خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               

سخنان پاپ، تحليل يوری آونری و سايت بازتاب

نویدنو:15/7/1385

توضیح نویدنو- : مقاله یوری آونری تحت عنوان شمشیر محمد  توسط نویدنو ترجمه وانتشار یافت. بازتاب ترجمه دیگری از این مقاله را با تعبیراتی به سود جمهوری اسلامی منتشر کرد. سایت بازتاب به درستی به این سو استفاده بازتاب پرداخته است .مقاله جهت اطلاع خوانندگان به نقل از روشنگری درج می شود

 سخنان پاپ، تحليل يوری آونری و سايت بازتاب

روشنگری. وقتی که پاپ بنديکت بااظهارات خود در مورداسلام، عملا به فضای جنگ صليبی مورد علاقه نومحافظه کاران بنيادگرای آمريکا کمک کرد، بسياری از تحليل گران مسيحی و يهودي، سخنان او را به نقد کشيدند. از جمله يوری آونری متفکر و فعال آزاديخواه اسرائيلی در مقاله کوتاهی به سخنان پاپ پرداخت. او در اين مقاله به تاريخ سوء استفاده از مسيحيت توسط قدرتمندان مراجعه کرد و نمونه هايی از مدارای اسلام با اديان ديگر در طول تاريخ از جمله در دوره امپراتوری عثمانی را برشمرد وانگيزه پاپ و مواضع واپسگرايانه او رازير سوال برد و به عواقب فاجعه بارسخنان او اشاره کرد، زيرا کسانی که با جهان کاتوليک و انبوه پيروان ساده انديش آن آگاهند ميدانند سخنان پاپ در برانگيختن نفرت و ستيز مذهبی و جداکردن مردم فاقد قدرت جهان از يکديگر چچه نقشی دارد و تا چه زمانی دوام خواهد داشت.

سايت بازتاب اين مقاله را تحت عنوان ,اشارات جالب يک يهودی به اظهارات پاپ, ترجمه و منتشر کرد.لابد با اين انگيزه که القاء کند مواضع آونری و رژيم اسلامی ايران با هم سازگار است. در حاليکه نقد آونری در ماهيت خود نقد رژيم اسلامی ايران و سياست سه دهه ای آن هم است.
آونری برای ارزيابی يک ادعا امتحان ساده ای را پيشنهاد ميکند: بررسی نتايج عمل. نتايج عمل حکومت اسلامی ايران در مقايسه با مثلا امپراتوری عثمانی چه چيز را نشان ميدهد؟ آن امپراتوری همانطور که آونری هم شواهد آن را ارائه ميدهد به دلايل معينی مرکز مدارای اديان بود و يهوديان شکنجه شده اروپا را با آغوش باز می پذيرفت ودر حوزه حاکميت آن مسجد و کليسا و کنيسه کنار هم ساخته ميشدند و اين زمانی بود که کليسا و اروپای مسيحی اساسا معنای اين مدارا را درک نمی کرد و علت آن را ,جنس پست, امپراتوری عثمانی ميدانست که پيروان ,مذاهب پست, را در دل خود راه ميدهد. اما در جمهوری اسلامی ايران نه تنها پيروان مذاهب ديگر گروه گروه از ايران می گريزند، بلکه خود شاخه های ديگر اسلامی نيز به شدت در رنج اند و از حقوق برابر محروم شده اند. اين در حالی است که حکومت های غربی حداقل ادعای مدارا دارند و از مدارای مذهبی در قانون و تبليغات دفاع می کند. در حقيقت جمهوری اسلامی هم از توبره می خورد هم از آخور. هم از مدارای حاکمان مسلمان در اعصار قبل در تبليغات خود سود می برد و هم از جنگ صليبی بوش در پيشبرد يک سياست خارجی تحريک آميز.

آونری در مقاله خود و به نقل از خود پاپ اشاره دارد به آيه ای از قران که ميگويد در دين هيچ اجباری نيست (لا اکراه فی الدين).

طبيعتا اولين سوال هر ايرانی از بازتابی ها و کاربدستان رژيم اسلامی اين است که اگر قران را قبول دارند، چرا ميخواهند به اجبار مردم را مسلمان کنند، آن هم آنطور مسلمانی که خودشان قبول دارند؟ اجباری که برپايه زندان، شکنجه، سنگسار و بدترين محروميت ها و سرکوب ها قرار دارد؟ چرا مثل کاتوليک‌هايی که ,دوباره اسپانيا را از مسلمانان پس گرفتند، يک حکومت وحشت مذهبی را سازمان, داده اند؟ چرا هزاران زندان سياسی را به خاطر گفتن کلمه حماسی ,نه, به جوخه های اعدام سپردند؟ چرا به زور بر سر زنان چادر ميکنند و حتی زنان مسيحی و پيروان ساير اديان را در ايران مجبور ميکنند حجاب داشته باشند؟ چرا به ضرب قانون اسلامی و شلاق، آزادی عمل مردم ايران را سلب کرده و آن ها را مجبور به تظاهر به روزه داری ميکنند؟..
و اساسا چرا مردم ايران را مجبور کرده اند شاهد اين باشند که يک آخوند عمامه دار به نام ولی بر سر آن ها بنشيند و يک مشت ديگر از هم صنفی های او را در محافلی به نام خبرگان يا شورای نگهبان نشانده اند که در مورد جان و مال همه مردم ايران به ميل و سليقه خود تصميم بگيرند؟ چرا يک رفراندوم نمی گذارند و از مردم ايران نمی پرسند آيا شما خواهان ادغام دين و دولت هستيد يا نه؟

جواب جز اين نيست که اين ها يا به آيه قران باور ندارند، يا همانطور که يوری آونری در مقاله خود در مورد بوش گفته است حکام اسلامی ايران نيز مثل نمونه های تاريخی و موجود ديگر,يک مشت غارتگر هستند که اردو کشی های خود را جهاد مقدس ميخوانند.,

در زير ترجمه مقاله يوری آونری که مثل ديگر کارهای او بر اساس اعتقاد به برابری و آزادی انسانها و ملت ها،و عليه جنگ و تحريک نفرت مذهبی تنظيم شده است از سايت بازتاب نقل ميشود. ترجمه بازتاب نزديک به متن است، هرچند دقيق نيست. اما در زير فقط بخش هايی که در آن ترجمه حذف شده يا با اندکی دستکاری,اسلامی, شده تا بتوان آونري، اين پيرمرد روشن ضمير و عميقا دمکرات و تهی از پيشداوری رادر چارچوب ,امت اسلامی, خامنه ای گنجانيد و ضمنا مصالح سياست داخلی و خارجی رژيم را شده باشد،در ميان علامت [ ] آمده است.



شمشير محمد
بازتاب
۷ مهر ۱۳۸۵
-واکنش جالب يک يهودی به اظهارات پاپ

Avnery Uri
مترجم: هادی جعفريان

از آن دوران که پادشاهان رومي، مسيحيان را در قفس شيران مي‌افکندند تا به امروز، روابط بين پادشاهان و مقامات عالي‌رتبه کليسا، تغييرات بسياری را به همراه داشته است.
,کنستانتين بزرگ,، که در سال 306 ميلادي؛ يعنی دقيقا 1700 سال پيش به پادشاهی رسيد، به گسترش مسيحيت در قلمرو خود، که شامل فلسطين نيز مي‌شد، کمک شايانی كرد. قرن‌ها بعد، مسيحيت به دو شاخه شرقی (ارتدکس) و غربی (کاتوليک) تقسيم شد. در غرب، اسقف اعظم رم، که پاپ نام داشت از امپراتور خواست که برتری او را بپذيرد.

جدال بين پادشاهان و پاپ‌ها، نقش کليدی را در تاريخ اروپا ايفا نموده است [و مردم را از هم جدا کرده است]. برخی از پادشاهان، پاپ را عزل يا اخراج کرده‌اند و برخی از پاپ‌ها نيز شاهی را تکفير كرده‌اند.[ يکی از امپراتورها، هنری چهارم، سه روز با پای برهنه در مقابل قصر پاپ ايستاد تا پاپ تکفير او را لغو کند.]

اما زمان‌هايی وجود داشته که شاهان و پاپ‌ها در صلح با يکديگر بوده‌اند.

امروز نيز ما شاهد چنين دوره‌ای هستيم؛ بين پاپ فعلي، بنديکت شانزدهم و شاه[امپراتور] فعلي، جرج بوش دوم، همدلی فوق‌العاده‌ای وجود دارد. سخنرانی اخير پاپ، که بحث و جدل‌های فراوانی را برانگيخت، دقيقا در راستای جنگ‌های مقدس بوش با اسلام افراطی[اسلام فاشيستی.] و در حوزه برخورد تمدن‌ها بود.

***
پاپ در سخنرانی خود در يکی از دانشگاه‌های آلمان، آنچه را كه وی تفاوت‌های اساسی بين اسلام و مسيحيت ناميد، اين‌گونه توصيف نمود: با آن که مسيحيت بر مبنای برهان است، اسلام برهان‌گريز است و با آن که مسيحيت معتقد به وجود منطق در اعمال خداوندی است، مسلمانان وجود چنين منطقی در رفتارهای خدا را انکار مي‌کنند.

بنده به عنوان يک يهودی سکولار[آته ئيست يهودی]، تمايلی به ورود به اين نزاع ندارم. با اين حال به عنوان يک اسرائيلی درگير در نبرد تمدن‌ها نمي‌توانم اين مسأله را ناديده بگيرم.[اما به عنوان يک اسرائيلی که در مجاورت نقطه گسل، در اين ,,جنگ تمدن ها,,، زندگی می کنم نمی توانم از يک بند که به من هم مربوط است بگذرم.]

در راستای اثبات وجود نداشتن برهان در اسلام، پاپ ادعا مي‌کند که محمد(ص) به پيروان خود دستور داد که دين را با استفاده از شمشيرشان گسترش دهند. بنا بر گفته پاپ، اين غيرمنطقی است، چراکه ايمان، زاده روح است، نه جسم؛ بنابراين، چگونه مي‌توان با شمشير به روح نفوذ کرد؟

پاپ در اثبات فرمايش خود ـ در ميان همه انسان‌های موجود ـ از قول يک پادشاه بيزانسی متعلق به کليسای شرقی[ که رقيب محسوب ميشود] نقل قول مي‌کند. در پايان قرن 14 ميلادي، پادشاه ,مانوئل دوم,، نزاعی[مباحثه ای] را بين خود و يکی از عالمان مسلمان ايرانی (بدون آوردن نام)[؟] نقل مي‌كند.مانوئل ادعا مي‌کند که در بطن بحث [ که وقوع آن محل ترديد است]، چنين منطقی را عليه دشمن خود استفاده کرده است:

به من نشان بده که محمد چه چيز جديدی آورده است و در آنچه آورده، مي‌توان چيزهای صرفا شيطانی و غيرانسانی يافت، مانند فرمان او برای گسترش ايمان با استفاده از شمشير.

اين سخنان سه پرسش را در ذهن برمي‌انگيزد:
1. چرا پادشاه اين سخنان را گفته است؟
۲. آيا اين سخنان منطقی هستند[ حقيقت دارند]؟
3. چرا پاپ فعلی آنها را نقل مي‌کند؟

***
1. هنگامی که مانوئل دوم اين سخنان را بيان کرد، امپراتوری وی در حال فروپاشی بود. وی قدرت را در سال 1391 در دست گرفت؛ يعنی هنگامی که تنها چند استان از امپراتوری باقی مانده بود و تازه اين مناطق نيز، تحت تهديد دايمی ترک‌ها بودند.

در اين زمان، ترک‌ها به کناره‌های رود ,دانوب, رسيده و آنان بلغارستان و شمال يونان را فتح کرده بودند و در دو نوبت نيز لشکر فرستاده شده از سوى پادشاهان شرقی [ توسط اروپا] را شکست داده بودند. در 29 می 1453، تنها چند سال پس از مرگ مانوئل، مرکز امپراتوری وي؛ يعنی استانبول به دست ترک‌ها افتاد و اين پايانی بر يک امپراتوری هزار ساله بود.

مانوئل در طول پادشاهی خود، تلاش‌های بسياری براى جلب حمايت اروپاييان انجام داد. وی تلاش بر اتحاد دوباره کليسا داشت. شکی نيست که وی اين مطالب را براى تحريک و تشويق کشورهای مسيحی در جهت نبرد با ترک‌ها نوشت تا بتواند آنان را برای آغاز دور جديدی از جنگ‌های صليبی متقاعد سازد؛ اين کار جز به کارگيری دين در راه سياست، معنای ديگری نداشت.

[ در اين معنا، نقل قول دقيقا در خدمت امپراتور کنونی جرج بوش دوم است. او هم ميخواهد جهان مسيحی را عليه ,محور شر, که عمدتا اسلامی است متحد کند. بعلاوه ترک ها
مجددا در اروپا را می زنند، اين بار صلح طلبانه. همه ميدانند که پاپ از نيروهايی حمايت می کند که با ورود ترکيه به اتحاديه اروپا مخالف اند]

***
۲. آيا سخنان مانوئل منطقی است؟
پاپ خود نيز در اين باره رويکرد محتاطانه‌ای در پيش گرفت، چرا که وی نمي‌تواند آنچه آشكارا نوشته شده را انکار کند؛[ زيرابه عنوان يک حکيم الهی جدی و شناخته شده نمی تواند متون کتبی را تحريف کند.] بنابراين، او اعتراف کرد که قرآن آشكارا استفاده از اجبار برای گسترش ايمان را ممنوع کرده است. وی آيه 256 سوره دوم قرآن را نقل مي‌کند (اشتباه پاپ در نوع خود شگفت‌انگيز است، چرا که آيه 257 سوره آل‌عمران است نه 256!!!) که مي‌گويد: در دين هيچ اجباری نيست (لا اکراه فی الدين).

چطور کسی مي‌تواند اين گفته صريح را در نظر نگيرد؟ پاپ ادعا مي‌کند که اين آيه، متعلق به زمانی است که پيامبر در آغاز رسالت خود قرار داشته و ضعيف و بدون پشتيبان بوده است، اما وی بعدها دستور به استفاده از شمشير در گسترش ايمان داده است. اين فرمان در قرآن وجود ندارد. درست است که محمد(ص) فرمان به استفاده از شمشير عليه قبيله‌های دشمن داده است، اما به نظر مي‌رسد که اين امر، بيشتر فرمان سياسی بوده تا مذهبی.

پاپ ادعا مي‌کند که رفتار اسلام با ديگر اديان را مي‌توان در رفتار حاکمان اسلامی با ديگر اديان در حکومت هزار ساله‌شان جويا شد و ديد که آيا آنان هنگامی که قدرت را در دست داشته‌اند، از شمشير برای گسترش ايمان استفاده نکرده‌اند؟
خوب، واقعا استفاده نکرده‌اند!
[ راست است که محمد دستور داد عليه قبايل دشمن -- مسيحي، يهودی و ديگران -- در عربستان از شمشير استفاده شود، اما اين يک اقدام سياسی بود نه مذهبي، و اساسا جنگ به خاطر قلمرو بود نه گسترش مذهب.مسيح می گويد: ,,شما آن ها را از نتايج کارشان باز می شناسيد.,, برخورد اسلام با ساير مذاهب را بايد با يک امتحان ساده مورد قضاوت قرار داد: حاکمان مسلمان بيش از هزار سال، وقتی که قدرت آن را داشتند که با , شمشير اسلام را گسترش دهند,، چه برخوردی داشتند؟ خوب واقعا آن ها چنين نکردند. ]

قرن‌ها، مسلمانان بر يونان حکومت راندند. آيا يونانيان مسلمان شدند؟ آيا کسی تلاش برای مسلمان کردن آنان كرد؟ بالعکس، يونانيان مسيحی بالاترين درجات را در نظام حکومتی عثمانی دارا بودند. بلغارها، صربها، روماني‌ها، مجارستاني‌ها و ديگر ملل اروپايی تحت سيطره پادشاهان عثمانی زيسته‌اند و در عين حال، مسيحی باقی مانده‌اند. هيچ کس آنان را مجبور به مسلمان شدن نکرد و همه آنان مسيحی ماندند.

درست، آلبانيايي‌ها مسلمان شدند و همچنين بوسنيايي‌ها، اما هيچ کس نگفته است که آنان تحت اجبار چنين کاری را انجام دادند. آنان به دليل رفتار شايسته حکومت اسلامی با ديگر اديان به آن علاقه‌مند شده و به اسلام گرويدند.[ آنها به اسلام گرويدند تا نزد حکومت محبوب شوند و از نتايج آن بهره برداری کنند.]

در سال 1099، جنگجويان مسيحي، بيت‌المقدس را به چنگ آورده و مسلمان و يهودی را با هم و با نام ,مسيح مهربان,، قتل‌عام کردند. در آن زمان، پس از 400 سال سيطره مسلمانان بر فلسطين، هنوز مسيحيان در اين کشور اکثريت را در اختيار داشتند. در اين مدت طولاني، هيچ تلاشی برای تحميل اسلام به آنان انجام نشد. تنها پس از رانده شدن جنگجويان صليبی از فلسطين بود که بيشتر ساکنان اين منطقه مسلمان شدند و زمان عربی را تکلم کردند ـ و البته همين‌ها، پايه‌گذاران اوليه فلسطين امروزی بودند.[ و آن ها اجداد بيشتر فلسطينی های امروز هستند.]

***
تا امروز هيچ مدرکی دال بر تلاش مسلمانان بر تحميل اسلام به يهوديان وجود نداشته است و تا آنجايی که ما مي‌دانيم، در زمان حکومت مسلمانان بر اسپانيا، يهوديان از چنان آزادی برخوردار بودند که نمونه آن را کمتر در تاريخ ديده‌ايم.[شاعرانی چون يهودا هاوی به زبان عربی می نوشتند، و هم چنين مايمونيدس.] در اسپانيای اسلامي، يهوديان وزير، شاعر و عالم بودند. در اين زمان، عالمان مسلمان و مسيحی و يهودی با يکديگر به ترجمه متونی فلسفی و علمی يونانی مي‌پردازند. حال اگر محمد(ص) دستور به گسترش ايمان با استفاده از شمشير داده، چگونه چنين چيزی ممکن است؟

آنچه پس از اين رخ داد، حتی از اين نيز جالب‌تر است. پس از آن که کاتوليک‌ها دوباره اسپانيا را از مسلمانان پس گرفتند، فضايی آميخته با خفقان و وحشت مذهبی ايجاد کردند[آنها يک حکومت وحشت مذهبی را سازمان دادند]. مسلمانان و يهوديان انتخاب زيادی نداشتند: مسيحی شوند، قتل‌عام شوند و يا آن سرزمين را ترک کنند. پس هزاران يهودی[صدها هزار يهودی.] که حاضر به کنار گذاردن ايمانشان نشدند به کجا گريختند؟ تقريبا همه آنان در سرزمين‌های اسلامی با آغوشی باز پذيرفته شدند. يهوديان سفاردی (اسپانيايی) در جهان اسلام پراکنده شدند؛ از مراکش تا عراق و از بلغارستان تا سودان و جالب آن که آنان در هيچ نقطه‌ای از سرزمين‌های اسلامی آزار و اذيت نشدند.[آنها رنگ چيزهايی مثل شکنجه، سوزاندن در شعله ايمان
flames of the auto-da-fe، قصابی ها، تبعيدهای وحشتناک که تقريبا در تمام کشورهای مسيحی صورت گرفت، تاهولوکاست را نديدند.]

چرا؟ چون در اسلام جايگاه خاصی برای اهل کتاب در نظر گرفته شده است. آنان مجبور به پرداخت ماليات هستند، اما در عوض از خدمت نظامی معافند. اين مسأله به مذاق بسياری از يهوديان سازگار بوده است![زيرا اسلام بطور موکد هر نوع تعقيب ,اهل کتاب, را ممنوع کرده است. در جامعه اسلامی جای خاصی برای يهوديان و مسيحيان در نظر گرفته شده بود. آن ها نه بطور کامل ولی تقريبا از حقوق برابر بر خوردار بودند. آن ها بايد ماليات ويژه ميدادند، ولی از خدمت نظام معاف بودند- معامله ای که بسياری از يهوديان به شدت از آن استقبال ميکردند. گفته شده است حاکمان مسلمان در مقابل هر تلاشی برای مسلمان کردن يهوديان حتی اگر فقط تشويق بود روی ترش می کردند-- زيرا اين به معنای از دست دادن وجوه ماليات بود.]

هر يهودی صادقی که به تاريخ يهوديان آگاهی دارد، بايد به دليل حمايت و پشتيبانی مسلمانان از يهوديان در پنجاه نسل، از آنان سپاسگزار باشد. اين در حالی است که دنيای مسيحيت، سال‌های سال با استفاده از شمشير، سعی در تغيير ايمان يهوديان داشته است.
***
داستان گسترش ايمان با استفاده از شمشير، داستانی غيرواقعی است[ يک افسانه شريرانه است]؛ يکی از صدها افسانه‌ای که در جنگ‌های متعدد بين مسلمانان و مسيحيان ساخته شده است. من گمان مي‌کنم که پاپ آلماني، شديدا [صادقانه] به اين داستان‌ها اعتقاد دارد. اين بدين معنی است که رهبر جهان کاتوليک، به خود زحمت مطالعه تاريخ ديگر اديان را نيز نداده است.

3. پس دليل نقل اين سخنان چه بوده است و چرا الان؟ در نظر نگرفتن ارتباط بين سخنان پاپ و جنگ‌های بوش عليه مسلمانان، ممکن نيست. برای بوش، اين اقدامات تلاشی براى توجيه تسلط آنان بر جهان نفتی است. در طول تاريخ، اين نخستين بار نيست که يک ريسمان مذهبی در جهت منافع اقتصادی مورد استفاده قرار مي‌گيرد و نخستين بار نيست که جاه‌طلبي‌های يک دزد، جنگ مقدس نام مي‌گيرد.[به هيچ صورتی نمی توان به زمينه اين سخنان را توجه نداشت که در چارچوب آن بوش و حاميان اوانجليست او با شعارهای
,فاشيسم اسلامی,، , جنگ گلوبال عليه تروريسم, جنگ صليبی جديدی به راه انداخته اند -- و ,تروريسم, مترادف مسلمان ها شده است. برای حاميان بوش اين يک اقدام شريرانه به منظور توجيه تسلط بر منابع نفت جهان است. اين نخستين بار نيست که در تاريخ بر منافع عريان اقتصادی لباس مذهبی می پوشانند، و نه نخستين بار است که که لشگرکشی يک غارتگر به جنگ صليبی مبدل ميشود.
سخنرانی پاپ چاشنی چنين تلاشی است. چه کسی ميتواند عواقب شومی را که نتيجه آن است پيش بينی کند؟]




*مقاله يوری آونری
http://www.counterpunch.org/avnery09262006.html
*ترجمه بازتاب
http://www.baztab.ir/news/49452.php

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics