نویدنو:27/07/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

سازمان همکاری های شانگهای وزنه ای در برابر کوشش امپریالیسم امریکا برای فرمانروایی بر جهان ؟
از برگ های مارکسیستی شماره ی آوریل ۲۰۰۷برگردان : هرمز آذین


منبع : دنیا
به زبان امروزی منظور از کشورهای تحت الحمایه ظاهرا باید کشورهای ”عضو“ ناتو و کشورهای باج گزار نیز باید کشورهایی باشند که به استثمار استعمار نو گردن نهاده اند.

در جنگ جهانی دوم ائتلاف ضد هیتلری شکست نابود کننده ای را به آلمان نازی، ایتالیا و ژاپن تحمیل کرد. در پایان جنگ، نیروی اقتصادی و سیاسی قدرت های استعماری بریتانیای کبیر و فرانسه کم توان شده بود. ایالات متحده ی امریکا سرانجام خود را به عنوان نیرومندترین قدرت امپریالیستی تثبیت کرد.
اتحاد شوروی که بار اصلی جنگ را بر دوش گرفته و موثرترین نقش را در پیروزی بر فاشیسم داشت، موفق شد اعتبار اخلاقی و نفوذ سیاسی خود را به اندازه قابل توجهی گسترش دهد. اقتصاد ناتوان شده از عواقب فاجعه آمیز جنگ، در مدتی نسبتا کوتاه بازسازی شده و رشد یافت. این واقعیت که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قادر گردید به انحصار واشنگتن در داشتن بمب اتمی پایان دهد از دیدگاه نظامی دارای اهمیتی تعیین کننده بود. کوشش های امپریالیسم امریکا برای دستیابی به فرمانروایی نامحدود بر جهان، از طریق ارعاب اتمی اتحاد شوروی، با شکست رو به رو گردید. در نتیجه نظمی دو قطبی متشکل از قطب های ایالات متحده ی امریکا و اتحاد شوروی و متحدان آن ها در جهان تشکیل شد. کشورهای موسوم به جهان سوم نیز به آن ها افزوده می شد و هر دو اردوگاه برای یافتن نفوذ در این کشور ها با یکدیگر رقابت داشتند.
رودررویی شدید سیاسی، اقتصادی ایدئولوژیک و نظامی از ویژگی های جهان دوقطبی بود و ”جنگ سرد“ و درگیری های شدید منطقه ای، مکررا جهان را تا آستانه ی جنگ جهانی سوم سوق می داد.
جنگ سرد در پایان دهه ی هشتاد و آغاز دهه ی نود، با شکست اتحاد شوروی و فروپاشی کشورهای سوسیالیستی اروپا پایان یافت و ایالات متحده ی امریکا به عنوان تنها ابرقدرت بر جای ماند.


رویارویی ها برای ایجاد نظمی جهانی در دوران پس از پایان اتحاد شوروی


ایالات متحده ی امریکا از هنگام پیروزی در جنگ سرد تا کنون ، با تکیه بر نیروی اقتصادی و نظامی خود، کاملا صریح و آشکار فرمانروایی بلامنازع و نامحدود بر جهان را طلب می کند. برژینسکی که یکی از نظریه پردازان برای این خواست امپریالیسم است، در کتاب خود ”تنها ابر قدرت“ ١، در آن جا که مسئله به اصل مطلب می رسد، کوتاه و مفید چنین می نویسد: ”اگر از زبانی که یادآور دوران پر خشونت امپراطوری های جهان در عهد باستان است، استفاده کنیم، آن گاه می توان سه استراتژی بزرگ و الزامی امپریالیسم را در جهان چنین بیان کرد: از تبادل نظر کشورهای تحت الحمایه با یکدیگر جلوگیری کنید و وابستگی آن ها را در تامین امنیت شان تقویت نمایید. کشورهای خراج گزار را مطیع نگاه دارید و مراقب آن باشید که خلق های ”بربر“ با یکدیگر متحد نگردند“ .
به زبان امروزی منظور از کشورهای تحت الحمایه ظاهرا باید کشورهای ”عضو“ ناتو و کشورهای باج گزار نیز باید کشورهایی باشند که به استثمار استعمار نو گردن نهاده اند. خلق های بربر نیز آن هایی هستند که بوش آن ها را ”کشورهای خبیث“ نامیده و بد تر از آن ها نیز حتما کشورهایی چون روسیه و چین هستند که می خواهند نه تحت الحمایه و نه خراج گزار ایالات متحده ی امریکا باشند.
ادامه ی تز برژینسکی که در زیر آمده است، این نکته را که مسئله در واقع بر سر روسیه و چین، یعنی نیرومندترین کشورهای منطقه ی قاره ای ِ اروپا- آسیا می باشد و باید از پیوندشان جلوگیری شود، تایید می کند: ”اکنون هنگام آن فرا رسیده است که امریکا یک استراتژی جهانی واحد، جامع و دراز مدت برای سراسر منطقه ی اروپا - آسیا فرمول بندی و دنبال کند، ضرورت این کار از تاثیر دو عامل بنیادی ناشی می گردد: نخست آن که امریکا امروز تنها ابر قدرت در جهان می باشد و دیگر آن که صحنه ی اصلی بازی جهانی در منطقه ی اروپا – آسیا قرار دارد.
از این رو این پرسش که نهایتا قدرت در منطقه ی قاره ایِ اروپا – آسیا چه گونه تقسیم می گردد، برای سلطه ی جهانی و میراث تاریخی امریکا از اهمیت فراوانی برخوردار خواهد بود“.
۲
مطابق نظر برژینسکی، روسیه به عنوان کشوری پراهمیت در مرکز منطقه ی اروپا – آسیا تحت هیچ شرایطی نباید دوباره به مقام یک امپراطوری در این منطقه ارتقاء یابد. از سه جهت باید و می توان به این هدف دست یافت: در غرب، از طریق گسترش دامنه ی ناتو و اتحادیه ی اروپا؛ در شرق، با ایجاد بلوکی متشکل از ژاپن، کره و تایوان و در جنوب با آوردن یورش در منطقه ای که برژینسکی آن را ”بالکان اروپا – آسیا“ می نامد، یعنی: ایران، عراق، افغانستان و منطقه ی دریای خزر – قفقاز. امریکا باید در این منطقه ”گوشت های لخم“ منابع انرژی جهان را برای خود بریده و بردارد.
روند وقایع، پس از انتشار کتاب برژینسکی آشکار می سازد که ایالات متحده ی امریکا اکنون درست بر پایه ی همین رهنمود عمل می کند.
پنتاگون نیز به همان آشکاری برژینسکی خواست دستیابی به فرمانروایی جهان را برای ایالات متحده ی امریکا فرمول بندی می کند. در گزارش بررسی انجام گرفته توسط پنتاگون در سال ١
۹۹۲ که ”طرح بی رقیب“ نام گرفته است گفته می شود: ”باید کوشش کنیم تا از تسلط قدرت دشمن ِ خود در آن مناطقی (با کنترل شدید منابع آن منطقه) که بتواند به موقعیت یک قدرت جهانی دست یابد، جلوگیری کنیم. این مناطق عبارتند از: اروپای غربی، شرق آسیا، مناطق اتحاد شوروی سابق و آسیای جنوب غربی . . . ما باید استراتژی خود را بر آن متمرکز سازیم که برای قد برافراشتن هر رقیب احتمالی در بعد جهانی آمادگی داشته باشیم ”، و سند ”مروری بر برنامه چهارساله دفاعی“ نتیجه می گیرد که پس از سال ۲۰١۵ ”اگر قدرت های منطقه ای برای کسب رهبری در سیاست جهانی به رقابت با ایالات متحده ی امریکا بپردازند“، باید روی درگیری میان ابرقدرت ها حساب کرد. در این نوشته به عنوان رقیبان احتمالی پیش از همه از روسیه و چین نام برده می شود. ٣
رابرت گِیتس، وزیر جنگ امریکا در اوائل ماه فوریه ی امسال یک بار دیگر صریح و آشکار بر این دیدگاه عقاب ها در واشنگتن تاکید نمود. وی در برابر کمیسیون بودجه در کنگره امریکا افزایش هنگفت هزینه های نظامی را با این دلیل توجیه نمود که امریکا باید برای جنگ علیه روسیه و چین نیز آمادگی داشته باشد. به گفته ی گِیتس: در مقابله با تهدیدهای آینده ”ما برای جنگیدن به طیف کاملی از تدابیر لازم نیاز داریم، یعنی هم واحد های ویژه علیه تروریسم و هم واحدهایی از پیاده نظام که قادر به نبرد با ارتش های بزرگ و معمولی باشد. ما نمی دانیم چه تحولاتی در کشورهایی چون روسیه، چین، کره شمالی، ایران و دیگر کشورها صورت خواهد گرفت“. و در این جا مسئله تنها بر سر واحد های پیاده نظام نیست. بخش اصلی از این جنگ افزارهای پیشرفته، سیستم موشک های دفاعی ایالات متحده امریکا می باشد که باید دست این کشور را برای زدن نخستین ضربه ی اتمی و یا برای تهدید به زدن چنین ضربه ای باز بگذارد.
ولادیمیر پوتین در تاریخ ١
۰ فوریه امسال در کنفرانس امنیتی مونیخ پیرامون کوشش ایالات متحده ی امریکا برای دستیابی به فرمانروایی جهان و برای ایجاد یک جهان یک قطبی سخن گفت. رئیس جمهور روسیه گفت: ” ولی جهان تک قطبی به چه معنی است؟ این عبارت را هرگونه بیارایید نهایتا و در عمل تنها به یک معنی است: مرکز قدرت، مرکز نیرو و مرکزی برای تصمیم گیری. چنین جهانی جهان یک سلطان و یک شهریار است“.
پوتین تاکید نمود که همه ی روندهای منفی موجود در جهان امروز نتیجه ی کوشش برای وارد ساختن این طرح در مسائل بین المللی می باشد و این کار تاکنون به ایجاد مراکز تشنج جدید و جنگ های جدید منتهی شده است. وی گفت: ” امروز ما شاهد کاربرد تقریبا لگام گسیخته و افراطی قدرت نظامی در حل مسائل بین المللی هستیم. . . یک شیوه و در واقع مجموع سیستم حقوقی یک کشور و پیش از همه البته ایالات متحده، مرزهای ملی را در همه ی عرصه ها در نوردیده و هم در اقتصاد و سیاست و هم در جو مردمی و انسانی کشور های دیگر وارد می گردد.
در مسائل بین المللی، اکنون این کوشش بیش از پیش به چشم می خورد که این یا آن مسئله را با لگدمال کردن حقوق خلق ها حل می کنند. چنین وضعیتی بسیار خطرناک است، زیرا مسابقه ی تسلیحاتی را تسریع و کوشش برخی از کشورها را برای داشتن سلاح های کشتار جمعی توجیه می کند و اصولا تهدیدات جدیدی را همچون تروریسم، به عنوان مشکلی جهانی پدید می آورد.
رئیس جمهور روسیه مدعی می شود: ” به باور من مدل تک قطبی برای دنیای امروز نه تنها پذیرفتنی نیست، بلکه اصولا شدنی نیست“. وی در اثبات این ادعا به دگرگونی های پرشتاب در صحنه ی بین المللی اشاره می کند و می افزاید: ”اکنون مجموع تولید ناخالص ملی کشورهای هندوستان و چین، اگر قدرت خرید را در همه جا یکسان بگیریم، از مجموع تولید ناخالص ملی ایالات متحده بیش تر است و اگر به همین شیوه، تولید ناخالص ملی کشورهای برزیل، روسیه، هندوستان و چین را محاسبه کنیم، مقدار آن از مجموع تولید ناخالص ملی اتحادیه ی اروپا بیش تر است. به نظر کارشناسان، این فاصله در چشم اندازی تاریخی و قابل پیش بینی بازهم بیش تر خواهد شد“. پوتین ادامه می دهد: ” تردیدی نیست که پتانسیل اقتصادی این مراکز رشد جهانی، در آینده الزاما به نفوذ سیاسی آن ها مبدل گردیده و وضعیتی چند قطبی را برقرار و تثبیت خواهد نمود“.
۵
شکست ماجراجویی های جنگی امپریالیسم امریکا در عراق و افغانستان و سیر رویدادها در ”حیاط خلوت“ او، یعنی در امریکای لاتین نشان دهنده ی آن هست که قدرت امپریالیسم امریکا نیز دارای حد و مرز است. حتا هانس دیتریش گنشر، وزیر خارجه ی پیشین (آلمان) در گفتگویی رادیویی، خود را ناچار به گفتن این نظر دید که : ”از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون، هیچ گاه وزن و اهمیت ایالات متحده ی امریکا در سیاست بین المللی تا این اندازه اندک نبوده است“.
۶ کوتاه آن که باید با گفته ی ویاچسلاو تی یِت یوتکین موافقت کرد که در مقاله ای به مناسبت دیدار رسمی هو جین تائو رئیس جمهور چین، از روسیه که در ماه مارس امسال انجام گردید، در نشریه ی سوویتسکایا نوشت: ”اگر تا چندی پیش، به ویژه پس از نابودی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سال ١۹۹١ ، سرکردگی ایالات متحده ی آمریکا در میدان بین المللی امری بدیهی تلقی می شد، امروز ”بازیگران“ دیگری نیز که با شتاب، نیرو و وزن می یابند، آغاز به پا نهادن به این میدان نموده اند. پیش از همه چین و روسیه به این گروه تعلق دارند و نزدیکی آن ها به یکدیگر توازن قوا را بیش از پیش دگرگون می سازد. با توجه به این نزدیکی است که می توان گفت اکنون دوران تک قطبی و پر آرامش امریکایی دیگر به گذشته تعلق می یابد و طرح و نقش های جهانی نوین و چند قطبی در کار فراهم آمدن است. دنیایی که به مراتب طبیعی تر بوده و با نیازهای همه ی بشریت همساز می باشد“. ۷

تاریخچه، وظایف و ساختار سازمان همکاری های شانگهای


در همه ی قاره ها مقاومت در برابر خواست ایالات متحده ی امریکا برای فرمانروایی بر جهان، و کوشش برای ایجاد نظم جهانی چند قطبی برای کشورهای برابر حقوق ، در حال رشد است.
روسیه و چین عملا نقش فعال و ویژه ای در این زمینه بازی می کنند. به هنگام دیدار رهبران این دو کشور با یکدیگر و یا در دیدارهای رسمی آنان از کشورهای آسیایی، افریقایی و امریکای لاتین، خواست برقراری نظم جهانی چندقطبی، در هیچ بیانیه ی رسمی ناگفته نمی ماند. در مبارزه برای ایجاد چنین جهانی، سازمان همکاری های شانگهای اهمیت بسیار ویژه ای می یابد.
این سازمان از درون گروه موسوم به ” شانگهای-
۵ ” پدید آمده است که در آن هنگام متشکل از کشورهای چین، روسیه و نیز کشورهای آسیای مرکزی متعلق به اتحاد شوروی سابق، یعنی قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان بود. در سال ١۹۹۶ این پنج کشور برای انجام اقداماتی اعتمادساز در مرزهای مشترک خود به توافق هایی دست یافته بودند و در سال ١۹۹۷ نیز پیمانی برای کاهش حضور نیروهای نظامی در مناطق مرزی با یکدیگر منعقد کردند.
نام این گروه از نخستین گردهم آیی اعضای آن در شانگهای در سال ١
۹۹۶ گرفته شده است.
سازمان همکاری های شانگهای در سال
۲۰۰١ ( با وارد شدن ازبکستان به ترکیب آن ) توسط رهبران کشورهای عضو به عنوان پیمانی منطقه ای اعلام وجود نمود و وظایف و اهداف آن گسترده تر و ساختار آن تشریح گردید. موارد زیر نیز به عنوان اهداف مشترک این پیمان نام برده شد : اعتماد متقابل، دوستی و همسایگی شایسته، همکاری موثر در گستره های سیاسی، تجارت و اقتصاد، علوم و فن آوری، آموزش و فرهنگ، تامین انرژی، حمل و نقل، محیط زیست و تضمین صلح، امنیت و ثبات در منطقه. در سال های پس از آن نیز تاکنون مبارزه علیه افراط گرایان مذهبی و ناسیونالیست، همچنین مبارزه ی برون مرزی علیه معاملات مواد مخدر و تبهکاری های سازمان یافته، جایگاه ویژه ای را در همکاری های کشورهای عضو این سازمان به خود اختصاص داده است.
گرچه سازمان همکاری های شانگهای (بنا به تاکید نمایندگان رهبری کننده ی این سازمان)، پیمانی نظامی نیست، لیکن همکاری نظامی در چارچوب این سازمان ، از جمله ی وظایف آن به شمار می آید. در این چارچوب در منطقه ی مرزی میان قزاقستان و چین مانوری ضد تروریستی موسوم به ” تاثیر مشترک
۲۰۰٣ ” برگزار گردید. در این مانور بیش از هزار نظامی ارتش های قزاقستان، جمهوری خلق چین، قرقیزستان، فدراسیون روسیه و تاجیکستان شرکت داشتند. در ماه مارس ۲۰۰۶ نیز مانور مشترک ” وستوک- ضد ترور- ۲۰۰۶“ در منطقه ی واقع در خاک کشورهای قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان برگزار گردید. امسال نیز در روزهای ١۸ تا ۲۵ ژوئن، مانور مشترک سازمان همکاری های شانگهای با نام ”ماموریت مسالمت آمیز - ۲۰۰۷“ در روسیه، در منطقه ی اورال برگزار خواهد شد.
خط مشی های مربوط به ساختار سازمانی این سازمان نخست در بیانیه ای پیرامون تشکیل آن مورد توافق قرار گرفت و سپس در منشور سازمان همکاری های شانگهای
۸ بازتاب یافت و در نشست مسکو در سال ۲۰۰٣ جزئیات بیشتری از این منشور مشخص گردید. از جمله ساختارهای این سازمان نشست های سالانه ی روسای کشورهای عضو، گردهم آیی های منظم روسای دولت و وزیران خارجه، دفاع، و نیز سایر وزیران مسئول و همچنین وجود اداره ی مشترکی برای مبارزه با تروریسم با دفتری در پایتخت قرقیزستان و دبیرخانه ای برای این سازمان در پکن می باشد. زانگ دگوانگ Zhang Deguang سفیر پیشین جمهوری خلق چین در مسکو نیز به عنوان نخستین دبیر اول این سازمان برگزیده شد که اکنون بنا بر قاعده ی نوبت گردی در میان کشورهای عضو، جای خود را به نماینده ی قزاقستان داده است.
سازمان همکاری های شانگهای با بسیاری از سازمان ها ی بین المللی و منطقه ای ِ دیگر طرف گفتگوهای نزدیک است و در سازمان ملل متحد نقش سازمانی نظارت کننده را بر عهده دارد.

چین و روسیه هسته ی تبلور سازمان همکاری های شانگهای
هسته ی تبلور سازمان همکاری های شانگهای را بی تردید دو کشور نیرومند چین و روسیه تشکیل می دهند و ادامه ی روند رشد این سازمان به میزان بسیار زیادی به مناسبات متقابل این دو کشور بستگی خواهد داشت. از این رو توافقنامه ی ”همکاری استراتژیک“ میان دو کشور که در سال ۲۰۰١ به هنگام نخستین سفر پوتین رئیس جمهور روسیه به چین با جیانگ زمین همتای چینی وی در آن زمان، منعقد گردیده است، از اهمیت بسیاری برخوردار است. دیدار ولادیمیر پوتین با هو جین تائو، رئیس جمهوری جدید چین در جریان بازدید رسمی از چین در سال ۲۰۰۵ و دیدار هوجین تائو از روسیه در سال ۲۰۰۷، و دیدارهای دیگری در سطوح بالا، به موضوع همکاری میان دو کشور جان تازه ای بخشید. در دنباله ی این اقدامات، هوجین تائو و ولادیمیر پوتین موفق به بیان این نظر در بیانیه ای مشترک شدند که مناسبات میان دو کشور در“سطحی بالا و بی مانند“ قرار دارد. و به هیچ روی به نظر نمی رسد که این نظر، کلیشه ای و دیپلماتیک بوده باشد و برخی اقدامات نیز این نکته رابه اثبات می رساند. از جمله آن که در سال ۲۰۰۵ هر دو کشور توانستند به اختلافات مرزی خود برای همیشه خاتمه داده و سپس برای نخستین بار مانور نظامی مشترکی ترتیب دهند. تماس ها در عرصه های فرهنگ، آموزش و بهداشت نیز ژرف تر گردید و اکنون مناسبات اقتصادی به سود طرفین و با موفقیت فراوان در کار شکوفا شدن است.
در سازمان همکاری های شانگهای توافق های انجام شده در زمینه ی انرژی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از آن جمله می توان از کشیده شدن دو خط لوله ی گاز از روسیه به چین نام برد که پایان آن تا سال
۲۰١١ پیش بینی شده است و سالانه ۶۰ تا ۸۰ میلیارد متر مکعب گاز را در آن جا تحویل می دهد. افزون بر آن قرار است که از طریق شاخه ای از خطوط لوله های صادراتی، میزان تحویل نفت روسیه در اقیانوس آرام افزایش یابد.
چین و روسیه در میدان سیاست بین المللی همکاری تنگاتنگی دارند. در این مورد اظهارنامه ی ”نظم جهانی در سده ی بیست و یکم“ که توسط روسای هر دو کشور به امضاء رسیده است، از اهمیت فراوانی برخوردار است. در این اظهارنامه از جمله هیچ انتقادی به ادعای ایالات متحده ی امریکا برای فرمانروایی بر جهان و استراتژی ”انقلابات رنگی“، سرپوشیده و ناگفته نمانده است و همه ی این تلاش ها غیر مجاز دانسته شده است. ” نادیده گرفتن روند عینی رشد اجتماعی در کشورهای مستقل و تحمیل نمودن نظام اجتماعی و سیاسی از بیرون به آن ها“.
۹

اهمیت سازمان همکاری های شانگهای
در مقاله ای که توسط پروفسور سرگئی لوس یانین از انستیتوی دولتی برای مناسبات بین المللی در مسکو در تاریخ ۲۹ مارس ۲۰۰۵ در صفحه ی اینترنتی موسسه ی ”مرکز تحلیل تصمیمات خردمندانه“ منتشر گردیده است، پیرامون اهمیت سازمان همکاری های شانگهای چنین آمده است: ” جای تردیدی نیست که سازمان همکاری های شانگهای امروز به یک اتحاد بزرگ سیاسی و منطقه ای در آسیای مرکزی تبدیل می گردد که بر مناطق همسایه ی خود در آسیای میانه (افغانستان و ایران) و جنوب آسیا (هندوستان و پاکستان) تاثیر می گذارد. برای روسیه و چین این سازمان تنها یک سازمان منطقه ای برای مبارزه علیه ”سه اهریمن“ (ناسیونالیسم، افراطی گری مذهبی و جدایی طلبی) نیست، بلکه یکی از ابزارهای مهم برای دفاع از مصالح استراتژیک آن ها در جهان نیز هست. سازمان همکاری های شانگهای در مفهومی گسترده تر سازمانی است که برای یک جهان چند قطبی در نظر گرفته شده است. . .“. ١۰
سازمان همکاری های شانگهای خود را نه اتحادی جدا از دیگران، بلکه سازمانی در جهت همکاری های وسیع بین المللی می داند و آماده ی پذیرش دیگر کشورها نیز هست. از این رو کشورهای مغولستان، هندوستان، ایران و پاکستان نیز در این میان به عنوان ناظر در سازمان همکاری های شانگهای شرکت دارند. می توان پذیرفت که این کشورها در آینده تصمیم به عضویت کامل در این سازمان بگیرند و به آن بپیوندند. البته در آخرین دیدار مقامات عالی رتبه ی کشورهای عضو این سازمان در ماه زوئن سال گذشته در پکن، معلوم گردید که این سازمان در نظر ندارد که به شمار اعضای خود بیافزاید و فعلا مایل است به تکمیل و اجرای کامل برنامه ها ی توافق شده در سازمان بپردازد.
با عضویت کامل کشورهای ناظر در این سازمان که در میان مدت انتظار آن می رود، منظره ی سازمانی که نیمی از جمعیت جهان را در خود گرد آورده و مرزهای آن از اقیانوس آرام و اطلس تا اتحادیه ی اروپا می رسد، به خوبی آشکار می گردد. دو عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد و دو کشور دارنده ی بمب اتمی (و در آینده احتمالا چهار کشور اتمی) از اعضای این سازمان هستند و صدای آن را در آینده نه تنها در سیاست آسیا، بلکه همچنین در سیاست جهانی نمی توان ناشنیده گرفت. یک امتیاز این سازمان در همکاری آن با پرنفوذ ترین کشورهای اسلامی قرار دارد و با توجه به درگیرهای رو به افزایش میان ایالات متحده ی امریکا و پیروان ناتویی او با جهان اسلام، به این عامل در سیاست جهانی نمی توان کم بها داد.
وزن اقتصادی رو به افزایش سازمان همکاری های شانگهای از جمله نیروهای بالقوه ی این سازمان می باشد. این نکته پیش از این در عبارات نقل شده از پوتین درباره ی رشد کشورهای بریک
Bric توضیح داده شد. کشورهای موسوم به Rick که اعضای آن یا درعضویت کامل سازمان همکاری های شانگهای و یا ناظر در آن هستند (یعنی کشورهای Bric بدون برزیل و با شرکت قزاقستان) امرور به لحاظ اقتصادی پویاترین منطقه ی جهان را به نمایش می گذارند.
در فاصله ی سال های
۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ اقتصاد روسیه سالانه به اندازه ی (درصد تولید ناخالص ملی حقیقی) ۷ / ۶ درصد، هندوستان 1 / ۶ درصد، چین ۲ / ۹ درصد و قزاقستان ۲ / ١۰ رشد نموده است. پیش بینی ها برای سال ۲۰۰۶ نیز تقریبا در همین سطح قرار داشته است. ١١
در پایان سال گذشته ذخیره های دلاری چین از مرز بیلیون فراتر رفته است. کارشناسان اقتصادی معتقد هستند که چین به زودی در صدور کالا جای آلمان را که در جهان در صدر جدول قرار دارد به خود اختصاص خواهد داد.
ذخایر عظیم گاز و نفت در روسیه و کشورهای آسیای مرکزی عضو این سازمان نیز از اهمیت کمتری برخوردار نیست. روسیه در زمینه ی ذخایر گاز، با
۵ / ۲۷ درصد بیشترین سهم را از دخایر تضمین شده در جهان دارا می باشد و ایران با ۹ / ١۵ درصد در رده ی دوم قرار دارد. ١۲ در صدور نفت نیز روسیه در سال ۲۰۰۵ با ١ / ١۲ درصد پس از عربستان سعودی (۵ / ١٣ درصد) در رده ی دوم قرار داشت. ١٣ در رده بندی کشورهایی که بزرگترین ذخایر تضمین شده ی نفت را دارا هستند فدراسیون روسیه با ۸١۶٣ میلیون تن رده ی هشتم را به خود اختصاص داده است. ١۴
همان گونه که نمایندگان کشورهای عضو سازمان همکاری های شانگهای همیشه تاکید کرده اند، این سازمان علیه هیچ کشور و یا اتحاد دیگری از کشورها نیست. با این حال درگیری های آینده از هم اکنون برنامه ریزی شده است، زیرا این سازمان (خواسته یا ناخواسته) مانع پراهمیتی بر سر راه ادعای فرمانروایی مطلق امپریالیسم امریکا، آن هم درست در ”صفحه ی شطرنج اروپا – آسیا“ می باشد که به گفته ی برژینسکی نتیجه مبارزه ایالات متحده ی امریکا برای کسب فرمانروایی بر جهان در آن جا مشخص می گردد. در سال
۲۰۰۵ با درخواستی که در نشست این سازمان در آستانا (پایتخت قزاقستان) از ایالات متحده ی امریکا شد، یکی از نخستین نشانه های بروز اختلاف نظراتی که در پیش رو قرار دارند خود را به نمایش گذاشت. در این نشست از امریکا خواسته شد تا برای برچیدن پایگاه های نظامی خود در آسیای مرکزی تاریخی را معین نماید. این درخواست بی درنگ از سوی واشنگتن رد شد، لیکن اخراج فوری امریکا از ازبکستان از پی آمد های فوری آن بود
گردآمدن توان اقتصادی چین با ذخایر گاز و نفت موجود در روسیه و کشورهای آسیای میانه. در سازمانی سیاسی چون سازمان همکاری های شانگهای، پیش از همه موجب نگرانی روزافزون ایالات متحده ی امریکا می گردد. وی ادعای فرمانروایی خود را بر جهان در خطر می بیند. واکنش امریکا در برابر نشست این سازمان در شانگهای که در ماه ژوئن سال گذشته به مناسبت سالگرد بنیادگذاری آن برگزار شده بود، این احساس خطر را یک بار دیگر به خوبی آشکار نمود. نشریه ی وال استریت ژورنال در تفسیری در شماره ی ١
۵ ژوئن خود می نویسد: ”موضع تهاجمی ضدآمریکایی و نفوذ سیاسی رو به افزایش این گروه نگرانی آور است“. مفسر کاغذپاره ی کلان سرمایه داری امریکا کم تر نگران نیروی بالقوه ی نظامی سازمان همکاری های شانگهای می باشد و بیش تر بر آن تاکید دارد که اگر چه تشکیل نوع شرقی پیمان ناتو قابل تصور است، لیکن این امر به زمان نیاز دارد. وی می نویسد: ”این افزایش وزن و اهمیت سیاسی سازمان همکاری های شانگهای است که در حال حاضر موجب نگرانی ما می گردد“ و ادامه می دهد: ”ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه این هفته در مقاله ای این سازمان (سازمان همکاری های شانگهای) را ”سازمان منطقه ای پر نفوذی“ نامید، سازمان ملل متحد نیز در سال ۲۰۰۴ دبیرخانه ای در اختیار این سازمان قرار داد که به دنبال آن نمایندگان این سازمان با سازمان همکاری و امنیت در اروپا OSZE و اتحادیه ی ملل آسیای جنوب شرقی ASEAN تماس برقرار نمودند“.
نشریه ی ”وال استریت ژورنال“ می پرسد که چرا کشورهای ”دمکراتیک“ به این باشگاه ”استبدادی“ می پیوندند و می نویسد: ”گذشته از تامین انرژی که به حق انگیزه ای قوی می باشد، به سختی قابل درک است که چرا دهلی نو یا کابل باید به سازمان همکاری های شانگهای نزدیک شوند. گروهبندی ای که دیکتاتور روسیه ی سفید لوکا شنکو نیز خواهان پیوستن به آن است.“ و به صورتی تهدیدآمیز خطاب به دهلی نو می افزاید: ” و این نکته ی دیگری است که کنگره ی امریکا باید هنگام بررسی و مشاوره پیرامون پیمان اتمی که اخیرا میان امریکا و هندوستان منعقد شده است روی آن تامل کند“.
جان چان (که ما نقل قول های مربوط به نوشته ی“ وال استریت ژورنال ” را از مقاله ی او که به مناسبت نشست سالگرد بنیادگذاری سازمان همکاری های شانگهای در پایگاه اینترنتی سوسیالیست جهانی
World Socialist Web Site منتشر کرده است، گرفته ایم) به درستی نتیجه گیری می کند: ”این یاوه های خشم آلود و کسالت آور علیه سازمان ”مستبد“ همکاری های شانگهای، از سر نگرانی برای دموکراسی و حقوق دمکراتیک در کشورهای عضو این سازمان نمی باشد، بلکه بلندگوی سرمایه ی امریکایی بیشتر نگران آن است که سازمان همکاری های شانگهای در دراز مدت بتواند به طرح های ”به حق مهم“ مسئله ی انرژی که سرمایه امریکایی از طریق برقرار کردن سرکردگی امریکا در آسیای مرکزی و خاورنزدیک خواهان حل آن است، خلل وارد نماید. به گفته ی چان، لحن تهدید آمیز تفسیر آشکار می سازد که طبقه ی حاکم در امریکا بی اعتنا و غیر فعال به نظاره ی نیرو گرفتن بلوکی روسی – چینی در منطقه ی قاره ای اروپا – آسیا نخواهد نشست و به شیوه ای تهاجمی کوشش خواهد کرد تا در میان اعضای آن شکاف و تفرقه ایجاد نماید. ١۵

مشکلات و تناقضات سازمان همکاری های شانگهای
این امر که سازمان همکاری های شانگهای بتواند از فرمانروایی امپریالیسم امریکا بر جهان جلوگیری نماید و وزن آن تا چه اندازه می تواند وزنه ای در برابر خواست امپریالسیم برای این فرمانروایی باشد، بستگی فراوان به آن دارد که این سازمان چگونه موفق به حل مشکلات خود و کشورهای عضو خود گردد.
یکی از مشکلات اصلی این سازمان وجود تفاوت شگرف در سطح رشد کشورهای عضو آن می باشد. این مسئله می تواند موجب ایجاد تنش و همچنین زمینه ی نفاق افکنی و خرابکاری ایالات متحده ی امریکا و دیگر کشورهای امپریالیستی در این سازمان گردد. لیکن به دلیل وجود محرک های اقتصادی چین به عنوان موتور رشد و ذخایر غنی انرژی و مواد طبیعی در روسیه و کشورهای آسیای مرکزی، شرایط مناسب میان و دراز مدت برای رشد اقتصادی موفقیت آمیز همه ی کشورهای عضو و بدین ترتیب برای افزایش اهمیت اقتصادی و سیاسی این سازمان فراهم می باشد.
آینده ی این سازمان بیش از هر چیز بستگی بدان دارد که تا چه اندازه ادعای رهبری کشورهای بزرگ عضو این سازمان محدود، رقابت میان آن ها متوجه ی تولید و سازندگی، و اختلاف نظرهای آن ها پیرامون تعیین فعالیت اصلی این سازمان، برطرف شدنی باشد. ناظران در مورد آخر بر این باورند که روسیه ظاهرا بهای بیش تر را به امنیت نظامی و ایجاد جایگزینی برای ناتو در شرق می دهد و چین برعکس، بر ایده ی یک منطقه ی آزاد تجارتی تاکید دارد. اما آن گونه که پیداست روسیه و ظاهرا چهار عضو اصلی دیگر این سازمان، دنبال نمودن این هدف را به دلیل وجود شکاف عظیم در رشد اقتصادی و اجتماعی کشورهای عضو، هنوز زود می دانند و بر این باورند که بسیار مهم تر است که سازمان همکاری های شانگهای نخست به لکوموتیوی برای شکوفایی اقتصادی کشورهای عضو خود تبدیل گردد و در این زمینه چین که بزرگترین اقتصاد ملی و دارای سرعت رشد بسیار بالایی است، نقش عظیمی دارد. ١
۶ چین این وظیفه را به عهده گرفته و تصمیم گرفته است تا اعتباراتی دارای حق تقدم به ارزش ۹۰۰ میلیون دلار در اختیار کشورهای عضو سازمان همکاری های شانگهای قرار دهد. در برنامه ی دراز مدت همکاری اقتصادی که در ماه سپتامبر سال ۲۰۰٣ برای تا سال ۲۰۲۰ به تصویب رسیده است، ایجاد منطقه ای برای فعالیت مشترک اقتصادی در چارچوب سازمان همکاری های شانگهای در نظر گرفته شده است که در آن حق گمرگی کاملا برداشته شده است و یا اندازه آن بسیار اندک است، به گونه ای که دیگر مسئله ی مهم برای اعضاء اصلا دیگر نه خود منطقه ی آزاد تجارتی، بلکه زمان اجرای طرح آن باشد.
برای برخی کشورهای عضو سازمان همکاری های شانگهای همچون گذشته بسیار دشوار است که به اختلافات قومی موجود و مشاجرات مرزی خود پایان دهند. همان گونه که گفته شد این اختلافات میان روسیه و چین در واقع از میان برداشته شده است. لیکن به دلیل تغییرات فاجعه آمیز در ساختار جمعیتی روسیه برخی ها خطر ایجاد مشکلات قومی نوین و بروز مشکلات مرزی احتمالی مربوط به آن را در میان دو کشور مشاهده می کنند. مطابق برآوردهای جدی، جمعیت کل روسیه می تواند از ١
۴۵ میلیون تن در سال ۲۰۰۲ به ١۰۰ میلیون در سال ۲۰۵۰ برسد و بدین ترتیب روند مهاجرت جمعیت روسیه از مناطق دوردست سیبری و نیز پیوستن چینی ها به بستگان خود در روسیه می تواند شتاب باز هم بیشتری بیابد.
روند حرکت برای تنظیم مسائل مرزی میان چین و هندوستان مثبت به نظر می آید، لیکن اختلاف میان هندوستان و پاکستان بر سر منطقه ی کشمیر همچنان حل نشده باقی مانده است و در رفع مشکلات باقی مانده در میان کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق در آسیای مرکزی، متاسفانه گام چندانی برداشته نمی شود. مرزهای میان این کشورها مورد اختلاف است و ترکیب قومی جمعیت آن ها بسیار ناهمگون است. در موارد فراوانی بسیاری از وابستگان ملیتی که در یکی از این کشورها حاکمیت دارد، همگی باهم در مناطق محصور و اغلب رشد نیافته در یک کشور همسایه زندگی می کنند. سطح زندگی آنان بسیار پایین و بیکاری در میان آنان بالاتر از حد متعارف است. اقلیت ها در هر کشور، هم از نظر قومی و هم به دلیل وجود امتیازات ناشی از ساختار طایفه ای ملیتی که در آن جا در حاکمیت قرار دارد مورد تحقیر قرار می گیرند. این ها همه زمینه ی ایجاد درگیری های قومی و افراطی گری اسلامی را که با آن تنیده شده است، فراهم می آورد. گرچه از یک سو همه ی این مشکلات مانع از تاثیرگذاری موفقیت آمیز سازمان همکاری های شانگهای می گردد، از سوی دیگر اما همکاری در این سازمان، چارچوبی مناسب را برای حل این مشکلات فراهم می آورد.
یک مشکل دیگر نیز ناهمگونی سیستم های سیاسی کشورهای عضو این سازمان می باشد. طیف کشورهای عضو این سازمان، اعم از اعضای کنونی و آینده آن، از چین به رهبری حزب کمونیستی با سمتگیری سوسیالیستی، هندوستان با دموکراسی نسبتا پیشرفته ی بورژوایی، روسیه ی پوتین با ”دموکراسی هدایت شده“ ی وی و کشورهای دیکتاتوری در آسیای مرکزی تا رژیم ملایان در ایران می رسد.
کوشش های حاکمان برخی از کشورهای عضو سازمان همکاری های شانگهای را نیز برای جلب رضایت دو طرف در بازی قدرت میان روسیه و چین از یک سو و ایالات متحده ی امریکا و ناتو از سوی دیگر، نباید از نظر دور داشت. این وضعیت در عرصه ی همکاری نظامی نیز صادق است.. در حالی که در چارچوب سازمان همکاری های شانگهای با روسیه و چین و در چارچوب ”سازمان قرارداد امنیت جمعی“ با روسیه همکاری نظامی وجود دارد. ارتش آلمان در ازبکستان و ارتش ایالات متحده در قرقیزستان پایگاه نظامی در اختیار دارند و برخی نیز نگران آن هستند که واشنگتن در قزاقستان نیز پایگاه نظامی برپا کند. افسران قزاق همین امروز نیز در مدارس نظامی ایالات متحده ی امریکا آموزش می بینند و تحت لوای بهبود شرایط شرکت در ماموریت های صلح، ساختار ارتش قزاقستان باید به استاندارد های ناتو در آید. ١
۷
مشکلات بسیاری فراروی سازمان همکاری های شانگهای قرار دارد که اگر این سازمان خواهان شکوفایی کامل همه ی امکانات نهفته در خود باشد و بخواهد به وزنه ای واقعی در برابر ادعای فروانروایی امپریالیسم امریکا در جهان تبدیل گردد، ناگزیر از حل آن ها می باشد.

توضیحات:
١- برژینسکی، زبیگنیف، تنها ابر قدرت. استراتژی حاکمیت امریکا، انتشارات کتاب های جیبی فیشر، ١
۹۹۹
۲- همان جا
٣- هر دو منبع نقل شده از گزارش
۴۰ ISW ، با عنوان ناتو، کلانتر جهان
۴- مقایسه کنید با نوشته ی ” خبیث ” های نوین توسط Rainer Rupp ، در نشریه ی دنیای جوان Junge Welt ، 12.02.2007
۵- از متن کامل سخنرانی منتشره توسط خبرگزاری نووستی Novosti
۶- نشریه ی Weser-Kurier ، برمن Bremen، ژانویه ی ۲۰۰۷
۷-نشریه ی Sowjetskaja Rossija ، 29.03.2007
۸- منتشره در پایگاه اینترنتی سازمان همکاری های شانگهای : www.sctsco.org/ به روسی و انگلیسی
۹ – از گزارش خبرگزاری Strana RU درباره ی دیدار رسمی ( به روسی )
١
۰- www.analitika.org/article.php?story = 20050329052500844 به روسی
١١- منابع:
OECD Economic Outlook ، بانک جهانی ، آمار ملی
١
۲- منبع : Worldwide Look at Reserves and Production دسامبر ۲۰۰۵
١٣- منبع :
World Energy Council
١
۴- منبع : Oeldorado ۲۰۰۵
١
۵- جان چان، نشست شانگهای: چین و روسیه بلوک علیه ایالات متحده ی امریکا را در آسیا تقویت می کنند.
www.wsws.org/de/2006/Jun2006/shan-j30_prn.html
١
۶ – مقایسه کنید با : Akram Asrorow ، سازمان همکاری های شانگهای: آینده برای ما چه خواهد آورد؟ روزنامه ی اینترنتی tazar، 22.02.07 به روسی، همچنین مقایسه کنید با: www.analitika.org
١
۷- مقایسه کنید با : Baislanow Asylbek : آیا در قزاقستان پایگاه نظامی امریکا وجود خواهد داشت؟ Zonakz.net ، 7.03.07، منتشره در:
www.analitika.org

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics