نویدنو22/04/1392

 

نویدنو22/04/1392 

 

 

آیا انتخاب حسن روحانی غیر منتظره بود ؟

بایز افروزی

اکنون سه هفته از برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران میگذرد.

انتخاباتی که نتیجه آن ظاهرا عده ای را "گیج" و شمار بیشتری را به "حیرت" وا داشته است.

در این میان تعدادی از فعالین سیاسی نیز از " شکست مهندسی انتخابات" و" مهندسی معکوس انتخابات" سخن به میان آورده اند.

برخی افراد از این هم فراتر رفته خوشباورانه از" تمکین " ولی فقیه رژیم به رای مردم سخن گفته اند !

برای نگارنده این سطور علل گیجی و حیرت زدگی این دوستان کاملا قابل درک است، زیرا " مهندسی انتخابات" در این دوره چنان دقیق، پیچیده، همه جانبه واز همه مهمتر" غیرمتعارف" بود که پی بردن به آن را تا حدودی دشوار می نمود.

به ویژه که در این دوره، بحران همه جانبه رژیم بسیاری از چهره ها و جناحهای متخاصم داخل و پیرامون نظام را به "مشارکت"در مهندسی انتخابات" و " هدایت آرا " کشاند و از ولی فقیه رژیم گرفته تا رفسنجانی و محمد خاتمی و احمدی نژاد، هرکدام به سهم خود در این مهندسی ایفای نقش کردند و سرانجام توانستند " کلیت نظام" را که عملا در سراشیبی سقوط قرار گرفته بود،  از پیچ خطرناک انتخابات  بگذرانند.

کوتاه سخن آنکه مشارکت چهره های شناحته شده همه جناحهای داخل و پیرامون نظام ، به ویژه چهره های اصلاح طلب در "مهندسی انتخابات" این دوره و حمایت آشکار و نهان آنان  از حسن روحانی ( نامزد مورد نظر ولی فقیه) امر بی سابقه ای بود که بسیاری را گیج و حیرت زده کرد و پس از برگزاری انتخابات نیز به ارائه دیدگاه ها و ارزیابی های نادرست در باره نتایج آن واداشته است.

عمده ترین نقیصه این دیدگاه ها و ارزیابی ها آن است که انتخابات را همچون پدیده ای مجرد و منفک از کلیت واقعیتهای سیاسی- اجتماعی کشورمان، به ویژه وضعیت بشدت بحرانی نظام حاکم مورد مظالعه قرار داده و به همین دلیل به بیراهه رفته وحاملین خود را دچار"گیجی و حیرت زدگی" نموده اند.

با این مقدمه کوتاه اکنون به بازخوانی شرایطی می پردازیم که در نهایت منجر به صف بندی بی سابقه همه جناحهای داخل و پیرامون نظام جمهوری اسلامی پشت سر یک " کاندید واحد " گردید و چرایی و چگونگی آن را بررسی می کنیم.

همچنین عواقب این صف بندی را که بدونه شک در تشکیل کابینه حسن روحانی و نحوه عملکرد آن بازتاب خواهد یافت مورد اشاره قرار میدهیم.

بر کمتر جریان یا فعال سیاسیی پوشیده است که رژیم جمهوری اسلامی در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری هم در داخل و هم در سطح جهانی با  چالشها و بحرانهای جدی و مهلکی مواجه بود ( و هست)

ورشکستگی وسیع و ادامه دار مراکز صنعتی،، تولیدی و خدماتی، بیکاری گسترده، تورم و گرانی بی سابقه به ویژه در بخش کالاهای اساسی، مواد غذایی و دارو، رانده شدن میلیونها نفر از جمعیت کشور به زیر خط فقر، افزایش سرسام آور معضلات و ناهنجاریهای اجتماعی از قبیل اعتیاد، فحشا، سرقت وغیره، ارتشا، رانت خواری و فساد فراگیردر دستگاههای دولتی، تنها بخشی از مشکلات و معضلات لاینحلی است که حاکمیت جمهوری اسلامی در عرصه اقتصادی و اجتماعی با آنها مواجه بوده و هست.

حوزه فرهنگ عملا با یک بحران همه جانبه روبرو شده و نارضایتی در این عرصه نه تنها نویسندگان، هنرمندان و صاحبان و کارکنان بنگاه های فرهنگی-انتشاراتی مستقل، که تعداد هرچه بیشتری از فعالین فرهنگی طرفدار نظام را نیز دربرگرفته است.

در عرصه سیاسی نارضایتی عمیق و همه جانبه مردم از سیاستها و عملکرد رژیم، به ویژه در میان طبقه تهی دست و اقشار میانی تبدیل به بارزترین مشخصه جامعه ایران گردیده است.

همچنین سلطه نهادهای امنیتی بر فضای سیاسی کشور، به خصوص طی 8 سال اخیر تا به آن حد گسترش یافته است که حتی عرصه فعالیت بر " احزاب فرمایشی" و تشکلات تحت فرمان"افراد امتحان پس داده نظام" هم تنگ شده و این احزاب و تشکلات را در مرز انحلال کامل قرار داده است.

علاوه بر اینها به واسطه تلاش های وسیع و برنامه ریزی شده ولی فقیه رژیم و سپاه پاسداران طی 8 سال اخیر، در جهت یکدست کردن حاکمیت و پایان دادن به جناح بندی های داخل آن، شکاف درون حاکمیت چنان عمیق و گسترده شده که آشکارا رقابتهای جناحی جای خود را به رویارویی و تخاصم تمام عیار داده است.

در این دوره اصلاح طلبان به طور کامل از دستگاه های حکومتی ترد و حذف گردیدند و شمار زیادی از فعالین این جناح با اتهامات مختلف بازداشت و به حبس های طولانی مدت محکوم شدند.

بعد ازاصلاح طلبان، جناح موسوم به " کارگزاران" با محوریت رفسنجانی در تیررس قرار گرفتند. رفسنجانی " عمود خیمه نظام" از ریاست مجلس خبرگان و امامت جمعه تهران برکنار گردید وفرزندان و همکاران نزدیکش در معرض اتهامات و پرونده سازی های گوناگون قرار گرفتند.

همچنین تشکلات شناخته شده جناح راست سنتی( جامعه روحانیت مبارز، موتلفه و جامعه مدرسین) به حاشیه رانده شدند وبا ایجاد دودستگی در میان آنها، قدرت تاثیرگذاری موثر بر ارگانهای حاکمیت را از آنان صلب نمودند.

در این میان، به خصوص حذف اصلاح طلبان پایگاه رژیم در میان توده های مردم را بیش از پیش متزلزل نمود و موجب انزوای هرچه بیشتر آن گردید.

وضع رژیم در سطح بین المللی هم دستکمی از اوضاع داخلی ندارد و روابط خارجی آن، تقریبا با همه کشورها دچار بحران و تنش گردیده است.

تحریمهای روز افزون بازرگانی، اقتصادی و بانکی همراه با تهدید مداوم به " دخالت نظامی" چند سالی است که وجه بارز سیمای روابط بین المللی رژیم را ترسیم مینماید.

در اینجا بد نیست به تصویری که رفسنجانی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری از اوضاع به شدت بحران زده کشور و نظام ارایه میدهد نظری بیندازیم:

"رفسنجانی در سخنانی تکان دهنده در جمع اعضای ستاد خود با بیان اینکه “با این کوه مشکلات هرکس که راضی به پذیرفتن مسوولیت باشد باید ابتدا قصدش را پرسید که این دولتی که بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد تومان به بانک ها و پیمانکاران بدهکار است را چگونه می خواهد اداره کند؟

به گزارش سایت جهش رییس جمهور اسبق کشورمان با تاکید بر اینکه پولی نمانده و اگر هم باشد قابل انتقال به داخل نیست، تصریح کرد: پول های خارجی را خوشبینانه به چین دادیم و آنها با دریافت هزینه ای آن را به یوآن تبدیل کردند و بعد هم گفتند به جای پول کالا می دهیم و بعد از آن هم گفتند نه هر کالایی، بلکه آنچه خودمان تعیین می کنیم می دهیم. هند هم آمده نفت ما را با قیمتی خیلی ارزان می خرد اما حاضر نیست حتی روپیه بپردازد. این گزارش وزیر بازرگانی و رییس کل بانک مرکزی است که در یکی از جلسات تلخ مجمع آمدند و گفتند."

(سایت کلمه پنجشنبه, ۲ خرداد, ۱۳۹۲)

 

کوتاه سخن آنکه رژیم جمهوری اسلامی با چنین بحرانهای وسیع و دامنه داری، که میرفت تا آن را از هم فروپاشد و ساقط کند، در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفت.

این را نیز نباید از یاد برد که انتخابات، به ویژه انتخابات ریاست جمهوری برای حاکمیت اسلامی ایران، دستکم از سال 1376 تا کنون، هم فرصت و هم چالشی بزرگ و خطرناک به شمار رفته است.

ولی فقیه رژیم و باند پیرامونش هرگز رویداد پیروزی محمد خاتمی در سال 76 و جنبش اعتراضی مردم در فردای پس از کودتای انتخاباتی سال 88 را فراموش نخواهند کرد و همه توان خود را به منظور جلوگیری از تکرار این دو رویداد به کار خواهند برد.

از طرفی دیگر، به همان اندازه توش و توان خود را به کار خواهند گرفت که انتخابات همواره با شرکت حداکثری مردم برگزار شود و درخدمت " مشروعیت بخشی" به نظام به خصوص در عرصه بین المللی قرار گیرد.

با این وصف حتی تحت چنین شرایط بحرانی و خطرناکی، نه ولی فقیه و نه سپاه پاسداران حاضر نشدند اجازه دهند افرادی وارد کارزار انتخابات شوند که پیروزی احتمالی اشان، برنامه ها و سیاست های جدید آنها را مختل یا با چالش جدی مواجه کند.

محمد خاتمی در آستانه انتخابات مسثله مخالفت با حضور خود و یا چهره شناخته شده و رای آوری از اصلاح طلبان را با صراحت مورد تاکید قرار داد و گفت :

" آن چه مهم است این است که کسانی را که نمی خواهند، نیایند. و من مطمئن هستم که نمی خواهند ما بیاییم. تازه اگر از این مرحله هم بگذریم حق نداریم بیش از آن چه می خواهند رای بیاوریم"

به دنبال اجازه ندادن به حضور نامزد اصلاح طلبان، رفسنجانی را نیز با حضور" دو مقام امنیتی بلند پایه" در شورای نگهبان و به " دستور مستقیم" آنان رد صلاحیت کردند.

جناح راست سنتی را در این دوره دچار چنان شکاف و اختلافات درونیی کردند که تا آخرین لحظه نیز نتوانستند بر یک کاندید واحد اجماع نمایند و سرانجام آرای اندک آنان میان چند کاندید تقسیم گردید.

تحت چنین شرایطی " تحریم انتخابات " در دستورکار اپوزسیون ملی،مترقی ومردمی کشورمان قرار گرفت و پس از آن،  به طور جدی در میان اصلاح طلبان به میان آمد و وسیعا مورد استقبال بدنه این جنبش قرار گرفت و شاخه خارج از کشور مجاهدین انقلاب اسلامی در این مورد پیشگام شد و با صدور اطلاعیه ای رسما شرکت در انتخابات فرمایشی را منتفی دانست.

در سطح جامعه نیز همه چیز حکایت از عدم استقبال مردم از انتخابات و در نتیجه عدم خلق"حماسه سیاسی" مورد نظر خامنه ای می نمود.

کار به جایی رسید که برای اولین بار علی خامنه ای حتی دست به دامن " مخالفین نظام" شد و با تزرع از آنان درخواست نمود  اگر نظام را هم قبول ندارند" به خاطر کشور" به پای صندوق های رای بروند!

دعوت خامنه ای ازمخالفین نظام، نشان میدهد که وحشت از تحریم گسترده انتخابات به " بیت رهبری" هم سرایت کرده بود.

امری که نه تنها ولی فقیه، که حتی رفسنجانی و خاتمی و بخش هایی از جناح چب سنتی را نیز به شدت نگران و وحشت زده کرد  و به سرعت همه " دلسوزان نظام" را گردهم آورد و برای گذر دادن نظام از این پیچ خطرناک، به تکاپو واداشت.

محمد خاتمی درنخستین روزهای بعد از انتخابات طی سخنانی در جمع اصلاح طلبان یزد، از این دوره چنین یاد کرد:

" در یک جمع اصلاح طلب وسیع که فراگیر تر از اصلاحات به معنی اصطلاحی اش بود با هم نشستیم و صحبت کردیم و دوستان به آن جمع بندی رسیدند که 1- در انتخابات شرکت می کنیم 2- بصورت حداکثری شرکت می کنیم

اصلا صحبت باندی و جناحی نبود بلکه گفتمان و سیاست و رفتارهای خطرناکی که در جامعه وجود داشت که همه چیز را داشت از بین می برد امام را، انقلاب را و واقعا معتقدم به رهبری و کشور هم زیان میزد "

خاتمی در همان سخنرانی به همراهی و حمایت رهبری نیز اشاره نمود.

" نتیجه کار امروز این شد که نوعی رضایت در جامعه حاصل شده است. خیلی از اصولگراهای عاقل و منطقی که احساس خطر می کردند احساس رضایت می کنند اصلاح طلبان احساس رضایت می کنند ... ما نمی توانیم از رویکردهای رهبری و مطالبی که گفتند و نقشی که داشتند چشم بپوشیم "

واقعیت این است که " پادویی و دلالی" خاتمی در کشاندن اصلاح طلبان و بخش هایی از مردم به پای صندوق  ها و جمع آوری رای برای حسن روحانی کاملا تعیین کننده بود.

در میان نامزدهایی که " با اجازه ولی فقیه" و با " موافقت سپاه و بقیه نهادهای امنیتی "

اجازه یافته بودند در کارزار انتخابات حضور پیدا کنند، حسن روحانی تنها کسی بود که میتوانست در شرایط به شدت بحرانی موجود مورد توافق همه جناحهای داخل و پیرامون نظام قرار گیرد وشماری از مردم به تنگ آمده از سیاستها و عملکردهای دولت احمدی نژاد را که به هر قیمتی خواهان " تغییر" بودند، متوهم کند.

به قول عسکراولادی او " خیرالموجودین " بود. خیرالموجودینی که هم سالها فرمانده " قرارگاه خاتم الانبیا " بود و به واسطه 16 سال دبیری " شورای عالی امنیت ملی " رژیم، با محافل امنیتی و سپاه پاسداران سروسر داشت ( از سال 1368 تا 1384)، هم  " نماینده ولی فقیه " در این شورا بود    ( از سال 1384 تا کنون)، هم " همکار نزدیک " رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، هم عضو دیرین شورای مرکزی " جامعه روحانیت مبارز تهران "  و هم با خاتمی " خوش وبش" داشت !

از این گذشته او چند سالی " طرف مذاکره" با کشورهای غربی در باره برنامه هسته ای رژیم بود و طی آن سالها با " اعطای برخی امتیازات" و فراهم کردن زمینه عقد " قراردادهای سودآور"  بازرگانی و صنعتی از خود " خاطره خوبی " در ذهن آنها برجای گذاشته بود. به همین خاطر از دید ولی فقیه و بقیه سران رژیم، نشاندن او بر کرسی ریاست جمهوری میتوانست به طور موقت هم که شده، اندکی از فشارهای بین المللی و گسترش دامنه تحریمها بکاهد، امری که البته بعید هم نیست.

به هرحال حسن روحانی با چنین ویژگیها وسوابقی به سرعت مورد اجماع " دلسوزان نظام " قرار گرفت و با رای نه چندان قابل توجه مردم ( 18 میلیون ) در دورنخست انتخابات، پیروز شد وبا شادمانی و پایکوبی طرفدارانش در خیابانها، همه چیز به خوبی و خوشی به پایان رسید!

جالب اینجاست که جشن و پایکوبی طرفداران او در سطح خیابانها، علیرغم اینکه اغلب با شعارهای ضد حکومتی همراه بود، برخلاف همیشه نه تنها مورد هجوم نیروی انتظامی و چماقداران قرار نگرفتند، بلکه با آنها " نهایت همکاری " نیز به عمل آمد.

سپاه پاسداران سه روز قبل از اعلام "صحت انتخابات" از طرف شورای نگهبان، با صدور بیانیه ای برای همکاری با رئیس جمهور منتخب اعلام آمادگی کرد و ولی فقیه رژیم نیز چند ساعت بعد از صدور بیانیه سپاه، " خیرالموجودین " را به حضور پذیرفت و از انتخاب وی اظهار رضایت فرمود.

از عجایب دیگر این انتخابات آن بود که برای اولین بار هیچ  کدام از نامزدها از هیچ چیز و هیچ کس یا نهادی، هیچ شکایتی نداشت و هیچ تخلفی در هیچکدام از مراحل گوناگون انتخابات صورت نگرفت !

به هرحال انتخابات به پایان رسید و همانگونه که ولی فقیه و مهندسین انتخاباتی اش میخواستند، نتیجه آن نه شبیه سال 1376 بود ونه با اعتراضات مردمی مشابه سال 1388 مواجه گردید.

به همین خاطر عسکراولادی در برنامه خبرصدا و سیمای رژیم، در تاریخ 6 تیرماه با این جملات از نتیجه انتخابات استقبال نمود: «نتیجه انتخابات به مردم آرامش داد، شاید اغراق نباشد اگر بگویم ۲۰ سال است چنین آرامشی را در کشور نداشتیم"

اما هرکسی، از جمله سران رژیم به خوبی میدانند که این به اصطلاح " آرامش " نه عمیق است و نه پایدار. بلکه " انتظار " موقتی است که در اثر وعده های روحانی و بیشتر از آن در اثر " امید " کاذبی به وجود آمده است که اصلاح طلبان طیف محمد خاتمی، درباره حل مشکلات و گشایش درهای رحمت با " کلید " رئیس جمهور منتخب در میان توده های ناراضی و جان به لب رسیده مردم دامن زده اند.

انتظار، امید و آرامشی که بزودی اعتراضات فراگیر و همه جانبه مردمی از بطن آن سربر خواهد آورد.

حسن روحانی و حامیان انتخاباتی او اکنون با انبوهی از مطالبات مردمی و بحران همه جانبه و روبه گسترشی که دامنگیر رژیم شده روبه رو هستند.

باید دید آیا میل و توان آن را دارند که راهکارهایی برای تامین حداقل بخشی از مطالبات مردم و کاهش بحرانهای رژیم ارائه نمایند ؟

نخستین مشکل حسن روحانی تشکیل کابینه ای است که بتواند همه حامیان انتحاباتی او یعنی همه " شرکا " را راضی کند. کابینه ای که به گفته مشاور پارلمانی روحانی ، قبل از فرستادن به مجلس بایستی به تایید " مقام رهبری "  برسد!

از هم اکنون پیداست که تشکیل کابینه ای با چنین خصوصیاتی بیشتربه یک شرکت سهامی با " شرکای متضاد المنافع " شبیه خواهد بود و به همین دلیل قاعدتا نخواهد توانست از انسجام برخوردار باشد و سیاستها و راهکارهای واحدی را به اجرا درآورد. بنابر این، چنین کابینه ای نه تنها توان تحقق مطالبات مردم و کاهش بحرانهای روبه گسترش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نحواهد داشت بلکه بر دامنه آنها نیز خواهد افزود.

تصور اینکه او بتواند کابینه ای " فرا جناحی " تشکیل دهد و به سهم خواهی حامیان انتخاباتی اش وقعی نگذارد نیز، بیشتر به شوخی شبیه است و از عدم شناخت ماهیت و منافع متفاوت و گاه متضاد باندها و جناحهای تشکیل دهنده نظام جمهوری اسلامی و  دامنه توان و قدرت هرکدام از آنها ناشی میگردد.

با این وصف احتمالا خواهد توانست با دادن امتیازاتی به کشورهای طرف مذاکره در برنامه هسته ای، ولو به طور موقت، تا حدودی روابط خارجی رژیم را بهبود بخشد و از گسترش تحریمها جلوگیری ویا از سرعت آنها بکاهد. اما در این عرصه نیز قادر به حل و فصل همه مشکلات و چالشها نخواهد بود.

نباید فراموش کرد که بحرانهای فراگیر و همه جانبه ای که دامنگیر نظام جمهوری اسلامی شده اند، ناشی از ماهیت و سیاستهای کلان این رژیم است و حسن روحانی یا هر فرد دیگری، حتی اگر بخواهند هم، نمیتوانند موفق به حل آنها شوند.

بنابر این همانطور که یادآوری کردیم، امید بستن به حل یا کاهش محسوس معضلات و مشکلات موجود توسط دولت روحانی، توهمی بیش نیست که به ویژه اصلاح طلبان، طیف محمد خاتمی به آن دامن زده اند.

پایان

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter