نویدنو 12/12/1392

نویدنو  12/12/1392 

 

تعریف فاشیسم : چند نکته در باره برداشت مارکسیستی از فاشیسم

ایوان اسمیت – برگردان : امیر حسینی  

( گوشه هایی از مقاله نوشته شده در 2013)

فکر می کنم دقیق ترین تعریف از فاشیسم را دیوید رنتون ( مورخ سوسیالیست) و کالین اسپارکس ( از سوسیالیست های بین المللی - هوادار تروتسکی) ارائه داده اند. تعریفی که رنتون از فاشیسم ارائه می دهد این است : فاشیسم ترکیبی است از یک ایدئولوژی ارتجاعی و فعالیت های خارج از حوزه قانونی ( پارلمانی) و غالبأ خشونت آمیز. ولی همانطور که ژاک دریدا و دیگران مطرح کرده اند : تلاش برای تعریف کردن یک چیز بستگی به تعریف چیزهای دیگر دارد و تعریف ها در نهایت رضایت بخش نیستند.

به نظر رنتون فاشیسم نوع خاصی از یک جنبش ارتجاعی مردمی است. بسیاری از ایده های فاشیسم برای تمام نیروهای ارتجاعی قابل استفاده هستند و این ایده ها از راه های مختلف مورد استفاده قرار می گیرند. نظریات فاشیسم تفاوت چندانی با نظریات احزاب راست سنتی مانند محافظه کاران ندارند . ولی تفاوت فاشیسم با این احزاب در این است که فاشیسم  از پایگاه مردمی خارج از حوزه فعالیت قانونی برای حمله به مخالفانش استفاده می کند.

مارکسیست ها تحلیل های متفاوتی از فاشیسم را ارائه داده اند ولی اکثر این تحلیل ها مربوط به دوران قبل از جنگ جهانی دوم بوده و ارتباط اندکی به تئوری فاشیسم در دوران کنونی دارند. رنتون (1999) به این نتیجه گیری رسید: تنها راه موثر برای توقف فاشیسم , مبارزه برای برپایی جامعه ای است که در آن استعداد تمام انسان ها بطور کامل بروز کرده و تمامی اشکال سرکوب کنار گذاشته شوند.

رنتون در کتاب " فاشیسم : تئوری و پراتیک " با نظر تروتسکی موافق است که مهمترین ویژگی  تئوری فاشیسم در دیالکتیکی بودن ذات فاشیسم است . ذات دیالکتیکی فاشیسم از آنجا ناشی می شود که بین نیروهای مردمی هوادار فاشیسم و اهداف ارتجاعی آن تضادی آشتی ناپذیر وجود دارد.

به نظر تروتسکی : خرده بورژوازی و طبقه متوسط جدید, کاسبکاران خرد , مغازه داران شهری , کارمندان متوسط , کارکنان فنی , روشنفکران و دهقانان فقیر پایگاه مردمی فاشیسم را تامین می کنند. به نظر دانیل گوئرن , دلیل وجود این پایگاه مردمی این نیست که خرده بورژوازی آرزوی حذف طبقه بورژوا را دارد , بلکه به این دلیل است که خرده بورژوازی دوست دارد خود تبدیل به بورژوازی بزرگ شود. خرده بورژوازی توانائی برپایی " سیاست های مستقل " خود را ندارد. با اینکه فاشیسم پا بر دوش خرده بورژوازی به قدرت می رسد ولی به محض اینکه فاشیسم به قدرت برسد , خشن ترین دیکتاتوری سرمایه انحصاری را بر پا می کند. به نظر ویستریچ (1976)  بهمین دلیل فاشیست ها در ایتالیا و آلمان به محض به قدرت رسیدن " شعارهای سوسیالیستی " و " توهمات خرده بورژوایی " هواداران خود را کنار گذاشتند.

فاشیسم یک ایدئولوژی خفته در تاریخ نیست , بلکه یک پدیده زنده است که به هنگام بروز مشکلات اقتصادی و سیاسی باز خواهد گشت. از دهه 1950 به این سو , فاشیست ها دیگر طبق تعریف تروتسکی " نیروی ضربت امپریالیسم جهانی "  نبوده اند. فاشیست ها  پاسخی به تغییرات در امپریالیسم جهانی و روند ضد استعماری بوده اند.

 

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter