اول طرح شد كه همانا وجود یا عدم‌وجود سندیكاست. بی‌آنكه اعتقاد داشته باشیم اگر سندیكاها تعطیل نمی‌شد مسائل و مشكلات كارگری هم به‌وجود نمی‌آمد، معتقدم در صورت تعطیل نشدن یا به رسمیت شناخته شدن تشكل‌های كارگری و وحدت و همبستگی نیروهای كار در نهادهای خودشان ادامه پیدا می‌كرد قطعا جریان صنفی اجتماعی و اقتصادی كارگران روند به مراتب بهتر و قابل قبولی می‌داشت. در اینجا نتیجه می‌گیریم كه سندیكاهای كارگری در جهت دفاع از حقوق حقه كارگران و حضور مستقیم نمایندگان خود در مجالس قانونگذاری و تدوین اجرای قوانین كار حقوق كار و قوانین تامین اجتماعی تعریف شده مترقی در جوامع مختلف جهانی و اجرای بخشی از آنها در كشور ایران در زمانی كه فعالیت داشتند با قدرت و توان بالایی امتحان خود را به‌درستی پس داده‌اند و به همین دلایل است كه كارگران و هواداران سندیكا، خواهان احیا و بازگشایی سندیكاهای مستقل كارگری خویش همانند دیگر كشور‌ها و به‌رسمیت شناخته شدن آن از جانب دولت می‌باشند. به امید آن روز.
*
كارگر كفاش

منبع : روزنامه کارگزاران تاریخ 1387/8/8 صفحه 14

 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics