نویدنو:27/12/1385                                                                     صفحه قابل چاپ است

پوپولیسم مدل قرن بیست و یکمی

روبرتو لاسرنا/ برگردان: علی‌محمد طباطبایی

 

در ونزوئلا، بولیوی و اکوادور ادعا می‌شود که یک چپ جدید چشم به جهان گشوده است، چپی که رئیس جمهوران این کشورها نام آن را « سوسیالیسم قرن بیست و یکم » گذاشته‌اند. لیکن علی رغم تازگی ادعایی این بینش آنها، اعمال آنها ظاهرا تکرار همان خط و مشی‌های خودویرانگری است که چنین رنج و مصیبت‌هایی را نصیب مردم کشور کوبا کرده است.

برخلاف نهضت‌های چپ قدیمی که بر مبارزه ی مسلحانه تکیه می‌کردند، رئیس جمهور ونزوئلا هوگوچاوز، رئیس جمهور بولیوی اوو مورالس و رئیس جمهور اکوادور رافائل کوررا از طریق صندوق‌های رای به قدرت رسیده‌اند. و همین که آنها قدرت را به دست گرفتند، با توسل به مردم کشورهای خود تقاضای ایجاد تغییراتی برای وسعت بخشیدن بر میدان قدرت خود را به انجام رساندند.

چاوز در ونزوئلا قدرت سیاسی خود را از طریق تغییر قانون اساسی به کمک مجلس قانون اساسی تحکیم بخشید. مورالس در بولیوی نیز در صدد تحمیل یک مجلس مشابه برآمد، هرچند با نتایجی نامشخص و کوررا تهدید تغییر قانون اساسی بر ضد « حزب‌های سنتی، اقلیت‌های حاکم و امپراتوری » را در اختیار دارد ـ دشمنان مشترک هر سه ی این رئیس جمهوران.

تا به اینجا مجلس قانون اساسی ثابت کرده است که در یاری رساندن به تثبیت و استحکام قدرت این رهبران جدید بسیار موثر بوده است. از آنجا که این جریانی است که خواهان اصلاحات کلی است، بنابراین به آنها در اجتناب از مباحثه در باره ی تغییرات بخصوصی که باید انجام شود کمک خواهد نمود.

به جای آن، تغییرات اجتماعی چنان با اصلاحات نهادی در هم آمیخته است که درک آنها برای رای دهندگان دشوار خواهد بود. برای مثال مجالس قانون اساسی چاوز ومورالس نه فقط برای تمامی گروه‌های تندرو در ونزوئلا و یا بولیوی جالب توجه هستند، یعنی گروه‌هایی که در تلاش تاسیس مجدد جمهوری‌های خود و ابداع تاریخ می‌باشند، بلکه همچنین برای آنهایی که می‌خواهند یک تریبون آزاد برای گفتمان دموکراتیک ایجاد کنند. اما در حالی که این گروه آخری در حال تامل و گفتگو است، قدرت همواره بیشتر و بیشتری در دستان این رهبران جدید انباشته می‌شود.

هرچند تجربه ی ونزوئلا و بولیوی از آن حکایت دارد که این جریان در نهایت هم نیروهای تندرو و هم دموکرات را مایوس خواهد ساخت. تندروها به زودی پی خواهند برد که تغییرات هنجاری برای تغییر دادن واقعیت موجود کافی نیست، در حالی که دموکرات‌ها به این نتیجه می‌رسند که افزایش بسیج اجتماعی دیالوگ را غیر ممکن می‌سازد. علاوه بر آن بیشتر مردم در می‌یابند که در حالی که مجلس قانون اساسی عملا به پیشنهادهای مشخص می‌پردازد ـ آنچه البته بسیار نادر است ـ این پیشنهادها با خواست و ذائقه ی آنها سازگاری ندارد.

در نهایت تشکیل مجلس قانون اساسی فقط تمامی نهادهای دیگر را تضعیف خواهد کرد. از آنجا که این نهاد (مجلس قانون اساسی) به « قانون قانون‌ها » می‌پردازد، به طور ضمنی جایگاه تمامی گروه‌ها و هنجارهای عمومی دیگر را مورد تردید قرار می‌دهد و به این ترتیب نظام سیاسی را فرسوده می‌سازد. هنگامی که چنین چیزی روی دهد، مقام ریاست جمهوری تقویت شده و این امکان را برای ریاست جمهوری فعلی فراهم می‌کند تا موقعیت خود را به جایگاه یک
caudillo یا همان رهبران سنتی در آمریکای جنوبی تبدیل کند.

کسانی که طرفدار تجمع قدرت هستند، طبق معمول برای اعمال خود توجیهاتی به بهانه ی نیاز انقلابی جهت تغییرات ساختاری، آزادی کشور و ملت و غلبه یافتن بر فقر و فلاکت پیدا می‌کنند. لیکن هنگامی که این قدرت تمرکز یافته عملا به اقدامات واقعی تبدیل شود، تمامی سردرگمی و پریشانی‌های چپ که فعلا در ونزوئلا و بولیوی امری روزمره وعادی است جانی تازه می‌گیرد.

آشکارترین سردرگمی در هم آمیختن و یکی شدن دولت و ملت است. در نتیجه ی آن انتقال منابع به دولت به عنوان عملی تلقی می‌شود که گویی این منابع به جیب مردم سرازیر شده است. مردم ونزوئلا و بولیوی که با چنین سردرگمی به گمراهی کشیده می‌شوند، با شور و شوق تمام تولد مجدد شرکت‌های دولتی را مورد حمایت قرار می‌دهند، بدون آن که دریابند این اعمال فقط و فقط منابع را به هدر می‌دهد که می‌تواند به نحو بهتر و بسیار موثرتری در جای دیگر هزینه شود، زیرا فقط چند تایی شرکت‌های دولتی در خلاص کردن خود از شر بی کفایتی بوروکراتیک یا فساد اداری موفق بوده‌اند.

اما سردرگمی دیگر و بلکه بسیار خطرناک تر به نحوی مشابه « مردم » را با « توده‌ها » یی که به خیابانها می‌ریزند یکی میکند. منطق این نوع از بسیج مردمی آن است که منابع مالی حکومتی گروه‌هایی را هدف قرار می‌دهد که بلند تر از بقیه فریاد می‌کشند و در راه اندازی مناقشه‌های اجتماعی توانا هستند. معنای آن این است که توجه از ضعیف ترین مردم و کسانی که شدیدا نیازمند کمک هستند به طرف کسانی تغییر مسیر می‌دهد که فعلا به اندازه ی کافی وضع مالی خوبی دارند تا بتوانند سازماندهی شوند. در واقع این خود حکومتی که توسط یک ریاست جمهور مقتدر اداره می‌شود است که گروه‌های دستچین شده را سازماندهی می‌کند و با منابع عظیمی که در دستان دولت جمع گشته به آنها یاری می‌رساند، منابعی که در واقع با توجه به نقش و دخالت‌های بیشتر حکومت در اقصاد کشور افزایش یافته است.

به این ترتیب مبارزه برای کنترل درآمدهای نفت و گاز بسیار زیاد است. بیش از 90 درصد درآمد حاصل از صادرات ونزوئلا از بخش نفت و گاز به دست می‌آید، آنچه نیمی از درآمد دولت را فراهم می‌آورد. در اکوادور و بولیوی درآمدهای حاصل از نفت و گاز بسیار کمتر است، اما در هردوی این کشورها صادرات هیدروکربن بخش قابل توجه از سهم کل صادرات را تشکیل می‌دهد و یک سوم از درآمدهای دولت را رقم می‌زند.
این تمرکز بر درآمدهای دولت روابط میان جامعه و حکومت را از بنیاد تغییر می‌دهد. در هر سه ی این کشورها وضعیت مالی دولت به سرنوشت و آینده ی اقتصادی شرکت‌ها و کارگران وابستگی ندارد. برعکس این شرکت‌ها وکارگران هستند که به خدمات عمومی و یارانه‌های دولت که از درآمدهای حاصل از نفت و گاز به دست می‌آید وابسته‌اند.

هنگامی که سازمان‌های اجتماعی ـ مانند وضعیتی که فعلا در ونزوئلا حاکم است ـ محدود و ضعیف اند، این تمرکز بر منابع نفت و گاز به معنای آن است که قدرت متمرکز سیاسی می‌تواند خودش را به توسط کاهش بخش‌های وسیعی از اقتصاد مراجعین وابسته به خود زنده نگه دارد. و هنگامی که سازمان‌های اجتماعی قوی هستند، نزاع برای کنترل منابع عمومی در سطح جامعه خود را ظاهر می‌کند. در هر کدام از این دو حالت، نهادهای مستقل به طور فزاینده به عنوان دشمن تلقی شده و کادیلوها (
caudillos) و گروه‌هایی با منافع مشترک و مشتری‌های ایشان در تلاش برای نابودی آنها برمی آیند.

پوپولیسم آمریکای لاتین همیشه خودش را از چنین دینامیسمی تغذیه کرده است. با صرف نظر از لفاظی‌های چپ جدید در ونزوئلا، بولیوی و اکوادور، هم اکنون نیز به خوبی روشن است که « سوسیالیسم قرن بیست و یکمی » امروزه هیچ چیز متفاوتی از سوسیالیسم قرن بیستم پیشینیان خود ندارد.

اما درسی که به نظر می‌رسد از تمامی این‌ها می‌توان گرفت این است که ثروت طبیعی و فراوانی شاید فقط آن گاه بتواند دموکراسی و پیشرفت را تقویت کند که در دستان بوروکرات‌ها و یا کادیلوها (
caudillos) قرار نداشته باشد.

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics