نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه

 اين بار خاتمي ميهمان استعمارگر پير

نویدنو:27/8/1385

نویدنو- دولت نهم یک حکومت کامل است .با بافت طبقاتی معین وساز وکارهای اجرایی ویژه خویش. ابواب جمعی این دولت ودست اندرکاران مستقیم وغیر مستقیم آن بر بساط پوپولیسم ، با بزرگ جلوه دادن غیر حقیقت ها ودرشت نویسی آن ها بر محمل ذفاع از ارزش های اسلامی ناب وحفظ بیت المال برای خدمت رسانی به مستضعفین خاک ، به میدان آمده اند تا تهاجم فکری ونظری خودرا هم علاوه بر سایر ابزار های حکومت گری به منصه ظهور برسانند. میدان بی رقابتی که پیروزمندان می توانند همیشه تنها دست خاضر در صحنه یعنی دست خودشان را به وجه پیروزمندانه بالا نگه دارند.ما قصد دفاع از کسی را که مورد تهاجم آن ها واقع میشود نداریم . مدعیان آن طیف هم دست توانایی در دفاع از دست آوردهایشان دارند.قصد ما ،فقط پرسیدن این است که آیا این دولت به آنچنان آزادی بیانی که در تهاجمات مظلوم نمایانه ابواب جمعیش نشان داده می شود باور دارد؟آیا می توان بی ترس بازخواست و... به بیان حقایقی دیگر پرداخت ؟ نه در پاسخ این گونه نوشته های مردانه !! که در بیان مصیبتی که بر این خاک دیرین می گذرد؟ نوید نو ضمن جلب توجه حامیان ابعاد ضد امپریالیستی !! وخورده بورژوایی دولت نهم به این نکات که از بدیهی ترین حقوق شهروندی است ، می داند وبه تجربه هزاران باره در حاکمیت جناح های گوناگون حکومتی پاسخ این پرسش  پیشاپیش منفی است . با این حال برای آشنایی بیشتر با منویات نهان دولتمردان که از زبان «مردانگی » زنی بیان می شود توجه نمایید .

 

 

 اين بار خاتمي ميهمان استعمارگر پير

فاطمه رجبی

 

گرچه اين جانب پس از نوشتن مطلب اعتراضي پيرامون سفر«محمد خاتمي» به آمريكا، مورد تهاجم هولناك و بي‌سابقه واقع شدم و اگر چه صدا و سيماي ملي! چند برنامه خود را به تخريب بنده اختصاص داد و هرچند تخريب‌گران با هدف ايجاد اختناق و سركوب «آزادانديشي و درست انديشي» مرا تا ترور كامل شخصيت و انديشه تعقيب نمودند و در اين ميان برخي دارندگان لباس روحانيت با ابزار «سايت» و غيره، گوي سبقت را از ديگران ربودند، اما بنا بر وظيفه ديني و انقلابي، آموزه هاي پوياي حضرت خميني(ره) و سرسپردگي هميشگي به ساحت مقدس و مطهر روحانيت اصيل، سكوت مرگبار را در اين روند ناميمون پذيرا نگرديدم. 
 
مطمئن هستم باز هم قلمهاي اجير و زبانهاي ياوه گويي با عنوان وكيل و كارشناس با يورش جمعي بنده را هدف قرار خواهند داد. آنان كه «آزادي» را فارغ از هر «آزادگي» برگزيده اند و «رهايي نظر وانديشه» را به «اسارت تن و جان» فروخته‌اند و «آرمان و اعتقاد ديني و ملي» را با «يك تحسين بي ارزش بيگانگان» معامله كرده‌اند و اين همه را در راه «بقاي مافياي قدرت و ثروت» به جان خريده اند، بار ديگر مرا بمباراني بيش از گذشته خواهند كرد. اما چگونه مي‌توان يكي از هزاران آموزه حضرت روح‌الله(س) را بخاطر داشت و از اين مصيبت بزرگ چشم پوشيد؟! 
 
سفر «محمد خاتمي» به انگليس با انگيزه و هدف و تداركي يكسان با سفر آمريكا، صورت گرفت. در واقع پس از ميزباني «شيطان بزرگ» براي خاتمي، «استعماگر پير» به ميدان آمد تا «ميهماني خاتمي» درد جانكاه «اخراج اصلاح طلبي از حاكميت» توسط ملت فهيم را التيام بخشد! 
 
اما همانگونه كه خيمه شب‌بازي اصلاح‌طلبان در دفاع از سفر شوم خاتمي به آمريكا، نه تنها تطهير كننده اين اقدام نگرديد، بلكه طبق پيش بيني، پيامدهاي فاجعه باري را به ارمغان داشت، سوغات اين سفر هم بيش از آن نبوده است. 
 
آيا ملت شاهد آن نبود كه در روزهاي آخر سفر خاتمي به آمريكا «اهانت بي‌سابقه پاپ نسبت به اسلام عزيز» صورت گرفت؟ و آيا با همه ترفندهايي برخي رسانه هاي داخلي براي مثبت نشان دادن اين سفر، ملت گزارش آن را با مسائلي چون «صحه‌گذاردن بر هولوكاست»، «رفع شيطانيت‌ از‌ آمريكا»،‌ «به‌ رسميت شناختن اسرائيل»، «تأييد تداوم تجاوز و اشغال و جنايت آمريكا در عراق» را دريافت نكرد؟ 
 
جالب است گفتگوي تمدني خاتمي كه در داخل كشور، غارت اموال ملي توسط بنگاه هاي فساد و ماجراي هزارو يك شب مهاجراني، مدير منصوب خاتمي و كسي كه خاتمي انديشه او را انديشه خويش اعلام داشت، را نتيجه داد، اينك سفرهاي زنجيره اي در ديار شياطين متهاجم به اسلام و چنگ و دندان نشان دادن سلطه گران بي هويت غرب در پوشش دانشگاههاي وابسته به دولتهاي جنايتكار را پيامد دارد. 
 
جاي تعجب نيست كه پس از سفر پربار به آمريكا! يكي از دانشگاههاي آمريكا، براي نخستين بار از «سلمان رشدي مرتد» به مدت 5 سال براي تدريس دعوت مي كند، اما شگفت آور است كه اين دعوت با انتشار بيانيه اي اعلان مي گردد كه در آن «سلمان رشدي»، «قهرمان شجاع حقوق بشر و آزادي» معرفي شده است؟! آيا اين «آزادي» و «حقوق بشر» همان مفاهيم و مباني و واژگاني نيستند كه خاتمي و لشكر همراهش از آن به عنوان «چماقي براي كوبيدن بر احكام مقدس و نوراني قرآن كريم» استفاده نموده و مي نمايند؟! 
 
چنين است كه بار ديگر در حد بضاعت خود اظهار مي كنم و حتي از پيشگاه مقدس مرجعيت عظيم الشأن و مقدس روحانيت اصيل و وارسته تقاضا دارم، در اين امر هولناك سكوت پيشه ننمايند. آيا امروز ملت ايران و فردا نسلهاي آتي در ايران و جهان اسلام، از حوزه هاي امام صادق(ع) پرسش بنيادين در اين باره نخواهند داشت؟ آيا در تاريخ عظمت آفرين روحانيت سربدار شيعه، چنين حركاتي سابقه داشته است؟ مگر نه اين كه حضرت روح الله(س) با نگاه الهي خويش «معيار روحانيت اصيل اسلام» را براي همه نسلها و عصرها اين گونه ترسيم فرمود: 
«بزرگترين فرق روحانيت و علماي متعهد اسلام با روحاني نماها در همين است كه علماي مبارز اسلام هميشه هدف تيرهاي زهرآگين جهانخواران بوده اند، و اولين تيرهاي حادثه قلب آنان را نشانه رفته است». 
 
پس چگونه در حال حاضر از طيف روحانيون اصلاح طلب، «خاتمي» ميهمان هرروزه آمريكا و انگليس و... است، ديگري با نفي «مبناي الهي مشروعيت ولايت فقيه» از سوي وابستگان به بيگانه و دشمنان اسلام حمايت مي شود و سومي بدعتگزار جدايي «انقلاب اسلامي» و «جمهوري اسلامي» گرديده، خواهان انتخاب يكي از آن دو مي مي گردد؟! هم او كه ديدگاههاي خود يا اطلاعات مسائل هسته اي را در نشريات بيگانگان ارائه ميدهد تا مثلاً راهكاري براي تسليم احمدي نژاد پيدا شود. 
 
آيا مرجعيت عالي مقام و فضلا و طلاب حوزه هاي امام صادق (ع) مي دانند كه اتحاديه دانشجويان «سنت اندروز» از حضور خاتمي در بيانيه اي به اين دليل حمايت كرده اند كه وي «ارزش هاي ليبرالي را در ايران اسلامي شجاعانه ترويج و حمايت كرده است»؟ و آيا آنها شاهد نبوده و نيستند كه رشد و اوج گيري مصائب و فجايع ارزش ستيز و اصول زدا از احكام نوراني قرآن كريم در دوران اصلاح طلبي، معناي «حمايت» فوق مي باشد؟ همان «فرهنگ ستيزي اصلاح طلبانه» كه مفاسد بجاي مانده آن بزرگترين معضل جامعه و دولت اسلامي جديد است. 
 
جالب است كه شاگردان امام عصر(عج) در حوزه هاي علميه جملاتي از يك سخنراني خاتمي را در سرزمين استعمارگري بخوانند: 
«فرد جديد تساهل دارد و بر سر اعتقادات ديني و اختلافات فرهنگي با مشت و لگد به جان حريف نمي افتد. پس از گسترش و بسط ايدئولوژي هاي فراگير اجتماعي در نيمه دوم قرن نوزدهم و نيمه اول قرن بيستم و در قاره اروپا آتش جنگهاي مذهبي چنان بالا بگيرد كه بر اثر آن هيچ زن و مرد و كودك و پيري خود را در امان نبيند و خانه و بازار و مسجد و كليسا يكسان مورد هجوم تخريب قرار بگيرد.» 
 
آيا فرد جديد همان «فرد ليبرالي» و «تساهل» همان «كوتاه آمدن از اعتقدات ديني و تضعيف ايماني» نيست؟ طبيعي است خاتمي با دلبستگي به انديشه و تفكر غربي چنين بر طبل «تمدن ليبرالي» بكوبد اما «لباس روحانيت او آيا نشاندهنده نمايندگي از روحانيت اسلام، به ويژه تشيع خونبار و رهايي بخش نيست»؟ 
 
«جنگهاي مذهبي» در كلام او بيانگر كدام نكته است؟ آيا «اسلام و مسلمين» از آن مبرا شده اند؟ آيا جنايتكاري «نسل كشي» و «قتل عام تمدن اديان الهي» توسط غرب، به سركردگي آمريكا و انگليس عامل پنهان و آشكار آن نيست؟ خاتمي از چه چيز و در راستاي تعالي كدام تمدن و «فرهنگ» و «انديشه و دين» سخن مي گويد؟ 
 
بالاتر از اين، آنكه خاتمي در مصاحبه اي اعلان مي دارد كه «ليبراليسم را مظهر شرارت» نمي داند. اين امر اعلان تعهد او به ليبراليسم است. چه كسي نمي داند كه ليبراليسم اومانيستي، بزرگترين دشمن شرور «ايمان ديني» و «قاتل حتمي و قطعي شريعت آسماني» است؟ 
 
افتخار ديگري كه اصلاح‌طلبان فرهنگ سوز براي اين سفر ترويج مي‌كنند، افتتاح دفتر جديد مطالعات ايران در دانشگاه مذكور توسط خاتمي، و اهداي دكتراي افتخاري اين دانشگاه به اوست. خوب است روحانيت وارسته و مفتخر به شعارها و پرچم عظمت آفرين اسلام و قرآن بدانند كه «لرد راسل جانس توند» نماينده مجلس اعيان و رهبر سابق نهضت اروپايي، اهداي دكترا به خاتمي را پاسخ كتابهاي اهدايي به آن دا نشگاه اعلان كرده است. همان چندهزار جلد كتابي كه در دوران اصلاح طلبي از سوي سفير ايران در پاريس، از جيب ملت مسلمان ايران به آن دانشگاه هديه شده است؟! 
 
چگونه روحانيت پذيراي اين «درد بزرگ» خواهند بود كه به نوشته «گاردين» و البته بر روال سفر به آمريكا «خاتمي عالي رتبه ترين شخصيت سياسي ايران خواهد بود كه از زمان شاه مخلوع، براي نخستين بار به انگليس سفر مي كند؟» و تأسف بار آنكه طبق تأكيد همين نوشته «اين سفر زماني انجام مي‌گيرد كه انگليس به همراه آمريكا براي تحريم عليه ايران، اعمال فشار مي كند.» 
 
آيا«رفع شيطانيت از آمريكا» در «ديار شيطان بزرگ»، استمرار «اهداي رحمانيت به استعمارگر پير انگليس» را ثمر نخواهد داشت؟ چنين است كه در اين سرزمين كلاً تفكر سلطه گر و خدا ستيز ليبراليسم از سوي خاتمي به عنوان مظهر شرارت نفي مي شود؟ 
 
شايد به همان دليل كه خاتمي، امريكا را شيطان بزرگ نمي داند در گفتگو با راديو بي‌بي‌سي، ماجراي نامه ننگين دولت خود به دولت امريكا در اويل سال 82 را تلويحاً تأييد مي كند. نامه اي كه بنا بر همين گزارش در روزهاي ابتدايي اشغال عراق نگاشته شد و دولت خاتمي مخفیانه و به دور از چشم ملت اما به نمايندگي از آن دو دست خود را مقابل امريكا به نشانه تسليم بالا برد. وي در ارسال اين نامه ذليلانه هيچگونه نمايندگي از سوي ملت مقاوم و پايمرد ايران نداشت و به همين دليل نيز بود كه ماجراي اين نامه با گذشت بيش از 3 سال از ارسال آن، اكنون از سوي راديو دولتي انگليس و براي تحقير ملت ايران، افشا شده است. 
 
اما پاسخ اين سفرها از سوي دشمنان قسم خورده اسلام و قرآن، نظام اسلامي و ملت ايران چيست؟ بنابر گفته مقامات آمريكا،«منزوي كردن احمدي نژاد رئيس جمهور ايران با استفاده از خاتمي رئيس جمهور سابق» ؟! 
 
پاسخ نسلهاي امروز و آينده را در برابر رفتار و گفتار اين افراد ايستاده روبه قبله غرب چه كسي بايد بدهد؟ مگر نه آن كه امام شهيدان حضرت خميني(س)، آن بزرگ پرچمدار اصالت و وارستگي و افتخار آفرين روحانيت، با ارائه چنين تصويري، «روحانيت» را در گامهاي بلند و استوارشان مي ستايد: 
«صدها سال است كه روحانيت اسلام، تكيه گاه محرومان بوده است. هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاي بزرگوار سيراب شده اند. ا زمجاهدت علمي و فرهنگي آنان كه به حق از جهاتي افضل از دماء شهيدان است كه بگذريم. آنان در هر عصري از اعصار براي دفاع از مقدسات ديني و ميهني خود، حرارت ها و تلخي هايي متحمل شده اند» 
 
آيا رواست اين پرونده زرين دينمداري و ميهن دوستي و اين شهادت طلبي هاي قلمي و قدمي، در تعظيم و تكريم به آمريكا و انگليس، با معامله «اهداي دكترا» يا «تقابل با احمدي نژاد» ذبح گردد؟ 
 
بگذار ويرانگران، ارتجاع، تحجر، جمود و... را بر فرق نگارنده اين سطور بكوبند و حريم اخلاق و دين و شرع و انصاف در اين تهاجم لگدكوب مهاجمان گردد اما هرگز مباد روزي كه افتخار هزارساله حوزه هاي علميه قرباني دوستداران غرب و شيفتگان اومانيسم غربي گردد. 
 
كدام روحاني مي پذيرد روزي خاتمي در ديار شيطان بزرگ تحسين شود و روزي ديگر پير استعمارگر او را قرين محبت نمايد و اينهمه به پاس «ترويج و نشر ليبراليسم» از سوي او اعلان گردد؟ در كدام دوره و كدام نمونه، روحانيت چنين مسائلي را متحمل شده است؟ آيا رواست روحانيتي كه شهداي بسيار در راه استقلال كشورهاي اسلامي و دفاع از مرزهاي اسلامي كشور امام زمان (عج) و حراست از دين و فرهنگ و آئين ملت مسلمان تقديم نموده و از سيد محمد مجاهد گرفته تا ميرزاي شيرازي، از شهيد شريعت شيخ فضل الله نوري تا سيد ابوالقاسم كاشاني و از امام خميني(س) تا مقام معظم رهبري، به عنوان جان بركفان و سربداران ايستادگي در برابر سلطه گري و جهانخواري دشمنان قرآن و بشريت در كارنامه خود دارد، اينك سفيري چون خاتمي را با تكريم و تعظيم در برابر غرب نظاره كند؟ آن هم در روزگاري كه آمريكا و انگليس سركردگي شيطانيت غرب را علاوه بر «اعمال فشار به ايران» با خيمه زدن وحشيانه و جنايتكارانه در عراق و افغانستان آشكار كرده و جان و مال و ناموس مسلمين را بر خود مباح نموده اند. 
 
مطلب ديگر آنكه چه تضميني وجود دارد كه پروژه اين «تمدن» و «گفتگوهايش» ماههاي آتي در دانشگاههاي اسرائيل پياده نشود؟! شادماني خاتمي نسبت به استقبال غرب از طرح گفتگوي تمدن با اين سخن كه «هيچ ايده اي به اندازه گفتگوي تمدنها مورد استقبال قرار نگرفته‌» اين پيش‌فرضي ذهني را در ميداني نامحدود ترسيم مي كند. البته بايد پرسيد در جهان اسلام كدام استقبال؟ در حوزه هاي علميه اسلامي اعم از اهل تسنن و تشيع؟ آيا دانشگاه‌ها و كليساهاي دولتي در آمريكا و انگليس و اهداي دكتراي افتخاري به وي، اگر استقبال از گفتگوي تمدنهاي اوست، براي اسلام و روحانيت جز «قداست زدايي» و تضعيف و تشكيك و ترديد ديدگاه توده هاي مسلمان چه ثمري خواهد داشت؟ 
 
چگونه مي توان باور داشت نمايندگان و سخنگوهاي تشكلهاي روحاني، مدافع سرسخت سفر به آمريكاي خاتمي گرديدند؟ آيا آنها سفر به انگليس را هم با بهاي سنگيني كه از ساحت روحانيت پرداخته مي شود جانانه حمايت خواهند نمود؟ كافي است يكي از تصاوير اين سفرها را با نگاه ديني و تعهد روحاني نگريست؟ 
 
واقعيت آن است كه در سوم تيرماه، معجزه هزاره سوم، اراده ملتي بود كه طرد اصلاح طلبي را رقم زد. اين پروژه مطرود ملت اينك «آواره» و «خانه به‌دوش» در آمريكا و انگليس به جمع آوري حمايت پرداخته، تا راه حيات دوباره اصلاح طلبي را به خيال خود تضمين كرده و مسير بازگشت مجدد اصلاح طلبان به قدرت را هموار نمايند. 
 
آيا امروز ملت از اين امر بديهي كه سفرهاي دوره اي با منابع مالي نامعلوم براي واداشتن ملت و دولت اسلامي او به عقب نشيني در برابر سلطه گريهاي غرب ددمنش در مسأله هسته اي است، بي اطلاع است. خاتمي در ادامه مصاحبه با بي‌بي‌سي در تكميل اين پروژه ضد ملي و با صحه نهادن بر اتهام غربي‌ها در مورد پنهانكاري هسته اي 18 ساله جمهوري اسلامي، اينگونه سخن مي گويد: 
«شايد برخي اطلاعات لازم داده نشده بود و آن هم ناشي از هراس دولت هاي قبلي بود كه براي همين فعاليت مشروع برخورداري از فناوري صلح آميز اتمي تحت فشار قرار گيرند» 
 
البته ملت، حريم روحانيت منزه و نستوه و شريعت‌مدار و مرجعيت عظيم شيعه و ولايت عظماي فقيه را از تعداد دارندگان لباس روحاني اصلاح‌طلبانه‌!! جدا كرده است. ملت از خيل عظيم فقهاي وارسته با نمونه هاي بسياري چون حضرت آيت‌الله مدرسي يزدي كه «همه زندگي دنيوي شان پشت پا زدن به دنياي دنياپرستان» است، آگاهي دارد و به اين ريسمان الهي همواره تمسك خواهد داشت. يقيناً طلاب و فضلايي كه در دوره های مختلف، در گوشه و كنار اين كشور لحظات عمر مبارك خود را براي تعالي فرهنگ عاشورايي فدا مي‌كنند، مورد توجه و شاخص براي ملت مي‌باشند اما با اين وجود نبايد اعمال و رفتار خاتمي و همراهان و هم‌پيمانانش به‌ويژه «مليجك درباري» را ناديده بگيرند. 
 
پرسش ديگر آن است كه خاتمي به‌عنوان نماينده حوزه‌هاي علميه و روحانيت يا كارشناس اسلام به ديار شياطين ميهمان مي‌شود؟ يا سفيري از دانشگاه است؟ كدام سند و مدرك علمي، فقهي و يا سياسي و اقتصادي وي را به چنين نمايندگي برگزيده است؟ منابع مالي اين سفرها كجا و كدام است؟ آيا گفتگوي خود ساخته تمدنها كه نخستين استقبال كننده‌اش آمريكا بود، يا اصلاح‌طلبي دستوري كه آزادي را در تقابل با دين در سراي امام عصر(عج) نشر داد، مجوز اين سفر گرديده است؟ پاسخ را مي‌توان از «گاردين» گرفت كه نوشته است: «محمد خاتمي به علت تلاش براي آزادسازي سيستم سياسي ايران در هشت سال رياست جمهوري مورد تحسين واقع شده است» 
 
لحن دستوري خاتمي خطاب به مسلمانان انگليس در واكنش به پرسشي از وي كه در مورد اخراج يكي از معلمان محجبه اين كشور است نيز احتمالاً در راستاي همان آزادسازي مورد نظر «گاردين» است: 
«مسلمانان بايد بدانند كه در جامعه انگليس زندگي مي كنند و بايد به قوانين احترام بگذارند.»
 
زهي افتخار براي روحانيون اصلح‌طلب و تأسف بيش از پيش براي هر فرد ايراني عاشورايي!! هر آن كس كه «رمز يا زهرا» سند «آزادگيش» است و راز «ياحسين» بقا و حيات او را تضمين مي‌كند و «الله اكبر» كليد پيروزي و پيشرفت و ترقي قرآني او دربرابر اومانيسم شيطاني غرب است. 
 
اين كشور سراي امام عصر(عج) و اين ملت حسيني(ع) و زينبي(س) است. مشروطه چيان و ادامه‌دهندگان راه طالبوف و ديگر غرب زدگان بايد و بايد هرچه زودتر حسابشان از ملت جدا شود كه شايد فردا و فرداها فرصتي باقي نماند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics