نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2015-10-07

نویدنو  15/07/1394 

 

 

در بارهٔ وضع یا وضعیت انقلابی

تهیه شده در: کارگروهِ بررسی

 

1- وضعیت انقلابی به چه وضعیتی گفته می شود؟

 

در بارهٔ وضع یا وضعیت انقلابی بسیار گفته و نوشته اند و تشخیص شرایط بعنوان "وضعیت انقلابی" در بسیاری از موارد، شاخص انقلابی بودن و نبودن نیروهای چپ و نیز محور تاکتیک های برآمده از آن شده است. با این همه، تشخیص وضعیت انقلابی و اتخاذ تاکتیک های مناسب در چنین وضعی، بدان سادگی نیست که تصور می شود و تحلیل های چپ روانه و اراده گرایانه بسیاری را در این زمینه شاهد بوده ایم.

وضعیت انقلابی در کلی ترین وجه به شرایطی گفته می شود که بالایی ها دیگر نتوانند مثل قبل حکومت کنند و پایینی ها دیگر نخواهند مثل قبل بر آن ها حکومت شود.

سال ها قبل از این که چنین شاخص هایی تدوین و  فراگیر گردد، کارل مارکس در هجدهم برومر لویی بناپارت، تحلیل ارزنده ای از رفت و برگشت وضعیت های انقلابی ارائه کرده است.  او می نویسد:

« انقلاب اجتماعی قرن نوزدهم چکامه خود را فقط از متن آینده می تواند برداشت کند نه از گذشته. تا این انقلاب هر گونه ایمان خرافی به گذشته را کنار نگذارد نمی تواند به وظیفه خاص خود بپردازد.»

و ادامه می دهد:

« جامعه اکنون عقب تر از مبدا حرکت خود به نظر می رسد و در حقیقت حالاست که باید برای خود مبدا حرکت انقلابی و به عبارت دیگر وضع، مناسبات وشرایطی را پدید آورد که تنها وجود آن ها به انقلاب معاصر خصلت جدی می دهد. انقلاب های بورژوایی از نوع انقلاب قرن هیجدهم به سرعت از یک کامیابی به کامیابی دیگر می رسند، جلوه های شکوهمند آن ها یکی پس از دیگری بیشتر است. افراد و اشیا گویی در زیر تابش نور الماس قرار دارند، حالت جذبه متجلی هر روز است، ولی این حالت مستعجل است، زود به نقطه اوج خود می رسد وجامعه قبل از آن که بتواند با سر هشیارره آورد های دوران طوفان وهجوم خود را درک کند، به خماری طولانی دچار می گردد.

ولی انقلاب های پرولتری، یعنی انقلاب های قرن نوزدهم، بر عکس مدام از خود انتقاد می کنند؛ پی در پی حرکت خود را متوقف می سازند، و به آن چه انجام یافته به نظر می رسد باز می گردند تا بار دیگر آن را از سر بگیرند؛ خصلت نیم بند و جوانب ضعف وفقر تلاش های اولیه خود را بی رحمانه به باد استهزا می گیرند؛ دشمن خود را گویی فقط برای آن بر زمین می کوبند که از زمین نیروی تازه بگیرد و بار دیگر غول آسا علیه آن ها قد بر افرازد؛ در برابر هیولای مبهم هدف های خویش آن قدر پس می نشینند تا سرانجام وضعی پدید آید که هر گونه راه بازگشت آن ها را قطع کند و خود زندگی با بانگ صولت مند اعلام دارد : گل همین جاست همین جا برقص !»[1]    

لنین در مطلبی باعنوان: «اقدام اول ماه مه بوسیلهٔ پرولتاریای انقلابی»[2] منتشره در سال ۱۹۱۳ می نویسد:

«روسیه وارد وضعیت انقلابی شده است، چرا که سرکوب اکثریت قوی از مردم - نه تنها پرولتاریا بلکه ۹۰ درصد تولید کنندگان کوچک و بویژه کشاورزان - به حداکثر خود رسیده است و این سرکوب شدت گرفته، گرسنگی، فقر، بی حقوقی، و تحقیر مردم دیگر با موقعیت نیروهای مولدهٔ تولید، سطح خودآگاهی طبقاتی، و خواست توده ها در روسیه که از سال ۱۹۰۵ بالاگرفته و همچنین، نحوه پیشبرد امور در کشورهای همسایه - نه تنها اروپایی بلکه حتی آسیاسی- نا همخوان است.»

او در ادامهٔ همین مطلب، ضمن اشاره به اینکه سرکوب به تنهایی هر چقدر هم که خشن باشد، انقلابی را بوجود نمی آورد، می نویسد:

« در اغلب موارد، این کافی نیست که طبقات فرودست نخواهند به شیوهٔ گذشته زندگی کنند. همچنین ضروری است که طبقات فرادست نتوانند به شیوهٔ گذشته دولتمداری و حکومت کنند.»

و باز ادامه می دهد که :

«نه سرکوب طبقات پایین و نه بحران بین طبقات بالایی انقلاب بوجود نمی آورد؛ آن ها تنها باعث تباهی کشور می شوند، مگر آنکه در کشور طبقه ای انقلابی قادر باشد موقعیت سرکوبِ مطیع و غیرفعال کننده را به یک موقعیت خیزش و شورش فعال برگرداند.»

لنین در همین مقاله برای روشن کردن نقطه نظراتش، به رویدادهای بوجودآورندهٔ شرایط انقلابی یعنی اعتصاب سراسری سن پترزبورگ اشاره می کند و توضیح می دهد که چگونه دعوت به اعتصاب از گروه کوچکی از رهبران اعتصابی در بخش های مختلف کارگری آغاز می شود؛ بوسیله خیل عظیمی از فعالان کارگری تکثیر می شود؛ کارگران را به هیجان می آورد؛ به اعتصاب صدها هزار کارگر می انجامد و با تظاهرات وسیع کارگری خیابانی، در میلیون ها نفر از ساکنان شهر یک احساس همبستگی فراگیر با خود می آفریند.

او بعدها برای این سال های طولانی برقراری وضعیت انقلابی، سه مرحله بازشناسی کرده است. برای مثال، در مقاله ای به نام «وظایف پرولتاریا در انقلاب اخیر» می نویسد:

«ویژگی مشخص وضعیت فعلی در روسیه آن است که کشور دارد از مرحله ای که به علت خودآگاهی ناکافی طبقاتی و سازماندهی، قدرت را در دستان بورژوازی گذاشت، به مرحله دومی انتقال می یابد که باید قدرت را در دستان پرولتاریا و فقیرترین بخش کشاورزان بگذارد.»[3]

«مرحلهٔ سوم آغاز شده است. این مرحله را می توان آستانهٔ انقلاب نامید… تردیدی وجود ندارد. ما در آستانهٔ یک انقلاب پرولتری جهانی هستیم.»[4]

روشن است که بررسی های لنین در مورد وضعیت انقلابی به این گفتارها و یا آن جملهٔ معروف یعنی بالایی ها نتوانند و پایینی ها نخواهند خلاصه نمی شود. لنین در تمام دوران مبارزهٔ در این سال ها به انقلاب و شرایط عینی و ذهنی آن اندیشیده، در رابطه با آن تحقیق علمی و تجربی کرده و شناخت خود از وضعیت انقلابی را تکامل بخشیده و بیان داشته است.

بعدها دیگرانی نیز تلاش کرده اند این تحلیل را از دید خود و برای مستند ساختن مشی های سیاسی شان گسترش ببخشند. برای مثال تروتسکی در مقاله ای به نام : «یک موقعیت انقلابی چیست؟»[5]  ضمن ارائهٔ بخش بندی موقعیت انقلابی به چند مرحله (مرحلهٔ آغازین در یک موقعیت انقلابی، تغییر نظرگاه طبقات، و رشد تا پختگی کامل موقعیت انقلابی) به اهمیت تعیین کنندهٔ درجهٔ پختگی در این رابطه اشاره می کند:

«این توضیح دربرگیرندهٔ عامل ذهنی است و عامل ذهنی تنها مسئلهٔ حزب پرولتاریا نیست، بلکه مسئلهٔ ذهنیت تمام طبقه و البته مهمتر از همه پرولتاریا و حزب است.»

بعد از او هم تروتسکیست های دیگری از جمله دانیل بن سعید از برگزارکنندگان انترناسیونال چهارم همین مضامین را شرح بیشتری داده است[6]. او ضمن بحث مفصل خود در این رابطه، با اشاره به دیدگاه ها و گفته های بسیاری از شخصیت های سیاسی چپ و کمونیست، از همان دید، ضرورت ها برای برخورد انقلابی به شرایط سیاسی اقتصادی توسط حزب کمونیست را مورد تاکید قرار می دهد. تحلیل شرایط عینی و ذهنی انقلاب و رابطه‌ٔ آن با بحران اقتصادی و سیاسی در وضعیت انقلابی و نقش پیشاهنگِ حزب کمونیست برای دمیدن در کورهٔ انقلاب و تسریع و نتیجه گیری از انقلاب، شاه بیت بررسی اوست:

«این نکته به یکی از قدرتمندترین مباحث چه باید کرد مربوط می شود که لنین در آن به تمایز بین حالات مختلف حرکات خودجوش تاکید می کند. او خودجوشی را شکلی جنینی از خودآگاهی می داند، اما بین درجات مختلفی از خودآگاهی مانند یک خودجوشی بدون رهبری و دنباله رو، و خودجوشی آزادشده و عمق یافته توسط نیروهای پیشرو انقلابی  نیز فرق می گذارد. او تاکید می کند که خودآگاهی تنها «از بیرون» و از طریق روشنفکرانی که درک و دانش دقیق خود را از جامعه و فرایند تولید را همراه دارند، به میان آن ها  آورده می شود.»

و به این نقل قول لنین تاکید می کند که:

«طبقه کارگر با تلاش های خاص خود تنها می تواند آگاهی اتحادیه ای بوجود آورد.»[7]

و از لوکاچ شاهد مثال می آورد که:

«تنها خودآگاهی پرولتاریاست که می تواند راه خروج از بن بست سرمایه داری را نشان دهد. تا این خودآگاهی غایب است، بحران دائمی باقی می ماند و به نقطه آغازش باز می گردد و تکرار می شود.»

ریز شدن در جوانب و جزئیات وضعیت انقلابی به تروتسکیست ها که انقلاب گرایی تندروانه ای را نمایندگی کرده اند، خلاصه نمی شود. در میان کمونیست ها هم نمودهای بسیاری از دقیق شدن در چیستی وضعیت انقلابی، بازتاب وسیعی داشته و تقریبا در نوشته ها و گفته های همه تحلیلگران مشهور چپ و کمونیست از رُزا لوکزامبورک و گرامشی گرفته، تا لوکاچ و غیره به شیوه های گوناگون ادامه داشته است.

برای نمونه، للوید چرچ وارد تاریخدان و عضو حزب کمونیست استرالیا در مقاله ای به نام : «لنین و موقعیت انقلابی»[8] ضمن توضیح وضعیت انقلابی از نظر لنین به نکاتی اشاره می کند که در خور تعمق است. او در این نوشته، سرفصل بندی چهارگانه ای برای تشخیص وضعیت انقلابی بر می شمرد.

 

«۱- همه طبقات ضد انقلاب به علت تضادهای درونی شان دچار به هم ریخته و تضعیف شده باشند و نتوانند به شیوهٔ قدیم حکومت کنند.

۲- همهٔ عوامل دودل، متزلل، بی ثبات و بینابینی (دمکرات های خورده بورژوای دمکرات) خود را به قدر کافی در معرض قضاوت مردم قرارداده و بی اعتبار کرده باشند.

۳- در میان پرولتاریا «یک گرایش توده ای در حمایت از اقدام انقلابی قاطع، بی قید و شرط و جسورانه در برابر بورژوازی نضج گرفته و در حال افزایش باشد.

۴- نیروهای مسلح رژیم بورژوازی در مرحله بالایی از نافرمانی و فروپاشی قرارداشته باشند.»

 

او در تشریح این ویژگی ها از دیدگاه لنین، روی چند مطلب از لنین دست می گذارد و نکاتی را برجسته می کند. اولین مقالهٔ مورد اشاره او «توهم هایی از نوع قانون اساسی[9]» منتشر شده در اوت ۱۹۱۷ است. لنین می نویسد:

 

« انقلاب با شرایط عادی در یک کشور متفاوت است ، درست بدین دلیل که مسائل مورد مناقشه در زندگی یک کشور بوسیله مبارزهٔ مستقیم طبقات و توده ها، حتی تا مرز مبارزهٔ مسلحانه تعیین می شود… کاملا مشخص است که در بلند مدت مسائل زندگی اجتماعی بوسیله مبارزه طبقاتی در بزرگ ترین و حادترین شکل - در شکل یک جنگ داخلی - تعیین می شود.»

 

مقالهٔ بعدی «درس های انقلاب[10]» است که در سپتامبر ۱۹۱۷ انتشار یافته:

 

«هر انقلابی به معنای یک تحول ناگهانی وشدید در زندگی توده های عظیم مردم است. اگر موجبات چنین تحولی فراهم نشده باشد وقوع انقلاب حقیقی غیر ممکن است .»[11]

 

و در مقاله ای به نام «بحران به مرحلهٔ بلوغ رسیده[12]» با فاصلهٔ زمانی کوتاه یعنی در ۱۲ اکتبر ۱۹۱۷ می نویسد:

 

«روزهای آغازین ماه اکتبر بی تردید، از همه نظر، نشان از نقطه چرخش تعیین کننده ای در تاریخ انقلاب روسیه و همچنین انقلاب جهانی دارد.»

 «مرحلهٔ سوم آغاز شده است. این مرحله را می توان آستانهٔ انقلاب نامید… تردیدی وجود ندارد؛ ما در آستانهٔ یک انقلاب پرولتاریایی جهانی هستیم.»

 

للوید چرچ وارد نتیجه می گیرد:

 

«وقتی لنین شعار انتقال تمام قدرت به شوراها را مطرح می کند، بلشویک ها اکثریت شوراها را در اختیار ندارند. او مردم را به هواداران حزب کمونیست خلاصه نمی کند و مرز بتنی بین حزب، طبقهٔ کارگر متشکل حول آن و دیگر بخش های بزرگ مردم که خواهان دگرگونی شرایط اند نمی کشد و همراه با آن ها حرکت می کند و بارها تاکتیک های پیشبرد انقلاب را عوض می کند و این تنها در آخرین مرحله است که به قیام انقلابی روی می آورد.» (تاکید از کارگروه( 

و این نکتهٔ مهمی است که تفاوت جدی میان یک دید لنینی و انقلابی گری سکتاریتی و تندروانهٔ تروتسکیستی را به خوبی نشان می دهد.

 

در تاریخ کشور ما نیز وضعیت انقلابی و تاریخ آغاز آن و نحوهٔ برخورد نیروهای پیشرو بحث های دامنه داری را پیش کشیده است. نیروهایی برای یک دوران طولانی معتقد به وجود وضعیت انقلابی در کشور بودند و تصور می کردند نیروهای پیشرو باید با مبارزات جسورانه خود نیروی محرک «عامل ذهنی» را شتاب دهند و نیروهایی نیز تنها با تکامل مبارزه  در متن جامعه وارزیابی درست از شرایط عینی و ذهنی، و اوج گیری اعتراض ها وفراگیر شدن آن وضعیت انقلابی را اعلام کردند .

برای مثال، هفته نامهٔ نوید در تاریخ شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۵۷ درست یک روز پس از تظاهرات وسیع مردم و به گلوله بستن آن ها در میدان شهدای تهران نوشت:

 «در کشور ما وضعیت انقلابی حکمرواست. مردم نمی خواهند به شیوهٔ گذشته زندگی کنند و حاضر نیستند یوغ استبداد شاه را تحمل کنند. رژیم نمی تواند به شیوه گذشته حکومت کند. فعالیت و جنب و جوش و وفداکاری انقلابی مردم به حد شگرفی بالا رفته و گسترش و عمق یافته است. مردم قهرمان کشور ما یک بار دیگر عظمت روحی خود را نشان می دهند و ضربات جانانه ای بر استبداد مغرور و متفرعن سلطنتی محمد رضا شاه وارد می آورند.»[13]

( لازم به یاد آوریست که کمیته مرکزی حزب توده ایران هم در اعلامیه 13 شهریور خود وضعیت جامعه ایران را انقلابی خوانده بود .)[14]

 

بررسی چیستی وضعیت انقلابی در ادبیات توده ای کشور ما نیز جاپای محکمی دارد. زنده یاد امیر نیک آیین در درس نامه های خود مبحثی تحت عنوان «شرایط عینی و ذهنی انقلاب- وضع انقلابی»[15] دارد. او «شرایط عینی و شرایط ذهنی و رابطهٔ آن با مقولهٔ مهم وضع انقلابی» را بخشی از «تئوری مارکسیستی لنینیستی انقلاب اجتماعی» می داند و معتقد است از دیدگاه لنینی «وضع انقلابی جمیع شرایط عینی و ذهنی است که بازتاب بحران اقتصادی و سیاسی یک نظام اجتماعی در مرحله ای مشخص است.» او ضمن تاکید بر نتوانستن بالایی ها و نخواستن پایینی ها بر چند نکته تاکید می کند:

 

«نکتهٔ اول- اینکه بالا رفتن آگاهی سیاسی مردم که وابسته به این تشدید فعالیت مستقلانه است، خود یک عامل ذهنی تاریخی شمرده می شود، ولی نسبت به عامل ذهنی انقلاب که سازمان پیشاهنگان و حزب است، در جمعِ عوامل عینی و شرایط عینی انقلاب قرار می گیرد و پیدایش آن مشخصهٔ وضع انقلابی است.

نکتهٔ دوم- اینکه حلقهٔ اساسی در این مشخصات سه گانه در پیدایش وضع انقلابی، اولاً وقوع یک بحران عمومی و ثانیاً شرکت بی سابقه و فعالیت عظیم توده مردم است.

کاملا روشن است که عوامل و محمل های عینی، مطلبی به کلی جدا از شرایط مادی و مبانی اقتصادی است که بدون آن ها انقلاب علی القاعده محال است.»

رفیق نیک آیین در این نوشته تعریفی نیز از «شرایط ذهنی انقلاب» ارائه می دهد و آن را «عبارت از لیاقت و کفایت طبقه و طبقات انقلابی و نیروهای ترقیخواه به انجام و پیشبرد مبارزهٔ شجاعانه و فداکارانه، اتحاد و همبستگی این نیروها، و در هستهٔ آن، وجود یک حزب با تجربهٔ انقلابی که با سیاست درست و اصولی و با تکیه به استراتژی و تاکتیک درست انقلابی امر انقلاب را رهبری نماید.» معرفی می کند.

او با تاکید بر ضرورت «درک و به کار بردن دیالکتیک عام، خاص و مفرد» برای این نوع تحلیل از شرایط، به یک گفتهٔ لنین در این مورد اشاره دارد که فوق العاده روشنگرانه است:

 

«انقلاب مولود هر وضع انقلابی نیست، بلکه مولود وضعی است که در آن به تغییرات عینی، دگرگونی ذهنی، یعنی توانایی طبقهٔ انقلابی به اقدامات توده ای به حد کافی نیرومند، اضافه شود که بتواند دولت کهنه را که هیچگاه حتی در دوران بحران ها نیز اگر آن را نیندازند، خود نمی افتد، در هم شکند یا متزلزل سازد.»(تاکید از کارگروه)

 

 

 

 


 

[1] هیجدهم برومرلویی بنا پارت  ص 32-31 ترجمه زنده یاد پورهرمزان - چاپ حزب توده ایران - سال 1386 

 

[11] مجموعه آثار لنین - ترجمه محمد پورهرمزان - جلد سوم چاپ تهران -1384

-          [14]همانجا

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: