نویدنو 22/10/1392

نویدنو  22/10/1392 

 

 

جبهه خلق

گئورگی دیمتریوف - برگردان : هاتف رحمانی

1
سیاست مبارزه جبهه خلق علیه فاشیسم وجنگ ، که از سوی کنگره هفتم کمونیست جهانی اعلان شد ، بازتاب نیرومندی در بین توده های زحمتکش تمام کشورها داشته است . تحقق عملی این سیاست در فرانسه واسپانیا گواه روشنی فراهم کرده است که جبهه خلق عملا امکان پذیراست و محبوبیت خود را بالا برده است .

درحال حاضر، کشوری نیست که درآن فکر جبهه خلق  در میان تمام کسانی که  خواهان دموکراسی وآزادی هستند ، در میان تمام کسانی که از صلح بین ملت ها دفاع می کنند  هر روز طرف دارهای بیشتر وبیشتری پیدا نکند. تلاش برای تشکیل جبهه خلق در کشورهایی که در آنجا انقلاب بورژا دموکراتیک هنوز به هیچ رو حرف آخر خود را نزده است نیز در حال رشد است ، مثلا ، در ژاپن ،  که گروه نظامی فاشیست – فئودال ، با ماجرا جویی های نظامی درنده خوی خود در سرزمین چین و در مرزهای اتحاد شوروی کبیرمردم ژاپن را دچارژرفای وحشتناک ترین فاجعه کرده است. و در کشورهای به اصطلاح دموکراسی بورژوایی ، در بریتانیای کبیر ، مثلا ، که سرنوشت ملت ها به طور سنتی از سوی دو حزب سرمایه انحصاری – محافظه کار و لیبرال-تعیین می شد ، که با سیاست ارتجاعی خودهم در سطح ملی وهم در سطح جهانی ، راه را برای دفن دموکراسی وصلح هموار می کردند نیز در حال رشد است .  

اهمیت تاریخی شگرف ، درستی ومناسبت سیاست جبهه خلق ، شاید به ویژه با روشنی دررفتارابراز شده  نسبت به این سیاست از سوی دشمن های پرولتاریا ،دشمن های دموکراسی وصلح ، فاشیست های جنگ طلب ، و نیروهای ارتجاعی در سراسر جهان بیان شده است . دولت های کشورهای سرمایه داری ، حزب های بورژوایی، دولت مردها وسیاست مدار ها ، روزنامه های بورژوایی ، همه به صورت جدی از تصمیم های کنگره احساس خطر کرده اند. ارتجاعی های کشورها کارزاربی مانند تهمت ودروغ علیه کمونیست بین الملل وعلیه تمام هوادارهای جبهه خلق به راه انداخته اند . آن ها در المان فاشیست حتی سازمان ویژه ای ، بنام " ضد کمینترن" ، برای انجام تبلیغات در سطح بین المللی علیه کمونیست جهانی و مبارزه با سیاست جبهه خلق تشکیل داده اند . در کنگره(حزب) ناسیونال – سوسیالیست در هامبورگ  ، هیتلر،گوبلز وروزنبرگ  توپخانه عصبی ویژه ای را علیه خظرجبهه  خلق باز کردند ، که دیکتاتوری فاشیست را تهدید می کند ودرکل ضد دموکراسی است . آن ها در عین متوجه کردن شدید ترین حمله ها علیه جبهه های خلق موجود در فرانسه واسپانیا، هم زمان هشدار وترس خود از جنبش جبهه خلق را که در خود المان درحال شکل گیری است ابراز داشتند. پاپ در رم واسقف های "مورد لطف" آن ها در کشورهای مختلف با رساله ها وموعظه ها ، به حفاظت گله هایشان از آن " خطر وحشتناک بلشویک" جبهه خلق سرعت بخشیدند. مسئله جبهه خلق همواره در ستون های روزنامه در کشورهای سرمایه داری وجود دارد و موضوع  سرزنده ترین بحث ها است .   

دشمن طبقه کارگر به سرعت آن خطر عظیمی را که جبهه خلق ، اتحاد همه نیروهای ضد فاشیست برای او فراهم می آورد احساس ودرک کرد . مادامی که پرولتاریا متفرق است ، مادامی که از سایر لایه های زحمتکش ها ، زحمتکش های شهر وروستا منزوی است ، مادامی که روابط شایسته وهمکاری با سایر نیروهای دموکراتیک در کشور بر قرار نکرده است ، هم چنان که نمونه های ایتالیا ، المان و اتریش نشان می دهند ، درهم کوبیدن جنبش طبقه کارگر، شکست دادن یکی یکی لایه های گوناگون خلق و نابود کردن دموکراسی برای مشتی از نجیب زاده های مالی و صنعتی ، برای بورژوازی فاشیست،  کار دشواری نیست . فاشیست ها به صورت پیروز مندانه ای شعارمعروف " تفرقه بینداز وحکومت کن"را به کار بسته اند .

اما وقتی که دسته های متفرق پرولتاریا ، با ابتکار کمونیست ها ، برای مبارزه علیه دشمن مشترک هم دست می شوند ، وقتی که طبقه کارگر ، بعنوان یک واحد قدم بر می دارد ، همراه با دهقان ها ، همراه با بخش پایین طبقه متوسط  و تمام عنصر های دموکراتیک ، بر پایه برنامه جبهه خلق عمل را آغاز می کند ، سپس تهاجم بورژوایی فاشیستی با مانع نفوذ ناپذیری مواجه می شود . نیرویی بر می خیزد که می تواند مقاومت استواری را در مقابل فاشیسم عرضه کند ، از به قدرت رسیدن آن در کشورهای دموکراسی بورژوایی جلوگیری نماید وحاکمیت وحشیانه آن را در هرجایی که قبلا مستقر شده است سرنگون سازد .   

فرانسه واسپانیا بعنوان نمونه نشان می دهند ، تاسیس جبهه خلق حاکی از نقطه عطفی در رابطه بین نیروها از یک طرف پرولتاریا واز سوی دیگر بورژوازی فاشیستی ، به سود میلیون ها توده های زحمتکش است . جبهه خلق برای طبقه متوسط ضعیف ، دهقان ها و روشنفکرهای دموکراتیک نه تنها مقاومت در برابر قیمومیت وستم گروهک سرمایه مالی ، بلکه قیام علیه آن برای دفاع از منافع  وحقوق حیاتی خویش را با تکیه کردن بر حمایت از همکاری رزمنده طبقه کارگر در سطح ملی وجهانی را امکان پذیر می سازد . جبهه خلق راه خروج از وضعیتی را عرضه می کند که برای بخش هایی ازطبقه متوسط ضعیف مایوس کننده به نظر می رسد ، که خود را محکوم به اطاعت از سلطه فاشیستی می دانند. جبهه خلق به طبقه کارگر برای پرهیز از انزوای سیاسی که  بورژوازی هدفمندانه آن را وادار می کند یاری می رساند، شرایط مطلوبی را برای اجرای نقش تاریخی خود ، برای رهبری مبارزه خلق علیه گروه کوچک نجیب زاده های مالی ، سرمایه دار ها وزمین دارهای بزرگ ، جلو داری در انقلاب دموکراتیک نا تمام و در تمام جتبش ها برای ترقی و فرهنگ فراهم می آورد . به این گونه مبارزه طبقاتی بین استثمار شده ها  واستثمارگرها به  یک پایه گسترده غیر قابل تصور ومیدان بزرگی دست می یابد . در حالی که شکاف در صف های طبقه کارگر ، غیبت اتحاد بین آن ها وسایر لایه های زحمتکش ها ، راه را برای به قدرت رسیدن فاشیسم هموار می کند ، اتحاد صف های پرولتاریا و تشکیل جبهه خلق پیروزی دموکراسی بر فاشیسم را تضمین می کند ، از صلح در برابر جنگ افروز های فاشیست دفاع می کند و در دراز مدت راه را برای پیروزی کار بر سرمایه صاف می سازد .

تصور درجه بالاتری از کوته بینی سیاسی و پوچی نسبت به تقابل اصول مبارزه طبقاتی با سیاست جبهه خلق ، همان گونه که برخی از منتقد های ... ما "آز چپ" در رابطه با تصمیم های کنگره هفتم کمونیست بین الملل انجام می دهند، دشوار است. ما بارها شاهد پدیده مشخصی هستیم که نه عده اندکی سوسیالیست های چپ ، که ازسیاست همکاری طبقاتی با بورژوازی سوسیال دموکراتیک مایوس شده اند و در حال دور شدن از رفرمیسم هستند بار ها به رفتن به سوی افراط دیگر وتبدیل شدن به قربانی فرقه گرایی و افراط های چپ گرایانه تمایل نشان داده اند . آن ها در تشخیص سیاست جبهه خلق با سیاست همکاری طبقاتی با بورژوازی ، ودرخواست " سیاست کارگری ناب" اشتباه می کنند واظهار می کنند که مبارزه مشترک طبقه کارگر وبخش های دموکراتیک طبقه متوسط ضعیف ، دهقان ها و روشنفکر ها علیه فاشیسم عقب نشینی از موضع مبارزه طبقاتی را تشکیل می دهد . اما این همه به معنی آن نیست که سیاست جبهه خلق با سیاست همکاری طبقاتی با بورژوازی یک سان است تنها نشان می دهد که ما باید به صورت بالقوه معنی طبقاتی جبهه خلق را به سوسیالیست های چپ بی ریا توضیح دهیم و به آن ها در خلاص شدن از کوته بینی سیاسی خودشان ، که تنها می تواند بازیچه ای در دست های فاشیسم ودر کل ارتجاع باشد ، کمک کنیم. 

2

همان طورکه در کنگره هفتم کمونیست جهانی بیان شده بود ، جبهه خلق به شیوه های مختلفی در کشورهای گوناگونی بسته به ویژگی اجتماعی و سیاسی هر کشور و شرایط مشخص موجود در آن تشکیل خواهد شد . پیروی غیر انتقادی و انتقال مکانیکی روش ها وشکل های جبهه خلق در یک کشور به کشوری دیگر می تواند تنها تشکیل، گسترش وتحکیم آن راپیچیده سازد. 

اگر چه ، آنچنان که تجربه نشان داده است جبهه خلق برای اکثریت کشورهای سرمایه داری به یک اندازه حقیقی است که:

نخست ، تشکیل جبهه خلق در مبارزه عملی روزانه علیه فاشیسم امکان پذیراست ،

دوم ،جبهه خلق به سرعت بیشتری تحقق خواهد یافت و توده های زحمتکش پیوسته به آن بزرگتر خواهد شد ، و خود طبقه کارگر مصصم تر بعنوان یک واحد عمل می کند، و سازمان های آن ، با سرعت بیشتری و در گام اول اتحادیه های کارگری توده ای و حزب های کمونیست وسوسیال دموکرات ،راوارد اتحاد عمل در مبارزه علیه فاشیسم می کند.

سوم ، جبهه خلق  به محض  اجرایی شدن  برنامه اش برای دفاع از منافع زحمتکش ها ، برای دفاع از دموکراسی و صلح علیه فاشیسم و جنگ طلب های فاشیست گسترش وتحکیم خواهد یافت .

چهارم ، موفقیت جبهه خلق کاملا به اندازه ای که صف های آن محکم شده است و بر اندازه ای که توده ها وسازمان هایی که در جبهه شرکت دارند برای آماده سازی سیاسی وسازمانی برای آمادگی فوری برای دفع هر حمله فرضی فاشیسم بدون منتظر شدن برای حمله عمومی فاشیسم تحمل کرده اند بستگی دارد .

امروز ، وقتی مردم اسپانیا در مبارزه مرگباری علیه شورشی های فاشیست درگیرند ، وقتی که فاشیسم در همه جا در کشورهای سرمایه داری ، ودر وحله اول ، در فرانسه ، چکسلواکی و بلژیک سر بر می آورد ، بزرگترین وظیفه طبقه کارگر سرعت بخشیدن به هر شیوه ای به تشکیل و تحکیم جبهه خلق با ایجاد اتحاد عمل در سطح ملی و بین المللی است . وظیفه کمونیست ها انجام هر چیز ضروری ، با ملاحظه شرایط کشور خودشان ، برای یاری به طبقه کارگر برای اجرای وظیفه تاریخی آن است . 

اگر بخواهیم به طور مختصر مهم ترین و فوری ترین وظیفه هایی را که امروز وضعیت کل پیش روی پرولتاریای جهانی قرار می دهد بیان کنیم ، این وظیفه ها شاید به شرح زیر کاهش داده شود :

یک -انجام تمام تلاش ها برای کمک به مردم اسپانیا برای درهم شکستن شورشی های فاشیست ،

دو- اجازه ندادن به بی اعتبار شدن یادرهم شکستن جبهه خلق در فرانسه ،

سه - سرعت بخشیدن با هر وسیله ای به تاسیس یک جبهه خلق جهانی مبارزه علیه فاشیسم و جنگ

تمام این وظیفه ها به دقت با هم ارتباط دارند. اگر چه ، فوری ترین این وظیفه ها ، بسیار فوری در لحظه حاضر، سازماندهی کمک بین المللی به مردم اسپانیا برای پیروزیشان علیه فاشیسم است .

دوره توسعه در تمام کشورهای سرمایه داری در آینده نزدیک به معامله بزرگی بر پی آمد مبارزه خلق اسپانیا علیه بریگادهای فاشیست بستگی خواهد داشت . رفتار های انجام شده توسط فاشیست ها در اسپانیا یک بار دیگر نشان داده است که فاشیسم نه تنها تند ترین دشمن پرولتاریا ، دشمن جمهوری های شوروی ، بلکه دشمن هر شکلی از آزادی ، دشمن هر کشور دموکراتیک است ، حتی اگر رژیم سیاسی واقتصادی آن فراتر از محدودیت های جامعه بورژوایی نرود .

فاشیسم به معنی نابود کردن تمام حقوق دموکراتیک کسب شده از سوی مردم ، استقرار پادشاهی تاریکی ونادانی و نابودی فرهنگ است ، به معنی نظریه های نژادی مزخرف و موعظه نفرت انسان از انسان ، به قصد بر افروختن جنگ های استیلااست. امروز مرگ ونابودی در اسپانیااز سوی دسته ای که از لژیون خارجی تشکیل می شود ، توسط سربازهای ساده لوح مراکشی تحت فرماندهی ژنرال های فاشیست ، و با مهمات و واحد های نظامی ارسال شده به اسپانیا از سوی حاکم های فاشیست المان ، ایتالیا وپرتقال در حال گسترش است. رزمنده های ارتش جمهوری خواه رزمنده در خیابان های مادرید ، در کاتالونیا ، در کوه های استوریاس ،  در سراسر شبه جزیره زندگی خود را برای دفاع از نه تنها آزادی و استقلال جمهوری اسپانیا ، بلکه برای دفاع از دست آوردهای دموکراتیک همه ملت ها ، و با هدف صلح علیه آتش افروزهای جنگ فاشیستی در کف دست گرفته اند .   

ویژگی مهم رخ داد های اسپانیا دراین حقیقت نهفته است که آن ها قدرت نیرومندی از اتحاد عمل پرولتاریا ،  قدرت جبهه خلق در مبارزه علیه فاشیسم را نشان داده اند . از این رو، اکنون برای همه کاملا آشکار است که اگر اتحاد عمل بین کمونیست ها ، سوسیالیست ها و کارگران آنارشیست در اسپانیا حاصل نشده بود ، اگر جبهه رزم گسترده ای از مردم اسپانیا ، از کمونیست ها تا جمهوری خواه های چپ- تشکیل نشده بود ، ژنرال های فاشیست از مدت ها قبل می توانستند دیکتاتوری خود را مستقر سازند. آن ها می توانستند انتقام بگیرند کین خواهی  خونین بر کارگران و سایرزحمتکش ها وبر تمام عنصرهای دموکراتیک در سراسر خاک اسپانیا . می توانستند کشور را به مجلس عیاشی قرون وسطایی ارتجاع وتفتیش عقیده محکوم نمایند ، می توانستند آن را زیر چکمه فاشیسم المان وایتالیا قرار دهند ، می توانستند مهم ترین نقطه راهبردی در مدیترانه را تسلیم آن ها نمایند و اسپانیا را به پایگاه نظامی برای انجام نقشه های جنگی غارتگرانه خود تبدیل نمایند .

اما در اسپانیا شورشی های فاشیست والهام دهندگان آن ها از برلین ورم با نیرویی رو در رو شده اند که راه آن ها را سد می کند . آن ها با مقاومت مسلحانه جبهه خلق رو در رو شده اند . مردم اسپانیا با مبارزه قهرمانانه خودامروز نشان می دهند چگونه باید از دموکراسی در برابر فاشیسم دفاع کرد . پیروزی مردم اسپانیا به سود همه کسانی است که نمی خواهند  به بربریت فاشیسم در کشور خود تن دهند. پیروزی مردم اسپانیا پیروزی تمام جهان دموکراسی ، پیروزی ترقی وفرهنگ بر ارتجاع فاشیستی ، پیروزی صلح ، جبهه خلق در فرانسه و وارد کردن ضربه ای سنگین بر فاشیسم در تمام کشورها خواهد بود.

مبارزه قهرمانی مردم اسپانیا به عنوان هشداری برجسته ومتقاعد کننده برای نیروهای فاشیست تاریکی در کشورهایی خدمت می کند که (فاشیست ها)با بی قراری تدارک کودتای فاشیستی می بینند ، اما زمان آن که فاشیسم بتواند از تفرقه صف های طبقه کارگر و سایر زحمتکش ها استفاده کند ، زمان آن که بتواند مردم را بی اطلاع بگذارد ، زمان آن که بتواند از نظر سیاسی بخش های عقب مانده جمعیت را فریب دهد و قدرت دولتی را تصاحب نماید گذشته است . زمان نشان می دهد هر جایی که جبهه خلق استوار وهمبستگی بین المللی عمل در میان طبقه کارگر وجود دارد ، استقرار حاکمیت فاشیستی بر سر مردمی که برای دفاع از آزادی و استقلال خود آمادگی دارند غیر ممکن است . بنا بر این انگیزه دموکراسی و صلح در اروپا، مبارزه علیه فاشیسم و جنگ در تمام کشورها به هزار راه با منافع جبهه خلق در اسپانیا ربط دارد ، که رزمنده های شجاع آن برای دفاع از جمهوری اسلحه بر داشته اند و پیروزی انقلاب اسپانیا را تضمین می کنند .  

 

هر چیزی که در طی دوران اخیر رخ داد، ومقدمتا درس های رخ داد های اسپانیا ، به این واقعیت اشاره می کند که زمان آن که باید با هر وسیله ای از جمله نیروهای مسلح از دموکراسی دفاع کنیم فرا رسیده است . این ها درس هایی هستند که باید آموخته شوند و به خوبی توسط تمام کارگرها وسایر زحمتکش ها ، توسط تمام کسانی که نمی خواهند قربانی بردگی فاشیست و خشونت وحشیانه شوند ، به خاطر سپرده شوند.

این طور نیست که تمام پشتیبان های دموکراسی وصلح به طور عام مدافع مبارزه مسلحانه هستند، اما فاشیسم با بر افروختن شعله های جنگ داخلی در برابر رژیم دموکراسی کشور ، سبب  نابودی ومرگ می شود ، و مردم را به گرفتن اسلحه برای دفاع از هستی ، آزادی واستقلال خود وادارمی سازد .

باید درک شود که  اکنون  آن موردی از تهدید دور دست فاشیسم نیست ، بلکه فاشیسم است که پیش از این دیکتاتوری تروریستی خود را در کشورهای بزرگی مانند المان وایتالیا برقرار کرده است ، و برای انجام همان در اسپانیا تلاش می کند ،در حال تدارک حمله به جنبش طبقه کارگرو نابود کردن دموکراسی در سایر کشور ها است ودر حال بر افروختن شعله های جنگ امپریالیستی جهانی است .

جنگ وعده شده از سوی فاشیسم علیه مردم اسپانیا نمی تواند بعنوان یک اقدام اتفاقی منزوی تلقی شود . نه ، این جنگ حلقه ای از زنجیره تجاوز فاشیسم درصحنه جهانی است . به هیچ توهمی نباید دچار شد که جنگ وعده شده از سوی فاشیسم علیه مردم اسپانیاآخرین جنگ از این نوع خواهد بود . فاشیسم برای ضربه زدن به دموکراسی در فرانسه ، بلژیک، چکسلواکی ، به دموکراسی در انگلستان ، سوئیس ، اسکاندیناوی و سایر کشورها آماده می شود . همه جا مرتجعین فاشیست با بی قراری از داخل وخارج ، برای تدارک ، سازماندهی ، ودر لحظه مناسب ، انجام دادن شورش های فاشیستی وکودتا  فعالیت می کنند .در راستای آماده شدن برای یک جنگ امپریالیستی جدید، برای تصرف سرزمین های خارجی ، و برای تحت کنترل درآوردن سایر ملت ها ، در راستای تضمین حاکمیت خودسر ارتجاعی ترین ، درنده خو ترین عنصر های سرمایه مالی و سازمان دادن جنگ صلیبی علیه اتحاد شوروی ، فاشیسم به خرد شدن جنبش طبقه کارگر و نابودی دموکراسی اروپایی نیاز دارد .

تمام طرف دار های دموکراسی باید به خاطر داشته باشند که سرنوشت دموکراسی ضد فاشیست در اروپا به صورت گسست ناپذیری با سرنوشت طبقه کارگر ، با استقرار جبهه خلق گره خورده است .دموکراسی به نا گزیر زیر ضربه تجاوز فاشیستی نابود خواهد شد ، اگر به حمایت طبقه کارگر و توده های وسیع زحمتکش ها تکیه نکند ، اگر برای دفاع از خود در برابر فاشیسم با هر وسیله ممکن در اختیارخود آماده نباشد . 

سیاست عقب نشینی در برابر فاشیسم ،هم در سطح ملی وهم در سطح جهانی ، گندم به آسیاب فاشیسم می ریزد ، سبب نابودی کشورها می شود و به معنی پایان دموکراسی است . این سیاست  هم برای کسانی که در داخل کشور در برابر فاشیسم عقب نشینی می کنند و هم  برای کسانی که عقب نشینی در برابر فاشیسم را در عرصه جهانی اظهار می کنند زیان آور است .  

حاکم های فاشیست المان به صورت سامانه مندی کشورهای دموکراسی بورژوایی را تهدید می کنند ، و حاکم های کنونی این کشورها تحت  تاثیر این تهدید تسلیم می شوند . اما باید دریافته شود که فاشیست های بی شرم گستاخ تر می شوند ، امتیازهایی به آن ها واگذار می شود و با کمترین مقاومتی رو در رو می شوند. فاشیست ها از روش کار آزموده تحریک استفاده می کنند. درآلمان آن ها رایشتاگ را به آتش کشیدندو پس از آن فریاد زدند که کمونیست ها آن را انجام داده اند . دراسپانیا شورشی را علیه رژیم پارلمانی ، علیه دولت قانونی جمهوری آغاز کردند و سپس فریاد بر آوردند که جبهه خلق مقصر جنگ داخلی بود . فاشیست ها در قلب لیبرال های بی جرات ، و دموکرات های  شل و ول ترس ایجاد کردند ، در همان حال که کارچاق کن های دموکرات برای درآمدها و وزیرها، سیاست مدار ها ورهبر های  خود  از صف حزب های مختلفی که به صندلی های راحت خود چسبیده اند نگران بودند ونیز افراد بسیاری از بین الملل سوسیالیست ها وامستردام  ، به این ارعاب میدان دادند و نهایت تلاششان را برای یافتن ابزار های مصالحه با فاشیسم به کار بردند.آن ها تلاش می کنند ما را ترغیب کنند که یک چنین سیاست " میانه ای" نظر به این که  " گرگ ها راضی باشند وگوسفندها آسیب نبینند" می تواندذیرفتنی باشد.  اما امتیازها گرگ های فاشیست را سیر نخواهد کرد. این نوع از سیاست مانع آن ها نخواهد شد . در عمل تنها به تفرقه نیروها و اراده توده های زحمتکش منجر می شود . 

رخ داد های اسپانیا یک نمونه به ویژه روشنی در این رابطه فراهم می آورد. اکنون برای همه آشکار است که فاشیست ها ، ودر وحله اول وجلوتر از همه فاشیست های المان وایتالیا ، که همراه با ژنرال های اسپانیایی بعنوان آلت دست خود شورش به پا کرده اند ، روی دولت جمهوری جوان اسپانیا حساب باز کرده اند که در مقابل آن ها مقاومت جدی نشان ندهد ، آن ها انتظار دارند که تحت کنترل درآوردن کشورو تسلط بر ثروت طبیعی وجزیره هایی که اهمیت راهبردی دارند برای آن ها مشکلی نخواهد بود .  درتوسل به اقدام نظامی در اسپانیا  فاشیست ها نمونه گذشته اخیر را پیش رو داشتند،که به اقدام های جنایتکارانه آن ها اجازه داده شده بود بدون تنبیه ادامه یابد . مقدمه اجباری خدمت سربازی در المان ، نظامی کردن راین لند ، تصرف اتیوپی از سوی ایتالیا و تصرف اخیر بخشی از سرزمین چین از سوی ژاپن ، که با رضایت کشورهای دموکراتیک بورژوایی واتحادیه ملت ها انجام شد ، اشتهای قلدرهای فاشیست را تیز تر کرده است و آن ها را در تلاش برای حمله غارتگرانه جدیدی تشویق نموده است . فاشیست ها نباید هرگز جرات می کردند  شعله جنگ داخلی را در کشورهای دیگر بر افروزند ، اسلحه ، هواپیما ، تانک ، ناوگان های کوچک کشتی های جنگی ، وسرانجام واحد های نظامی  بفرستند ، اگر بدون معطلی و به سختی مورد رسیدگی قرار گرفته بودند . آن ها می توانستند وادار به عقب نشینی شوند ، اگر در همان آغاز شورش فاشیستی در اسپانیا، با نیروی قدرتمند جنبش جهانی طبقه  کارگر پیشرونده در جبهه ای متحد رو در رو می شدند ، اگربا مقاومت در بخشی از دولت های بورژوا دموکرات مواجه می گشتند ، اگر این دولت ها از محاصره جمهوری اسپانیا با سیاست خدعه آمیز عدم دخالت خود حمایت نمی کردند .   

ما اغلب استدلال مطرح شده از سوی افرادی را که وانمود می کنند هوادار دموکراسی هستند می شنویم ، که تاسیس جبهه خلق تنها به تجاوز فزاینده فاشیست ها منجر می شود، که به اقدام نظامی فاشیسم سرعت می بخشد . از این استدلال نتیجه می گیرند که اگر می خواهید از بربریت فاشیسم در امان باشید جبهه خلق را تشکیل ندهید ، بلکه تلاش کنیدبه صورت مسالمت آمیزی با هیتلر وموسولینی و هیتلرها وموسولینی های خود در هر کشور سازش کنید . اما هیچ چیزی برای پرولتاریا و مردم کشورهای دموکراسی بورژوایی نمی تواند گمراه کننده ترو زیان بار تراز پیروی از حکمت گوسفند وار این دموکرات های افسرده باشد . آن (حکمت ) به پوچی ، حماقت ، اخلاق پلید سر می زند: " حیوان را خشمگین مکن اگر نمی خواهی به تو حمله کند ." و این اخلاق هیولا با دقت پس از شکست بی رحمانه زحمتکش های المان واتریش به کارگرهای سوسیال دموکراتیک  آموخته می شود !

چون در المان واتریش ، همچنان که معروف است ،رهبر های سوسیال دموکراسی و اتحادیه های کارگری کاملا از بعهده گرفتن هر اقدام مشترکی با کمونیست ها خود داری کرده بودند ، بهانه آن هاآن بود که جبهه متحد با حزب کمونیست می تواند لایه های میانی را از طبقه کارگربیگانه کند ، می تواند جایگاه و تهاجم فاشیسم  را تقویت نماید ، می تواند به حمله عمومی آن شتاب دهد و به پیروزی فاشیست ها و نابودی دموکراسی  منجرشود . نتیجه این سیاست بود که مردم المان واتریش شکست های سنگینی را به دنبال وحشت ومصیبت های بی شمار متحمل شدند . از سوی دیگر ، ما شاهدیم که جبهه خلق در فرانسه راه را در برابر  فاشیسم  مسدود کرده است ، در حالی که با صراحت  به جبهه خلق نسبت داده می شود که اکنون به مدت پنج ماه مردم اسپانیا با قهرمانی در حال دفاع از آزادی واستقلال خود بوده اند . در این مبارزه دشوار هر چه طبقه کارگر اسپانیا به حفط اتحاد استوار جبهه خلق توانا تر شود ،  هر چه بیشتر به فرعی کردن تفاوت های تاریخی شکل گرفته میان کمونیست ها ، سوسیالیست ها وآنارشیست ها تواناتر شود ، هر چه مصمم تر برای منافع بزرگتر خلق ، برای متوقف کردن شورش فاشیستی ، مقاومت کند ، برای برداشتن خیز های خطرناک بر فراز مرحله های اجتناب نا پذیر انقلاب مورد حمایت فرقه گراهای کوته بین ، رویا باف های سبک مغز وتحریک کننده های تروتسکیست تلاش نماید ، فرصت های پیروزی بزرگتر خواهد شد . در آخر، با پشتیبانی سریع تر و پابرجاترحاصل  شده برای مردم اسپانیا از سوی پرولتاریای جهان وتمام بشریت مترقی ، مردم اسپانیا به  زودی به شورش های فاشیستی پایان خواهد داد . 

یک مقایسه ، حقیقت است ، همیشه ثابت شده نیست ، اما خیلی اوقات نور روشن تری بر وضعیت معینی می اندازد .ما می توانیم قطعا ادعا کنیم که اگر، در زمان دادگاه لایپزیگ زمانی که شمشیر بی رحم فاشیسم هیتلری بر سر کمونیست های متهم شده  ، ضد فاشیست های تمام کشورها آویخته بود ، و ما در دادگاه ، به این سیاست احمقانه " حیوان را خشمگین نکن" وفا دار مانده بودیم،  فاشیسم المان پس از آن نمی باید یک چنین شکست اخلاقی وسیاسی را تحمل می کرد ، سر کمونیست های به دروغ متهم شده نمی توانست  روی شانه هایشان باقی بماند ، و " شب بارتلمو مقدس" تدارک شده از سوی فاشیست های تشنه خون برای هزارها زندانی فاشیسم در زندان ها و اردوگاه های اشباع شده نمی توانست دفع شده باشد .  

نه ، سیاست "حیوان را خشمگین نکن" سیاست نا شایسته ای است! سیاستی است که تحت تمام شرایط برای طبقه کارگر، برای دموکراسی وصلح مهلک است .بر عکس ، جانور فاشیست باید پوزه بند بخورد ، باید با مشت محکم سازماندهی شده جبهه خلق رو در رو شود . باید دهانش با آهن بسته شود چنان که آن را از آسیب رساندن باز دارد . باید  ضربه بخورد ویک بار برای همیشه ، در راستای حفظ دست آوردهای دموکراسی  کسب شده از سوی مردم و نگهبانی از صلح پایان یابد .

این ، البته ، به معنی آن نیست که ما باید به حد شکار تحریک های فاشیست ها ، که ، درعین استفاده از همه ابزار ها برای برافروختن شعله های جنگ داخلی در داخل کشور و جنگ امپریالیستی در خارج ، برای فریب دادن  توده های مردم تلاش می کنند ،و این احساس را ایجاد می کنند که  حزب های جبهه خلق و کشورهایی که از صلح حمایت می کنند هستند که به جنگ داخلی وعواقب نظامی هدایت می کنند ، سقوط کنیم .

در تاریخ سیاسی معاصر اروپا ما دو نمونه بسیار مهم وآموزنده داریم که گرایش های متفاوتی را نسبت به فاشیسم نشان می دهند که به نتیجه های به شدت متفاوت منجر شد .

در حالی که رهبر های سوسیال دموکرات در المان از برقراری اقدام متحد طبقه کارگر خود داری کردند ، و دقیقا به همین خاطر ، ورود فاشیست ها به قدرت را آسان تر کردند ، اما ما نمونه دیگری در فرانسه داریم . پرولتاریای فرانسه ، به خاطر اتحاد عمل حزب های کمونیست  وسوسیالیست و سیاست مبارزه غیر متقارن بر پایه جبهه خلق علیه خطر فاشیستی ، سبب شد فاشیسم به صورت موثری دفع شود وفاشیست ها از استقرار حاکمیت خود باز داشته شوند. این بزرگترین پیروزی پرولتاریا و دموکراسی در اروپا پس از به قدرت رسیدن فاشیسم در المان است . و طبقه کارگر سایر کشور های سرمایه داری می توانند و باید خیلی بیشتر از پرولتاریای فرانسه بیاموزند.  

اما این موفقیت ها در فرانسه تنها اولین موفقیت ها هستند. آن ها باید محکم شوند ، آن ها می طلبند که تهاجم علیه فاشیسم بیشترپیش برود .هر تلاش آن ها برای بی اعتبار کردن و درهم شکستن جبهه خلق باید با استوار ترین مقاومت از طرف تمام کارگر ها، تمام ضد فاشیست ها رو در رو شود . آرایش نیروهای فاشیست در داخل کشور ، تجاوز فزاینده فاشیستی در کشورهای همسایه ، رخ داد های اسپانیا ، که با درس هایی که باید فرا گرفته شوند پر بارند ، به روشنی  به کارگر ها و تمام ضد فاشیست ها نشان می دهند که آن ها باید تلاش خود را در مبارزه علیه فاشیسم ده برابر افزایش دهند ، که باید جبهه خلق متحدی استوار تر و قوی تر از همیشه آماده نمایند .

هیچ جای شکی وجود ندارد که این خط با ایستادگی و استواری ، بعنوان تنها راه صحیح در مبارزه علیه تجاوز فزاینده فاشیستی با دقت تعقیب خواهد شد . اما حفظ جبهه خلق در فرانسه به معنی آن نیست که طبقه کارگر هم چون گذشته به هر قیمتی از دولت کنونی حمایت خواهد کرد . ترکیب دولت ممکن است تغییر کند ، اما جبهه خلق باید باقی بماند و هر زمان قوی تر رشد نماید .اگر به این یا آن دلیل دولت موجود از انجام برنامه جبهه خلق ناتوان باشد ، اگرخط عقب نشینی در برابر دشمن را در کشور وخارج در پیش گیرد ، اگرسیاست آن به بی اعتباری جبهه خلق و از این رو تضعیف مقاومت در برابر تهاجم فاشیستی منجر گردد ، برای آوردن دولت جانشین دیگری برای دولت حاضر ، دولتی که با استواری برنامه جبهه خلق را اجرا کند ، قادر به رفتار با خطر فاشیستی باشد ، از آزادی های دموکراتیک مردم فرانسه محافظت کند و دفاع  از آن را در برابر فاشیست خارجی تضمین نماید تلاش خواهد شد . 

در کنار حفظ وتحکیم جبهه خلق در فرانسه ،آشکار شدن اقدام متحد در بین تمام بخش های طبقه کارگر انگلستان علیه فاشیسم و جنگ شایسته توجه ویژه است . انگلستان نقش عظیمی در زندگی سیاسی کل جهان بازی می کند. موضع آن به صورت بسیار قاطعی بر تعدادی از کشورهای بورژوا دموکراتیک و به طور کلی اوضاع بین المللی نفوذ دارد. کل موقعیت امروز با نیروی خاص ، مسئله نقش طبقه کارگر انگلستان در سطح کشوری و جهانی ارتقا می یابد . این حقیقت به ویژه تعهد های مهم آن نسبت به مبارزه علیه فاشیسم و برای محافظت از صلح ، و نیز نسبت به وظیفه تاسیس اتحاد جهانی جنبش طبقه کارگر بر آن گرانبار می شود. طبقه کارگر انگلیس حقوق دموکراتیک را پیش از زحمتکش های سایر کشورها به دست آورد. رژیم دموکراتیکی که آن ها به دست آورده اند تاثیر بر سیاست های کشورشان را تا اندازه بزرگتری نسبت به پرولتاریای تعدادی از کشورهای دیگر برای آن ها امکان پذیر کرده است . کارگر های انگلیس ابزار های قدرتمندی را برای مبارزه برای دموکراسی ، محافظت از صلح در برابر فاشیسم و ، به ویژه در برابر بریگادهای فاشیست در اسپانیا و دخالت های المانی ها ، ایتالیا یی ها و پرتقالی ها در اختیار دارند . 

شکی وجود ندارد که طبقه کارگر انگلیس ، با سنت های درخشان جنبش چارتیستی در پشت سر خود ، پرولتاریایی که در قلب آن انترناسیونال نخست مارکس و انگلس تاسیس شد ، وپرولتاریایی که سازمان های قدرتمند ومتحد اتحادیه های کارگری را در اختیاردارد ، در درون خود قدرت کافی را خواهد یافت و قدرت غلبه بر تمام موانع پیش پای ایجاد یک جبهه متحد خلق مبارزه علیه فاشیسم وجنگ را، با انجام پر شکوه تعهد های بین المللی خود در دفاع از دموکراسی ، فرهنگ وصلح خواهد داشت . 

4

نقش تعیین کننده در وظیفه تاسیس جبهه خلق قوی به طبقه کارگر تعلق دارد. طبقه کارگر می تواند وباید تمام زحمتکش ها ، تمام نیروهای دموکراسی ، تمام ضد فاشیست ها را در اطراف خود به صف کند. در شرایط کنونی ،زمانی که ما با تهاجم خشماگین فاشیستی جهت دار ، آن گونه که به ویژه به روشنی توسط کنگره نورنبرگ حیوانی فاشیست های المان  نشان داده شد ،علیه هر نوع دموکراسی رو در رو هستیم ، زمانی که هر کاری باید برای نجات جمهوری دموکراتیک اسپانیا انجام شود ، زمانی که تهدید بد شگون جنگ جهانی امپریالیستی جدیدی بر سر جهان آویخته است ، نه تنها اجازه دادن به تقسیم شدن نیروهای پرولتاریا مجاز نیست ، بلکه اجازه دادن به هر سستی در کار تاسیس جبهه متحد ممنوع  و جنایتکارانه است . این سستی تنها آلت دست فاشیسم است . ممکن است سبب شود پرولتاریا و دموکراسی ضربه های سنگین جدیدی را تحمل نمایند .

طبقه کارگر نباید دیگر با شرایطی که در آن  هم زمان وقتی که در اسپانیا کارگر های سوسیالیست وکمونیست در جبهه همراه با هم می جنگد ومی میرند ، نه تنها از آزادی و دموکراسی مردم اسپانیا بلکه از دموکراسی و فرهنگ تمام اروپا در برابر بربریت فاشیستی دفاع می کنند رهبر های تامین شده انترناسیونال دوم سوسیالیست ها وجود دارند که تمام نفوذ خود را برای تحمیل شکاف وسیع تر در صف های پرولتاریا به کار می برند مدارا کند.

هم زمان وقتی که شورشی های فاشیست در اسپانیا کارگرهای سوسیالیست وکمونیست را که شانه به شانه در جبهه می رزمند قصابی می کنند ، زمانی که مرگ وویرانی وسیعی در سرتا سر کشور وجود دارد ، رهبری انترناسیونال سوسیالیست با اصرار از سازمان دادن مشترک کمک به مردم اسپانیا همراه با کمونیست جهانی خود داری می کنند.

دولت های بسیاری با دولت های سوسیال دموکرات یا دولت های ائتلافی وجود دارند که در آن وزیر های سوسیال دموکرات ، رهبرهای حزب های سوسیال دموکرات و نیز از انترناسیونال سوسیالیست شرکت دارند . اما نه تنها این دولت هابا اتحاد شوروی در موضع آن نسبت به مسئله اسپانیا ، تنها  موضعی که با منافع مردم اسپانیا وبا هدف دفاع از دموکراسی و صلح سازگار است همراهی نمی کنند ، بلکه به شیوه ای رفتار می کنند که از سیاست ریاکارانه عدم دخالت وقاتل های مردم اسپانیا حمایت می کنند.    

البته مسئولیت این سیاست ، که برای منافع پرولتاریای جهان بسیار زیان آور است ، با رهبرهای سوسیالیست است که آن را اجرا می کنند. اما اگرما سکوت خود را در رابطه با سهم مسئولیتی که بر عهده رهبرها وعضو های بین الملل های سوسیالیست و امستردام می افتد حفظ می کردیم می توانست ضد حقیقت تاریخی باشد. چون رهبرها بعنوان نماینده ها از طرف آن ها  سخن می گویند و عمل می کنند . تا آنجایی که آن ها اجازه می دهند یک چنین سیاستی تعقیب شود ، نمی توانند مسئولیت آن را انکار نمایند. آن ها باید از وظیفه مشترکی که تاریخ ، همراه با کمونیست ها ، برای انجام هرکاری برای مسدود کردن راه در برابر فاشیسم و حفظ صلح بر عهده آن ها گذاشته است آگاه شوند.      

در تشکیل وگسترش جبهه خلق مبارزه علیه فاشیسم وجنگ ، بزرگ ترین اهمیت به جبهه متحد خود طبقه کارگر در کشورهای اصلی سرمایه داری ، به اتحاد عمل بخشی از حزب های کمونیست وسوسیال دموکرات و نیز اتحادیه های کارگری گرایش های سیاسی مختلف و در صحنه جهانی ، به اقدام مشترک کمونیست ها ، و بین الملل های  سوسیالیست وامستردام وابسته است . تمام مانع های پیش پای این اتحاد عمل باید هرچه زودترپاکسازی شود .برای این سرانجام حزب  های کمونیست وتمام پشتیبان های وحدت پرولتاریا و جبهه خلق در صف های بین الملل های سوسیالیست وامستردام حجم عظیمی از فعالیت روزانه را پیش روی خود دارند.

کنگره هفتم کمونیست جهانی به این واقعیت که پایان دادن به شکاف در صف های طبقه کارگر وظیفه ساده ای نیست کاملا آگاه بود. تمام ان چه دشمن های طبقه کارگر، مامورها و هوادارهای جنایتکار آن ها در دوره طولانی دهه ها با هدف تقسیم کردن نیروهای زحمتکش ها انجام داده اند نمی تواند با موجی ازدست و با آرزوی صرف محو گردد. 

تمام تجربه ما از زمان کنگره  باز هم به صورت روشن تری نشان می دهد که جاده اتحاد عمل در بخش ملی طبقه کارگر ودر یک مقیاس جهانی از جاده ای مستقیم ، صاف و فرش شده  بودن بسیاردور است . جاده ای بسیار سخت ، زیگزاگ ، اغلب تیغستان وشیب دار است . دشمن های پوشیده وآشکاراتحاد هرگز از برافراشتن گونه های مختلف مانع ها و راه بند ها در طی آن جاده دست بر نمی دارند . هر گامی باید پس از تلاشی عظیم  ، با کار و مبارزه سر سختانه بر داشته شود . گمراه هایی وجود دارند که باید چیزها صبورانه به آن ها توضیح داده شود ، تا جایی که متقاعد شوند . متزلزل ها وکم اعتماد هایی  هستند که باید در تمام مدت بر انگیخته شوند. خرابکار ها و حقه بازهایی وجود دارند که باید بی باکانه افشا شوند. مبارزه مداومی علیه سفسطه گرهای مکار، سیاست مدارهای حیله گروعوام فریب های ماهر، که بیشترین تلاش خود را برای وادار کردن صف وستاد ، کارگر های بی تجربه از نظر سیاسی انجام می دهند ، که دو دو تا چهارتا نیست ، بلکه سه تا است ، که جبهه متحد طبقه کارگر قدرت آن ها را افزایش نمی دهد ، بلکه تنها به تهاجم فزاینده فاشیست منجر می گردد باید به راه افتد .   

و هم زمان اماده بودن در برابرقربانی شکار شدن برای مانورهای تحریک آمیز دشمن های اتحاد ضروری است ، اما به همان اندازه دراز کردن دست برادری به سوی تمام سازمان های زحمتکش ها ، دعوت آن ها به مبارزه مشترک حتی وقتی که آن ها دشمن های اتحاد را به رهبری خود پذیرفته اند ضروری است . چون هر کمونیست  ، هر کارگر دارای آگاهی طبقاتی ، نباید لحظه ای فراموش کند که مخالف های اتحاد پرولتاریای جهانی می توانند به شدت راضی باشند اگر در پیش روی خرابکاری و تحریک آن ها ، خود کمونیست ها بتوانند مبارزه برای اتحاد را رها کنند و ازاجرای بدون تناقض سیاست جبهه خلق خود داری نمایند . این امر تنها می تواند انجام نقش این رهبر ها را بعنوان نفاق افکن آسان تر سازد  و می تواند آن ها را عجالتا ازداوری  سرسخت پرولتاریا و تاریخ نجات دهد . ما باید چگونگی مبارزه ای دائمی ، ایدئو لوژیک را علیه رفورمیسم و سایر گرایش های ضد مارکسیستی در صف های جنبش طبقه کارگربشناسیم ، و هم زمان به طور دائمی برای تاسیس جبهه متحد خلق بجنگیم و به دقت از هرشکست اتحاد عمل در مبارزه روزانه علیه فاشیسم وجنگ دوری کنیم .    

بیست ودو سال پیش ، در آستانه جنگ جهانی امپریالیستی ، زمانی که او در حال گردآوری نیروهای طبقه کارگر برای مبارزه آینده برای سوسیالیسم بود ، لنین کبیر از اهمیت عظیم اتحاد در صف های پرولتاریا سخن گفت :

کارگران به اتحاد نیاز دارند. و چیزی که باید در راس هر چیز دیگری درک شود آن است که جدای از خود کارگران ، هیچکس به آن ها اتحاد  "نخواهد داد" ، هیچ کس در جایگاهی نیست که به اتحاد آن ها یاری رساند. اتحاد نمی تواند "وعده دادنی" باشد – که می تواند رجز خوانی خالی ، خود فریبی باشد ، اتحاد نمی تواند  خارج از " موافقت " بین گروه های کوچک روشنفکر ها "خلق " شود- این یک خطا از نوع  غمناکترین ، خام ترین  و جاهلانه ترین است .

اتحاد باید پیروز شود و تنها توسط خود کارگران ، خود کارگران دارای آگاهی طبقاتی با سرسختی و کار مداوم لایق دست یابی به این اتحاد هستند.

هیچ چیز ساده تر از نوشتن کلمه " اتحاد" با حروفی به ارتفاع یک یارد  برای وعده اتحاد ، برای " اعلان " خود یک هوادار اتحاد نیست . اما در واقعیت ، اتحاد تنها می تواند با کار و سازمان کارگرهای پیشرو ، از تمام کارگر های دارای آگاهی طبقاتی پیش رفت کند.

این کار آسانی نیست . مستلزم تلاش ، ایستادگی ، به صف شدن تمام کارگرهای دارای آگاهی طبقاتی در کنار یک دیگر است . اما بدون چنین تلاشی ، صحبت کردن از اتحاد کارگر ها هیچ فایده ای ندارد .  (و . ا.لنین ، مجمعه آثار ، جلد20 صفحه 319)    

کلمه های چشمگیر لنین به ویژه برای طبقه کارگر تمام کشورهای سرمایه داری در این دوران ارزشمند و آموزنده هستند .

5

کل مسیر رخ داد ها از زمان کنگره هفتم کمونیست بین الملل تایید بی چون وچرای نیاز حیاتی اولین امکان تحقق شعار های تاریخی آن را در رابطه با اتحاد طبقه کارگر و جبهه خلق مبارزه علیه بدترین دشمن بشریت – فاشیسم فراهم می آورد.  کمونیست بین الملل و حزب های کمونیست کشورهای مختلف ، مورد پشتیبانی توده های زحمتکش ، لحظه ای از اعمال تمام قدرت خود در مبارزه برای تامین این اتحاد متوقف نخواهند شد . آن ها به هیچ وجه قربانی تحریک جهت دار نسبت به وسیع تر کردن شکاف در صف های طبقه کارگر و درهم شکستن جبهه خلق نخواهند شد . و با وجود تقابل  خرابکار ها در بین الملل های سوسیالیست وامستردام ، پرولتاریای جهان به اتحاد رزمنده خود دست خواهد یافت . 

در مبارزه علیه فاشیسم وجنگ ، نه کلمه های تهی ، نه آرزوهای افلاطونی ، بلکه عمل مورد نیاز است . برای دست یابی به این عمل به دست آوردن یگانگی تمام نیرو های طبقه کارگر برای اجرای بی تزلزل سیاست جبهه خلق ضروری است .


 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter