نویدنو22/04/1392

 

نویدنو22/04/1392 

 

 

بهاری انسانی

برادری شکست خورده است

یوری اونری- هاتف رحمانی

اجازه دهید به حکایتی در باره چوئن لای رهبر کمونیست چین باز گردم . وقتی که از او پرسیده شد در باره انقلاب فرانسه چه فکرمی کند ، او به طور عالی پاسخ داد :" برای گفتن خیلی زوداست."

این گفته بخشی از حکمت چین باستان تلقی می شد – تا این که شخصی خاطر نشان کرد که منظور چوئن لای انقلاب 1789نبود ، بلکه رخ داد های می 1968 بود ، که نه چندان پیش تر از مصاحبه رخ داده بود .

حتی اکنون ممکن است  برای داوری آن انقلاب خیلی زود باشد ، که دانشجوها قلوه سنگ های پاریس را، در مقابله با پلیس بی رحم از جا کندند وعصر نوینی را رقم زدند. آن انقلاب پیشتاز اولیه ای از آن چه امروز در سراسر جهان رخ می دهد بود . 

پرسش ها سر ریز می کنند. چرا؟ چرا اکنون؟ چرا در کشورهایی این چنین کاملا متفاوت ؟ چرا هم زمان در برزیل ، ترکیه و مصر ؟

ما می دانیم چگونه آغاز شد. در بازار تونس ، از همه مکان ها . من بارها آنجا بودم ، زمانی که یاسر عرفات در آن شهر مقیم بود . بازار همیشه مرا بعنوان محلی شاد ، سرشار از صدا،مغازه دارهای مشتاق ، توریست های چانه زن و مرد های محلی با گل های یاس پشت گوش هایشان می آزارد.

به این خاطر که پلیس زنی با میوه فروشی روبرو شد و چرخ دستی اورا واژگون کرد . او به صورت کشنده ای مورد توهین واقع شده بود ، خودرا به آتش کشید وروندی را به حرکت انداخت که اکنون چندین میلیون نفر از مردم سراسر جهان در گیرآن هستند.

نمونه تونس از سوی توده های مصری ادامه یافت ، که در میدان تحریر گردامدند و سرانجام دیکتاتور خودرا سر نگون کردند. پس از آن نوبت ما بود ، و تقریبا نیم میلیون اسرائیلی برای اعتراض به قیمت پنیر به خیابان ها ریختند. پس از آن انقلاب در سوریه ، یمن ، بحرین و سایر کشورهای عربی رخ داد که درمجموع به بهار عربی معروفند. درامریکا جنبش اشغال وال استریت میدان تحریر خود را در نیویورک بنا کرد . و اکنون میلیون ها نفردر ترکیه و برزیل  تظاهرات می کنند و مصردوباره شعله ور است .یکی ممکن است ایران و جاهای دیگر را به این فهرست اضافه کند. 

این امر چگونه پدیدار می شود ؟ چگونه کار می کند؟ سازوکار پنهان آن چیست ؟

و بخصوص : چرا دراین نقطه زمانی ؟

من می توانم به دو پدیده وابسته به هم در زندگی معاصر که قیام را امکان پذیر و باورکردنی می سازد فکر کنم : تلویزیون ورسانه های اجتماعی

تلویزیون درعرض دقیقه ها تماشاگران کامچاتکا را ازرخ داد های تیمبوکتو مطلع می سازد. تظاهرات عظیم در میدان تقسیم ترکیه می تواند به صورت زنده از سوی افراد در ریو دو ژانیرو تعقیب شود .

روزگاری ، برای مردم پیکادلی سیرکز لندن هفته ها طول می کشید تا از رخ داد های قصر کنکورد در پاریس اطلاع یابند. پس از جنگ واترلو، روتچیلد ها توفیق خود را بااستفاده از کبوترهای نامه برایجاد کردند. در 1848، سرایت انقلاب از پاریس به سراسر اروپا هم زمان خودش را برد . 

دراز گویی بس است . جوان های برزیلی آن چه را که در پارک گزی استانبول رخ می داد دیدند ، و از خودشان پرسیدند : چرا اینجا نه؟ آن ها دیدند که جوان های مصمم مرد وزن توانستند در مقابل لوله آب ، گاز اشک آور تاب بیاورند و احساس کردند که آن ها هم می توانند طاقت بیاورند. 

وسیله های دیگر فیسبوک ، توییتر و دیگر " رسانه های اجتماعی" است . پنج جوان در یکی از کافه های قاهره نشسته بودند و درباره وضعیتی که بتوانند یک دادخواست بر خط ( انلاین پتیشن) برای تغییر اجباری رئیس جمهوربه راه اندازند گفتگو می کردند، ودر عرض چند روز ده ها شهروند دادخواست را امضا کردند. پیش از این در تاریخ هرگز چنین چیزی امکان پذیر ، یا حتی قابل تصور نبود .

این شکل جدیدی از دموکراسی مستقیم است . مردم دیگر مجبور نیستند تا انتخابات بعدی ، که ممکن است سال ها دور باشد منتظر بمانند. آن ها می توانند بلافاصله اقدام کنند ، و زمانی که موج به اندازه کافی قدرتمند است، می تواند به یک سونامی تبدیل شود . 

گرچه انقلاب ها ساخته فن آوری ها نیستند ، بلکه ساخته مردمند. آن چه که این چنین افراد مختلف را با این چنین فرهنگ های متفاوتی به انجام همان چیز در همان زمان بر می انگیزد چیست؟

  مثلا طلوع بنیادگرایی مذهبی . در دهه های اخیر ، این امر در کشورهای متعدد و با مذهب های متعدد رخ داد. بنیادگرایی یهودی شهرک هایی در ساحل غربی اشغال شده ایجاد ودموکراسی اسرائیل را تهدید می کند. در سراسر جهان عرب و بسیاری ازسایر کشورهای مسلمان، بنیادگرایی اسلامی ، به قیمت ویرانی سر بر می آورد. در امریکا بنیادگرایی اوانجلیکی حزب چای (تی پارتی) را ایجاد کرده است و حزب جمهوری خواه را به راست افراطی ، بیشتر بر علیه منافع خود می کشاند.

من درباره مذهب های دیگر چیزی نمی دانم ، اما حکایت های خبری در باره بودایی هایی که در چندین کشور به مسلمان ها حمله می کنند وجود دارد . بودایی ها ؟ من همیشه فکر می کردم که این یک عقیده به طوراستثنایی صلح آمیز است .

چگونه می توان این نشانه های هم زمان وموازی را توضیح داد؟ مفسر ها از بیان فلسفی المانی زایتگیست ( " روح زمان") استفاده می کنند. این (روح زمان) مثل خدا ، آن جعل بزرگ دیگر انسان ، همه چیز را و در(واقع) هیچ چیز را تشریح نمی کند.

پس آیا اکنون روح زمان در پشت انقلاب قرار دارد؟ از من نپرسید .

همانندی های جدی بسیاری بین شورش های توده ای در کشورهای مختلف وجود دارد .

همه آن ها مخلوق جوانان به اصطلاح طبقه متوسط هستند. نه از سوی فقیرونه از سوی ثروتمند. افراد فقیر انقلاب نمی کنند – آن ها برای تامین گذران زندگی کودکانشان بسیار گرفتارند. انقلاب بلشویکی 1917مخلوق کارگران ودهقانان نبود. آن انقلاب از سوی روشنفکران ناراضی که بسیاری از آن ها یهودی بودند برپاشد.

وقتی گروهی از اعتراض کننده ها را در یک تصویرروزنامه مشاهده می کنید در نگاه اول نمی دانید که آیا آن ها مصری ، اسرائیلی ، ترک ، ایرانی یا امریکایی هستند.آن ها همه به طبقه اجتماعی مشابهی تعلق دارند. افراد جوان از سوی جهانی سازی بی عاطفه منزوی شدند، با بازار کاری مواجه شدند که دیگردورنمای مورد انتظارشان را عرضه نمی کند ، برای مهارت دانشجوهای دانشگاه ها درخواست اندکی وجود دارد . افرادی شاغل ، اما  طبق آن مثل عبری "تمام کردن ماه" را چقدر دشوار می بینند.

علت های دم دستی متنوع هستند. اسرائیلی ها علیه قیمت پنیر کوته وآپارتمان های جدید اعتراض کردند. ترک ها علیه برنامه تبدیل یک پارک محبوب استانبول به یک پروژه تجاری اعتراض نمودند. برزیلی ها علیه افزایش اندکی در کرایه اتوبوس ها قیام کردند. مصری ها اکنون علیه تلاش های مذهب سیاسی شده برای غلبه بر کشور اعتراض می کنند.

اما در ریشه ، تمام این اعتراض ها نفرت مشترکی را از سیاست ها و سیاست مدارها ، از ممتازهای قدرت که از افراد عادی بسیار دور به نظر می رسند ، از قدرت عظیم یک گروه اندک ماورا ثروتمند ، از یک  جهانی سازی مورد تایید عریان ابراز می کنند.

همان سازوکاری که این انقلاب ها را امکان پذیر می سازد ضعف برجسته آن ها را هم تولید می کند.

نمونه قبلا در رخ داد های می 1968پاریس ظاهر شده بود .این اعتراض ها با یک اعتراض دانشجویی آغاز شد ، که میلیون ها کارگر به آن پیوستند. سازمان ، ایدئولوژی مشترک ، برنامه ، رهبری سراسری وجود نداشت .  فعال ها در تاتر گرد هم آمدند ، دائما بحث کردند ، به تمام افکار ممکن وغیر ممکن حق اظهارنظر دادند . در پایان هیچ نتیجه مشخصی وجود نداشت . 

یک روحیه قطعی وجود داشت . کلود لانزمن ، نویسنده وکارگردان فیلم شگفت انگیز شواه ، آن  روحیه را یکبار برای من این چنین توضیح داد : دانشجوها داشتند اتوموبیل ها را به آتش می کشیدند. از این رو هر غروب من زمان زیادی برای یافتن محلی امن برای اتوموبیل خود صرف می کردم . تا این که ناگهان به خودم گفتم : چه جهنمی ! من برای چه به اتوموبیل نیاز دارم ؟ بگذار آن را آتش بزنند!

این روحیه زمانی فروکش کرد. اما زندگی ادامه داشت، وآن رخ داد عظیم خیلی زود به خاطره پیوست .

این اتفاق ممکن است اکنون دوباره رخ دهد. دوباره همان چیر در همه جا رخ می دهد : نه سازمان ، نه رهبری ، نه برنامه ، نه ایدئولوژی

به نظر می رسد این واقعیت که هرکسی صدایی در فیسبوک دارد موافقت برسر" برعلیه" را آسانتراز موافقت برسر "برای" می سازد. اعتراض کننده های جوان در ذات خود آنارشیست هستند. آن ها از رهبرها ، سازمان ها ، حزب های سیاسی ، سلسله مراتب ها ، برنامه ها ، ایدئولوژی ها نفرت دارند.

شما می توانید فراخوانی را در فیسبوک منتشر کنید ، اما نمی توانید به آن شیوه ایدئولوژی مشترکی را جا بیندازید . اما همان طور که لنین پیش از این اظهار داشت ، بدون یک ایدئولوژی سیاسی هیچ عمل سیاسی وجود ندارد. و او در هنر انقلاب کارشناس بود .

خطر بزرگی وجود دارد که تمام این تظاهرات های عظیم روزی پژمرده خواهند شد – دوباره روح زمان – بدون آن که جز اندکی خاطره چیزی از خود به جای بگذارند.

این امر قبلا در اسرائیل اتفاق افتاده است . تظاهرات های توده ای تاثیرکمی بر انتخابات امسال داشتند، اما حزب های جدید از حزب های قدیمی غیر قابل تشخیص هستند. سیاست مدارهای جدید جای سیاست مدارهای قدیمی را گرفته اند. اما چیزی ، نه در سطح ملی ونه در سطح اجتماعی، به صورت واقعی تغییر نکرده است .

در هر دموکراسی ، تغییر واقعی تنها می تواند از طریق حزب های جدیدی که وارد مجلس می شوند وقانون های جدیدی وضع می کنند عملی گردد. برای همین شما – اکنون در عصر تلویزیون ، بیش از همیشه - به رهبرهای سیاسی نیاز دارید. ساختن مقدار زیادی بخار کافی نیست – شما برای ساختن بخاری که به صورت مفیدی کار کند به یک موتور نیاز دارید .

تراژدی مصر- کشوری که من دوستش دارم – این امر را کاملا نشان می دهد . انقلاب دیکتاتور را سر نگون کرد ، اما در انتخابات متعاقب آن ، انقلابی ها نتوانستند متحد شوند ، نیروی سیاسی مشترکی ایجاد کنند ، رهبرها را انتخاب نمایند . پیروزی از سوی اخوان المسلمین ، که کاملا سازمان یافته با رهبری یک پارچه بود ربوده شد .

اخوان المسلمین شکست خورده است . قدرت ، پس از دهه ها تعقیب وآزار، به سر آن ها وارد شد . احتیاط را کنار گذاشتند. به جای ساختن کشور جدیدی براساس اعتدال ، مصالحه وفراگیری ، نتوانستند منتظر بمانند. بنا بر این ممکن است آن ها همه چیز را از دست بدهند. 

انقلابی های دموکرات اکنون باید ثابت کنند که آن ها می توانند یک کشور- در مصر یا هر جای دیگر - را هدایت کنند. هنوز امکان دارد آن ها یک بهار انسانی جهانی به راه اندازند. یا ممکن است چیزی غیر از اشتیاقی مبهم پشت سر نگذارند.

اثبات آن به عهده آن ها است  

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter