نویدنو:12/09/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

صنعت جنگ

احمد سپیداری

 

به نظر می رسد می توان اصطلاح جدیدی را وارد فرهنگ نامه صلح کرد و آن " صنعت جنگ"  است. امروز جنگ به یک صنعت عظیم با پشتوانه های فن آورانه ی بسیار پیشرفته بدل شده است. بکارگیری فن آوری پیشرفته تنها محدود به سلاح های بسیار مخرب و مرگزا نیست، اگر چه در این زمینه توسعه های وحشتناکی صورت گرفته است. آنچه امروز توانایی مجتمع های عظیم نظامی را تا حد غیر قابل تصور افزایش می دهد، بازاریابی آن ها برای جنگ است. آنان در این کارزار از وجود شرکت های تحلیل گر سیاسی امنیتی سود می جویند که کار آن ها بررسی زمینه های دامن زدن به درگیری های نظامی برای رونق بخشی به بازارهای تسلیحاتی است. جنگ تامین کننده ی بازار مصرف کالاهای نظامی ست و بدون جنگ فروش سلاح بی معنی ست – اگرچه یک جنگ بزرگ می تواند تا مدت ها زمینه ی بستن قراداد های عظیم را فراهم آورد. در هر جنگ به دو خصم نیاز است و یک رودررویی. هر جنگ ویژگی های منطقه ای و قومی خاص خود را دارد و می تواند با ایدئولوژی های متفاوتی تغذیه شود. صاحبان صنعت جنگ امروز با در دست داشتن بزرگترین شبکه های اطلاع رسانی زمینه سازی های لازم را فراهم می کنند و سناریو های خود را پیش می برند. بزرگترین بازار فروش سلاح آن ها خرید های نجومی دولت آمریکاست. تا زمان وجود دولت اتحاد شوروی جنگ سرد تامین کننده ی صدها میلیارد دلار قرارداد های سالانه ی آن ها با این دولت و متحدین ناتویی آن بود. پس از فروپاشی شوروی خطر تروریسم و کشورهای حمایت کننده از آن جایگزین دشمن قبلی شد که از قضا به راحتی و بدون ایجاد هیچگونه خطری جدی شکست خورده  و تسلیم شد. اگر به سیر رویداد ها در جریان آخرین عملیات اشغالگرانه آمریکا در عراق در همسایگی کشور خود دقت کنیم، بسیاری از تاکتیک های آن ها برای پیشبرد سناریو های از پیش نوشته شده شان مشخص است. اولا اینکه باید کشوری را به این تقابل بکشانند که دارای ظرفیت های لازم برای زمینه سازی های سیاسی باشد. جنگ به دو بازیگر نیاز دارد و کافی نیست که  یکی بخواهد به هر دلیل به کشوری دیگر حمله کند. بازیگر دیگر نیز به همان اندازه مهم است و اگر عقب نشینی کند یا به تلاش در راه صلح دامن بزند، این معادلات می تواند بهم بخورد. در عراق دیکتاتور خون آشام گستاخی را یافتند که به راحتی کشور همسایه ی نفت خیز متحد غرب در منطقه را اشغال می کرد و مردم خود را هم بمباران شیمیایی کرده بود. برخلاف تصور بسیاری از مردم هرچه وضعیت عراق بحرانی تر باشد به سود آن هاست. اینکه نیروهای آمریکایی در آنجا کشته شوند تنها می تواند با اراده ی آن ها در رسانه ها به لزوم خرید سلاح های مدرن تر و تشکیلات های امنیتی پیچیده و مقتدر تر بینجامد. هر کجا شلیکی صورت می گیرد و کسی به خاک می افتد بازاری برای آن هاست. هر کجا دامنه تخاصمات و برخورد هایی و جود دارد، می تواند بعنوان یک بازار بالقوه در کانون توجه آنان قرار گیرد. صاحبان صنعت جنگ طیف وسیعی را تشکیل می دهند. آن ها تنها در کشور های توسعه یافته بازار یابی نمی کنند. امروز بزرگترین دشمن آمریکا(القاعده) در یکی از عقب مانده ترین کشورهای منطقه یعنی افغانستان حضور دارد. کافی ست فکر کنیم که یک القاعده می تواند چه خدمتی به پیشبرد اهداف آن ها بکند تا متوجه شویم چه سرمایه گذاری طولانی ای را می توانند برای شکل دادن و به میدان کشیدن آن انجام دهند

 این صنعت فوق پیشرفته ی مرگزا امروز ما را هدف قرار داده است. به سیر تحولات در ایران نگاه کنید و اینکه چگونه گام به گام تقابل شدت می گیرد و پرورانده می شود، تا به فاجعه برسیم. می گویند ایران عراق نیست ( با این مفهوم که بسیار قوی تر از عراق است و جنگ دامنه عظیم تری می تواند پیدا کند) و نتیجه می گیرند که پس جنگی در کار نخواهد بود. از دید آن ها اگر ایران توان ضربه زدن بیشتری را داشته باشد پس لقمه بزرگ تری ست. اگر به توان هسته ای دست یافته و کیک زرد تولید می کند، بی شک شیرین تر است، زیرا امکان بکار گیری سلاح های هسته مطرح می شود که بازاری افسانه ای ست

تنها نیرویی که می تواند در برابر صاحب منصبان صنعت جنگ بایستد جنبش صلح است . جنگ طلبان در هر دو سو گروه کوچکی را تشکیل می دهند و طیف نیرو هایی که به صلح برای بقای خود نیازمندند بسیار عظیم است. اگر آن ها متحد شوند و از ظرفیت های خود بدرستی استفاده کنند، اگر آن ها ریشه جنگ را بشناسند و عزم خود را برای جلوگیری از آن جزم کنند، و اگر آن ها فریب نخورند و بی عمل باقی نمانند، می توانند با افشای توطئه های آنان و به میدان آوردن مردم راه را بر آنان سد کنند. هیچ وظیفه ای مهم تر ازایجاد  یک ائتلاف بزرگ برای جلوگیری از جنگ در ایران نیست. آنانی که امروز سکوت می کنند، فردا قربانی بی عملی امروز خود خواهند بود. خطر آنقدر نزدیک است که به چیز دیگری در این فاصله نمی توان فکر کرد. حق برخورداری از استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی و صلح مفاهیم به هم پیوسته ای هستند و همه یک هدف یعنی ایجاد یک زندگی شایسته برای انسان ها در اجتماع را دنبال می کنند. این شرایط اجتماعی ست که در هر زمان ممکن است مبارزه برای برخی از آن ها را عاجل تر سازد. آنچه امروز عاجل ترین می نماید مبارزه در راه صلح است. اینکه وظایفی دیگر را خواست اندیشانه ارجحیت دهیم انرژی ما را تحلیل می برد. خوشبختانه سیر موضعگیری های نیروهای سیاسی جامعه ما در طی همین ماه های اخیر واقف شدن به این امر را نشان می دهد و می توان به فراگیرشدن آن امیدوار بود

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics