نویدنو:27/06/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

حق برخورداری از امید های واهی

 احمد جواهریان

فرهنگ توسعه

یکی از دوستان به طنز می‌گفت که مهم ترین ماده ای که جاش تو اعلامیه‌ی حقوق بشر حقا خالیه "حق برخورداری از امید های واهی"یه. باور کن آدما مثل نون شب به اون محتاجند و انگار هرچه شرایط زندگی‌شون اسفناک تره، به این امید نیازمند‌ترن. وقتی زندگی حاوی هیچ امیدی واقعی به بهروزی نیست، وقتی کار و کوشش گاه حتی دستمزدی به اندازه لازم برای ادامه‌ی حیات را هم پوشش نمی‌ده، وقتی  تلاش و مبارزه بی‌نتیجه جلوه داده می‌شه و کاری می‌کنن که راه عملی‌ای به نظر نیاد، خوب آدم دنبال یه امیدی می‌گرده که زنده اش نگه داره. این امید هرچی می خواد باشه، حتی یه امید واهی.

می دونی تو دنیا چند میلیون نفر بلیط بخت آزمایی می‌خرن - "بخت آزمایی!!؟" ببین چه اسم قشنگی روش گذاشتن. می‌دونی چقدر آدما از خوندن سرگذشت یه بدبختی که از قضای روزگار آدم مهمی شده و داره پول پارو می‌کنه از ته دل خوشحال می‌شن؟ راستی هیچ فکر کردی چرا اونا به این فکر نمی‌افتن که بابا این پوله از ته جیب امثال خودشون به کیسه‌ی اون یارو ریخته شده؟ خوب یه سر ماجرا از اونجاست که آدما به طور عمومی درک آماری از پدیده‌ها ندارن، اینو می‌فهمم، ولی این بخش کوچک‌تر ماجراست، بخش اصلیش اینه که آدما حاضرن خرج کنن که امید داشته باشن.  جلوی بانک‌ها رو دیدی که یکهو یه ماشینی رو هوا می‌کنن؟ دیروز تو یه پوستر تبلیغاتی خوندم که یه حساب قرض‌الحسنه (نمی دونم اصلا فلسفه‌ی این قرض با این کار می‌خونه یا نه، بذاریمش برا متخصصای اقتصاد اسلامی!!؟؟) به برندگانش به ارتفاع یک برج اسکناس می‌ده - یه لحظه چشماتو رو هم گذاشتی ببینی یه برج اسکناس یعنی چی؟ خوب می‌فهمن چیکار باید بکنن.

آره، رو این حس آدم ها خیلی ها کار کردن و می کنن. کاش یه آماری بود که نشون می‌داد چقدر پول خرج امید های واهی می شه. راستش من گشتم و چیزی پیدا نکردم. اصلا این اصطلاح را هم گذاشتم تو موتور جستجوی گوگل، به جایی نرسیدم. اومدم خودم مطالبی که با این موضوع سر و کار پیدا می کنه رو جمع و جور کنم، دیدم کار به جاهای باریک می کشه ... خلاصه به این فکر افتادم بنویسم. شاید خودش یه بحثی باشه که کسای دیگه ای رو هم بفکر بندازه. می شه یه تشکلی راه بندازیم و برای درج این ماده‌ی بسیار مهم در اعلامیه جهانی حقوق بشر مبارزه کنیم. باور کن با این کار خیلی چیزا روشن می شه_ اولیش این‌که کیا با این کار مخالفن و کیا موافقن. می دونی منظورم چیه؟ بذار روشن بشه چه کسایی از این حق اعلام نشده ی بشری دارن نون می خورن.

البته این رو هم بگم. من یه بار تلاش کردم به یه بابایی که پولی به یه رمال داده بود تا بهش کمک کنه به آرزوش برسه حالی کنم این کارها غلطه. فکر نکن موفق نشدم. نه بعد از کلی درد دل و بحث و صحبت قبول کرد که کارش احمقانه بوده و حرف های من کاملا منطقی ین. اونوقت فکر می کنی چی‌شد؟ چنان غم سیاهی تو صورتش نشست که چشمای خودشو و منو پر از اشک کرد...

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics