نویدنو:23/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

سفر اورتگا؛ اين ديگر شاهکار است

             وبلاگ سهیل آصفی

"اورتگا و ديگر داعيه داران سوسياليسم بايد خوب بدانند که به سرزميني مي آيند که ميراث هولناکي در کشتار سوسياليست ها دارد و عملا سرزمين يکه تازي ها و انحصارطلبي هاي راستگرايان وابسته به دستگاه اين پولدار و آن پولدار است که 30 سال است در قدرتند."

سفر دانيل اورتگا، رئيس جمهور نيکاراگوئه و رهبر جبهه آزاديبخش ملي ساندنيست ها به دعوت رئيس جمهوري اسلامي به تهران و خبر سخنراني فردي مانند حسن رحيم پور ازغدي، همزمان با حضور اورتگا در دانشگاه تهران واکنش هايي فراواني را به همراه داشته است. دکتر فريبرز رئيس دانا، اقتصاددان و عضو کانون نويسندگان ايران در گفتگو با روز از اين سفر سخن گفته و اينکه: "اين ديگر شاهکار است!"

 

آقاي دکتر رئيس دانا، دانيل اورتگا، رئيس جمهور نيکاراگوئه و رهبر جبهه آزاديبخش ملي ساندنيست ها به دعوت رئيس جمهوري اسلامي در تهران است. او قرار است در دانشگاه تهران در کنار حسن رحيم پور ازغدي سخنراني کند. به تعامل دولي که داعيه سوسياليست بودن دارند با جمهوري اسلامي چطور مي توان نگاه کرد؟
روي سخن من با اورتگا به طور مشخص اما همچنين با مورالس، چاوز و حتي با آقاي فيدل کاسترو است. بحث اين است که اگر اين مراوده صميمانه و از بسياري جهات چاپلوسانه با جمهوري اسلامي در چهارچوب ضرورت هاي ديپلماتيک، حيات ملي در نظم جهاني تعريف مي شود که در اين صورت احتياجي به اين همه چاپلوسي و خودنمايي و اين همه ناديده گرفتن ضوابط و ارزش ها و سابقه هاي مردمي لازم نبود. کشورها مي توانند روابط خوب ديپلماتيک داشته باشند و سر مواضع معيني کنار همديگر بايستند. اصلا يکي از معاني همزيستي مسالمت آميز خروشچف همين بود. اين قابل فهم است. اما آنچه اين دولت ها با جمهوري اسلامي انجام مي دهند در واقع به نمايش گذاشتن يک رابطه عميق است که جاي بحث و ترديد دارد. اگر اورتگا که به قول غربي ها صدو هشتاد درجه مواضع خود را تغيير داد تا بتواند دوباره مجوز شرکت در انتخابات بگيرد، با نزديک شدن به جمهوري اسلامي مي خواهد ارزش هاي آن را تائيد کند، بايد به او و امثال او يادآور شويم که ما وجوه مشترکي بين جمهوري اسلامي و دولت هاي آنها نمي بينيم. آن دولت ها از سوسياليسم صحبت مي کنند، حداقل کاسترو به حق به عنوان يکي از شخصيت هاي داراي سمت و سوي سوسياليستي ـ نمي گويم سوسياليسم ـ از جهات مختلف قابل دفاع است، يا چاوز به هر حال سوسياليسم را مطرح کرده است.

مورالس با اينکه در بعضي از لشکرکشي هاي امريکايي هم نقش داشته و شرکت کرده اما به هر حال سمت و سوي دفاع از فقيران، عدالت اجتماعي و ملي کردن منابع مردمي را پيشه کرده است. اورتگا هم همين طور. حتي او يک نمايش تاريخي داشته است که وقتي ديد آراي مردمي مخالف اوست بر سر قدرت نماند. اين کشورها بايد بدانند اگر هدف فقط ضرورت ها و همزيستي هاي مسالمت آميز باشد ممکن است نقدي بر نيانگيزد، اما با اين نحوه ارتباط و قراردادهاي اقتصادي و نمايش هاي چهره به چهره و آن خوش خدمتي ها و خوشامدگويي هاي دل به هم زن که گاهي اوقات از خود نشان مي دهند، بايد بدانند با حکومتي اين رابطه را دارند که در تمام دوران حياتش دشمني سرسختانه با سوسياليست ها داشته است. بعد از انقلاب در سال 60، مجموعه اين حکومت که احمدي نژاد هم عضو بلافصلي از آن است به دستگيري و برخورد و شکنجه و کشتار فجيع نيروهاي چپ و سوسياليست دست زد. در آن زمان گمان نمي کنم بجز کاسترو که در خط مقدم حرکت سوسياليستي بود و يا خود اورتگا که با آرمان هاي نيمه سوسياليستي و راديکال و عدالت خواهانه به قدرت رسيد و بعد حکومت را واگذار کرد، آقاي مورالس يا چاوز در انديشه سوسياليسم بودند. ما در کشورمان شخصيت هايي داريم که هنوز زنده اند و هنوز در رنجند و هنوز در محروميت و عملا در بندند. 37 سال از عمرشان را در زندان هاي شاه و جمهوري اسلامي گذرانده اند. شخصيت هاي ديگري که سال ها در زندان ها مقاومت کردند. شخصيت هايي که 50 سال از عمرشان را در راه سوسياليسم مبارزه کردند و هميشه جفا ديدند. وقايع هولناک سال 1360 تا 1363 و فاجعه ملي 1367 قاعدتا بايد خاري باشد بر چشم هر سوسياليست در هر کجاي جهان که باشد.

 

 

    

 

 اورتگا و ديگر داعيه داران سوسياليسم بايد خوب دانند که به سرزميني مي آيند که ميراث هولناکي در کشتار سوسياليست ها دارد و عملا سرزمين يکه تازي ها و انحصارطلبي هاي راستگرايان وابسته به دستگاه اين پولدار و آن پولدار است که 30 سال است در قدرتند. البته چه بسا آنها دارند از جمهوري اسلامي استفاده ابزاري مي کنند، اما به هر حال سوسياليسم بطور تاريخي نجات بخش دمکراسي و آزادي است و خواهد بود. در سرزميني که فقر و بيکاري و عقب ماندگي وجود دارد، نه اين ارتباطات و نه دمکراسي 75 ميليون دلاري امريکايي و وابستگان سوروس تحولي بوجود نمي آورد. براي همين است که ما مي گوييم بگذاريد ما هم نظراتمان را بگوييم تا سوسياليست نماهاي امريکاي لاتين مجبور مي شوند دست از رياکاري بردارند.

امپرياليسم و جمهوري اسلامي

با اين تفاسير، به نظر شما ضرورت هاي ديپلماسي مي تواند رفتار دولي با داعيه چپ و ماهيت ضد امپرياليستي را توجيه کند؟ منظورم اين است که انتظار نيروهاي چپ و دمکرات و راديکال کشور از اين دولت ها آيا منطقي و بجاست؟
ببينيد، نيروهاي چپ و دمکرات و راديکال و سوسياليست هميشه بايد از همه انتظارات خودشان را داشته باشند. آنها حتي بايد از بوش انتظار داشته باشند که رفتاري انساني تر از آنچه در عراق دارد، داشته باشد. رفتاري پاکدلانه تر و شفاف تر از آنچه در تعاملش با جمهوري اسلامي دارد و عملا بر روي حضور انبوهي از آزاديخواهان و نيروهاي عدالتخواه که به زندان مي روند، شکنجه مي شوند و کشته مي شوند و رنج مي کشند چشم بر نبندد. ما بايد از همه انتظار داشته باشيم. اين "انتظار" به معني اتکا به آنها نيست. اين "انتظار" بخشي از مبارزه آگاهي بخش چپ است. بايد اين گفتگوي ما هر چه زودتر به زبان اسپانيولي ترجمه و به اورتگا داده شود که اگر مساله شما دفاع از سوسياليسم است، با يکي از سرسخت ترين دشمنان سوسياليسم در اين کشور داريد روبه رو مي شويد که آن رفتار تهوع آور و حرکت هاي دلهره آور را براي جنبش چپ ايران به ارمغان آورد. شما با اين کار خود به سوسياليسم لطمه مي زنيد براي اينکه به دشمنان سوسياليسم قوت قلب مي دهيد. ما مي دانيم مبارزه ضد امپرياليستي را بهانه قرار مي دهيد اما اينها در اينجا پديده اي به نام امپرياليسم را نمي شناسند. مساله اي که اينها مي شناسند اختلاف سياسي با امريکا است. اختلاف بر سر اينکه امريکا موازين ضد حقوق بشري حاکم را به رسميت بشناسد. بخش هاي آگاه و مبارز جامعه ما، که يکي از ذخاير ارزشمند جهاني در مبارزه سوسياليستي و آزاديخواهانه هستند اگر به اورتگا، مورالس و رئيس جمهور اکوادور و به ويژه به هوگو چاوز بگويند ما نمي توانيم در اين سرزمين بين سوسياليسم و مبارزه بي امان براي دمکراسي تفاوت قائل شويم، آنها بايد حرف ما را بفهمند. حتي اگر نمي خواهند کاملا به آن عمل کنند، دستکم از اين نمايش هاي هولناک و دلهره آور و نااميدکننده دست بردارند. براي اينکه دادخواست ما براي دمکراسي در اينجا، دمکراسي ليبرال نيست. دمکراسي امريکايي نيست. ما به يک دمکراسي مشارکتي واقعي که سطح زندگي توده هاي محروم مردم را بالا بياورد اعتقاد داريم و براي آن هزينه هاي سهمگيني پرداخته ايم و مي پردازيم. موقعي که آقاي هوگوچاوز در سربازخانه بود مبارزين ايران، در کودتاي امريکايي 1953 در برابر جوخه هاي اعدام، سرودخوانان ايستادند. در دهه هفتاد ميلادي موقعي که از مورالس و رئيس جمهور اکووادور خبري در صحنه نبود و موقعي که آقاي کاسترو به ارتباطش با شوروي مستظهر بود، در ايران مبارزين سوسياليست و آزاديخواه داخل لوله تيربار را نگاه کردند و سرودخوانان سينه خود را آماج آن گلوله ها قرار دادند.

اينکه جان باختند و....
آنها شهادت طلب نبودند. از آن نوعي نبودند که آقايان تبليغ مي کنند. آنها زندگي طلب بودند. براي زندگي، خوشبختي و بهروزي طبقه کارگر و همه محرومان ايران و منطقه و جهان مبارزه کردند. اين سفرها همه را ناديده مي گيرد.

 

   

 

قرار است حسن رحيم پور ازغدي هم با موضوع "برادري جهاني، عدالت جهاني" در کنار اورتگا در دانشگاه تهران سخنراني کند....
اين ديگر شاهکار است! اورتگا در کنار رحيم پور ازغدي، سرکوبگر و بازجو و نظريه پرداز خشونت. او اگر راست مي گويد "برادري جهاني، عدالت جهاني" را در دفاع از سنديکاي کارگران شرکت واحد به اثبات برساند. از حقوق زنان دفاع کند. آقايان هم مي دانند که با جرياني رياکار روبه رو هستند. رياکاري در رياکاري گره خورده است. همه شعار پوپوليستي مي دهند. شما با شاه عربستان سعودي هم صحبت کنيد، اتفاقا از وابستگي به "اخوان" خيلي قوي تر از رحيم پور ازغدي صحبت مي کند. اتفاقا او از "عدالت" صحبت مي کند و "عدل" را همان چيزي مي داند که خودش دارد به اجرا مي گذارد. رحيم پور ازغدي هم فکر مي کند اين عادلانه ترين روش است. اين چه عدالتي است که يک کشور چهار و نيم ميليون نفر بيکار و گرسنه و فقير دارد و وزارت رفاهش حاضر نيست حتي بپذيرد در اين کشور فقير هست. وزارت کارش شمشير را عليه منافع طبقه کارگر از رو بسته است. اين نه با سوسياليسم سازگار است، نه با عدالت و نه برادري. اينجا سرزمين درخشاني است که هر وجب از خاک آن بستر يک خورشيد است. خورشيدي نيروبخش براي فرزنداني که در راه آزادي و سوسياليسم جان باختند. اينجا سرزميني است که براي اميد دادن به همه جهان آماده است. سرزمين فرزنداني که تا آخرين قطره خون براي استقلال، آزادي و مبارزه ضد امپرياليستي و مداخله سرمايه داري جهاني آماده هستند. اما به دليل حضور غيردمکراتيک دستگاه قدرت، بخشي از اين مردم به افراد بي تفاوت و منتظر حضور امريکا تبديل شده اند. به جاي انتقاد به چنين وضعيتي ما مرتب آن ارزش هاي ديپلماتيک و پراگماتيستي جهاني را مي بينيم که از سوي کساني که اميد را در امريکاي لاتين برانگيخته اند اعمال مي شود.

 

     

 

مدتي است در برخي روزنامه ها و رسانه هاي داخلي ـ به ويژه نشريات وابسته به تفکر هاشمي رفسنجاني ـ مبارزه ضد امپرياليستي در کنار مقابله ضد امريکايي و امريکا ستيزي قرار مي گيرد. در مورد اين موج چپ ستيزي اخير در شرايط حاضر چه مي شود گفت؟
قسم خوردگي جريان رفسنجاني عليه طبقه کارگر و زحمتکشان زبانزد خاص و عام است. هاشمي رفسنجاني نظريه پرداز و مجري اصلي سياست هاي تعديل ساختاري است. بي برو برگرد تا تمام مغز و استخوانش به بانک جهاني وابسته است. اوراستگراترين و خشن ترين اقتصادداناني را که عليه زحمتکشان و توسعه همگاني و توسعه با دوام کشور فعاليت کرده اند، به خدمت گرفته است. الان هم روزنامه هايش با کساني که در
VOA عليه جمهوري اسلامي هر چه دلشان مي خواهد مي گويند مرتب گفتگو مي کنند تنها به عشق اينکه آنها به چپ فحاشي کنند. آقايان عزا گرفته اند. آتش گرفته اند. مي دانند که چپ و جنبش کارگري مشت آهنين است و دارد به تدريج بار ديگر جلو مي آيد. مي دانند که دمکراسي واقعي ممکن است به ميدان بيايد. در اين دمکراسي واقعي جايي براي رانت خواري و سوء استفاده باقي نمي ماند.

اما در بزنگاههاي انتخاباتي...
بله، برخي ها چيزي نيستند جز ابزارهايي که نزديک هر انتخابات به کار گرفته مي شوند. من صحبتم با آن دسته از روزنامه نگاراني است که در اين جريان فعاليت مي کنند. حرف من اين است که اگر حقوق بگيران هوور اينستيتو و قشم خوردگان نئوکانسرواتيو و محافظه کاري امريکايي و انگليسي را مي آوريد وحرف مي زنيد، نظر نيروهاي چپ، طرفداران طبقه کارگر راکه در زندان آدم فروشي نکردند و ايستادند هم درج کنيد. با ناصر زرافشان که در همين وطن هست حرف بزنيد و ببينيد او چه مي گويد. من اينجا کاري با دولي که داعيه سوسياليستي دارند و با جمهوري اسلامي رابطه گرم برقرار کرده اند ندارم، خطابم آن بخش اندکي از مردم است که ممکن است فريب نظريه پردازان دستگاه هاي موجود را بخورند و احمدي نژاد را با سوسياليسم و چپ يکي بگيرند. گرچه مي دانم اين دروغ زني ها و شستشوهاي مغزي ديگر در ميان مردم آگاه ما جايي ندارد.

سپاسگزارم

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics