|
||
نویدنو:11/05/1386 صفحه قابل چاپ است |
||
وضعيت دروني سازمان مديريت پس از انحلال شيرينسعيدي
اين مزاح، حاكي از بلاتكليفي كاركنان و تعليق اغلب فعاليتهاي سازماني است بلاتكليفي كه براي همه يكسان است و مثل خوره، ديوار ذهن قاطبه 124 كارمند سازمان مديريت را ميخورد. ميدان بهارستان و خيابانهايش هميشه يا تصميمگيرنده بودهاند يا منبع الهام تصميمات مهم. از پلههاي متروي بهارستان كه بالا بيايي همين كه پا به خيابان بگذاري نخستين صدايي كه ميشنوي، صداي مسافركشهاي بهارستان- پيروزي، بهارستان- آهنگ است و نخستين چيزي كه ميبيني ساختمانهاي بلند و چرك مرده محصور پشت ميلههاي سفيد سازمان مديريت است. با اينكه يك ماه پيش پرونده 60 ساله سازمان مديريت بسته شد، اما بسياري از كارمندانش معتقدند كه كار سازمان و روال امورش تغيير چنداني نخواهد كرد. از پشت ميلههايي كه به فضاي سبز و بوته فلفل كوچك كنار باغچهها نگاه ميكني حتي آنها هم مثل سابق سبز و سرزنده نيستند و خشكي خاك پاي باغچهها تو را هم تشنه ميكند. رفت و آمدهاي سلانه سلانه كارمندان يا حتي مراجعان هم كم نشده اما آنچه كه در چهرهها و حتي سلام و عليكهاي عادي آنان ديده ميشود، حس خوبي براي بيننده به يادگار نميگذارد. ساختمان كتابخانه و انتشارات سازمان مديريت همچنان محكم و پا بر جا مانده، حتي روال كار خود را نيز طبق معمول انجام ميدهند، هرچند شايع شده عضو جديدي نميپذيرد، اما هيچ كس درست يا نادرستي آن را تاييد نكرد. ساختمانها همانطور سرجاي خود فرسوده شدهاند و آدمهاي بسياري آمدهاند و رفتهاند اما همه چيز همانطور سرجايش مانده است. حالا ديگر ديوار راهروها و بردهاي طبقات سازمان مديريت آن قدر خالي شده كه موكتهاي آبي نفتياش بدجوري توي ذوق ميزند. حالا بعد از جلسه برقعي با كارشناسان در نمازخانه، همه ميدانند كه بايد به دنبال جاي جديد باشند. حتي اگر ميتوانند بايد رايزني كنند با هر نهادي كه ميتوانند و خود را منتقل كنند يا منتظر باشند كه سازمان براي انتقالشان راسا اقدام كند. اما كي و چطور؟ هنوز معلوم نيست. حدود يك ماهي از ادغام سازمان ميگذرد و آهسته آهسته نمادهاي تغيير و ادغام آشكار ميشود. سربرگهاي «سازمان مديريت» سابق ديگر جمع شده و به جاي آن سربرگهاي جديد آمده است و سربرگهايي كه بر پيشانياش آرم «نهاد رياستجمهوري» دارد و گوشه بالا، سمت راست آن نوشته «معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي.» به نظر ميرسد همه دل به شنيده و شايعهها سپردهاند و منتظرند كه ببينند حدود 80 تا 100 نفر مهمانان جديد كه قرار است از نهاد رياست جمهوري به آنها ملحق شوند در كدام ساختمان مستقر ميشوند. اصلا قرار است كدام ساختمانها به وزارت كشور، دانشگاه پيام نور يا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي واگذار شود. اگرچه هنوز سيستم تشكيلات جديد اداري براي اين معاونت جديد رياست جمهوري تنظيم نشده اما به همه كارمندان اعلام شده كه بايد به فكر كار جديد باشند. گويا توقع دولت از بدنه كارشناسي يا سيستم كارشناسي فراتر از سطحي است كه در حال حاضر موجود است. حالا قرار است، كارشناسان و كارمندان سازمان از يك هزار و 240 نفر به حداكثر 250 تا 300 نفر برسند، همه به اين فكر ميكنند كجا و كدام وزارتخانه حاضر است كارشناسي را كه تا چندي پيش مجبور به مراعات يا حتي جوابگوي وي بوده و در حقيقت حكم منتقد او را داشته، بپذيرد. حتي اين شايعه هم قوت يافته كه برخي سازمانها اعلام كردهاند جاي خالي ندارند يا كارشناسان را با چارت اداري خود ميپذيرند كه قطعا بسيار پايينتر از موقعيت شغلي حاضر آنهاست. حالا اگر گشتي در پلههاي ساختمانهاي سازمان مديريت بزني، دستهاي بلاتكليف بسياري را ميبيني كه در حال جابهجا كردن پروندهها و لوازم ساختمان هستند با آنكه ميدانند ممكن است فردا مجبور باشند دوباره جاي آنها را عوض كنند يا حتي ديگر آنها را نبينند، اما باز هم در ميان احوالپرسي سر راهشان باز هم از همديگر ميپرسند «تازه چه خبر؟!» اگرچه خودشان هم ميدانند كه معلوم نيست خبر بعدي چه باشد يا با آن به كجا بروند. آنها ترجيح ميدهند باز هم از يكديگر بپرسند تا هم به همديگر دلداري بدهند و هم از سردرگمي خودشان كم كنند. حالا كارمندان رسمي، پيماني، قراردادي و حتي شركتي، همه با هم برابرند و يك حس مشترك دارند؛ «حس سردرگمي» گفته ميشود با همه قولها و وعدههاي داده شده خيلي از قرارداديها و شركتيها به دنبال كار جديد هستند، حتي براي گرفتن پروانه تاكسيراني هم رفتهاند. آنهايي هم كه سابقه خدمت بالايي دارند معلق بين زمين و هوا، در انتظار بازنشستگي يا بازخريدند، خيليها هم به اميد همراهي دولت و نيز اينكه نميتواند آنها را اخراج كند حتي به پست ستارهدار هم راضي شدهاند؛ پستي كه اگر آنها از آن سمت بازنشسته شوند آن سمت براي هميشه برچيده ميشود و نيروي جديدي براي آن گرفته نميشود. آنچه در فضاي سازمان و حتي گفتوگوهاي ساده كاركنان احساس ميشود، استرس است كه تا مرز سردرگمي پيش رفته است. با همه اطمينانهايي كه به كارمندان داده شده، آنها هم ميدانند تا زماني كه تشكيلات جديد اداري نوشته نشود هيچكس نميداند به كجا خواهد رفت. هر روز صبح كه چشم باز ميكنند به اين فكر ميكنند، آيا آرم سازمان مديريت و برنامهريزي باز هم بر بالاي ساختمان بلند مرمرين چرك مرده سازمان مديريت سابق وجود دارد يا بايد به مكان شغلي جديدي نقل مكان كنند. كسي چه ميداند، شايد همان نهادهايي كه امروز اعلام كردهاند پست خالي ندارند يا كارشناسان قيمتي چندين و چند ميليوني (كه از منابع ملي براي پرورش آنها هزينه شده است) با يك كارمند معمولي يكي ميدانند جاي بهتري براي اين افراد پيشنهاد كردند، شايد اگر پيش از ادغام حتي شمايي از تشكيلات اداري در دست بود اين همه نگراني و استرس به كاركنان وارد نميشد. |
||
|