خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               

شمشیر محمد

نویدنو:10/7/1385

شمشیر محمد

چرا پاپ بندیکت این کلمات را در ملاعام  به زبان می آورد؟ وچرا الان ؟

نویسنده : یوری اونری

September 26, 2006

گوش شالوم

منبع: گلوبال ریسرچ

برگرداننده : هاتف رحمانی

از همان ایامی که امپراطور رم ، مسیحیان را طعمه شیران کرد ، روابط بین امپراطوران وسران کلیساتغییرات بسیاری را از سر گذرانده است .

   کنستانتین کبیر که در 360- درست 1700 سال قبل – امپراطور شد ، عمل به مسیحیت رادر امپراطوری که فلسطین را نیز شامل می شد تشویق کرد.قرن ها بعد،کلیسا به دو بخش شرقی (ارتدوکس) وغربی(کاتولیک)منشعب شد .در غرب ،کشیشان روم ،که عنوان پاپ را کسب کردند،درخواست کردند که امپراطور برتری آن هارا به پذیرد.

کشمکش میان امپراطوران وپاپ ها نقش مرکزی در تاریخ اروپا وتفرقه مردمان بازی کرد .فراز ونشیب آن شناخته است .بعضی از امپراطوران پاپی را معزول یا اخراج کردند.بعضی از پاپ ها ، امپراطوری را عزل یا تکفیر کردند. هنری چهارم ، یکی از امپراطورها ، «پیاده وارد کانوساشد» سه روز پابرهنه زیر برف در مقابل قصر پاپ ایستاد.تا این که پاپ لغو حکم تکفیر اورا پذیرفت .

اما دوران هایی وجود داشت که امپراطوران وپاپ هابا یکدیر در صلح زندگی می کردند.ما امروز شاهد چنین دوره ای هستیم .بین پاپ حاضر ، بندیکت شانزدهم ، وامپراطور حاضر ، جرج بوش دوم ،هماهنگی عجیبی وجود دارد .سخنا ن هفته گذشته پاپ ،که طوفانی جهانی بر پا کرد،کاملا باجنگ صلیبی بوش علیه «فاشیسم اسلامی »در زمینه « جنگ تمدن ها » هماهنگ بود.

265-مین پاپ،  در سخنرانی خود در یک دانشگاه المانی ، ،آن چه را که او تفاوت عظیم بین مسیحیت واسلام می بیند شرح داد : در حالی که مسیحیت بر عقل استوار است ،اسلام آن را انکار می کند.در حالی که مسیحیان منطق عمل خدارا می بینند،مسلمانان وجود چنین منطقی را در اعمال الله انکار می کنند .

بعنوان یک یهودی آته ایست ، قصد ورود به غوغای این بحث ندارم .این بسیار فراتر از توانایی حقیر من برای درک منطق پاپ است . اما نمی توانم از گذرگاهی  که مرا نیز،بعنوا ن یک اسرائیلی، ساکن نزدیک این سنگلاخ «جنگ تمدن ها» نگران می کند چشم پوشی کنم.

برای اثبات فقدان منطق در اسلام ،پاپ ادعا می کند که محمد پیامبر به پیروان خود دستور داد که مذهب خودرا با شمشیر گسترش دهند.بنا به گفته پاپ ،این غیر عقلانی است ، چون ایمان از روح متولد می شود ، نه از جسم .شمشیر چگونه می تواند روح را تحت تاثیر قرار دهد؟

پاپ برای تایید مورد خویش ، از بین همه، از امپراطور بیزانس که البته به کلیسای شرقی رقیب تعلق داشت نقل قول می کند. در پایان قرن چهاردهم ،امپراطور پالئوگوس مانوئل دوم ،در بحثی که گفته می شود– یا همانطور که او گفت (این بحث جای شک دارد )- با یک دانشمند مسلمان ایرانی داشته است . امپراطور در گرما گرم مباحثه ، ،(بنا به گفته خود)کلمات زیر را به سوی مخالف خود روانه می سازد :

«فقط به من نشان بده آن چه که محمد آورد نو بود، وآن گاه فقط چیزهای شیطانی وغیر انسانی خواهی یافت ،مثل فرمان او برای اشاعه ایمانی که موعظه می کرد توسط شمشیر»

این کلمات به برانگیختن سه سوال میدان می دهد:(الف)چرا امپراطور این (سخنان) را گفته بود؟(ب)آیا این گفته ها حقیقت دارند ؟(ج)چرا پاپ حاضر آن هارا نقل می کند؟

وقتی مانوئل دوم رساله خودرا نوشت ، در راس امپراطوری رو به زوالی بود .او قدرت را در 1391 ، زمانی  که تنها اندک ایالت هایی از امپراطوری درخشان سابق باقی مانده بود کسب کرد .این ابالت هاهم با تهدید ترک ها مواجه بودند.

در همان زمان امپراطور ترک به سواحل دانوب دست یافته بود.ان ها بلغارستان وشمال یونان را فتح کرده بودند ودو باره سپاهیان اعزامی اروپا رابرای حفظ امپراطوری شرقی  شکست داده بودند. تنها چند سال  پس از مرگ مانوئل دوم ، در 1453، پایتخت او قسطنطنیه ( استانبول کنونی ) به دست ترک ها افتاد، ونقطه پایانی برامپراطوری ای گذاشت که بیش از صدها سال دوام یافته بود .

مانوئل در دوران سلطنت خویش  تلاش بسیاری برای جلب حمایت پایتخت های اروپایی انجام داد.اوقول اتحاد دوباره کلیسا را داد.شکی نیست که او رساله مذهبی اش را برای بر انگیختن کشورهای مسیحی علیه ترک ها ومتقاعد کردن ان ها برای جنگ صلیبی جدیدی نوشته است .قصد کاربرسیاسی  بود و الهیات سیاست هارا پوشش می داد .  

ازاین منظر،نقل قول (پاپ) کاملا به نیازمندی های امپراطور جرج بوش دوم خدمت می کند. او همچنین خواستار متحد کردن دنیای مسیحی علیه « محورشیطانی» اساسا مسلمان است.علاوه بر این ترک هاهم ، این بار صلح امیز، دوباره به دق الباب اروپا مشغولند.به خوبی روشن است که پاپ از نیروهایی که مخالف ورود ترکیه به اتحادیه اروپا هستند حمایت می کند.

آیا حقیقتی در مباحثه مانوئل وجود دارد؟

خود پاپ با احتیاط بر خورد کرد. به عنوان حکیم الهی جدی ومعروف ،او نمی تواند متعهد متون تحریف شده باشد .بنا بر این ، او پذیرفت که قرآن صریحا اشاعه دین با زور را ممنوع کرده است .او آیه 256سوره دوم (خطایی غیر قابل انتظاراز او، منظور او آیه 257بود)را که می گوید:«هیچ اجباری نباید در دین باشد»(لا اکراه فی الدین ) نقل کرد.

چگونه کسی می تواند چنین بیان صریحی را انکار نماید؟پاپ به سادگی استدلال می کند ، که این فرمان پیامبرزمانی که او در آغاز رسالت خود و زمانی که هنوز ضعیف وناتوان  بود صادر شد ،اما یعدها در ادامه کار او به استفاده از شمشیردرخدمت دین دستور داد . چنین دستوری در قران وجود ندارد.درست است که محمد زمانی که در حال تاسیس دولت خوددرعربستان بود  به کاربرد شمشیر علیه قبایل مخالفش – مسیحیان ، یهودیان وسایر قبایل –  فراخواند.اما این یک عمل سیاسی بود، نه یک عمل مذهبی،اساسا جنگی برای سرزمین بود، نه برای اشاعه دین .

مسیح می گوید:«شما آن هارا با میوه هایشان خواهید شناخت » رفتار اسلام باسایر مذاهب باید وسیله  آزمون ساده ای داوری گردد: «آیا رفتارحاکمان مسلمان در طی بیش از هزار سال ، زمانی که قدرت « گسترش دین با شمشیر را داشتند » چگونه بوده است ؟»

آری ، آن ها چنین رفتاری نکردند.

برای قرن ها،مسلمانان بر یونان حکومت کردند.آیا یونان مسلمان شد؟آیا کسی حتی سعی در اسلامیزه کردن آن ها نمود؟در مقابل ،یونانیان مسیحی عالی ترین مقامات را در دولت عثمانی حفظ کردند.بلغارها، صرب ها،رومانیایی ها،مجارها،وسایرملت های  اروپائی در یک زمان یا زمان دیگری تحت حاکمیت عثمانی زندگی کردند وبه دین مسیحی خود چسبیدند. هیچ کس آنهارا به مسلمانی وادار نکرد وتمام آن ها مسیحیان با تقوایی باقی ماندند.

درست است که البانیایی ها،به اسلام گرویدند، وبوسنیایی ها که چنین کردند، اما هیچ کس بحثی از این که آن ها درمشقت وآزار مجبور به این کار شدند نمی کند.آن ها اسلام را به خاطر مقبولیت دردولت پذیرفتند واز ثمرات آن بهره مند شدند .

در 1099،صلیبیون اورشلیم را فتح کردندوساکنین مسلمان ویهودی آن را بدون  هیچ تمایزی  به نام مسیح مهربان قتل عام کردند.در همان زمان مسیحیان  400سال در فلسطین اشغال شده توسط مسلمانان بودند که هنوز اکثریت کشور را تشکیل می دادند.در تمام این دوران طولانی،هیچ تلاشی برای تحمیل اسلام به آن ها وجود نداشت .تنها پس از اخراج صلیبیون ازکشوراکثر ساکنان به پذیرش زبان عربی ودین اسلام آغاز کردند- ونیاکان بسیاری از فلسطینیان امروز بودند-

 

به هیچ وجه سندی مبنی بر تلاش برای تحمیل اسلام به یهودیان وجود ندارد.آن چنان که مشهور است ، تحت حاکمیت مسلمین ، یهودیان اسپانیااز شکوفایی ای برخوردار شدند که در هیچ جای دیگری حتی تا زمان ما ازچنان شکوفایی ای  برخوردار نیوده اند.شاعری همچون یهودا هالوی به عربی نوشت ،همانطور که میموندس کبیر این کار را کرد.در اسپانیای مسلمان، یهودیان ، وزیر ، شاعر، دانشمند بودند.در تولدو مسلمان، دانشمندان مسیحی ، یهودی ومسلمان با یکدیگر کار می کردندومتون فلسفی وعلمی یونان باستان را ترجمه می نمودند. در واقع ، دورانی طلایی بود.

آیا این امر در صورتی که پیامبر به « گسترش دین با شمشیر » فرمان داده  باشد چگونه می تواند ممکن باشد ؟

آن چه بعد از آن اتفاق افتاد بیشتر گفتنی است . وقتی که کاتولیک ها اسپانیا را از مسلمین باز پس گرفتند ، حکومتی ازترور مذهبی را برقرارکردند. یهودیان ومسلمانان با انتخاب بی رحمانه ای مواجه گشتند، برای زنده ماندن یا باید مسیحی  می شدند ،یا قتل عام . و  صدها هزار یهودی ای که از ترک دین خود خودداری می کردند، کجا فرار کردند؟

تقزیبا تمام آن ها با آغوش باز کشورهای مسلمان پذیرفته شدند.یهودیان سفاردی ( اسپانیایی) در سراسر جهان اسلام ، از مراکش در غرب تا عراق در شرق ، از بلغارستان (بخشی از امپراطوری عثمانی در آن زمان ) در شمال تا سودان در جنوب ،مستقر شدند. در هیچ کجا آن ها مورد اذیت قرار نگرفتند.آن ها ( مسلمانان) چیزی همانند شکنجه تفتیش عقاید ،شعله های ارتداد،قتل عام ،اخراج دسته جمعی وحشتناکی که تقریبا در تمام کشورهای مسیحی فراتر از هولوکاست حاکم بود نمی شناختند.

چرا؟چون اسلام صریحا هرگونه آزار« اهل کتاب »را ممنوع کرده بود.در جامعه اسلامی ،جایگاه ویژه ای برای یهودیان ومسیحیان در نطر گرفته می شد . اگرچه تقریبا  از حق کاملا مساوی بر خوردار نبودند.آنها مجبور به پرداخت مالیات ویژه ای بودند، امااز خدمت نظام –معامله رضایت بخشی که خوش آیند بسیاری از یهودیان بود-  معاف بودند .مشهور است  که حاکمان مسلمان برهر تلاشی برای برگرداندن یهودیا ن به اسلام ، حتی با متقاعدسازی مهرورزانه ، روی ترش می کردند.- چون مستلزم از دست دادن مالیات ها بود .

هر یهودی شریفی که تاریخ مردم خودرا می داند نمی تواند احساس عمیق نمک شناسی  نسبت به اسلام ، که یهودیان را طی 50نسل محفوظ نگه داشته است نداشته باشد ، در حالی که دنیای مسیحی، یهودیان را آزار داد وبارها «با شمشیر» سعی کرد آن هارا وادار به ترک دینشان کنند .

داستان سرایی درباره «گسترش دین با شمشیر»افسانه ای شیطانی و.یکی از افسانه هایی است که در اثنای جنگ های کبیر غلیه مسلمین در اروپا رشد کرد،- باز پس گیری اسپانیا توسط مسیحیان ،جنگ صلیبی ودفع ترک ها ، که تقریبا مغلوب وین شد . من شک دارم که پاپ المانی ، هم ، صادقانه به این افسانه ها باور داشته باشد .این بدان معنی است که رهبر کاتولیک های جهان ، که به حق در جای خودمسیحی الهیات شناسی است ،هیچ تلاشی برای مطالعه تاریخ سایرمذاهب به عمل نمی آورد.

 

چرا پاپ این کلمات را در ملا عام به زبان می آورد؟ وچرا الان  ؟

 

هیچ گریزی ازنمایش هم سویی آن ها(سخنان پاپ) با پس زمینه جنگ صلیبی جدید بوش وحامیان صاحب انجیل او، همراه با شعارهای «فاشیسم اسلامی »و«جنگ جهانی علیه تروریسم »- زمانی که «تروریسم»به مترادف مسلمانان تبدیل شده است -  وجود ندارد . برای برنامه ریزان بوش ،این تلاش مضحکی برای تایید سلطه جهانی بر منایع نفتی است . برای اولین بار در تاریخ  نیست که ردای مذهب برای پوشاندن برهنگی منافع اقتصادی گسترده می شود، برای اولین بارنیست ،که هئیت اعزامی غارتگران به مبارزان صلیبی تبدیل می شوند.سخنان پاپ همرنگی با این تلاش است .چه کسی می تواند نتیجه ترسناک  آن را پیش بینی کند؟

9/7/1385

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics