نویدنو 22/10/1392

نویدنو  22/10/1392 

 

 

مهندسی افکار!

نویسنده:  جیل لپور- برگردان : شرنگ نامان

تقویم تاریخ آمریکایی/ کارخانهٔ دروغ/چگونه سیاست کسب و کار شد

 

کتابچهٔ ”من فرماندار کالیفرنیا، و چگونه فقر را از بین بردم“ نوشتهٔ آپتن سینکلر[۲]  احتمالاّ مهیج ترین قطعهٔ ادبی ست که تا کنون در مبارزات انتخاباتی به رشته تحریر درآمده اَست. سینکلر، نویسندهٔ ۴۷ کتاب، و ازجمله مشهورترین شان ”جنگل“،  بجای سخن های پوچ پیش پا افتاده، قطعه ای داستانی به نام : ”من فرماندار کالیفرنیا“- چاپ ۱۹۳۳-  نوشت و دعوت برای پشتیبانی از مبارزه انتخابتی فرمانداری خود را به شکل تاریخ آینده ارائه نمود. سینکلر در آن قطعه نوشت:  ۱۹۳۴ سال اِنتخابش بعنوان فرماندار بوده، و فقر را تا سال ۱۹۳۸ ریشه کن کرده است. نویسنده (آبتون سینکلر) اِظهار می داشت:  ”آنطور که میدانم، این اولین باراست که مورخی برای به حقیقت پیوستن تاریخ خود کمر همت بسته است.“

 

این نوشته بیش تر از ۶۴ صفحه نبود، ولی در طول ۴ ماه یکصد و پنجاه هزار نسخهٔ آن فروخته شد.

در فصل ۱ آمده بود: ”در شبی از ماه اوت ۱۹۳۳، شصتمین کنفرانس مجمع منطقه ای ایالت کالیفرنیا، با حضور ۵ عضو کمیتهٔ مرکزی ایالتی حزب دموکرات برگزار شد.“

این ممکن است مهم به نظر نرسد، ولی باید درنظرداشت که کالیفرنیا در آن زمان ایالتی تک حزبی بود. در سال ۱۹۳۱، تقریباً تمامی صد و بیست کرسی مجلس ایالتی کالیفرنیا در اختیار جمهوریخواهان بود؛ و  حتی یک دموکرات  در سطح ایالتی دفتری نداشت. همچنین بدنیست به خاطر بیاوریم که میزان بیکاری ایالت کالیفرنیا ۲۹ در صد بود.

به جلسهٔ کنفرانس اوت ۱۹۳۳ برگردیم : “هدف این بود که امکان ثبت نام آپتن سینکلر بعنوان یک دمکرات با حضور و شرکت او مورد بررسی قرارگیرد  و وی نامزد حزب برای فرمانداری کالیفرنیا بشود”. چرا سینکلر، یک سوسیالیست مادام العُمر، نامزد مبارزهٔ انتخاباتی حزب دموکرات نشود؟ چرخشی جذاب وپیچیده است، نه؟

  زمانی که سینکلر شعار معروف انتخاباتی اش ”به فقر در کالیفرنیا خاتمه می دهیم“[۳] را انتخاب می کند، این طرح با گام های سریع تری پیش می رود. او خاطر نشان می کند که حروف اول کلمات این شعار، کلمهٔ ”حماسه“[۴] می شود.  او آرم مبارزهٔ انتخاباتی اش را با کنار گذاشتن عقاب و شاهین برمی گزیند (”شخصاً علاقه ای به پرندگان شکاری ندارم“)، و به طرفداری از زنبور پر کار می پردازد : (”زنبور نه تنها سخت کوش است، بلکه وسیله و قدرت دفاع از خود را نیزدارد“)؛ وی برنامه ای براساس کارخانه ها و مزارع تعاونی ارائه می دهد که اجراکنندهٔ فلسفهٔ ”تولید برای مصرف“ به جای ”تولید برای سود“ است؛ او همچنین پیشنهادِ لغو مالیاتِ فروش ِکالا و برقرار کردن ۳۰ درصد مالیات بر درآمد های بیش از ۵۰ هزار دلار در سال را می دهد؛ و قول می دهد که نه تنهاغوغایی برانگیزد، بلکه بطورِ باورنکردنی پیروز شود.

بر این منوال، تقریبا کاندید شدن سینکلر در اوت ۱۹۳۴ از سوی دمکرات ها در کالیفرنیا، آن هم با بالاترین آرای بدست آمده تا آن زمان، برای همه مردم تکاندهنده بود. این مسئله در رُمان او هم به وقوع پیوسته بود، چیزی که خواندن آن را هیجان انگیز (و بسیاری را وحشتزده) کرد: آن ها تماشاگر به وقوع پیوستن چیزی بودند که سینکلر به تصور کشیده بود.

در فصل ۴ گفته شده بود: ”این خبر که رأی دهندگانِ دموکراتِ کالیفرنیا حزبشان را متعهد به طرحِ شعارِ حماسه کرده بودند، در سراسر کشور موجی از شور و احساس برانگیخت.“ (این رویداد به وقوع پیوست) و ”منجر به بحث گستردهٔ این طرح در مجلات و تأسیسِ کمیتهٔ حماسه برای ملت شد.“ (به نوعی!)  ”بیانیه ای مبنی بر تأئید سینکلر برای فرمانداری بوسیلهٔ صد نویسندهٔ پیشرو و شناخته شده به امضا رسید. گروه های دانشگاهی همه جا در سرتاسرِ کشور برای پیشنهاد این طرح در شهرها و ایالاتشان تشکیل شد. یک گروه از اِقتصاددانانِ پیشرو آینده اندیش طرح را تائید نمود، و نامه های پشتیبانی از گروهی از سناتورها و قریبِ پنجاه تن  از اعضای کنگره دریافت شد.“ (البته، این بخش از نوشته هرگز اتفاق نیفتاد).

 در ۱۹۳۴ سینکلر طی اطلاعیه ای بعنوانِ ”من کاندیدایِ فرمانداری شده، و چگونه شکست بدی خوردم“ دقیقاً آنچه را در اِنتخابات آن سال به وقوع پیوست، توضیح داد. سینکلر این طور شروع کرد: ”وقتی پسر بچه بودم، رئیس دانشگاه هاروارد در بارهٔ ورود “ادیبان و پژوهشگران به عالم سیاست” مطلبی نوشت. او ادامه می دهد: ”در این نوشته چگونگی وارد شدن به دنیای سیاست و آنکه چه بر سر او می آید شرح داده می شود.“

”چگونه مغلوب شدم.“ در پنجاه روزنامه یومیه به چاپ رسید. سینکلر در آن نوشته شرح می دهد که چگونه بلافاصله پس از کنوانسیونِ حزبِ دموکرات، لس آنجلس تایمز هر روز برای شش هفته، یعنی تا فرارسیدن زمانِ رأی گیری، گفته هایی از آپتن سینکلر را درداخلِ کادری بر روی صفحهٔ اول روزنامه چاپ نمود.“ سینکلر نوشت ”با خواندنِ هرروزهٔ نوشتهٔ این کادرها  ”برمن معلوم بود که انتخابات را باخته ام.“

 

او گفت، سینکلر شکست بدی خورد، زیرا مخالفین چیزی را به راه انداختند که او کارخانهٔ دروغ نامید. ”به من گفته شد آنها یک دوجین آدم بکارگرفتند تا کتابخانه ها را گشته و هر کلمه ای را که تا آن زمان نوشته بودم و چاپ شده بود، بخوانند.“  آنها هر سطری که حاوی سخنرانیهای شخصیت های داستانیِ رمان هایِ او بود را یافته و طوری در روزنامه ها درج می کردند که انگار خود سینکلر چنین گفته.” کیمیاگرانِ سیاسی آنها سمومی تهیه می کردند که در طول این صد  روز، هر صبح  در فضای کالیفرنیا پخش می شد.“

در واقع، آنها در آنزمان، فقط دو کارمند داشتند و نام شرکت هم کارخانهٔ دروغ نبود. نامش شرکت کمپینز بود.

 شرکت کمپینز، اولین شرکتِ مشاورِ سیاسی در تاریخِ جهان، بوسیلهٔ کِلم ویتیکر[۵] و لیون بَکستر[۶] در ۱۹۳۳ تأسیس شد. ویتیکرِ سی و چهار ساله، یک روزنامه نگار بود که در حقیقت از بچگی در روزنامه کار کرده بود؛ او در ۱۳ سالگی بعنوانِ یک گزارشگر شناخته می شد. در ۱۹ سالگی ویراستار اخبار محلی ساکرامنتو یونیون[۷] و چند سال بعد نویسندهٔ سیاسی سانفرانسیسکو اگزمینر[۸]  بود. او فردی باریک و بلند بود. رفتاری دوستانه داشت. گوش هایِ بزرگی داشت و سیگار می کشید، با دو اانگشت تایپ می کرد و مدام حرف می زد. او سرویس توزیع تِلگرافیِ اخبار برای روزنامه ها را بنام کپیتول نیوز بوریا[۹] تاسیس نمود و برای ۸۰ روزنامه مطلب ارسال می کرد. او در سال ۱۹۳۰ این شرکت را به یونایتدپرس فروخت. وی به واسطهٔ نبوغِ سیاسی اش سه سال بعد همراه با چندنفر دیگر بوسیلهٔ شریدان داونی[۱۰]، یک دموکراتِ برجسته، برای شکست دادنِ همه پرسی مورد حمایتِ شرکت پاسفیک گس اند الکتریک[۱۱] استخدام شد. داونی بیوه ای ۲۶ ساله به نام بکستر را که نویسندهٔ پورتلند اورگانین[۱۲] بود نیز استخدام کرد و پیشنهاد داد تا او و ویتیکر به نیروی کاری اش بپیوندند.

 بَکستر مویی سرخ و چهره ای ظریف و جذاب داشت، زیبا و کوچک اندام بود. او وقتی از کسی خوشش می آمد، چنین می گفت، ”آه، چه آدم عزیزی.“ کت و شلوارهای ویتیکِر هرگز به نظر نمی رسید به تن او مناسب باشند، و لباس های بَکستر به نظر می آمد مناسب اودری هیپبورن[۱۳]  است. ویتیکِر و بَکستر با تاسیس شرکت کمپینز شروع به کار کردند. همه ُپرسی شکست خورد. ویتیکِر از همسرش جدا شد. در ۱۹۳۸ او و بَکستر ازدواج کردند. آنها که در خانه ای دارای استخر شنایِ آبِ گرم در  مارین کانتی[۱۴] زندگی می کردند، برنامهُ روزانهٔ شان را با یک صبحانهٔ ۲ ساعته شروع می کردند که طی آن طرح برنامهٔ روزانه ی خود را می ریختند،. لیون او را بعضی اوقات کِلم و کِلم او را فقط بَکستر صدا می زد.

 در ۱۹۳۴، وقتی سینکِلر نامزد حزب دموکرات شد، داونی  را به عنوان کمک و معاون اِنتخاباتیِ خویش برگزید.( برگهٔ انتخاباتی ”آپی و داونی“ نامیده شد.) کار کردن ویتیکِر و بَکستر، آدمهایی که برای راست ها و طرف راستِ خیابان کار می کردند، برای  داونی، یک انحراف بود. کمپینز اینک تخصص پیش بردن کمپین های سیاسی برای شرکت ها، به خصوص انحصاراتی چون استاندارد اویل و پاسفیک تلفن و تلگراف را داشت.   پاسفیک تلفن و تلگراف چنان مجذوب و تحت تاثیرعملکردشان قرارگرفته بود که شرکت کمپینز را به همکاری فراخواند.

 مشاورهٔ سیاسی غالبا به عنوان یک شاخه ی فرعی از صنعتِ تبلیغات شناخته می شود، اما اگر بگوییم صنعت تبلیغات کار خود را به نوعی از مشاوره ی سیاسی آغاز کرد، به واقعیت نزدیک تر است. همانطور که دانشمند علوم سیاسی  استانلی کلی[۱۵] زمانی شرح داد، وقتی تبلیغاتِ نوین آغاز شد، مشتری های بزرگ همانقدر به توسعهٔ برنامه ی سیاسی علاقمند بودند که به توسعه ی برنامهٔ  تجاری. انحصاراتی مانند  استاندارد اویل  و  دوپونت[۱۶] بد نام بودند: آنها حریص و بیرحم به نظر می آمدند. دوپونت که مهمات می ساخت شیطانی و منحوس بود. آن ها شرکت های تبلیغاتی را بکار گرفتند تا ایده شرکت های کلان را به عموم مردم غالب کنند، و قوانینی به نفع سوداگری به تصویب برسانند.

وقتی سینکلر گفت که تاریخ آمریکا جنگ بین سوداگری و دمکراسی است و ادامه داد که تا کنون ” شرکت های بزرگ در هر نزاعی پیروز بوده اند” منظورش همین قضیه بود.

مانند اکثرِ جمهوریخواهانِ کالیفرنیا، کلِم ویتیکِر و لیون بَکستر که روزنامه نگار و مبلغ اتحادیهٔ کالیفرنیا بر علیه سینکلریزم بودند، از چشم انداز حضور سینکلر در دفترِ دولتی به شدت  وحشت داشتند[i]. آنها باید به سرعت عمل  می کردند، زیرا فقط ۲ ماه قبل از انتخابات توسط جورج هاتفیلد[۱۷] ، کاندید قائم مقامیِ فرماندار از سوی تیم جمهوریخواهان به سرکرده گی فرماندارِ وقت  فرانک مرییام[۱۸] ، و آن هم عمدتاً برای نابودی سینکلر استخدام شده بودند. آن ها با حبس کردن خودشان و تمامی چیزهایی که سینکلر نوشته بود در یک اتاق، کار را شروع کردند. ویتیکر بعدها گفت: ”آپتن شکست داده شد برای این که کتاب نوشته بود.“ و نوشته های کتاب هایش هم در کادرهای لس آنجلس تایمز جای گرفت:

     نظر سینکلر در موردِ ازدواج:

تقدس ازدواج…….من زمانی این اعتقاد را داشتم…….اما دیگر ندارم.

گزیدهٔ بالا همانطور که سینکلر در چگونه شکست بدی خوردم، شرح داد، از قسمت کوتاهی از رمانِ ۱۹۱۱ او به نام ”سفر عشق“[۱۹] گرفته شده بود، که یکی از شخصیت های رمان نامهٔ اندوهگینی برای مردی که با زن او رابطهٔ نامشروعی دارد می نویسد.

(رمانی که زندگیِ شخصیِ خود او، خیانت همسرش و ازدواج فجیع اولش را بازتاب می داد  و در ۱۹۱۲ به طلاق انجامید. سینکلر در۱۹۱۳ با همسر دومش ازدواج کرد و این ازدواج تا مرگ همسرش در ۱۹۶۱ ادامه یافت.) بعدها بَکستر گفت، ”مطمئناً آن نقلِ قول های برگزیده بی ربط بودند، ولی ما هدفمان این بود که او فرماندار نشود.“

 سینکلر بازنده شد. او محتملاً فرماندار خیلی بدی می شد. گرچه این نکته واقعاً خطر و مسئلهٔ اصلی نبود.

 هیچ توسعه ای به اندازه ی مشاورهٔ سیاسی، عملکرد دموکراسی آمریکایی را در قرن گذشته تغییر نداده است، صنعتی که تا قبل از شرکت کمپینز ناشناخته بود. در دهه های میانی قرن بیستم، مشاوران سیاسی رؤسای احزاب را جایگزین کردند چرا که قدرت سیاسی را نه با رای بلکه با پول می توان کسب کرد. ویتیکر و بَکستر اولین کسانی بودند که سیاست را یک کسب و کار کردند. ”هر رأی دهنده، یک مصرف کننده“ ورد زبان شرکت های مشاوره ای مدرن بود، که این ایده به شرکت کمپینز تعلق داشت. هم اکنون مدیریت سیاسی به زیر بخش های مختلف تقسیم شده و صنعتِ چند بیلیون دلاری از مدیران، نطق نویسان، نظرسنجان، و مبلغین را شامل می شود که در همه چیز از مبارزاتِ انتخاباتیِ ریاست جمهوری گرفته تا انتخاب کاندیداهایِ کمیتهٔ محلی مدارس نقش مهمی ایفاء می کنند. (مبارزاتِ انتخاباتی هرگز پایان نمی گیرند. و مشاوران نه تنها مبارزاتِ انتخاباتی را پیش می برند، بلکه اداره می کنند. هیئت تحریریهٔ  وال استریت ژورنال[۲۰] از میت رومنی[۲۱] پرسید که چه گونه کابینه اش را انتخاب خواهد کرد. او گفت، احتمالاً از شرکتِ مک کینزی[۲۲]  خواهد خواست که آن را مورد بررسی قرار دهد.) لذا برای سالهایِ سال ویتیکر و بَکستر هیچ رقیبی نداشتند، و این یکی از دلایل برد آن ها در ۷۰ مبارزهٔ انتخاباتی از ۷۵ مبارزه بین ۱۹۳۳ و ۱۹۵۵ است. مبارزاتی را که آن ها برای پیش بردن انتخاب کردند و روشی که آن ها برای پیش بردن آن ها انتخاب کردند، تاریخ کالیفرنیا و آمریکا را شکل داد. شرکت کمپینز هنوز هم سیاست آمریکا را شکل می دهد.

 در  ۱۹۳۴ آپتن سینکلر شکست بدی خورد، اما بسیاری از کاندیداهایِ “به فقر در کالیفرنیا خاتمه دهیم” (اپیک)  بعنوانِ دموکرات انتخاب شدند و کالیفرنیا ایالت دو حزبی شد. ۲۴ کاندیدای اپیک، در میانشان یک وکیلِ لس آنجلسی به نامِ کالبرت السن[۲۳] در مجلس ایالتی دارایِ صندلی شد، و ۴ سالِ بعد السن، رهبر کمیتهٔ پارلمانیِ اپیک به مقامِ فرمانداری انتخاب شد.  السن،  کرَی  مک ویلیامز[۲۴]  را که گزارشگر، نویسنده، و وکیل مدافعِ لس آنجلسی بود به مقامِ رئیس مهاجرت و مسکن بخش ایالتِ کالیفرنیا بر گزید.

 در  ۱۹۳۸ مک ویلیامز ، یکی از دوستان سینکلر، هم زمان با مبارزهٔ انتخاباتی برای السن، کتابی به نامِ ”کارخانه ها در مزارع-  داستانِ کارگرانِ مهاجرِ مزارع کالیفرنیا[۲۵]“ روایتی غیر داستانی به گونهٔ خوشه های خشمِ[۲۶]  نوشت. هر دوی این کتاب ها در  ۱۹۳۹ منتشر شدند. کتابِ اشتاین بک  قدغن شد، و جمهوریخواهان در مجلس ایالتی فقط برای اینکه مک ویلیامز اخراج گردد، تلاش نمودند تا بخش مهاجرت و مسکن  بر داشته شود.

 در  ۱۹۴۲، جمهوریخواهان به پشتیبانی از دادستانِ کل ایالت  اِرل  وارِن[۲۷]، به قصد جایگزینی اُلسن در ادارهٔ فرمانداری از او ( اِرل وارِن ) خواستند تا  ویتیکر و بَکستر را برای مبارزهٔ انتخاباتی خود استخدام نماید. وارِن با قدری اِکراه قبول کرد. در سال های پس از شکست دادنِ سینکلریزم،  ویتیکر و بَکستر ابزارهای دیگری در جعبهٔ  ابزار وآلاتِ  مبارزاتِ انتخاباتیِ خود گذاشته بودند. شرکت کمپینز در سال ۱۹۳۹ با جزواتی مانند  “فریب دادنِ گرسنه گان[۲۸]“  کارزاری را برای به شکست کشیدن پیشنهاد شمارهٔ ۱ کالیفرنیا،  به نامِ همه پرسیِ برای “ژامبون و تخم مرغ” اداره کرد. این درخواست برای برقراریِ  ۳ درصد مالیات بر درآمد، به قصدِ مهیا کردنِ  ۳۰ دلار مقرری در هفته برای شهروندانِ بالای  ۵۰ سال و تغذیه آن ها با ژامبون و تخم مرغ در هر پنج شنبه بود. ( مجله هارپر[۲۹] بعدها گزارش داد، ” در اینگونه از مبارزاتِ انتخاباتی آنها (ویتیکر و بَکستر) ۱۰ میلیون کتابچه و جزوه مجانی؛ ۵۰ هزار نامه برای افراد کلیدی و رؤسای سازمان ها؛  ۷۰ هزار اینچ تبلیغات در  ۷۰۰ روزنامه؛  ۳۰۰۰  اطلاعیه در  ۱۰۹ ایستگاه رادیویی؛ اسلاید و پیش پرده و نمایش های تئاتری در ۱۶۰ سینما؛۱۰۰۰ بیلبورد بزرگ تبلیغاتی و  ۱۸ تا  ۲۰ هزار پوسترهای کوچکتررا بکارگرفته بودند.“ در سال  ۱۹۴۰، آنها برای کمپین وُندِل  وُیلکی[۳۰]   نامزد انتخابات ریاست جمهوریِ از طرف جمهوریخواهان برنامه ریزی کردند. از جمله موارد این برنامه کتابچهٔ راهنمای سخنرانان شامل مشاوره هایی درمورد برخورد به دمکرات ها در مقابل حضار بود. برای مثال گفته می شد: بهتر است به جای این که رقیب را “حزب دمکرات” یا “اداره کنندگان نیودیل” بنامید، تنها به نامِ شخصی شان صدا کنید. “

 ویتیکر و بَکستر با هم بی وقفه کار می کردند. با هم تلفن را جواب می دادند. نامه های یکدیگر را می خواندند. آنها سِمت شغلی شان را هر سال رد و بدل می کردند: یک سال ویتیکر رئیس بود و بَکستر معاون رئیس، سال بعد بالعکس. آنها پول هنگفتی ساختند. برای مثال، برای یک همه پرسی انتخاباتی بین  ۲۵ تا  ۷۵ هزار دلار اعلام هزینه می کردند. آنها خواستار کنترل تمام و کمالِ بودجهٔ انتخاباتیِ برای هزینه هایشان بوده اند. ( یکی از قوانین شان : کنارگذاشتن ۷۵ درصد بودجه برای ماهِ آخرِ قبل از روز انتخابات بود.) شرکت آن ها درآمد سالانهٔ  ۲۵۰ هزار دلاری داشت و شرکت کمپینز، فقط بخشی از امپراتوری شان بود. ویتیکر و بَکستر کمپانی تبلیغاتی  کِلم ویتیکر را نیز اداره می کردند، که  ۱۵ درصد هزینهٔ کارمزد تبلیغاتی از مشتریان می طلبید. یک سرویسِ تلگرامی برای روزنامه نیز بنام  سرویس مطالب کالیفرنیا[۳۱] داشتند، که هرهفته صفحهٔ سیاسی آمادهٔ چاپ برای  ۱۵۰۰ تن از رهبرانِ فکری جامعه و همچنین کاریکاتور، سرمقاله، و مقالات به  ۳۰۰ روزنامه می فرستاد. روزنامه های روستایی آنقدر محتاج آن بودند که بسیاری شان هر چه را که سرویس مطالب کالیفرنیا می فرستاد، ازجمله اسنادی که در واقع اطلاعیهٔ رسمی بود را به عنوان سرمقاله در می آوردند و هر موضع سیاسی ای که شرکت کمپینز جهت دفاع از آن پول می گرفت، را تائید می کردند. ترفند آن ها چنین بود که بریده روزنامه هایی را چنان حیله گرانه منتشر می کردند که یک ویرایشگرِ خسته حتی متوجه نوشته شدن آنها به وسیلهٔ یک گروه تبلیغاتی نشود. ویرایشگرِ یکی از روزنامهٔ کالیفرنیا با این بریده روزنامه ها بازی ای را با کارمندانانش به راه انداخته بود که نام ”ارتباط چیست” بر آن گذاشته بودند.

 ویتیکر و بَکستر فقط تکنیک های جدید ابداع نمی کردند؛ آنها قوانینی هم می نوشتند. برای مثال: هرگز لابی گری نکنید؛ بجای آن توجه رأی دهندگان را جلب کنید. بَکستر توضیح می داد، ”درکِ ما از سیاست عملی آن است که اگر شما دعویِ به اندازهٔ کافی محکمی داشته باشید که مردمِ محلی را قانع کنید، احتیاجی به موی دماغ شدنِ سناتورها نیست.“ موارد را شخصی جلوه دهید: نامزدهای انتخاباتی راحت تر قابل عرضه اند تا مسائل و موارد مورد بحث. اگر با دیدگاه تان ضدیتی وجودندارد، یک چیز را علم کنید و یا اگر نامزد انتخاباتی تان حریف و رقیبی ندارد، شخصی را مطرح کنید. باری، وقتی ویتیکر و بَکستر بر علیه  کوشش برای معزول کردنِ شهردارِ سانفرانسیسکو مبارزه می کردند، پیکاری را بر علیه مردی بی چهره بر پا کردند- این ایدهٔ بَکستر بود-   ”چه کسی دنبالِ جایگزینی شهردار است؟“  بَکستر بر روی یک دستمالِ رومیزی، تصویرِ مردی چاق با صورتی پوشیده از کلاه و سیگاری سیخ شده بر صورتش را کشید و این تصویر را به صورت پوستر و روی بیل بردهای بزرگ در سراسر شهر با سئوالِ چه کسی پشتِ عزل شهردار است، پخش کردند ؟ او با این کار تظاهر می کرد که صدای مردم است. ویتیکر و بَکستر با حمایت کمیتهٔ شهروندانِ مخالف با عزل شهردار، تبلیغات رادیوئیِ را خریدند که در آن صدایی شوم می گفت: ”موضوع اصلی این است که آیا شهرداری باید به تمام و کمال به مرد بی چهره واگذار شود“ (برنامه عزل شهردار شکست خورد.) ویتیکر می گفت: حمله، حمله و حمله: ”نمی توان در مبارزهٔ انتخاباتیِ حالتی دفاعی به خود گرفت و برنده شد!“

 جناحِ مخالف را هرگز دستِ کم نگیرید. وقتی مبارزهٔ انتخاباتی را متقبل می شدند، اولین کاری را که ویتیکر و بَکستر می کردند، آن بود که برای یک هفته بدون هرگونه فعالیت طرح مبارزهٔ انتخاباتی را می نوشتند. سپس نقشهٔ مبارزه جناحِ مخالف  برای پیش بینی حرکات  آنها بر علیه خود را به رشته تحریر در می آوردند. هر مبارزه احتیاجِ به موضوعی دارد.

باید ساده باشد. وزن داشته باشد. مثلا برای من و جیمی تا سه نشه رای داده شه. ویتیکر می گفت هرگز چیزی را توضیح ندهید: ”هر چه بیشتر شرح دهید، کسب حمایت دشوارتر می شود.“ یک چیز را بارها و بارها تکرار کنید.” به باور ما باید هفت بار توجهٔ رأی دهنده گان را جلب کنیم تا چیزی بفروشیم.“ موشکافی در امور دشمن تان است. به گفتهٔ بَکستر: ” کلمات و گفتاری که بر خاطر و عقل سنگینی کنند مقبول نیست.“ آن ها (رأی دهنده گان) باید به راحتی پذیرا باشند، صحبت ها را آسان، مختصر، و ساده کنید. ویتیکر هشدار داد وقتی سعی کنید که شهروندِ متوسط آمریکایی را به تفکر و کار وادارید، با مانع برخورد خواهید کرد.

 ویتیکر می گفت: هواداران خود را به آب و آتش می زنند: ”در این کشور به مشارکت بیشتری احتیاج است.“ از مباحثه شرمنده نشوید و دوری نجوئید؛ در عوض برندهٔ آن شوید. او توصیه می کرد که: ”آمریکایی متوسط الحال نمی خواهد تحصیلکرده باشد؛ او نمی خواهد تفکرش را پرورش و رشد دهد؛ او حتی نمی خواهد برای شهروند خوب بودن آگاهانه و با هوشیاری کار کند،“ اما می توان توجهٔ او را برای انتخابات از دو راه  و فقط دو راهی که ما به کامیابی اش پی برده ایم، جلب نمود.“ می توان کارزار به راه انداخت (”او جدال داغ اما بدون ضرب و شتم را دوست دارد “)، یا  اینکه نمایشی را بر پا کرد (”او فیلم های سینمایی پر رمز و راز، وآتش بازی و نمایشاتِ با شکوه را دوست دارد“). پس ”اگر چنانچه نمی توانید جدالی راه بیاندازید، نمایشی رو به راه کنید! و اگر نمایش خوبی ارائه دهید، آقا و خانم آمریکایی برای دیدنش به میدان و صحنه خواهند آمد.“

 ویتیکر زمانی گفت، برنده همه را برمی دارد.” اگر شما کارزار تبلیغاتیِ برای اتوموبیلِ جدیدی را براه بیاندازید، از شما انتظار نمی رود که در عرض یک سال و یا حتی ده سال بازار را در دست بگیرید،“ ولی در سیاست،  سیاستمداران برای جلوه و نمایش خرج نمی کنند وهزینه نمی دهند! اگر می خواهید در این حرفه پایدار باشید، باید مرتبا برنده باشید.

 در  ۱۹۴۲، مشکل اِرل  وارِن این بود که عبوس بود. بکستر عقیده داشت که برای به دست آوردنِ رأی خانم ها، او و همسرش باید با گرفتن عکسی خانواده گی برای آگهی و تبلیغات موافقت کنند. نینا همسرِ وارن مخالف بود. بَکستر گفت، نینا نمی خواست خانواده اش بکار گرفته شود. ”ما ولی می دانستیم که عکس خانوادگی باید گرفته شود.“ عکس اِرل، نینا، و شش فرزندانشان گرفته شد. آنها شبیه به خوانندگانِ خانوادهٔ  وآن تِراپ[۳۲] بودند. شرکت کمپینز  ۳ میلیون کپیِ آن را پخش نمود.

 اما، هنوز وارِن  جدی و گرفته و اخمو بود. بَکستر می گفت گرفتاریهایتان را به چیزهای با ارزش تبدیل کنید! یک مردِ عبوس، مصمم، و پابرجا دقیقاً همان مردی بود که کالیفرنیا در زمانِ جنگ می طلبید. ویتیکر گفت، رأی دهنده گانِ زمانِ جنگ در اوجِ موجِ عاطفی زندگی می کنند که همه چیز به غیراز طبیعی است. باید مبارزهٔ انتخاباتی طوری باشد که مردم را به شنیدن ضربات و تپش طبل و غرش بمب ها دعوت و وادار نماید…..این باید فراخوانی برای دفاع  از شعار : کالیفرنیا مسلح شویم ، باشد!“

 وارِن  مدافع نسبتاً سرسختی می نمود، زیرا که در سمت دادستان کل، مدافع توقیف ژاپنی های آمریکایی بود.” او هشدار داد، اگر ژاپنی ها آزادشوند، هیچکس نمی تواند یک خرابکار را از ژاپنی های دیگر تمیز بدهد.“ (وارِن  بعدها آشکارا اظهار ندامت و پشیمانیِ زیادی از این سیاست کرد و در مصاحبهٔ  ۱۹۷۲، از این بابت گریست.) کَری  مَک ویلیامز یکی از معدود اعضای دستگاه دولتی بر علیه توقیف ژاپنی ها بود. وارِن  متعهد شد که اولین اقدام عمومی اداری او بیرون کردنِ مَک ویلیامز باشد.

 در  ۳۰  روز آخر قبل از انتخابات،  ویتیکر و بَکستر  در  ۴۰۰  روزنامه و  ۵۰۰  بیلبورد تبلیغ کردند. صدای رادیوها همه جا را پرکرده بود. آن ها کامیون هایِ پرسروصدا را روانه کردند تا به اطراف رفته و در بوق و کرنا بدمند. آنها سیاست های اقتصادی  اُلسن را مورد تاخت و تاز قرار دادند. آنها برای هر کس که برای حمایت از  وارِن  سخنرانی می کرد، کتاب راهنمایِ سخنرانی نوشتند؛ این راهنما شامل طرح ”صحبتِ  ۶  و  ۱۵  دقیقه ای بود. “ ( مهمترین نصیحت آن ها از این قرار بود: سعی بنمائید بیش از  ۱۵  دقیقه  صحبت نکنید-مردم خسته و ملول می شوند-هرگز از  ۳۰  دقیقه  بیشتر صحبت نکنید.)

 وارِن  بُرنده شد، اما راه و رَوش برنده شدنش را نپسندید. اندکی پیش از انتخابات، پس از آنکه  ویتیکر  و بَکستر  بدونِ اجازهٔ او مصاحبه ای مطبوعاتی انجام دادند، بوسیلهٔ او از کار برکنار شدند. آنها هرگز او را نبخشیدند.

 در پائیزِ  ۱۹۴۴ وارِن به عفونت کلیهٔ شدیدی دچار شد. این آغازِ اندیشیدنِ او به تأثیراتِ مصیبت بار افزایش هزینه های مراقبت های پزشکی و درمانی برای خانواده ای با بضاعت مالی کمتر از خانواده خودش شد. او در خاطراتش نوشت:

    ”به این نتیجه رسیده ام که تنها راه چارهٔ این وضعیت، توزیع این هزینه از طریقِ بیمه است.“

او از کارمندانش خواست طرحی ارائه دهند.” ما نتیجه گرفتیم که بیمهٔ درمانی باید از طریقِ سیستمِ تأمینِ اجتماعی فراهم شود. پس از چندین مطالعه و بررسی، تعیین گردید که کارفرمایان و کارمندان در چنین سیستمی هر کدام  ۱  و  ۱٬۵  درصدِ پرداختیِ درآمدشان را به این منظور اختصاص دهند.“ پس از مشورت با انجمنِ پزشکی کالیفرنیا، به این نتیجه رسید که هیچ اعتراضی از سوی دکترها نمی شود. و بنابراین، در ژانویهِ  ۱۹۴۵  در خطابهٔ ایالتی اش، پیشنهادِ جامع و اجباری بیمهٔ درمانیِ ایالتِ کالیفرنیا را اِعلان نمود.

 اِرل  وارِن فعالیت سیاسی اش را به عنوان یک محافظه کار شروع کرد و به عنوان یکی از منفورترین لیبرال ها در تاریخ آمریکا به اتمام رسانید. چرا؟  ویتیکر و بَکستر یکی از علل آن اند.

 آن ها با استخدام شدن در انجمنِ پزشکیِ کالیفرنیا با اُجرتِ سالانهٔ  ۲۵  هزار دلار به مبارزه علیه طرحِ  فرماندار پرداختند. ویتیکر و بَکستر پاره ای از لایحهٔ قانونی را که مورد علاقه ی بیشترمردم بود، گرفته و یادشان دادند تا از آن متنفر شوند. آنها می گفتند:”با هیچ چیز نمی توان چیزی را شکست داد.“

آنها کارناوالی برای تشویق کالیفرنیایی ها  برای خرید بیمهٔ خصوصی به راه انداختند. هفتهٔ بیمهٔ خدماتی درمانی اختیاری، با  ۴۰۰۰۰ اینچ تبلیغات در بیش از  ۴۰۰  روزنامه، در  ۵۳  از  ۵۸ بخشِ  و شهرستان ِایالتی به راه افتاد. ویتیکر و بَکستر بیش از  ۹۰۰۰  دکتر را با سخنرانی های آماده شده روانه کردند. آنها شعاری ساختند و عَلمِ عثمان نمودند:”  طب سیاسی طب بدی ست.“

 آن ها با سردبیرانِ روزنامه ها لابی گری کردند. ویتیکر با افتخار می گفت که ” مردم ما شخصاً با دفاتر  ۵۰۰  روزنامه تماس گرفته اند“  تا سردبیران را  تشویق و متقاعد به تغییر موضع  نمایند. بسیاری از این روزنامه ها مقدار زیادی کارهای  تبلیغاتی برای  شرکت کمپینز انجام می دادند و صدها نسخه مجانی مقالات هر هفته از طرفِ سرویس مطالب کالیفرنیا به دستشان می رسید. ویتیکر گزارش داد که در عرض  ۳  سال ” تعداد روزنامه هایی که خدمات درمانی بیمه و اجتماعی شده را حمایت و پشتیبانی می کردند از  ۵۰  به  ۲۰ روزنامه کاهش یافت. روزنامه های مخالف با بیمهٔ خدمات درمانیِ اجباری از  ۱۰۰  به   ۴۳۲  عدد افزایش یافت.“

 آن ها یک دشمن خلق کردند و۲۷ هزار کپیِ از جزوه ای را که ”سئوالِ تندرستی “ نام گرفته بود، با ترکیبی از تصویر مرد، زن و بچه ای در جنگل ترسناک که آن ها را اسکلت هایی تهدید می کردند و در دهانشان به جای دندان کلمه ی “صورت حساب” بود، چاپ و پخش نمودند. ویتیکر و بَکستر   ۲٬۵  میلیون کپی جزوهٔ دیگری که ” خدماتِ درمانی کنترل سیاسی شده “  نامیدند را پخش کردند. آن ها کارت پستال هایی برای رأی دهنده گان چاپ کردند تا بوسیلهٔ آنان پست گردد:

 

سناتور عزیز:

 لطفاً بر علیه و در رد همهٔ لوایح بیمهٔ خدمات درمانی اجباری در حال طرح در مجلس رأی بدهید. ما هم اکنون در این کشور به حد کافی احکام دولتی داریم. یقیناً نمی خواهیم اجباراً به دکتر ایالتی مراجعه کنیم، یا اینکه پولی را برای چنین دکتری پرداخت کنیم، حال آیا از او استفاده بنمائیم یا خیر.این سیستم در آلمان ابداع شد – و آن پاره و جزئی از همان سیستم است که پسرانمان  در خارج  با آن می جنگند. نگذارید در اینجا این سیاست اتخاذ گردد.

 در  ۱۹۴۵،  لایحهٔ  وارِن  فقط با یک رأی شکست خورد. همانطور که زندگی نامه نویس  اِدوارد ج وایت[۳۳] اِظهار نمود،” به شکست کشاندن طرح بیمهٔ درمانی وی تأئید برِسرشت فرایند سیاسی ای بود که طی آن حامیان برنامه هایی انساندوستانه و بر پایهٔ عقل سلیم را در مقابله با منافع خاص خودخواهانه و کینه جویانه، در چاله می انداخت. وارن بار دیگر لایحه را به مجلس برد. و دوباره  ویتیکر و بَکستر شکستش دادند. ”آنها با طعن و پرخاش به مجلس یورش بردند، “ وارن بعدها نوشت ” لایحهٔ من حتی آبرومندانه و نجیبانه به خاک سپرده نشد.“

این بزرگترین پیروزی در قانونگذاری به دستِ تبلیغات چی ها بود که کشور  تا آن زمان هرگز مشاهده و تجربه نکرده بود. البته آخرین اش نبود.

 در  ۱۹۴۵،  ماه ها پس از آن که  اِرل  وارن بیمهٔ خدمات درمانی اجباری در کالیفرنیا را پیشنهادکرد،  هَری  تِرومن[۳۴] طرحِ کشوریِ آن را پیشنهاد نمود. رئیس جمهور گفت.

 ” سلامتی و تندرستی فرزندان آمریکایی، به مثابه تحصیل شان باید یک مسئولیت قطعیِ عمومی تلقی و به رسمیت شناخته شود. “  وقتی جمهوریخواهان در سال  ۱۹۴۶  کنترل کنگره (مجلس سنا و نمایندگان) را به دست آوردند، برنامهٔ بیمهٔ درمانی فدرال پیشنهاد شدهٔ  تِرومن  که مانند برنامهٔ  وارِن  بودجه ی آن توسط مالیاتِ بر درآمد تهیهٔ و تامین مالی می شد از حرکت و پیشروی بازداشتند. در سخنرانی دولتِ اتحاد در  ۱۹۴۸، تِرومن به تصویب طرح اش که از حمایت گستردهٔ مردمی بهره مند بود اصرار ورزید. در ماه نوامبر، تِرومن انتخابات را بُرد. چند روزی بعد انجمنِ پزشکیِ آمریکا با دفتر شرکت کمپینز در سانفرانسیسکو تماس گرفت. انجمنِ پزشکیِ آمریکا  ویتیکر و بَکستر را با دستمزد  ۱۰۰  هزار دلار در سال و یک  بودجهٔ سالانهٔ بیش از  ۱  میلیون دلار برای عقیم کردن طرح تِرومن  استخدام کرد. انجمنِ پزشکیِ آمریکا هزینهٔ مالی این برنامه را با تعیین و طلبِ  ۲۵  دلار در سال از هر یک از اعضایش برآورد نمود.

 در اوایلِ  ۱۹۴۹ ویتیکر و بَکستر، مدیرانِ کمپین آموزش ملی انجمنِ پزشکیِ آمریکا، با تاسیس دفتر مرکزی  با  ۳۷  کارمند در شیکاگو، به سیاست ها در عرصه کشوری قدم گذاردند و طرح و برنامهٔ مبارزاتی آنها با این شعار ها آغاز شد: ”این باید کارزاری باشد برای هشیار کردنِ آمریکائی ها در عرصهٔ زندگی، تا جهاد عمومی عظیم و مبارزه ای اساسی برای آزادی براه بیندازند.“ ”هر طرح و اقدام دیگری، با دید حرکت به سوی اجتماعی شدن  و استبداد در سراسر دنیا، مصیبت بار است.“ اما وقتی ویتیکر به هیئت مطبوعاتی واشنگتن پُست در دیدار و نشستی برای صرف ناهار گفت که  اف  بی  آی  انجمنِ پزشکیِ آمریکا را تهدید می کند، واشنگتن پُست اظهارداشت: ” شاید بهتر باشد که هر وقت هیئت حاکمه برنامه ای در مورد رفاه عمومی و یا بهداشت ارائه می دهد، انجمنِ پزشکی آمریکای در دست ویتیکر و بَکستر  دچار هیستری عصبی نشود و سعی به ترساندن تمام مردم آمریکا نکند.”

 ویتیکر و بَکستر به واشنگتن رفتند و  ۱۰۰  سناتور را متقاعد کردند که به آن ها اجازه دهند تا نامه های موکل شان را بخوانند. در آغاز مبارزه، ویتیکر گزارش داد، که نامه های رأی دهنده گان  ” نسبتِ  ۴٬۵  به  ۱ “ به  نفع تِرومن بود. نه ماه بعد از آنکه آنها شروع به کار کردند ”این نسبت  ۴  به  ۱ بر علیه تِرومن شد.“

 تا آن زمان، کار شرکت کمپینز حداقل ازنظر تنی چند از منتقدان، شنیع و مرموز می نمود، اما ویتیکر اصرار داشت که ”هیچ رمز و پرده پوشی ای در کار نیست.“ او در مانوری زیرکانه ” یک طرح ساده شدهٔ پیکار عملیاتی بر علیه بیمهٔ خدمات درمانی اجباری“ را به تعداد صدها هزار نسخه تکثیر و در بین گزارشگران، سردبیران، دیگران و اعضایِ سنا پخش کرد.

در همانحال، در داخل  شرکت کمپینز، یک نسخهٔ خطی چاپ شده از طرح عملکردِ پیکاریِ تبلیغاتی با علامت و مهر مخصوصِ محرمانه – ” نه برای انتشار “ – بخشنامه شد. ( این نسخه را می توان در میان دفاترِ  شرکت، که در آرشیو ایالت کالیفرنیا، در ساکرامنتو[۳۵] جای دارد پیدا نمود.) در قسمتی از آن نوشته شده:

   – هدف کوتاه مدت و فوری شکستِ طرح بیمهٔ خدمات درمانی اجباری مطرح شده در کنگره.

- هدف بلند مدت ایجاد مانع همیشگی در راه تهییج عمومی برای بیمهٔ پزشکی همگانی بوسیلهٔ :

(الف) هشیارکردن مردم از خطر سیستم بهداشتی کنترل شده از نظر سیاسی و تنظیم شده توسط دولت

(ب)  متقاعد کردن مردم به مزیت های پزشکی خصوصی آمریکا بر سیستم پزشکی زیر کنترل و تسلط دولتی کشورهای دیگر از طریق عملیات تبلیغاتی آموزشی در سراسر کشور

(پ)  تهییج و تحریک رشد سیستم بیمهٔ درمانی اختیاری برای از میان برداشتن شوک اقتصادی حاصل از بیماری و افزایش دسترسی به خدمات پزشکی برای آمریکایی ها.

 همانطور که ویتیکر و بَکستر،  در یکی از نسخه های اولیه ی طرح مطرح نمودند : ”اساساً مسئله این است که آیا ما می خواهیم ملتی آزاد باقی بمانیم، که در آن یک فرد تصمیم گیرنده ی سرنوشت خویش باشد ، و یا می خواهیم یکی از آخرین گام ها به سوی کشوری سوسیالیستی و کمونیستی را برداریم. ما باید این تصویر را با سخنانی روشن، زنده، و واضح ترسیم کنیم تا هیچ کس نتواند درکی اشتباه از نمونه آلمان، روسیه و سرانجام انگلستان داشته باشد.“ آن ها شعاری را مطرح کردند: ”پزشکی را با سیاست ادغام نکنید.“  و آن ها از همان بهتانی استفاده کردند که به طرح  وارِن  زده  بودند: آن ها طرح تِرومن را درمان سوسیالیستی نامیدند.

 آن ها به قصد آگاهی دادن و تعلیمِ هر دکتر، پرستار و داروساز در ایالات متحده از خطرهایِ طب سوسیالستی، به راه افتادند.  ویتیکر در جلسهٔ صحبت با  ۲۰۰  پزشک در شورایِ انجمن پزشکی  نیو  انگلند، گفت: هیتلر و استالین و دولت سوسیالیستی بریتانیای کبیر از مخدر و افیونِ طب سوسیالیستی استفاده کرده تا درد و رنج آزادیِ از دست داده را از بین ببرند و مردم  را به عدم مقاومت تشویق کنند. اگر اجازه داده شود که مرض واگیردار بیمهٔ خدمات درمانیِ اجباریِ دنیای قدیم به دنیای جدیدمان راه یافته و سرایت کند، پایان دادن به مؤسسات و نهادهای آزاد آمریکا هدف قرار خواهد گرفت. آن گاه نیاز به گذشت زمان است، تا راه آهن، صنعت تولید آهن و پولاد، صنعت نیروی برق، بانک ها و صنعت کشاورزی ملی شوند.

 او گفت، تبلیغاتِ سیاسی آخرین و بهترینِ امید دموکراسی بود: ”ما دشمنان و مخالفانِ طب آمریکایی را به دادرسی در پیشِ افکارِ عمومی خواهیم کشید، و می گذاریم تا مردم تصمیم بگیرند.“

 به این منظور، کمپین آموزشِ ملی میلیون ها برگهٔ تبلیغاتی پست کرد. تبلیغات همیشه با استقبال روبرو نمی شدند. ” یک داروساز عصبانی از  اِستامفوردِ نیویورک نوشت، ”برگه ی تبلیغاتی مخوف شما به دستم رسید، و چه دردناک“  ” امید و آرزو دارم  که رئیس جمهور  تِرومن  به مرادش برسد و پیروزی با او باشد. “

 ویتیکر و بَکستر دوست داشتند که کار خود را ” کمپین عموم مردم” بنامند. مبارزه بر علیه بهداشت عمومی مثالی از آن است: ” انجمن پزشکی آمریکا در کمپین خود، در یک نهضت محلی و مردمی، مسئله اش را نزد مردم آمریکا می برد، که امیدواریم، با کمک شما ( محافل و مؤسساتِ پزشکی ) و یاریِ   ۱۰ها هزار تن دیگر، در همهٔ نقاط و گوشه های کشور مطرح شود “. (البته همه متقاعد نشده بودند که حرکت یک آژانس تبلیغاتی با صرف هزینه ای گزاف و توزیع ۷/۵ میلیون برگهٔ تبلیغاتی “راه داوطلبانه همان راه آمریکائی است” در مطب دکترها را “حرکت مردمی” بنامد. پزشکی به آن ها نوشت: ”آقایان عزیز،  آیا  ۲٬۵  و یا  ۳٬۵ میلیون دلار برای آنچه “همفکری باحرکت مردمی” می نامید اختصاص نداده اید ؟“

 کمپین ویتیکر و بَکستر بر علیه طرح پیشنهادی بیمهٔ درمانی ملیِ  تِرومن برای انجمن پزشکی آمریکا نزدیک به  ۵ میلیون دلار هزینه داشت، و  ۳  سال طول کشید. آن ها لایحهٔ اصلاحی معقول، محبوب، و مورد نیازِ ضروریِ رئیس جمهور را به شکل یک لولو ترسناک، و چنان وحشتناک  مبدل کردند، که حتی امروز، میلیون ها آمریکایی هنوز از آن وحشت زده هستند.

 تِرومن سخت غضبناک و عصبانی بود. او در  ۱۹۵۲  به مطبوعات گفت، چه چیزی در طرح او احتمالاً میتواند در رابطه با ”طب سوسیالیستی“  تعبیر و تفسیر گردد،  او نمی دانست پناه بر خدا چه چیزی در آن طرح بوده است. یک چیز دیگری داشت که بگوید: ” هیچ چیزی در این لایحه به اندازه ی پرداخت هایی که انجمن پزشکی آمریکا به شرکت تبلیغاتی ویتیکر و بَکستر کرد تا برنامهٔ خدمات درمانی من را بد جلوه دهد، نزدیکتر به سوسیالیسم نبود. “

 کرَی مَک ویلیامز از زمان  آپی و دآنی[۳۶] ، و  ژامبون و تخم مرغ  و از زمان  اِرل  وارن  و  انجمنِ پزشکی کالیفرنیا، ویتیکر و بَکستر را زیر نظر داشت. او درخواست ارائه گزارش درباره ی ویتیکر و بَکستر برای مجلهٔ هفتگی نیشن[۳۷]  کرد. سردبیر او، هَرولد  فیلد[۳۸] ، خواست که مطالب رُک و بی پرده باشد، ولی او از خواست سردبیرش سر باززد. کرَی گفت که باید به سانفرانسیسکو برود و ته و توی قضایا را درآورد.

 کرَی به ویتیکر و بَکستر نوشت و تقاضای مصاحبه ای نمود. او قول داد که سئوال ها جدی خواهند بود و نه با طعنه و دوپهلو. ” او اظهار داشت که حیله گر نبوده و حقیقتاً کنجکاو است.“ با آن ها ملاقات نمود و آن ها را دوست داشت. او فقط با دستور کار و عملکرد سیاسی شان مخالف بود، و بیشتر آن که، فکر می کرد که کسب و کار آن ها برای دموکراسی زیان  آور است. او در ماه می  ۱۹۵۰  مقاله اش را به رشهٔ تحریر درآورد و پیشنویس آن را برای ویتیکر و بَکستر فرستاد. آن ها خواندند و تغییراتی را با اصلاح نکته های کوچکی از حقایق فرستادند. اما از انتشار پیش نویس تجدید نظر شده مأیوس شده بودند.

 ویتیکر به  مَک ویلیامز نوشت، ”ما آن شخصیت های اهریمنی ای نیستیم که شما توصیف نموده اید.“  مَک  ویلیامز پاسخ داد، “متاسفم که شما را مایوس کردم“. ” آیا موافق نیستید که بهترین امید و انتظاری که در رابطه با این موضوع می توان داشت،  بیشترین حسن نیت، صحت عملی، و مشاهدهٔ رعایت اصول و انصاف است؟ “

 مقاله با تیتر ”حکومت بوسیلهٔ ویتیکر و بَکستر“ در سه قسمت در مجلهٔ ملت در ماه های آوریل و می سال  ۱۹۵۱ چاپ شد. ویتیکر و بَکستر به مَک ویلیامز نوشتند: ”به نظر هر دوی ما شما هیچ فرصتی را برای کسب نتیجه گیریتان از دست نداده اید، یقیناً عملی انجام نداده اید که بر ما شخصاً آسیبی رسانده باشد. در غیر این صورت، این نوشته می توانست فشار زیادی را به ما تحمیل کند. کرَی! ما عمیقاً  سپاسگزاریم.“

 مَک ویلیامز، همانطور که  ویتیکر و بَکستر باید به خوبی درک کرده باشند، به قوانینی متفاوت از آن ها عمل می کرد. او ساده و پیش پا افتاده ننوشته بود، او به آن ها حمله نکرده بود، او زمان زیادی برای توضیح صرف کرده بود. او دشمن ساختگی نساخته بود. او مسائل را دگرگون و به دلخواه خود جلوه نداده بود. او هیچ چیز را ساخته و پرداخته نکرده بود. او دروغ نگفته بود.

 مَک ویلیامز، در هفته نامهٔ ملت گزارش داد: ”زمانی که صحبت از ویتیکر و بکستر پیش می آید، در محافل کارگری و لیبرال مردم با عصبانیت خصمانه پرخاش می کنند “ ”ولی باید قبول کرد که آن ها می دانند چگونه بر مردم تاثیر بگذارند. درست است که آن ها پول زیادی برای هزینه کردن داشته اند؛ اما مخالفین شان نیز همیشه ورشکسته نبوده اند.“ او مقدار پولی را که مثلاً اتحادیه ها داشتند متذکر شد. به هر جهت مَک ویلیامز بر این باور بود که آن ها زیادی قدرتمندند. او گفت که، آن ها برای انجمن پزشکی آمریکا” متن سندی سیاسی ای را نوشته بودند که در آن دکترها، که در اصل منافع بسیارخاصی دارند، به مثابهٔ مدافعان و مبارزان سلامتی و تندرستی در راه مردم پدیدار می شوند.“ این باورنکردنی و خطرناک بود. ”این مدیریت سیاسی ماهرانه است؛ این دولتی ساختهٔ و پرداخته ی ویتیکر و بَکستر است.“ این وضعی است که به آن دچاریم.

 مقالهٔ نوشته شده بدون اثر نبود. شماری از دکترها تا پایان سال ۱۹۵۲ از انجمن پزشکی آمریکا استعفا داده بودند. جیمز اچ  مینز جَکسن  ( James  H.  Means  Jackson ) پروفسور طب در هاروارد و رئیس بخشِ پزشکیِ بیمارستان عمومی ماساچوست گفت که او بیش از این عوارضی را پرداخت نخواهد کرد که برای حمایت و استفادهٔ فعالیت هایی ست که او ”مخالف و مغایر رفاه و آسایش عمومی می داند و شایستهٔ شأن و مقام و حرفهٔ یک عالم و دانشمند نیست. “

 آن پائیز، انجمن پزشکان آمریکا با توضیح اینکه در خدمت نگهداشتن آژانس به خصلتِ غیر حزبی آن ضربه می زند، عذر ویتیکر و بَکستر را خواست. ویتیکر و بَکستر کَکِ شان هم نگزید. آن ها رفتند تا برای آیزنهاور و نیکسون کار کنند.

 در ۱۹۵۲  برای اولین بار در انتخابات رئیس جمهوری از تلویزیون استفاده شد. کمتر از  ۳ درصد خانواده های آمریکایی در سال  ۱۹۴۸  تلویزیون داشتند؛ اما در سال  ۱۹۵۲ این  شماره به سرعت به ۵۰ درصد نزدیک می شد. در آن سال جمهوریخواهان  ۱٬۵ میلیون  دلار خرج تبلیغات تلویزیونی کردند؛ دموکرات ها  ۷۵  هزار دلار. برنامه های تبلیغاتی  تلویزیونی آیزنهاور: من  آیک  را دوست دارم [۳۹]  و مردی از اَبیلین، که متن آن ها  بر مبنای  سنجشِ افکار عمومی جورج  گاَلُپ ریخته شده بود؛ و به صورت مستند، شبیه فیلم های اخباری رایج روز، ساخته شده بود.

 آیزنهاور آنچنان با دستگاه های ضبط صوتی نا مأنوس بود که یکبار، جلوی میکروفونی که روشن بود، غرغر کرد و گفت: ” این لعنتی چطوری کار می کنه؟ “ اما او هم مانند همهٔ آن هایی که برای ریاست جمهوری پس از او وارد انتخابات شدند، تربیت، آرایش، و گریم و بَزک شده بود. در یک برنامهٔ تلویزیونی با نام : ” آیزنهاور جوابگوی آمریکاست“، مردِ جوانِ سیاهپوستی می گوید: ” ژنرال، دموکرات ها به من می گویند هرگز برای من بهتر از این نبوده.“

آیزنهاور پاسخ می دهد: ” آیا این می تواند زمانی که آمریکا میلیارد ها دلار مقروض است، هنگامی که قیمت ها دوبرابر شده، وقتی که مالیات ها کمرِمان را شکسته و ما هنوز در کُره می جنگیم حقیقت داشته باشد ؟ غم انگیز است.“  او سپس عبوسانه و جدی مستقیماً به دوربین نگاه می کند. ”زمان تغییر و دگرگونی فرا رسیده است.“

 در  ۱۹۵۳،  اِرل  وارن  رئیس دیوان عالی ایالات متحده شد. کمپین”اعلام جرم علیه  اِرل  وارن“ بعد از آن شروع شد که دیوان عالی کشور در سال  ۱۹۵۴  در مورد پروندهٔ  بِراون[۴۰]  در تقابل با ادارهٔ آموزش و پرورش مبنی بر غیر قانون اساسی بودن جدائی مدارس نظر داد. در  ۱۹۵۵،  کرَی  ویلیامز  سردبیر مجلهٔ ملت شد. در  ۱۹۵۶،  ویتیکر و بَکستر روابط عمومی مجمع نامزدی جمهوریخواهان در سانفرانسیسکو را برعهده گرفتند. هم زمان، آن ها توسط کمیتهٔ ویژهٔ سنا برای رسیدگی به فعالیت های سیاسی، لابی گری و مشاورهٔ تبلیغی ترویجی مورد پرسش قرار گرفتد. ویتیکر به کمیته گفت که او علیه بودجهٔ دولتی مبارزات انتخاباتی و طرفدار برداشتن محدودیت های اهداء کمک های مالی از طرف بخش ها و شرکت های خصوصی به مبارزات انتخاباتی بود. بازجویان و بررسی کنندگانِ کمیتهٔ ویژه در مورد مشاوران مبارزات انتخاباتی متحیر بودند. آیا آن ها باید به عنوان  مشاوران تبلیغی دسته بندی می شدند؟ یا کمیته های عملیات سیاسی؟ آیا قوانینی باید برای آن ها تنظیم می شد؟ ویتیکر اصرار می ورزید که کار شرکت او تشکل سازمان های محلی و مردمی را انجام می دهد و نباید هیچ قانونی برای آن ها تنظیم شود.

 ویتیکر و بَکستر بعدا در همان سال که با شرکت کالیفرنیایی  باس اند راس[۴۱] کار می کردند، پیکار تبلیغاتی به طرفداری از پیشنهاد شمارهٔ  ۴،  یک رأی گیری به نفع صنایع نفتی و صدور پروانهٔ جواز حفر بیشتر چاه های نفت، را انجام دادند. این طرح توسط وکلای استاندارد  اُویل  نوشته شده بود. ویتیکر و بَکستر  عمدتاً و بیشتر به خاطر عوض کردن نام و عنوانِ همه پرسی به قانون حفاظت نفت و گاز، پیروز شدند.

 در  ۱۹۵۸،  پسر ارشد ویتیکر از اولین ازدواجش،  کِلم  ویتیکر جوان[۴۲] به اتفاقِ  ۲  شریکش شرکت کمپینز را خرید. در ۱۹۶۰، زمانی که  نیکسون  برای  ریاست جمهوری وارد مبارزه انتخاباتی شد،  شرکت کمپینز مبارزهٔ انتخاباتی او را در کالیفرنیا سازمان داد. یکی از شرکای ویتیکر توصیه کرد که : ”بسیار ضروریست که تهاجمی عمل کرده و یورش بیاوریم، “  بهتر است ”لیبرال  دموکرات هایی را که حتی اگر  نیکسون  تأئید شخصی عیسی  مسیح و کارل  مارکس  را از طریق نشستی با  اِلنُر  روزولت به دست بیاورد، باز هم به  نیکسون رأی نخواهند داد “ فراموش کنیم.  نیکسون در کالیفرنیا برنده شد، ولی انتخابات کشوری را باخت. کِندی  گفت که نیکسون در تلویزیون وحشتناک  و هولناک بود. ” تلویزیون بود که بیش از هر چیز دیگر اوضاع را چرخاند.“  در این زمان، دموکرات ها نیز آغاز به استخدام شرکت های مشاورهٔ سیاسی کرده بودند.  آن ها همه همین طور عمل می کردند. هر کس هر سلاحی را بکار می گرفت.

  کِلم  ویتیکر بزرگ از بیماریِ نفخ در  ۱۹۶۱  فوت کرد. چهار سال بعد، زمانی که  رونالد  ریگان  برای فرمانداری کالیفرنیا  وارد مبارزه شد، او شرکت کالیفرنیایی  اِسپنسر  رابرتس[۴۳]  را بکار گرفت.  اِسپنسر  رابرتس از قوانین  ویتیکر و بَکستر  استفاده نمود. ریگان در ۱۹۶۶  به  استووارت  اِسپنسر گفت: ”میدونی  استو!  سیاست درست مثل کارِ تئاتر و سینماست….با آغازی  پر قدرت و سهمناک، بعد برای مدتی با ادامه ای آرام، و در خاتمه پایانی حیرت انگیز و پر شور.“

 آپتن  سینکِلر در یک آسایشگاه سالمندان در  نیو جرسی  در ۱۹۶۸  فوت کرد. در همان سال،  ح  ر  هالدِمن[۴۴]  سِمت مدیر دفترِ آژانس تبلیغاتی ج  والتر  تامسون[۴۵] را در لُس  آنجلس رها کرد تا مبارزهٔ انتخاباتی نیکسون  را سرپرستی و مدیریت کند. هالدِمن  به  آیزنهاور – نیکسون  در  ۱۹۵۲  پیشنهادِ ارائه خدمات اش را داده بود، و برای  معاون رئیس جمهور در  ۱۹۵۶  کار کرد. او فوت و فنِ حرفه و کار را از بهترین هایشان فرا گرفته بود. وی یکباربه یاد روزهای گذشته و قدیم ”پدرِ بزرگ“ گفت: ” کمپین ویتیکر و بَکستر  مبارزهٔ بزرگ قدیم بود.“

 مشاور و راهنمای  نیکسون  ویلیام گَوِن  در یک نامهٔ غیر رسمی نوشت: ”رأی  دهندگان  اساسا تنبل اند، علاقه ای ندارند که کوششی برای درک و شناختِ آن چه ما می گوئیم، انجام دهند.“ در نامهٔ دیگری نوشت، ”خِرد  و  بُرهان میزان بیشتری از نظم و انضباط و تمرکز را می طلبد، احساس و عقیده راحت تر است، خرد و  بُرهان  ناظر را پس می زند، به عقب و پشت می راند، به او یورش می برد، از وی مطالبهٔ موافقت یا مخالفت می کند، اما  احساس و عقیده او را فرا می گیرد و می پوشاند، به درون و داخل دعوت می کند، بدون اینکه درخواست خِرد، اندیشه، روشن فکری و روشن بینی نماید…. وقتی با او بحث و جدال می کنیم، وی را واداربه تلاش برای دادن جواب می کنیم. ما درپی آن هستیم که او را درگیرِ بینش خردمندانه نمائیم، و این برای اکثریت مردم مشکل ترینِ همهٔ کارهاست. شور و هیجان به راحتی برانگیخته می شود، نه در ژرفا بَل به سطح نزدیک تر، نرم و قابل انعطاف می باشد.“

 ستاد مبارزهٔ انتخاباتی  نیکسون  نوارهای تلویزیونی وی را بررسی نمود. عدم وجود هیجان کافی. راجر  آیلز[۴۶]، مشاور ارشدِ تلویزیونی  ریچارد  نیکسون در  ۱۹۶۸  گفت، ”وی از دستانش کمی کلیشه ای و کمی زیاد استفاده می کند.“

” اما در این مقطع بهتر است مانعش نشویم.“  آیلز هم اکنون رئیس  فاکس  نیوز است.

  پس از آن که  کِلم  ویتیکر چشم از جهان بست،  لیون  بَکستر شرکت خودش را به نامِ  ویتیکر  و  بَکستر  بین الملل براه انداخت. او در یک آپارتمان در طبقهٔ بالائی هتل  فیرمانت[۴۷] در سانفرانسیسکو  زندگی می کرد. او دوست داشت در پشت صحنه و دور از انظار کار کند. او در سال  ۲۰۰۱  فوت کرد، در تمام طولِ عمر طولانی  ۹۵  ساله اش به ندرت مصاحبه ای انجام داد. او در یکی  از سال های  دههٔ  شصت استثنایی قایل شد. از وی سئوال شد،”  لیون،  آیا مراحل و روش هایی را که در کارهای پیشتر طراحی و در طول سال های بسیار و متمادی با موفقیت استفاده کرده و  به کار گرفتید امروز  روز نیز می توانند کارگر باشند، یا این که واقف شده اید که تغییرشان ضروریست؟ “

 او پاسخ داد، ”قوانین اصلی می توانم بگویم تغییر نیافته اند. راهبردها تغییر نیافته اند.“ البته، تلویزیون بود. ”اما می گویم که فلسفهٔ مبارزات تبلیغاتی سیاسی انتخاباتی ذره ای تغییر نیافته است. ابزار تغییر کرده اند، اصول و فلسفه اش نه. “

 از او همچنین سئوال شد: ”آیا روابط عمومی سیاسی به واقع قدرتِ سیاسی را به دست آن هایی می سپارد  که اعمالش می کنند ؟ “

 او با ملاحظه  و دقت پاسخ داد: ”مطمئناً می تواند و در بعضی مواقع انجام  داده است.“ ”به همین دلیل است که من احساس می کنم حرفهٔ رهبری و هدایتِ افکار انسان ها، باید در دستِ آدم هایی که پای بند اصول و اخلاق هستند  قرار گیرد- آدم هایی که برای جهان ومردمِ  حول خود و محیط شان اهمیت قائلند. وگر نه، این افکار در دست مردمی که احترام و ملاحظهٔ دنیای اطراف خود را نمی کنند، فرسوده و فاسد می شود. این کار می تواند بسیار، بسیار چیزی مخرب باشد. “

عنوان نوشتار از نویدنو است  


[1] Jill  Lepore

[2] Upton  Sinclair

[3] END  POVERTY  IN  CALIFORNIA

[4]EPIC

[5] Clem Whitaker

[6] Leone Baxter

[7] Sacramento Union

[8] San Francisco Examiner

[9] Capitol  News  Bureau

[10] Sheridan Downey

[11] Pacific  Gas  and  Electric

[12] Portland  Oreganian

[13] Audrey  Hepburn

[14] Marin  County

[15] Stanley  Kelly

[16] DuPont

[17] George  Hatfield،

[۱۸] Frank  Merriam

[19] Love’ s  Pilgrimage

[20] Wall  Street Journal

[21] Mitt  Romney

[22] Mckinsey

[23] Culbert  Olson

[24] Carey  McWilliams

[25] Factories  in  the  Field

[26] The  Grapes  of  Wrath

[27] Earl  Warren

[28] Hoaxing  the  Hungry

[29] Harper’s  Magazine

[30] Wendell  Willkie

[31]California  Feature  Service

[32]Von  Trapp

[33] G. Edward White

[34] Harry Truman

[35] Sacramento

[36] Uppie and Downey شری دانی  سناتور دمکرات کالیفرنیا در سال های ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۰ و آپتن سینکلر که برنامه ی به فقر در کالیفرنیا پایان دهید ( اپیک) را پیش می بردند. که مخالفین آن ها را ” آپی و دنی” می نامیدند.

[۳۷] The  Nation

[38] Harold  Field

[39] I  like  Ike

[40] Brown

[41] Baus and Ross

[42] Clem  Whitaker  Jr

[43] Spencer  Roberts

[44] H.  R.  Haldeman

[45] J.  Walter  Thompson

[46] Roger  Ailes

[47] Fairmont  Hotel


 [i]  ویتیکر  و  بَکستر  مبلغین اتحادیهٔ کالیفرنیا بر علیه  سینکلر  بودند، نه سران آن، که در اصل گزارش شد.

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter