نویدنو:11/10/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

نگاه اصلاحات به مسائل جاری کشور

رضا خاتمی: اگرانتخابات مجلس هفتم بخواهد تكرار شود، ما نیستیم

سرمايه - امیرعباس نخعی: محمدرضا خاتمی را كه تجربه مدیر مسوولی روزنامه «مشاركت» یكی از روزنامه‌های پرتیراژ دوره اصلاحات را بر عهده داشت در دفتر كوچك ماهنامه فكری - ایدئولوژیك «آئین» ملاقات كردم. دو كارمند اداری كه در آن ساعت در دفتر ماهنامه حضور داشتند جایگزین ده‌ها نیروی تحریریه و فنی روزنامه مشاركت آن زمان هستند.محمدرضا خاتمی كه دكترای خود را در طب و دوره تخصص كلیه و مجاری ادراری گذرانده است این روزها وقت بیشتری را با بیماران خود طی می‌كند، اگر چه مسایل سیاسی را همچنان به جد پیگیری می‌كند. محمدرضا خاتمی كه در مجلس ششم با استفاده از فضای سیاسی آن دوره و محبوبیت سیدمحمد خاتمی، رییس‌جمهوری وقت همراه با سایر اصلاح‌طلبان و در فهرست واحد وارد مجلس شد به سرعت توانست جایگاه مستقل خود را در عرصه سیاسی كشور باز كند.پس از شكست‌های پی در پی اصلاح‌طلبان در انتخابات شوراها و مجلس هفتم وی قصد داشت از دبیركلی جبهه مشاركت كناره‌گیری كند كه با حمایت سایر اعضا به خصوص اعضای مشاركت در شهرستان‌ها به عنوان دبیركلی خود درجبهه مشاركت كار خود را ادامه داد. پس از روی كار آمدن احمدی‌نژاد به عنوان رییس دولت نهم و تغییر فضای سیاسی كشور سرانجام در نهمین كنگره مشاركت محمدرضا خاتمی كه در سخت‌ترین و پرتلاطم‌ترین دوره اصلاحات دبیركلی حزب را برعهده داشت جای خود را به محسن میردامادی داد.خاتمی این روزها همچون بسیاری از اصلاح‌طلبان در تلاش است تا با پیروزی ائتلاف اصلاح‌طلبان در عرصه انتخابات آتی ناكامی‌های گذشته را جبران كند.اگر چه در این راه آن طور كه به نظر می‌رسد عملكرد پراشتباه رقیب در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و سیاست خارجی بیش از برنامه‌های خود اصلاح‌طلبان به آن‌ها یاری رسانده است.

اگر اشتباه نكنم چند وقت پیش مصاحبه‌ای از شما خواندم كه اشاره‌ای داشتید به این مساله كه برخی اصلاح‌طلبان حركاتی در مجلس ششم انجام دادند كه به نوعی «تندروی» بوده و از واژه «جوان بودن» هم استفاده كرده بودید. آیا خودتان در حال حاضر این تعریف را اصلاح می‌كنید یا فكر می‌كنید این گونه بوده است؟
من گفتم «تندروی»، «كندروی» یا «میانه‌روی» واژه‌هایی نسبی هستند و مفهوم آن برمی‌گردد به كسی كه آن حرف را می‌زند. من معتقد نیستم كارهایی كه در مجلس ششم یا كلا در جریان اصلاحات انجام گرفت در واقع نسبت به نیازهای جامعه شاید عقب‌تر هم بود اما آن چیزی كه من گفتم این بود كه ما در یك جمعی بودیم كه ظرفیت‌های آن جمع ناهمگن بود. افرادی در جریان اصلاح‌طلبی بودند و هستند كه نسبت به پدیده‌های مختلف سیاسی - اجتماعی دیدگاه یكسانی نداشتند و این تفاوت دیدگاه سبب می‌شد كه ایجاد همگرایی بین آن‌ها مشكل باشد. ما باید این ظرفیت‌ها را در نظر می‌گرفتیم و اگر كسانی بودند و هستند كه به هر دلیل توانایی حركت‌های متناسب با نیاز جامعه را ندارند، كاری نكنیم كه این حركت دوشقه یا چندشقه شود.

بسیاری از افراد بودند كه وقتی با آن‌ها صحبت می‌كردیم، می‌دیدیم كه در ایده، آرمان، حرف، صحبت و ... خیلی از ما تندترند اما وقتی وارد میدان عمل می‌شوند، به شدت محافظه‌كارانه عمل می‌كردند و ما این مساله را درست محاسبه نكرده‌بودیم. خلاصه این كه ما سازوكار درست محاسبه ظرفیت‌های درون جریان اصلاحات را نداشتیم، نه تنها ما كه دیگران هم نداشتند، و این امر سبب شده بود كه گاهی حركت‌ها همدیگر را خنثی كند و كسی كه توانایی و ظرفیتش كم بود به كندرو معروف شده اما كسی كه توانایی و ظرفیت بالایی داشت و حركت را پیش می‌برد، به تندرو موسوم شده است.

به نظر شما اصلا «تندروی» در فضای سیاسی ایران، مفهوم دارد یا در واقع تبدیل شده به چماقی برای خارج كردن رقیب از عرصه؟
نمی‌شود گفت مفهومی ندارد اما آن چیزی كه امروز به نام تندروی، مطرح شده و عمده هیزمش هم از طرف جناح راست و در حقیقت محافظه‌كار آورده شده و در این تنور دمیده می‌شود، برای حفظ وضع موجودی است كه فقط منافع عده‌ای خاص را تامین می‌كند ولی به هرحال تندروی وجود دارد و می‌تواند وجود داشته باشد.

پس شما تلاشتان این است كه حركت‌هایتان را با خواسته‌های واقعی جامعه تنظیم كنید یا شقه نشدن جریاناتی كه...
به هرحال هر جریان سیاسی مثل ارگانیسم زنده باید به بلوغ برسد. من معتقدم جریان اصلاح‌طلبی در دوران نوجوانی یا جوانی خودش قرار دارد و هنوز راهی طولانی دارد برای این كه بداند دقیقا چه اتفاقی در كشور می‌افتد و چگونه باید خواسته‌ها و نیازهای مردم را - كه می‌داند چیست- با برنامه‌ها و طرح‌های خود هماهنگ كند. رسیدن به بلوغ نیازمند زمان است درست مثل این كه از نوجوانی كه به لحاظ جثه توانایی خاصی دارد، بخواهیم كاری بزرگ‌تر از ظرفیت خود انجام دهد. گاهی اوقات در جریان اصلاحات این اتفاق افتاده كه خارج از ظرفیت‌های خود، عده‌ای- حالا یا ما یا دیگران- خواسته‌اند كاری انجام بدهند; من این را تندروی نمی‌دانم. ممكن است آرمانگرایی باشد اما به هرحال در این حركت‌ها به نوعی ندیدن ظرفیت‌های موجود جامعه هست. به عقیده من هر حركتی در ایران اگر بخواهد موفق شود، باید آرمان‌های والایی داشته باشد اما سرعت و نوع حركتش را با ظرفیت‌های اجتماعی و سیاسی كشور منطبق كند. بخشی از این ظرفیت‌ها به محدودیت‌های قانونی برمی‌گردد و بخشی دیگر مربوط به ظرفیت‌های مردم و جامعه ایرانی است.

این ظرفیت‌ها پیشروانه‌تر است یا نه؟
نه ظرفیت‌ها متفاوت است. به نظر من اگر ما توان این را داشته باشیم كه این ظرفیت‌ها را به حالت به روز برسانیم، این ظرفیت‌ها پیشروانه‌تر است اما مجموعه امكاناتی كه در اختیار اصلاح‌طلبان است باعث می‌شود كه نتوانند این ظرفیت‌ها را صورت عینی ببخشند و به صورت عملی آن‌ها را محقق كنند. پتانسیل‌ها خیلی بالاست اما اگر این پتانسیل‌ها بخواهند به حالت بالفعل دربیایند یكسری برنامه‌ها و اقداماتی می‌خواهد كه نیازمند زمان است.

معنی‌اش در واقع این است كه خواسته‌های مردم و اكثریت جامعه از احزاب در مقایسه با محدودیت‌های قانونی فعلی جلوتر است؟
من همه احزاب را نمی‌دانم ولی حداقل حزب خودمان را می‌گویم كه ما واقعا خواسته‌های مردم را دنبال می‌كنیم و می‌دانیم خواسته‌های مردم چیست.

می‌توانید جوابگو هم باشید؟
مهم این است كه اگر بخواهد این خواسته‌ها عملی شود نیازمند یكسری امكانات است. من مثالی غیرسیاسی می‌زنم; مردم ما دوست دارند كه در صحنه ورزش در دنیا بدرخشند و جایگاه‌های خوبی كسب كنند، اگر توجه كنیم ظرفیت‌هایش به صورت بالقوه در كشور ما وجود دارد اما چگونه این امكانات بالقوه را بالفعل كنیم، نیازمند برنامه‌های خاص خود است كه باید مرحله به مرحله پیش برود.

ضمن این‌كه من هم قبول دارم كه به هر حال اصلاح‌طلبان در برخی جاها از همه ظرفیت‌های خودشان استفاده نكردند یعنی بیش‌تر از این می‌توانستند كار كنند، اما اگر كلان نگاه كنیم، باید این را در ذهنمان بپذیریم كه در عمل كردن به خواسته‌ها ممكن است این گونه تلقی شود كه شما در مسیر درست حركت نمی‌كنید و اگر از دور به این حركت نگاه كنیم، می‌بینیم كه پله پله به آن هدف نهایی نزدیك‌تر می‌شود.

این اشاره‌ای كه كردید مشكلی است كه ممكن است همه احزاب در دنیا با آن مواجه باشند؛ یعنی مردم خواسته‌هایی داشته باشند كه این خواسته‌ها برای بالفعل شدن مشكلاتی داشته باشند. اما بعضی از مشكلات در جامعه ما هست كه به نظر می‌رسد به این پتانسیل‌ها ربطی ندارد; مثلا در همان حیطه ورزش كه مثال زدید خیلی از خانم‌ها خواستار این هستند كه به استادیوم بروند. این‌گونه مشكلات را چطور ارزیابی می‌كنید؟
البته من یك بحث كلی بكنم. نه، ما خیلی خواسته‌های متراكمی داریم. ما یك عقب‌افتادگی چند صدساله داریم و حالا كه فضا كمی باز است می‌خواهیم همه ‌آن‌ها را یكجا داشته باشیم. مثالی بزنم; شما انتخابات كشورهای پیشرفته را نگاه كنید. وقتی فردی نامزد می‌شود انبوهی از آرمان‌ها و شعارها را مطرح نمی‌كند، دو،سه شعاری كه برای مردم هم قابل فهم باشد مطرح می‌كند، مثلا می‌گوید در مورد بیمه‌ها این كار را می‌كنم یا نرخ رشد اقتصادی را از _3/5 به 5/5 درصد می‌رسانم یا تولید ناخالص را این میزان بالا می‌برم و ... چهار، پنج شعار ملموس و قابل حصول می‌دهد اما در ایران احزاب، گروه‌ها، شخصیت‌ها (راست، چپ، محافظه‌كار و اصلاح‌طلب هم نداریم) وقتی می‌آیند، آرمانشهری را به مردم ارایه می‌دهند كه در این آرمانشهر همه خواسته‌های متراكم چند صد ساله مردم نهفته است. هم خود آن‌ها می‌دانند كه این خواسته‌ها را نمی‌توانند محقق كنند و هم مردم می‌دانند كه این خواسته‌ها محقق نمی‌شوند، اما این شعارها هم برای مردم و هم برای احزاب مهم است. برای این‌كه می‌دانند آن هدف دوردستی كه در نظر گرفته‌اند چیست و كم‌كم مردم یاد می‌گیرند كه از احزاب، گروه‌ها و منتخبین خود بخواهند كه قدم به قدم پیش بروند. نه این‌كه همه خواسته‌ها و آرمان‌هایی كه اعلام‌كرده‌اند در طول چهار سال یا هشت سال تحقق ببخشند.

این حالت كلی است اما در جزییات كه وارد شویم آن وقت قصه متفاوت می‌شود یعنی برمی‌گردد به توانایی احزاب كه بتوانند در جزییات برنامه داشته باشند یا نه.

شما مثال زدید در مورد رفتن خانم‌ها به استادیوم‌ها. تردیدی نیست كه اصلاح‌طلبان به لحاظ كلی و اصولی با این امر موافق‌اند و در دوره‌های مختلف تلاش‌هایی كرده‌اند كه این امر تحقق پیدا كند اما باید دید این ظرفیت‌های مثبت و منفی درون جامعه ما چیست؟
بخشی از این ظرفیت‌ها دینی و بخشی فرهنگی است كه هم می‌تواند مقوم این خواسته باشد و هم مانع آن. در نظر گرفتن این ظرفیت‌ها مهم است، شما ببینید آقای رییس‌جمهوری (احمدی‌نژاد) اعلام كرد كه خانم‌ها بروند استادیوم، باوجودی كه ایشان به لحاظ حمایتی كه از مجموعه حاكمیت و پشتوانه‌های حاكمیت درون جامعه مثل حوزه‌های علمیه و جاهای دیگر می‌شود چیزی كم ندارند و حمایتی كه از ایشان می‌شود، بی‌سابقه است ولی آیا توانستند این كار را پیش ببرند؟ نتوانستند. برای این‌كه ظرفیت‌های نهفته‌ای در جامعه ما وجود دارد كه اثرگذاری خود را در جامعه ما دارد و وقتی وارد این میدان می‌شود و با این پدیده مخالفت می‌كنند، چاره‌ای جز عقب‌نشینی ندارید. آقای رییس‌جمهوری هم در این مساله عقب‌نشینی كردند. خب دو حالت وجود دارد یكی این‌كه ما به این نتیجه رسیدیم كه با در نظر گرفتن این عوامل شعاری بدهیم كه امكان تحقق‌اش بیش‌تر از عدم تحقق آن باشد یعنی حداقل 15 درصد امكان تحقق داشته باشد اما اگر امكان تحقق آن مثل پنج یا 10 درصد باشد، دادن این شعار جز این‌كه مردم را دچار یاس و ناامیدی می‌كند حاصلی نخواهد داشت.

بنابراین این امور را اگر ملاحظه كنید متوجه می‌شوید حتی آن كارهایی كه به نظر ساده می‌رسند به دلیل وضعیت فرهنگی- اجتماعی و مراجع مختلف اجتماعی كه ما در كشور داریم عملی كردن آن‌ها به سادگی امكان‌پذیر نیست.

آیا حزب مشاركت به طور اخص و اصلاح‌طلبان به طور اعم تعریف جدیدی كه از خود ارایه می‌دهند منطبق كردن خودشان با خواسته‌ها یا نفوذهای نیرومندی است كه در جامعه وجود دارد؟
خیر. پیدا كردن راه‌هایی است كه به طور مسالمت‌آمیز این مخالفت‌ها را به حداقل برساند به گونه‌ای كه بتوان با كم‌ترین هزینه برنامه‌‌ها را پیش برد و در عین حال دست نكشیدن از اصول است كه من در مصاحبه‌های مختلفم آن را واقع‌گرایی اطلاق كرده‌ام.

ما بارها گفته‌ایم كه مساله ‌اصلی ما در عرصه و سپهر سیاست در ایران، دموكراسی است. ما می‌خواهیم یك كشور دموكراتیك به معنای واقعی كلمه داشته باشیم با همه لوازم و مقتضیاتی كه دموكراسی باید داشته باشد.

و كمبودهایی هم هست كه باید تكمیل شود.
بله، در مسیر این دموكراسی و آزادی موانعی وجود دارد كه لزوما هم موانع سیاسی رقیب نیست. یكسری موانع فرهنگی است، یكسری موانع اجتماعی و حتی موانع تمدنی است. فرض كنید برای رسیدن به دموكراسی نیازمند فرهنگی هستیم كه بایاد از مدارس شروع شود یعنی دموكراسی باید آموزش داده شود. برای این‌ها باید فكركرد، چاره‌اندیشید و برنامه داشت بنابراین چیزی كه هست برخلاف مسایلی كه دیگران تبلیغ می‌كردند و ما از اول هم اعتقاد نداشتیم ولی گاهی اوقات خودمان هم در این مسیر افتادیم كه خیلی خب، اصلاحات آمده، مجلس و دولت را دارد و در این هشت سال باید به نقطه مطمئنه‌ای رسیده و كار تمام شده باشد، بعد بگوییم خب هشت سال بودید، چند روزنامه بسته شد، چند روزنامه باز شد، چند فیلم توقیف شد، چند نفر را گرفتند چند دانشجو را به زندان انداختند... پس به هیچ دستاوردی نرسیده‌ایم. نه، این را ما به ‌صورت یك روند نسبتا طولانی‌مدت در نظر می‌گیریم كه البته مثل اروپا و آمریكا نیست كه در طول یك سده بخواهیم طی‌اش كنیم. الان با امكانات ارتباطی، سطح دانش و مسایلی كه وجود دارد می‌شود این مسیر را در زمان‌های كوتاه‌تری پیمود ولی بر هر حال زمان لازم خودش را می‌خواهد. این برنامه اصلی ماست. اصول را فراموش نكرده‌ایم دنبال آن هستیم ولی فكر می‌كنیم نمی‌توانیم بی‌توجه به موانعی كه بر سر راه وجود دارد و همچنین ظرفیت‌های داخل جامعه، هر جور كه خودمان می‌خواهیم پیش‌برویم.

اشاره كردید به این كه ظرفیت همه گروه‌های اصلاح‌طلب در رسیدن به اهدافی كه دارند، یكسان نیست. به یكسری از چالش‌ها هم اشاره كردید كه به هر حال یا اجتماعی است یا تمدنی و بعضی هم از رقیب، سایر گروه‌های اصلاح‌طلب این وسط چه می‌شوند؟
من واقعیتی را شاید برای بار اول می‌گویم و آن این‌كه بعضی از جریان‌های اصلاح‌طلب و شخصیت‌های درون آن‌ها اصلاً دموكراسی را قبول ندارند. این یك نكته، عده دیگری هم ممكن است قبول داشته باشند اما به لوازم و مقتضیات دموكراسی پایبند نیستند. بر فرض این‌كه دموكراسی یكی از پروژه‌هایی است كه اصلاحات دنبال می‌كند. عده دیگری هم هستند كه توان پیمودن راه را ندارند. به هر حال برای پیمودن این مسیر باید هزینه‌هایی پرداخت شود و عده‌ای توانش را ندارند.

عده‌ای فكر می‌كنند كه فرضا اگر شورای نگهبان عده‌ای را ردصلاحیت نكرد یا ما لابی كردیم ردصلاحیت‌ها برگشت، خب بس است، دیگر كاری نداریم. به هر حال جریان كشور راست و چپ دارد و دوتایشان همیشه سمتی در مجلس دارند; اما دگراندیشی و دگراندیشان در افكار این‌ها هیچ جایگاهی ندارند. اصلاً مطرح نیست. یعنی دموكراسی را به عنوان رقابت نسبتا آزاد بین جریان‌های شناخته شده داخل حكومت معنا می‌كنند نه حتی داخل نظام. بنابراین من معتقد نیستم كه اصلاحات مبهم است بلكه معتقدم اصلاحات نحله‌های مختلف دارد.

چرا این نحله‌های مختلف در جریان اصلاحات یكبار برای همیشه تكلیف خودشان را با یكدیگر روشن نمی‌كنند؟ بزرگ‌ترین ضربه هم معمولا از طرف همین‌ها بوده است.
مساله اصلی این است كه [باز هم در این مساله وارد آیت‌شناسی اصلاحات می‌شویم] به هر حال چه بخواهیم بپذیریم و چه نخواهیم، یكسری شخصیت‌های كاریزما وجود دارند كه در جریان اصلاحات نقش عمده و محوری بازی می‌كنند، هنوز اصلاحات به‌عنوان یك جریان سیال فكری كه یك بخشی را هماهنگ كند مثل یك حزب، سازمان، انجمن و این‌گونه اثرگذار باشد درنیامده است، بنابراین آن شخصیت‌هایی هم كه هستند اكثریتشان خیلی بنیادین راجع به اصلاحات فكر نكرده‌اند و این‌كه از اصلاحات چه می‌خواهند. ما برای این كار نیازمندیم كه جریان‌های اصلاحات را تقویت كنیم و به پیش ببریم. وقتی ما حزبی داریم به نام حزب مشاركت و حزب اعتمادملی آن وقت است كه می‌توانند آن تفكر اصلاحی را كه باور دارند، درون برنامه خودشان به صورت هرمی گسترش دهند و به صورت یك جریان حركت كنند نه به صورت یك فرد. آن وقت است كه این كار می‌تواند انجام بگیرد.

الان من حداقل درون حزب مشاركت، می‌دانم كه تا حدودی این كار با آموزش‌ها و سازماندهی‌های موجود صورت می‌گیرد و به همین دلیل هم هست كه ما درون حزب مشاركت روزبه‌روز منسجم‌تر می‌شویم، یعنی اگر روز اول ما به لحاظ اقتصادی، اختلاف زیادی داشتیم و در مسایل سیاسی و فرهنگی اشتراكاتمان زیاد بود، امروز می‌بینیم به لحاظ اقتصادی هم دیدگاه‌هایمان خیلی به هم نزدیك شده است یعنی می‌دانیم ما وقتی در «مشاركت» می‌گوییم «جریان اقتصادی اصلاحات» چه می‌خواهیم; اكثریتمان این را می‌دانیم.

این درون مشاركت هست و دیده می‌شود ولی بین سایر احزاب اصلاح‌طلب چه؟
وقتی این گسترش پیدا كرد، شما اگر در كنارتان یك جریان دیگر هم باشد كه به هر حال جوانه‌هایش زده شده است، آن وقت این دو جریان می‌توانند با هم تعامل كنند.

به هر حال در اصلاحات همه برای خود مدعی‌اند و دارای فكر، اندیشه، تئوری‌پردازند و نظریه‌پرداز و به قول آقای سعید حجاریان «این‌ها لشگر ژنرال‌ها» هستند در درون جریان اصلاحات. باید پشتوانه‌های توده‌ای‌اش را به لحاظ فكری قوی‌تر كنیم، آن وقت می‌توانیم امیدوار باشیم جریان اصلاحات، جریانی باشد كه بتواند تفاوت‌های درون خود را به تدریج حل كند.

ولی احساس می‌شود كه برخی از جریان‌های اصلاح‌طلب، الان بنا به هر دلیلی كه هست، نوك پیكان حمله‌شان بیش‌تر به درون جریان اصلاحات هست تا به خارج.
این چیزی نیست جز قدرت‌طلبی و اگر ما در این میدان جواب دادن وارد شویم یعنی در جنگ قدرت‌طلبی وارد شده‌ایم كه بردش مال نیروهای مخالف اصلاحات و دموكراسی است. من به نظرم اصلا لزومی ندارد در این میدان‌ها وارد شد.اگر شما توجه خودتان را از این موضوع به جریان‌های فرعی معطوف كنید یعنی بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیك سیاسی خودتان را مرتكب شده‌اید.

شما به هوش سیاسی مردم اعتقاد دارید؟
بله.

زمانی وقتی آقای خاتمی بین مردم و جمعیت حاضر می‌شد مردم علیه برخی از جریان‌های رقیب شعار می‌دادند. در سفر اخیر آقای خاتمی به مشهد، مردم شعار می‌دادند كه به نظر من خیلی قابل توجه است و جای بحث دارد: «خاتمی، هاشمی، اتحاد اتحاد» پس محور سومی كه قرار بود در این ائتلاف باشد كجاست؟
نمی‌دانم،‌ما آسیب‌شناسی اصلاحات می‌كنیم ولی وقتی می‌خواهیم وارد مصادیق شویم اجازه دهید ما وارد نشویم چون به هر حال گرفتاری است.

فكر نمی‌كنید كه ضربه‌اش بیش‌تر باشد؟ من می‌توانم از روی این بحث بگذرم ولی افكار عمومی سكوت را حس می‌كند.
سكوت كه هست، مردم بیش‌تر ماهیت‌ها را می‌شناسند یعنی اگر كسی به مشاركت حمله می‌كند و حمله‌اش هم مشخص است كه از چه موضعی است وقتی مشاركت در برابر آن سكوت می‌كند هیچ وقت من ندیده‌ام كه به ضعف مشاركت تعبیر شود، بلكه به بی‌منطق بودن یا قدرت‌طلبی كسانی تعبیر می‌شود كه زورشان ناسزا گفتن به مشاركت است اما اگر مشاركت وارد این میدان و معركه شود، ضرری كه به بار می‌آید بسیار بسیار بیش‌تر از ضرری است كه الان سكوت می‌كنیم.

مشاركت قطعا با تمام توان خود را برای انتخابات آماده می‌كند.
ما با تمام توان می‌آییم اما تمام توانمان را در خدمت ائتلاف گذاشته‌ایم.

و اگر جریان ائتلاف، از مساله همیشگی رد صلاحیت‌ها آسیب ببیند؟
ما اصولا در جریان انتخابات شركت می‌كنیم، انتخاباتی هم كه در ایران برگزار می‌شود یكی از همان به اصطلاح واقع‌نگری‌هاست، مثلا انتخابات سوییس یا فرانسه یا انگلیس نیست. ما در نرم‌هایی كه به هر حال در جمهوری اسلامی جا افتاده یك انتظاری از برگزاری انتخابات داریم; یعنی به هر حال یك درصدی را شورای نگهبان بی‌هیچ دلیل و منطق قانونی رد صلاحیت می‌كند، یكسری تخلفات و تقلبات در جریان انتخابات می‌‌شود. ما به هر حال یك درصدی از این‌ها را پذیرفته‌ایم، این به معنای این نیست كه اگر ما در انتخابات شركت می‌كنیم مهر تایید كامل به پای آن انتخابات می‌زنیم.ولی وقتی شركت می‌كنیم، عواقب و مسوولیت‌هایش را هم می‌پذیریم و به آن پایبند هستیم این موضوع اگر در این حد باشد ما مشكلی نداریم اما اگر جریان به نوعی مثل انتخابات هفتم شود...

به سمت حذف برود؟
نه حذف اصلا مهم نیست. بهتر است این گونه بگوییم كه در انتخابات هیچ‌گونه رقابتی معنا نداشته باشد. شما می‌بینید در انتخابات مجلس چه اتفاقی افتاد; اتفاقی افتاد كه 190 كرسی از قبل معلوم بود كه مال چه كسی است. این را من نمی‌گویم. این را رییس مجلس وقت و بزرگان سیاسی كه در جاهای دیگر هستند ادعا كرده‌اند كه این انتخابات نیست. در این شرایط ما نه این قدر كم عقلیم كه توان و پول خود و نیروی‌مان را صرف كنیم و فقط این تنور را داغ كنیم كه یك نمایش انتخاباتی برگزار شود و نه این توان را داریم.

یعنی من می‌توانم تیتر بزنم اگر انتخابات رقابتی نباشد، شركت نمی‌كنیم؟
نه، من نمی‌گویم شركت نمی‌كنیم. ما در آن انتخابات به عنوان یك حزب فعالی كه سینه بزند برای فهرست و نامزد نخواهیم بود حال نمی‌دانم چگونه می‌خواهید تیتر بزنید.

و جریان ائتلاف اگر تصمیم به شركت بگیرد بالطبع شما تابع جریان ائتلاف خواهید بود.
هنوز سازوكارهای درون ائتلاف به طور صددرصد مشخص نشده است كه فرض كنید مثلا در جایی در فهرست اختلاف بود، ما چگونه به توافق برسیم من این را می‌توانم بگویم كه اگر انتخابات مجلس هفتم بخواهد تكرار شود، ما نیستیم.مشاركت نیست.

آیا حزب مشاركت برای ورود به مجلس و بعد از آن برنامه مدونی دارد یا دل به كمك‌های آقای احمدی‌نژاد خوش كرده است؟
برنامه تبلیغاتی یا برنامه اداره كشور؟

برنامه مدون برای اداره كشور.
مشاركت در چهار سالی كه دوستان ما در مجلس بودند یا در هشت سالی كه در بخش‌های مختلف دولت بودند، خوشبختانه تقریبا به یك برنامه منسجم و مدونی رسیده است. این حاصل آن دورانی است كه اهداف و چارچوب‌های حركت و راهی كه باید طی شود مشخص است اما خود مشاركت اگر اكثریت را اصلاح‌طلبان داشتند برنامه خاصی برای مجلس نخواهد داشت، ما هر برنامه‌ای داشته باشیم اولویت‌هایمان را به ائتلاف ارایه می‌كنیم.

یعنی جریان ائتلاف برای بعد از مجلس هم برنامه خواهد داشت.
بله. حتما این هست یعنی هم برنامه خواهد داشت و هم ارتباطش را با نمایندگان حفظ خواهد كرد.

الان نگرانی‌های شما در چه حوزه‌هایی است؟
در همه حوزه‌ها. سیاست خارجی، اقتصادی، تزلزل‌های اجتماعی و فرهنگی داخل كشور، همه این‌ها مشكلاتی است كه وجود دارد. الان در كشور ما حتی خلاقیت‌های فردی در حوزه هنر و فرهنگ و حوزه‌های دیگر، همه رو به افول می‌رود.

یعنی شما تحلیل آقای هاشمی را راجع به این كه «شرایط كشور ویژه است» قبول دارید؟
بله. حتما، شرایط كشور از ویژه هم ویژه‌تر است. حال متاسفانه یا خوشبختانه نفت 100 دلاری پوششی شده كه همه مشكلات را می‌پوشاند. ظاهرا این گونه است ولی كسانی كه به مسایل كشور عمیق نگاه می‌كنند، رخنه‌های بزرگی در پایه‌های كشور می‌بینند كه هر لحظه ممكن است یكی از این پایه‌ها فرو ریخته و آثار سوء و جبران ناپذیری برای كشور داشته باشد. بنابراین همه اصلاح‌طلبان در مجلس هشتم این اعتقاد را دارند كه موضوعاتی مثل «اولویت‌های حزب مشاركت برای اقتصاد» یا «اولویت‌های كارگزاران در سازندگی كشور» الان مطرح نیست بلكه مهم این است كه اقتصادی كه ویران می‌شود را جایی متوقف كنند بعد در مورد نحوه ساختن آن به توافق برسند.

حزب مشاركت در اوایل شكل‌گیری دولت نهم، نشست‌هایی با حزب موتلفه داشت، آیا نگرانی‌های مشتركی هم وجود داشت؟
من جای دیگری هم گفته‌ام كه بعضی‌ها خوششان نیامد. با كمال تاسف در كشور ما اكثر نیروهای سیاسی، شجاعت اظهارنظرهای واقعی خودشان را ندارند. حال ملاحظه چه كسی و كجا را می‌كنند، بماند.

این شجاعت را ندارند. ما تقریبا با هر كس و هر جریانی (حال منظور موتلفه نیست) راست، چپ، محافظه‌كار، اصلاح‌طلب، لیبرال، مذهبی نشست خصوصی داشته‌ایم. دیده‌ایم كه دغدغه‌های مشتركمان بیش از اختلامان است اما نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتد. ما در خودمان این شجاعت را می‌بینیم كه دغدغه‌ها را عنوان كنیم یعنی همان گونه كه با آن‌ها در اتاق‌هایشان می‌نشینیم و می‌گوییم این دغدغه‌های ماست، بیانیه دهیم و اعلام مواضع كنیم البته هزینه‌اش را هم می‌پردازیم اما خیلی از دوستانی كه ما می‌بینیم دغدغه‌های دیگری مثل دغدغه‌های ما یا شبیه ما دارند.اما وقتی در معرض افكار عمومی قرار می‌گیرند، یا سكوت می‌كنند یا به گونه‌ای دیگر حرف می‌زنند.

پس یعنی صحبت‌های درون اتاق بسته با بیرونش متفاوت است؟
خیلی متفاوت است.

در رابطه با هزینه‌های انتخابات و تبلیغات هم برنامه‌ریزی شده است؟
ضعف كلی اصلاحات و به خصوص مشاركت منابع مالی است. ما در مورد این كه این منابع را از كجا تامین كنیم بدون فكر نیستیم اما از الان می‌دانیم كه در این باره با مشكلات جدی روبه رو خواهیم بود و به همین دلیل دنبال راه‌هایی هستیم كه به جای استفاده از پول و امكانات غیرانسانی، بیش‌تر از امكانات انسانی‌مان بهره ببریم كه بتوانیم خودمان رابه مردم برسانیم.

شاید به عنوان آخرین سوال فكر می‌كنید این فضایی كه به آن اشاره كرده‌اید این شرایط و اجازه را می‌دهد كه بتوانیم یك انتخابات غیررقابتی داشته باشیم؟
از آقایانی كه مصدر كار هستند هر كاری برمی‌آید. اما عقل و منطق چه می‌گوید؟ عقل و منطق می‌گوید وقتی شما یك هجوم بیرونی دارید، اجماع جهانی علیه خودتان دارید، قدرت‌های بزرگ روی شما زوم كرده و چنگ و دندان نشان می‌دهند و دنبال بهانه هستند كه در جایی به شما ضربه بزنند، دراین شرایط شما تكیه‌تان باید به نیروهای داخلی باشد و اینجاست كه وحدت ملی و در حقیقت نشاط، پویایی و چندصدایی در داخل معنا می‌دهد. شرط این كار هم این است كه ضمن این كه اجازه می‌دهید این چند صدایی در داخل كشور باشد، اجازه دهید این صداهای مختلف خود را در معرض آرای مردم هم بگذارند، من می‌گویم از این آقایان هر چیزی برمی‌آید.

و ظاهرا شما دغدغه‌ها و حساسیت‌هایتان را روی مسایل سیاسی همچنان حفظ كرده‌اید.
بله ما به هر حال فكر می‌كنیم كه مشكل اصلی كشور را باید در محل‌های سیاسی جست‌وجو كرد. كما این كه الان هم می‌بینید آقای رییس‌جمهور اگر چه شعارهای اقتصادی خیلی قشنگی داده‌اند ولی همه رفتارها، حركت‌ها و شعارهایشان سیاسی است و غیر از آن چیزی نیست. یعنی هیچ حركت زیربنایی اقتصادی انجام نمی‌شود. حتی این سفرهایشان كه خوب هم هست انجام دهند، یك پز سیاسی تبلیغاتی برای انتخابات است. این كاملا مشخص است اما این را باید تاكید كنم كه حتی اگر ما روی مواضع سیاسی‌مان اصرار داریم، به این دلیل است كه احساس می‌كنیم با این خط‌مشی سیاسی، اقتصاد كشور بهتر اداره می‌شود و با این خط‌مشی سیاسی است كه توسعه و رونق اقتصادی، رقابت اقتصادی، سرمایه‌گذاری و پیشرفت حاصل می‌شود. بنابراین هدف اصلی ما آبادانی كشور، رفاه و بهبود معیشت مردم است. بنابراین فكر می‌كنیم در درازمدت و حتی در میان‌مدت هیچ جریان سیاسی موفق نخواهد شد مگر این كه برای معیشت مردم برنامه داشته باشد و ما داشته‌ایم، حتی در دوران مجلس ششم هم داشته‌ایم.

من می‌خواستم بگویم كه آن قدر گفته شد و تلقین شد. چون بیش‌تر برنامه‌های اقتصادی را مجلس ششم داشت.
بله هم مجلس ششم و هم دولت اصلاحات، بزرگ‌ترین نتیجه‌اش هم یك عدد است. رشد 3/7 درصدی آن هم در زمانی كه نفت قیمت متوسط‌ اش 22 دلار بود (زمانی 10 دلار و زمانی 28 دلار) ما توانستیم كشور را به رشد 3/7 درصدی برسانیم.

شنیده‌ایم كه از یزد اسمتان را برای انتخابات داده‌اند؟
من بارها گفته‌ام كه تابع حزب هستم.

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics