نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه
"نازی های" احمدی نژاد

نویدنو:10/10/1385

"نازی های" احمدی نژاد
آذین داد-
 


مسئله اصلی اين است كه احمدی نژاد فكر می‌كند با دعوت ديويد دوك به تهران، به جای فعالين صلح ( كه اغلب آنها يهودی هستند) – مخالفين مانور دولت بوش برای آغاز يك جنگ عليه كشور او - می تواند به مردم آمريكا نزديك شود.
و يا شايد فكر می‌كند كه مسلمانان دنيا با رهبران سابق
KKK و طرفداران رژيم هيتلر وجه مشتركی دارند. اگر او چنين فكر می‌كند، واقعا توهين بزرگی به مسلمانان دنيا كرده است.

اگر من طرفدار تئوری توطئه بودم، كه نيستم، می گفتم كه، محمود احمدی نژاد رئيس جمهور راست افراطی ايران،
مامور پرووكاتور دولت بوش است و سعی دارد تا كشورش را از دنيای متمدن دوركرده و زمينه را برای يك حمله نظامی به ايران آماده كند. به نظر می رسد كه احمدی نژاد بهتربن راه پيشرفت خود را در اتئلاف با فاشيست های شناخته شده در سطح جهان می بيند، و با جلوه دادن خود به مثابه حامی مردم فلسطين و دشمن آمريكا و اسرائيل، توجه مردم خود را از مسائلی مانند بيكاری و تورم بالا كه با آن روبرو هستند، منحرف می سازد.
اين هفته، دولت احمدی نژاد "كنفرانسی" در مورد هولوكاست، نسل كشی فاشيست ها طی جنگ جهانی دوم عليه يهوديان اروپا كه همه دنيا از آن آگاه است، را برگزار كرد. در باره "كنفرانس" به عنوان نشستی كه "هر دو طرف" مسئله را مطرح می كند، تبليغ شده بود. مثل اينكه كسی كنفرانسی در باره برده داری در آمريكا برگزار كند و بخواهد هر دو طرف مسئله را بررسی كند، برده داران "دستاوردهای مثبت" برده داری را تحسين كنند و هلاكت ميليون ها نفر را تحت امواج بی رحمانه آن، در مقابل منتقدين برده داری انكار كنند. و يا شايد "كنفرانسی" در باره نسل كشی در كنگو در اوايل قرن بيستم توسط بلژيكی های استعمارگر و اين ادعا كه گويا آنها در پی ايجاد كار برای كنگوئی ها بودند، و انكار هلاكت ميليون ها نفر در مقابله با مخالفين. و يا حتی "كنفرانسی" در باره اين نظريه كه آيا اسلام يك دين جنگ طلب و سلطه جو است كه احكام دينی آن آرامش غير ملسمانان را تهديد می‌كند (يك "رشته تحقيقی" وجود دارد كه پيرو اين موضع است و در دفاع از آن بر آيات و حديث ها تكيه می‌كند) در مقابله با نظريه كه معتقد به تفسير و استفاده مختلف از تمام اديان است.
اما در "كنفرانس" هيچ صدائی در دفاع از اين واقعيت تاريخی وجود نداشت، كه، رژيم هيتلر و متحدينش يك جنگ تمام عيار برای محو و نابودی‌ تمام يهوديان مناطق تحت اشغال خود سازمان داده بودند. آنها از روش های گوناگون برای رسيدن به آن هدف استفاده كردند : از گشت های كشتار تا مينی بوس های متحرك حامل گاز سمی، روشی كه بعدا موثرترين شد در راه قتل عام ميليون ها نفر كه در واگن های باربری توسط خط آهن اروپا و آلمان به اتاق های گاز بازداشتگاه ها فرستاده می شدند، جائيكه دندان طلا و يا هر شيئی با ارزش ديگری را از جسد جدا كرده و بعد آنرا می سوزاندند.
رقم 6 ميليون بدست آمده از اسناد نازی ها،‌ اگر رقم پائينی نباشد بالا نيست. اما در حقيقت نه ارقام مسئله اصلی هستند و نه حتی مباحث شبه – تكنيكی كه در "كنفرانس" احمدی نژاد دوباره مطرح شدند، مانند : اتاق های گاز قابل ساخت نبودند، يا اينكه بسياری از آن انسان ها "تصادفا" در نتيجه مريضی و يا غيره مردند، اينها "تفسير هائی" هستند كه پيروان هيتلر فاشيست طی دهه ها آنها را بكار بردند و امروزه "انكار هولوكاست" ناميده میشود.
مسئله اصلی اين است كه احمدی نژاد فكر می‌كند با دعوت ديويد دوك به تهران، به جای فعالين صلح ( كه اغلب آنها يهودی هستند) – مخالفين مانور دولت بوش برای آغاز يك جنگ عليه كشور او - می تواند به مردم آمريكا نزديك شود.
و يا شايد فكر می‌كند كه مسلمانان دنيا با رهبران سابق
KKK و طرفداران رژيم هيتلر وجه مشتركی دارند. اگر او چنين فكر می‌كند، واقعا توهين بزرگی به مسلمانان دنيا كرده است.
اگر احمدی نژاد واقعا خواهان "كمك" به مردم فلسطين بود، چرا دولت وی از شركت يك حقوقدان فلسطينی (كه در ضمن شهروند اسرائيل هم هست)، رئيس يك مركز تحقيقاتی در باره هولوكاست و اثرات آن بر روابط اسرائيل – فلسطين، كه آماده چالش مستقيم با گروه های‌گوناگون "منكرين هولوكاست" از اروپا، استراليا و آمريكا بود، جلوگيری كرد؟. چرا احمدی نژاد با خوش آمد گوئی به نژاد پرستان و فاشيست ها از كشورهای مختلف سعی‌كرد مانند يك طرفدار به آنها مشروعيت ببخشد، در حاليكه بسياری از آنها هوادار تئوری هائی هستند كه تمام مسلمانان دنيا منجمله مردم كشور او را به عنوان "نژاد پست"
تصوير می كنند؟.
از گفته های دوستان ايرانی‌ام جنين بر می‌آيد كه دولت احمدی نژاد به دليل تعميق بحران اقتصادی و سياست های اختناق از جمله : دستگيری رهبران اتحاديه های كارگری، سركوب اپوزيسيون دانشجوئی و همسوئی عمومی با ارتجاعی ترين اقشار جامعه، هيچگونه محبوبيتی در بين مردم ندارد. كسانی كه به احمدی نژاد رای دادند اميدوار بودند كه او بتواند بحران اقتصادی را كه بعضی ها ناشی از روابط اقتصادی دولت قبلی با قدرت های‌ بزرگ سرمايه داری میدانستند، كاهش دهد. با توجه به اطلاعات من، او اوضاع اقتصادی را بدتر كرده است.
با وجوديكه احمدی نژاد رهبر يك رژيم روحانی است ولی خود او يك مقام روحانی نيست و بسياری سياست های ‌مذهبی ‌او را يك نوع اپورتونيسم سياسی می بينند. بعضی ها ادعا كرده اند كه او همفكر متفكرين نازی بارگاه شاه در سالهای 1930
(شاه اول كه متمايل و شايد خواهان ائتلاف با آلمان نازی برای شكست كنترل انگلستان بر نفت كشور قبل از جنگ جهانی دوم بود) می باشد. در سال 1941، شوروی و انگلستان آن شاه را كه اعمالش اشكارا به نفع محور فاشيست بود معزول كرده و پسرش را به عنوان پادشاه مشروطه به جای وی نشاندند. اگر اين اتفاق نمی افتاد، امكان داشت كه هيتلر ايرانی ها را هم مانند متحدين ژاپنی خود "آريائی های‌افتخاری" اعلام كند.
احمدی نژاد با برگزاری كنفرانس خود در اين هفته، از عناصر فاشيست كشورهای بسياری دعوت كرد تا متحد وی شوند. شايد او رد پای هيتلر را دنبال كرده و آنان را "حاميان افتخاری دين" اعلام كند.
در سال 1953، سازمان سيا با كمك انگلستان، محمد مصدق، نخست وزير منتخب را سرنگون كرد و عملا از شاه يك ديكتاتور قدرتمند ساخت كه به صورت وحشيانه ای حزب توده (كمونيست) و تمام مراكز غير دينی و نيروهای چپ در جامعه را سركوب كرد. در خلا سياسی كه ديكتانور بوجود آورده بود، يك بخشی از روحانيت اسلام به مركزی برای اپوزيسيون تبديل شد و هنگامی كه شاه در سال *1978 سرنگون شد، يك "جمهوری اسلامی" مذهبی تاسيس شد.
اگر دولت مصدق سرنگون نمی شد و درآمد نفت ايران در راه توسعه اجتماعی مصرف ميشد، ايران، امروزه چگونه بود؟
اگر دولت ريگان از جنگ تجاوزكارانه صدام عليه رژيم مذهبی ايران بعد از سرنگونی شاه حمايت نمی كرد، ايران، امروزه چگونه بود؟ به نظر بسيار بعيد می رسد كه مردم ايران امروزه تحت حكومت احمدی نژاد زجر می كشيدند، همانطوريكه اگر حمايت دولت ريگان از صدام نبود، به احتمال قوی مردم عراق قادر بودند در سالهای 1980 صدام را از قدرت بركنار كنند.
نژاد پرستی ضد – يهود كه دنيا از اواخر قرن نوزدهم آنرا ضد- يهوديت (سامی) (
ANTI – SEMITISM) ناميده است، قرابتی با تاريخ مردم ايران و يا دين اسلام ندارد، اگرچه جنگ اسرائيل – فلسطين به عناصر راست افراطی اين امكان را داد تا ديدگاه های ضد – يهودی را در كتاب های دينی اسلام بر جسته كنند و آثار نژاد پرستانه ضد – يهودی
منجمله "بزرگان معاهده های صهيون" را در كشورهای عربی زبان تحت نام مبارزه با اسرائيل و صهيونيسم، اشاعه دهند.
مانند ديويد دوك، كه برايش نژاد پرستی ضد – يهود، ضد – سياه، ضد - هر چيزی كه بازار نژاد پرستی می طلبد، به مدت بيش از سی سال كاسبی جنجال برانگيزی بود، احمدی نژاد هم با "سرمايه گذاری" دولت خود در نژاد پرستی ضد – يهود و ضد – يهوديت، اميدوار است كه بتواند "بازار را در تنگنا قرار بدهد" و مقام رهبری را در اين معركه نژاد پرستی بدست آورد. در اين روند، او به مردم ايران و سنن مترقی آنان آسيب رسانده و توهين كرده است. او ضمن توهين به يهوديان صرف نظر از احساسات مذهبی ونقطه نظر آنها به دولت اسرائيل، به مبارزه مردم فلسطين عليه سياست های اختناق آميز اسرائيل و يكسان شمردن آن مبارزه با دروغ های زشت طرفداران فاشيسم هيتلری، هم توهين كرده است.
من اين مقاله را به صورت نيمه جدی كه اگر من طرفدار تئوری توطئه بودم، احمدی نژاد را به عنوان مامور بوش متهم می‌ كردم آغاز كردم. اما، در حقيقت احمدی نژاد بيش از يك مامور به بوش كمك كرده است. او به تنهائی‌ باعث شد دولت بوش به پيروزی تبليغاتی عليه كشورش دست يابد كه سازمان سيا با ميليون ها دلار نمی توانست آنرا بدست آورد. اگر او همچنان به اين راه ادامه دهد مسلما به عنوان رقيب در ذكاوت سياسی از صدام جلو خواهد افتاد.

* - تاريخ انقلاب ايران فوريه 1979 ( بهمن 1357) می باشد كه نويسنده 1978 نوشته است - مترجم

منبع : مسائل سياسی
POLITICAL AFFAIR
نويسنده : نورمن ماركوويتز
NORMAN MARKOWITZ
تاريخ : 12 دسامبر 2006

 

توضیح نوید نو : برای شناخت بیشتر از کوکلاس کلان ها می توانید به آدرس زیر مراجعه نمایید .

 

کوکلوس‌کلان

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics