نویدنو:13/06/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

تحليلي از رابطه فقر و قابليت هاي فردي

پشت ميله هاي زندان فقر

وحيد محمودي*

اعتماد
از هنگامي که بنجامين سيبوم راونتري در شهر يورک انگلستان به محاسبه خط فقر و اندازه گيري فقر مبادرت ورزيد حدود يک قرن مي گذرد. طي اين مدت تعاريف مختلفي از فقر و خط فقر و نيز سياست هاي معطوف به فقر توسط نظريه پردازان علوم انساني به خصوص اقتصاد مطرح شده است، اما عمده رويکردهاي مختلف به فقر از جمله رويکردهايي هستند که مي بايست آنها را رويکردهاي «درآمد محور» ناميد. مبداء تحليل ها، تعاريف و سياست ها در اين ديدگاه ها بر عنصري به نام «درآمد» تکيه دارد و فقر مورد مطالعه از نوعي است که عنوان «فقر درآمدي» به خود گرفته است.

از اين منظر فقر به معني نداشتن يا کمبود درآمد کافي است و فقير کسي است که از سطح حداقل درآمدي محروم است. بديهي است که چنين تعريفي از فقر به دنبال خود تعاريف خاصي را از افراد فقير، روش هاي اندازه گيري فقر و سياست هاي معطوف به فقر خواهد آورد.

اگر فقر را ناشي از کمبود درآمد بدانيم بديهي است که معيار ما از خط فقر برآورد سطحي از درآمد خواهد بود که در آن سطح کمبود موردنظر وجود ندارد و چاره کار را نيز در اعمال سياست هايي خواهيم ديد که درآمد مجددي را به فقرا تزريق مي کند. اين درآمد مجدد ممکن است از طريق اعمال سياست هاي مختلف حمايتي همچون دادن يارانه و سهميه بندي و نيز سياست هاي تثبيت قيمتي صورت بگيرد.

اما در سال هاي اخير تفکر درباره فقر دچار تحولات شگرفي شده است. پروفسور آمارتيا سن از جمله اولين کساني بود که به اين نحوه تفکر درباره فقر و تحليل ها، اندازه گيري ها و سياست هاي مرتبط با آن انتقاد کرد. وي در ابتدا با انتشار مقاله معروف خود به نام «کالاها و قابليت ها» که بعدها به صورت کتاب منتشر شد استدلال کرد، از آنجا که نيازهاي انسان ها متفاوت است صرف داشتن يا نداشتن کالا (که از داشتن يا نداشتن درآمد ناشي مي شود) در ارزيابي مزيت و موقعيت افراد نسبت به يکديگر کافي نيست و افراد با داشتن کالاهاي يکسان ممکن است مطلوبيت و رضايت يکساني نداشته باشند. مدخل بحث سن به موضوع فقر از نظر ارزش کالاها براي افراد، به اين نکته اشاره مي کند که صرف داشتن درآمد الزاماً قادر به رفع نيازهاي افراد نخواهد بود، زيرا فرد از کمبودهاي ديگري رنج مي برد که از جنس درآمد نيست. دوچرخه براي کسي که دوچرخه سواري بلد نيست و کتاب براي فرد بي سواد مطلوبيت و کارکردي به همراه ندارد. مفهوم «فقر قابليتي» از همين استدلال متولد مي شود، بدين معني که اگر قابليت هاي فردي وجود نداشته باشد، نمي توان به کمک درآمد به سطح رضايت موردنظر دست يافت. ضعف قابليت هاي انساني موجب مي شود که هميشه درآمد به کارکرد مناسب تبديل نشود. بنا به اين استدلال فقير کسي نيست که درآمد ندارد يا درآمد او اندک است بلکه فقير کسي است که توانايي خروج از وضعيت فقر را ندارد و فقر به معني محروميت از قابليت است نه محروميت از درآمد. قابليت هايي چون سواد، آموزش و مهارت هاي فردي، سلامتي و فضاي باز سياسي در خروج از فقر نقش محوري دارند.

در رويکرد درآمدي به فقر مي بايست همواره حمايت از فقرا مستدام باشد، زيرا عوامل اصلي فقر درآمدي که همان فقر قابليتي است از بين نرفته است. لذا هرگاه سياست هاي معطوف به فقر در رويکرد درآمد محور با افت و کاهش حمايت ها همراه باشد احتمال آنکه شاهد گسترش فقر باشيم، زياد است.

ممکن است اين سوال مطرح شود که بهبود وضعيت درآمدي فقرا، شکاف هاي قابليتي آنها را چون سواد، آموزش، مهارت، سلامتي و مانند آن مرتفع سازد و اگر کسي داراي درآمد کافي باشد، مي تواند از اين قابليت هاي پايه برخوردار شود، اما دلايل چندي وجود دارد که ثابت مي کند اثر درآمد بر قابليت هميشگي، کامل و قطعي نيست بلکه محتمل و مشروط است.

اول آنکه به دلايل غيراقتصادي رشد درآمدها ممکن است به قابليت هاي پايه تبديل نشود. سوء تغذيه از مصاديق فقر است، اما افزايش درآمد خانوار ممکن است به دلايلي چون فرهنگ مصرفي، دانش تغذيه يي و تبعيض هاي جنسيتي درون خانوار موجب از بين رفتن کامل سوء تغذيه نشود.

دوم آنکه قابليت ها نسبت به درآمد بيشتر در معرض تهديد است. وقوع يک حادثه طبيعي، بيماري خاص و برخي قيود اجتماعي مي تواند بر قابليت هاي فردي و نيز سقوط فرد يا خانوار به دامان فقر تاثير بگذارد.

سوم آنکه تاثير درآمد بر قابليت بسته به محيط و شرايط خانوار مختلف است. درآمد يکسان براي دو خانواري که يکي از آنها به اهميت آموزش فرزندان پي برده است به گونه يي متفاوت تخصيص داده مي شود. بنابراين تعريف فقر و اندازه گيري آن و سياست هاي فقرزدايي از منظر رويکرد قابليت متفاوت با رويکردهاي رايج به موضوع فقر است.

مطالعات سال هاي اخير بانک جهاني نشان مي دهد که فقر دو رويه دارد. يکي فقدان درآمد يا درآمد اندک و ديگري هراس از دست دادن همين موقعيت ضعيف اقتصادي. يعني فقرا هم از کمبود درآمد رنج مي برند و هم اينکه همواره در هراس از آينده زندگي مي کنند. برخورداري از قابليت هاي پايه ضمن آنکه امکان خروج از وضعيت فقر را فراهم مي کند، ابزاري است که ترس از آينده را نيز بي معنا مي سازد. پرنده يي که بال و پر دارد از نشستن بر شاخه هاي بسيار نازک درختان نيز هراس نخواهد داشت.

سياست هاي معطوف به فقر بايد مبتني بر تفکري درباره فقر باشد که علت فقر را تنها کمبود درآمد نشمارد و ريشه هاي فقر درآمدي را که همان فقر قابليتي است مورد توجه قرار دهد. فقر محصول نابرابري فرصت ها در جامعه است. فقر برآيند شرايط اقتصادي، اجتماعي و سياسي است و همين شرايط اجازه رشد قابليت هاي انساني را نداده است. يکي از استراتژي هاي مهم فقرزدايي بالا بردن ميزان شنوايي حاکميت و بالا بردن صداي فقرا است چه ستمي بر آنها رفته است و در چه شرايطي زندگي مي کنند. کسي که از آزادي سياسي نيز محروم است از نظر فقر قابليتي فقير محسوب مي شود. بنابراين راه اصولي فقرزدايي از شاهراه برابري فرصت ها مي گذرد؛ برابري فرصت در عرصه هاي مختلف سياسي، اقتصادي و اجتماعي.

* عضو هيات علمي دانشگاه تهران

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics