نویدنو:19/12/1385                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

رزا لوکزامبورگ  

مختصری از زندگی رزا لوکزامبورگ

 

در پانزدهم ژانویه سال 1919 کارل لیبکنخت رهبر جنبش کارگری آلمان کشته شد ودر همان روز هم ته قنداق تفنگ سربازی جمجمه رزا لوکزلمبورگ انقلابی شهیر مارکسیست را متلاشی کرد .

هر سال در آلمان بدین مناسبت مراسم یادبودی بر گزار می شود . امسال هم این مراسم با شکوه فراوان بر گزار گردید .

بدین مناسبت بر آن شدیم تا زندگی نامه مختصری از رزا لوکزامبورگ بانوی مبارز جنبش کارگری را تقدیم خوانندگان کنیم .

مختصری از زندگی رزا لوکزامبورگ

رزالوکزامبورگ انقلابی شهیرجنبش کارگری جهان در 5 مارس 1871در شهر کوچک زامسک در لهستان چشم به جهان گشود. از آغاز جوانی در جنبش سوسیالیستی فعال بودوبه حزب انقلابی به نام پرولتاریا پیوست.این حزب 21سال پیش از تشکیل حزب سوسیال دموکرات روسیه ( بلشویک ها ومنشویک ها ) در سال 1882 تاسیس شد

حزب پرولتاریا از آغاز ، هم در اصول وهم در برنامه گام های بسیاری از جنبش انقلابی در روسیه فراتر بود. در زمانی که جنبش انقلابی روسیه هنوز محدود به عملیات تروریسم فردی به دست گروه اندکی از روشنفکران قهرمان بود گروه پرولتار به سازمان دهی ورهبری هزاران کارگر برای اعتصاب دست می زد . با این همه در سال1886، گروه پرولتاریا بر اثر اعدام 4تن از رهبران خود ،محکومیت 23 تن دیگربه زندان های دراز مدت با اعمال شاقه ، وتبعیدحدود بیش از 200 تن دیگر عملا سر خودرا از دست داد . تنها محفل های کوچکی از این انهدام جان به در بردند

رزالوکزامبورگ در شانزده سالگی به یکی از این محفل ها پیوست . در سال 1889پلیس به او دست پیدا کرد واز این رو مجبور به ترک لهستان شد

رفقایش گمان می کردند در خارج کارهای مفید تری از او بر می آید تا درزندان . رزا به زوریخ سویس زفت . این شهر مهمترین مرکز مهاجران روسی ولهستانی بود . در آن جا وارد دانشگاه شد وبه تحصیل در رشته های علوم طبیعی وریاضی واقتصاد پرداخت

رزا در جنبش محلی کارگران ودر زندگی پر شور وحرارت روشنفکرانه ی مهاجران انقلابی شرکت فعال داشت پس از یکی دوسال رزا به عنوان رهبر نظری حزب سوسیالیستی انقلابی لهستان شناخته شدواز نویسندگان اصلی ارگان حزب اسپرووارابوت نیزکا که در پاریس منتشر می شد به شمار می رفت

در سال 1894نام حزب از پرولتاریا به حزب سوسیال دموکرات پادشاهی اهستان تغییر یافت . به فاصله کوتاهی واژه لیتوانی نیز به نام حزب افزوده شد. رزا تا پایان عمر رهبر نظری حزب ( اس . دی. کی.پی. ال ) باقی ماند

رزا در 22سالگی نمایندگی حزب را در کنگره بین الملل سوسیالیستی به عهده داشت که مجبور بود با مبارزان کارکشته وبلند آوازه حزب دیگری از لهستان به ستیزه بر خیزد.اصل اساسی حزب مزبور ، یعنی حزب سوسیالیستی لهستان ، استقلال لهستان بود که کهنه کاران با تجربه سوسیالیستی لهستان آن را به رسمیت می شناختند

پشتیبانی از جنبش ناسیونالیستی لهستان پیشینه سنتی طولانی پشت سر خودداشت .رزا بی آن که دلسرد شود بر سیاست پی .پی.اس خط بطلان کشید وآن را به داشتن گرایش های آشکار ا ناسیونالیستی وتمایل به منحرف کرده کارگران از مسیر مبارزه طبقاتی متهم کرد. او جرات کرد تا موضعی متفاوت از پیشکسوتان قدیمی در پیش گیرد . وبا شعار استقلال لهستان به مخالفت بر خیزد.( رزا در باب مساله ملی نظرگاه دیگری داشت که علاقمندان به آثار او رجوع نمایند) اوبا حمله شدید مخالفان روبرو شد

از جمله لیبکنخت هوادار مبارز ودوست مارکس وانگلس تا آن جا پیش رفت که به تهمت زد که عامل پلیس مخفی تزار است. اما رزا بر عقیده ی خود ایستاد

رزالوکزامبورگ از نظر فکری به سرعت رشدکرد وبا میلی مقاومت نا پذیر به سوی کانون جنبش بین المللی کارگری یعنی المان کشیده شد ، جایی که از 1898با فعالیت در آن راه خودرا به پیش گشود

رزا با سخت کوشی دست به نوشتن زدوپس از مدت کوتاهی یکی از برجسته ترین نویسندگان مهمترین نشریه نظری آن دوره یعنی دی نویه تسایت(عصرجدید) از کار در آمد.همواره در قضاوت وانتقاد مستقل باقی ماند حتی اغتبار عظیم کارل کائوتسکی ، سر دبیر این نشریه که «پاپ مارکسیسم» لقب گرفته بود سبب نمی شد که وقتی رزا به صحت نظر خود یقین حاصل می کرد از آن دست بکشد

 



«
وقتی که علم وکارگران ، این دو قطب مخالف جامعه، یک دیگر را در آغوش کشند، آن گاه تمام موانع اجتماعی را در بازوان خود خرد خواهند کرد » رزا لوکزامبورگ مقاله اقتصاد چیست ؟



رزا در دوران پر تلاطمی از جنبش کارگری اروپا قرارداشت . با تمام وجود به جنبش کارگری آلمان پیوسته بود .به طور منظم برای چندین روزنامه سوسیالیستی مقاله می نوشت ، در بعضی موارد سردبیری آن روزنامه هارا نیز به عهده داشت ، در جلسات عمومی بسیاری سخنرانی می کرد وفعالانه همه وظایفی را که جنبش از او می طلبید به عهده می گرفت . رزا در سراسر سخنرانی ها ومقالات خود که کارهای خلاقه اصلی او به شمار می آمد بیش از آن که به احساسات متوسل شود خردورزی در پیش می گرفت . در برابر خوانندگانش افق پهناورتر وگسترده تری را که پیش از آن نمی شناختند می گسترد .
در آن زمان جنبش در آلمان به دو گرایش اصلی رفرمیستی وانقلابی تقسیم شده بود وجریان نخستین هر دم قوت می گرفت . پس از رکود 1873رونق مداومی نصیب المان شده بود . سطح زندگی کارگران هر چند آهسته ولی بی وقفه بهبود یافته بود، واتحادیه ها وتعاونی ها قوی تر شده بودند. بر چنین زمینه ای ، دستگاه اداری این جنبش ها با افزایش شمار کرسی های پارلمانی حزب سوسیال دموکراسی ، از انقلاب فاصله گرفت وبه کسانی که در همان زمان تدریج گرایی یا رفرمیسم را از جمله اصول خود اعلام کرده بودند، نیروی عظیمی بخشید . سخنگوی اصلی این گرایش ادوارد بر نشتاین از پیروان انگلس بود. بین سال های 1896و1898برنشتاین به نگارش یک سلسله مقالات به نام « مسائل سوسیالیسم » در نشریه دی نویه تسایت پرداخت وهرچه بی پرده تر به اصول مارکسیسم حمله برد . بحثی طولانی وتند وتلخ در گرفت . رزا لوکزامبورگ که تازه به جنبش کارگری آلمان پیوسته بود ، بی درنگ به دفاع از مارکسیسم بر خاست . به روشنی وبا نیرویی چشمگیر در جزوه خود به نام رفرم اجتماعی یا انقلاب اجتماعی به سرطان گسترش یابنده رفرمیسم حمله برد . ( این کتاب به فارسی ترجمه ودر سال 1382 در تهران نشر یافته است )
چندی پس از آن در سال 1899، میلران ، سوسیالیست فرانسوی با یک حزب هواخواه سرمایه داری در حکومت ائتلافی شرکت کرد. رزا لوکزامبورگ به دقت این تجربه را پی گرفت ودر طی مقالات درخشان به تحلیل ان در موقعیت جنبش کارگری فرانسه به طور اعم ومساله حکومت های ائتلافی به طور اخص پرداخت . پس از شکست کامل مک دونالد در بریتانیا ، جمهوری وایماردر آلمان ، جبهه خلق در فرانسه در دهه ی سی میلادی وحکومت های ائتلافی پس از جنگ جهانی دوم در همان کشور ، آشکار است که درس هایی که رزا لوکزامبورگ از تجارب خود گرفت تنها دارای فایده ی تاریخی نبود .
در سال های 1903-1904 لوکزلمبورگ در گیر بحثی با لنین شد . اختلاف اوبا لنین بر سر مسئله ملی ومفهوم ساختار حزبی ورابطه بین حزب وفعالیت توده ها بود .
در1904ف پس از « توهین به قیصر» محکوم به سه ماه زندان شد که تنها یک ماه از آن را در زندان سپری کرد.
در 1905پس از وقوع نخستین انقلاب در روسیه به نگارش یک سلسله مقاله وجزوه برای حزب لهستان دست زدودر ان ها فکر انقلاب مداوم را طرح کرد وگسترش داد . تروتسکی وپارووس نیز هریک جداگانه چنین فکری را گسترش دادند. اما تنها معدودی از مارکسیت ها ی آن دوره به آن گرویدند.در حالی که هم منشویک ها وهم بلشویک ها به رغم شکاف عمیق میان خود اعتقاد داشتند که انقلاب روسیه قرار است انقلابی بورژوادموکراتیک باشد رزا بحث می کرد که انقلاب فرای دموکراسی بورژوایی خواهد رفت ویا به فدرت گیری کارگران ویا به شکست کامل می انجامد. شعار او « دیکتاتوری انقلابی پرولتاریابا تکیه بر دهقانان » بود .
هرچند اندیشیدن، نوشتن ویا گفتگو در باره انقلاب برای رزا کافی نبود. شعار زندگیش چنین بود: « در آغاز کردار بود». وگرچه در آن زمان از سلامت جسمی بی بهره بود اما به محض این که توانست در دسامبر 1906 مخفیانه وارد لهستان ِ روسیه شد. تا آن هنگام نقطه اوج انقلاب سپری شده بود. هر چند توده ها هنوز فعال بودند اما با اوج گیری ارتجاع به تردید افتاده بودند.برپایی هرگونه گردهمایی ممنوع شده بود. با این همه هنوز کارگران در پایگاه های خود یعنی کارخانه ها جلسه تشکیل می دادند. همه روزنامه های کارگران توقیف شده بود. اما روزنامه حزب رزا لوکزامبورگ هر چند مخفیانه هر روز منتشر می شد . رزا در چهارم مارس 1906 دستگیر شد وبه مدت چهار ماه در زندان به سذ برد. ابتدا دوران حبس خودرا در زندان وبعد در یک پادگان گذراند . ا« گاه به دلیل ضعف مزاج وتابعیت آلمانی خود از زندان آزاد وسپس از کشور تبعید شد .
انقلاب 1905روسیه روح تازه ای در کالبد ارای رزا لوکزامبورگ که سال ها پیش خود به درک آن رسیده بود دمید: این که اعتصاب توده ای _ چه به خاطر خواست های اقتصادی وچه سیاسی _ عامل مهمی در پیکار های انقلابی کارگران برا ی کسب قدرت سیاسی به شمار می آید واین وجه تمایز انقلاب سوسیالیستی از انقلاب های پیشین است . اکنون او می توانست آرای خودرا بر مبنای تجربه ی تاریخی جدیدی توضیح دهد.
زمانی که بر مبنای همین نتایج در یک گردهمایی عمومی سخنرانی می کرد متهم به « تحریک به خشونت » شد ودو ماه دیگر را در زندان سپری کرد البته این بار در آلمان .

« خلاف تاريخ است كه فعاليت براي اصلاحات را چون انقلابي بدانيم كه به درازا كشيده است ويا انقلاب را مجموعه به هم فشرده اي از اصلاحات به شمار آوريم . تفاوت تغيير اجتماعي واصلاح قانوني نه به دليل مدت زماني است كه به درازا مي كشند كه به سبب محتواي آن است »

رزا لوكزامبورگ : اصلاح يا انقلاب

 

در 1907در كنگره بين الملل سوسياليستي كه در اشتوتگارت بر گزار شد، شركت كرد. رزا به

نمايندگي از احزاب روسي ولهستاني سخن گفت ونگرشي منسجم وانقلابي در باب جنگ وميليتاريسم ارائه داد . ميان سال هاي 1905تا1910شكاف بين رزا ورهبري سانتريستي اس. پي. دي . كه كائو تسكي سخنگوي نظري آن بود عميق تر شد. تازه در 1907، رزا لوكزامبورگ ترس خودرا از اين كه رهبران حزب به رغم پايبندي به ماركسيسم ، در بزنگاه موقعيت هاي خطير پس بنشينند، ابراز كرده بود . در سال 1910با گسست كاملي كه ميان رزا وكارل كائوتسكي بر سر مساله چگونگي كسب قدرت به دست كارگران پيش آمد بحران به نقطه اوج رسيد . از آن پس اس . دي . پي . به سه گرايش جداگانه تقسيم شد: رفرميست ها كه پيوسته سياستي امپزياليستي اتخاذكردند، به اصطلاح سانتر ماركسيسي به رهبر كائوتسكي كه در آن زمان لوكزامبورگ اورا به مسخره « رهبر باتلاق» لقب داده بودوگرچه در سخن به راديكاليسم پايبند بوداما هرچه بيشتر خودرا به روش هاي مبارزاتي پارلماني محدود مي كرد، وگرايش سوم ، جناح انقلابي ، كه الهام بخش اصلي آن رزا لوكزامبورگ به شمار مي آمد.
در 1913رزا لوكزامبورگ مهمترين اثر نظري خود، يعني انباشت سرمايه، اداي سهمي در توضيح اقتصادي امپرياليسم را منتشر كرد .بي شك پس از نگارش كاپيتال اين اثر يكي از پيش درآمدهاي بسيار اصيل ودست اول آموزه اقتصاد ماركسيستي است . فرانتز مرينگ ، زندگي نام نويس ماركس ، اين كتاب را به سبب غناي دانش ، درخشش سبك ، قطعيت تحليل واستقلال فكري نزديك ترين اثر ماركسيستي به كاپيتال دانسته است . مساله اصلي مورد مطالعه در اين كتاب داراي اهميت نظري وسياسي بسيار عظيمي است ، وآن مساله اين است كه گسترش سرمايه داري در مناطق جديد وعقب مانده چه تاثيراتي در تضادهاي دروني سرمايه داري ، چند پاره ساختن آن وثبات نام دارد.
در 20فوريه 1914، رزا لوكزامبورگ به اتهام تحريك سربازان به شورش دستگير شد. دليل اين اتهام يكي از سخنراني هاي او بود كه در آن مي گفت اگر آن ها انتظار دارند كه ما برادران فرانسوي يا خارجي خودرا به قتل برسانيم ، بياييد به آن ها بگوييم كه نه ، تحت هيچ شرايطي » . در دادگاه او به جاي دفاع ، به محاكمه بر خاست . سخنراني او كه بعد ها با عنوان ميليتاريسم ، جنگ وطبقه كارگر انتشار يافت يكي از مهيج ترين اسناد سوسياليسم در محكوميت امپرياليسم به شمار مي آيد. رزا يك سال زندان محكوم شد اما يك راست آزاد شد . پس از ترك دادگاه بي درنگ به يك گردهمايي توده اي رفت ودر آن جا نيز تبليغات انقلابي ضد جنگ خودرا از سر گرفت .
به هنگام بروز جنگ جهاني اول ، همه رهبران حزب وسياليست عملا بر موج ميهن پرستي سوار بودند. در سوم اوت 1914، گروه پارلماني سوسيال دموكراسي آلمان تصميم گرفت به نفع اعتبارات جنگي به حكومت قيصر راي مثبت بدهد . از صد ويازده نماينده تنها پانزده تن به راي مخالف تمايل نشان دادند . هر چند انان نيز پس از آن كه در خواست شان براي كسب اجازه براي دادن راي مخالف ردشد، به قوانين حزب گردن نهادند ودر روز چهارم اوت تمام اعضاي گروه سوسيال دموكراسي به نفع تصوي اعتبارات جنگي راي دادند . چند ماه بعد در دوم دسامبر كارل ليبكنخت با قوانين حزب به مخالفت ب خاستونپذيرفت كه حزب به جاي وجدان او راي بدهد. راي او تنها راي منفي عليه اعتبارات جنگي بود .
تصميم رهبري حزب ضربه ناگواري بر رزا لوكزامبورگ وارد كرد. هر چند كه رزا به نا اميدي تن نداد. همان روز يعني چهارم اوت ، روزي كه نمايندگان سوسيال دموكراسي زير پرچم قيصر جمع شدند، گروه كوچكي از سوسياليست ها در آپارتمان او گرد هم آمدندوتصميم گرفتند مبارزه با جنگ را سازمان دهند. اين گرو به رهبري رزا لوكزامبورگ ، كارل ليبكنخت ، فرانتز مرينگ وكلار زتكين سر انجام جمعيت اسپارتاكوس را بر پا كردند. رزا به مدت چهارسال وعمدتا از زندان به رهبري ، بر انگيختن وسازماندهي انقلابيان ادامه داد وپرچم سوسياليسم بين المللي را افراشته نگاه داشت .
وقوع جگ رزا لوكزامبورگ را از جنبش كارگري لهستان جدا كرد اما از اين كه حزب لهستان كاملا به عقايد وآراي سوسياليسم بين المللي وفادار ماند بي شك رضايت خاطر عميقي به او دست داده بود.
انقلاب فوريه 1917 روسيه تحقق سياست مخالفت انقلابي او با جنگ ومبارزه براي سرنگوني حكومت هاي امپرياليستي بود.رزا وقايع را از زندان با تب وتاب دنبال مي كردوبه منظور درس آموزي براي آينده به دقت اين رويداد هارا بر رسي مي كرد. بي آنكه ترديد به خود راه دهد گفت كه پيروزي فوريه پايان مبارزه نيست ، بلكه تنها آغاز آن است وتنها قدرت كارگران برقراري صلح را تضمين مي كند. بارها وبارهاكارگران وسربازانآلماني را از زندان مورد خطاب قرارداد واز انان خواست كه مانند برادران روسي خود دست بكار شوندويونكرها وسرمايه داران را سر نگون كنند ودر نتيجه همزمان با ياري رساندن به انقلاب روسيه خودرا نيز از زيز آوار خونريز بر بريت سرمايه داري بيرون بكشند.
زماني كه انقلاب اكتبر رخ داد ، رزا لوكزامبورگ با شور وعلاقه آن را خوشامد گفت وبيشترين ستايش هارا نثار آن كرد.در عين حال اعتقاد نداشت كه پذيرش غير انتقادي هرچه بلشويك ها انجام مي دهند به جنبش كارگري كمك مي رساند. به روشني پيش بيني مي كرد كه اگر انقلاب روسيه در انزوا مي ماند، پاره اي انحراف ها آن را از رشد وگسترش باز مي داشت ودرست از همان اوايل دوران گسترش روسيه شووي به اين انحراف ها به وي‍ژه به مساله دموكراسي اشاره كرد. در هشتم نوامبر 1918انقلاب آلمان موجب رهايي رزا لوكزامبورگ از زندان شد. رزا با تمام توش وتوان به انقلاب پيوست. متاسفانه ، نيروهاي ارتجاع قوي بودند. رهبران جناح راست سوسيال دموكراسي وژنرال هاي ارتش قديم قيصر نيروهاي خودرا به هم پيوستند تا طبقه كارگر انقلابي را سر كوب كنند . هزاران كارگر به قتل رسيدند ، در روز پانزدهم ژانويه 1919، كارل ليبكنخت كشته شد، در همان روز ته قنداق تفنگ سربازي جمجمه رزا لوكزامبورگ را متلاشي كرد .
با مرگ او جنبش بين المللي كارگران يكي از شريف ترين اعضاي خودرا از دست داد . همانگونه كه مرينگ گفت «برترين مغز متفكر در ميان جانشينان علمي ماركس وانگلس » ديگر حضور نداشت . مرگ او نيز مانند زندگي اش وقف رهايي بشريت شد .


توضيح ضرور: در نوشتن اين مقالات از كتاب رزالوكزامبورگ اثر توني كليف با ترجمه خوب خانم نسرين موسوي چاپ انتشارات روشنگران ومطالعات زنان چاپ دوم سال 1380 استفاده شده است

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics