نویدنو:2/09/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

رازهایی که با تشدید بحران آشکار می شوند.

 

سرمقاله جمهوری اسلامی

 


هفته گذشته رئيس جمهور در جريان سخنرانى و پاسخ به پرسش هاى دانشجويان دانشگاه علم و صنعت نكاتى را درباره دو موضوع مهم كشورى مطرح كرد كه به دليل اهميت اصل موضوعات نسبت هاى داده شده به كسانى كه مورد اشاره رئيس جمهور بودند از اهميت و حساسيت فوق العاده اى برخوردارند. به همين جهت اين سخنان عكس العمل هائى را برانگيخت و يكبار ديگر افكار عمومى را دچار سئوال و ترديد كرد.
اين دو موضوع يكى مربوط به سيدحسين موسويان سفير اسبق جمهورى اسلامى ايران در آلمان عضو هيئت مذاكره كننده پرونده هسته اى ايران و معاون سابق مركز تحقيقات استراتژيك كشورمان است كه چندى قبل بازداشت و توسط وزارت اطلاعات بازجوئى و باسپردن وثيقه آزاد شد و پرونده وى اكنون در اختيار قوه قضائيه است . رئيس جمهور درباره اين پرونده ضمن اعلام وجود مخالفانى در داخل كه عليه خط مشى دولت نهم در مورد فناورى هسته اى فعاليت مى كنند و خائن دانستن آنان به دليل اخلال در اين امر گفت : , اكنون كه پرونده آنها به دادگاه رفته عده اى قاضى پرونده را تحت فشار قرار داده اند تا جاسوس را تبرئه كند , .
موضوع ديگر وضعيت دانشگاه آزاد است كه از سال گذشته بوجود آوردن تغييراتى در آن مورد نظر آقاى احمدى نژاد رئيس جمهور بوده و ايشان با اشاره به همين نكته در سخنان اخير خود گفته است : , پول هائى كه از مردم گرفته مى شود تحويل گروه هائى داده مى شود كه ربطى به دانشگاه و علم ندارد , .
آقاى رئيس جمهور درهمين زمينه ادامه داد : , گفته شده است كه اين دانشگاه قراردادى را با يكى از مراكز تحقيقاتى كه در واقع يك مركز سياسى است بسته كه اينها وظايف كسانى كه در اين مركز كار مى كنند كار اجرائى نيست بلكه فقط اين مركز بايد از يك گروه تصميم گير حمايت كند. اين دانشگاه قراردادى بالغ بر دو سه ميليارد تومان با پول اين بچه ها با اين مركز بسته است كه اين مركز برود و تحولات آينده خاورميانه را براى آنها رصد كند قراردادى كه هر كس بخواند مى فهمد كه مى خواستند پولى را در شكم آنها بريزند , .
فهرست آنچه رئيس جمهور در اين دو زمينه گفته چنين است :
افرادى در داخل وجود دارند كه در پرونده هسته اى اخلال مى كنند و خائن هستند.
اين افراد جاسوس هستند ولى عده اى به قاضى فشار مى آورند كه آنها را تبرئه كند.
دانشگاه آزاد پولهائى را كه به عنوان شهريه از مردم مى گيرد به كسانى مى دهد كه ربطى به دانشگاه ندارند و اين پولها را خرج فعاليت هاى سياسى خود مى كنند.
اين دانشگاه از طريق بستن قرارداد با افراد يا مراكزى به بهانه كارهاى تحقيقى پولهائى را بى جهت به شكم آنها مى ريزد.
اين اظهارات بلافاصله با واكنش هائى از ناحيه قوه قضائيه و رئيس دانشگاه آزاد اسلامى مواجه شد و مسئولان قوه قضائيه اعمال فشار بر قاضى براى تبرئه را تكذيب كردند و البته افرادى از خارج قوه قضائيه اعلام نمودند ماجرا برعكس است يعنى عده اى قاضى پرونده را تحت فشار قرار داده اند تا كارى كند كه بتوان سيدحسين موسويان را جاسوس قلمداد كرد.
در مورد دانشگاه آزاد نيز رئيس اين دانشگاه گفت : "بر اساس مستندات موجود و به گواهى مراكز نظارتى شهريه دريافتى از دانشجويان در واحدهاى دانشگاهى سراسر كشور فقط صرف هزينه هاى آموزشى تحقيقاتى و توسعه فضاهاى دانشگاهى مى شود و هيچ مبلغى از منابع مالى و سرمايه هاى دانشگاه به هيچ گروه و جريان سياسى خارج از دانشگاه پرداخت نشده و نمى شود". وى اطلاعات و ارقام داده شده توسط رئيس جمهور درباره طرح هاى تحقيقاتى اين دانشگاه را نيز نادرست خواند و گفت در اين زمينه نيز هيچ نقطه مبهمى وجود ندارد.
هدف ما از مطرح ساختن اين موضوع بهيچوجه جانبدارى از اين يا آنطرف ماجرا نيست. ما معتقديم مسئول رسيدگى به پرونده سيدحسين موسويان قوه قضائيه است و همه بايد منتظر اظهارنظر قاضى پرونده باشند و اين صحيح نيست كه داورى درباره اين قبيل موضوعات به رسانه ها و محيط هاى دانشگاهى و فضاى عمومى جامعه كشانده شود كما اينكه در مورد دانشگاه آزاد نيز معتقديم اصلاحات لازم بايد توسط مراجع ذيصلاح و بدون سروصدا و فضاسازى انجام شود و مردم شاهد نتايج كارهاى انجام شده باشند. اينكه يكنفر در هر مقام و منصب كه هست هم مدعى باشد و هم قاضى و هم مجرى چنين چيزى زيبنده يك كشور قانونمند نيست. جمهورى اسلامى ايران داراى قانون اساسى و قوانين فرعى معتبر است و قواى سه گانه مقننه مجريه و قضائيه هر كدام وظايف مشخصى دارند و استقلال آنها توسط قانون اساسى مورد تاييد قرار گرفته و دخالت يك قوه در قوه ديگر ممنوع است. اين ضابطه را سران قوا بايد بيش از ديگران رعايت كنند تا بتوانند افراد پائين دست خود را وادار به رعايت قانون نمايند و از هرج و مرج و دور زدن قانون جلوگيرى بعمل آورند.
مدتى است در فضاى عمومى كشور ما تبليغات عليه اين و آن و چوب حراج زدن به حيثيت رقبا جاى قانونمدارى را گرفته است . مهمتر آنكه اين تبليغات از جنس كلى گوئى است بطورى كه هر كس مى تواند در ذهن خود براى آن مصداق دلخواه خود را در نظر بگيرد. رسانه ملى نيز بطور طبيعى و بدون آنكه خود بخواهد ابزارى براى پراكندن اين تبليغات تا اقصى نقاط كشور و حتى اقصى نقاط جهان است و كسانى كه مورد حمله يا در مظان اتهام قرار مى گيرند هيچ امكانى براى پاسخگوئى به اتهامات وارده در اختيار ندارند.
براى ما كه اين مقوله رنج آور را مطرح مى كنيم فرقى نمى كند كه اتهام زننده و متهم شونده چه كسانى هستند. ما مى خواهيم نفس اين روش را به عنوان يك روش غيراخلاقى غير منطقى غير قانونى و غيرشرعى نفى كنيم و توجه عقلاى قوم را به اين نكته جلب نمائيم كه ادامه اين وضعيت براى كشور براى نظام جمهورى اسلامى و براى اين نسل و نسل هاى آينده خطرناك است و بدآموزى هاى زيادى دارد. ما هر چند وقت يكبار در كشورمان انتخابات داريم و در هر انتخاباتى رقبا همديگر را از سر تا پا به لجنزار فرو مى برند و عجيب آنكه همانها كه همديگر را به انواع اتهامات متهم مى كنند بعد از انتخابات به مسندهاى مهم قانونگذارى و اجرائى مى رسند و مقدرات اين كشور و اين نظام در دستانشان قرار مى گيرد!
چرا براى اين وضعيت غير قابل تحمل فكرى نمى شود تا چه وقت بايد مردم شاهد گرمى اين آشفته بازار تهمت و افترا و جنگ قدرت باشند اين وضعيت علاوه بر آنكه با جايگاه معنوى نظام جمهورى اسلامى سازگارى ندارد موجب بروز ضايعات زيادى در جامعه دينى و انقلابى خواهد شد كه كمترين آن بدبين شدن نيروهاى مذهبى و انقلابى نسبت به سياست و يا حداقل بى تفاوت شدن آنهاست . اين خطر را دست كم نگيريد اين همان چيزى است كه دشمن يك قرن براى دستيابى به آن برنامه ريزى و تلاش كرد و امام خمينى بارها درباره آن تحت عنوان توطئه , جدائى دين از سياست , چه به مناسبت آنچه در اين زمينه بر سر ملت ايران آوردند و چه براى آگاهى بخشى نسبت به آنچه ممكن است درصدد انجام آن باشند هشدار دادند.
به نظر مى رسد بخش قابل ملاحظه اى از درمان اين بيمارى خطرناك در دست مسئولان قوه قضائيه است . با توجه به اينكه قانون اساسى جمهورى اسلامى با صراحت اعلام مى دارد : , همه افراد ملت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانى سياسى اقتصادى اجتماعى و فرهنگى با رعايت موازين اسلام برخوردارند (اصل 120 ) قوه قضائيه موظف است بدون ملاحظه جايگاه شغل و موقعيت افراد به پرونده ها رسيدگى كند و در صدور و اعلام احكام قضائى قانون را بر هر چيز ديگرى مقدم بدارد . در مواردى كه افرادى اتهاماتى را متوجه اشخاص يا دستگاه ها و يا گروه هائى مى كنند نيز قوه قضائيه بر اساس اصل 156 قانون اساسى و با هدف حفظ كرامت انسانى و جلوگيرى از تنش و زيان هاى حيثيتى موظف است درباره اتهامات اعلام شده بررسى نمايد و در صورت صحت متهمان را محاكمه و منطبق با موازين قانونى مجازات نمايد و در صورت عدم صحت افرادى كه اتهام وارد مى كنند و موجب تشويش اذهان عمومى مى شوند را طبق قانون تعقيب و مجازات كند. اين مقتضاى استقلال قوه قضائيه است و هيچكس حق ندارد مسئولان قضائى را از انجام اين وظيفه مهم منع يا در كار آنها اخلال نمايد.
بدين ترتيب در مشاجرات موجود كه بر خلاف نياز مبرم جامعه به وحدت ملى آنهم در شرايط حساس كنونى جريان دارد حرف آخر را بايد قوه قضائيه بزند. انتظار مردم اينست كه مسئولان قوه قضائيه به اين وظيفه خطير خود عمل نمايند و در عمل به قانون ملاحظه هيچكس را اعم از مجرم و حامى و مفترى در هر مقام كه باشد ننمايند. مردم انقلاب نكرده اند كه هر روز شاهد مشاجرات و درگيرى هاى لفظى ميان مسئولان بلند پايه نظام باشند. مردم دوستى و صميميت ميان مسئولان را نعمت بزرگى مى دانند كه آرامش و قوت و قدرت نظام و كشور و ملت را تامين مى كند و دشمن را از طمع ورزى نااميد مى نمايد. اين مردم را كه همه چيز خود را براى اسلام و استقلال و سربلندى كشور تقديم كرده اند نبايد آزرد. مردم چه گناهى كرده اند كه بايد هر روز شاهد درگيرى ها و مشاجرات مسئولان باشند



سرمقاله کیهان
پدرخوانده ها و شرايط ويژه

 

پدرخوانده ها مدت هاست مانند كسى كه روى آتش ايستاده يا كك به جانش افتاده باشد، با هيجان تمام هشدار مى دهند شرايط كشور ويژه و بحرانى است، اوضاع خطرناك است، مملكت در كام خطر است و بايد با شعار نجات ملي، "ائتلاف گسترده براى نجات كشور" تشكيل داد. آنها كه با همه سوءاستفاده ها، نه به هاشمى رفسنجانى رحم كردند و نه به خاتمى و كروبي، حالا ادعا مى كنند كه بايد حتى از جبهه اصولگرا هم يارگيرى كرد.
بيراه نمى گويند پدرخوانده ها. آنها شامه تيزى دارند و تجربه اى طولانى. خوب فهميده اند كه وضعيت قرمز است. اما وضعيت بحرانى براى آنهاست نه براى ملت و كشور. با اين وجود بايد مثل هميشه محملى بسازند و سپر بلايى بچينند از كشور و ملت و رجال سياسي، شايد اين بار هم از خطر بجهند. آنها خطر را از 5 سال پيش فهميدند، آنجا كه كار در انتخابات شوراها گره خورد. مردم دست اباحه مسلكانى را كه قربانى كردن همه چيز و همه كس را روا مى دانستند و ماسك جمهورى خواهى و آزاديخواهى و اطلاع رسانى بر سيما داشتند، خوانده بودند اگرچه از عمق ستم آنان بى خبر بودند...
مقدمه را نبايد طولانى كرد. از اين قصه پرغصه، كتاب ها بايد نوشت و اين ستون، گنجايش چندانى ندارد. پس بسنده كنيم به مرور خاطرات چند تن از مهره هاى ميدانى آن جريان كه اينك دست بر قضا در آن سوى آب ها در ينگه دنيا اقامت گزيده اند. يكى از آنها كاريكاتوريست زنجيره اى مقيم كاناداست كه در روزنامه ها و مجلاتى چون همشهري، زن، نشاط، عصر آزادگان، اخبار اقتصاد، صبح امروز، آفتاب امروز، مشاركت، بهار، آزاد، بنيان، ايران فردا و... همكارى نزديك و ديرپايى با پدرخوانده ها داشته و خاطراتش را مدتهاست منتشر كرده است. او از جمله مى نويسد:
,بسيارى از شما نام احمد- س را هم نشنيده ايد. او را ژنرال مى ناميدند و بسيارى بدون اجازه اش آب نمى خوردند. در ماجراى دادگاه كرباسچى دو بار نامش مطرح شد و از كرباسچى پرسيدند چرا چاپخانه متعلق به شهردارى را به قيمتى بسيار نازل به س فروخته است. ,س, زمانى مديركل مطبوعات داخلى بود و چند ماهى سردبير همشهرى شد... با راه افتادن صبح امروز ] به مدير مسئولى سعيد حجاريان[ ,س, عملاً سكاندار روزنامه بود... زمانى كه روزنامه هاى صبح امروز و آفتاب امروز توقيف شدند، گفته مى شود سود ,س, بالغ بر 750 ميليون تومان بود. در روزگارى كه اكثر روزنامه ها ضرر مى دادند، او توانست ساختمان ديگرى براى صبح امروز خريدارى كند... هزينه اصلاح طلبى را روزنامه نگاران دادند ولى آدم هاى پشت پرده اى چون ,س, نه تنها هزينه ندادند كه هزينه هاى بقيه را در قلك اندوختند. گفته مى شود او مدتى پيش براى معامله اى بزرگ به كانادا آمد اگر از او خبر داشتيد به ما هم بگوييد. دلمان عجيب تنگ شده!... بهار 76 اوج كار ما در همشهرى بود... ويژه نامه هاى انتخاباتى ستاد ,خ, را كه حاجى مسئول آن بود، در همشهرى صفحه بندى و چاپ مى كردند ولى به دليل منع قانونى به نام روزنامه هاى ديگر چاپ مى شد... همشهرى مؤسسه عريض و طويلى بود، كاغذبازى در اوج و عشق خدمت ته چاه افتاده بود. روابط پشت پرده، مثلث هاى عشق، ارتباطات فراازدواجى و... تا آنجا كه دو تن كه از مديران مجبور به رفتن از مجموعه شدند. ]... تفصيل اين ماجرا در سايت كاريكاتوريست مذكور آمده است[... رواج روابط غيرحرفه اى بخصوص در روزنامه هاى تازه شكل گرفته اقتصادى از حالت نهفته ، تبديل به روال عادى مى شود در گرفتن آگهي، پورسانتاژ، جذب دختران خبرنگار فاقد كيفيت ژورناليستى و واجد كيفيات فيزيكى... بعداً در روزنامه هاى ديگر ديدم كه چگونه مدير فلان وزارتخانه مى تواند اخبار مورد نظرش را در مطبوعات مورد نظر به چاپ برساند و اخبار انتقادى را راهى سطل زباله كند، فقط كمى خرج دارد. يادمان مى رود كه با چه هدفى وارد مطبوعات شده ايم... وقتى روزنامه لطيف صفرى ]نشاط[ توقيف شد، شمس]الواعظين[ با صاحب مجوز عصر آزادگان به توافق رسيد. حس كردم كه صفرى از پشت خنجر خورده و كسى آنچنان تحويلش نمى گيرد... سر خم كردن جلوى عطريان]فر[ خيلى سخت بود... آمده بود اخبار اقتصاد و دنبال شمس مى گشت. آمده بود آنجا تا قرار آگهى كارگزاران با عصر آزادگان را بگذارد و همان مسئله اى شد كه بعدها ميان بچه هاى مطبوعات دهان به دهان گشت. طرفدارى شمس از ,هـ, به بهاى 48 ميليون تومان آگهى... بچه هاى عصر آزادگان سر چرخش مشهود به آن سمت معترض بودند. قيافه محمد قوچانى هم ديدنى بود و گاه شمس مجبور مى شد براى رد گم كردن، مطلبى انتقادى عليه ,هـ, چاپ كند. هر وقت سر و كله فرنود آنجا پيدا مى شد مى توانستيم حدس بزنيم آگهى جديدي، عكس جديدى انداخته يا... شمس الواعظين آدم دوست داشتنى است ولى گمان نكنم كسى بتواند كاملا به او اعتماد كند حتى نزديكترين كسانش. اين امر شايد بستگى به نسبى گرايى فوق العاده اش در مسائلى باشد كه سال ها قبل در آنها بيش از حد مطلق گرا بوده است...,.
خاطرات بعدى مربوط به خانم روزنامه نگارى است كه مدت ها در روزنامه هاى همشهري، زن و نشريه آفتابگردان فعاليت نزديك داشت و بعدها در خدمت راديو فردا (سازمان سيا) و پايگاه اينترنتى آمريكايى ,واشنگتن پريزم, درآمد. او آنقدر مورد اعتماد قرار داشت كه از سوى مدير مسئول روزنامه زن به گفت وگوها و سفرهاى ويژه فرستاده شد و همپاى ثابت وى در كوهنوردى و اسب سوارى بود. او با هماهنگى مدير مسئول به ملاقات بيوه شاه معدوم در آمريكا رفت و درصدد بود مصاحبه هايى هم با بنى صدر و سلمان رشدى ترتيب دهد اما بنا به دلايل امنيتى از اين كار بازماند. اين خبرنگار در خاطرات خود كه در روزنامه كويتى القبس چاپ شد، مى نويسد: ,هنگامى كه در روزنامه زن به مدير مسئولى فائزه هاشمى فعاليت داشتم، وى از سوى روزنامه بوستون گلوب براى ديدارى از آمريكا دعوت شد اما به من پيشنهاد كرد كه به جاى وى به اين سفر بروم. در اين سفر با عطريانفر از همشهري، شهلا شركت از مجله زنان و مژگان جلالى از روزنامه ايران نيوز همراه بودم و در ميهمانى ويژه جورج سوروس ]ميلياردر صهيونيست آمريكايى و سرمايه گذار اصلى شورش هاى مخملين در گرجستان و اوكراين[ شركت كرديم...,
او همچنين مى نويسد: ,به همراه 30 روزنامه نگار از كشورهاى مختلف در برنامه فشرده يك ماهه راديو آزاد اروپا (راديو فرداى بعدى) در پراگ حاضر شدم و با اسم مستعار كامليا نكايى همكارى كردم... روزنامه زن در ايران مرا از دوردست ها صدا مى كرد... احساس كردم چه قدر به كار در ايران علاقمندم... فائزه مى گفت پدرم با روزنامه مخالفت و آن را تعطيل كرد. ]اين نكته را كاريكاتوريست مورد بحث در نوشتار حاضر هم تاييد مى كند[... موافقت خانواده رفسنجانى براى ملاقات با خانواده سلطنتى كار ناپسنديده به نظر مى رسيد اما اين امر با موافقت و حمايت كامل فائزه هاشمى انجام شد. مصاحبه اى كه نوار كاست آن نزد يكى از دوستان آمريكايى پنهان شد و هيچ وقت منتشر نگرديد... فرح از من خواست تا شادباش هايش را به مدير مسئولم برسانم و بگويم او زن بسيار مدرن و پيشرفت گرايى است...,.
وقتى پدرخوانده ها، معيارهاى انسانى- دينى و ملى كه جاى خود دارد- را به هم ريختند و ,غفلت,ها و ,كوتاهى,ها يا ,منفعت طلبى,ها، ميدان را براى آنها فراهم كرد، طبيعى بود كه جوانكى مثل شهرام جزايرى گروهى از نمايندگان مجلس ششم و مديران برخى مطبوعات و احزاب كذايى را با دادن چند صد ميليون تومان ناقابل به هركدام، رام و خلع سلاح كند. يا طرف اماراتى بتواند با رشوه دادن و شل كردن غيرت در برخى مديران وزارت نفت، گاز ايران را به مدت 52 سال و با 41 برابر زير قيمت (514. دلار به جاى 023 دلار) بخرد؛ همين طور رشوه نيم ميليون دلارى كيش اورينتال (وابسته به يك ديپلمات سابق حاضر در مذاكرات هسته اى) يا رشوه 51 ميليون دلارى شركت نروژى استات اويل براى عقد قرارداد.
اباحه گري، رواداري، زد و بند و سوداگرى بر سر حقوق و منافع مردم تا آنجا رسيد كه آن ديپلمات كاسبكار ديگر، اطلاعات كشور را به طرف مخاصمه گزارش كرد و پيغام هايى منتقل كرد حاكى از اين كه چرا در فشار و صدور قطعنامه و تهديد و تحريم تعلل مى كنيد! شما را به خدا جك استرا وزير خارجه وقت انگليس حق نداشت در بازگشت از سفر تهران بگويد اين سفر براى حمايت از اصلاح طلبان سكولار- اسم مستعار دين فروشى و ملت چاپى- بود؟ پارلمان اروپا حق نداشت از متحصنان مجلس ششم حمايت كند و انتخابات مجلس هفتم را به خاطر آنها نامشروع بخواند؟ براستى آن جماعت حزبى شبه روزنامه نگار پشت درهاى بسته چه حرف مشتركى با خاوير سولانا در سفرش به تهران داشتند؟ و...
اين قصه سر دراز دارد و گشودنش جز بوى مشام آزار تعفن پراكنده نمى كند. بگذاريم و بگذريم. آرى هوا پس است. شرايط ويژه و بحرانى است. روى كار آمدن اصول و حاكم شدن آرمان ها به انتخاب ملت، آب در لانه شان ريخته است. نه احمدى نژاد مقدس است و نه مجلس و دولت اصولگرا، اما واقعيت اين است كه همين رويكرد نه چندان كامل به اصول، خواب از چشمان جماعت بى وجدان و انصاف ربوده است.

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics