نویدنو:6/08/1387                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

رفتار انتخاباتی طبقات اجتماعی در ایران در گفتگو با دکتر رجایی

 

سرمایه،کامبیز سلطانین:

نقطه عزیمت دکتر رجایی در تحلیل طبقاتی پدیده انتخابات در ایران ساخت وارونه طبقات اجتماعی در ایران و ضعف تاریخی آنهاست. از همین رویکرد است که او معتقد است برخلاف کشورهای پیشرفته در ایران تحلیل طبقاتی کلاسیک پاسخگوی مسائل و پرسش های انتخاباتی نخواهد بود. چرا که ساخت طبقاتی درجامعه ایران فاقد یک بورژوازی ملی (به مفهوم علمی کلمه) مستقل از حاکمیت است. بورژوازی که در نتیجه روابط ارگانیک جامعه شکل گرفته و بتواند به عنوان عاملی مستقل در بافت ویژه دولت در ایران تاثیرگذار باشد. رجایی ابهامات سیاسی و ایدئولوژیک موجود در جامعه ایران را عامل بسیار مهمی در ایجاد ابهامات رفتاری طبقات اجتماعی در انتخابات می داند.به طوری که طبقات اجتماعی در ایران در اکثر مقاطع از شناخت و انتخاب درست نماینده سیاسی خود ناتوان می شوند.

رجایی از سوی دیگر بر این باور است که در شرایط کنونی طبقه متوسط شهری مهم ترین طبقه تاثیرگذار در انتخابات ایران است که با آنکه در واقع جریان اصلاحات نمایندگی سیاسی این طبقه را بر عهده دارد اما طبقه متوسط به علت نداشتن هسته مرکزی تحلیل لزوماً در تمامی مقاطع انتخاباتی، به سمت صندوق های رای جریان مزبور جهت گیری نمی کند. به طوری که در واقع می توان گفت طبقه متوسط شهری در ایران در عرصه سیاسی و انتخاباتی عملکردی دوگانه و دوپهلو دارد.این تحلیلگر سیاسی در مجموع بر این باور است که در وضعیت کنونی همپوشانی قابل توجهی میان مطالبات طبقه متوسط شهری و طبقه کارگران (صنعتی) مشاهده می شود که حاکی از سوگیری آنها به طرف مناسبات اجتماعی دموکراتیک و تغییر انحصار ساخت سیاسی است.دکتر علیرضا رجایی از فعالان ملی - مذهبی و دانش آموخته دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران است.

+++
¦به نظر می رسد مساله تحرک بی سابقه بورژوازی تجاری ایران و رویارویی اخیر آن با دولت مدخل مناسبی برای کالبدشکافی رفتار انتخاباتی طبقات اجتماعی در ایران باشد. به نظر شما این رویارویی حامل چه پیام انتخاباتی برای دولت کنونی و در راس آن احمدی نژاد است؟
به روشنی معلوم است که حامل پیام مثبتی نیست زیرا این تعطیلی بازار شهرهای بزرگ ایران که اخیراً اتفاق افتاد اساساً در اعتراض به روند سیاست هایی است که احمدی نژاد در پیش گرفته است. گرچه احمدی نژاد هدف برنامه ها و شعارهای انتخاباتی خود را دقیقاً برخلاف آنچه در عمل اتفاق افتاده است از منظر ایدئولوژیک روی طبقات پایین شهرها، روستاییان و کسانی از این قبیل متمرکز کرده است. بنابراین در ارزیابی کلی خودش از شرایط جامعه احساس نگرانی نمی کند ولی به هر حال چیزی که روشن است اینکه اعتصاب در قبال برنامه های هر دولت حاکمی به معنای این است که اعتصاب کنندگان در انتخابات بعدی از آن دولت حمایت نخواهند کرد.
با این حال در این میان نکته ظریفی وجود دارد که توجه به آن مهم است زیرا همواره ما تصورمان این بوده که بورژوازی سنتی دارای گرایشات راست گرایانه است اما برخلاف برداشت سنتی ما از این طبقه برخی افراد متعلق به آن در گفت وگوهایی که صورت می گیرد، بر خلاف تصور ما نظر می دهند. واقعیت این است که به خصوص در سال های اخیر پژوهش مستقلی در ایران در این زمینه صورت نگرفته و ممکن است تصور ما در این باره یکسره غلط بوده باشد. ما هنوز براساس نوعی بورژوازی سنتی قضاوت می کنیم که نماینده سیاسی آن جریان موتلفه بوده است؛ جریانی که به خصوص در جریان تحولات پس از انقلاب به ویژه در طول دهه 60 به صورت عمیق تری به سمت راست گرایش پیدا کرده است. با این حال معلوم نیست هر نوع قشربندی در بازارهای سنتی ایران لزوماً به مفهوم گرایش به چیزی باشد که ما آن را یک نوع راست محافظه کار تلقی می کنیم بنابراین باید در این مورد با ملاحظه بیشتری صحبت کنیم.
¦نقطه عزیمت این اعتراضات صرفاً منافع مادی بوده است یا اینکه این پدیده را می توان در چارچوب های دیگری نیز تحلیل کرد؟
به نظر می آید در وهله اول بحث اقتصادی مطرح است یعنی می توانیم حدس بزنیم اقشار بازار طی سال های اخیر در میزان سود معمول خود ضرر کرده اند. من خودم حداقل با یک مورد مواجه بودم. قبل از اتفاق اعتراض های اخیر بازاریان با یک طلافروش منطقه جنوب تهران صحبت می کردم. او می گفت نسبت به سال های قبل از احمدی نژاد حدود 20 میلیون تومان در سال کمتر سود می کند و ارزیابی اش نیز این بود که همه طلافروشانی که در رده او هستند همین میزان از سود را در سال ضرر می کنند.
¦با این حال فکر نمی کنم رویارویی مورد بحث در مقایسه با گستره کارکردی بورژوازی نوخاسته با خاستگاه خاصی که دارد و در سال های اخیر به طور بی سابقه ای فربه شده است، تاثیر انتخاباتی چندان بااهمیتی را داشته باشد.
بله. درست است، نمی تواند تاثیرگذاری زیادی داشته باشد. اگر چنین حرکت هایی نتواند در چارچوب جنبش بزرگ تری قرار گیرد و از حمایت سایر اقشار اجتماعی برخوردار شود چندان تاثیرگذار نخواهد بود چون بورژوازی سنتی دیگر در مدار موثر اقتصاد ایران جایی ندارد و از سوی دیگر همان طوری که شما اشاره کردید شاهد بورژوازی نوخاسته ای هستیم که به رانت های دولتی و درآمد افزایش یافته نفت نزدیک است بنابراین، این دو بورژوازی مثل طبقات میرا و طبقات رو به گسترش هستند البته توجه داشته باشیم که طبقات رو به گسترش لزوماً همان طبقات ترقی خواه نیستند و ممکن است یک طبقه کاملاً انحطاطی باشد که در یک مقطع زمانی فربه شده است بنابراین، این اعتراضات بدون یک حمایت اجتماعی گسترده از جانب سایر اقشار اجتماعی معترض نمی تواند تاثیرگذاری معناداری داشته باشد مگر آنکه به خاطر وجود نفوذ سنتی این اقشار در حاکمیت از طریق لابی های سیاسی به برخی اهداف خود برسند. به نظر من البته همین کار را هم انجام خواهند داد چون در ایران (صرف نظر از درستی یا نادرستی این عمل) معمولاً اغلب قوانین با لابی گری هایی بی خاصیت شده و عملاً کارکرد خود را از دست می دهند. نکته بعدی این است که با توجه به اینکه سایر اقشار و گرایش های اجتماعی همیشه بازاریان را طبقه ای متمول دانسته اند که مشکلات سایر اقشار مردم را ندارند ممکن است با فشار مالیاتی به بازاریان چندان هم ناراضی نباشند یعنی دولت می تواند با یک کار تبلیغاتی حمایت قشرها و طبقات دیگر را در این رابطه جلب کند.
¦ برای سیر منطقی گفت وگو اگر بحث حاضر را به تمام طبقات اقتصادی - اجتماعی ایران تعمیم دهیم به نظر شما کدام یک از طبقات در انتخابات یک دهه اخیر به طور مشخصی تاثیرگذار بوده است؟
طبقه متوسط شهری تاثیرگذاری خیلی روشنی در تحولات سال های اخیر ایران داشته است؛ تاثیری که در سال های بعد هم ادامه خواهد داشت.
¦چرا؟ چون آگاهی طبقاتی این طبقه بیشتر از سایر طبقات است؟
نه. با آنکه طبقه متوسط شهری مهم ترین طبقه تاثیرگذار است اما به خاطر وجود قشربندی های متنوع و پیچیده ای که دارد لزوماً همسو و هم جهت با یکدیگر عمل نمی کنند و اساساً نمی شود از این طبقه انتظار و آگاهی طبقاتی را داشت به همین علت است که تاثیرگذاری این طبقه در مقاطع مختلف و به تناسب بحران ها و گشایش های موجود اشکال متفاوتی به خود می گیرد زیرا طبقه متوسط به جهت ویژگی خرده بورژوایی هم نوعی گرایش چپ گرایانه (از چپ لیبرال تا چپ سوسیال) دارند و هم تحت سیطره ایدئولوژی بورژوایی هستند و انعطاف های راست گرایانه ای هم از خودشان نشان می دهند البته این انعطاف ها لزوماً از جانب حزبی که این طبقه را نمایندگی می کند اتفاق نمی افتد بلکه این طبقه به طور ارگانیک ویژگی انعطاف پذیری دارد ضمن آنکه فاقد یکدستی و انسجام نیز هست یعنی از کارمندان رده پایین تا کسانی همچون پزشکان، مهندسان و وکلا که درآمدهای بالایی دارند و پهلو به پهلوی بورژوازی می زنند در طبقه متوسط می گنجند به همین جهت امکان یکپارچگی و آگاهی طبقاتی در طبقه متوسط منتفی است.
¦براساس آخرین برآورد تحلیل طبقاتی شما جهت گیری طبقه متوسط در ایران به کدام سمت است و اساساً آیا زمینه های ذهنی کافی برای فاصله گیری از پرسش چه کسانی حکومت می کنند و حرکت به سمت پرسش چگونه حکومت می کنند در این طبقه وجود دارد؟
بله. دقیقاً وجود دارد. البته نمود این امر در انتخابات معمولاً با ابهاماتی توام است. زیرا انتخابات در ایران کاملاً آزاد نیست و همه کسانی که می توانند نمایندگی چنین طبقه ای را در انتخابات بر عهده داشته باشند امکان حضور در انتخابات را ندارند و حتی می توان گفت برنامه هایی که ممکن است بیانگر منافع این طبقه باشد اساساً احتمال بروز ندارند بنابراین حضور طبقاتی آنها در انتخابات با ابهامات خیلی زیادی توام است چون یک کمیته مرکزی برای این طبقه قابل تصور نیست که بتواند در مقاطع مختلف یک تحلیل واحد نسبت به مسائل جامعه ارائه کند در نتیجه نمود طبقه متوسط شهری در انتخابات لزوماً نمودی یکپارچه و یکسان نیست، کمااینکه در انتخابات چند سال اخیر از سیاست عدم مشارکت تا سیاست مشارکت به هر قیمت در انتخابات در این طبقه قابل مشاهده است یعنی قشری از تحلیل های سیاسی در میان این طبقه وجود دارد و البته لزوماً هم تحلیل های رادیکال به قشرهای پایین است و به طبقه متوسط ربطی ندارد به همین جهت حضور یکپارچه ای را از جانب طبقه متوسط در انتخابات نمی توان تصور کرد.
¦یعنی پدیده انتخابات در ایران از معیارهای کلاسیک رفتارهای طبقاتی تبعیت نمی کند؟
چرا، تبعیت می کند.
¦ولی تاکید کردید طبقه متوسط شهری به عنوان یک طبقه تاثیرگذار انتخاباتی نمی تواند حضور یکپارچه ای داشته باشد.
به خاطر اینکه رابطه ارگانیک قابل تصوری وجود ندارد یعنی مثلاً بین سیاست عدم مشارکت و گروه های فرودست طبقه متوسط اساساً رابطه ارگانیکی وجود ندارد و به عبارت دیگر نمی توان نشان داد قشرهای محروم تر طبقه متوسط لزوماً سیاست عدم مشارکت را در پیش خواهند گرفت چون رابطه ارگانیکی وجود ندارد.
¦چرا چینش رابطه ارگانیکی در ایران وجود ندارد؟
به خاطر اینکه همان طوری که در برداشت ها و پرسش های شما نیز به صورت تلویحی اشاره شد، ساخت طبقات اجتماعی در ایران مبهم است. ما در ایران دچار نوعی فقدان بورژوازی عمومی مستقل از حاکمیت هستیم؛ بورژوازی ای که در نتیجه روابط ارگانیک جامعه شکل گرفته و بتواند در بافت دولت تاثیرگذاری مستقلی داشته باشد. وقتی چنین فقدانی وجود داشته باشد، ابهامات سیاسی بروز می کند چون محوریت تحلیل طبقاتی با شکل گیری یک بورژوازی نسبتاً بزرگ و تا حدودی مستقل اتفاق می افتد که در ایران وجود ندارد بنابراین ابهامات سیاسی خودشان را به تناسب شرایط نشان می دهند در نتیجه از آنجا که تحلیل طبقاتی یک حوزه کاملاً مشخصی را توضیح می دهد این تحلیل در ایران همانند کشورهای پیشرفته غربی پاسخ نمی دهد زیرا تحلیل طبقاتی کشورهای جهان سوم و در حال توسعه ویژگی های خاص خود را دارد و خیلی وقت ها به خاطر وجود ضعف طبقاتی تحت الشعاع ایدئولوژی های سیاسی قرار می گیرد تا تحت الشعاع آزادی های طبقاتی، آن چنان که در غرب مشاهده می شود.
¦یعنی ما در ایران با مساله ابهامات ایدئولوژیک منتهی به ابهامات رفتاری طبقات اجتماعی مواجه هستیم که در مقاطع انتخابات باعث دوپهلو عمل کردن آنها می شود؟
بله. کاملاً. مثلاً با آنکه در واقع جریان اصلاحات نمایندگی طبقه متوسط را بر عهده دارد اما در انتخابات سال 84 احمدی نژاد توانست به دلیل وجود ابهامات ایدئولوژیک حمایت بخشی از طبقه متوسط را جلب کند البته این امر به معنی این نبود که او
به راستی نماینده طبقه متوسط است بلکه به جهت ابهام در ایدئولوژی سیاسی و از سوی دیگر ضعف بورژوازی این اتفاق افتاد به عبارت دیگر یک هسته مرکزی تحلیل در ایران وجود ندارد. این امر از سویی به بافت پیچیده دولت و از سویی دیگر به تنوع ساختاری بغرنج جامعه ایران بازمی گردد.
¦با توجه به اینکه ابهامات ایدئولوژیک کماکان ادامه دارد در این دور از انتخابات ریاست جمهوری چه تضمین عینی وجود دارد که طبقه متوسط رفتار انتخاباتی سال 84 را تکرار نکند.
در مقطع انتخابات هیچ گونه تضمینی وجود ندارد ولی از زاویه تحلیل سیاسی به نظر می آید مشی احمدی نژاد و نیروهای حامی او به علت ناتوانی در حل مسائل حداقل در بین طبقه متوسط شهرهای بزرگ حاشیه ای می شود.
¦یعنی به نظر شما مسائل اجتماعی همچون افزایش فاصله طبقاتی روند پرسرعت افزایش تورم و گرانی، فساد و بیکاری در رفتار انتخاباتی طبقه متوسط نمودی پیشرو خواهد داشت؟
البته این مسائل در مجموع طبقات اجتماعی را در ایران هوشیار کرده است اما نمود این مسائل را در انتخابات از الان به طور قطع نمی توانیم پیش بینی کنیم چون اشکال مشارکت در انتخابات ایران بسیار متنوع است و از عدم مشارکت در انتخابات تا شرکت صددرصدی در انتخابات قابل مشاهده است بنابراین این مسائل توجیه طبقاتی مشخصی ندارد و بیشتر توجیه سیاسی دارد.
¦یعنی با وجود تعمیق شکاف موجود میان دولت و ملت تضمینی وجود ندارد که در این دور از انتخابات اکثریت آرای طبقه متوسط به صندوق رای اصلاح طلبان ریخته شود؟
چرا ولی معلوم نیست کدام یک از گرایشات اصلاح طلبی مورد توجه این طبقه قرار گیرد.
¦شاید صندوق سومی شکل بگیرد و از آن یک چهره به ظاهر متفاوتی بیرون بیاید.
بله، امکان دارد احمدی نژاد دیگری شکل بگیرد اما من شخصاً این امر را در یک تحلیل سیاسی بعید می دانم.
¦چرا بعید می دانید؟
البته این تحلیل را با فرض حضور خاتمی در انتخابات ارائه می کنم زیرا حضور خاتمی به حضور سایر نامزدها فیصله می دهد. در این شرایط یک رای دهنده تصمیم می گیرد از خاتمی حمایت کند یا اصلاح طلب دیگری که بیرون از این مجموعه قرار می گیرد البته به نظر من چون خاتمی موثق ترین پایگاه اصلاح طلبی در ایران است، حمایت اکثریت از او خیلی محتمل است البته این احتمال هم هست که اکثریت طبقه متوسط نخواهند مشارکت کنند اما در مجموع هرگز گرایش کلی این طبقه در جهت ضدیت با جریان اصلاحات نیست.
¦در شرایط کنونی منافع و مطالبات طبقه متوسط با کدامیک از طبقات یا قشرهای اجتماعی همپوشانی و ائتلاف دارد و تحلیل طبقاتی شما در این خصوص چیست؟
در ایران به جهت تنوع ایدئولوژی های سیاسی، ضعف بورژوازی ملی و اصولاً ضعف طبقاتی در خیلی از مواقع به جای مشاهده ائتلاف طبقاتی شاهد تاثرات ایدئولوژیک هستیم و ائتلاف های طبقاتی به طور طبیعی و ارگانیک قابل شکل گیری نیستند زیرا اساساً این ائتلاف ها بدون داشتن نماینده های سیاسی زیاد معنادار نیست. در مجموع اگر بخواهیم با تسامح اظهارنظر کنیم می توان گفت، بین طبقه متوسط و طبقه کارگران صنعتی به جهت اهداف سیاسی همسویی های کاملاً روشنی به چشم می خورد. این همسویی ها را اگر بخواهیم در چارچوب تحلیل طبقاتی نگاه کنیم می توانیم بگوییم، مطالبات طبقه متوسط و طبقه کارگران صنعتی به صورت توامان به سمت یک روابط سیاسی و اجتماعی دموکراتیک سو گرفته است؛ سوگیری هایی که در جهت تغییر انحصار ساخت سیاسی است.
¦علت شکل گیری چنین همپوشانی ای چیست؟
چون هر دو این طبقات نسبت به گروه های رانت بگیری که بخشی از درآمد ملی را در انحصار خود دارند و با تصمیم گیری های خود عملاً امکان زندگی روزمره بهتر را از بقیه مردم سلب می کنند، نقد دارند بنابراین خیلی روشن است که جهت گیری و ستون فقرات مطالبات جامعه ایران کاملاً دموکراتیک باشد.من با کسانی که اعتقاد دارند دموکراسی اساساً هدف جامعه ایران نیست مخالفم. شاید این حرف در مورد یک روشنفکر ایرانی که مثلاً سال هاست در پاریس زندگی می کند درست باشد اما در مورد جامعه ایران صدق نمی کند. اهداف دموکراتیک به معنای شکست انحصار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی ایدئولوژیک مطالبه اصلی جامعه ایران در شرایط کنونی است و به وقوع تغییرات در این زمینه تردید ندارم اما مساله ای که وجود دارد این است که نیروی انحصار در ایران با تکیه زدن به منابع قدرت می تواند نیروی اجتماعی خیلی توانمندی را در رویارویی با مطالبات دموکراتیک بسیج کند و اساساً می شود گفت، نیروی دموکراتیک در ایران با آنکه به جهت کمیتی وسیع است اما به دلایل متعدد فاقد کیفیت است، اینها مسائلی است که باید مورد توجه و بررسی قرار بگیرد.
¦در این شرایط امکان تاثیرگذاری در بلوک قدرت در انتخابات سال آینده تا چه میزان و از سوی دیگر خطوط قرمز احمدی نژاد کجا تعریف می شود؟
در واقع پاسخ به این پرسش اندکی مشکل است چون ارزیابی دقیقی در مورد قشربندی های اجتماعی در ایران صورت نگرفته ولی حسب علائمی که مشاهده می شود با یکسری اتکاهای نظری می شود گفت بخشی از بلوک قدرت که احمدی نژاد هم به آن تعلق دارد نسبت به تحولات آینده جامعه ایران و نسبت به ادامه مسیر موجود با حفظ چارچوب های نظام سیاسی اظهار نگرانی می کنند زیرا احمدی نژاد در طول سه سال گذشته با نظام بوروکراتیک نحیف و رو به زوالی که تدارک دیده قادر به طراحی و اجرای صحیح برنامه ای نبوده است بنابراین این ناکامی های گسترده موجب تحولاتی در بلوک قدرت شده است و در واقع نوعی از تعارضات طبقاتی را در آن می توان مشاهده کرد که نمونه بارز آن تعارضات بورژوازی سنتی است که به نوعی در نقطه مقابل بورژوازی نوخاسته قرار دارد. مجموعه این تغییر و تحولات تا حدودی احمدی نژاد را زمین گیر کرده و خطوط قرمز او نیز در این نقاط تعریف می شود. نمونه سیاسی خط قرمز احمدی نژاد نیز در مورد علی کردان اتفاق افتاد و نمونه بارز اقتصادی آن نیز اجرای برنامه اصلاح اقتصادی است.
¦قشر نخبگان و روشنفکران که اکثراً متعلق به طبقه متوسط شهری هستند همواره یکی از منابع رای اصلاح طلبان بوده است. حال و هوای حاکم بر این قشر اجتماعی در ماه های منتهی به انتخابات چگونه است؟
به نظر می رسد در بین روشنفکران جامعه ایران نوعی آشفتگی و ناامیدی از بهبود وضع موجود وجود دارد که به طور طبیعی منجر به بی توجهی آنها به حرکت های اصلاحی (از هر نوع آن) می شود البته به رغم وجود این احساس در میان روشنفکران، نگاه مسوولانه تری نیز در میان برخی از آنها مشاهده می شود مبنی بر اینکه برای آنکه اوضاع از اینکه هست بدتر نشود باید پاپیش گذاشت و اقداماتی انجام داد. گرچه این گروه از روشنفکران خوشبینی چندانی نسبت به حرکات اصلاحی ندارند ولی اعتقادشان بر این است که برای ممانعت از استمرار وضع موجود باید به صورت فعال تری برخورد کرد. گروه دیگری از نخبگان نیز فراتر از مباحث سیاسی معتقدند از آنجا که تغییرات اجتماعی در ایران سمت و سویی دموکراتیک دارد باید در هر مقطع از مقاطع جدی سیاسی مثل انتخابات صرف نظر از نتیجه نهایی آن حضور فعال داشت و نفس حضور، مقدمه ای برای مدار نهایی مبارزات دموکراتیک است. در مجموع هر چقدر زمان می گذرد کفه به طرف جریان اصلاحات سنگین تر می شود گرچه این حرکت در شرایط کنونی بطئی و کند است.

 

 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics