نویدنو:15/03/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

دشواری های دمکرات بودن در عرصه قدرت

چند سوال از سهیل آصفی عزیز

 توضیح رفیق نوابی :

آیا چاوز اقدامی غیر دموکراتیک مرتکب شده است؟

آقاي چاوز! ؛"جهاني ديگر" ممکن نيست

 

*********************************

درحاشیه تعطیلی تلویزیون رادیو کاراکاس در ونزوئلا

نویدنو:

دستور تعطیل یا عدم تمدید جواز تلویزیون کاراکاس توسط چاوز رئیس جمهور ونزوئلا مبنای بحث های جالبی شده است در بین چپگرایان ایران . سهیل آصفی روزنامه نگار جوان با جسارتی بی نظیر شاید اولین کسی بود که صدای اعتراض خودرا به این رخ داد سر داد . رفیق گرامی نوابی دروبلاگ خود قوقولی قوقو ابتدا جوابیه ای در رد نظرات سهیل وتوجیه عمل چاوز بعنوان اقدامی دموکراتیک نوشت وپس از آن هم سوال هایی را از سهیل عزیز عنوان کرد ویک نسخه از آن را بامحبت برای نوید نو فرستاد.

سهیل در جوابیه ای به قوقولی قوقو از جمله می نویسد  :"  سراسر این نگاه ، اگر به دیکتاتوری پرولتاریا در تعریف کهنه و غیر مارکسیستی آن باوری نداشته باشیم نگاهی است به باور من تکراری و آشنا با تجارب تاریخی امروز. همچنان سعی و تنها سعی بر چند بعدی دیدن صورت مساله های جاری در هر زمینه ای دارم و اصلا پروای انگ "لیبرال" خوردن و شیوه های حذفی کهنه از این دست را [که حالا به یمن حد از تعریف خارج انسداد فضای سیاسی و اجتماعی به بازی ها و بعضا جدل های هیجان انگیز سرگرم کننده در عرصه مجازی بدل شده است.] به همان اندازه که از سوی طرفداران سرمایه در هر شکل و قاموس آن ندارم از سوی "طرفداران زحمتکشان" و.. نیز چنین پروایی وجود ندارد." وادامه می دهد :" دشواری کار هم دقیقا همین جاست. شاید بتوان گفت این شیوه برخورد به آرمانشهر پهلو می زند و در زمانه ای که دولتی و از آن دقیق تر مردمی با ویژگی های دمکراتیک و سمت و سو های سوسیالیستی به رغم بسیاری از ایرادات وارده رو در روی هژمونی روزافزون امپریالیسم در حیات خلوت او ایستاده است دیگر پرداختن به نوع برخورد تا این حد دمکراتیک با "کودتاچیان" شیوه ای است که تنها در انتزاع اندیشه ی انسان در تکاپوی صحنه قرار می گیرد.اما سخن من اینجا بر سر برخورد با "رسانه مخالف" است و "تریبون" حتی کودتاچیان! بریدن صدای آن اقلیت با هر شکل و ماهیت و مضمون سنت چپ امروز نمی تواند باشد. "

سخن سهیل جنس دیگری دارد. جنسی رنگ آشنا در دیار خونبار خویش. برخورد با رسانه ها مضمون دائمی مبارزه دولت های ما با هرچه آزادی خواهی دگراندیشی وترقی خواهی است . این شکل از بر خورد در اینجا مورد سرزنش ونکوهش است . وصدها مطلب هرروزه بر علیه این گونه سیطره حکومتی نوشته ودرج ومنتشر می شود. اگرچه فشار افکار عمومی  ومبارزه بی امان اصحاب رسانه حتی حاکمان اینجارا وادار کرده است که حداقل ردایی از قانونیت بر سیاهکاری جلوگیری از صدای مخالف بپوشانند. ایجاد جامعه ملی سانسور تحت عنوان فیلترینگ آیا مفهومی جز بریدن صدای مخالف یا منتقد را دارد؟ اگر این کار مذموم است تنها در ایران ویا در تحت سیطره دیکتاتوری های فردی مذموم نیست . بلکه به دلیل قطع ارتباط مردم ازآگاهی وتحمپل یک سویه ، قراردادی وکلیشه ای رخ داد ها وبازتاب افکار واندیشه ها عملی ضد انسانی است . این یک اصل کلی است وکسی که به این امر باور نداشته باشد در واقع به اولیه ترین خطوط دموکراسی سوسیالیستی باور ندارد.

دولت چاوز مدعی است که دولت سوسیالیسم قرن 21 است . این ادعا اتفاقا وظایف این دولت را صد چندان سنگین می کند. شواهد تاکنونی نشان می دهند که علیرغم حضور این رسانه وعلیرغم مخالفت با دولت وهواداری از کودتا بازهم این مردم بودند که چاوز را بر گزیدند. یعنی اگر حسنی برحکومت مدعی سوسیالیسم قرن بیستم متصور است همین است که با جلب آرا مردم در یک فضای کاملا آزاد وحتی تحت فشار امپریالیسم یانکی  وعلیرغم فعالیت مخالفان رسانه ای وعملی توانسته است جاکمیت را بدست اورد واین طلیعه نوین را بشارتی باشد که در عرصه تلاش های اجتماعی می توان با جلب آرا مردم از سد هزاران توطئه ودسیسه خودی وخارجی عبور کرد . وآقای چاوز خود بدست خویشتن این دست اورد مدرن تلاش های مردم ونزوئلا را زیر علامت سوال می برد. با این حال می توان به چند موضوع پرداخت .

1- ادعا می شود  (و واقعیت دارد )که تلویزیون رادیو کاراکاس از کودتاگران حمایت کرده است . در پاسخ می توان گفت دولت خلقی ونزوئلا پنج سال برای رسیدگی قانونی به این اتهام فرصت داشته است . آیا کدامین اقدام قانونی برای رسیدگی انجام گرفته است ؟

2- ادعا می شود ( واقعیت دارد) که تلویزیون رادیو کاراکاس به پخس فیلم های پورنو کودکان می پردازد. می توان پرسید آیا مگر در ونزوئلا قانونی برای رسیدگی به این امور جنایت بار وجود ندارد؟ کدام اقدام در راستای حسابکشی از گردانندگان این تلویزیون برای این اعمال خلاف انسانی وجنایتکارانه به عمل آمده است ؟ وکدام دادگاه صالح به این جنایت رسیدگی کرده است ؟

3- می گویند که چاوز شخصا با تمدید مجوز این رسانه مخالفت کرده است . می توان پرسید مگر در جمهوری ونزوئلا قوه قضائیه تعطیل است که رئیس جمهور شخصا به این موارد رسیدگی وحکم صادر می نماید ؟

4- ادعا می شود تلویزیون رادیو کاراکاس موضعی مخالف دولت دارد. می توان پرسید آیا در دولت مدعی سوسیالیسم قرن بیست ویک قرار است همه موافق دولت باشند؟ آیا قرار است هر صدای مخالفی بریده شود؟ تجربه تاریخی می آموزد هر کجا که تخته شلاق بگیر وببند به صحنه رانده می شود ، قطعا موضوعی برای پنهان کردن از توده ها  موجود است . امیدوار باشیم که دولت چاوز ، دولت منتخب توده های زحمتکش ونزوئلا به چنین حاشیه ای مبتلا نشده باشد .

دفاع از آزادی بیان ورسانه امر مبرم تمام نیروهای ترقی خواه بشریت ودر تمام صحنه ها ی سیاسی است. هر گونه کوتاهی ویا توجیه عدم توجه به این امر به ناکجا آباد پاگیری دیکتاتوری ها وفروپاشی نقد اجتماعی وانسانی منجر خواهد شد . هشیار باشیم دریا از قطره ها فراهم می آید. استقرار ظوابط قانونی ورسیدگی به اعمال افراد بر اساس قانون به معنای بریدن صدای رسانه نیست . اشتباهی که سران جمهوری اسلامی مرتکب آن شدند ائینه تمام نمای این گونه بر خورد هاست .

حکومت چاوز تنها با جلب وسیع ترین اعتماد مردمی می تواند بر توطئه ها وترفندهای دشمنان ونزوئلا وهواداران امپریالیسم چیره شود ونه با سلطه نظامی وانتظامی . این سرپل عظیمی است برای سوسیالیسم که به قول لنین به جلب نظر وسیع ترین اکثریت نیازمند است .

در پایان نوجه خوانندگان گرامی را به مباحث مطرح از سوی سهیل آصفی وقوقولی قوقو جلب می نماید .

 

دشواری های دمکرات بودن در عرصه قدرت

سهیل آصفی

 موضوع مسدود کردن یا "مساله عدم تمدید مجوز" رسانه ی منتقد و مخالف یا "کودتاچی"،"توطئه گر" و "بر انداز" RCTV در ونزوئلا با بازخوردهای بعضا متفاوتی در میان پویشگران سیاسی و فرهنگی مواجه شده است.در نقدی که رفیق گرامی ، "قوقولی قوقو" بر تذکره ی کوتاهی که باور من است پیرامون ضرورت های دفاع از آزادی های دمکراتیک و مدنی و کارکرد رسانه، نوشته است، پرسش هایی از من به میان آمده که گمان می کنم اساسا نوع رویکرد به مساله در مقاله، خود پاسخگوی همه آن پرسش هاست.

" متاسفانه سهیل عزیز در این نوشته نیز مانند گذشته همچنان سیاست یکی به میخ و یکی به نعل زدن و روش استفاده از بیان شاعرانه برای عدم بررسی دقیق  واقعیتها را در پی گرفته است. کاری به بسیاری از موضوعات مطرح شده نداریم. کاری نداریم که سهیل آصفی وانمود می کند که اقلیت مخالف دولت چاوز(کودتاچیان) و اکثریت موافق دولت چاوز(زحمتکشانی که قرار بوده است قربانی کودتا باشند) همگی دست در دست هم به خیابان آمده اند و مخالف این عمل «غیر دموکراتیک» هستند!"

 سراسر این نگاه ، اگر به دیکتاتوری پرولتاریا در تعریف کهنه و غیر مارکسیستی آن باوری نداشته باشیم نگاهی است به باور من تکراری و آشنا با تجارب تاریخی امروز. همچنان سعی و تنها سعی بر چند بعدی دیدن صورت مساله های جاری در هر زمینه ای دارم و اصلا پروای انگ "لیبرال" خوردن و شیوه های حذفی کهنه از این دست را [که حالا به یمن حد از تعریف خارج انسداد فضای سیاسی و اجتماعی به بازی ها و بعضا جدل های هیجان انگیز سرگرم کننده در عرصه مجازی بدل شده است.] به همان اندازه که از سوی طرفداران سرمایه در هر شکل و قاموس آن ندارم از سوی "طرفداران زحمتکشان" و.. نیز چنین پروایی وجود ندارد.

اگر"همچنان مانند گذشته" " سیاست یکی به نعل و یکی به میخ زدن" [نگاهی شاید وراتر از خطوط سفت و سخت ایدئولوژیک(برخورد مطلق گرا) که سالهاست در پستوهای اندیشه ما خانه دارد] را پیگیرانه دنبال می کنم و در این مقاله نیز نمودهای بارز آن هویدا هست ، دقیقا به نوع نگاه و سیر کار من باز می گردد و مساله ای نهان و پنهان نیست که نیازی به بازی نعل و میخ باشد، بر آن باور دارم. نگاه من به صورت مساله با آنچه "قوقولی قو قو" گرامی آورده یعنی "دست در دست هم به خیابان آمدن موافقان و مخالفان دولت مردمی چاوز [کودتاچیان] نبوده است و این با بازخوانی مطلب عیان است اما خود طرح صورت مساله به این شکل که اقلیتی کودتاچی است و آن اکثریت که زحمتکشان هستند و طعمه اهداف کلان کودتاچیان با ماهیت مطلب من باز هم هیچ تعارضی ندارد.با گوشزد کردن این مهم که به هر ترتیبی، دمکراسی ،یعنی دفاع از حقوق اقلیت و بدیهی است که مقصود در این مساله ، حفظ تریبون و صدای آن اقلیت است و هر اقدام ورای مخالفت رسانه ای  و مدنی ، قطعا مستوجب برخوردهای قضایی با "کودتاچیان" در هر زمان و جغرافیایی است. سخن اینجا تنها بر سر نوع برخورد و شیوه  تعامل با اتفاقی است که باور دارم اساس حذف و تکصدایی را این بار زیر عناوین دیگری تواند چید. بله ،دشواری کار هم دقیقا همین جاست. شاید بتوان گفت این شیوه برخورد به آرمانشهر پهلو می زند و در زمانه ای که دولتی و از آن دقیق تر مردمی با ویژگی های دمکراتیک و سمت و سو های سوسیالیستی به رغم بسیاری از ایرادات وارده رو در روی هژمونی روزافزون امپریالیسم در حیات خلوت او ایستاده است دیگر پرداختن به نوع برخورد تا این حد دمکراتیک با "کودتاچیان" شیوه ای است که تنها در انتزاع اندیشه ی انسان در تکاپوی صحنه قرار می گیرد.اما سخن من اینجا بر سر برخورد با "رسانه مخالف" است و "تریبون" حتی کودتاچیان! بریدن صدای آن اقلیت با هر شکل و ماهیت و مضمون سنت چپ امروز نمی تواند باشد.

درس های پشت سر انگار نه انگار که حتی خرده اثری در نگاه امروز پویشگران چپ ما پدید آورده باشد. دیکتاتوری انگار در خون و جان ما روان شده است و انگاره های ذهنی بسیاری از ما همگی حول محور همان شیوه های آشنای برخوردهای شخصی و بعضا حذفی با باوری مخالف باور ماست و تنها از فردای "میهن آزاد" می هراسم.می هراسم که اگر بخت یاری کند و تلاش و کار و نه همه که تنها همان شماری از "طرفداران حقوق زحمتکشان" در عرصه قدرت میدانی بدست آورند چگونه با شتاب به بازتولید تکراری های آشنا بپردازند... همانگونه که بارها تاکید شد، سخن اینجا بر سر ماهیت اقدام چاوز و ضرورت برخورد جدی با فعالیت های ضد مردمی و غیر رسانه ای عناصری که آشکار و پنهان حقوق بگیر مراکز مختلف امپریالیستی برای تحقق اهداف ضد مردمی خود در ونزوئلا هستند نیست و حرف از شیوه برخورد با صورت مساله است و حذف صدا و رسانه های آنها.

بر آنم که اگر از الگویی انسانی" و "سوسیالیسم قرن 21" حرف و سخن به میان است ، دیگر نمی توان توجیه کرد که اگر در جایی دیگر از جهان سرمایه چنین اتفاقی می افتاد و یک رسانه عملا تا این حد به فعالیت های مخرب دست می زد فلان کار و بهمان کار توسط حکومتمداران صورت می گرفت اما هوگو چاوز اینگونه برخورد نکرده است.گفتند که خب چاوز آنها را به جوخه آتش نسپرده. چه خوب! اما بستن رسانه کم از جوخه آتش برای صدای مغضوب واقع شده ندارد... دولت هوگو چاوز ،دولتی با داعیه سوسیالیستی و برنامه های مدون دمکراتیک در عرصه اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی، "رسانه" را مسدود کرده یا مجوز کار آن را تمدید نکرده است و این خشم روزنامه نگار و دگراندیش ایرانی را بر می انگیزد ، زیرا که تاریخ میهن را تورق کرده است و به گمان که زمان زیادی از وقایع آن تابستان سردی که "کباب قناری بر آتش سوسن و یاس" پرورده شد نگذشته است. بسیار ساده و واضح است که این برخورد "دمکراتیک" نیست.بر آنم که این همه با بستن رسانه هر چند "کودتاچی" و "برانداز" با نیازها و ضرورت های زمان و با برنامه امروز نیروهای چپ و دمکرات جور در نمی آید. پیچ های اساسی کار حکومتداری و دمکرات بودن در جهانی تا این حد پر از تاویل و تفسیر از مفاهیم نیز درست همین جاست. اینها مفاهیم انتزاعی نیستند و بر آنم که در شرایط سیاسی خاص میهن، بغرنج تر از نسخه پیچیدن های آشنای "رفقا" و غیر "رفقا" و عمدتا انگ زدن هایی است که دوستان در مورد این نوع نگاه به صورت مساله پیش گرفتند.و خوبتر می دانم که این خوی ماست.و این ماییم که باید با همه دشواری های پیش رو برای حرکت بسوی "جهانی دیگر" در سنت های چپ، دمکراتیسمی از جنس امروز را نهادینه کنیم.

گمان می کنم که پرسش های "قوقولی قوقو" ی گرامی هم با این توضیح و مقاله اول همانطور که اشاره شد از باور من و زاویه دید به صورت مساله، پاسخ داده شده است. به مساله پخش پورنوگرافی کودکان از این شبکه اشاره شد که بدیهی است در چهارچوب حقوقی تعریف "جنایت" قرار می گیرد و باید با آن برخورد کرد و اساسا کسی در هیات دفاع از این شبکه و ماهیت و نوع کار رسانه ای آن در هیچ زمینه ای بر نیامده است.اما باز هم توجیه خاموش کردن صدای مخالف هر چند نوع کودتاچی آن نمی شود...

 دشواری های دمکراسی در قرن 21 و الگویی که نیروهای باورمند به دمکراسی غیر لیبرالی در چهارچوب های باز "جهانی دیگر" و نه تکراری های منقبض غیر سوسیالیستی در سر می پرورانند تنها منحصر به شعارهای مردم پسند پوپولیستی با خوانش استالینیستی از "دیکتاتوری پرولتاریا" و مفاهیمی از این دست نیست و تنها در عرصه قدرت است که بخوبی می توان سیر نسبی دمکرات بودن جریان ها را محک زد. به خوبی واقفم که پیاده کردن این حد از دمکراسی که اساسا با هیچ "رسانه" ای هر چند "کودتاچی" و با "اهداف مشخص" برخوردی به میان نیاید و مجوز سخن گفتن هیچ گروه و اقلیت سیاسی،قومی،جنسی و مذهبی لغو نشود و اگر حرف و سخنی در نوع کار و اهداف سیاسی جریانی هست که هست از طرق دیگر سعی در محدود و مسدود کردن دخالت های امپریالیستی در ساز و کاری دمکراتیک شود تا چه حد دشوار و در مواردی غیر عملی و سخترو به نظر می رسد. اما محکوم کردن برخورد با "رسانه" و دفاع از آزادی های دمکراتیک در این عرصه را وراتر از ماهیت آن و نوع کنش سیاسی و فرهنگی اش در تعریف "آزادی و دمکراسی" که به آن باورمندم حرکتی مغایر با آرمان های سوسیالیستی می دانم.بدیهی است که دفاع قاطع از آزادی بدون حد و حصر اندیشه و بیان حتی برای کودتاچی و نیرویی با ماهیت آشکار امپریالیستی به معنای میدان دادن برای یکه سواری این نیروها و تحقق اهداف سلطه طلبانه آنها در کشورها و منطقه نیست و تنها می توان گفت که عملی کردن نسبی آن در عرصه قدرت، دشواری های الگویی است که ازامکان تحقق "جهانی دیگر" می گوید.

این نگاه و شیوه پرداخت به صورت مساله، انتزاعی و منفصل از واقعیت پیرامون و حدود و ثغور آزادی ها نبوده و بر این باورم که با وجود غامض بودن این شیوه نگاه کردن به صورت مساله های پیچیده امروزی در عمل و در جهان چند صدایی کنونی و با وجود مفاهیم نسبی از همه پدیده ها و تعاریف دیروز و امروز، برای نیروهای چپ و دمکرات محکومیت برخورد با "رسانه"، "ژستی دمکراتیک" نیست که وظیفه ای است مبرم.

 

چند سوال از سهیل آصفی عزیز

قوقولی قوقو

 

رفیق عزیزم سهیل آصفی در نوشته ای با عنوان « آقاي چاوز! ؛"جهاني ديگر" ممکن نيست» که در روز آنلاین منتشر شده است مساله عدم تمدید مجوز شبکه تلویزیونی آر سی تی وی در ونزوئلا را مورد بررسی قرار داده اند(1) و ضمن اینکه تلویحا مشارکت شبکه تلویزیونی آر سی تی وی در کودتای آوریل 2002 علیه دولت چاوز را پذیرفته اند، چاوز را به علت عدم تمدید مجوز این شبکه تلویزیونی مورد انتقاد قرار داده اند و این عمل را «سانسور انديشه و بيان»، « عملي غير دموکراتيک» ، « خاموش کردن صداي رسانه مخالف» و ... دانسته است. متاسفانه سهیل عزیز در این نوشته نیز مانند گذشته همچنان سیاست یکی به میخ و یکی به نعل زدن و روش استفاده از بیان شاعرانه برای عدم بررسی دقیق  واقعیتها را در پی گرفته است. کاری به بسیاری از موضوعات مطرح شده نداریم. کاری نداریم که سهیل آصفی وانمود می کند که اقلیت مخالف دولت چاوز(کودتاچیان) و اکثریت موافق دولت چاوز(زحمتکشانی که قرار بوده است قربانی کودتا باشند) همگی دست در دست هم به خیابان آمده اند و مخالف این عمل «غیر دموکراتیک» هستند! کاری به این مساله نداریم چرا که بدیهی است که چنین نیست.

سهیل می نویسد:« اين حرکت، حرکت جنبش چپ پوياي جهان نيست! اين ژستي دموکراتيک نيست» درست است. این ژستی دموکراتیک نیست. به عقیده من تصمیم مردم ونزوئلا و دولت چاوز مبنی بر عدم تمدید مجوز این شبکه، یک اقدام دموکراتیک است و محکوم کردن این اقدام دموکراتیک یک «ژست دموکراتیک».

 

چند سوال ساده از سهیل دارم که امیدوارم اهمیت این سوالها را بداند و پاسخی قانع کننده و صادقانه ارائه دهد.

 

*سهیل عزیز آیا تو منکر مشارکت شبکه تلویزیونی آر سی تی وی در کودتای آوریل 2002 علیه دولت چاوز هستی؟

 

*در صورتی که منکر مشارکت این تلویزیون هستی چرا در نوشته ات سعی نکردی تا من و امثال من را قانع کنی که این شبکه تلویزیونی نقش و مشارکتی در کودتا نداشته، با کودتاچیان هماهنگ نبوده و از آن حمایت نکرده و به جای آنکه مستدل و با سند و مدرک از این شبکه دفاع کنی با بیان احساساتی به ارائه یک انشا پرداختی؟

 

در صورتی که اطلاع نداری که آیا این شبکه واقعا در کودتا مشارکت داشته و یا نه چطور حاضر شدی به داوری بنشینی و بنویسی؟

 

و اما در صورتیکه قبول داری که این شبکه تلویزیونی در کودتای آوریل 2002 علیه دولت چاوز نقش داشته( که از متن نوشته ات نیز پیداست که چنین است):

 

*آیا می پذیری که این کودتا علیه اراده و خواست اکثریت مردم ونزوئلا و علیه دولتی و رییس جمهوری بوده که از سوی مردم در یک انتخابات بدون حرف و حدیث انتخاب شده و اکثریت مردم ونزوئلا خواهان ادامه فعالیت آن بوده اند؟ آیا قبول داری که این کودتا هدفش رقم زدن سرنوشتی برای مردم ونزوئلا بوده که آن مردم خواهان آن سرنوشت نبوده اند و آن را انتخاب نمی کنند؟

 

*آیا به نظر تو یک شبکه تلویزیونی فرضی که پورنوگرافی کودکان را پخش می کند مرتکب عمل جنایتکارانه(از این لغت نه یک معنای حقوقی، که معنایی انسانی در نظر دارم) شده است؟

 

*آیا به نظر تو یک شبکه تلویزیونی فرضی که مثلا پورنوگرافی کودکان را پخش می کند نباید تعطیل شود؟

 

*آیا تعطیل کردن چنین شبکه ای(همان شبکه فرضی) نقض آزادی بیان است و اگر اسمش را نقض آزادی بیان می گذاری،آیا  این نقض آزادی بیان به نظر تو نامطلوب است؟

 

*آیا تحمیل اراده خود به مردم یک کشور، نادیده گرفتن دموکراسی، تلاش در جهت نقض اراده اکثریت مردم یک کشور، سرنگون کردن دولتی که با اراده مردم بر سر کار آمده و اراده مردم بر این است که بر سر کار بماند، سازماندهی کردن، اجرا کردن و یا مشارکت در یک کودتای ارتجاعی که ممکن است برای سالها در همه زمینه ها به مردم آن کشور آسیب های جدی بزند یک عمل جنایتکارانه نیست(همچنان از این لغت نه یک معنای حقوقی، که معنایی انسانی در نظر دارم)؟

 

*آیا به نظر تو حمایت از تمدید مجوز یک شبکه تلویزیونی که پورنوگرافی کودکان را پخش می کند آبرومندانه تر نیست تا حمایت از تمدید مجوز شبکه تلویزیونی آر سی تی وی که با سرنوشت یک کشور و مردم اش بازی کرده تا منفعت یک اقلیت غارتگر را تامین کند؟

 

*و در نهایت آیا حمایت از تمدید مجوز شبکه تلویزیونی آر سی تی وی، از سوی یک روزنامه نگار «دموکرات» شایسته است؟

 

پیشاپیش از پاسخهای صادقانه ات سپاسگزارم

 

(1) جهت اطلاع از کم و کیف این ماجرا می توانید به آدرس زیر مراجعه کنید:

http://www.donyayema.info/album.php?a_id=857

 توضیح رفیق نوابی :

با سلام و تشکر از توجه شما به مباحث تلویزیون آر سی تی وی ونزوئلا

متاسفانه یک نکته از نوشته من اشتباه برداشت شده است:

مثال"تلویزیونی که پورنوگرافی کودکان را پخش می کند" یک مثال فرضی بوده است برای اینکه نشان دهم رسانه به ذات خود مقدس نیست و در شرایطی می تواند و باید جلوی فعالیت آن گرفته شود. تلویزیون آر سی تی وی چنین کاری انجام نداده است. به نظر من تلویزیون آر سی تی وی و این تلویزیون فرضی هر دو مرتکب جنایت رسانه ای شده اند. اگر لازم دیدید اصلاح فرمایید.

با تشکر

آیا چاوز اقدامی غیر دموکراتیک مرتکب شده است؟

آیا اگر یکی از مخالفان سوسیالیسم به کودکی تجاوز کند و کودک را بکشد کسی نباید کاری به او داشته باشد چرا که در غیر این صورت ما تاب تحمل «صدای مخالف» را نداشته ایم؟! آیا اگر یک شبکه تلویزیونی فیلم های پورن کودکان را پخش کند نباید تعطیل اش کرد چون آزادی بیان زیر پا گذاشته می شود؟ چون ما به سوسیالیسم قرن 21 ام باور داریم؟ چون ما «استالینیست» نیستیم؟ چون «صدای مخالفان» ما را منتشر می کند؟

مساله تعطیل شدن آر سی تی وی(تلویزیون کودتاچی) در ونزوئلا هیچ ربطی به آزادی بیان ندارد. این شبکه تلویزیونی جرمی جنایی مرتکب شده. با حق تعیین سرنوشت مردم ونزوئلا بازی کرده و به دموکراسی ضربه زده. رسانه به ذات خود مقدس نیست. تقدسی اگر در کار باشد، این آگاهی است که مقدس است.

به خاطر دموکراسی است که مجوز آر سی تی وی نباید تمدید شود. به خاطر احترام گذاشتن به حق تعیین سرنوشت مردمان است که مجوز آر سی تی وی نباید تمدید شود، به خاطر نفرت از تجربه پینوشه است که مجوز آر سی تی وی نباید تمدید شود. رسانه در سوسیالیسم قرن بیست و یکم مقدس نیست و آر سی تی وی از تلویزیونی که فیلم های پورن کودکان را پخش می کند مقدس تر نیست.

ای چاوز، در پاسداری از دموکراسی به پیش.

 

 

آقاي چاوز! ؛"جهاني ديگر" ممکن نيست

 

 سهیل آصفی

در روزهاي گذشته لغو مجوز تلويزيون منتقد هوگو چاوز، رئيس جمهور ونزوئلا، دهها هزار نفررا در کاراکاس پايتخت اين کشور روانه خيابان کرد. به آنکه مخالفان چاوز که هستند و چه خاستگاههايي دارند و چرايي سير صعودي ديناميسم چپ در امريکاي لاتين که حرف و سخني است بس دراز در اين مجال کاري نيست. سخن، تنها بر سر بستن رسانه است و خاموش کردن صداي منتقد. باز هم بحث مشهور حدود وثغور آزادي ها و ضرورت هاي اعمال قدرت حکومتي به ميان مي آيد.

مخالفان هوگو چاوز مي گويند که وي آزادي بيان را محدود کرده است و بوق هاي آشناي تبليغاتي نيز هر يک به شيوه خود بر طبل قيل و قال مي کوبند. طرف انصاف اما کجاست؟ به آنچه پيرامون موج اخير پوپوليسم در امريکاي لاتين و از جمله ونزوئلاي چاوز مي گذرد کاري نيست و نيز دست در دست قرار دادن مدعيان راه "چه" و "بوليوار" در دست چرکين دشمنان قسم خورده آزادي و دموکراسي از سوي دولي که داعيه پويش در مسير چپ و آزادي خواهي دارند. اينکه رسانه مذکور با کمک هاي بي دريغ و پنهان و آشکار آن جماعت آشنا، رسما پشت سرکودتاچيان دولت منتخب ونزوئلا ايستاده بود و هزار دسيسه و نيرنگي که از سوي امپرياليسم و کاشفان پوپر و هايدگر که سر بر قبله نئوليبراليسم دارند. باري، به هيچ يک از اين فاکت هاي مستند در اين مجال اندک، کاري نيست. بر آنم که تنها با صداي بلند، خاموش کردن صداي منتقد، بستن و تار و مار رسانه را، هر چند مخالف سرا به آن راه و شيوه اي که بود محکوم بايد کرد و از سنت چپ به دور

دوراني اگر بواسطه حضور سوسياليسم دولتي و آنچه در اتحاد شوروي و اردوگاه شرق گذشت، زدن و بستن صداي مخالف، با هر توجيه موجه و ناموجهي تحت عنوان "دفاع از انقلاب" و "دفاع از سوسياليسم" و... سنت ديرين بود، امروز و با گذر زمان همه تجارب به کام و ناکام براي نيروهاي دموکرات و چپ اين وظيفه مبرم را گوشزد مي کند که دموکراسي، شنيدن صداي مخالف است و نيز تحمل کردن آن. اين گفتمان، گفتمان سينه چاکان امروز" ليبرال دموکراسي"  نیست و ريشه تاريخي آن در باورهاي عميق نيروهاي دمکرات و چپ جهان نمودار است.

درست به فاصله اندکي از بستن رسانه توسط دولت هوگو چاوز، هزاران نفر از هواداران و مخالفان وي به خيابانها ريختند و با راهپيمايي و حمل پرچم در کاراکاس اعتراض خود را به اين حرکت غير دموکراتيک رئيس جمهور مورد غضب پرزيدنت بوش نشان دادند.

بستن رسانه منتقد با همه احتمالات درباره وابستگي آن که پيش از اين نيز رفت، همراه شده است با اعلام خبر تاسيس کانال جديدي در ونزوئلا که سياست هاي اين کانال تلويزيوني جديد "نمايانگر جامعه و همگام با انقلاب سوسياليستي" چاوز عنوان شده است. در اينکه رويکردهاي مذهبي و بعضا پوپوليستي چاوز در ونزوئلا تا چه حد با سنت هاي دموکراتيسم چپ همخوان است و آيا تا چه حد مي توان حرکت وي و دولت او را با سمت و سوهاي "سوسياليسم قرن 21" محک زد با اينکه وي با وجود فضاي ناخوش پيرامون، در وضعيت مساعدي در ونزوئلا با طرح شعارها و مطالبات دمکراتيک با سمت و سوهاي سوسياليستي اعتماد بخش بزرگي از مردم را به خود و برنامه هايش جلب کرده حرف و سخن بسيار است، اما در اينکه چاوز و خيزش دوباره چپ، اين بار از قاره "چه" سمت و سوي "ضد امپرياليستي" و نه آنگونه که کوته فکران با هيستري ضد چپ خود، سعي در وارونه نمايي و قياس آنها با حاکميت هاي "ضد مدرنيسم" دارند و به تقلا افتاده اند که در راستاي سياست هاي کلان جاري، "ضد امپرياليسم" بودن را که وجهه مشخصه هر نيروي آزاديخواه و مترقي در سراسر جهان بوده و هست مترادف با "ضد امريکايي" بودن جماعتي آشنا قرار دهند شکي به ميان نيست. تجربه ونزوئلا در حرکت بسوي مسير "اقتصاد مشارکتي" و فاصله گرفتن بيش از پيش حيات خلوت ايالات متحده از سياست هاي مشهور نئوليبرالي، نويد نويي است براي نيروهاي آزاديخواه و دمکرات در سراسر گيتي. اما بر اين باورم که بستن رسانه و هر نوعي از سانسور انديشه و بيان با هر توجيه و ضرورت ايجابي که باشد، در قرن بيست و يکم که به حق قرن رسانه اش نام داده اند، عملي است غير دموکراتيک و بر خلاف سنت ها و درس هاي فراوان نيروهاي امروز چپ در سراسر جهان. اين زنگ خطري است جدي براي دولت وي و از آن مهم تر "هزاران چشم بيدار و لب خاموشي " که در هاي و هوي رسانه اي سينه چاکان و تسليم شدگان به "لبيرال دموکراسي" در دوران شکست، تسليم سياست هاي جاري که انسان را در مسير بربريت سرمايه سوق مي دهند نشده و همچنان از امکان "جهاني ديگر" سخن مي گويد.

هوگو چاوز گفته است که اين رسانه ها در کودتاي نافرجام پنج سال پيش عليه وي شرکت داشته و همواره براي سرنگوني حکومتش تلاش کرده انداما صاحب رسانه مارسل گرانير معتقد است که خبرنگاران اين شبکه حق طرح هر سئوالي را دارند. و اينجاست نقطه تلاقي حاکميت دموکراتيک و ضروت هاي محافظت از منافع ملي يک کشور در مواجهه با عوامل بازدارنده و مداخله گر بيروني در وادي که از هر سو تحت آماج دخالت هاي مستقيم و غير مستقيم امپرياليسم و بازوهاي رسانه ايش قرار گرفته ايم. و درست اينجاست که سنت اصيل چپ مي تواند به ياري بيايد و با دفن ميراث استالينيسم، افقي نوين و الگويي به راستي دمکراتيک براي مدارا و تحمل صداي مخالف، سوسوي حرکت بسوي جهاني ديگر و انسان دگرانديش و دگر خواه و دگر رفتار و دگر باش امروز را فراهم نمايد. اگر هوگو چاوز با پيروزي خود به رغم دخالت هاي آشکار و پنهان واشينگتن و با وجود همه انتقاهايي که به برخي شيوه هاي وي که در جهاتي با سنت هاي اصيل چپ در تعارض قرار مي گيرد وارد است، سير حرکت انقلاب راديکال خود را شتاب بخشيد و با ملي کردن بخش هاي کليدي اقتصاد در ونزوئلا سعي در فاصله گرفتن از سياست ها و الگوهاي تحميلي ليبراليسم نو در جهان داشت و با بر عکس کردن روند خصوصي سازي علاوه بر ملي کردن خدمات عمومي، شرکت ها و ساير خدمات ملي، قصد دارد تا در حزبي متحد همه هواداران خود را که خواهان حرکت در مسير امکان "جهان ديگر" هستند منسجم کند، آيا با بستن رسانه و خاموش کردن صداي منتقد با هر دليل و توجيهي خواهد توانست به چنين هم انديشي نويد بخشي با همه احزاب و نيروهاي دموکراتيک کشورش و از آن فراتر همه آنان که با چشم آگاه و پوينده خود تجارب دوران شکست پس از فروپاشي را پشت سر گذاشته و چشم به افق هاي ديگري از جهاني انساني تر دوخته اند برسد؟سخن گفتن از "سوسياليسم" و امکان "جهاني ديگر" با پيش کشيدن نسخه اي انساني از دموکراسي به عنوان بديل "ليبرال دموکراسي" مساله چشم دوختن به "قبله چاوز" آنگونه که برخي از پوپوليست هاي وطني در تقلا براي جا انداختن آن هستند، نيست. سخن بر سر حرکت تکاملي تاريخ و عينيات مادي موجودي است که يک دهه بعد از فروپاشي آن کوه يخ آب شدني، روزي نيست که جهان ما را بسوي بربريت سرمايه سوق ندهد.

منتقدان هوگو چاوز گفته اند که وي بيش از حد قدرتمند شده است و خاموش کردن صداي مخالف اين تلويزيون را گام ديگري در مسير حرکت بسوي "ديکتاتوري" عنوان کرده اند. قيل و قال رسانه اي، پيرامون اين اقدام چاوز، از سوي آن جماعت مورد اشاره که اساسا همه هم خود را به کار بسته اند که در سپيده فصل ديگري ازبار گرفتن "چپ" در ميهن هر نوع " مخالفت با امپرياليسم و نظم نابرابر موجود" در کنار مخالفت با "بنيادگرايي ديني" را در برهوت بمباردمان آگاهي، با وارونه نمايي در کنار دشمنان آزادي و عدالت و قماشي که "ضد امريکايي " بودن از همان آغاز وجه مشخصه بارزش بود قرار دهند و به جاي آن، نسخه هاي تاريخ مصرف گذشته خود را که ديگر در دکان هيچ عطاري فروش نمي رود در رنگ و بسته هاي گوناگون دوباره عرضه کنند، دور از انتظار به نظر نمي رسد، اما مي شود که با صداي بلند خاموش کردن صداي رسانه مخالف توسط هوگو چاوز را محکوم کرد و هيچ نهراسيد که با سلاح "ضرورت پاسداري از انقلاب" طرفداران آزادي بدون قيد و شرط بيان را از ميدان به در کرد يا به سير در آرمانشهري بدون در نظر گرفتن ضروريات حفظ "انقلاب" متهم کرد. هوگو چاوز فرمان به خاموشي صداي مخالفان ما داده است و اين حرکت، حرکت جنبش چپ پوياي جهان نيست! اين ژستي دموکراتيک نيست. اين تواند که صداي همه آزاديخواهان بخصوص جنبش چپ و دموکرات امروز ايران باشد که با درس گرفتن از تجارب سترگ پشت سر، چشم به امکان "جهاني ديگر" دوخته اند. آهاي آقاي چاوز!

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics