نویدنو29/04/1392

 

نویدنو29/04/1392 

 

 

مصر وسوریه

وضعیت به طور جدی دشوار 

یوری اونری - هاتف رحمانی

شاید شما هم مثل من با دشواری اخلاقی که من با آن رو در رویم مواجهید:

درباره سوریه چه فکر می کنید؟

درباره مصر چه فکر می کنید؟

اجازه دهید اول به سوریه بپردازم .

زمانی که مسئله سوریه آغاز شد ، انتخاب برای من روشن بود. در آنجا این دیکتاتور شرور وجود داشت ، که خانواده او دهه ها با مردم بد رفتاری کرده بودند. حکومتی استبدادی با مضمون فاشیستی بود. اقلیت کوچکی ، مبتنی بر فرقه مذهبی ، اکثریت عظیم را تحت ستم قرار داده بود. زندان ها از زندانی های سیاسی پر بودند. 

در دراز مدت ، مردم رنج کشیده قیام کردند. آیا هیچ شکی در باره تعهد اخلاقی برای اهدا حمایت ممکن از آن ها می تواند وجود داشته باشد ؟

من اکنون اینجایم ، بیش از دو سال بعد ، و من سرشار از تردیدم . اکنون دیگر انتخاب روشنی بین سیاه وسفید نیست بلکه انتخاب بین  سایه های مختلف خاکستری ، یا اگر بتوان گفت ، سایه های مختلف سیاه است . 

جنگی داخلی در حال طغیان است . بدبختی مردم غیر قابل توصیف است. تعداد کشته ها وحشتناک است .

از چه کسی حمایت کنم؟ من به کسانی که مقیاس ساده ای دارند رشک می برم : شرارت امریکایی ها . اگر امریکا از یک طرف حمایت کند ، آن طرف قطعا باید بر خطا باشد . یا تصویر آئینه : اگر روسیه از یک طرف حمایت نماید ، آن طرف باید شر باشد .

قدرت های بزگ منافع خود را دارند ، و طبق آن دخالت می کنند. اما ریشه های ستیزه عمیق تر است ، موضوع ها بسیارژرفند.

چه رخ خواهد داد ، اگر نیروهای دولتی جنگ را ببازند و شورشی ها برنده شوند؟

از آن جایی که شورشی ها به چندین تقابل سیاسی ونیروهای نظامی  سازش نا پذیر تقسیم شده اند ، وقادر به تشکیل نیروهای متحدی نیستند ، واز جنبش متحد سیاسی صحبت نمی کنند ، به شدت غیر محتمل است که بتوانند یک نظم جدید واقعا دموکراتیک یک پارچه ای را تشکیل دهند.

چندین احتمال وامکان وجود دارد ، که هیچ یک از آن ها خیلی خوش آیند نیستند.

کشور سوریه ممکن است  با ایجاد مینی کشورهای خاص هر جامعه مذهبی و ملی تجزیه شود. سنی ها ، علوی ها ، کردها ، دروز ها.

تجربه نشان می دهد که چنین ناحیه هایی همیشه با اخراج وکشتار جمعی همراه می شوند ، چون هر جامعه ای سعی می کند دیگران را متقاعد نماید که مالکیت آن از نظر قومی "پاک" است . هند – پاکستان ، اسرائیل – فلسطین ، بوسنی ، کوزوو تنها نمونه های برجسته برای یادآوریند.    

امکان دیگر برخی از شکل های دموکراسی صوری است ، که در آن اسلام گرا های سنی افراطی برنده انتخابات آزاد ،و درست تحت نظارت بین المللی خواهند شد ، و سپس به تشکیل رژیمی سرکوبگر ، از نظر مذهبی یک پارچه خواهند پرداخت .

چنین رژیمی احتمالا می تواند بسیاری از جنبه های اندک مثبت حکومت بعث ، مثل آزادی ( نسبی) زنان را خنثی نماید. 

در آن صورت هرج ومرج ونا امنی ادامه می یابد ، خواه ارتش باقی بماند ، یا نیروهای شورشی ، برای تشکیل نوعی از رژیم نظامی آشکار یا پوشیده تلاش خواهند کرد .

تمام این چگونه بر انتخاب های فرد تاثیر می گذارد؟ به نظر می رسد امریکایی ها وروس ها بلاتکلیف باشند. آشکارا ، آن ها نمی دانند چه باید بکنند.

امریکایی ها به کلمه جادویی خود ، دموکراسی ، که آن را با حروف درشت می نویسند  ، حتی اگر یک دموکراسی صوری ، بدون هیچ محتوای دموکراتیک واقعی باشد چسبیده اند .  اما آن ها تا حد مرگ از افتادن کشوردیگری به صورت " دموکراتیک" به دست اسلامگرا های افراطی ضد امریکایی  ترسیده اند. 

روس ها حتی با موضوع بسیار جدی تری روبرویند.سوریه بعثی نسل ها دست نشانده آن ها بوده اند . نیروی دریایی آن ها پایگاهی در تارتوس دارد .( برای من ، همین ایده پایگاه دریایی مزه غریب قرن نوزدهم را دارد .) اما آن ها باید از بنیاد گرا های اسلامگرا در استان های مسلمان همسایه خود خیلی ترسیده باشند . 

هم زمان ، حمایت از هر دو طرف ازتمام گوشه های مسلمان و غیر مسلمان جهان در حال غلیان است .

به طور خلاصه : نوعی از قدرگرایی در حال پرواز بر سر کشور است ، همه در انتظارند آن چه را در میدان جنگ رخ می دهد ببینند. 

مورد مصر حتی گیج کننده تر است .

حق با کیست ؟ چه کسی سزاوار حمایت اخلاقی من است ؟

در یک طرف ،یک رئیس جمهور منتخب دموکراتیک و حزب مذهبی آن ، با کودتای نظامی( در المانی – سوئیسی توطئه) از قدرت بر کنار می شود .

در طرف دیگر ، افراد جوان ، ترقی خواه ، سکولار در شهرها ، که انقلاب را آغاز کردند و احساس می کنند که انقلاب از آن ها " ربوده" شده است .

و در یک سوی دیگر ، ارتش ، که کم وبیش از کودتای 1952علیه ملک فاروق در قدرت بوده است ، و به از دست دادن امتیازهای عظیم سیاسی واقتصادی خود میل ندارد .

کدام یک دموکرات های واقعی هستند؟ اخوان المسلمین انتخاب شده ، که بسیاری ازمنش های آن ها غیر دموکراتیک است ؟ انقلابی ها ، که از استفاده ازکودتای ارتش برای بازپس گرفتن دموکراسی که خواهان آن هستند خوشحالند؟ آرتش ، که بر روی اعتراض کننده ها اتش گشود؟

خوب ، بستگی دارد به معنایی که هر کسی از دموکراسی دارد .

در کودکی من شاهد عینی فراروی دموکراتیک حزب نازی به قدرت ، که آشکارا ادعا می کردند که مایلند دموکراسی را پس از انتخاب خودشان از بین ببرند، بودم . هیتلر آن چنان به ایده گرفتن قدرت با ابزار های دموکراتیک تعصب داشت که رقیب های او در حزب خود اورا " آدلف قانون" می نامیدند. اظهار آن که معنی دموکراسی اندکی بیش از انتخابات و حکومت اکثریت است تقریبا پیش پا افتاده است . دموکراسی بر مجموعه کاملی از ارزش ها – چیزهای عملی مانند احساس تعلق به یک دیگر، برابری عمومی ، آزادی گرایی "لیبرالیسم"، مدارا، بازی جوانمردانه، توانایی اقلیت برای تبدیل شدن به اکثریت بعدی ، وبسیاری ارزش های دیگر- استوار است .

به عبارتی ، دموکراسی یک ایده آل کامل ولی غیر واقعی است –هیچ کشوری در جهان ( قطعا کشور خود من هم)  دموکراسی کامل نیست . یک قانون اساسی دموکراتیک ممکن است هیچ معنایی نداشته باشد – پیش از این گفته می شد که قانون اساسی 1936شوروی وضع شده از سوی استالین دموکراتیک ترین قانون اساسی جهان بود . مثلا ، آن قانون حق هریک از جمهوری های شوروی رابرای جداشدن آزادانه از شوروی تضمین کرد( اما هیچ کس هرگز برای آن تلاش نکرد).

وقتی که محمد مرسی رئیس جمهور منتخب دموکراتیک مصر بود ، من خوشحال بودم . من تا اندازه ای یارو را دوست داشتم . امیدوار بودم که او بتواند ثابت کند که یک اسلامگرایی معتدل ، امروزی شده می تواند به نیرویی دموکراتیک تبدیل شود. به نظر می رسد که من اشتباه می کردم .

هیچ مذهبی – وقطعا هیچ مذهب توحیدی – نمی تواند به صورت حقیقی دموکراتیک باشد . مذهب یک حقیقت مطلق را نگه می دارد و تمام حقیقت های دیگر را انکار می کند. در مذهب غربی ، این حقیقت با جدایی کار بین خدا وسزارسخت می شود ، و در عصر جدید با تنزل مسیحیت به یک کیش صرفا با نزاکت  .

اوانجلیک های امریکایی سعی می کنند ساعت را به عقب بر گردانند.

در مذهب های سامی ، جدایی بین دین ودولت نمی تواند وجود داشته باشد . هم یهودیت وهم اسلام  دولت رابر احکام مذهبی استوار می کنند( هالاچا وشریعت به ترتیب)

اکثریت سکولار در اسرائیل، تاکنون ، در حفظ یک دموکراسی دایر عقلانی موفق بوده است ( صرفا در اسرائیل ، قطعا نه در سرزمین های اشغال شده فلسطینی ها ، که با تسلط دموکراسی مخالفت می کنند ).  صهیونیزم ، حداقل تاحدی ،یک اصلاح مذهبی بوده است .اما حالت شخصی احکام در اسرائیل کاملا مذهبی است ، واز این رو احکام بسیار دیگری وجود دارند. عنصرهای دست راستی اکنون در حال ترویج یهودی کردن دولت هستند.

در اسلام ، هیچ اصلاح دینی وجود نداشته است . مسلمان های پرهیز گار وحزب های آن ها خواهان قرار دادن احکام بر شریعت ( در حقیقت ، شریعت به معنی قانون) هستند. نمونه مرسی ممکن است نشان دهد که حتی یک رهبر میانه رو اسلامی هم نمی تواند در برابر فشار برای ایجاد رژیمی مبتنی بر شریعت مقاومت نماید . 

انقلابی ها دموکراتیک تر، اما بسیار کم تاثیر به نظر می رسند. دموکراسی خواستار تشکیل حزب های سیاسی است که بتوانند از طریق انتخابات به قدرت برسند. ایدالیست های سکولار جوان در مصر- و تقریبا در تمام کشورها – قادر به چنین کاری نبوده اند. آن ها منتظر ارتش شدند تا دموکراسی را برای آن ها فراهم نماید .

این ، البته ،یک تناقض است . ارتش ، هر ارتشی ، خیلی مخالف دموکراسی است . یک ارتش ضرورتا سازمانی  قدرت طلب و سلسله مراتبی است . یک سرباز ، از سرجوخه تا رئیس ستاد ، برای اطاعت وبرای فرمان تربیت می شوند. به دشواری میدان تربیتی برای مزیت های دموکراتیک .  

یک ارتش می تواند از یک دولت دموکراتیک اطاعت کند. اما ارتش نمی تواند دولت را اداره کند. تقریبا تمام دیکتاتوری های نظامی  دربست بی کفایت بوده اند. فراتر از همه ، یک افسر نظامی در یک خرفه ای خبره است ( یک بدبین ممکن است بگوید ، کشتار مردم) . او در هیچ چیز دیگری خبره نیست .

بر خلاف سوریه ، مصریک حس قوی ازچسبندگی واتحاد ، یک وفاداری به ایده های مشترک مصر ساخته بیش از هزاران سال دارد . تا هفته گذشته ، وقتی که ارتش به روی اسلامگرا ها آتش گشود . این ممکن است یک نقطه عطف تاریخی باشد . امیدوارم نباشد .

امیدوارم بهت ناشی از این رخ دادتمام مصری ها ، به جیز ، البته دیوانه های تمام طرف ها را به حس مشترکشان باز گرداند.نمونه های سوریه ولبنان می تواند آن ها را از ژرفا به عقب بکشاند.

در یک صد سال – زمانی که ممکن است هیچ یک از ما حضور نداشته باشیم – تاریخ نویس ها ممکن است این رخ داد ها را درد زایمان یک جهان عرب جدید ، مانند جنگ های مذهبی در قرن هفدهم اروپا یا جنگ داخلی 150سال پیش امریکایی ها تلقی کنند.

همانطور که خود عرب ها مایلند بگویند : انشاالله ! اگر خدا بخواهد !     

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter