|
||
نویدنو:14/04/1386 صفحه قابل چاپ است |
||
بازتاب های سفر چاوز به ایران : یک اصلاح طلب مهران قاسمي
اعتماد ملي- :هوگو چاوز، رئيسجمهوري ونزوئلا را ميتوان در زمره سرسختترين دشمنان امپرياليسم آمريكا به شمار آورد. چاوز كه امروزه حكومت و كشور خود را تبديل به كانون حكومتهاي ناسازگار با آمريكا كرده، در موارد متعدد از حملات شديد لفظي به حاكمان اين كشور هم دريغ نداشته است. الفاظي دور از ادبيات رايج ديپلماتيك و تشبيهات نهچندان مرسوم در نام بردن از محافظهكاران جنگطلب كاخ سفيد، بخشي ثابت از سخنرانيهاي نهچندان كمتعداد او را تشكيل ميدهند. رئيسجمهور سوسياليست ونزوئلايي در اين ميان همواره به دنبال دوستان و همراهاني است كه به اتكاي آنها بتواند دامنه تهاجم به كاخ سفيد را وسعت بخشد. اين خصومت كه شايد بتوان از آن به نفرت هم تعبير كرد، قطعا يكسويه نيست. آمريكاييها كه روزگاري فيدل كاسترو را به عنوان شيطان سرخ ميشناختند و انبوه طرحها و دسيسهها را- ولو با همراهي مافيا-! براي نابودي وي تدارك ديده بودند، اكنون با چاوز جوانتر و شايد محبوبتري روبهرو شدهاند كه برخلاف كوبا، به جاي آنكه خود را قطب مقابله با آمريكا تلقي كند، همانند كانوني تمام نفرت و خصومت قاره لاتين و ساير نقاط دنيا را در خود متمركز كرده است. چاوز ميداند كه با تبديل شدن به كانون مبارزه عليه آمريكا، به جاي قطب، امكان حذف وي از صحنه به مراتب تقليل مييابد.شكست طرحهاي متعدد آمريكاييها- از كودتا تا ايجاد نارضايتي- هم نشاني بر اين مدعاست. آمريكاييها هرچند تا آنجا پيش رفتهاند كه در گفتار خواستار حذف چاوز شدهاند، اما در عمل يا قدرت مقابله با او را نداشته و يا حاضر به پذيرش تبعات و عواقب چنين حركتي نيستند. هشياري چاوز چاوز سياستمداري هشيار و زيرك است. ارسال دهها هزار بشكه نفت روزانه به مناطق توفانزده كاترينا گذشته از آنكه وجهه چاوز را در ميان افكار عمومي آمريكا تقويت كرده و قدرت مانور كاخ سفيد را كاهش داده، تضمين حضور مجدد ونزوئلا به عنوان تامينكننده اصلي نفت براي پالايشگاههاي جديدي بود كه به جاي پالايشگاههاي تخريبشده، ساخته ميشدند. پالايشگاههاي مناطق توفانزده عمدتا براي تصفيه نفت سنگين آمريكاي لاتين- ونزوئلا- طراحي شده بودند و چاوز نگران بود كه با تخريب آنها، واشنگتن ترجيح بدهد پالايشگاههاي جديد را براي نفت سبك نقاط ديگر جهان طراحي كند. ارسال روزانه 60 هزار بشكه نفت در واقع معاملهاي پرسود بود كه چاوز با فشار افكار عمومي آن را به نفع خود منعقد كرد. در لندن هم حضور چاوز در كنار ليونگستون، شهردار چپگراي پايتخت و وعده او براي بازسازي مناطق فقير نشانهاي ديگر از اين هشياري بود. رئيسجمهوري ونزوئلا كه ميدانست آمريكا بدون همكاري بريتانيا اقدامي نظامي را عليه هيچ كشوري انجام نخواهد داد، افكار عمومي لندن و در بعدي كلانتر انگليس را چنان براي خود خريد كه هفتههاي بعد تظاهرات ميليوني در مخالفت با سياست تهاجمي آمريكا و حمايت از چاوز موفقيت او را اثبات كرد.ونزوئلا به عنوان توليدكننده بزرگ نفت از رابطه مناسبي با اعراب همراه با آمريكا برخوردار نيست. همراهي با تهران به عنوان توليدكننده بزرگ نفت، در بعد سياسي - اقتصادي تضمينكننده نقش پررنگتر ونزوئلا در بازار انرژي خواهد بود. نزديكي به ايران در واقع تضمين موفقيت چاوز در بازار انرژي است، حال اگر اين رابطه دوستانه با عكسهاي يادگاري و شعارهاي پرهيجان و مملو از ايدئولوژي همراه شود، ميتوان به استحكام آن اطمينان بيشتري داشت. روي ديگر سكه چاوز خود را به عنوان قهرمان مبارزه با آمريكا معرفي كرده است، نزديكي بيسابقه وي به دولت اصولگراي نهم هم اين موضوع را مورد تاييد قرار ميدهد. اما آيا در وراي شعارهاي پررنگ و پيشنهاد تشكيل بنياد و اختصاص بودجهاي ميليارددلاري براي مبارزه با آمريكا، رئيسجمهور ونزوئلا حاضر است اقدامي عملي براي به زير كشيدن كاخ سفيد انجام دهد يا دشمني وي تنها در قالب جملات و شعارهاي تند خلاصه شده و در هنگامه عمل "پراگماتيسم" خاص سياستمداران چپ نوين، جايگزين"ايدئولوژي" ميشود؟ يافتن پاسخ اين پرسش چندان دشوار نيست. كافي است نگاهي به آمار مبادلات اقتصادي ونزوئلا با ديگر كشورها بيندازيم تا در كمال حيرت متوجه شويم كه "استعمارگر غرب" با فاصلهاي فاحش نخستين شريك واردات و صادرات ونزوئلاي انقلابي است. ونزوئلا در گذر سالهاي حضور چاوز نهتنها روابط سياسي خود را با ايالات متحده قطع نكرده و عليرغم توطئه كودتا و ايجاد ناآرامي ناشي از حضور و تحرك آمريكاييها همچنان سفارت خود را در اين كشور باز نگه داشته است، بلكه سطح روابط اقتصادي دو طرف به مراتب ارتقا يافته است. رئيسجمهور چپگراي ونزوئلا شايد به اين باور رسيده است كه در سرزميني كه 9/37 درصد شهروندان آن زير خط فقر به سر ميبرند (آمار 2005) شعارهاي ايدئولوژيك تنها براي ميهمانيهاي خارجي و ضيافتهاي دوستانه كاربرد دارند و تنشآفريني در عرصه روابط خارجي - حتي عليرغم اختلافات عميق - نميتواند راهي براي رفاه شهروندان اين كشور بگشايد. در چنين شرايطي است كه از مجموع 81/28 ميليارد دلار واردات اين كشور، آمريكا با 6/31 درصد، كلمبيا با 11 درصد، برزيل با 1/9 درصد و مكزيك با 9/16 درصد بزرگترين شركاي ونزوئلا محسوب ميشوند. قرار گرفتن آمريكا در رتبه نخست شركاي واردات ونزوئلا آنقدر حيرتآور نيست كه صدرنشيني اين كشور در ميان شركاي صادرات. ونزوئلاييها از مجموع 23/69 ميليارد صادرات خود، آمريكا را با سهمي معادل 9/51 درصد به عنوان مقصد نخست خود برگزيده و پس از آن جزاير آنتيل هلند با 2/7 درصد و كانادا با 4/2 درصد در ردههاي بعدي قرار دارند. (آمار مربوط به آخرين برآوردهاي رسمي در سال 2005 است). نگاهي به اين آمار و ارقام اقتصادي نشان ميدهد كه رئيسجمهور چپگراي ونزوئلا چگونه ميان ايدئولوژي و پراگماتيسم پل زده است. چاوز اگر در سخنرانيها و نطقها و ميهمانيها به آمريكا حمله ميكند و بدينترتيب چهرهاي متفاوت از سياست خارجي خود در بيرون از مرزها ترسيم كرده و به اتكاي همين تصوير درصدد جلب همراهي و همكاري ساير كشورهاي غيرهمسو و ناسازگار با هژموني آمريكا است، در درون مرزها بزرگترين شريك اقتصادي خود را در همانجا يافته و ابايي ندارد كه براي افزايش صادرات خود به آمريكا - عليرغم تمامي جنگ و جدلهاي لفظي - از هر حربهاي استفاده كند.چاوز به عنوان يك سياستمدار عملگرا قطعا چهرهاي متفاوت از سياستمدار انقلابي دارد كه در اغلب كشورهاي جهان شناخته ميشود. سياستمدار سوسياليست قاره لاتين براي بهبود وضعيت مردمان اين جمهوري هوشمندانه به بازي پرداخته است و در ميانه اين بازي تاكنون موفق شده ميان مخالفان آمريكا (به عنوان متحدان سياسي و حاميان ايدئولوژي خود) و آمريكا (به عنوان بزرگترين شريك اقتصادي) تعادل ايجاد كند. اين تعادل را ميتوان ناشي از تفكيك ونزوئلا (به عنوان مبدع يك ايدئولوژي و شايد انقلاب عليه منافع آمريكا) و ونزوئلا (به عنوان يك ملت – كشور)تلقي كرد. چاوز در چنين بستري است كه دشمني با آمريكا را تنها تا آنجا پيش ميبرد كه ضمن رعايت مصلحت ونزوئلا (با همان مفهوم اول)، منافع شهروندان آن هم به خطر نيفتد. دشمني چاوز هم در اين ميان نمادي از هشياري اوست.
|
||
|