نویدنو:01/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

سارکوزي تاچري ديگر در عرصه سياست

جوليو گودوي - ترجمه؛ بابک پاکزاد
 

منبع : اعتماد
پيروزي نيکلا سارکوزي در انتخابات رياست جمهوري فرانسه، راه را براي تحولات عميق سياسي و اجتماعي گشود، تغيير و تحولاتي که بسيار شبيه به اقدامات مارگارت تاچر در دهه هشتاد بريتانيا است.

سارکوزي پس از پيروزي بلافاصله اعلام کرد؛ «ارزش هايي نظير سختکوشي، اخلاق، مسووليت، احترام و شايسته سالاري اعاده خواهد شد.» اظهاراتي از اين دست که وي طي مبارزات انتخاباتي مکرراً تکرار کرده را مي توان همچون بيانيه يي براي فروپاشاندن بيشتر دولت رفاه در نظر گرفت که به سياست هاي نئوليبرالي به سود شرکت ها اولويت داده و نوعي اقتدارگرايي دولتي را در پي دارد. سارکوزي گفت؛ «من مي خواهم هويت ملي فرانسوي ها را اعاده کنم. من مي خواهم فرانسوي ها دوباره به کشورشان افتخار کنند.»

سارکوزي طي مبارزه انتخاباتي اش قول داد که وزارتخانه يي براي رسيدگي به امور هويت ملي و مهاجرت تشکيل دهد چرا که اين دو را مقوله هايي مرتبط و تنگاتنگ مي دانست. وي همچنين از سياست مهاجرت گزينشي دفاع کرده است که براساس آن، متقاضيان مهاجرت براساس ميزان تحصيلات، حرفه، فرهنگ و حتي توانايي هاي ورزشي شان گزينش مي شوند. در ارتباط با روابط خارجي، سارکوزي اظهار داشت؛ «ايالات متحده مي تواند به دوستي فرانسه اعتماد کند.» او که پيش تر تهاجم تحت فرماندهي امريکا به عراق را «اشتباه تاريخي» توصيف کرده بود اظهار داشت؛ «اين به معناي آن است که دوستان ممکن است عقايد و نظرات متفاوتي داشته باشند.» ژاک شيراک رئيس جمهور پيشين فرانسه در سال 2003 به منظور ممانعت از تصويب قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل که در صدد مشروعيت بخشي به حمله عليه عراق بود از حق وتو استفاده کرد.

سارکوزي اتحاديه اروپا را «به شنيدن خشم مردم که اتحاديه اروپا را نه همچون يک نظام حمايتي بلکه چون اسب تروا تلقي مي کنند» و آن را نمادي از تمام تهديدهاي ناشي از جهاني سازي مي دانند فرا خوانده است. او اعلام کرده که بدون برگزاري رفراندوم راهي براي تصويب قانون اساسي شکست خورده اروپا پيدا خواهد کرد. در سال 2005، شهروندان فرانسوي قانون اساسي اروپا را طي يک رفراندوم رد کردند يا بهتر بگوييم آن را به طرز فجيعي کشتند.

سارکوزي مخالف الحاق ترکيه به اتحاديه اروپا است. از سوي ديگر او از ورود کشورهاي جديد اروپاي شرقي نظير اوکراين و حتي جمهوري هاي قفقاز نظير گرجستان به سازمان پيمان آتلانتيک شمالي( ناتو) حمايت مي کند. سارکوزي که از طرف مادر ريشه يهودي دارد اظهار داشت که در خاورميانه« امنيت اسرائيلي» يکي از موضوعات محوري رياست جمهوري وي است.

سارکوزي نخستين رئيس جمهور فرانسه است که تحت تاثير ناآرامي هاي سياسي قرن بيستم قرار نگرفته است. او در ژانويه 1955 متولد شد و هنوز کودک بود که استعمار از نوع فرانسوي به پايان رسيد.

سارکوزي هيچ گونه پيوند سياسي، ديپلماتيک و دوستانه با جهان عرب که ويژگي بخش اعظم پيشينيان بوده است ندارد. در جبهه داخلي نيز سارکوزي اعلام کرد که او حذف ماليات بر ارث و کاهش ماليات براي شرکت ها را پيشنهاد خواهد داد.

اما اعمال اين سياست ها بستگي به نتيجه انتخابات مجلس قانونگذاري در 10 تا 17 ژوئن دارد. رئيس جمهور فرانسه قدرت قابل توجهي در عرصه سياست خارجي دارد اما اجراي سياست هاي داخلي وظيفه دولتي است که پس از انتخابات پارلماني شکل مي گيرد.

(مشاوراون سارکوزي گفته اند او قصد دارد در 16 مه دولت موقتي را شکل دهد که در آن شخصيت هاي سياسي از جناح «چپ و ميانه» نيز حضور داشته باشند و کشور را به مدت يک ماه اداره کنند.)

در گذشته در سه نوبت راي دهندگان فرانسوي دولت هايي را برگزيده اند که از زاويه ايدئولوژيک مخالف رئيس جمهور بوده اند و آنان ناگزير از نوعي همزيستي شده اند اما به نظر نمي رسد که دولت بعدي دولتي چپگرا باشد. ژرار گرونبرگ محقق علوم سياسي در مرکز ملي تحقيقات علمي به
IPS گفت؛ «حزب سوسياليست به واقع تمام نيروي بالقوه خود را در دور نخست به کار گرفت.»

براساس نظر گرونبرگ، براي حزب سوسياليست «چالش موجود کسب آرايي از جريان سياسي ميانه رو است» يعني جايي که ذخيره عظيمي از راي دهندگان ميانه رو هراسناک از راديکاليسم راستگراي سارکوزي در جست وجوي يک منزلگاه سياسي جديدند. اين مقوله همچنين مايه اميدواري برخي رهبران سوسياليست شده است. دومينيک اشتراوس کان وزير پيشين دارايي و اقتصاد اظهار داشت حزب سوسياليست ناگزير از حرکت به سمت طيف ميانه روي سياسي يعني به سوي سوسيال دموکراسي است. اشتراوس کان پس از نتيجه انتخابات در 6 مه اظهار داشت؛ «من براي بازسازي حزب در مسير سوسيال دموکراتيک آمادگي دارم.» اشتراوس کان اظهار داشت؛ «چپ فرانسه هرگز مانند امروز ضعيف نبوده است. دليل عمده اين است که چپ فرانسه به بازسازي و تجديدنظر در ايده هايش نپرداخته است.»

برخي حتي بر اين باورند که سوسياليست هاي فرانسوي بايد براي کنگره فوق العاده فراخوان دهند تا پيرامون برنامه هاي ليبرالي جديد به بحث بپردازند، اقدامي نظير حزب سوسيال دموکرات آلمان در
Badgodesberg در سال 1959 که طي آن حزب مارکسيسم را کنار نهاد. اما حزب سوسياليست يک سازمان بورژوايي است که هيچ ارتباطي با مارکسيسم ندارد. اين حزب براي چالش هاي جامعه نظير خشونت نژادي عليه مهاجران، تقسيمات در مناطق گوناگون و شکاکيت عميق نسبت به سياستمداران و روشنفکران پاريس نتوانسته است پاسخ درخوري بيابد.

منبع؛
IPS

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics