نویدنو:20/07/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

پشت پرده سیاست خارجی ایران

شهیر شهیدثالث


چند روز پیش از برپائی روز قدس، آقای احمدی نژاد در سخنرانی خود در دانشگاه کلمبیا در برابر نه تنها کسانی که در سالن سخنرانی "رون الرج"
(Roone Alredge) به سخنان وی گوش می کردند بلکه در برابر هزاران نفر که در خیابانهای اطراف و محوطه دانشگاه گرد آمده بودند (عکس مربوطه را اینجا ببینید) و بلکه میلیونها بیننده تلویزیونی در آمریکا و سراسر جهان (که البته مردم ایران نباید شاهد سخنرانی ایشان می بودند و مراسم مزبور در ایران پخش نشد) گفت: "ما صلح طلب و دوستدار همه ملتها هستیم." احمدی نژاد در خاتمه سخنانش نیز با یاری خواستن از خدای بزرگ از حاضرین درخواست کرد که دست در دست هم برای برقراری صلح و برادری بکوشند.

هنوز چند روزی بیش از این سخنان که نوید صلح و دوستی می داد نگذشته بود که روز جهانی قدس فرارسید. فریادهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل،آتش زدن پرچم و هزاران علامت و بنر (Banner) از پیش آماده شده با محتوای مرگ و سر اسکلت و جانورانی که از دهان و چنگالشان خون می چکید خیابان های تهران را در بر گرفت. مکمل این صحنه ها سخنان آقای احمدی نژادبود که به غرب پیشنهاد کردند که قسمتی از سرزمین وسیع آلاسکا و کانادا را بجای اسرائیل برای اسکان صهیونیستها(که البته صهیونیستها تعدادشان آنقدر نیست که به یک کشور مستقل نیاز داشته باشند مگر اینکه اصولا یهودیان را معادل صهیونیست ها فرض کنیم و آنوقت این امر با سخن دیگر ایشان که همواره می گویند حساب یهودیان از صهیونیست ها جداست در تناقض قرار می گیرد(اختصاص داده شود.

از مجموع این حرکات و موضع گیری ها نه تنها استنباط صلح و آشتی نمی شود بلکه فرصت طلائی را در اختیار لابی اسرائیل و لابی قدرتمندی که خود را مسیحیان صهیونیستمی خوانند قرار می دهد که در داخل و خارج آمریکا بشدت جوّ را علیه ایران مسموم کنند.

این سخنان و نظائر آن که بطور مداوم به ایجاد جوّ تشنج پیرامون دو مسئله هالوکاست و نیز موجودیت اسرائیل منجر می گردد با دو انگیزه و یک فرض بزرگ صورت می گیرد.

نخست اینکه اعتقاد به موضوعات فوق در درون نیروهای همسو با دولت و شخص آقای احمدی نژاد جنبه ایدئولوژیک دارد و در نتیجه بدون توجه به خساراتی که طرح مسائل فوق در دورانی این چنین بحرانی ممکن است متوجه کشور کند از سوی نیروهای مزبور مطرح می گردد. آقای روح الله حسینیان مشاور سیاسی و امنیتی رئیس جمهور در مصاحبه با رجانیوزمی گوید:

"ما نباید یکی از اهداف استراتژیک انقلاب اسلامی را که همان تغییر رژیم صهیونیستی است به دست فراموشی بسپاریم و نباید به این پندار بیهوده برسیم که با حفظ اصول انقلاب سلطه طلبان جهان از ما راضی می شوند."

حسینیان در جای دیگری در همین مصاحبه در خصوص علت طرح مسئله هالوکاست از سوی احمدی نژاد می گوید: "عرض کردم، یکی از اهداف استراتژیک انقلاب تغییر رژیم صهیونیستی است و وقتی ما ابزاری داریم که می توانیم مشروعیت این رژیم را متزلزل کنیم (به زیر سئوال بردن مسئله هالوکاست) چرا از این ابزار استفاده نکنیم؟"

تئوریسین طرح مسئله هالوکاست دبیر سیاسی ستاد رایحه خوش آقای محمد علی رامین است که سایت خبری بازتاب در مقاله "پشت پرده جنجال هالوکاست کیست؟" از وی بنام "آقای محمد علی 'ر' که مدتها در آلمان سکونت داشته، دارای گرایش های چپ افراطی است و هم چنین فردی است که با یک تبعه ترکیه در آلمان ارتباط ویژه داشته و عقاید وی درباره موضوع هالوکاست تحت تاثیر فرد یاد شده است"، یاد می کند.

 (مقاله از سایت بازتاب حذف شده ولی می توانید آنرا اینجامطالعه کنید)

سایت آفتاب با درج گزارش مشابهیبا عنوان "این مرد افسانه هالوکاست را در دهان احمدی نژاد انداخت" می نویسد: "این شخص که از سخنرانان داخلی انصار حزب الله است، هنگامی که علی لاریجانی رئیس سازمان صدا و سیما بود پست مشاور وی را بر عهده داشت و گویا این مسائل را به او هم گوشزد می کرده است." آفتاب در همین گزارش می نویسد که بنا به گفته آقای رامین وی پست مشاوره را از احمدی نژاد برای این مسئولیت سنگین! دریافت کرده است.

 

کنفرانس هالوکاست را که در میان چشمان حیرت زده جهانیان دستگاه دیپلماسی کشور عهده دار شد و در آن از رهبران سابق کوکلاس کلان گرفته تا برخی گرایش های نئونازی شرکت کردند، همین آقای رامین مدیریت و برنامه ریزی نمود. سئوالی که در اینجا درخور یک پاسخ است اینست که چرا هیچ یک از مراجع، رهبران دینی و سیاسی، شخص آیت الله خمینی، و مبارزینی چون عرفات و سید حسن نصرالله که عمری را در مبارزه با اسرائیل پشت سر گذاردند هیچ یک منکر واقعه هالوکاست نشدند اما این امر بطور عجیبی یکباره توسط آقای احمدی نژاد و تئوریسین هائی که پیرامون وی را محاصره کرده اند در مرکز سیاست های جمهوری اسلامی قرار می گیرد؟

برای پاسخگوئی به این سئوال می رسیم به انگیزه دوم طرح حذف اسرائیل و انکار هالوکاست. روح الله حسینیان می گوید: "ما هرگز نمی توانیم قدرت ها را خوشحال کنیم پس عاقلانه اینست که لااقل جهان اسلام را با خود نزدیک کنیم و سیاست احمدی نژاد را باید در این زمینه سیاست خردمندانه ای بدانیم که لااقل توانسته است انقلاب اسلامی را در جهان نقطه امید مسلمانان قرار دهد. اگر احمدی نژاد در جهان عرب یکی از چهره های محبوب است این محبوبیت به خاطر شعارها و مواضع احمدی نژاد است."

به عبارت دیگر حسینیان با فرض اینکه تضاد میان طرز تفکری که وی آنرا نمایندگی می کند با کشوری مانند آمریکا غیرقابل حل و جاودانه است، معتقد است که طرح شعارهای مزبور باعث گسترش نفوذ ایران در جهان اسلام خواهد شد. نتیجه بلافصل این نفوذ این است که به نظر این طرز تلقی، آمریکا و اسرائیل از حالت تهاجمی خارج شده و حالت تدافعی به خود می گیرند. این نظریه که تئوریسین و مبلّغ آن آقای محمدعلی رامین است یکی از ابعاد اصلی سیاست خارجی دولت احمدی نژادرا شکل داده است.

تز "بحران سازی متقابل" به طور جدی در درون دولت پذیرفته شده و با پشتکار تمام توسط آقای احمدی نژاد پی گیری می شود.

آقای رامین چند روز پیش گفت:"ما پرونده هسته ای نداریم.... با طرح هالوکاست پرونده هسته ای را بستیم." رامین که در جمع خبرنگاران در دانشگاه امیرکبیر سخن می گفت اضافه کرد: "صهیونیست ها پرونده سازی کردند اما با آمدن محمود احمدی نژاد، نظام تصمیم خودش را گرفت که به هیچ عنوان اجازه چنین پرونده سازی هائی را ندهد با طرح موضوع هالوکاست در عمل چیزی به نام پرونده هسته ای وجود خارجی نداشت و آن پرونده ای که آنها مطرح کرده بودند، بسته شد."

از دید محمدعلی رامین قضیه به همین جا ختم نمی شود. وی می گوید: "امروز جمهوری اسلامی پرونده های متعددی در رابطه با دشمنان در دست دارد که به مرور آنها را باز خواهد کرد." این قلب نظریه بحران سازی متقابل است. به این ترتیب وی هشدار می دهد که هم چنانکه زمان به پیش می رود هر چه (دشمنان) بخواهند با فشار ما را از سیاست های خود منصرف کنند ما نیز مضامینی را تهیه دیده ایم که متقابلا در برابر آنان به ساخت بحران پرداخته و آنانرا در حالت تدافعی قرار خواهیم داد.

اشاره رامین به اینکه "طرح هالوکاست" در مقابله "مسئله هسته ای" پا به میدان گذارده است، بار دیگر به همان سیاست بحران سازی متقابل اشاره دارد. هم آقای رامین و هم آقای احمدی نژاد با عنوان نمودن اینکه پرونده هسته ای بسته شده است، کمکی که می کنند این است که غرب را در مقابل معضل بزرگی قرار می دهند از این قرار که ما کمترین وقعی به پی گیری های شما در ارتباط با مسئله هسته ای نمی گذاریم. به این ترتیب غرب در بهترین حالت یا باید تسلیم فشار آمریکا برای اعمال تحریم های جدی تر شود و یا در بدترین حالت آمریکا می تواند از این موضع گیری بهره برداری نموده و غرب را متقاعد می کند که با رسیدن به انتهای خط و بسته شدن یکطرفه پرونده هسته ای از سوی ایران راهی جز جستجوی راه حل های نظامی نیست.

در فرآیند تمامی این موضع گیری ها و تئوریزه کردن ها یک پیش فرض اساسی در مرکز تفکرات آقای احمدی نژاد و همفکرانش وجود دارد و آن اینکه هم چنانکه آقای رامین چند روز پیش به خبرنگاران در این خصوص که آیا احتمال حمله آمریکا وجود دارد؟ گفتند"حتی طرح این پرسش جنگ روانی و تسلی دادن به آمریکائی هاست. کسانی که موضع آمریکا را مطرح می کنند یا مدام می گویند شرایط ویژه است و خطر وجود دارد کسانی هستند که می خواهند آمریکائی های به بن بست رسیده را یاری رسانند."

حل این معما که پس چگونه است که افرادی مانند صاحب این قلم که همواره مخالف جدی سیاست های آمریکا بوده و معذلک بطور مستمر خطر حمله آمریکا را گوشزد می کنند به عهده آقای رامین است.

از نظر آقای محمدعلی رامین"آمریکا در حاکمیت خودش مستاصل شده و یک لشگر شکست خورده است" و ایشان ادامه می دهند که آمریکا "با چه ابزاری می خواهد جنگ جدیدی را شروع کند"؟

حداقل آقای رامین به وجود افرادی که خطر حمله آمریکا را گوشزد می کنند اعتراف دارند هر چند که آنانرا حامی آمریکائی های به بن بست رسیده می دانند اما آقای احمدی نژاد به خبرنگار لوس آنجلس تایمز می گویند چنین افرادی در ایران وجود خارجی ندارند و یا در دریای ملت ایران محو شده اند (که البته این بخش از اظهار نظر ایشان می تواند صحیح باشد). در همان مصاحبه ایشان تاکید می کند که "حرف حمله هم، تبلیغاتی است و چنین چیزی در آمریکا نیز وجود خارجی ندارد."

سیاست رسمی دستگاه دیپلماسی نیز از همین طرز تلقی پیروی می کند. منوچهر متکی چندی پیش در نیویورک سخنان حیرت آوری را در ردّ امکان حمله نظامی آمریکا به ایران عنوان نمود. وی گفت"شش ماه است که علیه ایران جنگ روانی راه انداخته اند، و جالب اینجاست که هر بار تاریخ دقیق و حتی زمان این عملیات نظامی را نیز اعلام می کنند." نه تنها من بلکه تصور نمی کنم هیچ کس دیگر شنیده باشد که آمریکا "تاریخ دقیق" و "زمان عملیات نظامی" خود را اعلام کرده باشد. نه در شش ماه گذشته بلکه در شش سال گذشته. (این مقاله کوتاه و به زبان فارسی را بخوانید)

ممکن است مطرح شود که اینگونه موضع گیری ها از سوی ایران طبیعی است چرا که دولت بهرحال نمی خواهد خود را در موضع ترس و ضعف نشان دهد زیرا که اولا اقتدارش خدشه دار می شود و ثانیا قدرت چانه زنی را در برابر آمریکا که امروز جناح اولترا راست و معتقد به توسل به زور و نظامی گری بر آن حکومت می کند از دست می دهد. اگر چنین فرضی درست بود بجای این موضع گیری دولت آقای احمدی نژاد می توانست با حفظ اقتدار خود در مجامع بین المللی بطور بسیار فعال حداقل از عملکرد آمریکا دائر بر تهدید روزمره ٧٠ میلیون ایرانی که ناقض منشور سازمان ملل متحد و عملی غیرقانونی است شکایت کند. واضح است که ما هرگز چنین امری را از سوی دولت ایران شاهد نبوده ایم و دلیل آنهم چیزی جز این نیست که از اصل، طرز تلقی دولت این است که این تهدیدها توخالی است و لذا شکایت کردن از آن معنا ندارد.

سیاست دولت اسرائیل با زرادخانه ای که ٢٠٠ سلاح هسته ای در اختیار دارد و به پیشرفته ترین تکنولوژی نظامی مجهز است درست یکصد و هشتاد درجه با سیاست دولت احمدی نژاد تفاوت دارد. فریاد اعتراض دولت اسرائیل از گروههائی چون حماس و حزب الله گرفته تا دولت ایران بطور پیوسته در مجامع بین المللی به آسمان است که اینان موجودیت ما را تهدید می کنند. با قرار گرفتن در موضع مظلومیت و امکان تکرار هالوکاست هسته ای دیگری در خاورمیانه است که دولت اسرائیل پشتیبانی دول غربی را به خود جلب می کند.

با ایجاد جنجال پیرامون شعارهای آقای احمدی نژاد در داخل اسرائیل، راست ترین جناح که اتحاد بنیامین نتانیاهو رهبر حزب لیکود و آرکادی گیداماک (Arcadi Gaydamak) این میلیاردر و پدیده نوظهور در عرصه سیاست اسرائیل که به قول خودش می تواند در آن مملکت نخست وزیر تعیین کند، با حمایت قویترین گروه لابی اسرائیل در آمریکا یعنی ایپک (AIPAC) در حال اوج گیری است. آرکادی گیداماک میلیاردر روسی الاصل که به جرم معاملات غیرقانونی اسلحه از سوی فرانسه تحت تعقیب است دارای تابعیت روسی، فرانسوی، اسرائیلی، کانادائی و آنگولائی است. گیداماک که کاندیدای جایزه مرد سال اسرائیل است حتی به زبان عبری نیز نمی تواند تکلم کند. نام این مرد را به خاطر داشته باشید تمایلات افراطی و نفوذ او می تواند دردسری برای آینده این منطقه باشد.

در خاتمه مسئله توخالی قلمداد کردن قدرت آمریکا در حمله به ایران چه از سر مصلحت اندیشی و محاسبات سیاسی باشد و چه واقعا از سوی آنان که قدرت را فعلا در دست دارند اصلی بدون خدشه محسوب گردد، اگر با اندکی اشتباه محاسبه (در صورت مصلحت گرائی) و یا اشتباه تحلیل (در صورت اعتقاد واقعی) همراه باشد آنوقت نتایجی گران برای کشور در پی خواهد داشت.


 

 shahir@shahirblog.com www.shahirblog.com

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics