نویدنو 14/12/1392

نویدنو  14/12/1392 

 

تحریفِ تاریخ، زخمی کهنه بر پیکرِ جنبشِ آزادی‌خواهانة مردم‌ میهن‌مان

 

تحریف تاریخ در بررسی‌ای با عنوان: ”نگاهی به برخی اشتباهات“، نوشتة جمشید نجفی، [روزنامة شرق، ۱۷ بهمن‌ماه] به انتشار ترجمة فارسیِ اثر پژوهشی‌ای به نام ”کودتا“[به‌زبان انگلیسی]، نوشتة ”یروآند آبراهامیان“ پرداخته شده است. جمشید نجفی می‌گوید: ”اما متاسفانه ترجمه‌ای که از سوی ”نشرِ نی“ از این کتاب منتشر شده است پر از غلط‌های فاحش و تعجب‌آوری است که اصلِ متن را لوث و به آن لطمه فراوان وارد کرده است.

 

این اثر به ‌وسیلة محمد ابراهیم فتاحی به ‌فارسی ترجمه شده است، و جمشید نجفی در وجیزه‌اش بر این ترجمه، با استناد به متنِ انگلیسی ”کودتا“، به این نتیجه گیری می‌رسد که این ترجمه، به‌دلیلِ آشنا نبودنِ مترجم به زبان انگلیسی، ایرادهای جدی‌ای دارد. او ضمن ارزشمند دانستنِ این کتاب، می‌نویسد: ”این کتاب، بر اساس آخرین اسناد و مدارکی نوشته‌ شده که بسیاری از آنها تاکنون مکتوم بوده و فقط طی سال‌های اخیر از طبقه‌بندی خارج شده[اند] است و از این‌رو حاوی اطلاعات تازه و افشاکننده‌ای است که برخی از نتیجه‌گیری‌های رایج قبلی را دربارة جنبش ملی‌کردن نفت، مواضع مصدق و کودتا در پرتو اسناد به چالش می‌کشد و به‌ویژه از جهت افشای ماهیت زمزمه‌های مغرضانه‌ای که سال‌های اخیر با تحریف تاریخ علیه جنبش ملی‌کردن نفت و دکترمصدق گهگاه‌ ساز می‌شده است کتابی است روشنگر، به‌موقع و ضروری.“ و در ادامه آورده است: ”... برخی از این اشتباهات و لغزش‌ها حاصل بی‌دقتی یا عدم آشنایی کافی مترجم با زبان انگلیسی و عدم دریافت مفهوم متن اصلی است که سبب شده[است] مطالبی متفاوت، مبهم و گاه متضاد با متن اصلی کتاب به‌عنوان ترجمة فارسی آن در این کتاب ارایه شود. برخی دیگر حاصل عدمِ آشنایی عمومی مترجم با زمینة کلی تاریخی و بستری است که حوادث مورد بحث کتاب روی آن جریان می‌یابد و سرانجام برخی دیگر از لغزش‌ها ناشی از عدمِ تسلط به زبان فارسی است که در مجموع سبب شده است این ترجمه در کلیتِ آن، متنی غیرقابل اتکا از آب درآید.“ نویسندة مقاله با انگشت گذاشتن بر موردهای اشتباه در ترجمة کتاب، در مقام نتیجه گیری می‌نویسد: ”مشکلِ اساسی در مواردی نیست که یک لغت یا یک اصطلاح درست درک نشده و یک جمله نامفهوم است، مشکل در اینجاست که از لحاظِ مفهومی، تحریف و ابهام در سرتاسر کتاب وجود دارد و آن را خدشه‌دار ساخته است.“

بحثِ ما در این میان کنکاش و جستجو در عمدی و یا سهوی بودنِ این ترجمة بی‌ارزش نیست، بلکه ریشه‌یابیِ فرآیندی است که دشمنان منافع ملی ایران بارها با گنجاندنِ آن در معادله‌هایِ سیاسیِ مورد نظرشان، تلاش کرده‌اند تاریخ و رویدادهای تاریخی را به‌نفع جریان و یا جریان‌های خاصی جلوه دهند. این تلاش‌های مذبوحانه به‌خصوص در ارتباط با یکی از دوران‌های مهم تاریخ میهن‌مان، یعنی سال‌های دهة ۱۳۳۰ تا سالِ ۱۳۳۲، اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. به‌طورِمثال، دشمنان منافع ملی ایران با پرده‌پوشیِ جنایت‌های صورت گرفته در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر ضدِ دولت قانونیِ دکتر مصدق، سعی در القای این داشته‌اند که این کودتایِ ننگین را مبارزه برضدِ [خطرِ] کمونیست‌ها بشناسانند. کتاب یروآند آبراهامیان به‌روشنی نشان می‌دهد که هدفِ کودتا، حفظِ سلطة امپریالیسم بر منابعِ نفتیِ منطقة خاورمیانه و دیگر کشورهای نفت خیز بوده است. این سخنِ دکتر مصدق که: کمونیست[ها] را بهانه کردند تا برای سال‌هایی چند نفت ما را غارت کنند، هنوز روزامد بودنش را از دست نداده است. ایستادگیِ دکتر مصدق برای حفظِ منافع ملی ایران، پس از گذشتِ ۶۰ سال از آن کودتایِ ننگین، هنوز خشم و کینة بسیاری از کنشگرانِ سیاسی حال حاضر را برمی‌انگیزاند، و همین امر نشان می‌دهد که درس‌آموزی از آن تجربة خونبار- به‌ویژه که دشمن در بزنگاهِ حساس کنونی در کمینِ منافع مردم و میهن‌مان نشسته است- می‌توانست آن شطِ خونینِ مقاومت و ایثار را در مسیری مطلوب هدایت کند. مدافعانِ رژیم سابق و کنونی اتفاقاً در ابرازِ نظر دربارة این مقطع مهم از تاریخِ کشورمان بارها و بارها دشمنی‌شان را با مردم نشان داده‌اند، و هنوز هم برای تفسیر و تعبیرِ دلخواه از رویدادهای آن مقطع سرنوشت‌سازِ کشور به‌دست و پا زدن ادامه می‌دهند. انجمنِ سخن در لندن، به مناسبت شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد، و همچنین انتشارِ کتاب ”کودتا‌“[در ۲۰۱۳ به‌زبان انگلیسی] جلسه‌یی برگزار کرد که نویسندة کتاب هم در آن حضور داشت. فرزندِ آیت‌اله ابوالقاسم کاشانی[از چهره‌های بسیار مطرح در رویدادهای کودتا] هم از جمله مدعوین بود. او در سخنانی پرتنش، تیغ تیز حمله‌اش را متوجه دکتر مصدق کرد. سخنرانی فرزندِ کاشانی برضدِ دکتر مصدق- که با واکنش شدید حاضران روبه‌رو شد- نشان داد که سرکوب‌گرانِ حاکم و مدافعانِ رژیم سابق بر سرِ تاراج منافع ملی ایران اشتراک نظر دارند و به‌صورت‌های گوناگون این نظرِ مشترک‌شان را بیان کرده‌اند و می‌کنند. این حمله‌های نظریِ سازمان‌یافته، به‌شکل‌های مختلف برنامه‌ریزی و پیاده می‌شوند. گاهی به‌طورِمستقیم متوجهِ دکتر مصدق می‌شوند و گاهی- به‌دلیلِ نقش آشکار و انکارناپذیرِ حزب تودة ایران در تحول‌هایِ سیاسی میهن در جهتِ منافع ملی- حزب ما را نشانه می‌گیرد. در هر دو صورت، آماجِ حمله نیروهای مدافعِ منافع ملی میهن بوده و است. برنامة افق، صدای آمریکا، ۱۳ آبان‌ماه، در اجرایی که عباس میلانی در آن شرکت داشت، او در جوابِ این سوال مُجری که: نخستین بار که شعار مرگ بر آمریکا را شنیدید چه موقع بود، گفت: ”شعار مرگ بر آمریکا و لانة جاسوسی برخلافِ آنچه که آقای خامنه‌ای گفتند، در دوران اشغالِ غیرقانونی سفارت آمریکا آغاز نشد. اول بار که آمریکا به عنوان لانه جاسوسی مورد خطاب قرار گرفت در تظاهرات ۳۰ تیر حزب توده ایران  و در سال[های] قبل از ۲۸ مرداد بود. جزو قطعنامة حزب توده در آن زمان بستنِ لانه جاسوسی بود. ... جریانی که مرگ بر آمریکا در عالم مقال سیاسی ایران را رواج داد بیش از همه حزب توده بود و آنها که به خاطر موافقت با شوروی و به خاطر حفظ منافع شوروی فعالیت می‌کردند این شعار را می دادند. ... وقتی دکتر مصدق می‌خواست نفت را ملی بکند شعار مرگ بر آمریکا را حزب توده ایران داد و رهبران حزب توده ایران هم گفتند شوروی هم منافعی در ایران دارد.“

ماشاءالله آجودانی، استاد سابق دانشگاه در ایران و پژوهشگرِ تاریخِ ایران، در مصاحبه‌یی با بخشِ فارسی رادیو فرانسه، مردادماه امسال و به ‌مناسبتِ سالگرد کودتای ۲۸ مرداد، در این‌باره گفت: ”بالاخره این اتفاق نامبارکی که در مملکت ما افتاد چشم وجدان روشنفکریِ ایران را بر کارنامة خانوادة پهلوی به‌خصوص پهلوی دوم بست. یعنی در خاطرة فکری، فرهنگی و روشنفکریِ ایران رضا شاه با یک کودتا آمد بر سرِ کار و در مورد محمد رضا شاه با ماجرای ۲۸مرداد این دخالت خارجی باعث شد که مشروعیتِ نظام پهلوی به‌زیر سئوال برود. وقتی مشروعیتِ رژیم پهلوی زیر سئوال رفت دیگر روشنفکریِ ایران چشم وجدانش بسته شد. بعد از آن همیشه حکومت پهلوی را یک حکومت دست نشانده می‌دانست و چشم بر خدمات درخشانی که در دورة حکومت پهلوی دوم انجام گرفت، بست. واقعیت آن است که بعد از واقعة کودتای ۲۸ مرداد به‌هر صورت رژیم پهلوی خدمات درخشانی را به تاریخ ایران و ملت کرد و جامعة ایران را به رشد و وضعیت اقتصادی را درست کرد. آزادی‌های مدنی و مشارکت زنان در امور اجتماعی روز‌به‌روز در حال گسترش بود. ولی متاسفانه بین جریان‌های سیاسی ایران یک اتفاقِ مشخصی شکل گرفت، چه گروه‌های ملی، چه جریان چپ و چه جریان‌های مذهبی در این نقطه مشارکت کردند که حکومتِ پهلوی حکومتِ دست‌نشانده‌ای است و به‌همین جهت باید با آن مبارزه کرد و با همین نگاه تندِ سیاسی حتی حاضر شد با روحانیون مذهبی به ارتجاعی‌ترین قشرهای سیاسی جامعه علیه حکومت شاه متحد بشوند. این زیان بزرگی بود که به‌لحاظ تاریخی ملت ما دید و شاید یکی از دلایل به‌اصطلاح انقلاب اسلامی که باعث انحطاط تاریخ و فرهنگ ایران شد همین ماجرای ۲۸ مرداد بوده باشد که پیامدهای یک حکومتِ سکولار که دستاوردهای درخشانی داشت قربانی بینش‌های غلط و نگاهِ اسطوره‌ای کرد.“ دکتر آجودانی در ادامه، با توهینِ آشکار به مردم ایران و روشنفکران، می گوید: ”به‌لحاظ فرهنگی من معتقدم انقلاب اسلامی حاصل جهلِ ملت ایران و در رأسِ آن حاصل جهلِ روشنفکری ایران نسبت به تاریخ خودشان، نسبت به گذشته خودشان و نسبت به موقعیت درخشانی که در جامعه ایرانی داشتند، بود.“

سایت ”تاریخ ایرانی“، فروردین‌ماه ۱۳۹۰، مصاحبه‌یی از موسی غنی‌نژاد- به‌نقل از نشریة مهرنامه- انتشار داد که در آن او از جمله می‌گوید: ”به‌نظر من آنچه تحت عنوان نهضت ملی شدن صنعت نفت با ابتکار دکتر مصدق و دوستان و همفکران ایشان اتفاق افتاد٬ نیاز به بازنگری و بازخوانی دقیق‌تری دارد، بازخوانی بدون تعارف وقایعی که از نظرِ من منجر به دولتی شدن نفت شد. تابوشکنی در این زمینه اهمیت حیاتی دارد. باید تابوها شکسته شود[شوند]. ... جبهة‌ملی به‌رهبری آقای مصدق٬ بهترین راه را برای استفاده از مواهب نفت، در این دید که آن را ملی کند. این باور در شرایطی در ذهن آقای مصدق و دوستان ایشان نقش بسته بود که فضای جهانی هم تحت تأثیر جریان‌های چپ قرار داشت. ... اغلب روشنفکران و نخبگان سیاسی این فکر را در میان مردم ترویج می‌دادند که باعث و بانیِ همه عقب ماندگی‌های ایران ریشه در دخالت بیگانگان دارد. در ذهنِ مردم این تفکر نقش بسته بود که بیگانگان نمی‌گذارند ایران پیشرفت کند. ... مصدق علاقه داشت همواره پیشتازِ حرکتِ عوام باشد. در این فضا٬ محمد مصدق موفق شد نبضِ حساسیت افکار عمومی‌ را در دست گیرد. او به‌صراحت، خارجی‌ها - به ویژه انگلیسی‌ها- را مسببِ همه بدبختی‌های مردم می‌دانست. ... آقای مصدق و دوستان ایشان در جریان دولتی‌ کردنِ صنعت نفت ایران ضربة سنگینی به اقتصاد ما زدند که هنوز آثارِ این ضربه در اقتصاد ما مشهود است. ... مصدق شعارِ زنده باد مخالفِ من سر می‌داد اما طرفداران او در جبهة‌ملی را باید جزو بنیان‌گذارانِ چماق‌کشی درایران دانست. مطالعة تاریخ به‌خصوص آن‌چه از تاریخ شفاهیِ آن دوران می‌توان برداشت کرد به ما نشان می‌دهد که نخستین چماق‌دارانِ سیاسی ایران٬ طرفداران آقای مصدق بودند. ... پوپولیسم مصدقی نقطة عطفِ قانون‌شکنی و پشت کردن به نهادهایِ دموکراسی بود. جریان سیاسی پشتیبان وی را مشوقِ چماق کشی‌ها و بی‌اخلاقی‌های سیاسی می‌دانم و از همه مهم‌تر٬ مصدق را آغازگرِ اصلی دولتی کردنِ نفت در ایران می‌شناسم. چماق‌کشی‌های خیابانی و اتهام‌زنیِ ناجوانمردانه به مخالفانِ سیاسی به عنوان مزدورانِ بیگانه از ابتکارات جبهة‌ملی بود. آنها این کار را شروع کردند و پس از آن، توده‌ای‌ها و طرفدارانِ شاه هم به‌طورِ‌گسترده‌ای به‌کار بستند. شما وقتی عکس‌ها و نوشته‌های آن زمان را می‌بینید فقط شعبان بی‌مخ و دار و دسته‌اش را می‌بینید اما طرفدارانِ جبهة‌ملی را نمی‌بینید. ... ملی کردنِ صنعت نفت بزرگ‌ترین گرفتاریِ ما از آن تاریخ تاکنون است. نفتِ دولتی موجب بزرگ شدن بیش از حد دولت و بسطِ یدِ اقتصادیِ آن بر کل جامعه شده و از رشدِ بخشِ خصوصی واقعی و نهادهای مدنیِ مُقومِ [برپادارندة] آزادی و حقوق انسان‌ها جلوگیری کرده است. ناکارآمدیِ نفت دولتی به‌قدری است که این موضوع دیگر جای بحث هم ندارد چون حتی دولتی‌های ما هم این واقعیت را پذیرفته‌اند و درصدد هستند تا آنجا که می‌توانند صنعت نفت را خصوصی کنند.“ هفته‌نامة تجارت فردا، ۱۲ بهمن‌ماه، گفت‌وگویی با بهکیش و غنی‌نژاد انجام داد که در آن غنی‌نژاد دربارة بحرانِ سرمایه‌داری در ۱۹۲۹‌[۱۳۰۸ خورشیدی]، می گوید: ”بین دو جنگ جهانی که از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۴۰‌[۱۲۹۷ تا ۱۳۱۹ خورشیدی] دنیا به سمت نوعی سوسیالیسم رفت و اتحاد جماهیر شوروی هم در سال ۱۹۱۹‌[۱۲۹۸ خورشیدی] و عملاً در اواخر جنگ به‌وجود آمد. آمریکا و به‌خصوص اروپا هم به طرف نوعی سوسیالیسم رفت. عوامل مختلفی از جمله همین سوسیالیزه شدن، بحرانِ بزرگِ سال ۱۹۲۹ را به‌وجود آورد.“

صادق زیبا کلام‌، در مناظره‌یی با سلیمی‌نمین، روزنامة خراسان، ۱۲ آبان‌ماه، می گوید: ”بنده معتقدم آمریکا‌ستیزی از سال ۵۸ بر انقلاب سوار شد و به این خاطر بود که در آن زمان یک دهه تفکرات و ادبیات مارکسیستی [به] بُن‌مایة مبارزاتِ انقلابی تبدیل و وجهِ‌غالب شده بود و اسلام‌گرایان هم مطالبی که از مارکسیسم با اسلام سازگاری داشت را پذیرفتند.“ زیبا کلام در مقاله‌یی دیگر، روزنامه شرق، ۹ شهریورماه، در واکنش به سندهای تازه انتشاریافته و اعترافِ رسمیِ مقام‌های آمریکایی به دخالتِ سیا در کودتای ۲۸ مرداد، با جمله‌هایی که در آن غضب موج می‌زند، و همراه با اشاره به اینکه مطالبِ عنوان‌شده[یعنی سندهای تازه انتشاریافته] را از ۶۰ سال پیش تاکنون همگان از آن اطلاع داشته‌اند و مطلب جدیدی در آن یافت نمی‌شود، چنین می‌گوید: ”... خود ما ایرانی‌ها در آن روزِ کذایی[یعنی ۲۸ مرداد] کجا بودیم؟... رهبران جبهة ملی، مرحوم آیت‌الله کاشانی، فداییان اسلام، حزب توده، حزب زحمتکشان، دکتر مظفربقایی، حسین‌مکی، شمس قنات‌آبادی و... کجا بودند؟ متهم کردنِ آمریکا و انگلستان در حقیقت سرپوشی است که ما ظرفِ ۶۰ سالِ گذشته به‌کار بسته‌ایم تا خیلی به نقشِ خودِ ما ایرانی‌ها در جریان کودتا نپردازیم. اما واقعیتِ تلخ آن است که درست است که واشنگتن و لندن کودتا را طراحی کردند، اما آنها حتی یک مأمور یا سربازِ آمریکایی یا انگلیسی به‌منظورِ کودتا به ایران نیاوردند چون با کمال تأسف نیازی نداشتند و ده‌ها هزار ایرانی با کمالِ میل کودتا را برای‌شان به‌اجرا گذاشتند.“

مسعود بهنود، در برنامة صبحگاهیِ رادیو و برنامة تلویزیونی دیدبان، بی بی سیِ فارسی، ۲۴ آبان‌ماه، به مطلب‌هایی منتشرشده در مجلة ”اندیشة پویا“، که در ارتباط با حزب توده ایران بود، اشاره می کند، و با تاکید به نسلِ جوان توصیه می‌کند که برای ”آگاهی یابی“ از حزب تودة ایران مطلب‌های این مجله را بخوانند. مسعود بهنود در صحبت‌هایش در ارتباط با نوشته‌های مجلة ”اندیشة پویا“ و نقلِ مطلبی از علی‌فرودسی، استاد تاریخ در دانشگاه نوتردام آمریکا، می‌گوید: ”همان‌طور که می‌دانیم حزب تودة ایران در بعد از شهریور ۱۳۲۰ در منزل سلیمان میرزا اسکندری تشکیل شد.“ و سپس اضافه می کند که، در ”آن جلسه نمایندة سفارت اتحاد شوروی یعنی علی‌اُف هم شرکت داشت.“

حمله به حزب تودة ایران و تاریخ مبارزات آن در راه تحقق حقوق زحمتکشان میهن ما پدیده نویی نیست.  رژیم شاه، یعنی حکومتی که به دست چماقداران و چاقو کشان مزدور ”سیا“ بر میهن ما تحمیل شده بود، و ایران را به یک کشور وابسته به سیاست های امپریالیسم جهانی تبدیل کرده بود، دم از ”میهن پرستی“ می زد و میهن دوستان واقعی اعضای حزب تودة ایران همچون خسرو روزبه ها،  سیامک ها، مبشری ها و کیوان ها و میهن دوستان دیگری همچون دکتر فاطمی را به جوخه های اعدام می سپرد. حکومتی که به دست سی هزار مشاور نظامی و امنیتی آمریکا اداره می شد نماد ”میهن پرستی“ بود و حزبی که شمار زیادی از اعضایش به خاطر مبارزه در راه حقوق زحمتکشان دهه ها از عمر خود را در زندان های رژیم تحت شکنجه و آزار بودند، نماد ”وابستگی به منافع بیگانه“. سال ها پس از این نیز رژیم ولایت فقیه تلاش کرد تا همان تبلیغات رژیم شاه را از طریق شوهای مشمئز کننده تلویزیونی و از زبان قربانیان شکنجه به اثبات برساند. حقیقت این است که اگر این کارزار های عظیم و مهلک تبلیغاتی ارتجاع و امپریالیسم با موفقیت رو به رو شده بود، ما امروز شاهد این چنین حمله گسترده و گستاخانه ای بر ضد حزب تودة ایران و اندیشه های دوران ساز آن نمی بودیم

نیروهای چپ، روزنامه‌نگارانِ دارایِ وجدانِ روزنامه‌نگاری، و افکارِعمومی، به هدف‌های واقعیِ نشریه‌هایی از جنسِ ”اندیشه پویا“، که با هدایتِ ارگان‌های امنیتی رژیم ولایت فقیه به لجن‌پراکنی برضد نیروهای مترقی اشتغال دارند، آگاه‌اند و به‌نظر می‌رسد ”آگاهی یابی“‌های مکرر و مبتذل‌شده‌یی که از سوی کسانی همچون مسعود بهنود توصیه می‌شوند نیز با مشکل مواجه شده‌اند.

تحریفِ تاریخِ  معاصر ایران- و به‌خصوص تاریخِ جنبشِ ملی کردن صنعت نفت ایران- در سال‌های گذشته به صورت‌های گوناگون برنامه‌ریزی و پیاده می‌شد. تحریف کنندگان، حاشیه‌ها وابسته‌های آنان در این تحریف‌ها خود را پشتیبانانِ خواست‌های مردم می‌نمایانند، و نیروهای مترقی را مشتی وابسته به خارج و بیگاه و وطن‌فروش می‌دانند. شیوه‌های گذشته در تحریف‌ها اثربخشی‌شان را از دست داده‌اند. تحریف کنندگان برآنند که در این مسیر راه‌کارهای عملی تازه‌ای باید درپیش گرفته شود. در این مرحله، همانند نوازندگانِ ارکستری سمفونیک هر یک سازِ خاص خود را می‌نوازد، و در تلفیقِ این سازها چیزی خلق می‌شود که  شنونده باید از آن تأثیر پذیرد. افراد و نظرهای آورده شده در بالا، جزیی کوچک از ارکستری‌اند که با سازهای مختلف‌شان قرار است توجه همگان را به‌خود جلب کنند تا بر اثر آن جریان‌های همفکر‌شان هدف‌های‌شان را جامه عمل بپوشانند. این جریان‌های نظری از امکان‌های تبلیغاتی گسترده یی برخوردارند، بنابراین تحریف‌ها و غیرواقع‌گویی‌های‌شان آسان‌تر و گسترده‌ نشر می‌شوند، اما همان‌طور که کارزار پاسخ‌گویی و واکنش به نشریه‌هایی همچون ”اندیشة پویا“ و ”مهرنامه“ نشان داد، نیروی متکی بر تعهد به منافع مردم می‌تواند ترفندهای کهنه اما در قالب‌های نو را فاش و خنثی سازد. ترجمة فارسی بی‌ارزشی که از پژوهش ارزشمندِ ”کودتا“ کتاب‌سازی شده است را نیز از زمرة همین ترفندها باید دانست. مجموعة نیروهای ارتجاعی و وازدگان و دغل‌کارانِ عرصة سیاسی و اجتماعی- در پوشش‌های مختلف- از این نکته به‌خوبی آگاه‌اند که نیروی‌های مترقی و در رأس آن‌ها جنبشِ چپ، با تکیه بر آرمان‌های مردمی، در جهت تاثیرگذاری بر تحول‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران می‌توانند سهم مهمی داشته باشند. بدین منظور، مجموعة نیروهای ارتجاعی، با استفاده از تمامی امکان‌های موجودشان برآنند که باید در برابر اندیشه علمی‌ای که پشتیبان زحمتکشان است، سنگ‌اندازی کرد.

با نگاهی دوباره به نظرهای آورده شده در بالا، می‌بینیم که در خلال داستان‌پردازی‌های‌شان سعی می‌شود چهرة کریه امپریالیسم استتار یا بزک شود، رویارویی با دیکتاتوری مذموم جلوه داده شود، تفکر کمونیستی به بایگانی تاریخ سپرده شود، و بستر برای ایجاد شرایطی که در آن مردم به دو گزینة شاه و شیخ بَسَنده کنند فراهم آورده شود. تاخت و تازِ تبلیغاتیِ رو به گسترشِ این نیروها به جنبشِ ضدِاستعماری، جنبشِ چپ، و به‌خصوص حزب توده ایران، نشان می‌دهد که  بررغم حجم عظیم تحریف و تخریب در طول سالیان، ریشه‌کنیِ این جنبش‌های مدافع مردم با دشواری‌هایی جدی روبه‌رو گردیده است. این حجمِ عظیم از تحریفِ تاریخ معاصر بیش از یکصد سال است که بر دوشِ جنبشِ مردمی میهن ما سنگینی می‌کند. برای پایین گذاردنِ این بار سنگین از دوش تاریخ مبارزات مردمی نیروهای مترقی تلاشی دوچندان را باید آغاز کنند.

 

 

 

به نقل از "نامه مردم"، شماره 941، 5 اسفندماه 1392

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter