نویدنو:27/07/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

سانسور و فاجعه نگاهی به سریال میوه ممنوعه

سیامک طاهری

 

با آغاز ماه رمضان به روال همه ساله چند سریال از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. از همان روزهای اول، سریال میوه ممنوعه توجه عوام و خواص را به سوی خود جلب نمود. بازی‌های عالی و بافت بسیار خوب فیلم‌نامه و وارد شدن به بحث‌های مگوی جامعه ما نگاه‌ها را به سوی خود جلب کرد. اما از همان ابتدا این نگرانی به‌وجود آمد که آیا کارگردان توان ادامه این روند را تا پایان دارد؟.

تجربه‌های گذشته بینندگان تلویزیون به این بدبینی‌ها دامن می‌زد. آغاز این سریال شکل‌گیری یک شاهکار هنری را نوید می‌داد.

دختر کوچک حاجی فتوحی بازاری ثروتمندی که بنا به گفته‌ی خود حتا یک روز نماز و روزه به خدا بدهکار نیست از خانه می‌گریزد و بدون اجازه او با مردی ازدواج می‌کند. پسر بزرگ حاجی یک آقازاده‌ی تمام و کمال است. یک رانت‌خوار و یک زالوی تمام‌عیار. او زندگی یک کارخانه‌دار (شایگان) را به نابودی کشانده و باعث مرگ پسر و همسرش می‌شود و قصد تصاحب کارخانه‌ی او را دارد. هستی، دختر شایگان ملعبه دسیسه‌های پدر برای گرفتن انتقام می‌شود. حسابدار کارخانه که جوان پاک و جنوب شهری است در میان دسیسه‌ها گرفتار می‌آید و...

دیالوگ‌ها و واقع‌گرایی و تاباندن نور به زوایای فاسد زندگی ثروتمندان و جنگ و جدال سرمایه‌داری تجاری و صنعتی و... فیلم را بسیار جذاب ساخته بود، اما شایعات و بدبینی‌ها درباره‌ی فیلم کم کم بالا می‌گرفت.

روزنامه سینمایی بانی فیلم روز دوشنبه 2 مهر در صفحه‌ی اول خود چنین تیتر زد:

کوتاه نیا آقای فتحی،

در حاشیه جرح و تعدیل‌های سریال میوه ممنوعه

و در توضیح آن نوشت که به‌دنبال انتقاد یک سایت خبری که ادعا کرده بود که با پخش این فیلم دختران ترغیب به فرار از خانه می‌شوند فشار بر روی کارگران افزایش یافته است. خبرگزاری ایسنا نیز در 7/8/86 چنین نوشت: سریال میوه ممنوعه طی شب‌های گذشته دومین آیه‌ی قرآنی که ابتدای این سریال تصویر می‌شود را تغییر داد.

این توضیح ضروری است که «این‌گونه سریال‌ها ابتدا 7-8 قسمت آن ساخته می‌شود و بقیه آن درحین پخش ساخته می‌شوند.

کمی پس از خبر ایسنا، ریش جلال فتوحی از ریش حزب‌الهی به ریش سوسولی تغییر کرد.

دیگر نگرانی‌ها روند اوج‌گیری را آغاز کرده بودند. هرچند که از دیالوگ‌های زیبای فیلم کاسته شده بود و فیلم بیش‌تر به سمت یک عشق افلاطونی (بین حاجی و هستی) سیر می‌کرد اما هنوز از جذابیت و زیبایی برخوردار بود.

هانیه‌ی توسلی در گفتگو با روزنامه‌ی اعتماد پنج‌شنبه 19 مهر 86 در پاسخ این سئوال که: «مثل این که از سریال قطعاتی سانسور شدند» چنین پاسخ می‌دهد: نمی‌دانم چه دلیل منطقی دارد. بعضی دیالوگ‌ها که هیچ مشکلی هم ندارند حذف می‌شوند، می‌دانید ما الان سه ماه است که پشت سرهم روزی پانزده ساعت با فشار کار کردیم بعد پلانی که این همه انرژی برایش صرف کردیم باید دربیاورید. من هم قبول دارم تلویزیون رسانه‌ی گسترده‌ای است و باید بسیار محتاط بود اما تکته این‌جاست چیزهایی که حذف شدند مشکلی نداشتند. مثلا در ملاقات هستی و قدسی، خانم قدسی دیالوگی را می‌گوید و من واکنش نشان می‌دهم، وقتی دیالوگ قدسی حذف می‌شود پس من به چه چیزی واکنش نشان دادم یعنی بازی خراب می‌شود فکر می‌کنم اگر می‌خواهند حذف کنند بهتر آن است که کل سکانس را حذف کنند.

دیگر راز روند ضعیف شدن سریال محبوب از پرده بیرون افتاده و تیر خلاص را آقای کارگردان به این ماجرا می‌زند. آقای فتحی در روز سه شنبه 17 مهر 86، بیست و هفت رمضان باز هم در گفتگو با اعتماد در پاسخ پرسش چه‌قدر پیش‌آمده که بحث ممیزی تلویزیون شما را از مفهوم مورد نظرتان دور کند؟ پاسخ می‌دهد: من معمولا مواقعی که بحث ممیزی خیلی سفت و سخت با مفهوم من مشکل داشته باشد سعی می‌کنم آن فیلم را نسازم بنابراین دو برابر آثاری که ساخته‌ام آثار ساخته نشده دارم.

و سرانجام در قسمت آخر سریال فاجعه‌ی هنری رخ می‌نماید. سریالی که با قدرت و به مثابه یک شاهکار هنری آغاز شده بود در آخرین قسمت آن تبدیل به یک فیلم موعظه‌ای بی‌جان که بیش‌تر به فیلم‌های آب‌گوشتی و هندی شباهت داشت تبدیل می‌شود و به بدبینی تماشاچی نسبت به جعبه‌ی شامورتی بازی تلویزیونی دامن می‌زند. کاش آقای فتحی شهامت داشت و کوتاه نمی‌آمد. کاش آقای نصیریان و یا هانیه‌ی توسلی و یا هر کدام دیگر از بازی‌کنان از بازی در آخرین قسمت فیلم خودداری می‌کردند. این سریال به خوبی نشان داد که تن دادن به خودسانسوری چه بسا که از خود سانسور فاجعه‌آمیزتر است. افسوس برای میوه‌ی ممنوعه، شاهکاری که بر سر زا رفت.

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics